اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداند - صفحه 48
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/05/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-05-04 11:12:502024-07-25 10:21:44اصل و اساسی که «صاحب یک کسب و کار موفق» باید بداندشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
چقدر لازم دونستم به عنوان کسی که صاحب کسبو کاره و کسبو کاری که عاشقش هستم ولی خیلی وقتا چالشایی پیش اومد که میزان علاقم کم شد ولی همچنان خدا انقد مهربونه که نذاشت دلزده بشم و علاقمو از دست بدم و دستمو گرفت نشوند اینجا گفت بشین اینجا این فایلو گوش بده بفهمی کجای کار داره میلنگه
الان فهمیدم در عین حال که خیلی به خیال خودم توکلم به خدا بوده چقدررررر هم شرک داشتم ، یه نمونه ی خیلی واضح بخوام بگم من به عنوان یه آدم کله خر شناخته میشم که اهل ریسکم و به همه هم توصیه میکردم برو تو دل کار خدا خودش برات درست میکنه ولی خودم که برای بقیه خودمو مثال میزدم ، چقد حرفم با اون چیزی که تو دلم بوده تضاد داشته
مثال خیلی واضح: من خیلی وقتا خیلییییییی وقتا که چک داشتم و فکر میکردم به این موضوع که این مبلغو چه جوری میخوام اوکی کنم ، به همه میگفتم خدا بزرگه میرسونه ولی توی ذهنم لیست قطار میکردم که نزدیک موعد چکم که شد از کیا قرض بگیرم ، و پدرم در میومد تا پاس بشه خیلی وقتا از خدا شاکی میشدم که خدایا من این همه دارم کار میکنم زحمت میکشم چرا دست منو جلو بنده هات دراز میکنی !!!
خب من چقد احمق بودم نفهمیدم خودم اینو از خدا خواستم و خدا رو گذاشتم کنار ، آدما رو گذاشتم جاش و اون هم همینو به من داده
و بازم همون مسیرو میرفتمو درس نمیگرفتم ببین چقد تضاد و چقدر شرک و شما فقط بزرگواری خدا رو ببینید که بازم منو هدایت کرد به اینجا که به من بفهمونه مشکل کارم کجاست
بگه عزیزم به جای اینکه توی ذهنت لیست آدما رو در نظر بگیری که با هزار منت بهت پول قرض بدن ، چرا از خودم نمیخوای ، چرا فکر میکنی ظرفیت کسبو کارت اونقدری نیس که من بتونم به راحتی تو رو به خواسته هات برسونم ؟ یا چرا اصن برای من محدودیت قائل میشی که بفهمی چطوری میخوام بهت بدم؟
واااای من از اول که فایلو گوش دادم جوابمو گرفتم
من عاشق کارم هستم ولی فکر میکردم شغلم ظرفیت اینو نداره که باهاش خیلی پولدار بشم و همش به این فکر میکردم که چه شغلی خوبه
وای خدایا شکرت ازت بینهایت سپاسگزارم که به بهترین شیوه مسیر درستو به من نشون دادی ، گفتی شغلت چیزیش نیس میتونی باهاش خیلییییی پولدار بشی فقط مغزتو درست کن فقط محدودیت قائل نشو برای من همین
اصن نمیدونم دیگه چی بگم خیلی شرمنده ی خدام
اهل کامنت گذاشتن نبودم ولی لازم دونستم این نکته رو بگم شاید کسانی باشن که مثل من فکر میکردن
خدایا منو ببخش
خدایا ازت سپاسگزارم
استاد ممنونتم
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
دلیل اصلی کسب و کارهای موفق چیست؟
عشق و علاقه
افرادی که عاشق کسب و کار خود باشند موفق تر هستند: تمام مشاغل پتانسیل ساخت ثروت را دارد
اولین اشتباه:
کار کردن به خاطر پول است
هیچ ارتباطی بین درآمد و نوع شغل وجود ندارد
ما تنها با باورهای خود: میزان درآمد خود را تعیین می کنیم :
از طریق دیدن الگو ها می توانیم برای ذهن خود این باور را ایجاد کنیم:
در بهترین یا بدترین مشاغل: افرادی هستند که بی نهایت درآمد داشته یا بی نهایت فقیر هستند
زمانی که به شغلی علاقه داشته باشیم:
در آن تمرکز داریم در آن اراده و پشتکار داریم زمان زیادی برای آن خواهیم گذاشت الهامات و ایده ها را دریافت می کنیم احساس خوبی داریم و به موفقیت دست خواهیم یافت
اگر جایگاه خود را پیدا کنیم: موفقیت ثروت و خوشبختی واقعی را تجربه خواهیم کرد
عشق و علاقه بی نهایت است: جایگاه خود را پیدا کنیم
دلیل ثروت ساختن :شغل خاصی نیست داشتن باورهای مناسب است
باورهای توحیدی
اینگونه نیست که با داشتن باورهای نامناسب :
نتیجه بگیریم
بی نهایت افراد با ایمان وجود دارند: که فقیر هستند
باورهای ما تنها عامل :
موفقیت و ثروتمند شدن است
اگر باورهای توحیدی مناسب مانند:
هر چقدر ثروتمند شوم نزد خداوند محبوب ترم….منجر به کسب ثروت بی نهایت خواهد شد
اما: بسیاری از افراد مذهبی :چنین باوری ندارند
به تعداد هر فردی : تصور از خداوند وجود دارد
افراد تصورات متفاوتی از خداوند دارند خداوند و عملکرد او را طبق قرآن به درستی درک کنیم و تصوری درست از خداوند داشته باشد:
اعتقاد درست به خداوند صحیح بودن کارها را سبب می شود: کافران هم به خداوند باور داشتند
توحید به معنای:
قدرت ندادن به عوامل بیرونی
قدرت دادن به خداوند و درون ما است
خداوند تمام جهان را به تسخیر ما در آورده: هر کسی به خداوند و آخرت ایمان اورد و کارهای شایسته انجام دهد: در دنیا و آخرت هیچ ترس و غمی نخواهد داشت
با باور به : انک انت وهاب : از خداوند بی نهایت درخواست کنیم
باور داشته باشیم خداوند توانایی اجابت درخواست های ما را دارد و ما لایق دریافت نعمت های خداوند هستیم
عوامل بیرونی
زمانی که باورهای خود را هم جهت با خواسته های خود می سازیم:
به افراد شرایط و موقعیت های بهتر هدایت خواهیم شد و هیچ یک از عوامل بیرونی در موفقیت و ثروت ما موثر نخواهد بود
هر کسی در دنیای فیزیکی پر از تضاد:
از هدایت های خداوند پیروی کند نه ترسی بر او است و نه غمگین می شود.
چه زمانی هدایت خواهیم شد؟
وقتی باورهای درست داشته باشیم و قانون مدارها را به درستی درک کنیم
در مدار درست: لاجرم به شرایط موقعیت ها و افراد و ایده های ثروت ساز هدایت می شویم
هدایت :نیاز به تکامل دارد برای دریافت الهامات :باید تکامل خود را به درستی طی کنیم
خداوند :برای ما همه چیز و همه کس می شود و همه ی کارها را به نحو احسنت انجام خواهد داد
باورهای ما است که :تعیین می کند خداوند چه کارهایی برای ما انجام می دهد
کلا نمد هولاء و هولاء:
ما به همه کمک می کنیم چه آنهایی که می خواهند خوشبخت یا بدبخت باشند
عوامل بیرونی را کنار بگذاریم: بر روی خود کار کنیم
به اندازه ظرف وجودی خود: نعمت ها را دریافت می کنیم
اگر زجر می کشیم و تقلا می کنیم: خودمان می خواهیم کارها را انجام دهیم:
اجازه دهیم :خداوند با داشتن باورهای مناسب ما را هدایت کند
ما از زندگی خود لذت ببریم: تمام کارها را خداوند انجام خواهد داد تقسیم وظایف خود را با خداوند اینگونه انجام دهیم
اگر باورهای ما مناسب باشد : نتایج لاجرم رخ خواهد داد
اگر نتایج در زندگی ما رخ نمی دهد: ترمزها و مقاومت های ذهنی وجود دارد
اگر اتفاقات خوب برای ما رخ نمی دهد:
مشکل عامل بیرونی نیست
مشکل اصلی در باورها و افکار ما است
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیز
—
اولین قدم برای استارت یک بیزنس این است که به دنبال شغلی برویم که به آن علاقه مند هستیم
چون داشتن درآمد و ثروتمند بودن هیچ ارتباطی با شغل ندارد
هرشخصی می تواند با هر شغلی پول بسازد به شرطی که به آن شغل علاقه مند باشد
برای مثال اگر فردی را ببینیم که وضع مالی خوبی دارد اولین سوالی که به ذهن مان می آید این است که شغل او چیست؟
درصورتی که ثروتمند بودن هیچ ارتباطی با شغل اشخاص ندارد
—
حالا سوال این است که اگر شغل ارتباطی با ثروتمند بودن ندارد, پس چه چیزی باعث می شود افراد ثروتمند شوند؟
باورهای ما
باورهای ما می توانند ما را ثروتمند یا فقیر کنند
اگر کمی تحقیق کنیم می بینیم که ما در هر شغلی افراد فقیر و ثروتمند داریم
می توانیم وکیل ها و پزشک هایی را ببینیم که ثروتمند نیستند
بنابراین شغل تاثیری در ثروتمند بودن مان ندارد
—
چرا علاقه مند بودن به شغل اهمیت بسیاری دارد؟
چون ما اگر به چیزی علاقه داشته باشیم خود به خود روی آن تمرکز می کنیم (بهای رسیدن به هدف هم داشتن تمرکز است)
چون ما اگر به چیزی علاقه داشته باشیم خود به خود پشتکار خواهیم داشت و عاشقانه تلاش می کنیم
اگر روی چیزی تمرکز داشته باشیم الهامات را دریافت خواهیم کرد
اگر ما به چیزی علاقه داشته باشیم برای انجام دادن آن کار مقاومت نمی کنیم و انجام دادنش به ما احساس خوب می دهد
طبق قانون بدون تغییر جهان: احساس خوب = اتفاقات خوب
—
وظیفه ما این است که با توجه به علاقه مان, رسالت مان را پیدا کنیم
زمانی که انسان رسالت خود را پیدا می کند می تواند خوشبختی را تجربه کند و از زندگی لذت ببرد
فارغ از اینکه رسالت دیگران چیست و چقدر رقیب وجود دارد
—
نکته ای که وجود دارد این است که افراد نمی توانند به زور به چیزی علاقه مند باشند
اگر کسی علاقه ای به پزشکی نداشته باشد نمی تواند به زور پزشک شود و وانمود کند علاقه دارد
اگر هم این کار را بکنند قطعا شکست می خورند
باید به سمت کاری بروند که عاشق آن هستند
—
تمامی شغل های جهان به یک اندازه پتانسیل ثروت ساختن را دارند
چون ثورت ساختن ارتباطی با شغل ها ندارد
ثروت ساختن ارتباط مستقیمی با باورهای ما دارد
—
مورد بعدی باور به قدرت و توانایی خداوند است
باید به خداوند ایمان داشته باشیم و با باورهای مناسب ثروت بسازیم
یکی از باورهای مناسبی که کمک کننده است این است که (معنوی ترین کاری که می توانیم کنیم ثروتمند شدن است)
باید ذهنیت مناسبی درابهر خداوند داشته باشیم
باید بدانیم که هرچقدر موفق تر و ثروتمند تر می شویم خداوند به ما نزدیکتر می شود
نتیجه رابطه مناسب با خداوند و داشتن باورهای مناسب از خداوند, آرامش و ثروت و نعمت و خوشبختی است
پس اگر در زندگی زجر می کشید به این معناست که باورهای مناسبی از خداوند ندارید
موضوع این است که اعتقاد داشتن به خدا کافی نیست. اعتقاد درست به خدای درست است که کارساز است
نباید به عوامل بیرونی قدرت دهیم
باید خداوند را فرمانروای عالم هستی بدانیم
—
