روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2 - صفحه 54
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-27 10:19:542025-02-25 20:09:04روزشمارِ تحول زندگیِ من | فصل 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام
باز هم یه تشکر ویژه بکنم از خانم شایسته عزیر که فصل دوم روز شمار را شروع کردن
آقا من به یه تجربه رسیدم که هر فایلی که قبلا نگاهش کردم الان دوباره همون فایلا نگاه میکنم مثل اینکه این فایل جدید هست برام و فرق داره برام،میگم خدایا این کجا بود چرا من این حرف را نشنیدم که بخوام عمل کنم،بعد اونجا مفهوم مدار و فرکانس را درک میکنم و به خودم میگم آقا نبودی،تو مدار شنیدنش نبودی
من روزشمار تحول زندگب من را شروع کردم و همه قسمتها کامنت گذاشتم اما اینجا و بعضی قسمتها کامنتهام نیست که فکر میکنم بخاطر اینترنت شاید کلا ارسال نشده
بااینحال مهم نتایجی بود که من گرفتم نه این دست نوشتع ها نتایجی که باعث تغییرات در زندگی من شد
خداروشکر دیگه نه ادم سابقم نه خیلی موضوعات منفی میبینم نه حتی برام مهمه
میگم قسمت نبود مثل الان که ذوق داشتم ببینم من چی نوشتم اونموفع اما نبود خب نیست که من الان در بخش تکاملی با تعهد جدید کامنت بزارم و حالا این مسیر ذوزشمار مدتهاست تموم شده و مسیر تکاملی شروع کردم با همین شیوه ای که یاد گرفتم هر روز یک فایل گوش میدم بعد کامنت میزارم و تعهد جدید تر که خودم ساختم خوندن یک زندگینامت و دیدن خونه اون شخصع چون هدفم جذب خانه دلخواهمه و من چون در مسیر زندگی هدفم شغلم بود محقق شد الان میدونم اینبار خونمم میاد و خیلی با دوق روزها را پیش میرم و میدونم نتیجع صددرصده
خدایا شکرت
شام ایرانی خونه خانم فلور نظری چراشام ایرانی چون خونه هاشون مشخصه
خونه زیبا و بزرگ و یک درس برام داشت ایشون پسرش المان و مادرش فوت شده و اصولا تنها هست یک خانم تنها اما در یک خانه مجلل و بزرگ خب یک باور همین اول از خودم پیدا کردم اینکه الان نیاز نیست خونه بزرگ میخوای چکار خونه اندازه تعداذ کافیه و حتی شاید شنیده باشی تا بچه نداری همین خوبه، مجردی خونه بزرگ میخوای چکار یک اتاقم بسته
و ذیدم بله این داستان دازم که خودم لایق خونه بزرگ نمیبینم که بگم من برای خودم میخوام خونه بزرگ داشته باشم چون فکرم اینه خونه بزرگ میخوام تا مهمونداری کنم و افراد زیادی دعوت کنم خونه بززک میخوام تا بچع دار شدم راحت باشم خونه بزرگ میخوام تا فضای بیشتری برای دکور و دیکران داشته باشم الان لازم به خوذم بگم من باید خونه بزرگ برای رفاه خودم بخوام نه بقیه، من لایق خونه بزرگترم چون میخوام وسایلم براحتی در کمدها بزارم و منظم باشه من خونه بزرکتری میخوام که اتاق کارم جدا باشه و یک فضای مجزا برای خودم داشته باشم من خونه بزرکتری میخوام که یک قسمت بکنم کافی بار چون عاشق قهوه و داشتن تجهیزاتشم من خونه بزرگتر میخوام که بتونم از کل وسایلم استفاده کنم و داخر کمدها جعبه ها نمونه و کلی وسایل جدید برای راختی خودم بخرم من خونه بزرگتر میخوام برای خود خود خودم
همینطور که خانم نظری لایق یک خونه بزرگ و تنهایی داره لذت میبره و از داشتن این خونه شاده
منم لایق یک خونه بزرگ و زیبا برای خود خودمم نه بقیه خدایا شکرت
رد پای من در روز چهل و هفتم از سفرنامه
سلام به استاد سراسر عشق و مریم خانوم عزیز و خانواده دومم
با هر چه بجنگی ان را ماندگارتر میکنی!!!
این موضوع رو من توی ارتباطاتم قشنگ احساس کردم پرخاشگری شریک عاطفیم اکثرا روی اعصابم بود هروقت میخواستم بهش فکر کنم و خصوصیاتشو توی ذهنم مرور کنم اولین چیزی که توی ذهنم میومد این بود که خب پرخاشگره زود جوش میاره و عصبیه و خیلی وقتام با دوستم در مورد این قسمت از رابطمون حرف میزدم که ازش ناراضی بودم بعد از اینکه با استاد عزیزم اشنا شدم و درک کردم توجه به ناخواسته ها، ناخواسته های بیشتری از همون جنس وارد زندگیت میکنه یاد گرفتم که راه حل این موضوع اعراض است و بس
سعی کردم اون قسمت از ارتباطمون رو نبینم یا حداقل هروقت پیش اومد اعراض کنم
فقط به خوبیهایش فکر کنم و اون قسمت از ارتباطمون رو نبینم و باهاش نجنگم ازش صحبت نکنم روش تمرکز نکنم
بعد یه مدت همه چی عوض شد
اون ادم فرقی نکرده یعنی هنوز با همکارانش یا خانواده ش زود جوش میاره و پرخاشگری داره اما دیگه مدتهاست من در مورد خودم و ارتباطمون هیچ پرخاشگری و عصبی بودنی ازش ندیدم چون توجه و تمرکزمو روی قسمتهای قشنگ ارتباطمون گذاشتم
اولش خیلی سخت بود ذهنم خیلی مقاومت میکرد اما مدام بخودم یاداوری میکردم که:
من افکارم نیستم من ناظر بر افکارمم
من افکارمو کنترل و انتخاب میکنم
در مورد موضوع سلامتی هم در حال حاضر دارم تلاش میکنم ذهنمو به سمت سلامتی بکشم و از بیماری و توجه و تمرکز بهش اعراض کنم
اعتراف میکنم هزاران بار این موضوع سختتر از ندیدن و اهمیت ندادن به قسمتهای نادلخواه روابطه
اما من پاره ای خداوندم و خدا درون منه پس قطعا من از ذهنم و نجواهای شیطان قویترم پس من میتوانم
من با توجه و تمرکز کردن زندگیم رو خلق میکنم
کانون توجه من، اساس تجربه های زندگیم را تشکیل میدهد
پس افسانه فقط به زیبایی ها نکات مثبت شادی عشق ثروت سلامتی و هرانچه احساس خوب همراهش داره توجه کن تا اساس و ریشه این زیبایی ها و خوبیها توی زندگیت گسترش پیدا کنه
باید این جمله استاد عزیزم رو قاب کرد و جلوی چشم گذاشت که:
با هرچه بجنگی ان را ماندگارتر میکنی
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
با نام خدای هدایتگر
به نام رب العالمین
سلام به استاد عزیز و دوستان گلم
سفرنامه 51
من اومدم امروز اینجا بگم چقدر نسبت به پارسال یا چند ماه پیش تغییر کردم
چطوری تغییر کردم؟
خیلی بیشتر فایل گوش میکنم و تمرکز میکنم روی کارهام و سوالهای زیاده مثبتی میپرسم از خودم که چکار کنم از اینجایی که هستم بهتر باشم
و سعی میکنم هر فایل رو که گوش میکنم عملی هم بکنم
نسبت به چند ماه پیش آرامشم بیشتر شده
میتونم بهتر از پس نجواهای ذهنم بر بیام
از نظر اوضاع مالیم هم در کسب و کارم هم در زندگیم خیلی بهتر شدم
از نظر اخلاقی تقریبا با خودم در صلحم و بیشترهم دارم روی خودم و شخصیتم کار میکنم خوابم بهتر شده دیگه نگران آینده نیستم چون به این خدای قدرتمندایمانم زیاد شده و باور کردم که از پس همه کارهای من بر مباد فقط باید من ایمانمانو بهش نشون بدم خدایا شکرت سپاسگزارتم
ممنونم از استاد عزیزم بابت فایلهای رایگان که من از ابتدا با فایلهای رایگان شروع کردم و به این نتایج خوب رسیدم
باید همیشه روی ذهن کار کرد و کنترل کنیم با آوردن الگوهای مناسب و باورها و افکار درست
من ایمان دارم با کار کردن و گوش دادن بیشتر فایلها بهتر از این هم میشم
هر جا هستین در پناه خداوند باشین
به نام خدای مهربان
خدایا شکرت من و دوستان بسیاری در مسیر درست در حال حرکت هستیم
خدایاشکرت روزانه تمرکز خودمان را روی آگاهی های ناب میگزاریم
خدایاشکرت سعی میکنیم در مورد فایل روزانه خودمان کامنت بگزاریم
خدایاشکرت آگاهی ها را در زندگی مان اجرا میکنیم
خدایاشکرت که هدایت شدم و هرروز و هرروز این انرژی در من بوجود می آید
خدایاشکرت به جای دنبال کردن سریال و فیلم های نامناسب محتوای فوق العاده را دنبال میکنم.
فصل دوم را خیلی جدی تر و باقدرت بیشتر به امید الله شروع میکنم.
با عرض سلام خدمت هم خانواده ای های عزیز
درود بر استاد جان خوشحال و سپاس گزار خداوند هستم که عضو این خانواده شدم.
این دومین متن بنده هست
دیروز که اولین متن رو گذاشتم تعهد دادم به خودم که این دوره رو کامل کنم و هر روز با ساختن باورهای بهتر و دریافتن پاشنه های آشیل گامی هر چند کوچک ولی مستمر برای بهتر شدن بردارم. امروز به لطف خدای رحمان بسیار پر انرژی تر بیدار شدم و تصمیم گرفتم که عشق و محبت به همسر و فرزندانم را آشکار تر نشان دهم. در گذشته علی رغم اینکه خانواده ام را دوست داشتم ولی فرصت های زیادی که برای عشق بازی با همسر و فرزندانم داشتم را از دست داده ام زمان زیادی برای بازی کردن با دختر و پسرم نمی گذاشتم و بیشتر فکرم را متوجه کار و کسب درآمد برای تامین معاش می کردم تا شاید روزی و روزگاری که اوضاع مالی من بهتر شود بتوانم با خانواده ام خوش بگذرانم ولی حالا متوجه شده ام که هم اکنون و فقط برای این لحظه فرزندانم 5 ساله و دوساله هستند و دیگر هیچ وقت نه من جوان میشوم و نه آنها دوباره کودک بنابراین تصمیم گرفتم حتی ثانیه ای را برای گذراندن با آنها از دست ندهم . حتما هم خانواده ای های عزیز میدانید برای کسی که شکل دیگری زندگی کرده است در همان روز اول رسیدن صد در صدی کاری دشوار و شایدم غیر ممکن است ولی در حد توان و تا جایی که یادم بود انجام دادم و همین یعنی انجام کار درست کوچک ولی مداوم و مستمر.
لحطات شیرین با دختر دو ساله ام که هنوز قدرت تکلم کاملی ندارد و خنده ها و بازی گوشی های پسری 5 ساله که کوچک ترین محبت و توجهی را با تمام وجودش لمس میکند برایم بسیار جذاب و لذت بخش بود و از این رو سپاس گزار پروردگارم شدم که همین کار ساده چه شوق و شور عجیبی در من به وجود آورد. در ادامه روز با تمرکز بیشتر از هر روز برای انجام کار رفتم و در تمام طول روز به خاطر کارم از خداوند سپاس گزار بودم. کاری و خدمتی که اجناس مورد نیاز مردم را به کاسب های خرد می رسانم و هر روز در زندگی تعداد بی شماری از مردم شهر ها و روستا های اطراف محل زندگیم تاثیر مثبتی دارم. خداوند را شاکرم که بگوییم به لطف او امید برای کسب درآمد بیشتر در وجودم زنده شده و یقینا خداوند منان و رزاق افراد و مشتری های خوب و سالم بیشتری در زندگیم وارد می کند .
با نام او …
روز سی و هشتم
عادت کرده ایم که رنج ببریم و زندگی نکنیم و فکر میکنیم که این همه، طبیعی و عادی است.
واقعا همینه که از اصل خودمون که سراسر آرامش عشق و سادگیه دور شدیم فراموش کردیم. که آمدیم با لذت رسالتمون رو روی این کره خاکی به سرانجام برسونیم و برگردیم.
الان داخل بالکن خ
خونمون در حالی که برق ها رفتن داشتم به آسمون نگاه میکردم البته همیشه زمانی هم که خورشید توی آسمون خودنمایی میکنه این فکر در ذهنم خطور میکنه که آسمان بالای سر من خورشید ستاره ها همون هایی هستند که افرادی مثل استاد و کسایی که ستایششون میکنم اون ها همبه اندازه من و همین امروز از این نعمت ها بهره بردند این خورشید این ماه و ستاره امروز هم به زندگی افرادی که دوسشون دارم تابیده ، تنها تفاوتی که باعث سده از لحاظ جغرافیایی از هم دور باشیم تنها باورها و سطح تلاش و تعهد خود من در عمل به توحیدی هست که بارها و بارها استاد به ما آموزش دادن.
با نام او…
روز سی و ششم
دریافت الهامات
و قانون تکامل
مسیر رسیدن به تمامی خواسته هاست
نجواهای منفی ذهن و عجله در رسیدن به هدف همه مارا از لذت بردن در مسیر رسیدن به هدف محروم میکنه
هدایت ،کلیدواژهی ماندن در مسیر درست است
تعهد و تلاش و تداوم در مسیر ما را به تکامل و رسیدن به خواسته هایمان هدایت میکنه
با نام او…
روز سی و پنجم
ذات ما و اصل ما از احساس خوب است. برای همین، تنها راه ارتباط با اصلمان، رسیدن به احساس خوب است. به همین دلیل، وقتی به احساس خوب میرسیم، همه چیزهای خوب راهشان را به سوی ما پیدا میکنند.
بسیار لذت بردم ازین یک بندی که کل قانون درونش نهفته است
احساس خوب با توجه به نکات مثبت پیش میاد و توجه به نکات مثبت با شکرگزاری به دست میاد
چقدر زیباست حس بودن و قدرت خلق خواسته ها به دست خودمون.
با نام او…
روز سی و چهارم
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش و هر چه خواهی کن
نتیجه شرک بخدا ترس و فقر عدم امنیت و ناامیدیه
بارها و بارها استاد رو تحسین کردم که انقدر زیبا به رسالتش که اشاعه توحید هست عمل می کنه واقعا خداوند عمر بت عزت و بلندی به شما عطا کنه که با این بیان شیوا و دلشین و رسا توحید و عمل به آن را برای ما قابل فهم می کنید ، که به قول شما توحید عملی راهکاری برای همه چیز هست.