اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند - صفحه 20

827 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3476 روز

    سلام سید جان

    ببین گوسفند داری بلد نیستی

    اگر گرما دارد شروع میشود حتما باید پشماشون بزنی اگر نزنی گوسفند جماعت زردی میزند

    توی بع بعیها که نگاه میکردم بعضی ها پشم ریخته بودن که نشان میدداد توجه نکردی

    درمناطق لرنشین به برداشتن پشم ها از روی بز وگوسفند میگویند چره کردن.

    ومعمولا از 15 خرداد شروع میشود

    علف باغ شما یکسان است باید مواد غذایی کمکی درنظر داشته باشی برای گوسفندها

    آب این مزرعه شما تمییز نیست

    این باعث میشه ماهیها از بین. …

    عزیزم سید جان ؛ گوسفند داشتن یک حرفه مخصوص است اگر بلد نباشی باعث آسیب میشویی این علف باغ شما یکسان است درصورتی که دامداران باحرکت دادن گوسفندها باعث تنوع علف برای حیوانات میشن ولی این علفهای باغ شما باعث ضعف حیوان میشون

    برونی را باید هرهفته قشااب کرد یعنی تمام بدنش بابرس بزنی

    به نظرم این زبون بسته ها بزن بروند(بفروش) اینجا جای خوبی براشون نیست گوسفند وبز احتیاج تنوع علف دارد

    باغ شما تنوع علف ندارد یک نوع علف دارد

    به عنوان یک کارشناس کشاورزی عرض کردم درضمن 30 سال دامدار بوده اایم

    پس آهویی ؟

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مسعود بهاریون گفته:
    مدت عضویت: 2694 روز

    سلام استاد اگه امکانش هست یه تو ضیحاتی از استاد برزگر که تو صتعت گردشگری موفق شده بزارین خیلی زیبا قانون رو درک کرده خیلی هم پشت سرش حرف ها زدند ولی ایشون دیدگاهش توحیدیه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمد پارسیان گفته:
    مدت عضویت: 2260 روز

    درود وسپاس از استاد عزیزم که الهامی است از طرف خداوند برای هدایت من وکسانی که به خداوند ایمان دارند واز زندگیشان با همان چیزی که هست لذت می برند. این بازی که در آن قرار گرفتیم این احساس فوق العاده ای را که به ما می دهد که همه چی سر جای درستش قرار گرفته و اصلا قرار نیست خودمان را به آب و آتش بزنیم همین که زندگیمان را بسپاریم به نیروی برتر. دیگر زمان آن می رسه که باران رحمت برای ما با عشق ریخته ودر اقیانوسی قرار گرفته ایم که هیچ محدودیتی درآن نیست و هرچه را بکاری همان را درو خواهی کرد و این باور غلط را که پدرم در کودکی ام به خورد من داده است را دور بریزیم که دیگران کاشته اند و ما خوردیم. ما می کاریم تا دیگران بخورند. این کاشت و برداشت برای هر نفر است و ما هیچ دخالتی در زندگی کسی و همین جور کسی دخالتی در زندگی ما ندارد جز باوری که خودمان آن را می سازیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3476 روز

    سلام سید جان سلام برادر عزیزم

    میدونی برادر جان میدونی عزیز دلم

    خوابت رادیدم

    خوابی درقالب الهام خدای عزیزم

    هرروز که درموردی مطالعه میکتم این خدای عزیزم درهمون مورد مطلب یا خوابی به من میگوید

    نمیدونم چطور بیانش کنم

    دوسه هفته پیش درمورد تجسم میخوندم وقبل از مطرح کردن سوال شما ؛ داخل ماشین به خونه می آدم باخودم گفتم عباس جان دیگه سوال مسابقه ای نمیگذاره ؟

    همون روز اومدم خونه دیدم در تلگرام سوال باجایزه مطرح کرده اید گفتم خدایا شکرت من همین چند ساعت پیش داشتم به این موضوع فکر میکردم الهی شکرت

    درمورد تجسم داشتم مطالعه میکردم دستم تصادفی فایلی راباز کردم دیدم نوشته موقع تجسم بهتر است این آهنگها درگوش بگذارید

    ۳۰_ چهل تا فایل تصویری باز کردم یکی را تصادفی باز کردم دیدم باز هم تجسم وشما برادر عزیزم دارید درمورد تجسم حرف میزنید

    من این باور را هرلحظه باخودم میگویم:

    ” خدای عزیزم هرلحظه درحال هدایت من است ”

    میگفتم خداجونم خداجونم ساده وبی آلایش ؛ خدا ساده است قلب پاک وتسلیم میخاد امشب گفتم خدایا من هیچی نمیدانم تو به من بگو چکار کنم چون خودت درسوره بقره گفته ای شما که به زمین آمده اید هدایت هم باشماست

    درخواب هم جدی هستید درخواب اومده بودم درخونت ؛ یه دختر وپسر از خونت بیرون اومد بعد شما

    انگار در کاغذی درخواست خرید دوازده قدم نوشته بودم اومدی روبرم

    سلام شما آقای عباسمنش هستید ؟

    نه من مشابهش هستم

    دستام درگردنت حلقه زده واشکان شادیم روی شانه هات جاری شد

    گفتم ببین خودشه عباسمنش

    چرابهش نگفتم دوازده قدم بهم بده

    بعد بایک هوشیاری عالی از خواب بیدار شدم وبعد فهمیدم که خدای عزیزم به من میگه دوازده قدم راهمراه شو٫ آری خدا پارتیت میشه وبرات تبلیغ میکنه ومحصولت رامیفروشه آری خدا همه چیز میشود همه کس به٫ ٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫

    خدایا سپاسگزارتم سپاسگزارتم که حواست به من است

    خداجونم من که جزتوی عزیز به چیزی فکر نمیکنم ؟

    میدونی عزیز برادر الان که دارم مینویسم باران دارد می آید

    یاد آهنگ باران که شدی افتادم

    قربانت سید جان آتشی دردلم روشن کردی که تا قیامت خاموش نمیشود از کدام زیبایی زندگیم بگویم آری آری راست میگویی

    انگار خدا کاروزندگیش ول کرده فقط حواسش به من است

    الان درک میکنم که چرا اشکانت جاری جاری میشدند

    باران که شدی مپرس این خانه کیست٫ ٫ ٫

    باران که شدی پیالها رامشمار

    باران تو که از پیش خدا می آیی

    توضیح بده

    عاقل ودیوانه یکیست

    بردرگه چون بیفتند به خاک

    شیروشتر ورستم وموریانه یکیست٫

    درکش نکنی

    کعبه وبت خانه یکیست یکیست

    قربون این آتش که به دست خدای عزیزم برای من وتو روشن شد

    محبوب من حال که من وتو باهم هستیم عالیم خوشم سلامتم هرلحظه ترا میبینم ومیگویم ممنونتم عزیز دلها

    سپاسگزارم بنده ی خوبش سید عزیز٫ ٫٫٫٫٫٫ج

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    حسین یکدل گفته:
    مدت عضویت: 3202 روز

    سلام به استاد بزرگوار و همه اعضای خانواده صمیمی عباسمنش

    واقعا این فایل خیلی باارزشه.به قول استاد باید این فایل را یک میلیون بار ببینیم.خدایا شکر برای این سایت بی نظیر.فعلا نتایج مالی بزرگ نگرفتم ولی با ایمان روی باورام کار میکنم و خیلی دوست دارم به موفقیت برسم و بیام تو این سایت نظر بذارم و جواب زحمات استاد عباسمنش بزرگ را با موفقیتم بدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سهراب گفته:
    مدت عضویت: 2293 روز

    باسلاهمونطور که استاد فرمودن وخودم احساس میکنم..خداوند یه انرژی بی حداندازه است که در کل جهان پخش شده یه ماده هوشمند بقول اقای ولتز والاس نوسینده کتاب بهترین راه ثروتمند شدن که میگه تمام جهان از یه ماده اولیه خام هوشمندساخته شده که اندیشه رو اون تاثیر میگذاره وبه شکل تجسمی از تصویر اون اندیشه فرم میگیره،باورهای ما به عنوان یه اندیشه غالب به این ماده اولیه،انرژی شکل میده وباعث میشه به واقعیت قابل دید ولمس جلو ما ظاهربشه.اگه فیلم مستند از عالم غیب چ میدانید رو نگاه کرده باشید تمام اشیاه وماده قابل دید که در اطراف ماهستن درواقع جامد وبه اون شکلی که ما سفت وقابل لمس می بینیم نیستن.دانشمندان فیزیک کوانتون میگن ماده اشیا تقریبا فضای خالین که ازبسته های اطلاعات یابهتربگم اندیشه شکل گرفتن که دایم ظاهروناپدیذ میشن..میخوام بگم درواقع این اتومبیلی که شما می بینید درواقع از اطلاعات واندیشه شکل گرفته خیلی انسوتراز اتم وملکول..بنظرم این انرژی این ماده اولیه خام هوشمند که درتمام فواصل جهان رسوخ داره که درواقع ما اون را خدا میدونیم بواسطه اندیشه وباورهای ما به واقعیت های قابل لمس زندگی ما تبدیل میشه..همونچیزی که استاد گفتن..خدا همچیز..خدا خودمونیم خدا رو میشه تو ماشین یا درخت روبرو مون دید…پس وقتی که ما نیروی به اسم باور واندیشه دازیم که اینقدز قدرتمند که مارو خالق میکنه چرا نتونه باور کنه 1000سال عمر کنم .فقط کافی بنفر این باور داشته باشه که میتونه 1000سال عمرکنه. ینفرسنت شکن باشه بقیه هم باور خواهند کرد…حضرت نوع ونسلهای اولیه انسان خیلی عمرمیکردن بنظرم همچی فقط به باور انسان ربط داره..متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    تیپ تاپ گفته:
    مدت عضویت: 3389 روز

    استاد فکر کنم ارزششو داره یه فایل در مورد بازی لیورپول – بارسلونا و آژاکس و تاتنهام آماده کنید حالا یا تو تلگرام بذارید یا لایو بگیرید، خیلی درس های بزرگی داره٫ کی فکرشو میکرد لیورپولی که دوتا از ستاره های تیم مصدوم شدن و ۳-۰ تو رفت باخته سه تا گل عقبه بعد اینجوری تو رفت ۴-۰ ببره یعنی در مجموع ۴-۳ لیورپول برد احتمالا خودتون بازی رو دنبال کردید٫

    حالا بعدشم تاتنهام باز همینطور ۱بر۰ تو بازی رفت باخته تو بازی برگشت هم نیمه اول نتیجه ۲بر۰ به نفع آژاکس تموم شد بعد تو نیمه دوم سه تا گل زدن و بازی رو تاتنهام برد دیگه٫ همون کنترل ذهنی که تو دوره ی کشف قوانین زندگی و جهانبینی توحیدی۱ توضیح دادید این کارا رو میکنه٫ کنترل ذهن این کارا رو میکنه که همه میگن دیگه کارشون تموم شد ببین چه بازگشت رویایی داشتن هر دو تیم!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مقصود بقایی گفته:
    مدت عضویت: 2308 روز

    سلام خدمت استادعزیز..

    من بعدچندین بارگوش دادن به فایل موفقیت در کسب وکاریک موردازتوصیه استاد که میفرمایند،من بعداینکه مسئولیت کل کارهای همایش هارو بعهده گرفتم پیشرفتم خیلی زیاد شد!دراین مورد یه سوال اساسی برام پیش اومد که ازتون درخواست جواب دارم..وبرام خیلی خیلی مهم هست..

    سوال:من در یک شهرستان محروم یک محصولی تولیدمیکنم..ومشتریهام محدود 5تا مغازه بزرگ ومتوسط هست!که درمورد محصول من فروش خوبی انجام نمیدهند!..ولی سایرمحصولات رو فروش خیلی خوبی دارند.

    میخواستم دراین موردبپرسم که ایا باورمن فقط محدودبه فروش خودم به این مغازه ها باید باشه، یا اینکه من درمقیاس بزرگتر باورم رو درفروش همان مغازه ها به مشتری نهایی را هم درست بکنم؟؟؟

    چون قبل فایل استاد من فکرمیکردم که فقط روی باورهای فروش خودم کاربکنم ودیگه کاری نداشته باشم که اون فروشگاهها میتونند خدمات منو بفروشند یا نمیتونند؟؟ولی چون سفارش مشتری هام کم شد این سوال بنظرم رسید!ممنون ازهمکاری صمیمانه شما عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      ماشالاه بیگی گفته:
      مدت عضویت: 1788 روز

      َسلام خداقوت دوست عزیزشمانوشتی ‌شهرستان محروم به درک من اولین باورغلط که داره فرکانس کمبود میفرسته من هم توشهردرجنوب کشورمغازه دارم ولی ازوقتی این فایل روگوش کردم همه چیزروسپردم به دست خدا وراضیم روزبه روزبیشترفروش دارم ونگران نیستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    شادی دادگر گفته:
    مدت عضویت: 3584 روز

    سلام به استاد عزیز و خانواده گرم و صمیمی عباس منش

    این فایل هم مانند دیگر فایلها بسیار تاثیر گذار و مثبت بود. سپاس جهان هستی که هستین و دنیای ما را زیباتر کرده اید.

    استاد خوبم با طرح موضوع ان بنده با ایمان خدا که گفتید هیچ کمکی رو قبول نمیکنه یاد یه موضوع در رابطه با خودم افتادم.

    سالها پیش من هم اینگونه بودم و همیشه سعی میکردم به دیگران کمک کنم اما هیچ وقت کمک دیگران رو قبول نمیکردم . وقتی کسی برای کمک میومد میگفتم نه خدا هست . انگار داشتم میگفتم خدا میاد و اجی مجی لاترجی میکنه و یه گونی پول میزاره وسط اتاقم. غافل از این بودم این بندگان خدا که برای کمک می ایند. دستی از دستان خداوند هستند و من همان طور که باید بخشنده خوبی باشم به همان میزان وبیشتر باید گیرنده خوبی باشم. یادمه اینقدر کمک های اطرافیان رو پس زدم تا همش از بین رفت. بعدها فهمیدم که من نه به کسی التماس کردم و نه حتی کسی از مسائل من باخبر هست. پس این افرادی که خودجوش برای کمک میان از طرف خداوند فرستاده شدند. بعد از اون به گیرنده بهتری تبدیل شدم و هر کسی که وارد زندگیم شد رو هدیه ای از طرف خداوند وهاب دونستم. و دیگه منتظر اجی مجی لاترجی خدا نشدم هههههههههه

    فهمیدم ثروت و نعمت بی نهایت هست و تا ابد ادامه داره . یه پرنده نه انبار داره و نه فریزر و نه حقوق اما میدونه خدا هر روز و هر لحظه رزق و روزیش رو از قبل مهیا کرده. خداااایااا شکرررت که هستی.

    دوستتون دارم و از خداوند بخشنده و مهربان برای همه و برای خودم خیر و برکت و عشق و شادمانی میطلبم.

    در پناه دستان پر توان خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    سيد حسن مير كرماني گفته:
    مدت عضویت: 2260 روز

    سلام استاد عزیز قبل از اینکه بخواهم شرح حال خودم رابگویم از خداوند متعال بخاطر شما و همه عزیزانی که من از دیدگاه آنها استفاده کردم بی نهایت سپاسگذارم. من از سال 1370 مجله ماهنامه موفقیت را می خردیدم و مطالعه می کردم رشد و ترقی و پیشرفت در وجودم بود و دوست داشتم بخاطر شرایط سخت زندگیم رشد کنم در این مدت کتابهای مختلفی هم در مورد موفقیت مطالعه می کردم و لی چندان موفق نبودم چون قانون را نمی دانستم و همچنان تشنه به دنبال راهی برای موفقیت می گشتم . تا این که در سال 93 با کمک وهم فکری همسرم حرکتی را انجام دادم و تقریبا شروع کردم به فرق کردن با شخصیت قبلی خودم با تفکرات اشتباهی که داشتم هر چیزی می خواستم بخرم اول به قیمت آن توجه می کردم آنقدر سبک وسنگین می کردم دست آخر هم نمی خریدم می گفتم اقتصادی نیست. سال 93 من یک پراید مدل87 داشتم و با اینکه در یک شرکت خودرو سازی کار می کردم جراعت عوض کردن ماشینم را نداشتم و خودم را لایق داشتن یه ماشین نسبتا بهتر از ماشین خودم را نمی دانستم و می گفتم اقتصادی نیست این مبلغ را برای خرید یک سمند هزینه کنم.بعد از اعتراض همسر عزیزم که گفت پس کی اقتصادی هست که ما یک ماشین بهتر سوار شویم وقتی پیر شدیم و از دست و پا افتادیم . این حرف چنان در من اثر کرد که بلا فاصله پرایدم را فروختم و هر طوری بود مابقی آن را از طریق وام تهیه کردم و 27 میلیون دادم یک سمند خریدم. همسرم و فرزندانم خیلی خوشحال شدند و تا مدتها احساس خوبی داشتند و از سوار شدن این ماشین خیلی لذت می بردند من خودم هم لذت می بردم. منی که مرتب می گفتم اقتصادی نیست نمی تونم پول یک سمند را تهیه کنم.خیلی سریع ماسین را خریداری کردم .اتفاق جالبی که برایم رخ داد این بود که سال بعد دقیقا آذر94 من 30میلیون تو حسابم پول داشتم که چنان خیر و برکتی وارد زندگی من شد که خودم متحیر مانده بودم. با این اتفاق باورم خیلی بهتر و قوی تر شد که می توانم . بعد از گوش کردن فایل سه برابر کردن ثروت تصمیم گرفتم با همین کاری که دارم پشت میز نشستم وکارم را انجام میدهم درآمدی بیشتری هم داشته باشم . اولش ذهنم مقاومت می کرد با منطق خودم هر چه فکر کردم چیزی به عقلم نرسید. از خدا خواستم که کمکم کند. شخصی با من آشنا شد که من اصلا او را نمی شناختم گاهی داخل شرکت او را می دیدم ولی هیچ ارتباطی با اونداشتم.آن فرد در خرید و فروش ماشین تجربیات خوبی داشت که تمام تجربیاتش را در اختیار من قرارداد و خیلی کمکم کرد که من هم این کار را انجام بدهم و انجام دادم و خیلی موفق هم شدم منی که 12 سال در شرکت تولید خودرو کار می کردم این موضوع به ذهنم خطور نمی کرد و مرتب به کار دوم فکر می کردم و یاد این می افتادم که باید تا 11 شب کار کنم بی خیال افزایش درآمد می شدم. من توان خرید یک سمند را نداشتم ولی با شروع فعالیت در زمینه خرید و فروش خودرو در سال 97 من 6 دستگاه ماشین داشتم مرتب خرید و فروش می کردم ظرف مدت 2 سال چنان تجربه ای به لطف خداوند در این زمینه پیدا کردم که تو شرکت مثل توپ ترکیده بود تمام همکارانم و دوستانم ماشین می خواستند به من سفارش می کردند. و طوری با من برخورد می کردند که انگار من 20سال تو این زمینه تجربه دارم . در تایید سخن استاد همه چیز را به خدا بسپارو حرکت کن و نترس. الهی به امیدتو . استاد عزیز از اینکه حوصله کردید و نظر مرا خواندید از شما سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: