سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 20
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/11/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-16 07:31:172024-07-17 16:10:09سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با عرض سلام و درود بینهایت به استاد عزیزم و خانواده صمیمی عباس منش
1- من تحت تاثیر فایل های استاد بویژه فایل 6 مصاحبه تصمیم گرفتم همون روز که فایلو دیدم خوندن قرآن رو شروع کنم درحالی که توی انبوه کتابام هیچ کتاب قرآنی نداشتم با خودم گفتم شاید قراره یه کتاب قرآن جذب کنم و خیلی سریع خواسته ام اجابت شد همون روز یکی از دوستام بهم کتاب قرانش رو امانت داد. با خودم قرار گذاشته بودم حتما هر روز چند صفحه بخونم و دور اول قرآن رو در کمتر از یک ماه ختم کردم در صورتی که قبلا حتی فکرشم نمیکردم که بتونم این کارو بکنم!
تا اینکه یه سفر پیش اومد و من با خودم قرآن نبرده بودم. اتفاقا توی دکور یه رستورانی که رفته بودم چند تا قرآن جیبی دیدم و دلم خواست. از مدیر رستوران خواهش کردم که یکی از اونا رو به من بده و اونم با کمال میل تقدیمم کرد! و خداروشکر توی سفر قرآن خوندنم قطع نشد. یک دور هم این قران رو ختم کردم!
همون روز واسه خرید یه سری کتاب رفتم انقلاب و وارد یه کتابفروشی شدم. یکی از کتابهایی که اتفاقی توی ویترینشون دیدم یه کتاب قرآن بود و از فروشنده خواستم که اونو برام بیاره وقتی دیدمش عاشقش شدم نتونستم نخرمش یه کتاب قرآن نفیس سه زبانه به زبان عربی، فارسی و انگلیسی بود و فروشنده با همون قیمت 4 سال پیش یعنی 50 هزار تومن اونو بهم فروخت! الان دور سوم هستم با این قرآن جدیدم و از خوندنش واقعا لذت میبرم! این ماجرای قرآن ها برام یه نشونه ارزشمند بود که توی این مسیر بمونم. خدایا شکرت
2- من امسال 4 تا از مسابقات دانشگاه رو شرکت کردم و تو هر 4 تاش هم برنده شدم جایزه نقدی گرفتم. نمیدونم قبلا هم این مسابقات بود یا نه اگر هم بود من اصلا شرکت نمیکردم درسته مبلغش خیلی زیاد نبود (بیشترینش 200 هزار تومن بود) ولی برای من یه نشونه خیلی ارزشمند بود در مورد ثروت و نعمت و فراوانی خداوند. یکی از مسابقات وسطی بود فک کن هم بازی کردم لذت بردم هم پول گرفتم و این یه نشونه بود در مورد اینکه چقدر راحت میشه پول درآورد! خدایا شکرت
3- تو این مدت بارها برام پیش که دوستام یه غذا یا خوراکی خوشمزه غیر منتظره برام اوردن درست موقعی که از باشگاه برگشته بودم و خیلی خسته بودم و حال آشپزی نداشتم. من بهش میگم روزی به غیر الحساب یا مائده آسمانی! خدایا شکرت
4- امسال بارها برام پیش اومده که راننده های ماشینا ازم کرایه نگرفتن و حرفشون هم این بود که ما مسافرکش نیستیم مسیرمونه یا میگفتن اینبار مهمون ما باش! و تا دم در مقصد منو میرسونن بدون هیچ چشمداشتی! خدایا شکرت
5- من یه مدت که روی فایل های استاد متمرکز شده بودم اصلا برای کارم تبلیغات نداشتم و توی اینستاگرام هم هیچ پستی نذاشته بودم اما یه نفر ازم سفارش برانامه تمرینی گرفت! خدایا شکرت
6- حس میکنم رفتار آدم ها باهام بهتر شده مثلا کارمندای سلف دانشکده انقدر تحویلم میگیرن و دوسم دارن بهم میگن ما تو رو میبینیم خستگیمون درمیره یا کارمندای آموزش بهم میگن دخترم! تو چقدر خوبی و از این حرفا! والا قبلا از این خبرا نبود یا اگه بود خیلی کمتر از الان بود. این یه نشونس که میگه من فقط باید حس و حال خودم رو خوب نگه دارم. خدایا شکرت
7- من میخواستم آزمون مدرسی فدراسیون شرکت کنم از چند تا از دوستام پرسیدم گفتن نه نمیشه پارتی بازیه و لابیه و از این حرفا ولی من باورم چیز دیگه ای بود. یه روز رفتم تهران و فقط قصدم این بود که برم بپرسم شرایطش چطوره. وقتی رفتم فدراسیون انقدر تحویلم گرفتن و انقدر باهام گرم برخورد کردن و با اینکه تاریخ تحویل مدارکش گذشته بود اما چندین روز فرصت دادن تا مدارکو براشون ببرم. اینم یه نشونه بود برام درمورد باور های توحیدی و توکل کردن بر خدا! خدایا شکرت
8- من همیشه توی باشگاه دانشکده کار میکردم که زیاد ترو تمیز و مجهز نبود. یه مدت رفتم یه باشگاه خیلی مجهز ولی هزینه اش خیلی برام زیاد بود. همش دلم میخواست تو یه باشگاه خوب هم تمرین کنم و هم مربی باشم. یه روز رفتم یکی از باشگاه های بالاشهر و خودمو معرفی کردم و گفتم که میخوام اینجا کلاس برگزار کنم و مدیر باشگاه کلی ازم خوشش اومد و در واقع منو رو هوا زد! (والا خیلیم دلشون بخواد!) الان من توی یکی از بهترین باشگاه های شهر تمرین میکنم بدون اینکه هزینه ای بدم تازه شاگرد هم دارم و حقوق هم میگیرم! خدایا شکرت
9- من امسال تصمیم گرفتم ورودی های ذهنم رو کنترل کنم به خاطر همین بعد از 5 ترم مقاومت اتاقم رو توی خوابگاه عوض کردم و شانسم یه اتاقی گیرم اومد که فقط یه هم اتاقی داشتم اونم اکثر اوقات نبود و من با خیال راحت در سکوت و آرامش روی باورام کار میکردم. و این اتاق جدیدم رو به یک روستای سرسبز و خشگل بود عین بهشت! و من امسال از مناظر زیبا و چهچه پرنده ها لذت بردم. در صورتی که تو اتاق قبلیم از این خبرا نبود! پیغام این یه نشونه این بود که بهم میگفت تغییر چقدر میتونه خوب باشه حالا من از تغییر استقبال میکنم! خدایا شکرت
10- امسال تابستون همه از گرمی هوا مینالیدند ولی هوا از نظر من خیلی مطبوع به نظر میومد و خیلی از روزها بارونی یا ابری بود و من گرمای خاصی حس نکردم! خدایا شکرت
11- من شمال کشور زندگی میکنم اینجا هم که میدونین حشره فراوونه. قبلا یه حشره کوچیک هم که میدیدم کلی وحشت میکردم وسع میکردم سربه نیستش کنم. الان نه تنها وحشت نمیکنم بلکه وقتی مارمولک یا سوسک یا مگس میاد تو اتاق باهاش حرف میزنم خودش میره بیرون باورتون میشه؟ من با خودم قرار گذاشتم تا جایی که بتونم هیچ حشره ای رو نکشم چون فهمیدم اونم بخشی از کائناته. پیغام این نشون برام اینه که وقتی من عوض میشم حتی رفتار جک و جونورا هم باهام عوض میشه! خدایا شکرت
سعی میکنم بقیه نشونه ها رو هم به یاد بیارم و اضافه کنم. این تمرینات خیلی عالیه چون باعث میشه یه سری اتفاقات خوب رو به یاد بیاریم که قبلا برامون نمی افتاد یا خیلی کم میفتاد و الان انقدر بیشتر اتفاق میفته که برامون عادی شده! خدایا به خاطر این نشانه های خوب سپاسگزارم مطمئنم پیغام این نشانه ها اینه که در مسیر درست هستم.
مرسی استاد مهربانم مرسی دوستان عزیزم عاشقتونم!
سرافراز باشید
نشانه های کوچک آره زیاد بهشون توجه نمی کنیم . فکر می کنیم مهم نیستند.
مهم ترینش سلامتی امان است که هر روز تکرار می شود آرامش یا همین زندگی عادی و طبیعی که داریم و می تواند همینها آرزوی خیلی ها باشد.
طرفداران در اینستا که بودن هیچ کاری خاصی زیادی می شوند پیامک ها در تلگرام که برای آشنایی پیام می دهند که هر چند من بهشون توجهی نمی کنم .
امروز حواسم نبود و نزدیک بود یک اشتباه مالی انجام دهم که حسم آگاهم کرد حواست کجاست و دقت کن.
این بارانی که نزدیک یک هفته است می بارد و هوای شهرمان را از دود و ترافیک تمیز نگه می دارد.
سلام استاد خوبم
استاد چه ایده خوبی ارایه دادین و گفتین نشانه های کوچیکتون رو از تغییر باورا بنویسید
از امروز به بعد میخوام هر نشونه ی کوچیک و خوبی رو که دیدم تحسینش کنم
و بیام اینجا زیر این فایل بگم تا باورام قوی تر بشه
تا ظرفم بزرگتر شه
اینطوری بزرگ شدن ظرفم رو هر روز می بینم
استاد دمت گرم که هوای ما رو داری و برامون فایل اموزشی درست می کنی
از خذا میخوام بهم اراده قوی بده تا تو این مسیر بمونم
خدایا شکرت
با سلام خدمت دوستان هم فرکانسی عزیزم و استاد نازنین که بحق عجب دستی واسه خدا شده…
من تقریبا ۴ ماهی هست که با این مجموعه و آموزشهای استاد عزیزم آشنا شدم. از بدو شروع آموزش ها و دیدن فایل های رایگان و بعد دوره دستیابی به رویاها نشانه های زیادی در زندگی من پیدا شده که هر مقدار که با قوانین آشنا تر میشم پررنگ تر و جالب تر میشن و بابتشون هزاران بار خداوند عزیزمو سپاسگزارم..مثلا خداوند در مورد کاری که جدیدا می خوام شروع کنم قدم به قدم الهامات زیبایی رو بهم میکنه و هر قدمی رو که بر می دارم قدم بعدی رو به صورت حرفی از دهن استاد آموزشگاه،دوست،فامیل ،همسر و حتی در خواب بهم الهام می کنه. از وقتی که روی باورام کار می کنم به شدت برخورد افرادی که در طول روز می بینم زیبا و با احترام فراوانه یا انگار مردم هر کاری از دستشون بر میاد انجام می دن تا کار من انجام شه یا مورد دیگه اینکه تقریبا همیشه جا پارکم تو خیابون در نزدیک ترین محل به مقصدم واسم حاضره یا همین دیروز پدرم بدون اینکه من چیزی بگم ۳۰ میلیون وام واسم گرفته بود تا تو کارم ازشش استفاده کنم . یا همکارانی که من رقیب اونها هستم خودشون دنبال پروژه هستن که به من معرفی کنن…و من الان با تموم وجودم احساس می کنم اینها هدایای خداونده که از دست های مختلفش بهم می رسونه…
یکی از نشانه ها و این که کمتر دقت می کنیم این است که نحوه تفکرمان به دنیا و قوانین خیلی خاص شده است . هر حرفی را باور نمی کنیم . اتفاقات را بر اساس قوانین درک می کنیم ا ز آگاهی هایمان کمک می گیریم .خرافات افکار مندرس بقیه ترس ها و نگرانی ها را هر روز تمرین می کنیم و بیرون می ریزیم و بالاتر از همه می دانیم کنترل و قدرت جهان و تمام آفریده ها در دست خداوند است .
خیلی خوشحالم که خداوند حقایق هستی را به من نشان داد تا درک درستی داشته باشم و از گمراهان نباشم و جای بسیار شکر دارد در دنیای که اکثریت قدرت های موهومی می سازند خاص شده ایم و انتخاب می کنیم زندگی بهتری بسازیم و بنده بهتری برای خداوند باشیم.
فکر کرده ای در بین این همه انسان چرا تو این قدر خاص شده ای ؟که قوانین برایت این چنین شفاف شده است؟
سلام استاد عزیزم
سلام دوستان و همراهان گرامی
من می خوام در مورد یک فایل دیگه صحبت کنم . من دروغ نگم حداقل 1000 بار فایل توحید عملی 3 رو گوش کردم و هر روزه این کار منه
حسی که بهم میده حس تازه ای هست که هر روز متفاوت و متفاوت تره . تا الان فایل های زیادی در مورد توحید و یکتا پرستی از شما استاد عزیزم شنیدم ولی این فایل بالاغیرتا یه چیز دیگه است. فایلیه که دارم حسش می کنم.
تو راهنمایی بودی که خدا را با تو پیدا کردم . منه کافر منی که منکر خدا بودم الان دارم احساس می کنم تو بهشت هستم و لطیف شده ام به قول استاد و همه چی دارم همه چی
و درست مثل شما اطرافیانم با نگاه خاصی که می کنن به من می فهمونن این خدایی که تو میگی کجاست؟ برات چیکار کرده ؟ حالا من با این خدا خونه در بهترین نقطه تبریز ، ماشین مدل بالا کیا ، همسر عالی ، مسافرت به بهترین جاها و … رو دارم ولی بازم می شنوم که میگن پس میگی خدا خدا این خدا چرا کاری که مدنظرته بهت نداده ، پول نقد فراوان نداده؟
می خوام بگم این نگاه از طرف دیگران هست و نمیشه کنترلش کرد من همه چی دارم ولی تو نظر اونا اینکه نشد تو باید یک شبه پورشه سوار باشی!!!
من سال قبل در یک مکانی کار می کردم که هر روز جنگ روانی بود صبح ساعت 8 تا ساعت 10 شب کار می کردیم و در آخر هم دوستان می رفتن و پیش مدیرعامل می گفتن که فلانی کار نمی کمه و خلاصه بگم جهنمی بود که نگو نپرس. الان درست یک سال بعد در یک محیطی کار می کنم که همش آرامشه با همکاران و مدیر ان عالی. و البته با درآمدی دقیقا دوبرابر آن با کار کم و تا ساعت 5 عصر!!!!
من دارم دنبال این ترمز ها می گردم و از خودم راضیم و عجله ای هم ندارم و همه ی موفقیت ها رو مدیون خداوندی هستم که با قانون آشنا کرد و قانون ثابت خدا
خدایا سپاسگذارم از تمام نعمت هات ممنونم که هستی و من تورو پیدا کردم و رحمتت شامل حالم شد. هر روز محکم تر و رو به جلوتر دارم پیش می روم
ممنونم از استاد عزیزم و درخواست دارم فایل توحیدی ها رو بیشتر رو سایت بزاره. وای که چقدر منتظر دوره قرآن هستم.
سپاسگذارم به امید دیدار در آمریکا-فلوریدا
بنام خدایی که تنها قدرت جهان است خدایی که رحمتش بی اندازه و مهربانی اش همیشگی است
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان خوبم اول از خدای خوبم ممنونم منو هدایت کرد و ممنون از همه شما که وقت میزارید نظرمنو بخونید راستش حدود10ماه با سایت اشنا شدم کاملا اتفاقی در اصل مدتی بود از خدا میخواستم حقیقت زندگی بفهمم و یکروز برای خرید برای دختر خواهرم رفتیم مغازه لوازم تحریر جملات کوچکی از کتاب 4میثاق بین قفسه ها بود برام جالب شد و اسم کتاب یادداشت کردم تا بخرم جالبتر رفتیم صندوق دیدم طبقه بالا کتابفروشی و 4 میثاق خریدم وقتی خوندم فهمیدم سرنخ چیزی که خواستم .بعدتو گروهای تلگرام دنبال موارد مشابه بودم که دوست عزیزی منو به سایت معرفی کرد و کلی در مورد قانون جذب راهنمایی کرد خوب بدلیل مشکل گوشیم نمیشد از سایت دانلود کرد و ایشون لطف میکردن وبرام فایلهای استاد میفرستادن من 9ماه اینجوری کار کردم میبینید که دور بودم ولی با اینحال همه چیز عالی بود.کتاب کیمیاگر خوندم از صدای خدای درونم کمک خواستم والان گاهی صداش میشنوم تو شرایطی که نیازه خیلیییی کمک میکن سرکارم بموقع از اشتباه نجاتم داده . و اما نشانه ها اوایل عجله داشتم چطور نشانه بفهمم ولی الان متوجه میشم و تایید میکنم و خوشحالم تازه تواینمدت مرتب روی باورها کار نکردم ولی بااینحال دقیقا دارم حس میکنم و میبینم تغییر مسیرم و دیدن و درک چیزهایی که قبلا متوجه نمیشدم . مثلا مرتب فکر ایده بودم برای کار و میگفتم تو روستا چطور کار بهتر موقعیت بهتر اما کاملا اتفاقی و خیلییی عجیب افرادی ایده هایی بهم دادن هرچند برای عملی کردنش کمی زمان لازم بخاطر فصل اما خوشحال و امیدوارم چون میدونم همه چیز خوب و عالی و بموقع اتفاق میافته . یه مورد دیگه 9سال بود میخاستم برم مشهد واقعا جالب از طرف کار برادرم با اینکه فقط 2 نفر میش همراه ببره ولی برادرم بخاطر من 3 نفر درخواست کرده بود همراه باش و قبول کرده بودن .به لطف خدا ی خوبم جدیدا مشکل نت حل شده و میتونم با لب تاب بیام سایت راستی در مورد کنار گذاشتن عینک هم سوال داشتم سریع سایت سوال مربوط دیدم و با توجه به صحبت دوستان با جسمم حرف زدم قدرتش باور کردم و الان فقط وقتی سرکار با سیستم کار میکنم استفاده میش در حالی قبلا مرتب استفاده میکردم و واقعا خوشحالم و میدونم بزودی تکامل کامل بش کاملا عینک حذف میش دوستان خوبم من فقط میخوام بگم مرتب روی باورها کار کنیم مسیر سریع و راحت طی میش الان که فکر میکنم اگر مرتب روی باورهام کار میکردم شرایط بهتر بود ولی بازم خوشحالم که ناامید نشدم و ادامه دادم من هیچ محصولی نخریدم و فایلهای رایگان هم به تعداد محدودی گوش دادم ولی در زمینه کار و روابط و از همه مهمتر خودم اتفاقات خوبی تجربه کردم مثلا چند کتاب که دوست هم فرکانس معرفی کرد خیلی اتفاقی چند نفر اومدن سرکار و تونستم بخرم که تو ابن چند روز تو سایت دیدم خیلی از دوستان معرفی کردن مثل 4 اثر فلورانس یا اثر مرکب و چند کتاب دیگه . واقعا خوشحالم کنارتون هستم
با نهایت تشکر از خدای خوبم استاد ممنونم بابت این سایت فوق العاده
و دوست خوبی که منو راهنمایی کردی به سایت ازتون ممنونم هرچند مدتیه ازتون بیخرم و دلم میخواد از موفقبتها بگید
به لطف خدای خوبم امیدوارم همیشه شاد و موفق شکرگزار و سربلند ثروتمند و سعادتمند باشید.
امیدوارم اینبار زودتر بیام نظر بزارم
سللام به همگی مخصوصا استاد عزیزم
بله واقعا توجه به نکات مثبت هر چیزی باعث افزایش ان میشود
من مستاجرم 3ساله قبل از اجاره کردن همه گفتن این بنده خدا فلانه این طوره اذیت میکنه … باورتون نمیشه من گفتم برای من فرق میکنه سال اول قراردادنوشتم سالهای بعد نه قرارداد نوشتم نه افزایش قیمت داشت بعد خودم میریزم به حسابشون دیرم میشه بخدا هیچی نمیگه خیلی هم مهربونه چونکه من اون قسمت خوبشو جذب کردم توجه کردم …
موفق و شاد باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان
با سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
در جواب خانم علیزاده عزیز در صفحه ١١
من پارسال همین موقع ابان ٩۶ از اندام خودم خیلی در عذاب بودم اون موقع اصلا با قوانین اشنایی نداشتم و همیشه از خداوند کمک میخاستم که یه راهی بهم نشون بده که بتونم به اون تناسب اندان برسم و اون شکم بد فرم خودمو اب کنم من به طرز عجیبی این خواسته را با شدت هر چه بیشتر از خداوند طلب کرد و چون همیشه رژیم میگرفتم و نا موفق بودم وهمیشه تو رژیمام شکست میخوردم وخداوند بعد از یک ماه مرا توسط یکی از دستان خودش به طرز عجیبی با یک روش تغذیه سالم اشنا کرد که نیازی به رژیم غذایی نبود و من از اون به بعد همیشه توسط میوه ها بدن خودمو سم زدایی میکنم و در ضمن شکمم هم اب شد و حالا این باور را در خودم ایجاد کردم که بدن من هوشمند ومن با روش درست تغذیه وبا خوردن بیشتر میوه ها و کم کردن غذا به سلامتی و تناسب اندام کامل میرسم و هیچ وقت بدن من چربی زیاد ذخیره نمیکند و میوه ها بدن من را از چربی ها سم زدایی میکنن امیدوارم که از این نظر من استفاده کرده باشید و به دردتون بخوره و خداوند را سپاسگزارم که همواره در حال هدایت کردن ماست و همیشه راه را به ما نشون میده
سلام دوست عزیز
آقای عطارروشن درزمینه تناسب اندام البته ازطریق ذهن حرف زیادی براگفتن دارنداگه خواستید میتونیدایشون ودنبال کنید
سلام دوست عزیزم سمیه خلیلی
ایول به شما تبریک میگم
سلام خدمت همه عزیزان دلم
دوستان هم فرکانسی بی نظیرم.
خوشحالم که می تونم درباره نشانه های قشنگ زندگی ام بعد از آشنایی با قانون در اینجا بنویسم.
1.زمانی که میرفتم باشگاه یه روز سرد بود که کیف پولم رو یادم رفته بود. با اینکه تا خونمون حدودا 20 دقیقه راه بود دوست داشتم یه راه کاری پیدا کنم تا نخوام پیاده برم. وقتی خم شدم بند کفشم رو در باشگاه ببندم یه عدد سکه 500 تومنی زیر کمد در رخکن دیدم. خدا را بابت شکر کردم تونستم با اون سکه با خط واحد به خونه برم و از سرما در امان باشم.
2. برای تولد دوستم دوقرون هم پول نداشتم… تجسم کردم به احساس خوب رسیدم به راحتی پولش از راه های خیلی ساده برام جور شد و در بهترین جا به بهترین شکل ممکن تونستم تولد بگیرم.
3.جلسات قانون آفرینش را میخواستم ولی هیچی پول نداشتم. آنرا تجسم کردم به احساس خوب رسیدم اشتیاقهایی در من ایجاد شد تونستم بخرمش. خدارا صد هزار مرتبه سپاسگزارم
4. دختر برادرم که دوسال کمتر داشت و در موردی لجباز شده بود از خدا خواستم که آرام و حرف گوش کن باشه تجسم کردم و دقیقا همانی شد که میخواستم.
5. توی بازی جنگ های صلیبی تجسم کردم که در یک جنگ یک به هفت پیروز بشم. هر بار با تجسم استراتژی های برای دفاع از قلعه و حمله بهم گفته میشد. و تونستم بازی رو ببرم. اونایی که بازی کردن میدونن هفت به یک بازی کردم چقدر سخته?
6. اعضای پیجم بدون اینکه کار خاصی کنم به بیشتر از بیست هزار نفر رسیده است. چون درخواست کردم و تجسم کردم و به احساس خوب رسیدم.
7. در بازی تخته نرد تجسم کردم و تونستم دوبار پشت سر هم دوستی که خیلی از من ماهر تر بود را مارس کنم?
8. یک بار 100 هزار تومن تجسم کردم و وارد حسابم شد
9. یکبار 300 هزار تومان تجسم کردم و وارد حسابم شد. بدون اینکه کار کنم
10. برای نوشتن ده مقاله با اینکه تجربه اش نکرده بودم تجسم کردم و شروع به نوشتن کردم.. ده مقاله را در مدت کوتاهی نوشتم.
11. وقتی روی باور های مالی ام کار کردم در سال 95 با فردی در اینستاگرام آشنا شدم بهم الهام شد بهش پیام بدم و پیام دادنم موجب شد تا در نهایت سایت راه بندازم، یک کتاب بنویسم و پول بسازم در سن 19 سالگی
12. یک جوجه رنگی داشتیم مریض بود افتاده بود و جیک جیک میکرد تجسم کردم سالم هست نمی دونم چی شد تو سر یک بطری نوشابه آب کردم گذاشتم کنار سرش بلند شد جوجه و آبو خرد و سالم شد.? باور کنید مشکلش بی آبی نبود از صبح مریض بود.
13.توی بازی بولینگ تجسم کردم ضربه ها رو زدم در جمعی که داشتیم بازی میکردیم اول شدم.
14. توی بازی بیلیارد با اینکه از برادرم عقب بودم تجسم کردم که برنده ام. برنده شدم.
15.برای امتحان شهری گواهینامه تجسم کردم سناریو نوشتم و بخوبی قبول شدم. یه نفر که عقب ماشین نشسته بود بهم اشاره کرد کمربندم رو ببندم. و هنگام پاک دوبل با علامت بهم گفت کی بپیچم?
16. توی عید از کسی بده کار بودم تجسم کردم و پولش جور شد بهش دادم.
17.توی بازی soccer که تجسم میکردم و سه ستاره میوردم.
18. یه فایل بود در تلگرام میخواستم آپلود کنم باور کنید بالای پنج شش بار تلاش کردم نشد. یک بار تجسم کردم همون دفه آپلود شد
19. کفش مشکی که عکسش رو تهیه کرده بودم از اینترنت و تجسم کزده بودم در یک مکان با قیمت مقطوع گیرم اومد. اصلا شرایط طوری جور شد که هدایت بشم به سمتش. اون روز بارون اومد و من مجبور شدم بجای خرید از مغازه های لب خیابون به یک مجتمع تجاری برم.( با اینکه در گذشته برا خرید کفش به اون مجتمع اصلا نرفته بودم و برنامه ای براش نداشتم فقط یه حسی بهم گفت برم اونجا)
20. نونوایی تجسم کردم و بارها پیش اومد که خلوت بود و نون خریدم.
21. در بازی ترافیک ریس رکورد 1.300.000 یک میلیون و سیصد هزار زدم زمانی که تجسم کردم. اونایی که بازی کردن میدونن چه کار سختی هست و چقدر تمرکز میخواد. خیلی بتونه یه نفر رکورد بزنه 300 هزار تا هست.
22. یکی دوماه پیش زمانی که داشنم روی باور فراوانی کار میکردم. پیشنهاد کاری تازه ای از طرف فردی که نمی شناختم بهم داده شد.کلی فایل فراوانی از طریق همون فرد بهم داده شد.
23. تلمبه آبمون توی باغ خراب بود برقش کار نمیکرد. یه هزارباری زدیم دکمش روشن نشد. زمانی که تجسم کردم و رها کردم به طور معجزه اسایی روشن شد.
24. در تمرین زدن بطری های آب با توپ فوتبال تجسم کردم براحتی بطری ها رو میزدم. دوست فوتبالیستم با اینکه خیلی از من بهتر بود مساوی شدیم در زدن ضربات
25. توی خیابون میرفتم عکس بنر تبلیغ یه سمینار بود. بجای عکس اون فرد عکس استاد عباسمنش اومد جلو چشمام. فهمیدم این نشونه هست. با اینکه علاقه به کار کردن با دیگر اساتید نداشتم ولی هنگامی که در اون سمینار شرکت کردم. به نکات اساسی پی بردم که مدت ها به دنبالش بودم.
26. دلم یه جوجه کباب مشتی کشیده بود به پدرم گفتم مرغ بگیر ببریم تو باغ کباب کنیم گفت دونفری خوب نیست و بهونه علکی اورد برای اینکه نخره. رفتیم اونجا یکی از اقواممون با خانوادش اومد بدون اینکه ما روحمون خبر داشته باشه مرغ برامون کباب کرد خوردیم… بعدش پدرم گفت نیتت خوب بود گیرت اومد. تو دلم گفتم فرکانسم قوی بود گیرم اومد?
27. در مورد یکی عموهام حرف زدم و فکر کردم. باور کنید روز بعدش بهم زنگ زد. با اینکه اصلا شمارش نداشتم و صدسال یکبار هم بهم زنگ نمیزد… گفت دستم اومده روش شماره تو گرفته
28. روی باورهای مالیم کار میکردم. ایده فروش یه محصولی بهم الهام شد خیلی جالب بود خیلی هم اسون بود با اینکه اصلا بهش فکر نکرده بودم.
29. در مورد ماشین مورد علاقم فورد موستانگ فکر و تجسم کردم. یک بار اونو در کنار خونمون دیدم. یک بار جایی پاک شده بود در جایی که من اون روز اصلا برنامه ای نداشتم از اون مسیر برم. به خاطر یه فکر مسخره راهم رو کج کردم و از اون خیابون رفتم یه موستانگ مشکی و مشتی پارک شده بود کلی کیف کردم. چند روز پیشش از خدا خواسته بودم اگر در مسیر درستی هستم بهم نشونه بده.
30. هنگامی که از ایستگاه مترو خارج شدم قلبم بهم هشدار داد. چند دقیقه مکث کردم یهو یکی از آشنایامون رو دیدم رفتم پیشش اینقدر از دیدنم خوشحال شد.
قبلش این عبارت رو تکرار میکردم من همیشه در بهترین شرایط در بین بهترین روابط هستم
31. عبارت من همیشه در بهترین شرایط هستم یه بار موجب شد که یه نفر سوارم کنه و ازم کرایه نگیره
32. دوست داشتم بازی فینال آسیا بازی پرسپولیس برم استادیوم به طور معجزه آسا بلیت گرفتیم. سایتشون دو دقیقه باز شد م همون لحظه خریدیم. همه تعجب میکردن که چطور خریدیم.
توی تهران سوار مترو که بودیم یه تهرانی با معرفت اومد جلومون نشست وکلی اطلاعات خوب درباره ورزشگاه گفت بهمون که از کدوم در بریم داخل و…
33. دوست داشتم که با مخترعین مصاحبه کنم. بهم الهام شد برم بنیاد نخبگان، رفتم هرچی خواهش کردم و درخواست کردم شماره بهم ندادن.در راه بازگشت به خونه در مترو یک نفر اومد کنارم نشست داشت اثر مرکب میخوند یه حسی بهم گفت باهاش صحبت کنم. با هم صحبت کردیم… بهش گفتم دنبال همچین کاری بودم شماره بهم ندادن… شما فرد مخترعی رو نمیشناسید، اون فرد گفت بله میشناسم شماره مخترع رو بهم داد. بهش زنگ زدم و کلی بهم کمک کرد.
بعد با خودم گفتم چی میشه که من به دنبال مصاحبه باشم. برم یه جا کارم نشه بعد بیام توی مترو یه نفر بیاد کنارم اثر مرکب دارن هاروی بخونه و من باهاش صحبت کنم و به چیزی که دنبالش بودم برسم.
34. یک بار هم میخواستم بیزینس راه بندازم هزینه های اداره پست بالا بود نمیدونستم چیکار کنم به طور اتفاقی با یه نفر آشنا شدم اون فرد منو با دو شرکت حمل و نقل خصوصی آشنا کرد و کارم جور شد بعد کلی خدارو شکر کردم.
35. یه مدت هست دارم روی باور های روابط عشق و مودت کار میکنم. همین چند شب پیش هنگام برگشتن به خونه از کلاس یوگا بارون شدیدی میومد.. یکی از هم کلاسی ها سوارم کرد و رسوندم خونه با اینکه خونشون خیلی خیلی از خونمون فاصله داشت.
خدارو شکر کردم بابتش
خدارو شکر بایت همه این نشونه ها… اگر بیشتر فکر کنم خیلی چیز های بیشتری هست.
از استاد عباس منش ممنونم که این فرصت رو فراهم کرد تا درباره نشانه ها فکر کنم و به یاد بیارم.
از همه شما دوستان که وقت گذاشتید و کامنتم رو مطالعه کردید سپاسگزارم
سلام دوست . مطالبت فوق العاده بود .
کلی ذوق کردم .
موفق و سربلند باشید
سلام دوست عزیزم هادی زارع
عجب قوه تخیلی دارین!
ای ولله به شما تبریک میگم