اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند - صفحه 26

827 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 3128 روز

    سلام خدمت استاد و دوستان عزیزم٫

    استاد یه خبر خوب براتون دارم،من مدتهاست که به یکی از خواسته های دو سال پیشم رسیدم ولی متوجهش نشده بودم و همین دیروز فهمیدم،

    حالا براتون توضیح میدم که چه طور شد؛

    من تقریباً دو هفته میشه اون عشق و علاقه ام رو پیدا کردم که موسیقی و آهنگسازی هستش٫

    (همه ی اینها رو ناخود آگاه انجام دادم???) دیشب اومدم نشستم و نوشتم که چه باورهایی باید بسازم تا کمکم کنه و شرایط اون طوری پیش بره که من میخوام فارغ از اینکه راه درستش چیه از نظر بقیه وشرایط الانم چیه٫ ترمزها رو هم پیدا کردم و اومدم نوشتم که موزیسین ها و آهنگسازان توی ذهنم چه جور آدمهایی هستند و باورهای متناسبش رو نوشتم و یکسری ویژگی ها رو نداشتم و اون ویژگی هایی که باید تو خودم بوجود بیاد، باورهاش رو نوشتم٫ باورهای متناسب در مورد عشق و علاقه و ثروت رو هم نوشتم و برنامه ریختم تا دونه دونه بسازمشون٫ بعدش با خودم گفتم که پســــــر !!!اصلاً حواست هست که داری ناخود آگاه این کارا رو انجام میدی؟!!!!!

    اون خواسته ی من این بود که از لحاظ فکری به استقلال و آزادی برسم و نرم دنبال این و اون که خب این چی میگه اون چی میگه در مورد مسئله ی من؟ خودم روی پای خودم بایستم، خودم واسه خودم تصمیم بگیرم، خودم راه حل خودم رو داشته باشم و این خیلی خیلی زیاد واسه ی من مهمه که از لحاظ فکری به استقلال برسم تو همه ی موضوعات و زمینه های فکری، چون قبلاً یه دوستی داشتم که همینطوری بود و خیلی آزاد بود و مثلا یه مشکلی پیش میومد بقیه بچه ها میرفتند از این و اون میپرسیدند آخرش هم هشتشون گرو نه شون بود، اما این نه، خودش فکر میکرد و تصمیم میگرفت و این تو دلم من مونده بود که منم میخوام این طوری باشم و الان من تقریبا اگه اشتباه نکنم یک سالی هست که این طور هستم اما از موقعی که شما توی فایل هفتماگه اشتباه نکنم مصاحبه با استاد که گفتید برید قرآن رو خودتون بخونید!!، اونجا اون حرفی که زدید خیـــــــــــلی به من برخورد???? و گفتم که بابا، محمدرضا! اگه اینجا هم فقط گوش به حرف استاد باشی و ببینی که استاد چه میگه و هر چیزی که میگن رو بپذیری بدون فکر، پس فرقت با قبلت چیه؟ فقط حرفا عوض شده اما تو هنوز همون طوری هستی و اون تغییر من و این خواستم از اون شبی محکم شد و شروع شد که من همه چیز رو پاک کردم، حتی حرفای شما رو و گفتم نه حرفای استاد و نه حرفای بقیه(خیـــــــــــــلی ترس داشت اینکار!!!) ذهنم رو باز می کنم، فقط هررررررررر چیزی که خود قرآن گفته بود، کاری به هیچ کس و هیچ احدی ندارم ،نه استاد، نه فلانی، نه فلانی٫ من باید تکلیفم با خودم مشخص باشه و از اون شب بود که یواش یواش این ثبات فکری من شروع شد و هر چیزی که استاد می گفتند رو تو قرآن می دیدم( چون خود حرف قرآن هست) ، اینقدر ساده و واضح گفته که نگو، اینقدر راحت هدایت میکنه که نگو اگه واقعــاً بخوای هدایت رو!!! که البته خواسته ی شما از هدایت و هم چنین هدایت ربّ به اندازه ی مدار فعلیه٫

    الان من از لحاظ قکری به ثبات و استقلال خوبی رسیدم که باید خیـــــــــــــلی روش کار کنم چون کار داره و الان اگه مسئله ای باشه و چیزی رو بخوام بدونم یا خواسته ای داشته باشم به هیچ کسی نگاه نمی کنم، میرم حسم رو چک میکنم و می بینم که اون چی میگه( مثلا میگه برو این فایل استاد رو گوش کن یا برو فلان کلیپ رو نگاه کن و هدایتم میکنه پله پله و٫٫٫) و بعد در موردش با ذهن باز فکر می کنم و تحقیق می کنم توی قرآن (به اندازه ی مدار فعلی!) و تصمیم میگیرم که باید چی کار کنم و انجام میدم و خدا رو هززززار مرتبه شکر الان دیگه وابسته ی فکری و متعصب به استاد نیستم و قانون رو میدونم و این خیـــــــــلی منو راضی کرده، این طرز تفکر که استقلال فکری داشته باشم برای خودم و خود مختار باشم، طرز و سبک فکری و زندگی خودم رو داشته باشم ٫

    الان دست خودمم، در اختیار خودمم، دستم بازه در مورد خودم و زندگیم و این خیـــــــــــــــلی حال میده ????????٫

    اگه الان من دارم باورهام رو تغییر میدم و کدهای جدیدی مینویسم نه بخاطر اینکه اینها حرفها و آموزشهای استاد هستند،نه، چون توی قرآن اومده ، چون این همون مفهوم ربّ و طریقه ی استفاده از مفهوم ربّ هست و چون آموزشهای استاد همون مفاهیم قرآن، و در مرکز و در بالا و پائین و چپ و راست و عقب و جلوی اون آموزشها، مفهوم ربّ هستش٫

    این مفهوم ربّ ریشه ی این جهان هست٫ هر کسی که میخواد توی هر زمینه ای به موفقیت برسه، اصلاً مهم نیست که چه موضوعی باشه، فیزیک باشه،هوا فضا و نجوم باشه، ریاضیات باشه، رقص باشه، موسیقی باشه مثل من، نقاشی باشه، معماری باشه، همسرداری باشه، ازدواج باشه، هر چیزی، بایـــــــــــــــــــد این مفهوم رو بدونه و ازش استفاده کنه و هر کسی که موفق هست این رو داره استفاده میکنهخود آگاه یا نا خودآگاه و هر کسی که موفق نیست از این مفهوم داره بر خلاف خودش استفاده میکنه٫

    من این رو با تمام وجودم درکش کردم(به اندازه ی مدار فعلیم!)

    اومده بودم فقط بگم که به این خواستم رسیدم، نمیدونم چرا این حرفا رو زدم!!!????٫

    استاد، خیلی حالم تغییر کرده ، خیلی زیاد خیلی زیاد، جنسم عوض شده، منظورم شادی و خوشحالی و از این حرفا نیست، نه، جنسم عوض شده، فکر کردنم عوض شده، واقعاً نمیدونم از چه کلمه ای استفاده کنم برای توصیفش٫ مثل این میمونه که از یک خونه ی معمولی توی پائین شهر، رفته باشی به یک پنت هاوس خیلی آرامش بخش و خیلی بزرگ که خیلی حال و پذیرایی بزرگی داره ، وسایل خانه هم بهترین ولوکس ترین و مجلل ترین حالت ممکن هستند اما پنت هاوس خیلی شلوغی نیست و همسایه هاش هم معرکن٫ هوا هم ابریه و بوی نم بارون پیچیده توی پنت هاوس و تمام اون پنجره قدی های پذیرایی هم باز هست و یه باد خنکی داره میاد تو و شما هم نشستی روی کاناپه چرمی و با آرامش و اطمینان خاطر از زندگیت، داری جنگل رو از پنجره نگاه میکنی و بعد از ظهر هم هست و همه جا ساکته و فقط صدای باد میاد و هیچ کسی هم نیست و چراغها هم خاموش هست و هوای پذیرایی خاکستری روشنه٫ تقریباً یه همچین احساسی دارم٫

    تقیم با عشق فراوان٫??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    حسن محمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 2569 روز

    استاد عزیز سلام. قلم ها قاصرند از بیان این همه خوشبختی ای که شما در زندگی به همراهانتان هدیه کردید. انگار عشق و خوشبختی و ثروت و حال خوب را در سبدی نهاده اید و هر کس با شما اشنا می شود بر سر او می ریزید. باران خوشبختی گوارای وجودتان استاد که اینقدر زندگی پیچیده و چند مجهولی مرا ساده و راحت کردید. بعد از شنیدن قانونی که حاکم بر جهان است توسط شما انگار باری که سال ها به دوش می کشیدم و هر روز زانو هایم را خم تر میکرد بر زمین گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم و بی آنکه حتی یک بار هم برگردم و به آن نگاه کنم سبکبار از زمین کنده شدم. این روزها انگار روی زمین راه نمی روم مثل پر سبک شده ام.چه قدر رنج می کشیدم. چه قدر اه و افسوس داشتم. چه قدرکلافه و مضطرب بودم.چه قدر غمگین بودم.آنقدر دلشکسته که هر لحظه صدای آهم گوش فلک را کر می کرد.اما الان چه قدر خوشحال و امیدوارم به فردای زندگی ام. چه قدر راحت نفس می کشم.چه قدر بی دغدغه زندگی می کنم.روزهای سختی داشتم در زندگی قلبم داشت از جا کنده میشد و در همان روزها خدای مهربان پاداش صبوری ام را داد و درهای خوشبختی گشوده شد.امروز من می خندم و همسر و فرزندانم می خندند و این لبخند هدیهای از طرف خدا بود که به دست شما به من داده شد.روزهایی بود که در تنهایی عمیقی غرق شده بود ولی الان در تنهایی هایم هم تنها نیستم انگار همه آمده اند مرا از تنهایی دربیاورند.چه خوب خدایی داریم که آن زمان که به خیالت همه چیز تمام شده برگ آخر را رو می کند و تو را نجات می دهد البته اگر مستحق نجات یافتن باشی.ممنونم که با درک این قوانین و قسمت کردن این همه آگاهی ناب زندگی از دست رفته مرا به من بازگرداندید. طلوع خورشید هم وقتی اتفاق می افتد که ظلمت شب به نهایت خود رسیده باشد.امیدوارم بتوانم حق این آگاهی ها را ادا کنم و به بهترین نحو در زندگی ام به کار ببندم تا به اندازه بی نهایت خوشبختی را در زندگی ام داشته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    آرش صداقت گفته:
    مدت عضویت: 3544 روز

    سلام به دوستان و استاد عباسمنش عزیز

    خدارو هزاران بار شاکرم بابت آگاهی هایی که به ما عطا فرموده و روز به روز بیشتر و بیشتر عطا میفرماید

    خواستم نظرم رو درمورد آخرین لایو استاد و عکس و فایلهایی که در کانال گزاشتن بیان کنم. فایل رو من توی فرودگاه بودم و داشتم برمیگشتم که سوار ماشینم بشم گوش میدادم و اینقدر محو این فایل و عکسها و مخصوصا فیلمی که از دماوند گزاشتن شدم که اومدم توی ماشین و قشنگ 10 دقیقه هننننگ استاد و کارهای خداوند شدم و اشک شوقم در اومد. چرا؟

    این فایلها و لایو استاد چند تا پیام اساسی واسه من داشت که دوست داشتم با شما دوستان عزیز به اشتراک بزارم.

    1- وقتی داشتم به این ویدئو نگاه میکردم فقط داشتم به بر و روی استاد و حرفایی که میزنه نگاه میکردم.این فایل رو چندین بار نگاه کردم.نمیدونم چجوری هدفمو برسونم .اما انصافا به استاد نگاه کنید.(نمونه شخصی که از هیچ به همچی رسیده در تمام جنبه ها).

    من اگر اون زمان استاد رو میدیدم حتی یک جلسه هم توی سیمینارهاش شرکت نمیکردم چه برسه به اینکه باهاش برم تور مسافرتی.میگفتم بابا این بنده خدا خودش هشتش گرو نهشه چی میخواد به من یاد بده.اگه چیزی میدونست که توی زندگی خودش پیاده میکرد .پس جرا اینهمه آدم دورش جمع شدن و دارن با عشششق دعا میخونن؟ واقعا چرا ؟ چون خدای استاده که کارها رو انجام میده و نه استاد .خدای استاده که باعث شده اینهمه آدم به حرفای کسی که هنوز خودش چیزی نداره گوش کنن و باهاش همراه بشن.( خداونده که کارها رو انجام میده)-((وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ))

    2- من وقتی این فایل رو دیدم خیلی خیلی خیلی ایمانم به قوانین خداوند و خداوند بیشتر شده و بیشتر اینو درک کردم که قوانین خداوند بدون تغییر هستن.به حرفای استاد گوش بدید.دقییییقا همین حرفاییه که الان استاد میزنه ( بیس یکیه) . اون حرفا و طرز فکر و باورها بوده که استاد رو در زمانی که ندار بوده به اینجا رسونده که دارا بشه. پس چرا ما نتونیم ؟ اگر ما هم همین باور ها و طرز فکررو داشته باشیم قطططعا نتیجه استاد رو میگیریم.چون قانون خدا یکیه و تغییر نمیکنه. (قوانین بدون تغییر خداوند)

    3- نکته بعدی که من از این فابل همیدم اینه که استاد در همون زمان که هنوز این نتیجه ها رو نگرفته بوده کاملا شاد و سپاسگزار خداونده و بعد نتیجه های بزرگ رخ داد. این کاریه که اغلب ماها دقیییقا برعکس انجام میدیم.یعنی منتظریم اتفاقات خوب و بزرگ رخ بدن و بعد سپاسگزار خداوند و شاد باشیم. ((لَئِن شَکَرْ‌تُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ))

    امیدوارم که خداوند مارو به راست هدایت بفرماید.راه کسانی که به انها نعمت فراوان داده . و روز به روز بر آگاهی های ما بیفزاید.

    از استاد عزیزمون کمال تشکر رو دارم که دستی از دستان خداوند هستن تا ما به این راه راست هدایت بشیم.

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  4. -
    امیر عباس رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2722 روز

    سلام به عشقم آقای عبامنسش

    سوالی داشتم که بی ربط نیست به این فایلتون

    من حدود ۶ ماه تهران بودم که زبان آلمانی یاد بگیرم و مدام از خدا می‌خواستم موقعیت بهتر با شرایط بهتری رو برای مهاجرتم به وجود بیاره تا اینکه ۶ ماه پیش با اینکه من کار و زندگیم فقط خوندن زبان بود در امتحان فاینال رد شدم و کمی ابتدا با خودم می‌‎گفتم چرا باید اینطور بشه ، آخه من که خوب خوندم ولی کلا گفتم هرچیه به خودم مربوطه٫ راستی تهران که بودم وقتی با مترو میخواستم برم کلاس زبان که حدودا دوساعتی طول میکشید ، فایل هارو هر روز گوش میدادم ٫ ۳ ماه آخرم که رفتم یه جایی تنها زندگی میکردم یه تلوزیون داشتم که آنتنش خراب بود و یسره فایلاتونو میدیدم و به قولی استادو به خانه آوردم ٫ توی مترو چک میکردم ببینم فایل جدید اومده یا نه ، وقتی میدیدم فایل جدید اومده بدو بدو میرفتم خونه با یه ذوقی فایلو میزاشتم خلاصه همدمم خدا و استاد بود٫

    حدود دو هفته‎ای از اینکه برگشتم به شهرم(محلات) گذشت که یادم افتاد یه دانشگاهی اسکولارشیپ کامل میکنه(همون studentship) منتهی شروط ورودش سخت بود و یه حسی بهم گفت که بهشون ایمیل بزن و من زدم و شرط ورود اینطور شد که من سه تا درس ریاضی و فیزیک و شیمی رو توی کنکور بالای ۸۰% بزنم ٫ اوایل حتی وقتی که هنوز جواب قطعی درباره شرایط ورود بهم ندادن اصن همینطور درسامو میخوندم و واقعا انگیزه داشتم تا بعد یه هفته جوابش اومد و موافقت کردن که من همینطور پریدم هوا و خدارا هزار مرتبه شکر کردم ولی قبل از اینکه حتی جوابشم بیاد من به خدا میگفتم تو که همه چیز دستته و فرمانروای آسمان‎ها و زمین هستی حتما میتونی کاری کنی که شرایطو قبول کنن٫

    خلاصه تا دو ماه بعد همینطور بکوب میخوندم و انگیزم پابرجا بود ولی از عید به بعد انگیزم کمتر شده و ساعت مطالعاتیم خیلی کمتر شده و با اینکه میخوام مثل اوایل دوباره ساعت درسیمو بصورت تکاملی زیاد کنم ولی بازم نمیتونم

    سوال اصلیم اینه : چرا انگیزم کم شده ؟

    من که حداقل روزی دو ساعت توی سایت هستم و فایلارو گوش میدم چی شده که انگیزه اوایل رو ندارم ٫

    ممنون که متنمو خوندین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اسامه پروین گفته:
      مدت عضویت: 3870 روز

      سلام دوست عزیز خوشحالم که نتیجه گرفتی و نتیجه تو اینجا بیان کردی تا ما هم ایمانمون قوی تر بشه و محکم تر ادامه بدیم

      به نظرم شما باید از اهرم رنج و لذت استفاده کنید که هم تو دوره هدف گذاری هست و هم در فایل های دانلودی استاد توضیحش دادن به فایل ها مراجعه کنید جوابتون اونجاست

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم جلالی گفته:
      مدت عضویت: 3513 روز

      سلام دوست عزیز

      علت موفق نشدنتون و کم شدن انگیزتون فقط در باورهاتونه ٫٫٫من دیدگاه بسیار عالی دوست عزیزم خانم

      زهرا عزیزی را از قسمت عقل کل کپی کردم ٫٫٫واقعا دیدگاهشون به من کمک کرد من دیدگاه ایشان را براتان کپی کردم با دقت مطالعه کنید ٫٫٫امیدوارم بهتون کمک کنه٫٫٫ من باز هم از همین جا از خانم زهرا عزیزی ممنونم ?

      با سلام 

      من یک جواب برای این سوال شما دارم٫ هر گاه به چیزی فکر کردی و حال خوبی داشتی، احساست خوب شد یعنی در اون زمینه باورهای خوبی داری٫ ولی اگر به پول فکر کردی حالت بد شد٫ یعنی در اون زمینه باورهای منفی داری٫ حالا برای شناسایی تک تک باورهای مالی هم از این علامت استفاده کن٫ مثلا وقتی به هر نوع مساله مالی فکر کردی و حس کردی حالت بد شد احساست بد شد بدون همون باور منفی شماست٫ مثلا من وقتی به پولدار شدن خودم فکر می‌کردم توی ذهنم این بود که مثلا بعد از دو سال وضعم خوب میشه٫ ولی به خاطر این باور احساسم بد می‌شد٫ به این وسیله یک باور منفی خودم رو شناسایی کردم٫ اینکه پول دیر به دست میاد٫ اون رو با باور من خیلی سریع ثروتمند میشم جایگزین کردم٫

      وقتی در کسب و کارم به این فکر می‌کردم که باید تبلیغات اثر گذار بسازم کمی احساسم بد می‌شد٫ اینجا بود که فهمیدم من در خودم توانایی ساخت تبلیغ اثرگذار رو نمی‌بینم٫ این باور رو عوض کردم و با جمله تاکیدی ( من بهترین متن‌های تبلیغاتی رو می‌نویسم) جایگزین کردم٫

      وقتی به اینکه یک روزی سردردهای من به طور کامل خوب میشه فکر می‌کردم حسم بد می‌شد٫ اینجا فهمیدم که من باور ندارم سردردهام خوب میشه٫ با باور متضادش در مورد سلامتی جمله تاکیدی مثبت ساختم و با تکرارش تونستم سردردهام رو درمان کنم٫

      در طول روز هزاران فکر از ذهن شما رد میشه٫ از این هزاران هزار فکر مطمئن باشید که دهها و صدها مورد باعث میشه یه حس بد به صورت گذرا در شما ایجاد بشه٫ همونجا مچش رو بگیرید٫ اونا باورهای منفی شما هستند٫ باورهای مثبتش رو با جملات تاکیدی بسازید و تکرار کنید تا از بین بره٫ هر چه بیشتر باورهای منفیتون رو شناسایی کنید و از بین ببرید تعداد این باورها کمتر و کمتر میشه ولی از بین نمیره٫ چون به قدری باورهای منفی داریم که مدتها طول میکشه تا قوی بشیم در این زمینه٫ این یعنی طی کردن مراحل رشد و تکاملمون٫

      زهرا عزیزی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    اسامه پروین گفته:
    مدت عضویت: 3870 روز

    به نام خدا

    خانواده عزیزم سلام

    من با خوندن نظرات دوستان در صفحه سوال فابل۶لایو شماره ۳ کاملا درک کردم که من یک بی ایمان به تمام معنا هستم نه تنها مومن نیستم بلکه خداوند رو اصلا نفهمیدم خدایی که دوستان ازش گفته بودن خدایی که وقتی اجاره خونه ت عقب افتاده و بهش می سپری کاری که می کنه که صاحب خونه ای که هر روز پاشنه درو از جا کنده بود و هر روز زنگ می زد اجاره اجاره؛ میاد اصرار می کنه که اجاره نمی خوام نیازتون میشه خودتون بردارید و هزاران مثال دیکه

    اون روز تصمیم گرفتم کل ماه رمضان رو تو مسجد اعتکاف بشم و خدا رو از توی قرآن بفهمم و خداوند خودش وقتی دید من مصمم تمام اتفاقات رو جوری چید که من بدون هیج زحمتی راضی کردن کسی بیام و بالذت تمام و در کمال ارامش معتکف بشم.

    و بعد پله پله قران رو برام روشن کرد و من اونجا دیدم که خدا واقعا هیج چیزی نیست جز انرژی جز یک دستگاه پاسخ به فرکانس تمام آیات خداوند داشت اینو فریاد می زد آقا هیچ چیزی غیر از این نیست تمام آیات حتی در سوره فتح خود خدا میاد میگه پیامبر از تمرین تجسم و صحبت کردن استفاده کرده و اینطوری درست همون طور که تجسم کرده بود میان و مکه رو بدون هیچ زحمتی و بدون در گیری با موهای تراشیده شده یا کوتاه شده و در کمال آرامش فتح می کنند باورتون نمیشه برید آیه ی ۲۶-۲۷ فتح رو بخونید

    نکته های خیلی زیادی رو خداوند بهم یاد داد ولی دو نکته رو دوست دارم اینجا بیان کنم:.۱- خداوند انرژیه و مثل یه خمیر بی نهایت وسیع و بی نهایت رنگه و ما تک تک ما این قدرت رو داریم که هر رنگی که دوست داریم انتخاب کنیم و هر شکلی که دوست داریم باهاش بسازیم -حالا اینو ربط بدیم به باور فراوانی که فکر می کنم اینجوری باور فراوانی در وجود ما خیلی بهتر جا میفته- خب حالا ما به عنوان دستان خداوند هر کدوم علایق و سلایق خاصی داریم یکی مثل استاد علاقه اش اینه که از قانون بگه و اینو فریاد بزنه یکی مثل ایلان ماسک علاقه داره ماشین الکتریکی بزنه و ایده های که تو سرش هست رو عملی کن یکی مثل رونالدو دوست داره تجارت کنه و پول دربیاره یکی مثل مسی دوست داره فوتبال بازی کنه ووو.

    هر کدوم از این ها دارن خدا رو به شکلی و یه رنگی ایجاد می کنن و از اون راه به موفقیت می رسند و به خیلی های دیگه میگن که اره خداوند این شکل ها رو هم به خودش می گیره و هزاران نفر دیکه هم می رن دنبال این کار ها و میلیارد ها ثروت ایجاد میشه

    حالا

    ثروت جهان نامحدوه چون که ثروت خود خداست و خداوند همیشه هست و بی نهایت قدرتمنده انرژی ایه که بی نهایت شکل به خودش می گیره و نه از بین می ره و نه به وجود میاد تنها کارش هم همینه که با فرکانس های ما به خودش شکل می گیره درست مثل ه خمیر بازی

    خب وقتی خدا به هر شکلی که ما می خوایم در میاد و بعدش از اون راه ها به شکل ثروت میاد بیرون و روز به روز مردم به خواسته ها و اهداف جدیدی می رسن و خواسته های جدید تر و بزرگتری شکل می گیره که میلیارد ها میلیارد دلار ثروت می‌سازه

    این چیو به ما می فهمونه؟ این باور رو در وجود ما میسازه که هیج محدودیتی در جهان نیست و ثروت ها روز به روز دارن بیشترمیشن چون روز به روز خداوند اون خمیر بی نهایتِ بی نهایت رنگ روز به روز داره شکل جدیدی می گیره و به سطح جدیدی از ثروت و نعمت داره تبدیل میشه

    با این اوصاف ما تک تک ما وظیفه داریم که اولا علایقمون رو بشناسیم وبا تمام وجود و باور توش قدم برداریم چون ما دستی هستیم که قراره خدارو به یه شکل تازه دربیاریم و بی نهایت ثروت رو از اون راه به جهان تزریق کنیم و اگه نکنیم که جهان عین خیالش نیست بسیار امت ها بودن که از مسیر خارج شدن و زیر چرخ های جهان نابود شدن و رفتن

    بقول خداوند اصلا برا من سخت نیست که اینا رو بردارم و امت جدیدی جایگزین این ها بکنم.

    ما تنها وظیفه مون ساختن شکل مناسب خودمون از خداست بقول خداوند : ولله الاسما الحسنی فادعوه بها؛ من الله اسم ها و ویژکی های زیبا و نیکی دارم اون ها رو تو وجودتون بسازید و اونوقته که میبینید زندکی چیه و لذت چیه و ثروت و نعمت و هر چیزی که خواسته‌ تون هست از در و دیوار براتون میریزه و میریزه

    امیدوارم واقعا درک کرده باشم و باور کنم و تمام تلاشم این روز ها همینه و بعد دریافت این قضیه واقعا خیلی خیلی آروم شدم هیج نگرانی ای ندارم در هیچ موردی.

    و امیدوارم شما خانواده عزیزم درک کنید و بهتر از اون باور کنید که احساس می کنم اگه به خداوند به عنوان انرژی و ثروت هم همون خدایی که بی نهایت رنکه و بی نهایت شکل می پذیره نگاه کنیم اونوقته که واقعا ایمان میاریم همه چیز بی نهایته همه چیز و فقط باید فرکانس و باور مناسب باشه تا برامون اتفاق بیفته درست مثل قضیه پیامبر باید ظرفمون آماده بشه برا پیامبر دو سال طول کشید رویا پردازی تا مکه فتح شد چون ذر مدار مناسبش نبود

    خیلی توضیحش سخته انگار امید وارم متوجه شده باشید عزیزانم

    در پناه الله یکتا باشید????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    نفس آریان گفته:
    مدت عضویت: 2797 روز

    سلام به استادعزیز, همه عوامل زحمت کش سایت و سلام به دوستان عزیزم. حدودا یه ماهی میشه که من در مورد شغل مورد علاقم و کاری که عاشقشششششم تردیدهام رو کنار گذاشتم و قلبم مطمعن شد که اگه شروعش کنم برام پول ساز هم میشه. یکسالی بود که فهمیده بودم عاشق قنادی و مخصوصا دکوراتوری کیک شدم اما تردید داشتم که بتونم ازش پول دربیارم و شروع به کارنکردم. میدونید ترس از شروع کردن و ترس از اینکه مشتری از کجا میاد , ترس از موفق نشدن و اینکه دیگران گفتن کسی کیک خونگی نمیخره وخلاصه باوره مخربه عدم فراوانی.بزرگترین باور مخرب من این باوره فراوانیه…هر وقت شیطان از طریق این عدم فراوانی سراغم اومد من کلا از ریل قانون خارج میشم.اما یک ماهی میشه که من دارم به سمت عشقم دکوراتوری کیک میرم, اطلاعاتم رو دارم زیاد میکنم و با اینکه سرمایه کافی برا شروع ندارم اما میدونم که موفق میشم و این برام محدویت نیس و خدا سرمایشو هم برام جور میکنه.از کم شروع میکنم و مطمعنم روزی بهترین میشم در این شغل. استاد سریال یوسف پیامبر رو با اینکه اهل تلویزیون نیستم اما شبها با همسرم نگاه میکنیم. بنظرم شما مثله یوسف پیامبر دارید ما رو راهنمایی میکنید.زلیخا وقتی خدای یوسف رو شناخت دیگه محبت یوسف در دلش کمرنگ شد و عاشق خدای یوسف شد. بنظرم شما هم همون حرفهای توحیدی یوسف رو به ما میزنید. و متاسفانه باورهای توحیدی ما خ کمرنگه که زود نتیجه های بزرگ نمیگیریم. وقتی به خدا از صمیم قلب ایمان بیارم دیگه نباید ترس نداشتن مشتری سراغمون بیاد.وقتی باورررر کنیم خدا همه چیز بهمون میده باید خ آرام باشیم. اصلا چرا باید بترسیم.مگه این دنیا صاحب نداره.مگه خدای به این بزرگی نداره. مگه خدا بزرگترین قدرت حهان نیس. پس چرا میترسیم؟چرااز آینده ای که نیومده میترسیم؟ واقعا خوب که فکر میکنم میبینم خیلی باید روی باورام کار کنم. والا کلید هرچیزی همین عشقه. اگه به همه چیز با عشق نگاه کنی ,تمام سلولهای بدنت رو آرامش پر میکنه, حتی با اینکه کلی خواسته کوچیک و بزرگ داری, دیگه نگران نیستی.چون میدونی که خدا برات همه چیز میشه. به شرط اینکه بخوای.به شرط اینکه خدا رو باورررر کنی. این مدتی که مشغول مطالعه درمورد شغلم بودم به اینجا اصلا سر نزدم کامنتی هم نذاشتم …انقدر که غرق در اون شده بودم و اعتراف میکنم باورام داشت ضعیف میشد.باورهای توحیدیم و باوره فراوانی..خدا رو شکر که اینجا هست. از این به بعد زودتر میام سر میرنم به اینجا. کامنتای شما دوستان عزیزم خ بهم همیشه انرژی میده. سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    ماندانا گلبانگى گفته:
    مدت عضویت: 3518 روز

    درود به همه عزیزانی که به خدا ایمان و باور دارن،

    داستانم خیلی عجیب و خیلی جالبه

    مدتهای زیادی بنا به دلایلی اوضاع زندگیم خیلی خوب نیست(البته به ظاهر،چون آگاهانه تغییرات بزرگی رو دارم ایجاد میکنم که اطرافیانم اصلا موافق نیستن،مهم منم که موافقم به این تغییر?)

    با پدر و مادرم زندگی میکنم،که دائم خبرهای نا خوشایند سیاسی و اقتصادی و … میبینن و گوش میکنن،

    و من همیشه،شبانه روز،گوشی توی گوشمِ،و ویس های جناب عباسمنش رو گوش میدم،

    هر اتفاق به ظاهر بدی که پیش میاد،با خودم میگم (حتما خیری درش هست که من هنوز آگاه نیستم)

    مدتیِ که بی دلیل حالم خوبه??

    همیشه توی چشمام میخنده و برق شادی داره،

    از تجسم خواسته هام،به خودم که میام،متوجه میشم لبخند به لبم نشسته،حااااال دلم خوبه،و بابت این حال خوبم،بازم حالم خوبه،خدارو شکر که حال دلم عالیه،

    اما موضوع از جه قراره که دلم داره پرواز میکنه:

    من برای یه کلاسی(که این هم داستانی داره،که سر فرصت میگم)(در شرایط سخت مالی،که هر ۱۰۰۰ تومن برام ارزش داره )ثبت نام کردم،

    و مبلغ ۶۰۰،۰۰۰ قسط دوم رو با تلفنبانک میخواستم پرداخت کنم(اینو داشته باشین که من نماینده بیمه پاسارگاد هستم)

    خلاصه من مراحل انتقال وجه رو انجام دادم،اسم دارنده حساب مهشید…

    از قبل یادم بود که دوتا شماره کارت از این خانم داشتم،ولی سه تا اسم مهشید برام اومد،ولی به اسم فامیل نگاه نکردم?

    دکمه رو زدم ارسال شد،?

    بعد نگاه کردم این مهشید که اون نیست که????

    خب فردا میرم بانک از اونجا بهش زنگ میزنن و برمیگردونه،حل میشه،

    برادرم گفت اگه نده کاری نمیتونی بکنی

    باید کل خرج کنی و برو بیا از طریق قانونی بگیری،(یهو دلم ریخت???)

    بلافاصله با خودم گفتم:من مدتیه حالم خیلی عالیه،این پول نمیتونه بره،یا اگه بره یه هشدار و گوشمالی داره بهم میده(که فکرت مشغول اون ۴۵۰ تونی هست که فلانی خورد ازت،که حقوقیت رو صاحب کارت که برادرتِ به روی خودش نمیاره و تو بابت این قضیه فکرت مشغوله)

    در هر دو صورت، این پول چه برگرده چه نه،برای تو درس داره،

    ماندانا رها کن،بسپار به خدا،

    شب که میخواستم بخوابم،اومدم که راجع بهش با خدا حرف بزنم،((((نه کلامی به زبانم آمد،نه فکری به ذهنم که بخوام با احساسم باهاش حرف بزنم،

    نمیتونم حسم رو به زبان بیارم،فقط میتونم بگم به معنای واقعی تسلیم بودم،بازم به لبخند به لبم نشست و خوابم رفت))))

    امروز صبح رفتم بانک و از شعبه ب اون خانم تماس گرفتن،ایشون گفتن پولی به حساب من نیومده،شماره منو از بانک گرفتن که خودشون با من تماس بگیرن،

    متصدی بانک هم با ابراز تأسف کفتن اگه نداد میتونی از طریق قانونی اقدام کنی،گفتم درست میشه،

    بازم هندس فری توی گوشم،ویس گوش میکردم،

    از شعبه ناظر بیمه،یکی از کارمندایی که کار بیمه های منو انجام میدن با من تماس گرفتن،

    خدای من،مگه میشه،

    من اصلا با این خانم مراوده مالی شخصی نداشتم که شماره کارتش رو داشته باشم توی تلفنبانکم???

    نه من،نه خانم مهشید،نمیدونیم چطور شماره کارت ایشون رو سیو داشتم

    خدایا، تو داری با من چیکار میکنی

    از زمانی که دستمو توی دستت گذاشتم یه چیزایی رو داری بهم نشون میدی،یه جاهایی داری منو میبری که دوست داشتم توی اون جایگاهها باشم،ولی چجوری؟ نمیدونم

    ایمان بی ی ی قید و شرطم به تو منو تا حد خودت میرسونه

    مگه میشه تورو داشت و از بنده هات طلب کرد

    مگه میشه تورو داشت و کمبود داشت

    مگه میشه عشق تورو توی سینه داشت و آدمای تنگ نظر و کینه توز و گدا صفت رو نبخشید

    تورو که داشته باشم به معنای واقعی تماااااام دنیا رو دارم

    خدایا ممنونم ازت که همیشه هستی

    جناب عباس منش عزیز

    ممنون که بهم یاد دادی چطوری خدارو لمس کنم،حس کنم و بپرستمش??

    اسم استاد و درجه استادی برازنده شماست???

    منتظر بازگو کردن موفقیتهای بزرگ و چشمگیرم باشید

    سپاس فراوان از تک تک شما عزیزان که وقت گذاشتین و مطلب منو خوندین

    خدایا شکرت که ماندانا خانم رو آفریدی?

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    رها خردمندی گفته:
    مدت عضویت: 3171 روز

    سلام استاد عزیز و تمامی دوستان مهربانم که واقعا وقت میزارند و این کامنتهای زیبا رو تایپ میکنند.

    استاد جان یه خواهشی ازتون دارم، اینکه خیلی حیفه نتونیم تمام این کامنتها رو بخونیم، چون وقت اجازه نمیده ساعتها بشینبم و موبایل دستمون باشه و واقعا هم خیلی حیفه که وقت نکنی تمام کامنتهای دوستان رو بخونی.

    شما که همیشه با خلاقیت هر دفعه، ایده ای برای راحتی و کامل بودن سایت دارید، این لطف رو هم بکنید که بتونیم کامنتها رو صوتی بزاریم چون هیچ محدودیتی هم برای گوش دادنش نیست.ما هر جا که باشیم میتونیم با انجام دادن کار خودمون به اون کامنتها هم گوش بدیم.خیلی خیلی عالی میشه اگه بتونیم کامنتها رو صوتی تو سایت بزاریم و در کل شنیدن صدا و احساس دوستان هم تاثیرش خیلی خیلی میتونه در ما خوب و عالی باور سازی کنه.

    ممنونم از شما و عزیز دلتون، البته الان شدن عزیز دلمون??

    در پناه الله یکتا، شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: