از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
منابع مرتبط با آگاهی های این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری قدم اصلی تحوّل زندگی587MB31 دقیقه
- فایل صوتی قدم اصلی تحوّل زندگی30MB31 دقیقه
به نام خدایی که نزدیکتر از رگ گردن است
سلام خدمت همگی
سوره ی زیبای قیامت رو میخوندم و باد شدیدی بیرون در حال وزیدن بود و چون لباس هایم حیاط روی رخت آویز بودن!گفتم اونا رو بردارم تا باد نبره و یا بارون خیسشون نکنه!یه لحظه چشمم به آسمون افتاد و ابرهای درهم رفته و در حالی که آیه های سوره ی قیامت در پس ذهنم خونده میشدند انگاری یه لحظه بهم الهام کرد که اگه الان ،همین لحظه همون قیامتی که وعده شو دادم!!!
وَخَسَفَ الْقَمَرُ ﴿8﴾
و ماه بى نور گردد (8)
وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ ﴿9﴾
و خورشید و ماه یک جا جمع شوند (9)
یَقُولُ الْإِنْسَانُ یَوْمَئِذٍ أَیْنَ الْمَفَرُّ ﴿10﴾
آن روز انسان مى گوید راه فرار کجاست (10
آیا من هم میگویم که کاش وقت قیامت نبود،کاش خدا فرصتی دوباره میداد،آیا به اندازه ی کافی لذت برده ام؟به اندازه ی کافی از وقت و زمانم استفاده کرده ام؟آیا خواهم گفت به افسوس که کاش یک ساعت پیش را به خواب بعد از ظهری نمی گذراندم و مشغول طاعت و عبادت خدایم بودم؟آیا اجل و فرصتی دوباره از خدا خواهم خواست که به اندازه ی کافی از مال و سرمایه ام استفاده نکردم؟؟؟؟؟
و خدا رو شکر توی این چند روزی که عضو سایت هستم آگاهانه حال خودم رو خوب نگه داشته ام و احساسم روعالی!و هزاران هزار بار شکرش رو میکنم که من رو و راهم رو به سمت این سایت الهی باز کرد تا مثل آدم قبلی نباشم هر چه قدر بتونم روی خودم کار کنم و دوری کنم از هر چیزی که خدا منع کرده و به قدر توانم خودم رو بمباران کنم در این آگاهی های سایت…
آن روز که رخسار طایفه ای از شادی برافروخته و نورانی ست…آیا من جزوء افراد نورانی هستم و خوشحال!!!
و به چشم قلب جمال حق را مشاهده خواهند کرد…
خوشا بحال من اگر سعادت این چنین زمان و لحظه ای را داشته باشم
خوشا به حال من اگر جمال حق راببینم و سرمست ترین باشم
خوشا به حال همه ی کسانی که باسعی و تلاش های خود،با فرکانس های ارسالی آگاهانه،در هر لحظه و همواره در این مسیر هستند و پاداش آنها دیدن روی جمال حق است و چه مبارک روزیست آن روز و امیدوارم لایق بودن و دیدنش در آن روز موعود باشم که اگر چنین نباشد در جهنم ابدی و ازلی خواهم بود!جایی که بدون حضور اوباشد جهنمی آتشین و هولناک است…
أَیَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى ﴿36﴾
آیا انسان گمان مى کند بى هدف رها مى شود (36
اگر در هر لحظه این آیه در ذهنمون باشه و تکرار کنیم!آیا واقعا همه ی روز رو به بطالت می گذرونیم؟؟؟؟؟؟؟
آیا اجازه میدیم که نجواها و شیطان آنقدر در ذهنمون ریشه دار بشه که ما رو آنی از یاد خدا غافل کنه؟؟؟
آیا هیچ می نگریم که چگونه و با چه کیفیتی زندگی می کنیم یا فقط گذران عمر می کنیم؟؟؟؟
و اونجا که میگه
ثُمَّ أَوْلَى لَکَ فَأَوْلَى ﴿35
وای و صد وای برتو
کاش و ای کاش جزوء این دسته نباشیم که هیچ!جزوء دسته ایی باشیم که خدا با افتخار ما رو به همه نشون بده و به فرشتگانش بگه این همون بنده ای بود که به خاطر خلقش شما می گفتید آیا انسانی را خلق میکنی که در زمین فساد می کند؟
و لذت ببره از بنده هایی که راه راست رو انتخاب کردند برای زندگی،برای کار کردن روی افکارشون،برای تمرکز کردن روی خوبیها و زیبایی ها،اعراض کردن از ناخواسته هاو این مدتی که با قانون آشنا شدند هر چقدر تونستند روی خودشون و باوراشون کار کردند تا زیبا زندگی کنند و جهان را جای زیبایی برای زندگی کردن کنند.
خدایا شکرت که فرصت دوباره دادی تا عبادت و بندگی خودت رو بکنیم.
شکرت و هزاران هزار بار شکرت که امروز تو تمرین ستاره ی قطبی نوشته بودم میخوام یه کامنت خوب بنویسم با اینکه هیچ ایده ایی و هیچ چیزی به ذهنم نمیومد و با اینکه چند روزی از این فایل گذشته بود و ذهن می فرمودند که وقت پیام گذاشتن گذشته ولی در این ساعت روحانی یه جوری بر روح و دل و قلبم جاری شد و که خودش گفت و منم اشک شدم و نوشتم…
سلام آقای روحی عزیز
ممنون بابت کامنت دلگرم کننده ی شما
امروز صبح تو دفتر ستاره ی قطبی ام اینا رو برای خدا نوشتم و دوست دارم دوباره برای شما و خودم اینجا مکتوب کنم…
این تمرین صرفا جهت تنظیم فرکانس و درخواست های ما از خداست ولی وقتی خودش رو پیدا میکنی انگار ثروت مندترین و بی نیاز ترینی و هیچی نمیخوای دربرابر این بی نهایت خالق زیبا…
سلام جانانم!مهربان ترین مهربانانم!
هر روزی که میگذرد بیشتر و بیشتر به عشق تو عاشق تر میشوم،به وجودت،حضورت در هر لحظه ی زندگیم،به دیدارت،به بودنت ،به داشتنت،به آگاهی هایت…
انگار تمامم را پر کرده ای از خودت و تنها و تنها نفس برای تو بالا و پایین می آید!انگار همه جا پراست از وجود تو،از حضور تو،از نشانه هایت،از اینکه شب به عشق تو میخوابم و حتی در خواب هایم حضور داری و روز با گشودن چشمم ناخودآگاه سلام و شکرت رو بجا میارم!هر نشانه ای از تو دریافت میکنم مرا به قدرت بی نهایت تو وصل میکند!
مهربانم!یگانه خدای زمین و آسمانم،من بودن در این سرزمین و بهشت زیبا را دوست دارم،من این وصل شدن را دوست دارم،من این عاشقی و این اشک شدن و بی وقفه باریدن را دوست دارم!من این نوشتن ها را برای تو دوست دارم،من این جهان جدیدم،این آگاهی های رسا و شیوا رو دوست دارم،حرف زدن با تو و آرامشی که در این دو سه سال بدست آوردم رو دوست دارم!دوست دارم تمام شبانه روز در اتاقم در خلوتم فقط برای تو بنویسم و برای تو بکوشم …
مهربانم!
چقدر در طول این سالیان سال به خودمان ظلم کرده بودیم که غافل از یاد و نام و حضور تو بودیم چقدر به خودمان ستم کرده بودیم که زندگی زیبا و با ارزشمون رو بدون تو سپری کرده بودیم…
هزاران هزار بار در لحظه و ثانیه شکرت که شنیدیم صدای حق خودت را و پاسخگو شدیم به لبیکت!
چقدر دوست دارم این ثانیه به ثانیه ای که می گذرد با یاد تو می گذرد،به عشق تو …معبودم در هوای عاشقی ات مست تر شده ام…
قبلا می گفتم چطور میشود نوشت بقول دوستان،دفترها پر کرد؟چطور می شود بین این کلمات محدود،بی انتها و بی نهایت نوشت؟!
الان کاری کرده ای با من که فقط می نویسم برای تو!بدون تکرار،بدون خستگی،بدون دلزدگی و با شوقی فراوان و سیری ناپذیر…
نعمت بزرگیست این نوشتن!انگار انتهایی ندارد،انگار با نوشتن به تو نزدیکترم!وقتی قسمت را در قرآن درباره ی نوشتن و قلم و دفتر و مکتوب کردن دیدم!فهمیدم گنج بزرگیست این نوشتن…
من دیگر چه بخواهم از تو اول صبحی که تمام خودت را دارم،تو را دارم و دارای جهانم!من دلخوش بودم به بازیچه های دنیا که اومدم با ستاره ی قطبی بخوام هر چی رو که از نظر مادی میخواستم ولی خودت رو یافتم و ثروتمند ترین و بی نیازترینم باتو…
سلام برادر عزیز و ارجمندم
شکر خدا اون قدری تو این دوسال نتیجه گرفتم که بخدا فقط مبهوت خودش شدم که قبلا من بدون شناخت این خدا چه طوری زندگی میکردم و بزرگتری شکرگزاری روزانه ام از خدا!داشتن خودش است که وجودش رو بهم هدیه داد تا طعم خوش خوشبختی و سعادت رو بچشم!!!
دیروز به خاطر اینکه به لطف خودش یه ماشین فوق العاده لوکس ومدرن (لاماری صفر کیلومتر)رو خریده بودیم شب فامیل همسرم برای عرض تبریک اومده بودن و گفتن که یه تخم مرغی رو زیر ماشین بزارین تا چشم نزنند!!!!همون لحظه تو دلم لبخند زدم وازش یواشکی تشکر کردم که من رو از بین این افراد به ظاهر باایمان جدا کرده که هیچ ترسی از این چیزا ندارم چون خودش داده و هیچ ربطی به اون چیزا نداره،چقدر منم شبیه اینا بودم و هزاران هزار بارآیت الکرسی رو میخوندم و صدقه میدادم که مبادا اتفاقی بیفته ولی دیشب با یه تلنگری که بهم زدن فهمیدم که کجا بودم و به کجا رسیدم!همون لحظه یکیشون گفت اعظم از اعتقاد افتاده و یعنی کافر شدم چون دیگه مثل اونا رفتار نمیکنم برچسب بی خدایی و نامسلمونی رو بهم زدن!گفتم تو دلم آره من کافر هستم به هر آنچه که شما اعتقاد دارید!!!
آدمی فکر میکنه تغییر نکرده ولی بخدا وقتی توی جمع های این چنینی حضور پیدا میکنیم می فهمیم چقدر مدارمون تغییر کرده!اون قدر شیطان تسلط کامل بهشون پیدا کرده که بدون وقفه ای از غیبت و قضاوت و تمسخر و بهتان دیگران انگار حرفی برای گفتن ندارند و همون جا و همون ساعت هایی که بودم در کنارشون خودم رو با بچه ها،گوشی،اعراض کردن و نشنیدن …مشغول کردم تا اون دو ساعت بگذره بلکه تموم بشه و هرباری که خواستن در مورد بقیه حرف بزنن،تو دلم گفتم خداجانم شکرت که مسیر من رو جدا کردی از اینا تا مثل اینا فکر نکنم و نیندیشم.
استاد میگن هر کسی در یک مداری هست!بخدا دیشب فاصله ی مدارها رو باچشمم دیدم اون قدر مبهوت شده بودم که انگار از یاران اصحاب کهف بودم و همه ی اینا برام نشناخته…
چقدر از وجودش سپاسگذاری کنم که اینجا دوستان با ارزشی مانند شما هست تا باتمرکز بر خوبی ها و زیبایی ها باعث رشد و حال خوب همدیگر میشیم!و این سایت برامون حکم غار حرا رو داره که هر چقدر متمرکز تر میشیم نتایج بزرگتری رو میگیریم…
سپاسگذار وجود باارزش و خدایی تون هستم که در این ساعت از شب این کامنت رو نوشتم.