وقتی به قدرت الله یکتا ایمان واقعی داشته باشیم به مسیر ها و ایده هایی هدایت می شویم که هرکسی به آنها هدایت نمی شود
البته هدایت شدن هم نیاز به طی کردن تکامل دارد
هرچه بیشتر میگذرد و ما تکامل مان را بیشتر طی می کنیم واضح تر هدایت می شویم
—
تمرکز باید روی اصل باشد نه روی فرع
مثلا اگر علاقه مند به تولید محتوا هستیم نباید تمرکز مان روی این باشد که چه لباسی بپوشیم یا در چه لوکیشنی باشیم
تمامی این ها موضوعاتی است که ما را از اصل دور می کند
(اصل همان ایمان به خداوند و هدایت خداوند است)
—
افراد به اندازه ظرف شان از نعمت و ثروت بهره مند می شوند
نیازی به تقلا و زجر و عذاب کشیدن نیست
اگر ظرفیت داشته باشی خداوند بیشمار دست دارد برای وارد کردن نعمت و ثروت به زندگیت
اگر داری عذاب می کشی و زجر می کشی که چیزی را بدست بی آوری, بدان در مسیر نادرستی
قانون این است که همه چیز به آسانی و زیبایی بدست می آید و هرچیزی خلاف این, نشان می دهد داریم مسیر اشتباه رو میرویم
—
ما نباید به عوامل بیرونی وابستگی داشته باشیم
نباید عوامل بیرونی را عاملی برای موفقیت بدانیم
برخی از آنها می توانند دستان خداوند باشند اما درهر صورت نباید وابستگی ایجاد کند
و اگر وابستگی ایجاد شود باید حتما آن عامل را حذف کنیم
—
اگر نتیجه نمی گیری به این معنا نیست که تو یک عامل بیرونی را انجام نمی دهی
بلکه به این معناست که تو روی باورهات کار نکردی
—
خدایا شکرت
اگر فردی هستید که برای رفع یک نیاز در جامعه دنبال ایده میگردید، متن زیر برای شماست و ممکن است برایتان الهام بخش باشد:
……
… داشتم به این فکر میکردم که
آدم خفن های روزگار، خیلیهاشون، کسانی بودند که مشکلات بزرگ جوامع مختلف رو حل کردند
مثل ایلان ماسک
و مثل هرکس دیگهای که برای مشکلات زیست محیطی، برای نابینایان، معلولین، مسائل و مشکلات شهروندان و هزارتا چیز دیگه، در طول تاریخ، یا راه حل پیدا کردند یا راه حلهای پیدا شدهی قبلی رو که سالیان سال فقط در حد ایده و طرح بودند رو اجرایی کردند،
مثل افرادی که به تازگی در شهرها و کشورهاشون، از انرژی خورشیدی و از انرژی تولید شده توسط سوخت زبالههای شهری، برق تولید میکنند و تمام خونه ها و کارخونه ها رو هم مجهز میکنند به استفاده از این سیستم ها؛
و میبینم که خیلی وقتها همین افراد مزدشون این بود که بسیار هم ثروتمند بشن.
و البته که رقیب هم کم نداشتند، یعنی افراد زیادی پیش از اونها پروژههای ناموفق یا نیمه کاره ای در همین زمین شروع کرده بودند و یا زمین خوردند یا فقط بخشی از مسیر رو پیمودن. و درواقع این افراد اولین نبودند، اما مثل ایلان ماسک مطرح ترین یا موفق ترین شدند.
… حالا
اگر دوباره و خوب نگاه کنیم،
دوباره و باز به این نتیجه خواهیم رسید که
یکی از بزرگترین مشکلات دنیای هنر که باید توسط خود ما، توسط یک اقدام انتهاری درست و خوب، در حد بسیار بزرگ و زودتر حل بشه، مسائل اقتصادی ست!
با یک ایدهی ناب و متفاوت که بتونه هر مانعی برای اجرا نشدنش رو برداره.
و فروش آثار هنری رو در حدی که ایده آل و راضی کننده باشه برای هنرمندان و طرف های مقابل همیشه انجام بده و بشه کارخونه ی پولسازی، بدون از بین رفتن ارزش هنر.
یک شبکه بسیار بسیار متخصص تر، متشکل از همه اقشاری که در راستای حل مسائل اقتصادی در هنر قدم برمیدارند و تا الان هم سالهاست پیش رفتند.
یک مجموعه از تمهیدات و بازارهای درست
یک برنامه طولانی مدت به هم پیوسته که بازوهاش بتونه بقیه بازوها رو هم تغذیه و تقویت کنه
چند هیئت مدیره متشکل از ایدهپردازان و هنرمندان و دیگر مقتصدین و گالریداران و غیره
یک شبکه بسیار بزرگ «بین المللی» از بازارهای اینترنتی و فیزیکی
و یک عالمه شاخه مرتبط دیگه
که همه رو به هم وصل و درواقع مدیریتشون کنه
در حد کلان و حرفهای و سودمند
… شما اضافه کنید
چی باید اتفاق بیفته؟
به چه زوایایی باید فکر کرد
چطوری عملی کنیمش؟
زیرساختها و جلسات توجیهی و آموزشهایی که باید به موازات راه اندازی چنین مجموعه ای وجود داشته باشه باید چطور باشه؟ برای چه مخاطبانی؟
چیا باید یاد بگیریم؟
تا این مشکل بزرگ حل بشه؟
……
من از همه علاقمندان دعوت میکنم تا به این مهم بپرازند و خودم هم در پی اتصال ایجاد کردن بین رشتهها و تخصص های مختلف هستم تا مسائل این چنینی به درستی حل بشن
…..
… دارم به این فکر میکنم که
آدم خفن های روزگار، خیلیهاشون، کسانی بودند که مشکلات بزرگ جوامع مختلف رو حل کردند
مثل ایلان ماسک
و مثل هرکس دیگهای که برای مشکلات زیست محیطی، برای نابینایان، معلولین، مسائل و مشکلات شهروندان و هزارتا چیز دیگه، در طول تاریخ، یا راه حل پیدا کردند یا راه حلهای پیدا شدهی قبلی رو که سالیان سال فقط در حد ایده و طرح بودند رو اجرایی کردند،
مثل افرادی که به تازگی در شهرها و کشورهاشون، از انرژی خورشیدی و از انرژی تولید شده توسط سوخت زبالههای شهری، برق تولید میکنند و تمام خونه ها و کارخونه ها رو هم مجهز میکنند به استفاده از این سیستم ها؛
و میبینم که خیلی وقتها همین افراد مزدشون این بود که بسیار هم ثروتمند بشن.
و البته که رقیب هم کم نداشتند، یعنی افراد زیادی پیش از اونها پروژههای ناموفق یا نیمه کاره ای در همین زمین شروع کرده بودند و یا زمین خوردند یا فقط بخشی از مسیر رو پیمودن. و درواقع این افراد اولین نبودند، اما مثل ایلان ماسک مطرح ترین یا موفق ترین شدند.
… حالا
اگر دوباره و خوب نگاه کنیم،
دوباره و باز به این نتیجه خواهیم رسید که
یکی از بزرگترین مشکلات دنیای هنر که باید توسط خود ما، توسط یک اقدام انتهاری درست و خوب، در حد بسیار بزرگ و زودتر حل بشه، مسائل اقتصادی ست!
با یک ایدهی ناب و متفاوت که بتونه هر مانعی برای اجرا نشدنش رو برداره.
و فروش آثار هنری رو در حدی که ایده آل و راضی کننده باشه برای هنرمندان و طرف های مقابل همیشه انجام بده و بشه کارخونه ی پولسازی، بدون از بین رفتن ارزش هنر.
یک شبکه بسیار بسیار متخصص تر، متشکل از همه اقشاری که در راستای حل مسائل اقتصادی در هنر قدم برمیدارند و تا الان هم سالهاست پیش رفتند.
یک مجموعه از تمهیدات و بازارهای درست
یک برنامه طولانی مدت به هم پیوسته که بازوهاش بتونه بقیه بازوها رو هم تغذیه و تقویت کنه
چند هیئت مدیره متشکل از ایدهپردازان و هنرمندان و دیگر مقتصدین و گالریداران و غیره
یک شبکه بسیار بزرگ «بین المللی» از بازارهای اینترنتی و فیزیکی
و یک عالمه شاخه مرتبط دیگه
که همه رو به هم وصل و درواقع مدیریتشون کنه
در حد کلان و حرفهای و سودمند
… شما اضافه کنید
چی باید اتفاق بیفته؟
به چه زوایایی باید فکر کرد
چطوری عملی کنیمش؟
زیرساختها و جلسات توجیهی و آموزشهایی که باید به موازات راه اندازی چنین مجموعه ای وجود داشته باشه باید چطور باشه؟ برای چه مخاطبانی؟
چیا باید یاد بگیریم؟
تا این مشکل بزرگ حل بشه؟
……
من از همه علاقمندان دعوت میکنم تا به این مهم بپرازند و خودم هم در پی اتصال ایجاد کردن بین رشتهها و تخصص های مختلف هستم تا مسائل این چنینی به درستی حل بشن
…..
به نام الله هدایتگر
سلام دوستان خوبم
من این فایل روچندباردیگه گوش داده بودم امااینباردرک جدیدی داشتم نسبت به حرف های استادعزیزم
استادمیگن برین دنبال کاری که عشقتونه وروزوشب دوست دارین فعالیت کنیدوخسته نشیدوبعضی ازشغل هااصلاشغل نبوده واین عشق وعلاقه افرادبوده که تبدیل به شغل شده مثل همین بلاگری مثل فارکس مثل انلاین شاپ هاوو واین نشون میده فرصت های درامدزایی هرروزداره بیشتروبیشترمیشه
وقتی عاشق کاری باشبدتمرکزداریدوپشتکارداریدوبعدایده هاوالهامات میادوبایدعمل کنیم وباورهای درست داشته باشبم بعدثروت به صورت طبیعی واردزندگی مامیشه
تمام شغل های دنیابه یک اندازه پتانسیل ثروتمندشدن رودارند
توی یک شغل خاص فقط ثروت نیست
توی هرشغلی هم پولدارهست هم فقیر
یک پزشک ثروتمندداریم ویک پزشکی که اجاره مطبش نمیتونه بده
باورهاداره کارهاروانجام میده
همین باورهایی که سلیمان نبی داشت
انک انت الوهاب
باوربه این که هرچه ثروتمندترشوم نزدخداوندمحبوب ترم چون چون باعث پیشرفت جهان میشوم وثروت ماروبه خدانزدیک میکنه
باوربه این که خدادندکارهای منوانجام میده ومن عشقوحال میکنم واجازه میدم که خداوندمن روهدایت کنه
علاقه+تمرکز+پشتکار+باورهای درست=نتایج مالی عظیم
من باورهامودرست میکنم تمام اتفاقات به نفع من رخ میده
طبیعیه که راحت ثروتمندبشیم وتلاش فیزیکی زیاداشتباهه
مافعالیت میکنبم اماخداوندماروبه راه حل های ساده ترهدایت میکنه بایک ایده ساده مشتری بینهایت به سمت ماهدایت میشن
چون خداداره کارهاروانجام میده
مهم اون نترسیدن وایمان داشتنه که تمام انسان های بسیارثروتمندیک نقطه مشترک دارن اونم اینکه پاروی تری هاشون گذاشتن وحرکت کردندوایمان داشتن که هدایت میشن وهمه چی درست میشه
همه چی تکاملیه حتی هدایت هم تکامل میخوادوپله پله واردمدارهای بالاترمیشیم توی هرزمینه ای درزندگیمون
توحیدیعنی قدرت ندادن بهدعوامل بیرونی مثل پدرمادرجامعه شریک ووو وقدرت دادن به عامل درونی وخداوندوشرک نداشتن
خیلی هابه خداونداعتقاددارندولی خدارودرست نمیشناسن وباورندارنداون خدای درست رو
باوری که میگه برگی بدون ادن خداوندبرزمین نمیافتد
خدای من تووهابی
توعلیمی
تودانایی
توبخشنده ای
توحکیمی
توعلیمی
تورزاقی
قدرت فقط دست تویه
ماخداروچگونه شناختیم؟؟
اونوچطوری تعریف میکنیم؟؟
بایدازخودمون سوال کنیم
خدای من همه چی به من میده واجابت میکنه درخواست های منوباتوجه به مداروظرف وجودیه من
خدابرای من تبلیغ میشه
مشتری پولدارمیشه
فروش محصول میشه
خداوندبرای من همه چیزمیشودهمه کس را
به شرط ایمان به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیزازشرک وبی ایمانی
خدایاماروبه راه راست به راه کسانی که به انهانعمت داده ای هدایت کن
خدایاتوحیدرودردل ماجاری کن
خدایاتنهاتورامیپرستم وتنهاازتویاری میجویم
خدایاکمکم کن عمل گراباشم وتوحیدی عمل کنم
این جمله روهرروزدرتمرین ستاره قطبی مینویسم
{{{{{ خدایاهدایتم کن}}}}}}
شادوموفق باشید
سلام خدمت استاد عزیز و مریم جان که با عشق بی دریغتون این آگاهی و کد های پنهان رو در اختیار ما قرار میدید همه ما یه جاهایی باور توحیدی اتفاقات کوچک و بزرگی در زندگیمون ایجاد کرده که جز با توکل به خدای درونمون (خدایی که حتی نمیدونستیم خداست)حرکت کردیم و زندگیمون رو از نقطه کور و بحرانی با هدایتش نجات دادیم و اونجا نه میتونستیم رو کسی حساب کنیم و اگر کسی هم بد نمیتونست بهمون کمک کنه
تو سن هفده سالگی با داشتن یه کودک شش ماهه تصمیم گرفتم بلند بشم و خودمو از فلاکت و زندگی که با دستای خودم از روی ناچاری رقم زده بودم نجات بدم به هر در و دیواری زدم سرخورده و تاامید هدایت شدم به ادامه تحصیل که با مشقت و سختی زیادی گذشت اما با پشتماری که پروردگار در وحودم جاری کردی هیچ دردی رو حس نمیکردم و همه رو پله کردم برای بالا رفتن و هم اکنون در سن 48 سالگی متخصص بیهوشی (پزشک)هستم با کلی دست آورد و موفقیت نسبت به همکاران مشابه خودم و اینو شامر پروردگاری هستم که همیشه کنارم بده و هدایتم میکنه
عر وقت به چالشی میخورم یادم به این اتفاق بزرگ میاد که زندگیمون دکرگون کرد و سریع آرام میگیرم
لحظه ای که اسممو به عنوان قبولی کنکور پزشکی در کمال ناباوری دیدم
بنام رب بسیار بخشنده و بی نهایت وهاب من
وای وای استاد این یک فایل نیست هزاران دوره هست باورم نمیشه این فایل رایگان باشه یعنی من خودمو میگم این فایلو بتونم عمل کنم فقط سعادت دنیا و آخرتمو گرفتم به قول شما استاد این فایلو باید ملیون ها بار تکرار کنم
باور درست هر کاری پتانسیل ثروت دارد
باور غلط چه کاری پول توش هست
منطق این که این باور درسته”هر کاری پتانسیل ثروت ساختن دارد” سادست چون تو همه شغلها پولدار و فقیر داریم
وقتی این باورو ساختیم میریم دنبال علاقمون
علاقه+تمرکز+پشتکار+زمان زیاد براش میزاری+الهامات خدارو دریافت میکنی+احساس خوب داری+احساس خوب=اتفاقات خوب+هدایت
باورهای توحیدی
باورهای توحیدی یعنی اعتقاد درست به خدای درست
ما هر کدوم یه خدایی ساختیم تو ذهنمون اول باید اون خدارو درست ساخته باشیم بعد باورهای درست تو هر موضوعی در راستای باورهای توحیدی بسازیم
نه اینکه خدارو قبول دارم(خدای درست) ولی باورم در مورد ثروت اینه=خداوند افراد ثروتمند را دوست ندارد
همه اعتقاد دارن به خدا
اعتقاد درست به خداری درست کارها را انجام میدهد
توحید یعنی قدرت ندادن به عوامل بیرونی و قدرت دادن به خودت و خدای درونت
باورها کارها را انجام میدهد باورها درست باشد هدایت میشوید به راه های درست ، خداوند هدایت میکند کی هدایت میشوی؟ وقتی باورهای درست داشته باشی
خود هدایت تکامل دارد حتی از نحوه الهم قران به پیامبر معلومه تکامل پیامبر
باورهای ماست که تعیین میکند خداوند چه کارهایی را برای ما انجام میدهد
اگر نتیجه رخ نمیدهد به این معنی نیست که تو یک کار بیرونی را انجام نمیدهی+ به این معنیه که درونت باور درست نداری
اگه نتیجه نمیگیری یک عامل درونی باید عوض بشه اونم ” باورها”
استاد این فایل انقدر دوره رو جمع کرده توش که باید ملیون ها بار اینو ببینم استاد شما این فایلتون اگه دوره نیست پس دوره های شما چیه یعنی دمت گرم استاد انصافا خدا خیرت بده
این فایل هدایت خدا بود برای من استاد مدتی پیش از خدا هدایت خواستم خدا الهام کرد بهم مشکلت توحیده برو فایلهای توحیدی رو ببین و از اینکه خدا قدم به قدم دستمو گرفته داره رشدم میده هنگ کردم تازه دهرم درک میکنم همه چی باوره و همه چی توحیده یعنی چی
یعنی باورهای درست در راستای باورهای توحیدی
باورهای درست در هر موضوعی در راستای خدای درست
یعنی هم باید باورهامو در مورد اول خدا درست کنم بعد در هر موضوعی باورهای درستو بسازم در راستای اون خدای درستی که ساختم
استاد سپاسگزارم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
این فایل رو امروز که گفتم خدایا چی باید یاد بگیرم و رندم شروع کردم و خدا این فایل رو ،که دستمو روش گذاشتم، از گالری گوشیم برام نشونه داد
من از صبح که بیدار شدم گفتم خدایا چی صبحانه بخورم ؟؟خودم گفتم نون پنیر یا تخم مرغ ولی چیزی درک نمیکردم که باز یهویی درک کردم باید برم تافتون بگیرم
حاضر شدم رفتم گرفتم و اومدم لقمه گرفتم با پنیر و یکمم بردم خونه خواهرم دادم
تا خودمم بعدش برم دفتر خدمات قضایی
که باز شکایتم برای خسارت تابلوم برگشت داده شده بود
یه وقتایی شده ،نمیگم نه اصلا نبوده ، شده که با برگشت درخواستم گفتم کاش نمیرفتم شکایت کنم ولی خب انسانیم یه وقتایی پیش میاد ولی سعیمو میکنم بلافاصله یاد خدا باشم و ازش کمک بخوام و یا اینکه آیه و لسوف یعتیک ربک فترضی رو بارها به خودم یادآور میشم میگم ببین طیبه
وقتی خواستی بری شکایت کنی ،اول از خدا پرسیدی
درسته؟
گفتی خدا من هیچی نمیدونم واقعا برم شکایت کنم یا نرم ؟
قشنگ اینو گفتی و گفتی من هیچ کس رو ندارم حتی داداشم گفت من نمیام به عنوان شاهد، با اینکه داداشم اصلا حضور نداشت تو نمایشگاه ، ولی گفت چون منو میشناسن اونجا حرفی از من نزن چون من دادگاه نمیام
و من گفتم خدایا تنها تو رو دارم تو همه کس من باش
و همون لحظه که بین دوراهی بودم که برم شکایت کنم یا نه سرجام بودم و پتو رو کشیده بودم به روم و به ساعت نگاه میکردم که یهویی قشنگ
تلاوت شدن آیه
ولسوف یعتیک ربک فترضی رو شنیدم
نمیدونم شایدم درک بود ولی صدایی هم حس میکردم لحظه ای مثل برق رد میشه
ولی از همون حساییه که دیدین ؟
یه وقتایی یهویی به آدم گفته میشه که مراقب باش ،یا به دلت میفته که یه نفرو میبینی و بلافاصله بعد این حس میبینیش
من قبلا از این حسا کم پیش میومد برام
ولی از وقتی از استاد عباس منش شنیدم که میگفت خدا تو قرآن گفته که خیر و شرمون بهمون الهام میشه ولی اگه سکوت کنیم میشنویم و یه سری کارای دیگه که باید انجام بدیم تا بشنویم
الان این حس رو بیشتر از روزای قبل دارم و حس آرامشس این رو بهم میفهمونه که خدا داره باهام گفتگو میکنه و واقعا وقتی گفتم چشم و گوش دادم برام خیر بوده
گفتم طیبه یادت بیار روز اول که از خدا خواستی و یهویی این آیه و لسوف یعتیک ربک فترضی رو به دلت جاری کرد
حتی تو معنیش یادت نبود با وجود اینکه از استاد عباس منش بارها شنیده بودی
و رفتی معنیشو دیدی
که خدا بهت گفت
و پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که راضی شوی» امید بخشترین آیه قرآن است
و این یه اعتماد قلبی بهت داد ،یه حس عجیب ،یه جای پای محکم که وقتی قدم هات رو برمیداری جای پات محکمه و با شجاعت قدم برداری
این آیه رو بارها به خودم یادآور میشم که بار دوم خدا دقیقا منو کشوند تو حال پذیرایی تا برنامه محفل رو ببینم و یه خواهر برادر کوچیک سوره ضحی رو خوندن و همون موقع دوباره این آیه امید بخش برات تکرار شد
پس ادامه بده درسته باید درسهات رو یاد بگیری تا رشد کنی ولی فراموش نکن یه نیروی قدرتمند و عظیم پشتت هست و اینو یادت باشه که تو هیچی نیستی ، دیگران هیچی نیستن و هیچ قدرتی ندارن
تنها ربّ هست که قدرتمنده و خودش خوب بلده چیکار کنه تو فقط درست قدم بردار و باقی با خدا
اینارو به خودم میگفتم
امروز گفتم خدا تو برای من بخواه و تو راه رفتم و چای گرفتم و اول نشستم تو پارک لقمه هامم با چای خوردم انقدر زیبا بود پارک که کلی لذت بردم و دقت کردم به نور خورشید و پرنده ها
و بعد رفتم دفتر خدمات قضایی ، بهم گفتن باید مبلغی به نقاشیت بگی و من چون خودم 274 میلیون گذاشته بودم
و گفتم به یه کارشناس نقاشیمو نشون دادم گفت بین 80 تا 100 میلیون قیمتشه
شما 80 بنویسین
بعد تو دلم شنیدم 100
یهویی کارمند گفت من 100 میلیون مینویسم
یه لحظه تو دلم گفتم خدا این یعنی چی؟
من خودم 80 گفتم ولی تو دلم شنیدم 100 ولی به زبون نیاوردم و کارمند بلافاصله گفت 100 مینویسم
بعد گفت که هزینه دادرسیش بیشتر میشه
خندیدم گفتم من که ندارم تو حسابم 200 هزار تمن دارم اینو گفتم و خندیدم
ولی تو دلم گفتم خدا میدونم کمکم میکنیا
برام جالب بود مثل دفه قبل بغضم نگرفت بخوام گریه کنم که پول ندارم باز یه حسی داشتم که قوت قلب میداد بهم
کارمند هم با من خندید و گفت پس یه فرم میدم ببر پر کن و دوتا شاهد غریبه باشه که امضا کنه که تو هزینه دادرسی رو نمیتونی بدی
بعد برگشتم خونه،تو راه گفتم خدایا من به این قضیه چجوری نگاه کنم که حالم رو خوب کنم و به عهده تو بذارم
تمام حرفای استاد عباس منش به یادم میومد و سعی میکردم تا فقط توجهم و تمرکزم رو روی احساس خوب بذارم
چون یاد گرفتم که احساس خوب مساوی اتفاقات خوب
و من جاکلیدی که داشتم تو کیفم تو بی آر تی به یه دختر هدیه دادم و خیلی حس خوبی داشت
جدیدا وقتی هدیه میدم این حرف بلافاصله یادم میاد که خدا من از خودم هیچی ندارم هر چی هست از آن توست پس هدیه رو از ثروت تو دارم که برای تو هدیه اش میکنم
وقتی رسیدم خونه چون دیروز به خواهر زاده ام قول داده بودم ببرمش پارک
گفتم بیا دم مدرسه دخترونه وقتی فروختم نقاشیا رو باهم بریم ناهاربرداریم و با مادرت بریم پارک
خداروشکر رفتم دم مدرسه کارای جدید که رنگ کردم بچه ها دیدن گفتن فردا میان خرید میکنن
من لحظه اول به خودم ظلم کردم چشمم اون خانمی که دست فروش بود و دستبند و گردنبند میفروخت افتاد دیدم شاگردای دبیرستانی رفتن جمع شدن به وسایلاش نگاه میکنن
یه لحظه متوجه نشدم چجوری شد تو ذهنم گفتم مشتری داره یه جورایی حسادت کردم
ولی بعدش گفتم طیبه به خودت بیا هر کس اول از همه با توجه به باورش و اینکه خدا برای هر کس میدونه چیکار کنه پس حسادت ممنوع
و از خدا معذرت خواهی کردم گفتم خدایا ببخش من به خودم ظلم کردم نباید حسادت میکردم
که انگار قشنگ فهمیدم مثل روزای قبل که همین که وسایلامو پهم میکردم زمین کسی ازم خرید نکرد ، حتی یه دختر اومد سمتم یهو برگشت رفت سمت اون خانم دست فروش
اونجا بود که گفتم ببین کارت درست نبوده و شد این که میبینی و وقتی از خدا معذرت خواهی کردم خدا برام مشتری فرستاد و 30 هزار تمن فروخت برام
هر لحظه خدا مراقبمه و زود پس گردنی میزنه بهم تا بیدار بشم همون لحظه و هر لحظه ازش میخوام منو به حال خودم نذاره
بعد که برگشتیم خونه داداشم زود اومد از سر کارش گفت من میبرمتون پارک گفتم پس اگه میخوای به مادرم بگیم و باهم همگی بریم گفت باشه
وقتی رفتیم پارک واقعا بهشت بود خود بهشت
چند وقته حس میکنم تو خود خود بهشتم
درختا رو میبینم ، حتی تو خونه مون انقدر حس خوبی دارم
بارها شده به آسمون درختا یا بادی که میوزه رو حس میکنم میگم خدای من خود خود بهشته دارم میبینم و بوی زیبای گلای یاس و درخت زیتون تلخ و باقی گلای زیبا
وقتی نشسته بودیم کلاغا و زاغچه که سفید مشکی هست و دمش بلند هست رو دیدیم(ما ترکا بهش میگیم قجله ) که سر غذا حالت حجومی به خودش میگرفت
نشستیم همه مون نگاه کردیم و حتی یه گنجشکاومد سمتمون انقدر نزدیکنون شد حس خیلی خوبی داشت تماشای پرنده ها و درختا و پنبه های درخت قلمه که رویایی موقع وزیدن باد تو آسمون به رقص درمیومدن
بعد که برگشتیم من رفتم خونه پسر داییم
(تو راه گفتم خدا چه سوره ای باید بخونم با معنیاش بهم بگی حرفتو گفتم من هیچی نمیدونم اینم نمیدونم باز چجوری میخوای اسم سوره رو بگی دیگه خودت بگو
نشسته بودم یهویی درک کردم عنکبوت
گفتم عنکبوت؟؟
بعد باز کردم تا بخونم و سوار بی آر تی که شدم مشغول خوندن بودم دو ایستگاه رد کرد و دوباره برگشتم دو ایستگاه عقب
گفتم حتما یه دلیلی داشت که دو ایستگاه رد کنم دوباره برگردم )
پسرداییم که قبول کرد یکی از شاهدا باشه و امضا کنه چون وکیل هست گفت نباید از فامیل درجه یک باشه
گفت نمینویسم فامیلیم گفتم نه بنویس نمیخوام دروغ باشه من سپردم به خدا توکل به خدا خودش کمکم میکنه
بعد که برگشتم نمیدونستم نفر دوم کی رو پیدا کنم گریم گرفت گفتم خدا من هیچ کسی رو ندارم مثل روز اولی که بهم اطمینان دادی بگو چیکار کنم خودت شاهدا رو جور کن و باز هم سعی کردم تمرکزم روی احساس خوب باشه
تو بی آر تی آیه ولسوف یعتیک ربک فترضی یادم اومد و فقط اشک ریختم ، گفتم خدا تو برای من کافی هستی تو کمکم میکنی
اگر لحظانی شد که شرک ورزیدم و نگران شدم و شک کردم ببخش یعی خودمو میکنم تا ایمانم رو بهت نشون بدم
و تا ساعت 9 تو بلوار شهرکمون قدم زدم و باخدا حرف زدم و برگشتم خونه
خیلی آروم شده بودم
وقتی رسیدم نقاشی کشیدم و کلی ذوق میکردم چون نقاشی جدید رو چوب قطر تقریبا 4 سانتی میکشیدم ریز بودن
بعد اومدم قرآن بخونم از اپلیکیشن که ادامه سوره عنکبوت
دیدم آیه ای هست که نوشته
وَکَأَیِّن مِّن دَآبَّهٖ لَّا تَحۡمِلُ رِزۡقَهَا ٱللَّهُ یَرۡزُقُهَا وَإِیَّاکُمۡۚ وَهُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ
چه بسیارند جنبندگانى که قدرت ندارند روزى خود را بر عهده بگیرند، خداست که به آنان و شما روزى مى دهد، و او شنوا و داناست
یه لحظه یاد لحظه ای افتادم که گفتم من پولی ندارم بدم به هزینه دادرسی
گریم گرفت این آیه رو دیدم
ان.ار خدا با این سوره و آیاتش میخواست بهم بگه که تو بسپر بهم من روزیتو میدم
حتی اگه هیچی مداشته باشی ، تو ایمانت رو بهم نشون بده حتی به اندازه دانه خردل
من بهت همه چی میدم تو فقط آرام باش
تو فقط احساستو خوب نگه دار
و این سوره باز بهم یه حس قوت قلب داد که به این ماجرا و شاهد ها که برای شکایتم هست جوری نگاه کنم که حسم خوب باشه تا همه چی به نفع من رخ بده چون خدا بهم همون اولش وعده داده و وعده اش حقه
و تنها زمانی وعده اش حقه که من ایمانم رو بهش نشون بدم و هر روز احساسم رو خوب نگه دارم
و تلاشمو میبینه خدا
خدایا شکرت
درود بر بانو مزرعهلی
وقتی داشتم نوشتههای شما را میخواندم، مو به تنم راست شده بود. نمیدانستم که چی بگم؟! از یه طرف چه اندازه خوشحال بودم که شما همه جا مورد هدایت و پشتیبانی خدای یگانه و تنها فرمانروای جهانیان قرار گرفتید و از سویی دیگر داشتم به خودم میاندیشیدم که چه اندازه کوچک فکر میکنم! هرگز خدا را اینگونه ندیده بودم. تازه دانستم که باید در گزینش هر مشتری هم باید و باید از هدایت الهی کمک گرفت و کار را به خودش که سمیع و بصیر و علیم است سپرد تا با نشانهها ما را در حتا گزینش مشتری نیز هدایت کند چه رسد به هر کار دیگری!
خدایا شکرت که خودت خواستی که من این نوشته را بخوانم و هدایت شوم.
آره، همین امروز یه فهرستی از افرادی که میخوام محصولات را به اونا بفروشم و شاید مشتری احتمالی من باشند، بنویسم و از خدا بخواهم که با نشانههای خودش من را برای گزینش اونا هدایت کنه!
خدایا خداوندا، پروردگارا و ای تنها فرمانروای جهانیان، من و ما را هدایت کن که ما به هر آنچه که از تو به ما میرسد، فقیر و گدا هستیم و به این گدایی درگاهت میبالیم!
ای خدایی که ما را در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی، بر قلبهای ما نور ایمان را بتابان و راهمان را روشن گردان و بر شانههای خود بنشانمان و در این راه ببر!
ارادتمند شما
درود بر استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
استاد بزرگوارم شما به چند نکته اشاره کردید که به نظرم درست خورد به هدف!
من چند وقت است که نتایج بسیار ضعیفی در کسب و کارم بهدست میآورم و وقتی به نکاتی که شما در این فایل به آنها اشاره کردید خوب توجه میکنم میبینم که من:
– در کاری که به آن مشغول هستم، تمرکز ندارم.
– همهی توانم را برای این کار نگذاشتهام.
– از آموختن در کارم غافل شدهام.
– ارتباطات تازه را بیاهمیت گرفتهام و از تمرینهایی مانند آگهی بازرگانی غافل شدهام.
همین سبب شده تا نتایج کاری من ضعیف شده است. کاری که در آن؛ روابط و بهویژه آفرینش روابط نو بسیار با اهمیت است. کاری که در آن تمرکز بسیار با اهمیت است.
چند وقت است که من مانند روزهای اول که کارم را آغاز کرده بودم، از پرکاری در آن و پیگیریهای لازم خجالت میکشم و … که بهنظرم دلیل همهی اینها، کاهش عزت نفس من است که این، هدیهی کم اهمیت شدن تمرینهای عزت نفس و … است.
بنابراین باید و باید از همین فردا صبح با نظمی راستین و آهنین، بامداد از ساعت 3 بیدار شوم و در زمانی که همه خواب هستند تمرینها را از سر بگیرم و بر تعهدهایی که برای کارم مشخص کرده بودم دوباره تعهد دهم و بدون توجه به ایرادگیریهای همسرم، تمرینها را به شکل کاملا جدی از سر گیرم!!!
شما را در همینجا در جریان تمرینهای انجام شدهام میگذارم!!!
با سپاس بیکران از شما استاد بزرگوارم و بانو شایستهی عزیز و همهی عزیزان همراه.
الهی شکر که من را در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی و خورشیدهای هدایت را برای راهبریام بر آسمان زندگی من تاباندهای.
ارادتمند شما
با سلام خدمت استاد عزیز و خانواده بزرگم .
این فایل رو نمیدونم برای چندمین بار دارم گوش میکنم اما به واقع هر بار بیشتر متوجه میشم استاد چی میگن .
چند روزه که همش فکر میکنم چرا توی همه چیز نتیجه عالی گرفتم اما به اندازه بقیه نتایجم از ثروت نتونستم راضی باشم البته به لطف پروردگارم از قبل از دوره 12 قدم الان بعد یکسال که در قدم 10 این دوره فوق العاده هستم خیلی خیلی بهتر شدم از نظر مالی وبه یک راحتی و آسایش رسیدم اما انتظار بیشتر دارم چون خیلی روی خودم کار میکنم .
نتیجه ای که امروز از شنیدن این فایل گرفتم اول اینکه روی باورهای ثروتم لیزری کار نمیکنم و گاهی توی این مسیر گمراه میشم و حواسم پرت میشه از هر روز کار کردن و دومین ایرادم کمبود. عزت نفسم هست که ایده به ذهنم میرسه اما جرات اقدام ندارم و در مرحله ایده همش توی ذهنم میمونه فقط فکرم اینه که چرا جواب نمیده دری واسم باز نمیشه و انتظار دارم خدا به من ذوق حرکت بده و یه عاملی منو از حرکت باز میداره و میترسم از اقدام و اون مسأله به نظرم فقط کمبود عزت نفس هست .
از امروز به بعد متعهد میشم هر روز یکی از فایلهای دوره عزت نفس رو گوش کنم به یاری الله و این هدایت امروزم بود خدایا شکرت که منو در این مسیر فوق العاده قرار دادی .
استاد بی نظیرم از شما سپاسگزارم بابت آموزشها و فایلهای فوق العاده خداوند به شما پاداش روز افزون بده انشاالله.