اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند - صفحه 43

827 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    سلام استاد

    اونجاهایی که داشتین دااااد میزدین من حس میکردم الان جلو من نشستین و مستقیم دارین با من حرف میزنین و سرم داد میزنین

    من دلم میخواد حرفاتونو باور کنم دلم میخواد انجام بدم چون تا انجام ندم اتفاقی نمیفته.

    استاد من جلسه یک روانشناسی ثروت 1 رو 12 بار گوش دادم یکسری از کامنتای سایت رو خوندم

    ‌و من پیج فروش محصول دارم تو اینستا

    من پیجم رو ول کرده بودم راستش دلیل اصلیش این بود که من خسته میشدم از کامنت گذاشتن برای همکارا و اینهمه وقت گذاشتن برای اینکار که نتیجه هم میداد و باعث میشد فالور بگیریم و بریم تو اکسپلور اما من خسته میشدم چون خیلی زمان میزاشتم بابتش

    من یاد حرفای شما افتادم گفتم این اصل از فرعه ها اینکارا فرعیاته اما شک داشتم به دوستمم که تو این مسیر بود گفتم اونم گفت اره هشتک زدن و کامنت گذاشتن برا همکارا برای اینکه پیجت دیده بشه و… فرعیاته

    و شک من کمتر شد

    بعد دوباره رفتم تو سایت تو کامنتای جلسه یک ثروت یک که شروع کنم کامنتارو بخونم ،من اکثرا بر حسب امتیازات بیشتر کامنتارو میخوندم نه تاریخ

    استاد هنوز تنظیم نکرده بودم که کامنتا رو بزارم که به ترتیب امتیاز بیاد یهو چشمم خورد به اولین کامنت جدید کنجکاو شدم و بدون اینکه بدونم راجبه چیه شروع کردم به خوندنش و دوستمون دقیقااااا راجب اصل از فرع و پیج خودش صحبت کرده بود

    جلسه یک ثروت یک و این کامنتی که دوستمون گذاشته بود اصلاااااااا هیچ ربطی به توضیحات و تمرینات جلسه یک ثروت نداشت و اون کامنت برای من بود

    منم شروع کردم به انجام دادنش و اتفاقا پیجمون بلاک شده بود و من نمیتونستم کپشن بنویسم چه برسه به اینکه هشتک بزنم

    اولش نفهمیدم بعدش متوجه شدم این هدایته خداونده و داره منو مجبور میکنه که کار درست انجام بدم

    اخه من ازش خواسته بودم گفته بودم خدایا کمکم کن من نمیفهمم حرفای استادرو شده به زور منو مجبور کن کار درست انجام بدم و دقیقا خدا هم همین کارو‌کرد.

    خدایا کمک کن تا تغییر کنم واقعی تغییر کنم.

    منداشتم عمل میکردم و دیگه زیر پستا هشتک نمیزدم و واسه همکارا کامنت نمیزاشتم با اینکه پیجمون از بلاکی دراومده بود من این پیجو به همراه خواهرم زده بودیم،چن روز پیش به من کفت اره عباس منش راست میگه ولییی تو اول باید واقعا باید باور داشته باشی بعد هشتک نزنی ونتیجه بده و گرنه نتیجه نمیده یه لحظه ی چیزی تو درونم مثل همیشه که همش فک میکنم بقیه درست میگن میخواست بگه اره این عاقلتر از توئه و درست میگه میخواست بگه اره حرفشو‌گوش کن

    ولی من گوش ندادم خوشبختانه و بهش زبونی گفتم خب باور دارم

    راستش من داشتم انجامش میدادم به خودم گفتم هشتک نمیزنم و کامنت نمیزارم اما نمیدونم ایا واقعا به حرف استاد تو درونم باور دارم یا نه

    اصلا چقدر حرفش باور دارم؟!

    من هیچ‌کدوم از اینارو نمیدونستم و الانم نمیدونم راجب خودم

    وقتی خواهرم این حرفو زد اول میخواستم تایید کنم ولی چن ثانیه بعد بهش گفتم ولی من فکر میکنم درسته بهش کفتم خب منم باور دارم و میخوام انجامش بدم گفتم نمیدونما ولی فک کنم فک کنم وقتی انجام میدی و مثلا هشتک و اونکارایی که همه میکنن رو نمیکنی ی ایده ای میاد تو ذهنت که اون رو اجرا کنی و وقتی اون رو اجرا میکنی کلی مشتری میاد سمتت.وقتی هشتک نزنی ذهنت میگرده دنبال راه که خب پس چطوری مشتری بگیرم از کجا فالور جذب کنم و راهکار میده

    این چیزی بود که من درک کرده بودم چون چند روز بود که پست میزاشتم و هشتک نمیزدم و من هنوز نتیجه ای نگرفتم اما چون هشتک نزده بودم و …دیدم ذهنم این افکار توش ایجاد شده

    این درکی بود که من کردم فقط به علت انجام کار درست

    راستش استاد من حرفاتونو باور نکرده بودم و شک داشتم من به خواهرم گفتم که خب منم باور دارم

    اما میدونستم هنوز باورم ضعیفه ولی من مصمم شده بودم که انجامش بدم

    این درکی بود که خودم پیدا کردم و مثل همیشه شک داشتم که ایا درسته چیزی که فقط فهمیدمش و هنوز برام نتیجه ای حاصل نکرده

    و الان با دیدن این ویدیو و مثالی که از خودتون زدین خیالم راحت شد و منتظر الهاماتم هستم و مشتاقم اجراشون کنم.

    من فعمیدم که چیزایی که میگین ذو فقط باید تست کنم و انجام بدم و نتیجه خودش حاصل میشه.

    من تصمیم گرفتم که کل مسولیت پیج رو خودم قبول کنم و اگر چیزهایی که من بهشتون اعتقاد دارم و بهم الهام میشه رو خواهرم مخالف بود با انجامش قول میدم ازش جدا شم .

    و اینم بگم که به خاطر سرمایه و داشتن پایه با ایشون کار نمیکنم ،چون سرمایه ای که ما گذاشتیم خیلی کمه و خودمم به تنهایی میتونم انجامش بدم.

    من دارم راجب زمینه ی مورد علاقه ام هم اموزش میبینم.

    و به محض اینکه به ی حد معمول تو این زمینه برسم حتما پیجم رو کااااامل ول میکنم و میرم سراغ کار مورد علاقه ام و تمرکزم رو‌کامل میزارم رو اونکار.

    خیلی وسواسی شدم و همش با خودم میگفتم نکنه باید حتی پیج رو ول کنم و کلا بیخیال پیج فروشگاهیم بشم و کامل بچسبم فقط به اموزش دیدن راجب علاقه ام و فعلا بیخیال کسب درامد بشم.

    هنوزم نمیدونم چه کاری درسته ،اگه باید اینکارو انجام بدم لطفا بهم بگین.

    راستی استاد شما همیشه راجب بهتر شدن میگین

    این‌جمله طلایی

    رابطه ی من با اینکه عالی بود هر روز داره عالی تر میشه

    میدونین چرا؟ چون من هر روز دارم تغییر میکنم و بهتر میشم.

    ی تصمیمی ام که جدیدا گرفتم و فهمیدم که چقدر رابطه رو خراب میکنه مقایسه کردنِ

    شاید من به طرف مقابلم نگم ولی وقتی تو ذهنم اینکارو میکنم رفتارامو عکس العملهام رو طرفم میفهمه ونشون میده خودشو

    من میخوام دست از مقایسه ی خودم و طرف مقابلم دست از مقایسه ی زندگی خودم با دیگران بردارم.

    اخه مگه ادم کسی که عاشقش هست رو اذیت میکنه.

    من عشق رو از خدا یاد گرفتم اون هیچ وقت منو با بقیه بنده هاش مقایسه نمیکنه و به جاش برعکس بهم اعتماد به نفس میده و میگه تو میتونی از پس اینکار بربیای و تشویقم میکنه.خداوند حامی منه

    میخوام گفتگوهای درونیم رو راجب خودم و طرف مقابلم وتواناییهامون تغییر بدم.

    من میخوام یاد بگیرم به خودم عشقم و خدام اعتماد کنم.

    چیزی که فهمیدم اینه که:

    وفتی داری مقایسه میکنی درواقع فکر میکنی اون( اون شخصی که تو اون لحظه داری خودت رو یا طرف مقابلت رو باهاش مقایسه میکنی )با لیاقت ترِبا ارزش ترِ که خدا به اون بیشتر داده

    وقتی داری مقایسه میکنی در واقع داری فکر میکنی که اون( شخصی که داری خودت رو یا طرف مقابلت رو باهاش مقایسه میکنی)تواناترِ،زرنگتر از توئه

    وتو داری راجب خودت اشتباه میکنی و خودت قضاوت میکنی تو داری بر حسب تجربیات و نتایج گذشته ت خودت رو میسنجی.

    و این اشتباست چون تو هم توانایی و هم با عرضه و هم با ارزش و با لیاقت

    این برچسبها و احساس منفی رو از رو خودت بردار

    چون عامل اصلی ثروتمند نبودنت این عوامل نیست. و همه چی مربوط میشه به باورهات

    یادت باشی هم تو و هم عشقت عالی هستین توانایین ،خودت رو باور کن چون این سرکوفتها و سرزنشها بدتر تو رو تخریب میکنه و نه تنها مقایسه کردن و سرکوفت زدن و سرزنش کردن کمکت نمیکنه بلکه بدتر باعث فقر بیشتر عزت نفس و اعتماد به نفس کمتر و در نهایت خراب شدن رابطه ات میشه.

    پس از این کار دست بکش و به جاش اعتماد و تشویق و حمایت رو تو خودت پرورش بده.

    واسه ی بارم که شده پای خودت وایسا و به خودت اعتماد کن.

    اینارو نوشتم برای خودم تا یادم نره.

    و چن تا چیز دیگه ام که تو دفترچه گوشیم نوشتم برای خودم رو اینجا مینویسم

    یکی دیگه از کارایی که دارم میکنم اینه که دارم بررسی میکنم که میزان کنترل ذهنم تو چه وضعیتیه و چن وقت ی بار ذهنم شروع میکنه و حالمو بد میکنه تا من بتونم دفعاتش رو کم کنم و از طرفی هم متوجه تغییراتم و میزان کمتر شدنش و متوجه رشدم بشم.

    ‌1402/2/6بی دلیل عصبانی بودم و کنترلش کردم+

    اینجا تونستم خودم رو در حدی کنترل کنم که با عشقم دعوا نکنم و لی تو چهره ام عصبانیت مشخص بود و بعدش کم کم عصبانیتم از بین رفت و من حالم خوب شد

    جمعه 1402/2/8

    من امروز 2 بار یک بار قبل از تماس عشقم

    و یکبار بعد از تماسش ( به یک دلیل مالی)ذهنم شروع کرد و راجب عشقم بد گفت و همینطور راجب ناتوان بودن خودم

    و من به ذهنم غلبه کردم

    اما بعدش که شروع کردم به هدایته عشقم فشار سنگینی روی خودم اومد و دیگه نتونستم

    و توجه من رفت روی ناخواسته

    اقدامات لازم

    1 کنترل ذهن و توجه به تاریخ ان

    2از هدایت دیگران دست بردار

    3از کمک مالی دست بردار حتی کوچک

    4از صحبت راجب ( اون شخص منفی که رو مخته)دست بردار

    5گفتگوهای درونیت برعکس کن و 24ی با خودت حرف بزن و تواناییهات رو مرور کن

    6دست از مقایسه و سرزنش خودت و دیگران بردار(چون همه این احساسا باهاشه:بی ارزشی ،دوست داشتنی نبودن،بی لیاقتی،ناعدالتی جهان و خداوند،فرق گذاشتن خدا بین بنده هاش،بدشانسی،بی عرضگی،ناتوانی،قربانی بودن و مورد ظلم خدا واقع شدن،بی اعتمادی بیشتر به خدا و جهان

    و نتیجه ی آن رسیدن به اینه که من مسئول زندگی خودم نیستم و قربانی ام و هیچ چیز موفق شدن و غیره دست من نیست ،کنترل هیچی دست من نیست

    نتیجه ی دوم : حس تخریب و سرزنش خودم و اطرافیانمانم

    نتیجه ش خراب شدن رابطمونه

    نتیجه ش ضعیف کردن و تخریب اعتماد به نفس و عزت نفس خودم و کسی که دوسش دارمه

    ودر آخر نابودی رابطه و بد شدن اوضاع مالی +احساس عذاب وجدان

    به جای این کار صبور باش اعتماد کن به خودت طرف مقابلت و خدا و بهبودها و بهتر شدنهای کوچیک رو ببین

    فقط کافی اروم باشی

    ودر قدم اول زبونت رو

    و در قدم دوم ذهنت و گفتگوهات رو کنترل کنی

    و در قدم سوم با خودت حرف بزنی و تغییرشون بدی

    عامل تخریب کننده ی رابطمون و اسیب به خودم و کسی که دوسش دارم و یکی از علتهای نرسیدن به ثروت

    مقایسه کردنه که من باید ریشه ای حلش کنم

    استاد سپاس

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    رضا مهیار پور گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    سلام

    داشتم این فایل رو گوش می دادم تا شما رسیدید

    به تجملات همزمان بازی هم می کردم تا شما رسیدید به تجملات یکهو ی خاطره یادم اومد و انگار ی لحظه برق منو گرفت که باور منفی نسبت به ثروت بود بچه ها خواهش میکنم مواظب ورودی ذهن باشید اول به خودم میگم اما خاطره از سکانس معروف فیلم مختار نامه است اون جایی

    که مختار می خواست پادشاه بشه و پیروز شده

    بود گفت تخت تجملاتی رو بردارید و جاش صندلی ساده بذارید و زمانی که بعد از مختار آل زبیر آمد

    که چقدر تجملاتی بودن تو ذهنم شکل گرفته بود که

    آدمای بد تجملاتی اند و آدمای خوب فقیر هستند

    پس بهتره که فقیر باشیم این روزا خیلی از خاطرات

    در مورد ترمزهای ذهنی ثروت یادم میاد

    همین چند روز پیش بود که یادم اومد به شب قدر

    بیست سال پیش سال های هشتاد بود داخل مسجد بودم حاج آقا مسجد می‌گفت که اون دنیا ی سری مردم مومن بدون حساب و کتاب سرشون رو می ندازن پایین میرن بهشت بعد فرشته ها به خدا اعتراض می کنند که چرا او بدون حساب و کتاب

    به بهشت رفت خدا میگه که اون در این دنیا فقیر

    بود و چون فقیر بود باید بره بهشت و خلاصه کاری

    بهش نداشته نداشته باشین بعد یاد مثال معروف شما افتادم که می‌گفتید که داخل قرآن دیدید هرکه خوشبخته اون دنیا هم خوشبخته و هر که هم بدبخته اون دنیا هم بدبخته

    اما یواش یواش چند روزه سعی می کنم باور فراوانی و ثروتم را تقویت کنم

    چند مدت پیش بود ی داستانی خواندم در مورد سید نعمت الله جزایری واستادش که دوست دارم با شما هم به اشتراک بگذارم که هم من یادم باشه و هم شما باور ثروتتون رو تقویت کنید اما داستان

    سید نعمت الله جزایری طلبه روحانی بود که دقیقا

    باور منفی نسبت به ثروت داشت و مثل گذشته ما فکر میکرد او یک استاد ثروتمندی داشت که خدمتکار داشت او هم روحانی بود ولی همش بهش میگفت ثروتمند بودن هم خوب نیست استاد آدم باید ساده باشه ساده زندگی کنه تا اون دنیا بره بهشت ولی استادش بهش میگفت ثروت با آخرت

    مشکلی نداره خلاصه هر چه گفت نعمت زیر بار نرفت استاد گفت باشه حالا که تو حرف منو قبول نمی کنی با هم ی قراری می گذاریم هرکه زود تر از دنیا رفت بیاد تو خواب اون یکی و حقیقت بگه که حق با کیه بعد از مدتی استاد نعمت فوت کرد

    و بعد از خاک سپاری همان شب استاد به خواب نعمت الله آمد و گفت حق با من بود موقعی که در قبر بودم ملائکه بهم گفتند برای این منزلت چه آوردی من گفتم کتاب نوشتم شاگرد تربیت کردم

    هر دلیلی می آوردم صدا قطع نمیشد باز صدا تکرار شد برای این منزلت چه آوردی ی دفعه ی خاطره یادم آمد که روزی داشتم از ی منطقه ای رد میشدم

    دیدم ی نفر که می دونستم شیعه هم نیس تعدادی ریختن رو سرش و دارن میزننش رفتم جلو گفتم قضیه چیه اونا گفتن که ما طلب کاراش هستیم او پول نداره بهمون بده حالا هم تا می خوره می زنیمش من که ثروتمند بودم گفتم هرکه طلبش رو

    می خواد بیاد تا بهش پولش رو بدم ولی اینو نزنیدش همه طلبکارانش اومد طلبشون رو دادم

    و همه رفتند همین داستان رو که تعریف کردم فرشته گفت همین عمل تو برای آخرتت کافی است

    الان نعمت الله این باغ و این کاخ حاصل اون کار است من که حالم خوب شد این داستان رو نوشتم

    امیدوارم که تونسته باشم کمکی کرده باشم

    با تشکر فراوان از استاد عزیز و دوستان مهربونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1363 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد عزیزم سلام خانوم شایسته عزیز و دوستان عزیزم

    این فایل منو دوباره متولد کرد درسته چند مدت تو سایت عضو هستم انگاری برام تازه بود این فایل انگاری بوی خدا میداد بوی توحید فرکانسش رو احساس کردم

    الله اکبر چه فایلی بود اصلا دیوانه شدم

    تکرار یک قانون اما متفاوت باز کردن توحید راجب خداوند

    استاد خیلی قشنگ گفتی خیلی خوب گفتی این حرفا داره میاد از زبان شما کلا خداست خدا داره از طریق شما با ما صحبت میکنه و ماموریت و رسالت شما همین کار هست یه نیرویی داره جواب سوالات مارو میده همونجایی که تو قرآن میگه هنگامی که هدایتی از جانب من میاد و کسانی که پیروی کنن از آن هدایت میشن

    باورهای قدرتمند راجب خدا عالی توضیح دادی

    خدا دقیقه منظمه خدا سیستمه انرژیه خدا همون چیزی هست که من میسازم

    خدا میتونه به شکل ثروت ،ارامش ،سلامتی وارد زندگیم بشه خدا به شکل نگهبان به شکل همسر خوب خودشو رفتارشو نشون بده خدا به شکل یک صاحب کار خوب ظاهر میشه حقوق منو بیشتر میده خدا به شکل سایت عباس منش واقعا هست که هر سوالی بپرسی هدایت میشی

    و اما

    خدا میتونه به شکل بدهکاری ،عذاب ،احساس گناه وارد بشه

    این آگاهی خوب بود زد به گوشت و پوست خون استخونم

    خدا اون چیزی هست که میسازی تو ذهنت خدا رو من بهش شکل میدم

    استاد من همین امشب خواهر زادم وسط فایل اومد کنارم بیرون هوا خنک بود

    خواهر زادم کوچیکه

    بهم الهام شد بهش بگم یه تعریف کنه خدارو جالبه مو به تنم سیخ شد اخه این بچه که بلد نیست خدا رو تعریف کنه خدای من امشب خدا از طریقش صحبت کرد

    حالا ببین من گفتم مهتاب خدارو تعریف کن ؟

    جواب خدا از طریق مهتاب ؟

    مهتاب گفت

    خدا به شکل صاف هست

    خدا به شکل سفید هست

    خدا به شکل سیاه و سفید هست

    خدا به شکل آبی هست که امروز ماشین بابایم داشت میسوخت گفت بریز تا خاموش بشه مو به تنم سیخ شد چون امروز خودم تضاد رو دیدم و به دومادمون الهام شد آب بریز و امروز دخترش اینجوری با من صحبت کرد گفت خدا به شکل آب میشه و کمک کرد ماشین خاموش بشه

    دیگه گفت

    خدا به شکل کمک کننده وارد زندگیت میشه یعنی کمک میکنه مثلا یه نفر نزدیک مرگشه تو حادثه چیزی زنده بمونه خدا کمک میکنه زنده بمونه خیلی تعجب کردم واقعا خدا از طریق یه بچه هم باهام صحبت میکنه ازش پرسیدم مهتاب این حرفا از کجا اومد گفت یع چیزی میگفت منم بهت گفتم

    خدا به شکل همین کامنتی هست که میخونی

    خدا به شکل دست منه که دارم تایپ میکنم

    خدا به شکل همین حرفای استاد هست که از طریق خدا گفته میشه

    راجب مسابقه این بود یک بازیکن با باور درست میتونه ادامه بده حتی 60سالگی اگه تو ذهنش این باشه من میتونم میشود ادامه بده اگه بخواد روی تلاش فیزیکی حساب کنه و منطقی که مثلا پیرم همون میشه اما وقتی باور کنه تو ذهنش میشود تا فلان سن ادامه بدم هم میشود !!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    فرزانه رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1103 روز

    سلام به استاد خوبم و خانم شایسته و دوستان

    برداشت و مثال من از بخش اول این جلسه:

    باید بری دنبال علاقه ی خودت، نه علاقه ی دیگران.

    اگر کسی در کاری موفق شده چون علاقه و باورهای مناسب داشته. به دیگران نگاه نکن و فکر کن که این یک نشونه است و یک کارت دعوت برای اینکه بری توی شغل اونها چون اون جا پول هست. نه. اون جا برای اون شخص پول هست و برای تو توی علاقه ات.

    من تجربه ی کار کردن کوتاه مدت توی شغل های غیر علاقه ام رو داشتم و نتیجه گیری ام این بود که واقعا تحمل اش سخته و حتی به پول اش هم نمی‌ارزه‌.

    دوستان و آشنایانی هم دارم که توی شغل های غیر علاقه شون هستند، چون این دسته از افراد زیاد ترند.

    فهمیدم که واقعا نمیشه ادا درآورد، هرچقدر هم که کلامی آدم بگه من راضی ام و علاقه دارم، هیچ کدوم از معیار هایی که استاد گفتند درشون نیست.

    دوست دارند تعطیل باشند، دوست دارند ساعت کاری شون کمتر باشه، همه چیز براشون روتین و تکراری میشه و حل مسئله ی جذابی درش نیست.

    اصلا ایده ی خاصی نمیدن که انرژی داشته باشند برند دنبالش یا نه‌.

    دلیل رفتن شون به اون مشاغل هم این بوده که توی علاقه ی من که عمرا پول نیست، پس باید برم سراغ کاری که دیدم توش پول هست.

    منم همینجوری فکر می‌کردم تا الان که امیدوارم، خیلی زیاد، نمیگم باور کردم، ولی قبلا اصلا ممکن هم نمی‌دونستم، من هم مثل بقیه فکر می‌کردم کار جدا است و علاقه جدا و از نظر من آدم موفق کسی بود که هم کار خوبی داشته باشه هم بتونه جدای از کارش سرگرم علاقه اش هم باشه و هر دوی این ها رو بتونه درست مدیریت کنه!

    حتی فکر نمی‌کردم کسی موفقه که کارش علاقه اش باشه!

    همیشه اینطوره که یه کاری مُد میشه، مثلا چند سال پیش بازاریابی الانم مثلا بورس، تولید محتوا یا بودن و همه هجوم می‌برند سمت اش.

    چیزی که دیدم مشترکه بین کسانی که هی شغل عوض می‌کنند این هست که میانگین درآمد ثابت شون هیچ تغییر خاصی نمیکنه.

    چون این شغل نیست که تعیین کننده ی میزان درامد هست و اصل علاقه و باورها هستند.

    هر کسی وارد هر شغلی میشه باورهاش رو هم با خودش می‌بره، پس اونجا هم همون نتیجه قبلی رو می‌گیره.

    یه وجه اشتراک دیگه ای که دیدم احساس نارضایتی هست. احساس خلاء.

    انگار مهم نیست که چقدر زور میزنی توی کاری خوب باشی، و چقدر خوبی، وقتی به چیز دیگه ای علاقه داری، دستاوردهات توی کارغیرعلاقه ات خیلی گذرا اند و به زوری که زدی نمی‌ارزند.

    درحالی‌که توی کار مورد علاقه ات اصلا زور زدنی وجود نداره و همش با عشقه و همین خاطره که وقتی یه موفقیت کوچیکی توش کسب می‌کنی اینقدر راضی کننده و خوشحال کننده است‌.

    چون با عشق انجام اش راحت شده و یک نتیجه ی کوچک هم به اندازه کافی بزرگه.

    کسانی که علاقه ای داشتند ولی رفتند دنبال کاری که باهاش پول دربیارند، انگار پس زمینه ی ذهن شون همیشه این سوال هست که اگر این سالها میرفتم دنبال علاقه ام، چی میشد؟

    حسی مثل یک حسرت دائمی رو دارند.

    برای همین شاید اصلا بگن نه نمی‌دونم و مطمئن نیستم که به چی علاقه دارم.

    اینکه استاد میگن اصلا نمیشه ادا درآورد و نقش بازی کرد رو با این بررسی بهتر درک میکنم.

    کار، مسئله ی جاری هرروز زندگی هست ‌و هیچکس نمیتونه هرروز فیلم بازی کنه.

    من تازه به علاقه ام آگاه شدم. ولی هر موقع می‌بینم یکی داره از یه کاری پول خوبی درمیاره میگم برم توی اون کار!

    جالبه منطق ذهنم اینه که حالا میرم پول درمیارم علاقه باشه برای بعدا! با دست پر بعدا میرم دنبال علاقه ام! فعلا برم دنبال پول!

    چون پول رو از علاقه جدا میدونه ذهن ام.

    ولی سعی میکنم مچ خودمو بگیرم.

    این حرف استاد که توی هر شغلی فرصت پولسازی هست رو یادم می‌افته و جدیدا هی از خودم می‌پرسم:

    اگه بدونم توی این شغل و کار مورد علاقه ام دقیقا به یک اندازه ی مساوی پول هست، کدوم اش رو انتخاب میکنم؟

    این سوالی که جوابش ساده است جدیدا خیلی خیالم رو راحت میکنه، خدا رو شکر منطق ای شده برای ذهنم ولی بازم باید هی ادامه بدم.

    در دیدن آدم ها بگم اون توی علاقه اش موفق شده منم باید برم توی علاقه ام تا موفق بشم. با باورهای مناسب.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 857 روز

    به نام خدای مهربان سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ودوستان همقدم این فایل یکی از بی نظیر ترین فایل های استاد عزیزم بود نهایت تشکر دارم از شما عزیزان و مریم جون سپاس از اعضای سایت وگروه فنی جواب اون فایل قبلی را من در توحید دیدم با دیدن این فایل زیبا ودلنشین ایمان قوی‌تر شد که اگر در مسیر درست وبا عشق و علاقه

    یک کاری را شروع کنی دیگه نه نیاز به عوامل بیرونی داری نه نیاز به تبلیغ داری

    وقتی بهترین خدا را در وجودت بسازی وبا ایمان درونی حرکت کنی در جهت خواسته ها خداوند خودش وعده داده وبه خودش واجب می‌داند هدایت ما را البته این هم تکامل می‌خواهد و باید

    به کار کردن روی باورهای توحیدی و باورهای فراوانی کم کم در مسیر هدایت قرار بگیریم

    خداوند بارها در قرآن می فرماید که ان علینا الهدی

    یعنی با تاکید فراوان می فرماید که ما همواره شما را هدایت می‌کنیم که من در این زمینه باید خیلی روی خودم کار کنم وبا کار کردن در دوره دوازده قدم مدار خودم را بالا ببرم و به نعمت های خداوند دسترسی پیدا کنم بهترین نعمتی که من در

    این سایت پیدا کردم شناخت خداوند است به عنوان یک سیستم که به فرکانس های لحظه ای ما

    پاسخ می‌دهد پس وظیفه من ارسال فرکانس های

    مناسب خواسته ام هست که خداوند هم مرا هدایت می‌کند به جهت خواسته ها

    با درک دوره دوازده قدم به این نتیجه رسیدم که خداوند بارها در قرآن می فرماید که اگر کسی به خداوند ایمان بیاورد وبه آخرت ایمان داشته باشد وکار شایسته انجام بده فارغ از اینکه چه دینی داشته باشد در دنیا و آخرت رستگار می‌شود ولی این موضوع را من تازه درک کردم که امیدوارم که عمل کنم به این آگاهی ها

    تمام اتفاقات زندگی را خودم رقم می‌زنم نه هیچ عامل بیرونی بدون استثنا اگر فقط به این باور عمل کنم خداوند را درک می‌کنم و همیشه مواظب ورودی ها خودم باشم وتنها نیروی برتر را خداوند بدانم نه بابا نه مامان نه دولت نه هیچ کس دیگری

    خدایا مرا آسان کن برای آسانی ها تنها تو را می پرستم وتنها از تو کمک می خواهم ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده‌ای نه راه گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    به نام الله مهربان

    سلام بر همه شما

    سلامی به زیبایی (وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ)

    سلامی به زیبایی بازاریاب مهربانی که نام یک بچه یتیم از دل صحرای سوزان عربستان را در عالم برند کرد ؛ آری،محمد،همان کسی که حافظ در وصفش چنین میگوید:

    نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

    به   غمزه   مسئله‌آموزِ   صد  مُدَرِّس   شد

    سلامی به زیبایی معرف مهربانی که محل نشستن محمد برای چله نشینی هایش را  تبدیل به یک برندمکان کرد ، آری”غار حرا” که در جامعه یک و نیم میلیاردی مسلمانان معروف است

    سلامی به زیبایی اینفلوئنسر بخشنده ای که بعد از سالیان سال ، تبلیغ مکتب ابراهیم را به ما میکند

    ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا

    (نحل،آیه123)

    سلامی به زیبای بلاگر رئوفی که یک کودک خردسال را از دل چاه بیرون می آورد به پادشاهی مصر میرساند و نامش را برای همیشه در تاریخ ثبت میکند ؛ آری،یوسف،همان کسی که داستانش در عالم برند شده به عنوان أحسن القصص

    نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ

    (یوسف،آیه3)

    راستی یک سوال؟؟؟

    زمان این سه بزرگوار که نامشان در بالا ذکر شد آیا اینستاگرام و سایت و فضای مجازی بوده؟؟؟

    فقط باید گفت الله اکبر

    خب کمی بیشتر شرح دهم با عنوان برندشدن مکان و برندشدن نام

    اول برندشدن مکان:

    تصور کنید که یک پدر ، همسر و فرزند نوزادش را در دل یک صحرای سوزان رها میکند

    نوزاد تشنه میشود و مادر در جستجوی آب برای فرزند دلبندش

    مادر می دود و می دود در جستجوی آب

    هفت بار فاصله بین دو کوه به نام صفا و مروه را میدود اما دریغ از پیداکردن یک قطره آب

    خسته و بیچاره به نزد نوزادش برمیگردد

    و در آن لحظاتی که به معنای واقعی کلمه عاجز شده بود ، یک معجزه میبند

    آری ! معجزه فقط برای عاجزهاست

    تا عاجز نشوی معجزه را نمیبینی

    حال آن معجزه چه بود

    آب از زیر پای بچه شروع به جوشش میکند

    عه ! یعنی به همین راحتی؟

    آره دیگه ، مادر نیاز نبود اینقدر سختی به خودش بده زیرا که خدا به آسانی عطا میکند

    خلاصه به برکت جوشیدن اون آب از زیر پای بچه ، اول مادر بچه اش را سیراب میکند و بعد به مرور زمان مردم دور چشمه جمع میشوند و شهری بوجود می آید به اسم “مکه”

    و سالیان سال پدر قصه ما به همراه همین فرزندش که الان بزرگ شده می آیند و در فاصله چند متری همین چشمه  خانه خدا را بازسازی میکنند ؛ یعنی همین “کعبه” که بیت الله الحرام نام دارد

    وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ

    (بقره،آیه127)

    و الان میلیون ها مسلمان مشتاق زیارت خانه خدا در مراسم حج هستند

    آری خانه کعبه که یک مکان است برند شد

    حال یک سوال:

    خدایی که اینگونه کعبه را برند کرد قادر نیست مغازه تو را برند کند؟؟

    آری ، خدا داستان برند شدن کعبه را در قرآن گفت تا به ما بگوید ؛ ببین بنده من ، من چنین توانایی دارم ؛ کسب و کارت را به من بسپار و ببین چی بهت تحویل بدم

    و اما برند شدن نام:

    تصور کنید جوری بر علیه تو بسیج میشوند که نامت را از عالم حذف کنند

    و جوری تو را میکشند که سابقه نداشته و بر بدن بی جانت هم رحم نمیکنند و تکه تکه ات میکنند

    و حتی بعد از دفن کردنت هم محل قبرت را شخم میزنند که احدی از محل قبر تو مطلع نشود

    اما چه میشود؟؟؟

    به قول شاعر

    پیچیده  شمیمت  همه  جا  ای  تن  بی سر

    چون شیشه عطری که درش گم شده باشد

    واقعا زنده تر از امام حسین علیه السلام در عالم سراغ داریم؟؟؟

    کدام آدم موفق و معروفی که در قید حیات است ، میتواند در شرایط رفاه کامل یک سمینار میلیونی برگزار کند؟؟؟

    اما امام حسین علیه السلام را نگاه کنید؟؟؟

    در گرمای سوزان عراق با آن شرایط سخت نزدیک به 20 میلیون نفر فقط با پای پیاده به زیارت مقبره اش میروند بدون اینکه امام حسین تبلیغات داشته باشه و…

    آری ، نام امام حسین علیه السلام در عالم برند شد و همچنین مکان دفن ایشان،یعنی”کربلا”

    حال بیایم بپرسیم

    خدای من و امام حسین یکی است ، خدایی که اینگونه نام امام حسین را در شرایطی که اینستا و فضای مجازی نبوده ، برند کرده است قادر نیست نام مرا برند کند؟؟؟

    بیاییم زندگی این بزرگمرد را بررسی کنیم که چه بود؟

    او یکی از ثروتمندترین افراد زمان خودش بود به گونه ای که فقط به یک معلم که به یکی از فرزندانش سوره حمد را یاد داده بود کلی هدایا داد که یکی از آن هدایا هزار دست لباس بود

    حالا برید ببینید هزار دست لباس چیه؟فکر کنم ویترین همه مغازه های یک پاساژ بزرگ را باید خرید

    او غرق در باور فراوانی بود که چنین ثروتمند بود و صحت این را میتوانیم الان ببینیم که در زمان اربعین شهادت ایشان چقدر اطعام داده میشود و چقدر شرکت های هواپیمایی سود میکنند بخاطر پروازهایی که به عراق دارند و…

    از همه مهمتر او تسلیم بود

    من در آن لحظات نبودم ولی حدس میزنم که مادر ایشان که از بهترین زنان این عالم هستند ، یعنی “حضرت زهرا سلام الله علیها” ، در موقع خواب کردن امام حسین برای ایشان به عنوان لالایی داستان تسلیم ابراهیم در برابر فرمان خدا برای بریدن سر فرزندش را میخوانده که ایشان این چنین درس تسلیم را یاد گرفته که وقتی به قربانگاه رفت و لحظاتی قبل از اینکه سر ایشان از بدن جدا شود این کلمات را با خود تکرار میکرده که خدا این کلمات را در تاریخ ثبت کرده

    الهی رِضاً بِقَضائِکَ و تَسْلیماً لِامْرِکَ وَ لا مَعْبودَ سِواکَ یا غِیاثَ الْمُستَغیثین

    آری ؛ او غرق در خدا بود و مصداق این بیت عطار بود

    تو اصلا مباش ؛ کمال این است و بس

    تو ز تو لا شو ؛ وصال این است و بس

    خدایا شکرت بخاطر این آگاهی

    امروز حقیقتش داشتم آموزش اینستاگرام میدیدم ، حس خوبی نداشتم موقع آموزش دیدن و گوش دادن به تکنیک ها

    و یه حسی درونم میگفت حقیقت چیز دیگری است ، حقیقت این تکنیک ها نیستند

    کمی آرام شدم که این کلمات بر دل و جانم نشست و نوشتم برای شما تا زکاتی باشد از سمت من بخاطر این موهبت الله یکتا

    در ضمن تشکر میکنم از استاد عباس منش که الگویی حاضر و زنده برای ما هستند که بدون یک تبلیغات کاری کردند که من بیایم و کلی وقت بگذارم و این چنین کامنت طولانی را منتشر کنم

    و در آخر میگویم این انذار هشدار دهنده را برای خودم

    وای بر حال من که با دانستن این آگاهی ؛ ساده از این دنیا بروم و در روز ملاقات با پروردگارم شرمنده باشم و سر به زیر از اینکه جوابی برای این سوال خدا ندارم

    ای رضا ، ما ابراهیم و محمد و امام حسین و…. را الگویی برای تو قرار دادیم ، حالا دست خالی آمدی پیش ما؟؟؟

    پناه بر خدا از چنین لحظه ای

    إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِیرًا

    (انسان، آیه 10)

    .

    .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      محمدرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1342 روز

      سلام دوست عزیزم

      سپاس برای این کامنت با مفهمومی که نوشتی

      چون من طریق ایمیل دنبالتون میکنم و دیدم و اومدم خوندم و لذت بردم

      اینکه من این آگاهی های خالصی که در این سایت یاد میگیریم رو نتونیم به عمل بگذاریم وای برما که به قول خدا در حق خودمون ظلم کردیم

      از خدا براتون عمر باعزت و سلامتی و روزی حلال میطلبم

      و خیلی آموزنده بود از داستان گذشته پلی زدین به زمان حال

      که آدم وقتی میخونه بهتر درک میکنه

      خدایا شکرت بابت وجود دوستان گلی مثل رضای عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1681 روز

      سلام آقا رضا ی عزیز

      هزار بار شما را برای این ترکیب جادویی کلامتان و قرآن تحسین کردم و میکنم.

      در حال مطالعه کامنت های. این فایل بودم. نوبت رسید به نام دوست آشنا.

      آقا رضا بی نظیر هستید.

      بی نهایت ترکیب قرآن و مدرنتیه شما به دلم مینشیند.

      شما بی نظیر هستید و من این کامنت شما را باید هزاران بار بنویسم از بلاگر معروف و بازاریاب ریوف که داریم.

      از آن که نام تو را و محل کسی و کار تو را برند میکند به شرط تسلیم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Serveh گفته:
    مدت عضویت: 949 روز

    استاد من تو دوره 12 قدم هستم و قدم اول استاد من متعهد شدم درست و اساسی با برنامه ریزی پای دوره ها و فایلهای رایگانتون بشینم

    استاد من برنامه نوشتم از صبح ساعت 6 تا 12 شب هم از جلسات 12 قدم هم رو باورهام و هم روی بخش عقل کل و فایلهای رایگان مرتب دارم گوش میدم

    استاد الان که این فایل رو گوش کردم یه لحظه وایسادم گفتم خدایا چی میشه زمان متوقف بشه خوردن و خوابیدنی نباشه خستگی نباشه هیچکسی کاری بهم نداشته باشه فقط و فقط من باسم و سایت شما

    واقعا الان اینو نیاز دارم حس میکنم زمان خیلیییی داره زود میگذره

    استاد جان من قبلا روزه میگرفتم تا شب کلی بیقرار میشدم گشنه میشدم بعضی وقتا عصبی میشدم دلم برای هزار جور خوراکی میرفت شب هم تا خرخره میخوردم

    الان بخداوندی خدا اصلا نمیفهمم کی شب میشه

    اصلا گشنه نمیشم تشنه م نمیشه شب هم یه لقمه نون میخورم باز میام پای سایت شما میرم کنار دفتر و قلمم .

    امروزم داشتم همینو به مادرم میگفتم من اصلا متوجه گذر زمان نمیشم اصلا هم در طول روز نمیخوابم دلم نمیاد بخوابم

    بخدا باز زمان کم میارم . حسم از وقتی تمرکزی دارم گوش میدم و ورودی هامو کنترل میکنم خیلی خوب شده ولی خیلی راهه درک کنم ظرفم بزرگ بشه

    نمیدونم چطوری از خدا تشکر کنم برای قوانین بدون تغییرش بخاطر بنده های خوبش بخاطر اینکه استادی سر راهم گذاشت که همه عمر طلبشو میکردم .

    من درست وقتی با سما اشنا شدم که داشتم میفتادم تو یه گردابی که ممکن بود منو ببره تا بینهایت بدی و زشتی تمرکزم رو بدترین چیزها گذاشته بودم افکار منفی آدمهای منفی کینه خسم دشمنی

    ولی با فایلی که از تلگرام تو یه کانالی اتفاقی دانلود کردم و شنیدم انگار آب رو آتیش شد

    ازون روز کلا من ازون مسیر 180 درجه راهمو کج کردم و برگشتم الان آروم نشستم فقط دارم گوش میدم .

    هذا من فضل ربی

    خداوند رو سپاسگذارم

    در پناه خدا باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمدرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1342 روز

      سلام دوست عزیزم

      بهتون تبریک میگم

      تمرکزی روی خودتون دارین کار میکنین خدایا شکر

      واقعا انگیزه ای شد که منم شروع کنم برای خودسازی

      ایمانم رو قوی تر کنم

      دوره هایی رو که دارم روشون کار کنم

      مرسی ازتون

      امیدوارم بهتر و بهتر بشید توی همه زمینه های زندگی تون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1154 روز

    سلام به استادنازنین ومریم عزیزم.

    اصل واساسی که« صاحب یک کسب و کارموفق »بایدبداند.

    عجب فایل زیبایی بود.ازاون فایل‌هایی بودکه بعدازاتمامش ،توپ توپت میشی.

    زمانش هم زیادبود.

    اولش نمیخاستم گوش بدم چون گفتم درموردکسب وکاره .ازطرفی خیلیم تایمش زیاده .ب نظرم به درمن نخوره که اهل کسب وکار نیستم .

    ولی یه ندایی بهم گفت گوش بده حتمن به دردت میخوره وهمینم شد.

    چقدازخداوازاستادعزیزم سپاسگزاری کردم که به این فایل هدایت شدم.

    چقدرذهنم رابازکردومنوبه سمت احساس خوب برد.

    فایل‌هایی که خیلی ارزشمندن روسریع دانلود میکنم.

    حتی چکیده برداری هم میکنم .

    ازبس لذت میبرم ،دوست دارم تنها باشم وساعتهادرموردش فکرکنم وبارهاگوش بدم.

    به هر صورت بازم ممنون .هرچنداستادتوهمه ی فایلهاش پیام خداروبهمون می‌رسونه ،منتهی یه وقتهایی ذهن مابازتره وگیرایش بیشتر.

    که خداروشکرامروزم ازاون روزابود.

    اتفاقاچقدنیازداشتم ازاستاددرموردباورها،توضیحات کامل بشنوم .چون یه کم سست شده بودم.البته اولش هم این فایل روبه نیت آگاهی دادن به همسرم خاستم گوش بدم.که یه کم باورهاشوتوکسب وکارش قویترکنه.ولی ازاون جایی که استادعزیزم شیواوساده حرف میزنه ،به خودم گفتم خوب گوش بده ببین چ پیامی برای خودت داره.

    استاداولش گفت من عاشق قوانین جهان هستی هستم .عاشق کشف دلایل اتفاقات زندگیم .عاشق باورهام‌.

    تودلم گفتم‌خوش به حالش .

    راسش منم عاشق همین چیزایی که استادگفتن ،هستم ینی ازیادگیری وفهمیدنش لذت میبرم .کلی هیجان بهم دست میده.امانمیدونم چراتوعمل مثل استادنیستم.

    یه وقتایی درحیرت میمونم که استادچطورانقدعملکردهای قوی داشتن ودارن؟!

    که البته برای شروع وتواون شرایط سخت ،سختربوده ولی ایشون باقدرت وایمانی که داشتن ،تونستن همه چیوبه قول خودشون راحت بدست بیارن.

    منم خیلی وقتا میگم ،منم میخام همه چیومیخام .«ثروت میخام ،روابط عاطفی عالی میخام »حالاخداروشکرتوروابطم بادیگران یافرزندانم خوب عمل میکنم.

    وازسلامتی برخوردارهستم .

    وگیرم توباورهایی که به ثروت ربط داره وبه روابط عالی .

    که پیامهای زیادی ازاین فایل گرفتم .

    لامسب وقتی باورهات درست باشن ،حس وحالتم خوب میشه .حس وحالت که خوب باشه ،رابطتتم با همسرت خوب میشه.

    قشنگ همه ی اینا مثل زنجیری بهم گره خوردن.

    خوب میتونم ایرادکارم روبفهمم .

    وقتی استادصحبت میکنن تمام ضعفهایی که دارم ،توذهنم میان .

    وازاین درعجبم که بادونستنشون ،چراآخه دوباره اشتباه عمل میکنم.

    نکنه منم مثل اون همکاراستادباشم؟واااای خدانکنه.

    من استادروخیلی خیلی قبول دارم .وبه تمام حرفهاش ایمان دارم.تمام باورهاشم باوردارم.

    میدونیدبزرگترین ایرادکارمن ،ضعف ایمانم به خداس.

    باورهای توحیدی من خیلی ایراددارن.این ینی هیچی ازدرسهای استادروخوب درک نکردم .و همین مسئله باعث تأسف وتاثرخودم شده وحال منوخیلی بدمیکنه .

    ازطرفی بادونستن این آگاهی ها،خب بیشتردردم میادکه چرادرست عمل نمیکنم تانتایج بهتری بگیرم.

    دیگه سرهرکی بخام کلاه بزارم سرخداکه نمیتونم کلاه بزارم.پس چرانمیتونم.

    استادگفتن شناخت خدای درست.

    هرکسی خداروبه یه شکل میبینه وباتوجه به شناخت خودش نتیجه دریافت می‌کنه.

    پس مشکل از شناخت من به خداس.

    ازکجامیفهمم که هنوزخدارودرست نشناختم ؟ازاونجایی که هنوزدرگیرعوامل بیرونیم.هنوزقدرت روتوعوامل بیرونی میبینم .هنوز نگاهم تنگ وکوچیکه .

    میگم قدرت مطلق خدااست وبس.

    اماتوعمل یادم میره.

    بابا اگه تومغزوذهن من جاافتاده که خداقدرت بی انتهاس .بایدبابوجوداومدن هراتفاق ناجالب یاهرشرایطی که الان دست وپامیزنم ،کناربیام وبپذیرمشون .

    استادخوب گفتن ،ناراضی هستم .خب این مسیرروبرو.توحرکتت روبزن.قوانین جهان رودرست توزندگیت پیاده کن .

    ببین خداچطورهدایتت میکنه .

    ببین بدون اینکه بخای یادرخاستی بکنی. ،خداچطورتوروتوموقعیت وشرایط عالی میزاره.

    واااای خدای من ،چقدراین جمله هابه آدم انگیزه میدن.

    وقتیکه که باورهات درست میشن ،خداوندتورو،درمسیرخودش که خوشبختی کامل ، همراه باآرامشه میکشونه.

    اینومیدونم وگاهی توزندگیم میبینم که روزایی که حال من خوبه وسرشارازاحساس خوب هستم ،چقدرلذت میبرم وچقدانرژی مثبت به اطرافیانم میدم.

    هم خودم روزخوبی روسپری میکنم هم خانوادم .

    وقتی من انقدمهمم ،چراگاهی بچه میشم وسرلج میفتم ؟!

    میدونیدامسال به خودم قول دادم ،صدخودموبرای زندگیم بزارم .چون صادقانه می‌دونم که اگه توزندگیم مشکلاتی دارم ،ازجانب خودمم هست.

    دلم میخادامسال خیلی مسرانه تر،تواین مسیرقدم بردارم.

    خودم خوب ضعفهاونقصهای خودمومیفهمم .

    می‌دونم باتغییرنگرش وافکارمن اتفاقات بهتری میفته.

    بایدتلاشموبکنم .وازهیچ چیزدریغ نکنم که بعداخودموسرزنش کنم وبگم من میدونستم ولی نکردم.

    باید به خودم ثابت کنم که من میدونستم وتونستم.

    یه جدولی کشیدم که هرروز روزای خوب وبدومتوسط خودموباخودکارای رنگی تیک میزنم تاببینم آخرسال ،

    کدوم ازحس های من غلبه به زندگیم داشته.

    دلم میخاداکثرروزام خوب باشن واینم می‌دونم که خالقشون خودم هستم .

    بابت ثروت هم دلم میخادامسال دیگه اتفاقات خوب بیفته .ب نظرم وقتشه.البته که همه‌ی اینابستگی به باورهای من داره.

    هرچقدرباورهام قدرتمند کننده ترباشن حتمن رسیدن به خواسته هام هم نزدیکترمیشن .

    بایدخدای درست روتوذهنم بسازم.

    خودموازشرک وخودخواهی نجات بدم.

    وای چقدر افتخار میکنم که استادباایمانی مثل عباس منش دارم.

    چقدر دوست دارم ازطرف ایشون الگوی مناسبی برای اطرافیانم باشم .

    وقتی ازمسیرخارج میشم هم شرمنده ی خودم‌میشم هم شرمنده ی استادم.

    چون می‌دونم نگاههاوکنترلهای دیگران بهم چطوره.

    انشالله که بتونم ازپس نقص‌های خودم بربیام.

    وخداروتووجودخودم خیلی فراترازاین حرفهاباورکنم.

    خداکه باشه ،همه چی هست.

    پس بایدباخداهمه چیوبدست بیارم.

    انصافااستادمون خیلی خوب وواضح توضیح میدن.

    خیلی جالب نیست که کوتاهی کنیم .

    همین جاخودم به خاطر کوتاهی های که کردم ، ازاستادعذرخواهی میکنم .وقول میدم که بیشترتلاش کنم .

    استادجونم عاشقانه دوستت دارم .

    توبینظیری .

    تودنیایه دونه عباس منش هست که فوق العادس واونم خودشماهستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    محمدرضا روحی گفته:
    مدت عضویت: 1323 روز

    به نام پروردگار نور و زیبایی

    با سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز و همه دوستان هم فرکانس ام

    خدا را شکر می کنم با یه فایل دیگه از استاد اصل و اساس صاحب یک کسب و کار موفق را به درک و آگاهی خوبی با صحبت‌های شما استاد رسیدم و چقدر به من کمک کرد این صحبت‌های شما و جا داره باز هم گوش کنم و به درک بالاتری از مدار فرکانسی باورها برسم

    افرادی که عاشق کارشون هستن خیلی راحت موفق می شوند و نباید اول پول در آن شغل نگاه کنید یک سری شغل ها در ذهن ما پولساز هستند این اولین اشتباه است که چه شغلی پولساز است و برین سراغ آن

    باید بدانیم با چه باورهای پول می‌شود ساخت چون تو هر شغلی آدم پولدار هم وجود دارد حتی شغل معمولی این نگاه به شغل خاص اشتباه است باید بدانیم که چه چیزی دوست داریم برای یک شغل خوب که انتخاب کنید و کار کنیم وقتی هدایت و علاقه داشته باشیم تمرکز هم به همان اندازه روی عشق و علاقه ای که داریم و پشتکار و زمان زیادی را می گذاریم و از الهامات خدا دریافت می کنیم چون زنجیر به هم وصل هستند

    این عشق کار با احساس خوب طبق قانون هستی نتایجی خوب به دست می آید و به خواسته هایمان می رسیم هرکس تو این دنیا جایگاه خودشون رو پیدا کنن دریای ثروت وارد زندگی شان می شود باید جای من را در جهان پیدا کنم باورهای مناسب در مورد همه کسب و کارها می تواند ثروت ساز شود دلیل ثروت ساز باورهای مناسب است مجموع این باور نگاه و ایمان داره نتیجه را آرام آرام درست می کند برای هر کسی تمام کارها را باور داره انجام می دهد

    یک خدای درست در ذهن خود ایجاد کنیم از شر و ناپاکی باید پاک کنیم با قرآن و آن خدا را ترویج کردم برای خودم اعتقاد درست به خدای درست کارها را انجام می تواند دهد

    توحید یعنی قدر ت ندادن به عوامل بیرونی و قدرت دادن به عوامل درونی که وعده خداست و هر کس که ایمان داشته باشد نه ترسی خواهد داشت و نه غمگین می شود

    باید از کسی بخواهیم که بتونه بدهد خدا باید درست ساخته شود که جواب بدهد یکی از باورهای قران می‌گوید این است که هدایت میشویم به مسیرهای درست وقتی باور درست باشد هدایت می شوی به مسیرهای درست باید خدا را باور کنیم فقط باور قانون مدار ها اگر در کنی تو مدار هدایت قرار می گیریم و هدایت تکاملی دارد حتی پیامبران هم طی کردن در مورد هدایت مردم به جای اینکه تمرکز روی موضوعات غیر اصلی باشد تمرکز روی هدایت و باورهایشان بوده است

    به اندازه ظرفتون جهان به شما پاسخ می دهد نعمت خداوند را باید از طرف خداوند ببینید باورهای توحیدی این است که هیچ کسی از عوامل بیرونی نیست که به من کمک می کند فقط خداوند است اگر نتیجه رخ نمی دهد این است که باور ها را عوض کنید و پای خود را از روی ترمز برداریم باورهای خوب اتفاقات خوبی باید بیفتد و در آخر احساس بودن خداوند از همه چیز برای من بهتر است

    با تشکر از استاد عباس منش که سخنان خدایی و گرانبهایی که از دهان ایشان بیرون آمد را برای ما باز کردن بی نهایت سپاسگزارم

    از کامنت های بچه ها سپاسگزارم بابت تمام تجربه های خوبشون

    در پناه الله یکتا شاد سلامت پیروز و سعادتمند باشید انشالله خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مهدی رجبی گفته:
    مدت عضویت: 3859 روز

    درود و سلام جناب استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز و گرانقدر و مهربان

    استاد نازنین

    آخه من چییی ببگمم از اینهمه گوهری که می باره از درون تون

    چقدر قابل تحسین هستید بخدا

    اصلا نمیدونم چی و چطوری تشکر و قدردانی کنم

    دلم میخواد ببوسمتون و بغلتون کنم

    که چقدر با نهایت شفافیت با نهایت صداقت و از ته دل با خیرخواهی تمام و کمال فریاد می زنید و دلتون میخواد من و همه ی افرادی که در این مسیرند و این ویدئو رو می بینند متوجه بشن و درک بهتری داشته باشند

    این صداقت شما رو نشون میده تا اون جایی که نهایت صداقت و خیرخواهی تون بوده در اون لحظه عالی بیان خواستید بکنید

    من خیلی این ویژگی های شما رو دوست دارم و لذت می برم و به دلم میشینه

    سخنی که ازدل برآید لاجرم بر دل نشیند

    شما حجت رو تمام کردی

    در مورد محتوا بی نظیر بود چیزی نمیتونم بگم

    فقط دلم میخواست تشکر کنم و تحسین.

    راستش مدتها پیش این فایل رو دیده بودم

    ولی الان که دوباره دیدم نتونستم با فرکانس و مدار و باور جدیدی که پیدا کردم کامنت نزارم و پاسخ این زحمت شما رو ندم

    واقعا گفتم این فایل که رایگان نیست این فایل عین دوره های پولی با همون شفافیت و انرژی و وقت و زمان و تمرکز و عشق تهیه شده

    یک جلسه ی یک ساعت و نیم کامل بود

    و نکات اصلی رو زحمت کشیدید مطرح کردید

    واقعا باید بارها و بارها ببینم

    وسطاش (البته نه فقط همین فایل در مورد فایل های دیگه هم همینطور) استپ میزدم و با خودم کمی صحبت میکردم و حرف شما رو اون جمله تکرار می کردم و یا اگه مثالی یادم می اومد یا مصداقش در خونه و اطراف زندگیم با خودم مطرح میکردم و مثلا میگفتم تبلیغات و اعتقاد و اعتماد به تبلیغات یعنی بی اعتمادی به قانون خداوند یعنی تمرکز رو از روی خداوند و اصل برداشتن و دادن به غیر از خدا.

    یعنی تمرکز روی عوامل بیرونی مثل سایت، مثل طراح سایت، مثل کارکنان و همکاران و مشتریان و مردم و جامعه و. یا تلویزیون

    مثل تمرکز روی سن و سال، مثل تمرکز روی موقعیت جغرافیایی خاص، مثل تمرکز و توکل به وام و قرض و پول و سرمایه دیگران، مثل تمرکز و توکل به کمک های دیگران و اطرافیان، مثل تمرکز به تحصیلات و یا رشته و شغل یا استعداد بخصوص، مثل تمرکز روی دوره و زمونه خاص، مثل تیپ و ظاهر و چهره ی خاص، مثل تحصلات در دانشگاه خاص، مثل تمرکز به خانواده و برادر و خواهر و یا پدر و مادری خاص که موثر باشند برای درست کردن محیط و شرایطی خاص، مثل قوانین و رفتار مشخص دولتی و حکومتی خاص، مثل وضعیت جوی و آب و هوایی خاص، مثل دوست و همسایه ی خاص و.. دیگه بقیشو خودتون بگید دوستان

    هر چقدر روی این موارد بیشتر تمرکز کنیم به همون نسبت از تمرکز روی قوانین ثابت و بی چون و چرای خداوند و هستی دور میشیم و هز چقدر این عوامل را در ذهن کوچک تر و بی اثرتر کنیم به همون نسبت توکل و ایمان و اطمینان مون به خداوند و قوانین هستی بیشتر و اثرگذارتر میشه.

    و همینطور از همه مهمتر تمرکز روی باورها و دیدگاه ها و رفتار خاصی از افراد بدون اینکه بررسی کنیم آیا این کلام و یا باور این ادم طبق قرآن و قوانینش و آموزه های استاد هست یا نیست، بعد بپذیریم. یا اینکه فقط باورهای خودشه و باید در ذهن ایگنور کنیم و حدف کنیم و به قول دون میگوئیل روئیز در میثاق دوم، هیچ چیز را بخود نگیرید، آیا به خود می گیریم و تمرکز خود را از دست میدیم یا سعی میکنیم دوباره تمرکز خود را بدست بگیریم و هیچ چیز را جدی نگیرفته و به خود نگیریم

    چون اونها با ما نیستند فقط باورهای ذهن برنامه ریزی شده ی قبلی خودشان است

    آی ملت فقط ذهنیت و باورهای ناخودآگاهی من و شما تمامیه کارها را انجام میدهد ولا غیر.

    فقط خداوند است بسادگی من و شما را هدایت میکنم

    خدایا کمکم کن هر لحظه بیشتر و بیشتر تو را در زندگیم درک کنم و مرا هدایتم کن تا بیشتر و بهتر تو و قوانینت را درک و استفاده کنم

    تا لذت و ثروت و شادمانی و آرامش و تندرستی و دوستان خوب و روابط عالی و نعمات و نیکی هایت را باور کنم

    خدا در وصل شدنم به خودت لحظه به لحظه هدایتم کنم و دستم را بگیر

    به هر خیری که هر آن از تو به من می رسد فقیر و محتاجم. من محتاج خداوندم

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: