سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

1006 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1035 روز

    درود بر استاد عزیزم

    آقا مگه یکی دوتاست ادم بگه

    از روزی که وارد سایت شدم و با شما آشنا میشم 228 روز میگذره و هر روز اتفاقات عجیب و غریب اگر چه روزهایی هم بوده اتفاقاتی نیفتاده اما حالم خوب بوده و ارامش داشتم اما روزهای بعد اتفاقات خیلی لالی پیش اومده

    فروختن خانه ام به قیمتی که میخواستم

    جور شدن پول دوره ها

    خواستن پول و فرداش جور شدن

    پیدا شدن گردن بند در شلوغ ترین جای ممکن

    شنیدن چیزهایی که میخواستی از همسرت بشنوی

    غذاهایی که میخواستی برات پخته شده

    اوردن هدیه هایی که فکرش رو هم نمیکردی

    کسایی که خودشون با پای خودشون اومدن به خاطر کارهای گذشتشون عذرخواهی کردن

    پیدا کردن ملک های پرسود

    خوندن کامنت هایی که دنبالشون بودی

    پیدا کردن سوالهایی که داشتی یا از زبون استاد یا کامت بچه ها

    درست شدن کامپیوتر بدون اینکه بهش دست

    بزنی

    و…

    واقعا اینقدر زیادن که نمیدونی کدوم رو بنویسی

    اما سپاسگزاری و سپاسگزاری و تحسین و تحسین رو فراموش نکنیم

    الحمدالله رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    Rouzbeh somayeh گفته:
    مدت عضویت: 1249 روز

    به نام خالق زیباییها

    سلام حضور استاد ارزشمندم و مریم خانم شایسته

    هدایت امروزم بااین عنوان که خدایا چکارکنم مسیرم زیباتر و موفق تر باشه.

    خدا میدونه چقدر رضایت بخش بود وقتی این فایل رو شنیدم و دیدم.

    این هفته انقد هدیه گرفتم بدون اینکه مناسبت خاصی بوده باشه، پریروز بود که وقتی اتاق مرتب میکردم دیدم یکی از دوستانم بدون اینکه بهم بگه شال زیبایی برام خرید و تو اتاقم جاسازی کرد تا وقتی رفت ببینم.

    (چطور خداوند رو سپاس بگم فقط واسه هدیه های ارزشمندی که نشانه لطف او بودند، چطور ازش ساده ازش بگذرم در حالیکه قبلا خیلی کم اتفاق می افتاد و حالا شده روتین …)

    شب گذشته کنار خانواده مادری بودم انقد خندیدیم و انقد تمرکز کرده بودم که تو اون چند ساعت صحبت های خوب بشنوم از نعمت و خوشی ….

    که لحظات آخر دوست داشتم بیشتر بمونم در حالیکه قبلنا سعی میکردم جا خالی کنم تا شاهد بعضی از صحبت ها نباشم ( خداوند لطف کرده و همیشه لطف میکنه جاهایی که هستم صحبت های شیرین گذشته و فراوانی و خاطرات خوش رو تجربه میکنم).

    یادمه یه روز که از خونه بیرون رفتم و خواستم رو صندلی نزدیک منزل بشینم دیدم چیزی نیست خواستم یه مقدار جلوتر برم تا اونجا بشینم و نظاره گر فراوانی و زیبایی باشم اینجا بود که رو به خدا کردم و گفتم دوست ندارم جلوتر برم صندلی رو همینجا میخوام

    چی بگم !!!!!!!چند روز نگذشت شاید 20 روز که یهو دیدم کلی ماشین سنگین اومده و جلو خونه که شبیه یه میدان بود و پر از درخت ، دورش درست کردن وسر دوهفته شد یه بوستان کوچولو که دورتادورش فروشگاه و این بوستان شده یه جای دنج پراز درخت که ماشین های دوست داشتنیم تردد میکنن و آدمها مشغول‌ خرید و ….

    من از خدا اونجا یه صندلی خواستم ولی خدا اونجا یه بوستان هدیه داد خدا میدونه چقدر شگفت انگیز، آخه از دل خودم و خواسته و ارتباطی که زده بودم آگاه بودم و همیشه شکرگزارم و وقتی مهمون دارم این بوستان کوچیک شده حیاط خونه من ( انگار برای خونه من ساخته شده جلو خونه هست و آماده خدمت به من )

    در مورد خونه هم باید بگم هرلحظه شکرگزار هستم که بجای اینکه هزینه ایی که همه میکنن تا همچنین جایی زندگی کنن و همچین خونه ایی من بطور خارق ‌العاده ، خونه ام رو دارم و با ناچیز ترین هزینه و …

    خیلی ها میپرسن ولی باورشون نمیشه ولی یادمه من فقط خواستم و شادی که با خداوند داشتم باعث شد همیشه شادتر و راضی تر باشم .

    در مورد کارم هم هرروز درحال پیشرفت هستم و خداوند ازم حمایت میکنه و همیشه کمک میکنه اطلاعات بیشتری بدست بیارم و خودمو بهبود ببخشم و تمام سعیم رو دارم تا درجای مناسب خودم قرار بگیرم ( البته هیچ زوری نمیزنم و سعی میکنم بندگی کنم و خداوند خدایی)

    خواستن از ماست و دادن از او…..

    در مورد روزهام و زندگی اینه که خلق خواسته های بظاهر کوچک شده روتین زندگیم چیزی که قبلا فکر میکردم سخته نمیشه( کد بدی و منتظر باشی )

    خیلی وقت ها لازم نیست کد خاصی بدی کافیه سبک خودت زندگی کنی و به موقع خواسته های مناسب داشته باشی ) وقتی طبق سلیقه و خواستمون جلو میریم و میخوایم خب میشه شیرینی و رضایت زندگی مون.

    نوشتنش و توضیح سخته ولی عمل بهش راحت تر .

    سعی کنیم با خلق چیزهای کوچیک ایمانمون تقویت کنیم تا به نتایج بهتر و والاتر و بزرگتر برسیم .

    موارد شکرگزاری و خلق زندگیم انقد زیاده که سعی میکنم بازم یادداشت بزارم….

    سپاسگزارم از خالق زندگیم و خلق بهترین ها و ناب ترین ها

    در پناه خدا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    Matin Kazemi گفته:
    مدت عضویت: 2432 روز

    سلام من قبلا خیلی دنبال وام بودم که از بانک بگیرم و جور نمیشد هر چی به این در و اون در میزدم نمیشد پیش این رئیس و اون یکی فایده ای نداشت و خودم حساب بانکی ام با صفر فرقی نمیکرد اما از زمانی که سعی کردم رو باورام کار کنم حساب بانکی که افزایش پیدا کرد هیچ یه وام فوری هم برای من پیدا شد با سود پایین شاید حساب بانکی ام اون مقداری که تو ذهنم بود نرسیده اما نشونه ی خیلی خوب و من راضی هستم و حتی کارای دیگه که فکر میکردم از طرف آموزشگاهی که ثبت نام کردم مورد سوال و جواب قرار میکیرم اما اینطور نشد و تماس گرفتن و گفتن همه چی حل شده شما امتحان هم نمیخواد بدی و قبولی همینجوری البته این آخریو خلاصه گفتم تمام اینها هم با این وجود اتفاق افتاده که نه تنها مثل قبل کار نمیکنم بلکه کمتر مجبورم کار کنم و آرامش بیشتری دارم متشکرم از خدا و شما استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    علي احساس خوب گفته:
    مدت عضویت: 3660 روز

    سلام

    اصلا این موضوع مهمترین فاکتور من در این مسیر شده خدا شاهده هر وقت از این فاکتور استفاده میکنم اتفاقهایی برام می افته که واقعا دیونم میکنه کافیه یه اتفاق در مورد فکرهام که برام افتاده رو تحسین کنم تایید کنم و بخودم بگم دیدی اتفاق افتاد دیگه اتفاقها پشت سر هم که همگی برخواسته از افکارم هست منو ول نمیکنه گاها اتفاقهایی می افته که فکر کردن من بهش و اتفاق افتادن موضوع به پنج دقیقه هم نمیرسه واسه همینه عاشق این مسیرم وقتی از ته قلبم مسیرو باورش میکنم دوس دارم تو همون حالت بمونم اصلا نمیخوام به چیزی دیگه ای فکر کنم چون میبینم بیشتر کارهام مخالف مسیر و قانونه واسه همینه که وقتی تو اون حس و حال ایمان و یقین هستم میخوام زمان متوقف بشه جلو نره و من تو اون حسو حالم بمونم اما جای خنده دارش اینجاست که من نمیتونم اون ایمانمو ثابت نگه دارم میبینی یه مدت کار نمیکنم کم کم شک و تردید میاد سراغم بخودم میگه چه جوریه من بخاطر قانون بخاطر تجربه هام یه روز پیش میخواستم از خوشحالی گریه کنم چه جوریه الان بهش شک کردم.منکه ازش نتیجه دیدم باور کنید نتیجه هایی از قانون دیدم که بخوام براتون بگم چندین صفحه میشه ولی خب هر وقت هم بهش شک میکنم زندگی برام جهنم میشه واقعا تا حد افسردگی پیش میرم الان نوسانات من شدیده یعنی نوسان بین ایمان و شک .هی رو خودم کار میکنم که این فاصله رو کم کنم یه ایراد یا همون ترمزی که پیدا کردم اینه که فکر میکنم اون ایمان و یقین گاها به سراغم میاد واسه همین وقتی تو اون حس ایمان و یقین هستم دوس دارم زمان متوقف بشه اصلا دوس دارم تو اون حس و حال از دنیا برم چون میدونم بعد چند ساعت یا چند روز باز دوباره شک به سراغم خواهد امد.

    یه نکته دیگه که برام جال بود بگم اینه که درسته استاد همیشه اسپرتی میپوشیدن ولی اون اسپرتی مد نظرم نبود چند روز پیش بود که داشتم فکر میکردم چرا استاد تمام عیار اسپرتی نمیپوشه که امروز وقتی دیدمتون فقط گفتم خدارو شکرت نه بخاطر اسپرتی پوشیدن شما بخاطر اینکه جهان هر چی میگم بحرفم گوش میکنه ولی من در حقش نامردی میکنمو باورش ندارم البته من نامردی نمیکنم باورهای خرابی که از پیشینیانم بجا مونده کارها رو خراب میکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مریم م گفته:
    مدت عضویت: 2743 روز

    سلام استاد عزیز?????

    چقدر این فایل به موقع بود واقعا یه یاداوری خوب بود و نوشتن نشونه ها هرچند که با خودم میگفتم گه گاهی ولی اینکه بنویسیم خیلی عالی تره

    چند روز پیش همش میگفتم خدایا چه کار کنم که حالم بهتر بشه خودت بهم بگو توی حالت خواب و بیدار بودم که یه کلمه دیدم اون هم قلم بود و بعد توی سایت توی قسمت دوره کشف قوانین دو سه تا از کامنتهای بچه های دوره میگفتن بنویسید و چقدر هم با شدت میگفتن و من همه ی اینها برام نشونه بود و گفتم مریم باید بنویسی همه چیز رو ؛ و شروع کردم بیشتر نوشتن توی دفترم از ترمزها از خواسته ها از …

    و حالا هم این هم یه نشونه دیگه از صحبتهای شما برای نوشتن” نشانه ها ” و تاییدشون

    امروز رفتم برای پسرم لباس ورزشی و کفش بخرم خوب مبلغ پولی که باهام بود دقیقا به اندازه ی چیزهایی شد که پسرم انتخاب کرد و همش میگفتم اندازه یی بشه که بتونم هر دوش رو براش بخرم و دقیقا همون شد خدایا شکرت

    وقتی میخواستم ببرمش کلاس کمی دیر شده بود و وقتی بردمش پسرم میگفت دیر میرسیم ولی گفتم دقیقا سر همون ساعت میرسیم اکثر چراغ ها به موقع سبز شدن و مسیر خیلی راحت طی شد و ما دقیقا سر اون ساعت از در باشگاهش رسیدیم داخل حتی یک دقیقه هم دیدتر از اون تایمی که گفتم نشد ؛ خدایا شکررت

    اینها تازه فقط برای امروز بود

    و اینکه توی این مدته از ورودم به این بیشتر وقتها آرامش داشتم

    ولی باز هم هست الان یادم نمیاد دلم خواست اینهایی که برام تازه پیش اومده رو بنویسم فعلا بقیه رو میام میگم

    خدایا شکرررت

    ممنونم ای بنده پاک خداااا

    ??????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    محمد عسکری گفته:
    مدت عضویت: 3000 روز

    بنام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد خوبم و تمام دوستان فوق العاده ام

    درباره پیغام نشانه ها:من همین بعد از ظهر به این درک رسیدم که تنها راه رسیدن به تمام خواسته ها ,تنها وتنها کارکردن روی باورها است و شنیدن درک کردن وعمل کردن به گفته های استاد (عباس منش ) است,و خودام رو متعهد کردام که با تمام وجودام روی باورهام کار کنم,که استفاده از این فایل اولین پیغام نشانه خداوند است

    پروردگار بینهایت سپاسگذارت ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    فريده گفته:
    مدت عضویت: 3875 روز

    سلام استاد عزیزم ایشاله همیشه شاد و پرانرژی باشید و آگاهی هاتون رو به ما منتقل کنید.

    امروز صبح ترمز یکی از خواسته هام رو نوشتم وهمینطور تو دفترم الگوها رو می نوشتم وقتی برای تفریح بیرون رفتیم یکی از الگوهای موفق تو این زمینه رو خیلی اتفاقی دیدم اصلا تا حالا ندیده بودمش فقط شنیدم. اون در خارج از کشور زندگی می کنه و تقریبا غیر ممکن بود که تو ایران ببینمش تا دیدم سپاسگزاری کردم گفتم خدایا صبح ازت خواسته بودم الگوها رو به یادم بیاری چه نشونه خوبی برام فرستادی چقدر هم سریع دمت گرم. به خاطر فایل ارزشمندتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سعید نیکومنش گفته:
    مدت عضویت: 2978 روز

    سلام استاد

    اول صحبت هام بهتون بگم چشم هاتون زیباست من اینو تو فایل هایی که نمای بسته میگیرید دقت کردم

    من نشانه ها رو به لطف خداوند تو این چند روز دیدم . پولی که قراربود به حسابم واریز بشه از طرف یه سازمان که سنوات م بود ۵ میلیون بود که ۱۲ میلیون واریز شد .

    خدارو ۱۰۰ هزار مرتبه شکر

    جایی که چندماه پیش رزومه کاری بهشون داده بودم چهارشنبه باهام تماس گرفتن گفتن شنبه بیا واسه گزینش

    جالبه که رزومه م رو گم کرده بودن که از زمانی که دارم رو دوره کشف قوانین کار میکنم واسم اتفاق افتاده .

    از نشانه های دیگه هم بهتون اطلاع میدم . خدارو شاکرم که تو این مسیر هستم . مسیری که خودت اتفاقات زندگیت رو میسازی تک تک شون رو .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    معصومه سادات ناجی پارسانیان گفته:
    مدت عضویت: 2796 روز

    سلام خدمت استاد گرامی و عزیز

    میخوام از نشانه‌ها و سپاسگزاری براتون بگم

    مدتی هست که نشانه ها زیاد شدند ،عبور از چراغ سبز بخصوص زمانی که عجله دارم تا پیشنهاد کار در خارج از ایران. که خیلی تمایل داشتم به چنین فعالیتی در خارج کشور که البته بخاطر وضعیت بی ثباتی دلار به تعویق افتاده که باز هم همین قضیه برام یه نشونه مثبت هست زیرا به دلایلی تمایل به این سفر را در حال حاضر ندارم

    و همچنین ارتباط اطرافیانم خیلی فرق کرده از نگهبان مجتمع تا همکاران و دوستان وهنرجو هایم خیلی قدر دانتر شدند برام هدیه می‌گیرند حتی می‌گویند اجازه بدید براتون غذا بیاریم چون شما فرصت غذا پختن ندارید.و در بعضی موارد درآمد 2ساعتم معادل یک روز کاری میشود.

    ومن در تمامی لحظات چه در ذهنم و چه بصورت مکتوب از خداوند یکتا سپاسگزارم که نعماتش را به شکلهای مختلف در زندگیم جاری ساخته است

    و از شما استاد بزرگوار که دستی از دستان خداوندید و سبب هدایت ما در این مسیر زیبا و پر از نعمت هستید سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    پاینده باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3474 روز

    حرام گشت ازاین پس فغان وغمخواری

    جهان بهشت گشت ؛ زانکه توجهانداری

    اوست نشسته درنظر من به کجا نظرکنم

    اوست گرفته شهردل ؛ من به کجا سفر کنم

    خدایا :

    جزآستان توام؛درجهان پناهی نیست

    سرمرابجزاین در؛ پناهی نیست

    خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااا:

    عیش بی حضورت را نمیخواهم

    خدایا : وقتی که خوب به این جهان پراز نام تو می نگرم ؛ کسانی جاودان شدند که با گذشت قرنها ؛ هنوز نامشان برزبان مردم است واین جاودانی وبرزبان آوردن آنها ؛ چیزی نیست جز آنکه به تو وصل شدند وجاودانه شدند

    محبوب من ؛ همه ی اعضای این خانواده راچنان به آنها ؛ نعمت وسلامتی وثروت و….. بدهید که هرکسی از این عزیزان بپرسد چطور ؟ چطور( همانی که استادعزیز میگویند شما فقط تجسم کنید وچیزها وخواستهای خوب را تجسم کنید کاری با چطوریش نداشته باشید )آنها بگویند ؛ هذا من فضلی ربی

    خداجون ؛خیلی دوستت دارم ودوستم میاد ؟؟؟؟؟

    سلام به همه ی عزیزان :

    معبود من عیش بی حضورت را همیشه میخواهم . معبودمن ؛ چون روی به من داری ؛چون در قلب من هستی گشایشها در پیش است

    خدایا شکرت وسپاسگزارتو هستم به خاطر این خانواده ؛به خاطرخانم شایسته نور هدایت ؛به خاطرراهکارهای مسائل شما به خاطر این همه نورهای کوچک تو که اینجا جمع شده اند واز توی مقتدر ومهربان ووهاب و….. سخن میگویند

    من در فایل قبلی خیلی مطلب زیبایی را یاد گرفتم وبه من یاد آوری شد که درست است که خدای عزیزم در موقع خلقتم تمام زیباییها را در درون من قرار داد .منتها باید من هر لحظه در پی یافتن ویاد آوری این همه آگاهی ها باشم . وقتی شما در فایل قبلی روی چمن نشسته بودید وصدای هلی کوپتر مزاحم شد من دیدم که شما نکته ای زیبا بیان کردید “چه هلیکوپتر قشنگی ” .خوب به یادم آمد که توجه به زیبایی ها ؛ زیبایی بیشتری وارد زندگیم میکند درتاریخ داریم که یکی از بزرگان یا نمیدانم ازپیامبران بوده که به یک سگ مرده برخورد میکنند وهر کدام از یارانش به؛زبان بسته ! بوی بد ! و…. توجه میکنند اما آن بزرگ میگوید “چه دندانهای سفیدی ” …. این یعنی در دل بزرگترین بدیها وناراحتیها ؛ باز هم موضوعی ومطلبی زیبا هست که ما باید به آن توجه کنیم . آره برادر عزیز ؛ درست میگویی ؛ سپاسگزاری بزرگترین فرکانس ونزدیکترین فرکانس به خالق این جهان است . سپاسگزاری شما را در بالاترین وبالاترین عشق ازلی وابدی پروردگارتان قرار میدهد عشقی که سراسر وجودت پر از شور وشوق واشتیاق ونور هدایت رسیدن به هدفتان قرار میدهد واین همان سخن خدای خوشگلم است که به من در کتاب پیامبرش حضرت محمد ص فرموده : خداوند بر شما سخت نگرفته است واو دوست دارد که شما هدایت شوید ( خداجون قربونت من همین لحظه که داشتم تایپ میکردم اسم پیامبرت را با فرمت دیگه ای نوشتم اما خدای عزیز تو طور دیگه ای اسم آن رحمت اللعالمین رانوشتی … دوباره مینویسم ؛ حضرت محمد “ص” آره خداجون تو این لحظه در قلب من حضوری صددرصد داری وداری نظارت میکنی که اسم بنده ات را نوشتم ومیگویی آفرین خوب مسیری را انتخاب کرده ای ” این هم نشانه بچه ها “بروم سجده یییییییییییییییییی شکر بجا آورم )

    به جان همه ی عزیزان اگر از نشانها بگویم باید ساعتها سخن بگویم اگر از هدایت خدای عزیزم سخن بگویم باید ساعتها اینجا سخن بگویم . آره عزیزان باید ساعتها سخن بگویم . عزیزان الهی ؛ خدای عزیزم هر لحظه در حال هدایت من است ومن در طول زندگی شخصیم اینو می بینم مخصوصا از وقتی که به طور معجزه وار فایل استاد عزیز به نام خدای درون به دستم رسید ( خدای عزیزم این کار را کرد ) بعداز این بود که از خدای عزیزم درخواست کردم که : خدایا من منتظر هدایت تو هستم . ( عزیزانی که منتظر هدایت خداوند هستید .خداوند هیچ وقت مستقیم با هیچ کس سخن نگفته ونمی گوید بلکه یک چیزی میگوید که شما منظورش را بفهمید ) {اینو که میگویم عزیزان زندگی من است وفکر نکنید مسخره یا خدای ناکرده دروغ میگویم } شب قلم وکاغذ پیش خودم گذاشتم وگفتم خدایا تو به من بگو چگار کنم تو که خودت گفتی من به همه الهام میکنم پس من منتظر هستم خلاصه میگویم عزیزان : در خواب به من الهام شد وجالب اینکه بلافاصله بعد از خواب والهام از خواب بیدار میشدم شب اول خدای عزیز به من گفت که به یاد من باش تا من هم به یادت باشم مفهوم خواب این بود وگرنه ماجرا خیلی دراز وزیبا است (خدای عزیزم سپاسگزارتم ) شب دوم به من گفت این موضوع که تو در زندگی داری جلوی پاکی وخالص شدن تو را گرفته ما به یوسف کمک کردیم چون او از بندگان پاک ومخلص ما بود . بلافاصله از خواب بیدار شدم فهمیدم که این الهام خدای عزیزم است . شب سوم که ماجرای الهامش زیباست به من گفت که برو درس ومطالعه کن ساعت نزدیک اذان صبح بود که بیدارشدم وگفتم خدای عزیز مگر نمی بینی که من اگر مزاحمی نباشد 24 ساعت در هوای کوی تو مطالعه میکنم منظورت چیست که مطالعه کنم بعد بلافاصله خوابم گرفت دوباره خواب دیدم در خواب به من گفت که برو دنبال تحصیلات آکادمی ؟؟؟؟؟؟ بلافاصله بیدار شدم سجده شکرش بجای آوردم البته این خوابها همه در منتها درجه زیبایی ودر حس عالی ودر شور وشوق ودر پر پر از “احساس عالی ” به من گفته میشد

    عزیزان سوره شمس را بخوانید بسیار آموزنده است خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی

    خداجون قربونت که بعضی مواقع باتو هم شوخی میکنم وحتی شوخیم را هم جواب میدی میدانم که تمام حواست به من است . فدات جیگر من هم همیشه جز تو پادشاهی ندارم قربانت رحیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سعیده گفته:
      مدت عضویت: 2846 روز

      سلام آقای سپهوند عزیز

      لذت بردم این همه نشانه های زیبای زندگی تون نوشتید

      سوره شمس خواندم درک کردم به همین وضوحی که هر روز خورشید می بینیم و هر شب ماه به همان روشنی خیر و شر. ما به ما الهام میشه تنها باید ورودی هامون از احساس بد کنترل کنیم و به سوی زیبایی ها نگاه مون هدایت بدیم متشکرم پیشنهاد مطالعه سوره شمس دادید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: