سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 36

1006 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اسامه پروین گفته:
    مدت عضویت: 3837 روز

    به نام الله

    خدایا شکرت بخاطر جهانی که اینقد اینقد قانونمنده و برای هیج کسی هیچ پارتی بازی و اغماضی قائل نیست

    امروز یه آیه پیدا کردم در مورد توحید بیشتر و به پیغام نشانه ها هم ربط داشت و به لطف خدا چیزی که درک کردم رو با شما خانواده عزیزم در میون می ذارم:

    و چون به انسان آسیبى رسد، پروردگارش را -در حالى که به سوى او بازگشت‌کننده است- مى‌خواند؛ سپس چون او را از جانب خود نعمتى عطا کند، آن [مصیبتى‌] را که در رفع آن پیشتر به درگاه او دعا مى‌کرد، فراموش مى‌نماید و براى خدا همتایانى قرار مى‌دهد تا [خود و دیگران را] از راه او گمراه گرداند٫ بگو: «به کفرت اندکى برخوردار شو که تو از اهل آتشى٫»

    (زمر – ۸)

    منظور از فراموشی مصیبت این جا در واقع فراموشی نکته مثبته قضیه است و اون اینه که خداوند حلال مشکلاته خداوند جواب میده و همه چی رو برات درست میکنه اما بنده میاد و به جای خداوند به دست های خدا تکیه می ده بجای توکل و تکیه به خدا میاد این نعمت رو از جانب بنده ها می بینه و کفران نعمت می کنه و همه چی رو از جانب این ها می بینه در حالی که خداونده که مساله ش رو حل کرده٫

    ما انسان ها فراموش کاریم از خدا می خوایم خداوند مثلا رییس اداره؛ صاحب خونه رو و یا هر کس دیگه ای رو مسخ و رام ما می کنه حالا یا به ما الهام می کنه که به فلانی بکو فلان جا برو و و و هزاران راه داره خداوند و هزاران دست – القصه این بنده خدا کار مارو حل می کنه و ما خدا رو فراموش می کنیم می گیم این فرد کار مارو درست کرد خدا که نیومد الکی دعا کردم من اومدم اینجا من ازش خواستم من باهاش ارتباط عالی برقرار کردم فلان کس پارتی من شد خدا که هیج کاری نکرد و این ها مارو به کفران و شرک می رسونه

    چقدر مباحث توحید در قرآن بیان شدند٫

    چند وقتیه که شروع کردم هر کاری که دارم هر مساله ای مینویسم تو دفترم و از خداوند می خوام که خودش برام حلش کنه یا اگه چیزی می خوام اگه می خوام یه شعر یه جمله بنویسم یه جواب بدم یا جواب یه معما یا هر چیز دیکه ای از خداوند می پرسم و اون جواب می ده حالا به هر طریقی که دوست داره و من نتیجه رو تو همون صفحه با تاریخ می نویسم که اولا ایمانم قوی تر بشه دوما بگم خدای منه که داره بهم جواب می ده چرا قبلا نشد؟

    چرا صاحب مغازه اول پیام داد گفت تسویه کن بعد خواستی یا بمون یا برو

    اما وقتی به خدا گفتم حلش کنه و من هیچ وابستگی و ترمزی ندارم خدا شاهده من پیام فرستادم به همین مشاور صاحب مغازه که فلانی من پول ندارم صبر کن تا کار کنم پول دستم بیاد و تسویه کنم

    گفتن باشه ادمی که خودش داره پیام میده فلانی بیا پولو حتما بده بعد خواستی بمون نخواستی برو من مستاجر دیکه میارم بدون هیج چک و چونه ای همون لحظه میگه باشه به من میگه چک بده بهتره من گفتم بهم اعتماد کن و قبول کرد بدون هیج چکی

    این کارو می داره انجام می ده؟ صاحب خونه؟ مشاورش؟

    اونا که گفتن پولو حتما بیار بود و نبودت مهم نیست پول مهمه پولو بیار تسویه کن٫

    و خداست که پاسخ می ده اینا رو هر روز به خودمون بگیم که ایمانمون قوی بشه که هر چی بیشتر تایید کنیم و ایمان بیاریم نتایج بزرگتر میشه به خدا من دارم قرآن می خونم هر روز دریچه های جدیدی برام بار میشه که این باور رو که همه چیز فرکانسه و من فقط مسوول خودمم رو بیشتر و بیشتر تو زندگیم میاره

    یا مثلا در زمینه معنوی بودن ثروت در زمینه این که ما هر چقد ثروتمند تر بشیم ایمانمون به خدا بیشتر و بیشتر میشه از سوره کهف که شاید بیست بار قبلا خوندمش و ازش رد شدم میاد و قصه ی ذوالقرنین رو برام تعریف می کنه و انقد ساده برام توضیح می ده خداوند که اره اسامه جون نگاه کن من به ذوالقرنین هر چی ثروت می خواست دادم چه آدم شکرگذاری شد چه آدم با خدای شد چه آدم متواضعی شد

    میاد تو سوره ص قضیه ی سلیمان رو برام باز می کنه آره سلیمان بنده خدا چند تا اسب اصیل براش آوردن از بس که نداشت و تازه به دست اورده بود و از ثروت سیر نشده بود انقد مشغول شد که نماز و یاد خدا کلا یادش رفت و نمازش قضا شد بعد زد و همه رو کشت که دیکه بهشون مشغول نشه

    خداوند جسد پسر مرده شو انداخت رو تخت سلیمان دیدیش گفت شاید زنده است رفت با هزار تا امید بعد دید بابا مرده اونوقت دوهزاریش افتاد بابا من اگه می خوام از دنیا سیر بشم اگه می خوام هیچ کمبودی منو از خدا دور نکنه اکه می خوام به خدا نزدیک بشم باید بی نهایت داشته باشم اونوقت از خدا ثروتی رو خواست که خدا بعد اون به هیج کس نده بی حساب خداوند بهش داد و گفت این نعمت من به توه به هر کی می خوای بی حساب ببخش یا می خوای نبخش خودت می دونی

    بعدا خداوند گفت سلیمان به ما خیلی نزدیکه و به بنده ی عالی برای من خداست

    واقعا ثروتمند شدن و ثروتمند زندگی کردن نه تنها معنوی ترین کار دنیاست که تنها راه رسیدن به خداست

    ما باید این مثال هارو بارها و بارها به خودمون بگیم تا دچار شرک و شک نشیم تا ایمانمون بیشتر بشه و نتایجمون بزرگتر تا حالمون خوب باشه بخدا احساس آرامش عجیبی دارم اصلا انگار رو زمین نیستم هیج چیزی تو قلبم نیست چون دارم تک تک اتفاقات رو تایید می کنم هر چیزی که به ذهنم میاد و به لطف خدا خیلی خوبه

    حتما نشانه هارو تایید کنید حتما بنویسید و ایمان بیارید که خداست که داره گره هارو باز می کنه

    خداست که داره هدایت می کنه عباس منش وسیله است

    اگه این نبود خدا هزاران هزاران دست دیکه داره که تورو هدایت کنه سپاسگزار عباس منش باش ولی همون لحظه ایمان داشته باش که خدا ست که داره هدایتت میکنه

    خداست که تو رو به این راه آورده خداست که مهر عباس منش رو به دلت انداخته خداست که بهت گفته بیا به گفته هایش عمل کن خداست فقط خداست

    خداست که به فرکانس تو جواب میده خداست که خودشو که انرژیه مسخر فرکانس های تو کرده و هر جور بهش شکل بدی شکل می گیره

    من آیه : نحن اولیائکم فی الحیاه الدنیا و فی الاخره و لکم فیها ما تشتهی انفسکم ” رو می خوندم هی دنبال یه معنی می گشتم که بفهممش و به قانون ربطش بدم نمیشه که رفاقت خدا فقط مال اون دنیا باشه نمیشه که خدا همون خداست باهامون رفیق باشه ولی چیزای خوب خوبو فقط تو آخرت بهمون بده

    بعد خداوند برام روشن کرد که منظور از “فیها ” این رابطه است نه دنیا و آخرت همین رابطه ای که خداوند ولی ماست و سرپرست و دوست ماست تو این رابطه خدا هرچی دلت بخواد بهت می ده نه فقط تو بهشت نه فقط تو این دنیا

    هر جا که باشی اگه با خدا باشی اکه با خدا رفیق باشی اکه فقط از اون بخوای اکه خدا رو تنها کارساز خودت بدونی اکه بهش توکل کنی اکه فقط با اون عشق بازی کنی اگه خواسته هات رو از اون بخوای فرقی نمی کنه هر جی باشه عزیزان فرقی نمی کنه یه پیکان دنده آرژانتینی مدل ۱۹۰۰ می خوای یا یه مرسدس بنز مایباخ ۲۰۱۹ خدا بهت می ده

    فرقی نمی کنه یه قایق چوبی شکسته می خوای یا یه یات که ۱۰۰ متر طولشه و ده بیست اتاق خواب داره

    خرجش از طرف خدا فقط یه ” کن” هست و همون لحظه ایجاد میشه

    ماییم که خواسته هامونو کوچیک می کنیم وگرنه خدا که می گه خزانه های همه چیز دست منه از هر چی فکر کنی من بی نهایت دارم هر چی تو فقط بخواه من بهت می دم هر چی می خوای هر چی

    فرزند صالح

    نجات

    ثروت بی نهایت

    شفا

    غذا

    هدایت

    یه خاطره ی خوش برای تمام قرون

    هر چی که بخوای

    بهشت

    هر چی بخوای من ازش بی نهایت دارم از هر چی که فکرش رو بکنی

    تو فقط بخواه

    امیدوارم که مفید بوده باشه همینجور داشت میومد

    خدایا شکرت ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    رها محمدپور گفته:
    مدت عضویت: 2266 روز

    با سلام خدمت آقای عباس منش ودیگر دوستان,وقتی صحبتهای استاد و گوش میدم تازه الان می فهم اتفاقات به ظاهر بد گذشته …چقد به نفع من بودم.

    من برای پیدا کردن کار دنبال پارتی

    بودم پیدا هم می کردم به قول معروف دم کلفت ,ولی همیشه ی جریانی اتفاق می افتاد که هیچ وقت کار من درست نمی شد

    واینکه ی مقدار پول ملکی از طرف خانواده همسرم اومد دستمون می خواستیم باهاش خونه بخریم عین تمام پول و از دس دادیم کلاه برداری کردن ا ز ما

    بعد فهمیدم ی مقدار نارضایتی از دیگر اعضا خانواده بود که خداوند نخواسته اون پول بیاد در زندگیم

    وبابتش خداوند رو شاکرم

    خداوند میخواست به من بفهمونه

    که از هرکس جز خودش چیزی به آدم برسه جز منت چیز دیگری نیست..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    معین بهاری گفته:
    مدت عضویت: 2385 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان و خانواده عزیزم

    من از زمان آشنایی با ای سایت واقعا به تمام دارم طعم خوشبختی رو احساس میکنم و بی نهایت نشانه تا الان دریافت کردم مثل احساس آرامش احساس در لحظه زندگی کردن احساس شاد بود احساس اطمینان و یقین به آینده زندگیم و هدفم احساس به خدمت این جهان در اومدن و اینهارو سپاس گذارم از خدایی که من رو با استاد عزیزم عباسمنش آشنا کرد و یک سری اتفاقات عالی هم برام افتاد که میخواستم بگم

    درست شدن وسایل بصورت معجزه صفحه مانیتور هنذفری که خشش میکرد خود به خود درست شد انسان هایی که وارد زندگیم شدن غذاهایی که میخواستم و مامانم برام درست کرد من فقط تجسمش کردم و احساس میکنم خدا بهمون میگه تو فقط لب تر کن من بهت میدم ولی به شرط ایمان به شرط هم مسیر شدن باهاش و اینطوری همه اتفاقات دنیا به نفع تو رخ میدهد حتی اونایی که به ظاهر ناخوشاینده و بهشت رو احساش میکنی من تازه اول راهم ولی خوشبخت ترین انسان روی کره زمین هستم یه چند ماهیه دارم جدی کار میکنم خودم و خودم روهم الان نمیشناسم و نفهمیدم که چه جوری شخصیتم تغییر کرد

    خدارو شکر میکنم بابت شما دوستان و خانواده عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2857 روز

    سلام به استاد عزیزم همگی اعضای سایت فوق العاده عباسمنش دات کام ، این دفعه فقط چند تا نشونه نمیگم و برم و میخوام یکم باهاتون صحب کنم

    میخوام دوتا از نشونه هام بگم و درموردشون صحبت کنم

    امروز بعدظهر توی مسیرم یه ۲۰۶ قرمز خوشگل دیدم

    یعنی دیروز توحید عملی ۳ دیدم استاد از ۲۰۶ گفت و چون من توجه کردم بهش امروز دیدم

    و جالبه من ۲۰۶ میدیدم ولی دقیقا یه روز بعد از اینکه فایل توحید عملی ۳ دیدم

    نشونش اومد توی زندگیم

    استاد وقتی فایل توحید عملی ۳ میبینم کلی ذوق میکنم چون از ۲۰۶ قرمز میگید ، اخه منم از خیلی وقت پیش عاشق ۲۰۶ بودم میگفتم ابی نفتی یا قرمز میگرم

    ولی الان میگم هم قرمزش میگیرم هم آبی

    میتونم هرچندتا که میخوام داشته باشم

    و این خیلی خبر خوشایندیِ ، ادم خیلی توحیدی میکنه چون این همون حکم فراوانیِ و چقد حال ادم با فراوانی خوب میشه ، من روی باورهای ثروت کار نیمکنم و نشونه های قراوانی سعی میکنم همیشه شکر کنم و همون قدی که اینکار میکنم واقعت حالم خوب میکنه و کلی نعمت و ثروت وارد زندگیم کرده

    یا امشب دختر همسایمون دیدم که بعدظهری اسمش توی دفتر خیاط محلمون دیده بودم

    در وفاصله چند ساعتی وارد زندگیم شد

    از این دست نشونه ها برام خیلی اتفاق افتاده که نمیدونم چندتا و چقدر یعنی این شکل نشونه هااا توی جاهای دیگه برام اتفاق افتاده بود

    ولیی این دفعه نمیدونم چرا اینقدر اینا برام پررنگ بودن

    با وجود اینکه قبلا هم ار این دست نشونه ها برام اتفاق افتاده بود

    دلم میخواست و هنوزم این حس دارم که هزار بار به خودم بگم

    هی به خدا میگفتم خدا جون میشه کمک کنی و قدرتی بهم بدی که بتونم قانون هر روز بهتر درک کنم و لمسش کنم

    دلم میخواست این نشونه هارو گاز بزن و بکنم تو مغزم و یا هزاران بار توی ذهن خودم هی با خودم در موردشون صحیت کنم

    این نشونه هااا قبلا هم برام اتفاق افتاده بود

    ولی اینبار جنسشون واقعا متفاوت بود

    میدونید چرا؟

    من فکر میکنم چون دارم حرکت میکنم ، وقتی حرکت میکنی واقعا نشونه هارو خیلی پر رنگ تر و بهتر لمس میکنی

    یعنی وقتی حرکت نمیکردم واقعا اگر نشونخ ای هم میدیدم انگیزم زیاد نمیشد

    ولی الان چون دارم اراده میکنم و تمرکزززز

    و حرکت میکنم و از یه نقطه شروع کردم ک راه دادم دست خدا و گفتم واقعتش من نمیدونم میخوام چیکاره بشم ک چیکار کنم ، فقط میدونم من یه چیزی درونم هست که از نوجوونی دلم میخواست شکوفاش کنم

    یه شخصیت بزرگ بسازم از خودم فارغ از اینکخ توی چه حوزه ای کار کنم

    یه انسان بزرگ باشم ، خودت هدایتم کن من حرکت میکنم و باورهام میسازم تو منو هدایت میکنی به بهترین مسیر ،

    این نگاهی هست که ادمای با عزت نفس و با ایمان دارن

    خدا به من این مدت خیلی خیلی زیاد لطف داشته فراتر از انچه که فکرش میکردم

    سربزنگاه میرسید و بهم کمک میکرد

    منو نجات میداد و

    و خیلی چیزای دیگه

    وبخاطر همین من به خودم قول دادم

    اگر این راه نرم انگار واقعا مهم ترین کار زندگیم انجام ندادم

    یا اینکه اینطوری بگم به خواسته ای که درونم هست عمل نکردم چیزی که درونمِ و خیلی وقت همییشه داره فریاد میزنه

    امسال مطمئنم و ایمان دارم سال فوق العاده ای هست برام چون دقیقا دارم حسش میکنم که چقدر تغییر داره توی زندگیم اروم اروم رخ میده

    فقططط مریمم خواهش میکنم صبر و امید داشته باش

    صبررر کن

    که تنها انسان های مومن صبر میکنند و با امید ادامه میدن و کار میکنند

    خداروشکرر

    خداروشکر راضی ام از خودم از زندگیم ، ظرفم خیلی بزرگتر شده

    جوری که الان وقتی به مهاجرت فکر میکنم این حس بهم گفته میشه و کاملا لمسش میکنم که اگر از چیزی که اینجا دارم و دارم باش زندگی میکنم و از جایی که هستم شکرگزار نباشم و لذتش نبرم به مدار بالاتر نمیرم

    خداروشکر خداروشکر فکر میکنم توی مسیر درستم و حس خوبی دارم به مسیرم

    حس خوبی دارم

    و چقد ادم باید خوشحال باشه و شکر کنه خدای خودش رو بخاطر این اطمینانی که هر روز داره در وجودمون بیشتر میشه

    و نگرانی ها کمتر

    و زندگیمون راحت و اسون میشه

    اساس جهان برپایه سادگیِ

    من همه چیز راحت و اسون میخوام

    این جهان خیلی سادس

    یه خدا و یه تیکه جمله که میگه اتفاقات هر لحظه زندگی ما بازتاب فرکانس های هر لحظه ماست که کلشون یه سیستم تشکیل میده

    سیستم هوشمند

    خدا چه ساده و راحت منو با این قوانی اشنا کرد قبلا فکر میکردم منظورم قبل از اشنایی با قانون ، اینکه چه رمز و چیزی توی این جهان هست

    چیزی که هیچ کدوم ما خبر نداریم و خود خدا میدونه فقط

    همه چیز برام گنگ بود

    فکر میکردم خدا جبرگونه با ما برخورد میکنه

    ولی الان میتونم بگم به همون سادگی که که با این قوانین اشنا شدم به همون سادگی هم خدا منو به اون چیزایی گخ میخوام به اون حسایی که میخوام میرسونه

    شکرت خداجون

    ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2857 روز

    سلام سلام سلام

    استاد و بچها و گروه تحقیقاتی عباسمنش

    امروز برای من یه اتفاق افتاد که نتایج خیلی خوبی داره برام

    من روز چهارشنبه سیم کارتم دراوردم و یه سیم دیگه گذاشتم و سیم کارت اولی اون شب نمیدونم چیشد که گم شد ،

    و من رهاش کردم یعنی بامداد پنج شنبه گم شد

    فرداش گفتم وقتی وسایل جمع کردم و خواستیم بریم خونه مامان بزرگم پیدا میشه

    که صب بلند شدم ولی پیدا نکردم و دیگه تلاشی نکردم براش ، و ما رفتیم و منم رهاش کردم

    گفتم یا پیدا میشه یا اینکه میرم دوباره میگیرمش

    و اون، میسوزونم

    خلاصع امروز جمعه ظهر حدود 3یا 4 بود گفتم بزار اهنگ بی کلام بزارم و تجسم کنم چیزایی که میخوام

    تجسم کردم که وقتی چند ساعته خواستیم برگردیم خونه و وقتی میام داخل خونه و میخ،ام وارد اتاقم بشوم

    همون دم در چشمم میخوره به سیم کارت که کنار تختم افتاده

    خب واستون بگم که همین چندین دقیقه پیش بود که اومد کیفم باز کنم لباس و وسایلم در بیارم دیدم سیم کار تهِ تهِ کیفمِ ، جا خوردم

    اصلا فکرش نمیکردم سیم کارت من با خودم بردم و اوردم و بدون اینکه بفهمم

    همش فکر میکردم توی خونه

    و جالبتر اینکه کیفم دقیقا همونجاییی بود که من ظهری سیم کارت تجسم میکردم

    اینقدرررر اینقدر خوشحال شدم که نگوووووووو

    که گفتم بیام بنویسم بعدش بزارم توی سایتتتتتتت

    بگم ایوووووول به قانون ایووول به تجسم

    استاد راستش بخواین من این اگاهی داشتم تجسم واقعا عالیه و کاملا جواب میده ولی باور نداشتم

    که همون باور خییلی مهمِ

    و البته تلاش خاصی هم براش نکرده بودم

    ولی از موقعی که این اتفاق افتاد واقعا نگاهم تغییر کرد و میخوام باز ازش استفاده کنم

    از این قدرتی که همگی داریم

    به نفع خودم و چیزی که میخوام و چیزی که نمیخوام

    بخاطر همین برای این هفته میخوام تجسم کنم چیزایی که میخوام

    صد درصد نتایجم میام باز به شما میگم

    چون واقعا دلم میخواد هرچی پیش میاد و خیلی خوبه بگم و میدونم این یادداشت ها وقتی اخر امسال شد خیلی خیلی بهم کمک میکنه و باعث میشه من به خودم و توانایی هام اعتماد کنم و از نتایج امسالم انگیزه بگیرم برای هدفگذاری سال 99 ،

    این اتفاق که اسمش اتفاق نیست واقعیتِ هر کسیِ که از قانون استفاده میکنه

    چندتا درس داشت

    اول اینکه ایمانم نسبت به قانون تجسم بیشتر کرد

    دوم ایمانم به خدا بیشتر کرد

    سوم انگیزم بیشتر کرد که با قدرت به قولی که به خودم دادم ادامه بدم

    چهارم اینکه برای هر هفته بیام خواسته هام تجسم کنم و بدستشون بیارم

    پنجم ایمانم نسبت به قوانین و ت،وانایی های خودم بیشتر کرد

    سعی میکنم همیشه به خودم بگم

    که یادت باشه وقتی هروز ادامه میدم هی این نتایج میاد و و این ادامه دادنِ باعثِ ایجاد اتفاقایی بزرگی میشه که همگی میخوایم یه شبه برسیم

    خیلی خیلی دوستتون دارم

    واقعا عشق تمامی نداره همه میتونن بهم عشق بدن بی نهایت بی نهایت و فراوان

    عشق رو میشه همه جا پیدا کرد

    ????

    استاد راستی وقتی توی لایو از خونتون گفتید که اگر چندین بسته بخرید شما خونه نباشید و دم در میزارن و هیچ کس نمیبره ، خیلیییی حال کردم

    خیلیی ، منم میخوام توی همچین محلِ هایی زندگی کنم

    از اون صحنه هاییی زیباییی که توی هواپیماتون میکی گرفته بودم خیلی حال کردم ، اصلا فکر نمیکردم اینقد جاییی که زندگی میکنید زیبا باشه

    یعنی از بالا همه چی دیده میشد خیلی زیبا بود و فهمیدم جایی فوق العاده ای هستید

    منم دوس دارم توی همچین محله هایی زندگی کنم

    در نهایت ازادی

    همه چیو باهم داشته باشم به راحتی

    و به سادگی

    چون خدا همه چیو اسون خلق کرده منم میتونم اسون خلق کنم

    سختی و پیچیدگی بخاطر تنها نگاه ماست

    هرچی اسونیه خدا برا ما خواسته

    اینا رو سعی میکنم هر روز به خودم یاد اوری کنم

    بازم دوستتون دارم ،بوس بووس بوسس برای همگی ?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زمین گفته:
    مدت عضویت: 2675 روز

    سلام

    چند وقت پیش سر کلاس استادم یه سوالی ازم پرسید و گفت جوابشو واسه جلسه بعد باید بیاری، منم هرچقد توی اینترنت گشتم کتاب خوندم پیداش نکردم، آخرش یهو تصمیم گرفتم به شماره تلفنی که توی کتابم بود زنگ بزنم، که واسه امریکا بود این شماره، با گوشی خودم زنگ زدم و گفتم که از ایران زنگ میزنم و کلی راهنماییم کردن و هی به قسمت های مختلف وصل کردن و نهایتا با کسی که متخصص بود صحبت کردم و کلی واسم منبع پیدا کرد و ایمیلمو گرفت گفت که واسم کلی اطلاعات دیگه ایمیل میکنه. انقدر مهربون و با حوصله بودن. این قضیه فکر کنم ۳۰-۴۰ دقیقه طول کشید، و فردا که رفتم سر کلاس جوابو که گفتم استادم فکرشو نمیکرد که پیداش کرده باشم، گفت چه جوری پیدا کردی؟ دیگه این قضیه رو تعریف کردم.

    یکی از بچه ها بهم گفت اوه اوه حالا ببین پول تلفنت چقد بیاد، میدونی چقد گرونه، پول تلفنت چند میلیون میاد و …

    منم با خنده گفتم حالا دیگه زنگ زدم… بعد تو دلم به خدا گفتم خدایا این قضیه رو میسپرم به تو … یه کاری بکن پول تلفنم زیاد نشه…

    دیگه سعی کردم بهش فکر نکنم، هروقتم میومد تو ذهنم میخواست بهم استرس بده میگفتم خدایا توکل به تو.

    بعد از یه ماه رفتم پول تلفنمو بدم با اپلیکیشن، اول یه مکس کردم بعد زدم که ببینم چقده، دیدم کلا ۱۹ هزار تومنه، تا اومدم خوشحال شم، نجوای شیطان گفت حتما ماهه دیگه میاد، میخواست خوشحالیمو خراب کنه …

    اما هیچوقت هیچ پولی نیومد، الانم خیلی وقت ازش گذشته …

    چندتا اتفاق دیگه هم هست ، خیلی خیلی زیاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    Negin Ourani گفته:
    مدت عضویت: 2321 روز

    فقط نشانه های امروز

    امروز برند ماشین مورد علاقمو از پنجره ی اتاقم دیدم

    مادرم غذای جدید و سالمی پخته بود

    خواهرم به صورت شگفت انگیزی منو بوسید و به من عشق ورزید

    گلدونم جوونه های خیلی بیشتری زده

    دیشب خواب کسیو دیدم که دلتنگش بودم

    چشامو باز کردم بارون ملویی هوا رو طراوات بخشیده بود

    مشکل گوشیم حل شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2857 روز

    سلامممم استاد و همگییییی بچهاااا

    اومدم سه تا نشونه توپل بگمم

    دیروز یعنی 5 شنبه وقتی اومدم خونه دیدم یه نفر پیام داده

    سلام مریم خوبی؟

    دلم برات خیلی تنگ شده

    منم نمیشناختم کی هست

    بعدش گفتم من راستش تو رو نمیشناسمشم?

    معرفی کن

    گفت من پرستو هستم

    چند دقه فکر کردم

    ببینم کی هست

    یه پرستو عه دیگ اومد توی ذهنم

    بعد از چند دقیقه فهمیدم کدومِ ،

    اصلا فکرش نمیکردم پرستو بهم پیام بده اصلااااااااا تو مخم نمیگنجید

    اخه ما 3، 4 باهم ارتباط نداشتیم

    فقط یه تابستون ارتباط داشتیم اونم بخاطر اون چند روزی که از طرف اموزش و پرورش رفتیم باهم اردو

    که توی اردو باهم هم اتاق شدیم

    و ما هم مدرسه نبودیم

    و اصلا جایی دیگه ندیده بودمش

    و ارتباطی نداشتیم

    اصلا موندم که چطور میشه خدایا؟

    کسی که نه ارتباط نزدیکی باهم داشتیم

    نه مدتی بود باهم ارتباط نداشتیم و بهم پیام بده بگه دلم برات تنگ شده

    اونم موقعی کع داره دوباره برای کنکور میخوند و امسال باید کنکور بده

    یعنی توی حین درس خوندن یاد من میوفته

    خیلی خیلی خیلی خداروشکرررررررر میگنم

    دومین نشونه نصف شب یکی از هم کلاسی هام

    بهم پیام داد و گفت سلام خوبی؟

    من صب بلند شدم و دیدم پیام داده

    جوابش دادم

    گفت دیشب بهت پیام دادم که حالت بپرسم

    اصلا تا حالا نشده بود نصف شب پیام بده

    این دوستم دانشگاه اصفهانِ به قول خودش خیلی درس و تکلیف و….. ازشون میخوان

    سومین نشونه

    دیروز مامانمم گفت رفتم چند تا وسیله برای اشپزخونه بگیرم وارد مغازه دیدم همرو بردن

    گفت مگه مردم این شهر چیزی میزارن بمونه

    همرو میبرن

    چقد حال کردمممممممممممممممممممممم این نشونه فروانیِ ، اینکه اینقد فروش بالاس که زودی مغازها خالی میشعههه

    ???????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2857 روز

    سلاااااااااااااااام

    امروز رفتم که جویای نوبت دکتر بشم

    با یه تصاویری روبرو شدم که خیلی حس خوبی بهم داد

    وقتی وارد مطب دکتر شدم دیدم پر از ادمِ

    بعدش پرسیدم نوبت میخوام

    منشی گفت تا 9 اردیبهشت

    همه روزها پره

    البته اقای دکتر. یک هفته درمیون اینجا هست

    و هفته ی بعد میرن تهران اونجا هم مطب دارن

    منشی گفت اقای دکتر از بعدظهر میان تا ساعت 1 شب

    وقتشون کامل پره

    با خودم گفتم که عجب چه باوری داره که این همه ادم میان پیشش

    اخه یه دکتر و دو دکتر که نیست توی این شهر

    بهم گفت ساعت 8 نیم زنگ بزن ببینم برات اخر شب میتونم وقتی پیدا کنم

    خدافظی کردم و اومدم

    بیرون

    رفتم یه مطب دیگه ،

    اونجا هم گفت که کامل پر هست

    و دکتر فقط شنبه تا دوشنبه هستن

    بقیه روز تهران هستن

    یکی از دلایلی خوشحالیم این هست که هدایت شدم به دکترهایی که هم معروف بودن توی کارشون هم مراجعه کننده زیادی داشتن

    و این هدایت هم از طریق یه خانم توی داروخونه بود

    که خیلی اتفاقی با خانمی برخورد کردم و کنارم نشسته بود و همون موقع بهم الهام شد که ازش ادرس دکتر بپرسم

    اون 3 تا دکتر معرفی کرد که یکیش رفته بود مهارجرت کرده بود به کانادا

    اصلا وقتی نشونه مهارجرت میبینم خیلی حال میکنم

    خداروشششششکر

    ????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2857 روز

    سلااااام به همگیییی

    همین چند دقیقه پیش یه نشونه عالیییی توی زندگیم دیدم که علاوه بر نوشتنش برای خودم توی دفتر

    گفتم بیام شما هم در جریان بزارم

    من همین چن دقیقه پیش با شماره اموزشگاه زبان تماس گرفتم که جویا بشم که از کی کلاس شروع میشه

    وقتی زنگ زدم ، گفت که این شماره مشغول هست

    خب منم گفتم اشکالی نداره پس چند دقیقه دیگه صبر میکنم خطشون ازاد بشه

    دقیقا همون لحظه که گوشی گذاشتم در عرض کمتر از ۵ ثانیه یه پیام از اموزشگاه زبان توی کانال اومد

    به دلیل مشکل در خط تلفن ، با شماره موبایل زیر تماسسسسس بگیزید

    عجبببب نشونه ای بود ، حس خلق کردن در لحظه بهم داد ، امیدم بیشتر کرد ، انگیزم بیشتر کرد ، ایمانم بیشتر کرد ، دارم کم کم درک میکنم که من هستم که لحظه به لحظه دارم خلقش میکنم و وقتی که من اینطوری شرایط و اتفاقات زندگیم میتونم خلق کنم چه اهمیتی داره که مردم و پدر و مادرم و اطرافیانم

    حتی اونایی که هم فرکانس من هستنذ چه فکری درمورد من میکنند

    چه حسی نسبت به من دارند

    وقتی من دارم میبینم که حرف مردم و هرچی که بیرون از ضمیر ناخوداگاهم هست

    هیچ تأثیری در خلق اتفاقات زندگیم ندارن

    پسسسسس نگرانی و ترس و استرس و پنهان کاری کردن

    هیچ دلیلی نداره که وجود داشته باشه

    وقتی به نشونه هام از این زاویه نگاه میکنم ، خیلی خودم بیشتر باور میکنم

    این بنظرم یعنی ایمان و یقین و اعتماد به خداوند

    وقتی که خودت رو رها میکنی و هر انچه که فکر میکنی درست هست انجام میدی

    بدون اینکه

    ادم ها بت کنی

    بزرگ ببینی

    قدرتمند تر از خودت ببینی

    بهتر از خودت ببنی

    یعنی باور داری که خدای من اونقدر قدرت داره که مرا به فراتر از انچه فکر میکردم برسونه

    یه چند روزی هست که یه نیرویی در وجودم حس میکنم که قبلا به این حد اونو حس نکرده بودم

    یه چیزی حس میکنم که پر از اعتمادِ و میگه به من تکیه کن

    یه توانایی وجودم میبینم که میگه روی من تکیه کن

    راستی یه تصمیم دیگه هم گرفتم

    به خودم قول دادم تا وقتی که نتایج توی دستم نباشه در مورد توحید و عمل و خدا برای کسی که توی این موضوعات هست نگم

    حس شرم میگیرم وقتی که خودم نتیجه ای دستم نباشه

    و بخوام جار بزنم که خدای من قدرتمندِ

    و کمک میکنه

    وقتی نتیجه دستمِ اون موقع هست که باورش کردم

    خیلی دوستون دارم ?

    این حس داره درونم هی قوی میشه که در اینده نزدیک میام توی سایت بهتون از نتایج خوبی که گرفتم میگم

    ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: