سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/11/abasmanesh-2.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-11-16 07:31:172024-07-17 16:10:09سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام به استاد عباس منش عزیز
دیروز ظهر داشتم اون فایل تصویری آرزوها به سرعت محقق میشوند اگر رو میدیدم قبلا صوتی دانلودش کرده بودم ولی دوست داشتم تصوری ببینم که خیلی ازش بیشتر لذت بردم اخرای فایل وقتی پسر شما یه گاز به اون تیکه پیتزا زد گفتم وای خدا دلم پیتزا میخواد و بدجور هوس پیتزا کردم دیدم برا گوشیم یه کد تخفیف 30 درصد اومد که میتونی هر غذایی سفارش بدی با این تخفیف و رفتم تو منو که دیدم یه کد تخفیف 15 درصد هم خود اون پیتزا فروشی ها گذاشته بودن و یه پیتزا با کلی مخلفات با یه قیمت خیلی کمتر سفارش دادم و با چه عشق و لذتی خوردم و این نشانه ها اونقدر برام پر رنگ از طرف خدا بود که سریع دفتر سپاسگذاری ام رو آوردم و از خدا سپاسگذاری کردم اونقدر این اتفاق برام لذت بخش بود که اشک تو چشمام جمع شد و در برابر خدا سجده کردم و ازش تشکر کردم با خودم گفتم خدا رو صدهزار مرتبه شکر که من تو مسیر هدایت خداوند هستم و خدای مهربونم ممنونم با نشانه ها به من الهام میکنی و با من حرف میزنی و بهم میگی حواسم بهت هست وقتی امروز فایل شما رو دیدم بازم اشک تو چشمم جمع شد که خدایا شکرت که استاد عباس منش هم این فایل رو گذاشت تو سایت و این هم زمانی اتفاق ها باعث شد من ایمانم هزار برابر بیشتر بشه و این اتفاق برام به اندازه تمام دنیا ارزش داشت که من دارم نگاه خداوند رو تو زندگیم هر لحظه میبینم و درک این موضوع واقعا چیز کمی نیست احساس یکی شدن با خداوند رو میکنم و قلبم پراز آرامش و یقین میشه انگار دارم تو بهشت خداوند زندگی میکنم اینکه دارم صدای خداوند رو گوش میدم که باهام حرف میزنه احساس با ارزشی و اعتماد به نفس زیادی تو وجود میکنم …
یه چیز طنز جالبی امروز یادم افتاد تو فیلم مارمولک که وقتی رفت پیش اون خانم که پاسپورت تقلبی براش اماده کرده بود و میخواست ازش تحویل بگیره از همون نون خرمایی که خود رضا مارمولک درست کرده بود که به همون بهانه از مسجد شب بره بیرون یه تیکه اوردن در خونه و به اون خانم داده بودن که پاسپورت رضا مارمولک رو ساخته بود و وقتی رضا اومد و گفت پاسپورتم رو بده زنه با گریه و زاری شروع کرد خدا رو شکر کردن که خدایا این یه نشونه اس که من دیگه کار خلاف نکنم وقتی شب جمعه برام خیرات میارن در خونه یعنی خدا منو رو بخشیده و من دیگه نمیخوام کار خلاف کنم و با داد و بیداد کردن و شکر خدا کردن رضا مارمولک گفت چی میگی خیرات دیگه چیه پاسپورت رو بده من برم …اخرش هم بهش نداد و همش خدا رو شکر میکرد و تکرار میکرد که این یه نشونه اس خدا با من حرف زده که باید توبه کنه و ازین حرفا…
بله استاد من یاد گرفتم نشونه ها رو ببینم وتاییدش کنم و خدا رو شکر میکنم که تو مسیر هستم .
چه با دقت شما فیلم مارمولک را نگاه کردید ;)
درود بر شما رهای گرامی.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام
من دیروز به دلیل دیدن یک فرد و تداعی شدن خاطرات بدی از سال های قبلم بهم ریخته بودم و خیلی اون حس حسادت و قضاوت ادم ها داشت به من چیره میشد و هر لحظه حالم را بد تر میکرد وقتی که دیشب میخواستم بخوابم یاد مقاله مدیر فنی عزیز افتادم که ایشون برای حل کردن مشکل سایت از خدا سوال را درست پرسیدن و جوابش هم همون شب گرفتن افتادم و تصمیم گرفتم که بعد از شکر گزاری ام ان سوالات را در مورد خودم بنویسم
و نوشتم و خوابم برد شب که خوابیدم یک خواب عجیبی دیدم که معنی و مفهموم خوبی داشت حسم توش خوب بود دقیق یادم نمیاد که چی بود بعد از مدت ها به دلیل خارج شدن از فرکانس های خودم که من خواب هایی با ارامش عالی میدیدم و خیلی روحم لطیف شده بود اون برایند تکاملی بهتر شدن حسم در خوابم را درک کردم با اینکه خدا بهم گفت پاشو ساعت ۵ قرانت را بخون به دلیل دلگیر بودن از اون اتفاق به خدا گفتم نه پانمیشم و خوابیدم صبح که پاشدم اول رفتم اون کامنت های نشانه روز قبلم را خوندم که کمی حالم بهتر بشه قبل از صبحانه و هر کار دیگه ای رفتم کامت هایی زیبایی ها را ببین را خوندم که حالم را خیلی بهتر کرد انگار که یک چراغی در درونم روشن شده بود و بعد گوشی ام را که دادم داداشم برای کلاسش من فیلم های استاد را در فلشم ریخته بودم تبلتم را که برداشتم و اون ها را باز کردم اتفاقی با فایل شکر گزاری استاد در لب دریا برخوردم که قبلا من هر روز صبح این را گوش میدادم و روز های عالی را برای خودم رقم میزدم و با این کار روز خودم را شروع کردم بازم حالم بهتر شد تا ظهر که دوباره حالم گرفته شده بود ولی خدارشکر رفتم سر نشانه امروز که فایل سفر به دور امریکا بود و خیلی عالی و حالم را خیلی بهتر کرد مخصوصا وقتی که میخواستم کامنت ها را بخونم با توصیحات عالی دوستانم خیلی دوباره با خودم به صلح رسیدم و جایزه خدا به من این بود که امروز تولد مامان بود و بدون اینکه من بگم خدارشکر بابا کیک خریده بود و کار من راحت شد 😊و علاوه بر اون مامان غدای مورد علاقه من ماکارونی را درست کرده بود و امشب قرار یکی از قشنگ ترین شب ها باشه به خاطر تولدی که قرار بگیریم
خدایا شکرت که حتی اگر من باهات قهر کنم تو بازم هوامو داری مرسی که همیشه هستی و خواهی بود مرسی که زمانی که همه میرن و همه ادعای خیلی چیز ها را میکنن تو برای من افرادی را میفرستی که بهم نشون بدی که میشه پاک زندگی کرد و قدرتمند بود و به موفقیت های بزرگ هم رسید مرسی که خداجون در تنهایی هام وقتی برات مینویسم و باهات حرف میزنم قشنگ قلبم خالی میشه کاری که قبلا انجامش میدادم اون هم به دلیل ضربه های خیلی بدی که از بچگی ام تا به امروز که ۱۸ سال دارم خوردم که نباید روی ادم ها حساب کنم و با اون ها در مورد درد دل هام صحبت کنم و تو همیشه به من وفادار بودی و هستی و خواهی بود خدا جون ببخشید که من امسال کلا اصول خودم را بهم زدم و خداجون ببخشید که دریا اون شکلی که باید به نشانه هات و اگاهیی ها که از طرف استاد بهم میدادی تا اخر ۹۹ – ۹۸ که سال کنکورم بود استفاده نکردم با اینکه نتایج عالی گرفته بودم ولی باز هم چنین فکر های در سرم بود :
سال کنکورم از این اگاهی ها استفاده میکنم ولی ته ذهنم من باید همه چیز را سال کنکورم بذارم کنار سال کنککوره 😑
در ذهنم این بود که دریا الان یک دانش اموزه و وقت داره و خوب این اگاهی ها را گوش میده ولی وقتی که بزرگ شه که در دواران کارش یا تحصیلاتش در دانشگاه که وقت نداره سر بخارونه این فایل ها را گوش بده
دریا که الان داره این ها را گوش میده بعدا که و……
هزاران فکری که در ذهن من بود که فکر میکردم این ها فقط ماله همون زمانم بودن و رفت با اینکه خیلی نتیجه گرفته بودم
ولی الان دارم میفهمم که واقعا دریا اصل را اون طوری که باید و شاید درک نکرده بود دریا حتی اون زمان هم فکر میکرد که درس اهمیتی نداره و باید فقط سال کنکور بخونه و انجام بده دریا فکر میکرد خیلی چیز ها را میشه شب امتحان حل کرد و یا یک شبه ره صد ساله را بره و تکامل هم که باقالیی
دریا فکر میکرد که باید ۰ یا ۱۰۰ باشه که این اصلا با ساختار جهان یازگار نیست باید بتونه هم زمان از همه چیز درست استفاده کنه
در صورتی که دریا الان باید بدونه که نتیجه هر چیزی که شد اگر رفت دانشگاه و یا سر کار نباید این ها را فراموش کنه و بهونه بیاره که وقت ندارم باید دریا این همه ادم در این سایت را ببینه که اون ها هم سر کار میرن دانشجو هستن و شاید خیلی کار های دیگه میکنن ولی خیلی به این ها اهمیت میدن و زندگی شون هم خدارشکر دارن عالی میگذرونن پس دریا جونم یادت باشه که این ها فرع نیستن که یک زمانی کار کنی بیای بالا بعد ولش کنی
این ها اصل زندگی ات هستن
میدونی چیه در حال حاضر خیلی ها هستن در این دنیا دارن روز وشب کار میکنن و یا درس میخونن برای ۲۰ گرفتن و یا ترفیع گرفتن و با هزاران باور پوسیده که باید حتمااا در این راه زجر بکشیییی باید پدرت در بیااد تا بتونی عالی باشی همین باوری که تو دائما از خیلی ها تو همین کنکور میشنیدی که باید پدرت دربیاد تا به رتبه خوب برسی و من نمیتونستم درکشون کنم اخه چرا باید پدرم در بیاد اگه من این درس را دوست دارم وقتی که حلش میکنم باید حال کنم باهاش و هر چه بیشتر حل کنم خوب تم کار دستم میاد و میتونم درصد بالایی ازش بزنم ولی متاسفانه اینقدر درگیر ادم ها راهکار هاشون انجام ندادن کار هاشون به طرز درستی که گفته بودنن و … اینقدر حاشیه که نه تنها در کنکور هست بلگه در زندگی ات میتونه پیش بیاد که کنکور قسمت خیلیی کوچیکش بود که با اون حرف ها و جلب رضایت ادم ها و ایا فلانی در مورد من چی فکر میکنه معلمم و یا دوستم و مشاورم و پشتبانم گور بابا همه شون الان که نتایج امد تو از این کار ها مگه نتیجه ای گرفتی به غیر از اینکه عمرت را هدر دادی با در گیر شدن ادم ها و شرررررککک در وجودت
مگه اتفاق خوبی برات افتاد مگه رتبه ای که میخواستی را اوردی ؟؟؟
نه دریا میبینی که با در گیر شدن در فرعیات نه از درس هات که دوستشون داشتی و همه شون را یکی میدونستی به دلیل علمشون ودرکی که ازشون میکردی که کم تر کسی درک میکرد و میفهمید و با عشق تست هاتو میزدی و با اون روندی که ادامه میدادی و تکرار میکردی فقط با یک بار گفتن اشتباهاتت در هفته سعی میکردی که اون اشتباه را درست کنی که نتیجه اش درصد ۷۰ شد مگه این هانبوده؟؟
پس چرا این نتیجه را گرفتی ؟ که اصلا در کابوس هات هم نمیدیدی
به نظرم تنها عاملش شرک بود که خدا را فراموش کردی و این اگاهی ها را به مرور زمان گذاشتی کنار که بعد عاقبتش سقوط ازادت شده بود کسی که همه فکر رتبه ۳ رقمی و ۲ رقمی میکردن که خودت هم همین انتظار را داشتی
درسته که شاید یک جا های هن اون ادم ها کمکت کردن که اون هم در زمانی بود که تو فرکانس شرک در این حد نداشتی و اینقدر درگیر ادم ها نشده بودی
پس ازت میخوام در هر زمینه ای که وارد میشی اگه میخوای مثل همه نباشی و مثل همه زندگی نکنی پس خواهشا در هر موقعیتی به این اگاهیی ها گوش بده و خدا را فراموش نکن تا تو را به ارج ببره همون طوری که تا الان کرده برات البته به قول استاد و مدیر فنی مون به اندازه ای که خدارا باور کردی بهت ارج دادو نعمت داده
🚫این منطق دنبال کردن این اگاهی هاست که باید یادت بمونه 🚫
پس بیا خداتو باورش کن و بزرگ ببینش و ادم ها را از ذهتن بنداز بیرون و نشانه های خدا را در زندگی ات بببین و تحسینشون کن چون به قول استاد موفقیت یک اسانسور نیست که ازش بری بالا یک دفعه بلکه یا پله است پس باید اول گام های اول را برداری و نشانه های به ظاهر کوچک را هم ببینی و تحسین کنی تا خداوند در گنج هاشو را به روی تو باز کنه
فقط این را بدون خدا با معدفت تریت معرفت هاست
خدا مرد ترین مرد هاست
خدا بی نظیر ترین بی نظیر هاست
خدا اول همه اول هاست
خدا اخر همه اخر هاست
خدا مددگر همه بندگان
خدا رفیق همیشگی تو ..
خدا مادر و پدر ودروست و دانشگاه ودرس و ثروت و دریا
خدا همه چیه
خدا همه جا هست فقط باید چشماتو بشوری 😉😉
مطمئن باش که پیداش میکنی
دریا از شما دوست عریزی که وقت گذاشتی این پیام را خوندی سپاس گزارم 🙏🙏🙏🙏❤❤❤❤🌷🌷🌷
ارزوی بهترین ها را براتون دارم در پناه❤ خدا ❤🤗🤗
موضوع نحوه ی شکرگذاری
سلام و درود خدمت استاد گل ومریم عزیز و خدمت همکلاسیهای عزیزم.
بنده 6ساله که با استاد آشنا شدم و خب دوسه سال اول که تو درو دیوار بودم ومقاومت داشتم و کم کم اگاه تر شدم نسبت به نحوه ی درک وبعداجرای قوانین.
دوستان من تمام فایلهای دانلودی رو بالای100بار گوش دادم و بعضی از دوره ها رو…و هردفعه متوجه میشدم که چجوری ترکیب کنم تمارین رو و بقول استاد چطور ازین ساده تر..میخاستم جوری باشه که تمام قوانین رو براحتی توی روزمره م انجام بدم و خیلی ساده تر بتونم کنترل کنم ورودیهامو وتمرکزم بر مثبتها باشه وتمرکزی اینکار رو انجام بدم و از طرفی ام قوانین تجسم و عبارت تاکیدی و همزمانی ها و توجه به داشته هام داخل این تمرین کاربردی جا بدم..
و بسیار تمارین انجام دادم منتها مشکل اینجا بود که اولا فکر میکردم که مثلا اگر عبارت تاکیدی بخام انجام بدم باید بشینم هی تکرار کنم یچیزی رو و خب بصورت مستمر که انجام میدادم هم احساسم عادی میشد و هم پرش افکار داشتم..یا مثلا در تجسم هم پرش افکار میومد سراغم و …خلاصه بعداز یمدت انجام این نوع تمارین فراموشش میکردم وانجام نمیدادم چون احساسم خوب نمیشد در ادامه.
و تا اینکه یک هفته پیش فایل هدایتی از استاد ( تمرکز برنکات مثبت قسمت10 و 12) رو دیدم.که بخداقسم به عدد بگم بالای 500بار با دقت گوشش داده بودم قبلا، ولی اگاهی اینبار فرق داشت..
و خب دیدم قضیه شکر گذاری خیلی بَُلد هست درقران و رفتم تحقیق شکرگذاری در قران دیدم فقط900بار مشتقات شکرگذاری اومده توقران و ایات مربوطه رو بررسی کردم ک حتی بصورت مستقیم ب پیامبر گفته که اگر میخایی نعمت بیشتردریافت کنی نعمتهایی ک دادمت ( داشته هات) رو بازگو کن فقط.
یه حساب دودوتا 4تا کردم که خب قویترین ارتعاش در قران شکرگذاری هست و اینکه قران اینقددددر تاکیید داره بر این کار،منو به فکر فرو برد که خب چرا ازین تمرین ساده و پربرکت استفاده عمیقتر وکاملتر نکنم.
بعد گفتم که اگر من بیام و از صبح تا اخرشب بابت داشته هام شکرگذاری کنم و درطول روزمره ازهرچیییی ک میبینم ومیشنوم و میبینم و هرانچه رخ میده دراطرافم بیام با کلام شکرگذاری با احساس واقعی بکنم و ی دفترچه دنبالمه و هرانچه ک شکرشونو میگم و اززیباییها میبینم بصورت تیتر وار بنویسم( هرساعتی مثلا)
و نشانه ها و نتایج ریزودرشتی ک رخ میده رو هم به کلام و هم بنویسمش وشاکرشون باشم
واز هممممه مهمتر بیام هر اتفاق ریز ودرشت یاهر انچه زیبایی میبینم از ریز و درشت و …رو نتنها شکرگذاریشو کنم بلکه بصورت(( آگاهانه)) و باتفکر ،ارتباطش بدم (با کلام )به قوانین و صِحِّه بزارم بر قانونش و تاکید کنم که این نشانه ست ک خدا هدایت کرد برمن و قانون شکرگذاری داره کار میکنه واین ینی مثلا تجسمم کار داد و….
مثال:
من شکرگذاری دارم و یلحظه هوس قرمه سبزی میکنم و بعدش میفهمم ظهر قرمه سبزی داریم،میام بصورت آگاهانه میگم ببین آریا بخاطر شاکربودنت ببین که قانون تجسمت کار داد!!!!
یا
میخام برم بیرون و بیوسیله ام یدفه دوستمو توکوچمون میبینم ک منو هم برسونه به محل کارم و این یعنی قانون همزمانی ،میگم ببین بواسطه شاکر بودن روزمره ت همزمانی برات رخ داد…
یا
تک تک نشانه های مالی که رخ میده زین پس،میام اگاهانه میگم ببین شکر گذاری چقدر جواب داد ک بدهیشو فلانی بهم داد واین یعنی قانون کار داد.
و….صدهامثال ازین قضیه در روابط وسلامتی و ….
حتی تمرکز برنکات مثبت که استاد هزاربار تاکیید داره به اون ،خودش زیرمجموعه ی شکرگذاریست ،یعنی هرچه زیباست ببین و بابت شکرگذاری کن و تاییدش کن و صِحِّه بزاریم برقانونمند بودنشون و…( که البته استاد دقیقا درتمام فایلهاشون دیدم چجوری از دل هرموضوع واتفاقی یک ارتباطی باقانونمند بودن سیستم پیدامیکنه وتکرارش میکنه بارها برای خودش و بقیه)
دوستان بنظر من این نوع شاکربودن تمام تمارین رو درونش داره حتی حتی قضیه مهم باورسازی..
چون باور با تکرار زیاده فکر وتوجه ساخته شده.
خب الان باورای ثروت وروابط و سلامتی و…اگر مخرب هس نباید دنبال باور مخربه هی بگردیم چون نمیشه فهمید چیه( در99درصد مواقع)
پس چکنیم؟
بهتره ورودی بهش ندیم تا خشک بشه اون باور مخرب.
خب وقتی ما اینمدلی در روزمره دنبال توجه ب نعمتها نشانه هاو …شاکر بودنشون باشیم خب عملا داریم افکارمثبت رو به کرّرات تکرار میکنیم واین خودِ باورسازی خواهد بود..
چون قطعا نتایج ازهمون روز رخ میده و ایمان پیدا میکنیم به تاثیر شکرگذاریو توجه ب نعمتها وزیباییها و خواه ناخواه فرصتی برای نجوا نداریم دیگه چون لحظه به لحظه داریم اگاهانه دنبال نعمت وزیبایی و فراوانی و…میگردیم در زندگیمون .و مشکل اساسی ما ایرانیها که غرزدن هست( غر زدن یعنی ناشکر وکفور بودن) این دیگه رخ نمیتونه بده چون فرصت غرزدن نداری و فقط بجاش شکرگذاری میکنی..یعنی قانون اعراض روهم درین تمرین جا داده ایم به بهترین شکل.
واین روال اگر تکرار بشه ومستمر بشه ،طبق وعده ی قران چندین برابر میشه نعمتهامون..
شما ببینید استاد درتک تک فایلهای رایگان 2تاکار رو بینهایت بار تکرار میکنه اونم شکرگذاری وتمرکز برنکات مثبت.
درهای نعمت بسرررعت بازمیشوند با شکرگذاری
و من بعدازچندین سال پیگیری مداوم فهمیدم که راز بزرگی که درون این سیستم بصورت آشکار نهفته بوده همین شکرگذاریست و خب این ترکیب جادویی که عرض کردم یه معجون فوقالعاده از نحوه ی بدست اوردن نعمتها بصورت لیزری هست .
اینجوری هم سطلمون بزرگترمیشه وهم مدارمون باسرعت بیشتری بالا ترمیره .
چون اصلا ذهن فرصت نمیکنه که بره سراغ خبر و حاشیه و ترس و…چون بمحض بیکارشدنش ما شکرگذاریِ داشته هامونو به خوردش میدیم و نمیزاریم تغذیه نامناسب بکنه.و خداروشکر اینقدم نعمت داریم که تموم ناشدنیه شکرگذاری کردن و تکراری نمیتونه که بشه.
پس آگاهانه تمرکز کنیم و عادت بدیم ذهن رو که دنبال داشته ها نعمتها نشانه ها زیباییها بگرده که شکرشو بجا بیاریم.اگر مستمر بشود بخداقسم بااشک چشم میخابیم وقتی اخرشب بیاییم وبخونیم انچه که نوشتیم از شکرگذاریها واگر امکان نوشتن نداریم با وویس هم میتونیم ضبط کنیم برای خودمون که اخرشب گوشش بدیم..
حالا من ساعت گوشیمو هرساعت الارم گذاشتم که یادم بندازه که شکرگذاری کن ،تا ذهنم عادت کنه کم کم بهش.یا دوستم که یه دستبند انداخته یا دوستی که رفت تتو کرد رو انگشتت خخخخ که فراموشش نشه شکرکنه مداوم در روز..
بنظرم این مدل شکرگذاری قویترین راه برای تغییر باور و درنهایت تغییر مدار و ورود سیل آسای نعمت به زندگیمون خواهد بود..
فقط موضوع اساسی اینه که شکرگذاریِ با احساس ودرک باید باشه،یعنی بابت چشمات اگر شاکری بفهم که اگر بینایی نداشتی چقدر سخت بود برات اگر هرچیزی رو شکرمیکنی درکش کن حسِش کن که نبودنش تا بودنش چقدر برات فرق میاره..شکرگذاری با درک واحساس منظورمه نه طوطی وار گفتن
دوستتون دارم و امیدوارم که تمرین خوبی رو گفته باشم .
استاد و مریم جان واقعا ازتون ممنونم بابت زحماتتون.مخلصتون آریا خانی از اصفهان
سلام آقای خانی عزیز. چقدر هدایتی شد خوندن کامنتتون و چقدر لازم بود که این درک از قانون برام مرور بشه. من خیلی از مطالب مفید که در مورد آموزه های استاد میگذارید بهره میبرم. چراغ راهه برام.
ممنونم که روند درک تکاملیتون و مسیرتون رو باهامون به اشتراک میگذارید. به من خیلی کمک میکنه در درک بهتر فایلهای استاد و درک بهتر قوانین.
جالبه که من هر خطش رو که میخوندم دقیقا با صدا و لهجه ی اصفهانی خودتون میخوندم که لطف کرده بودید و فایل صوتی داخل کانالتون گذاشته بودید.
سلام
دوست عزیز
بابا استاد میدونه ی چیز میگه
بابا خودش استاد کار کردن قوانینه
استاد میگه کامنت های سایت خودش ی دوره
ی معجون
از صدها کتاب موفقیت با ارزش تر یعنی چی
یعنی خودن کامنت دوستی مثل شما.
اقا واقعا سپاس که نکات عالی و کلیدی رو رفتی تحقیق کردی و بصورت کاملا رایگان در اختیار من گذاشتی که بی نهایت ارزش داره
دوست عزیزم ممنونم ازت
و نکته کلیدی که گفتی و در استاد بی نهایت دیده میشه شاکر بودنش هر لحظه هستش
بقول مولانا
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کف برون کند
ویک نکته کلیدی کلیدی و مهم مهم
احساسی است که هنگام سپاس گذاری میکنیم.
احساس شاه کلیده
چون سیستم هیچ موقع اشتباه نمیکنه
هیچ موقع احساساتی نمیشه و احساسی عمل نمیکنه
چون سیستم رو نمیشه فریب داد
چون شانس و اتفاقی در سیستم معنی نداره
دوست عزیزم بهترین ها رو از فرمانروا جهان میخوام
تنها قدرت جهان و جهانیان
که اگه باورش کنیم زمین اسمان ها در دستان ماست
ما در خواست میکنیم و بعد خواسته ها در دستان ماست
خیلی عاشقتم️️️️
سلام ب استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان
میخاستم چند تا از اتقاقاتی ک برام افتاده و نشانه های فراوانی هست و نشانه های تایید قانون است ک وقتی توجه کنی ب نکات مثبت، اتفاقات مثبت هم برات پیش میاد رو بنویسم و هم بااین کار و گذاشتن کامنت تشکر کرده باشم از استاد و هم کمکی بشه ب باور دوستان همفرکاسی م و هم ردپایی گذاشته باشم از خودم
1- وقتی در روز سعی میکنم اگاهانه تمرکز کنم ب نکات و نعمتهای مثبت زندگی م اتفاقی ک افتاد این بود ک ما ی مدتی طولانی بود ک گاز رومیزی 5 شعله مون 2تاش ک استفاده زیادی داشتم ازش ، دیگه روشن نمیشد. خیلی وقت بود ک ترموکوبل ش ایراد داشت
ولی وااااقعا عجیبه برام ک بعد ی مدت طولانی ک روشن نمیشد، ی بار امتهانی روشن کردم و روشن شد واااقعا روشن شد و منی ک الان قوانین رو سعی میکنم یاد بگیرم و باهاش اشنام میفهمم ک چرا این شعله خود خود روشن شد
خداروشکر
2- همسرم میاد خونه و خوشحال و خندان و یهم ی تراول 200 هزار تومانی میده بدون اینکه من ازش درخواست پول کنم و این حتماااا نشانه ی فراااوانیه
خداروشکر
3- پسرم ی مدتیه بخاطر رشته ش ک حسابداریه و ترم 3 هست داره تو شرکتی کاراموزی میکنه و قولی ک نداده بودن بهش ک حقوقی بهش داده میشه ولی خودشون شماره کارت میگیرن ازش و 3/100/000 هزار تومن براش واریز میکنن و بهش میگن فعلا اینو واریز کردیم و بازم ماه بعد بقیع شو واریز میکنیم برات. ک اینم نشانه ی فراااوانیه
خداروشکر
3- همسایه ی واحد کنار خونمون ی ویفر شکلاتی ب پسرم میده بطور اتفاقی ک البته اتفاقی نیس و بخاطر فرکانسهای خودمه
نشانه ی فرااوانی
خداروشکر
4- همسایه ی طبقه ی بالامون ک س خانم مسن و مهربان و با محبته ، بچه هامو صدا میکنه و بهشون پفک میده
ی بار دیگه بهشون کلوچه میده و . . . و اینا اتفاقی نیست
خداروشکر
5- خواهرم ب عنوان سوغاتی برای بچه ها 2تا بسته ماژیک 12 رنگ هدیه داد بهشون
نشانه ی فرااوانی
6- میرم نانوایی و بطور اتفاقی( ک البته اتفاقی نیست) اقای شاطر بهم میگه 5تا نان بیشتر بردار و صلواتیه
نشانه ی فراوانی
7- 3تا 200 هزار تومان پول ب 3تا از کارتامون واریز میشه یعنی 600هزار تومان وارد زندگی مون میشه بدون اینکه ما از کسی درخواستی کرده باشیم
نشانه ی فرااوانی
8- دوست همسرم چندددد بار بهش گفته بود ک بچه هات برای سال جدید مدرسه چی احتیاج دارن بنویس و بهم بده و ی شب همسرم با 2تا پک بزرگ اومد با کلی دفترهای سیمی جنس عاالی. مداد سیاه چند عدد. مداد قرمز چند عدد. 3تا خط کش. 3تا مداد رنگی. دفترهای سیمی نقاشی و تراش و پاکن چنددد عدد و . . .
نشانه ی فراااوانی
خدایا شکرت
9- همسرم اخر هفته خریدهای کلی رو میکنه برای خونه و شامپو و مایع لباسشویی نرمکننده لباس رو با تخفیف زیاد میخره
نشانه ی فراوانی
خدایا شکرت
10- 2تا دوستای همسرم 2کیلو بیشتر گوشت گوسفندی تازه میده بهش و یکی شون میگه این قربونیه همسرم هست ک از کربلا برگشته و یکی دیگه شون بهش میگه ما چند وقت ی بار ی گوسفند میکشیم و دوست داشتم ک این 1کیلو رو برای تو بیارم
نشانه ی فراااوانی
اینا نشانه هایی بود از بیشمار نشانه ها و نعمتهای خداوند ک نوشتم براتون و برای یاداوری خودم
درراینده بازم ازین نشانه های فراوانی مینویسم براتون
ممنونم از کسانی ک کامنت من رو میخونن و دوس داشتم هم خودم توجه کنم ب فراوانی جهان و هم کمک کنم و جهت دهی بدم ب توجه دوستان همفرکانسی م ب فراوانی جهان و نکات مثبت
موفق باشید
سلام به لیلا هاشمی
خداراشکر که این چنین نگرشی را دریافت کردم
خداراشکر که این چنین افرادی در سایت هستند که تقسیم میکنند لحظات خوش زندگی را به همفرکانسی ها
خداراشکر که این همه فراوانی را در اختیارمون قرار داده
ودرود به شما با این همه دریافت اتفاقات عالی
خیلی لذت بردم از کامنت زیباتونذ
سلام استاد نازنین
از معدود دفعاتی ست که فقط با خوندن متن فایل دست به قلم میشم یعنی هنوز فایل را گوش نکردم ولی از اونجا که همیشه در بهترین لحظه با فایل جدیدی که متناسب با اوضاع فرکانسی من باشه در زندگیم حاضر میشی من هم رغبت شدیدی دارم که از نشانه ها بنویسم
اول اینو بگم که ناشکر بودن یک خصلتی بود که از ابتدا همراه من بود ، ناامیدی و بی اعتمادی به خدا و دلشوره و نگرانی برای آینده و ترس از بی پولی ، ارمغان پدرم بود که در سیستم باوری من به نحو مطلوب و قوی حک شده بود تا جاییکه از سن بسیار پایین لذت و خوشی های کودکانه ام تمام شدند و جای خودشون را به افسردگی و ناامیدی و ترس دادند ، گاهی فکر میکنم هیچکس در این سایت به اندازه من نیازمند و تشنه حرفها و آموزش های شما نبود چرا که انسان های فقیر یا حتی بیماری را درطول زندگیم می دیدم که شاد بودند ، سپاسگزار بودند ، هرچی بودند از خانواده ما راحت تر زندگی میکردند ، جالبه منی که از رفتارهای پدرم که دائم خشمگین و عصبی بود و عجله و شتاب خاصی همیشه در رفتارش آشکار بود ، متنفر بودم خودم دقیقا مثل پدرم شدم بااین تفاوت که پدرم همه چیز را بروز میداد و بیرون می ریخت اما من از درون زجر می کشیدم و خودم را یکسره وقف بچه هایم میکردم ، وقف اطرافیان ، وقف هرکس و هر چیزی الاّ خودم ، انگار میخواستم جای خدا بنشینم و بقیه را خوشبخت کنم ، میخواستم کاری را که پدرم هرگز نتونست در حق خانواده ش انجام بده من انجام بدم ، هیچکس بمن نگفت که قدرت و ثروت و خوشبختی فقط و فقط در دست خداست ، ما به دنیا آمده ایم که از او بخواهیم و شاد زندگی کنیم ، کسی از انرژی و نیروی توکل بمن چیزی نگفت .
یکی دو سال قبل از آشنایی با استاد این سوال تو ذهنم خیلی تکرار میشد ، چرا من نمیتونم مثل دوران کودکیم با خدا حرف بزنم ؟ واقعا تلاش خودم را میکردم که به خدا نزدیک بشم اما هرچی باهاش حرف میزدم حرف هام از نیم متر بالای سر خودم بالاتر نمیرفتند ، حالا میفهمم که خدا اصلا اون بالا ها نبود که صدام بهش نرسه خدا درون من بود اما من از خودم دور بودم ، او بود ، من نبودم …آه استاد عزیزم الان که دارم اینا را می نویسم هیچ ربطی به اون روزهای بد ندارم ، هیچ ربطی به بابام ندارم ، بابام الان پیر شده و میگه حرص نخور بابا ، تا میتونی بخند ، سخت نگیر بابا ، دلم میخواد بهش بگم بابا چرا گذاشتی پیر بشی تا آروم بشی ، کاش از اول همینطور آروم بودی ، کاش یادم می دادی به خدا اعتماد کنم ولی بعد میگم نه ، من به همین سرنوشت راضی ام ، سرنوشتی که منو به پدر اصلیم گره زد ، سرنوشتی که من پدرم را بعد از سی و هفت سال پیداکردم ، استاد درسته که تو همسن من هستی اما پدر واقعی من تو هستی ، اینا را میگم که بدونی چرا بعضی ها نمیتونند شکرگزار باشند ، نمیتونند نشانه ها را درک کنند ، بعضی ها کلا ناسپاس بزرگ میشند ، آدم ناشکر نه چشمی برای دیدن نشانه ها داره و نه حسی برای درک اونها ، آدم ناشکر حتی از بارون و هوای بارون زده لذت نمیبره ، آدم ناشکر فقط می دود در حالیکه مقصدش معلوم نیست من در این زمینه خیلی خوب می نویسم چرا که ناسپاسی را سالها تجربه کرده ام و میدانم چه عواقب نحسی دارد .
استاد عزیزم در این یکسال که با تو و دوره های نفیس و کلام ارزشمندت آشنا شدم بسیار بسیار تغییر کردم ، نمیدونی از ته دل نفس کشیدن چه حالی داره ، نمیدونی وقتی از انسان هایی که یک روز خیلی از اونها عقب تر بودی ، جلو میزنی چه لذتی داره ، افتخار میکنم که فهمیدم ثروت یعنی شکرگزاری ، بخدا این بزرگ ترین دستاورد من است هر چند که خیلی زیاد از مسیر خارج میشوم اما سریع به مسیر اصلی برمیگردم و خدا را شکر میکنم نه اینکه مجبور باشم ، شکرگزاری را دوست دارم ، وقتی از ته دل شاکر خدا میشم خیلی حالم خوب میشه .
این چند روز دوباره افکار مخرب داشتم همش با خودم می گفتم چجوری تلاش کنم ، مگه میشه خدا بدون تلاش به آدم رزق بده ، این افکار در حالی تو ذهنم می چرخیدند که تو این یکسال و نیم که آموزش های استاد را انجام میدم خدا شاهده که فقط و فقط با کارکردن روی باورهام درآمدم چندین برابر شده ، یعنی مشتری زنگ میزنه و من باهاش قرار ملاقات میذارم ، تلاش فیزیکی بعدش شروع میشه اما با علم به این موضوع تا یکم درآمدم متوقف میشه به خودم میگم حتما باید یه کار فیزیکی یه حرکتی انجام بدم ، به جاهایی برم و خودم را نشون مردم بدم ، الله اکبر از دست شیطان رجیم ، آخه من که با قدرت ذهنم اینهمه پیشرفت کردم چرا بازم ذهنم با افکارش قلبم را آلوده میکنه ، خلاصه دیروز با همین افکار از خونه خارج شدم و رفتم محل کار ، بمحض اینکه وارد شدم یکی از همکارها را دیدم ، این همکار خانم کلا بین همه شهرت داره به اینکه حتی یکروز در هفته هم تو دفترش منتظر مشتری نمیشینه ولی خیلی سرش شلوغه و مشتری ها بهش زنگ میزنند ، تازه قرارهای کاریش را خارج از دفترش میگذاره جالبه که من دیروز فهمیدم این خانم همکار من اصلا دفتر نداره ولی خیلی خوب کار میکنه ، رفتم بهش گفتم تو واقعا دفتر نمیری گفت نه نیاز نیست هم وقتم گرفته میشه هم اینکه افراد یاد گرفتند که با تماس منو پیدا کنند ، من از این نشانه مات مونده بودم ، خدا بهم نشون داد که باورهای یک آدم حتی میتونه کاری کنه که اون شخص بدون داشتن دفتری با مبلمان و میز و صندلی و تابلو و تشکیلات خیلی عالی مشتری جذب کنه و کار کنه ، دوباره یه طبقه بالاتر رفتم و بمحض اینکه از آسانسور پیاده شدم یه همکار دیگه را دیدم ، آقایی که به ثروتمند شدن از راه شغل ما معروفه سالها بدون داشتن دفتر کار میکرده و واقعا ذهن قدرتمند و ثروتمندی داره از دیروز که این دو تا نشانه را دیدم تصمیم گرفتم باور بدوبدو کردن و مشاوره های رایگان و خسته کننده و بین مردم گشتن را از ذهنم پاک کنم ، خدا را شکر از شرک فاصله گرفتم اما این باور که خدا با نشستن و روی باورها کارکردن به کسی پول نمیده بدجور تو ذهنمه تاکید میکنم با وجود اینکه تمام افزایش درآمد من در این مدت که عضو سایت شدم با نشستن تو اتاق و کارکردن روی باورها م و بدون تلاش فیزیکی اتفاق افتاد اما من بازهم یه چیزی تو مغزم هست که تا یکروز روی باورهام کار نمیکنم بجای اینکه بهم بگه روی خودت کار کن منو هل میده به سمت حرکت فیزیکی ، عجله ای نیست ، تکامل یعنی همین دیگه ، شیطانی که عمری ازش پذیرایی کردم به این آسونی جایگاهش را ترک نمی کنه ، منم یاد گرفتم که تغییرات خودم را به یاد بیارم تا بتونم با تمرکز بر داشته هام و تایید نشانه هایی که مدام در حال پیدایش هستند به پله های بالاتر صعود کنم
ممنونم استاد عزیزم
بسیار عالی بود سپاسگذارم از درمیان گذاشتن تجربه تون
در همین کامنت شما من دو تا ایده در خصوص کارم بهم الهام شد
خدا را شکر
موفق باشید
سلام دوست عزیز ، خدا را شکر ، موفق باشید
سلام به همه
به همه ی خانواده عزیزمان، خانواده عباس منش
و به پدر خانواده، استاد عباس منش عزیز.
استاد ازتون ممنونیم، اونم خیییییلی خیییییلی.
یاد 3 سال پیش افتادم که با داداش و پدرم، در کارگاه کوچیک 70متری مشغول فعالیت بودیم.
اون روزها با وجود اینکه به گفته ی عموم مردم زندگی راحتتر از این روزها بود ولی من و ما به خاطر باورهای بسیییییییییییییار محدود کنندمون ، علیرغم تبلیغات گسترده در سطح تبریز و تهران و تبلیغات اینترنتی، حتی برای یک نفرمون کاری و درآمدی نبود.
یک دستگاه تراش بود و یه دستگاه خم کن، که اکثر مواقع بیکار.
از تبلیغات خسته شده بودم
از هر نوع تبلیغی که به نظرم می اومد استفاده میکردیم.
یا بیکار بودیم و یا اگه کاری هم می اومد، درآمد آنچنانی نداشت.
طوری که فقط مخارج ضروری زندگی رو کفاف میداد.
ولی از روزی که با شما آشنا شدم هر روز که بیشتر دارم قوانین رو درک میکنم و استفاده از این قوانین رو از شما یاد می گیرم، هر روزم به لطف خدا پر برکت از تمام روزهای گذشته ی عمرم شده و هر روز به قول شما ظرف بزرگتر میشه.
امروز که به وضعیتم نگاه میکنم واقعا عالیه عااااالی
از تمام ابعاد زندگی بهتر شدم.
شناختم نسبت به خدا صحیحتر و بهتر شده
رابطه ام با خدا بهتر شده
ایمانم به ربم، خداوند صحیحتر و بیشتر شده
آرامشم بیشتر شده
سلامتی عااااالی شده
چهره ام زیباتر شده
روابطم با کل خانواده و کل جهان بهتر و بهتر و بهتر شده
تو کارمون پیشرفت خوووووووبی داشتیم و الان کارگاه مون تبدیل شده به شرکت تولید کننده قطعات خودرو
. کارگاهی که برای یک نفر از سه نفرمون کار نداشت، الان با 13 نفر پرسنل مجرب و عالی، داره عااااالی فعالیت میکنه.
امکانات و ماشین آلات عالی به شرکتمون اضافه شده.
مشتریهای داریم عااالی، مشتریهای که حتی اگه رئیس جمهور مملکت هم تلاش میکرد و پارت ما میشد، نمیتونستیم با این عزت و سربلندی باهاشون همکاری بکنیم.
پس انداز صفر الان شده 300 میلیون
برای من عااااااالیییییییه.
در عرض 820 روز عضویتم در سایت،،، علیرغم بعضی کوتاهی ها از من،،،،، 300 میلیون برابر عاااااالیییییه
سپاسگزارم از رب جهانیان
سپاسگزارم از استاد عباس منش و خانواده عزیزمون
و سپاسگزارم از کائنات
و و سپاسگزارم از خودم.
تمام مردم دنیا رو و تمام کائنات رو و خودمو خییییلی دوست دارم.
موفق باشید و شاد و سربلند در همه جا و همه زمان
باسلام خدمت استادوپیام آورحق وهمه ی دوستان هم فرکانسی خودم.من معلم حق التدریس هستم وحقوق ماسروقت بهمون داده نمیشه.این اولین دیدگاه من توی این بخش هستش.درموردفایل استاد(تمرکزبرنکات مثبت)هفته ی پیش که ازنظرمالی حتی ی هزارتومن تودستم نبودوازاونجا که بایدکرایه میدادم تابرم مدرسه چون مدرسه باشهری که من توش درس میدم فاصله داره وازاونجایی که باورداشتم که خداوندوهاب وروزی رسانه به خودم گفتم پول قرض نمیگیرم چون خداخودش میدونه من هیچ پولی ندارم شب یکی ازپسرخاله هام بهم زنگ زدکه شماره ی داداشم رو ازم بگیره بعدش که مکالمه تموم شدبهم پیام دادکه اگه پول لازم داری تابرات بریزم من چون ازقرض کردن زیادخوشم نمیادوتاجائیکه امکان داشته باشه این کارونمیکنم گفتم نه ولی بعدش دیدم 50تومن برام کارت به کارت کرداین درصورتیه که این پسرخاله م ازنظرخسیس بودن توفامیلمون شهره هستش.میدونم که درمقابل نتایج شماها این خیلی کوچیکه ولی بازم تائیدش کردم وخداروشکرکردم.درموردفایل قبلی استادهم (بچه هاهرچی بخوان سریع به دستش میارن)چندشب پیش خواهرزاده م که سه سالشه بهونه گرفت که سیب میخوادمن داشتم بهش میگفتم که سیب نیست وفردابرات میخریم (چون توروستازندگی میکنیم مغازه ی تره بارنداره)همون موقع دخترهمسایمون ی دونه سیب قرمزبرای خیرامواتش آوردومن که تازه فایل روگوش کرده بودم بازم گفتم خدایاشکرت که اینقدرقشنگ قوانینت زودجواب میده.دیروزم باخواهرم وهمین خواهرزاده م رفتیم کوه،توماشین بودیم که خواهرزاده م داشت به کوه ها نگاه میکردگفت همه ی این کوه ها مال منه،من گفتم ببین این بچه میدونه که زمین وآسمان وکوه وآنچه که هست مسخرخودشه بازم خداروشکرکردم.ببخشیدطولانی شد.خداوندروسپاسگزارم که من روبه گروه عباسمنش هدایت کرد.
سلام خدمت استاد خوبم عباسمنش عزیز و دوستان فوقالعاده خوبم راستش من چندماه پیش که داشتم کامنتای فایل کنترل ورودی های ذهن رو میخوندم تو یکی از کامنتای برتر یکی از دوستان نوشته بود برای ایمان بیشتر به قانون باید نشانه ها رو بنویسیم و اینطوری تأیید و سپاسگزاری کنیم تا ایمانمون به قانون بیشتر و بیشتر شه و یک موفقیت کوچیک هم بدست آوردیم بنویسیم و انقدر تو ذهنمون بولدش کنیم و بخاطر بیاریمش همش تا ایمانمون به قانون بیشتر بشه ؛میخواستم بگم من از اون موقع تا حالا 467تا نشونه نوشتم مثلا هر موقع اتفاق خوبی افتاده هرموقع به یک کس یا چیز یا موضوعی فکر کردم و جلوم ظاهر شده همه رو نوشتم و برای هر کدوم سه بار میگفتم خداجونم سپاسگزارم،سپاسگزارم،سپاسگزارم و سه بار میگفتم قانون داره عمل میکنه و تایید میکردم و میکنم و میگفتم دیدی علیرضا تو به فلان موضوع فکر و توجه کردی و الان تو دیدیش درواقع تو خلقش کردی تو بوجودش آوردی و تو فرکانسشو فرستادی و چون درمدارش قرار گرفتی باهاش برخورد کردی و تو لازم نبوده کار خاصی بکنی جهان این هم زمانی و هم مکانی رو بوجود آورده ویکی از نتایج خوبم تا الان گرفتن گواهینامه بود که مدتها عقبش انداخته بودم ؛جالبه من این فایلتونو استاد سر سفره داشتم با هندزفری گوش میکردم و تایید میکردم که یهو خواهرم یک تیکه از غذاشو داد به من باورم نمی شد???? به خودم گفتم دیدی علیرضا قانون داره جواب میده قانون داره عمل میکنه الانم میخوام این نکته رو وارد سررسیدم کنم که میشه نکته468
در پناه الله یکتا باشید استاد عزیزم و دوستان گرانقدرم.
برای همتون آرامشی وافر آرزو مندم????????????????????????????در این عصر پاییزی.
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه همراهان دوستداشتنی این سایت فوقالعاده.
از استاد ممنونم که این فایل رو روی سایت قرار دادن تا یک بار دیگه برای همه ما یادآوری بشه که به نشونهها توجه کنیم.
من تک تک جملات این فایل رو با تمام وجود حس کردم چون تجربیات مشابهی داشتم.
چند ماه پیش که به شدت داشتم روی خودم کار میکردم اتفاقات خوب زیادی به فاصله بسیار کم برای من میفتاد که به خاطر آموزههای استاد خیلی از رخدادنشون تعجب نمیکردم (چون اگر قانون رو بدونیم از هیچ چیز سورپرایز نمیشیم) اما واقعا از تجربه کردن اونها لذت میبردم و برای دیگران هم تعریف میکردم.
این اتفاقات انقدر جالب بودن که وقتی برای دیگران تعریفشون میکردم به سختی میتونستن باورشون کنن.
واقعاً به خاطرشون سپاسگزار بودم و خوشحال بودم که تو مسیر درست هستم. چندین بار هم خواستم تو قسمت نظرات سایت یادداشتشون کنم اما هر بار این کار رو به تعویق انداختم و بعد از گوش دادن به این فایل متوجه شدم که این پشت گوش انداختن به سه دلیل بود:
1- با اینکه به خاطر اون نشونهها شکرگزار بودم اما مقایسه کردن اونها با اهداف و آرزوهای بزرگتر خودم باعث میشد که به نجواهای شیطان توجه کنم و اونها رو به اندازه کافی بااهمیت و باارزش ندونم.
2- وقتی اون اتفاقات رو با دستاوردهای دیگران در قسمت نظرات سایت مقایسه میکردم میگفتم که اصلا چه نیازی هست که بخوام این تجربیات کوچیک و بیاهمیت رو با دیگران به اشتراک بگذارم.
3- کم کم احساس کردم که بعضی از افراد حرفهای من رو باور نمیکنن یا فکر میکنن من تو تعریف کردنشون اغراق میکنم.
در نتیجه، بعد از گذشت یه مدت این نشونهها کمرنگتر و کمرنگتر شدن در صورتی که اون اوایل چون خیلی ذوق داشتم این اتفاقات رو برای بقیه تعریف کنم، هی بیشتر و بیشتر تجربشون میکردم.
بعد از شنیدن صحبتهای استاد همون حسی بهم دست داد که بعد از گوش دادن به فایل «چه زمانی به خواستهام میرسم» در من ایجاد شد و میخوام با اینکه مدت زیادی از اون اتفاقات گذشته اینجا چند موردش رو برای خودم مرور کنم چرا که حالا مطمئنم تنها راه دیدن نشانههای بیشتر تمرکز و سپاسگزاری به خاطر همین نشونههای کوچیک هست.
اینها تنها چند تا از اتفاقات خاطرهانگیزی هست که در یک بازه زمانی دو ماهه برای من اتفاق افتاد:
1- سال گذشته وقتی به خاطر بارش برف سنگین خیلی از جادهها مسدود شده بودن و امکان دسترسی به وسایل نقلیه عمومی مخصوصاً در شب محدود شده بود، من بلافاصله بعد از پیاده شدن از مترو دویدم تا سوار یکی از معدود ماشینهای شخصیای بشم که مسافرکشی میکردن. همین که سوار شدم ماشین شروع به حرکت کرد و من دست کردم توی جیبم تا پول دربیارم اما دیدم که انقدر عجله داشتم که اصلا فراموش کردم پول نقد کافی ندارم و باید از عابربانک میگرفتم. به خاطر همین از راننده خواهش کردم که من رو پیاده کنن و به جای من یه مسافر دیگه رو سوار کنن تا من برم داخل ایستگاه و از دستگاه خودپرداز پول بگیرم. اما یه پیرمرد بامعرفتی که کنارم نشسته بودن گفتن که کرایه من رو حساب میکنم و هر چقدر من اصرار کردم که شماره کارتشون رو به من بدن تا براشون اون مبلغ رو واریز کنم قبول نکردن. حتی بخشی از کرایه رو که داشتم هم ازم نگرفتن. گفتن شما هم مثل دختر من. اگر این اتفاق توی بالاشهر تهران برام رخ میداد کمتر برام جای تعجب داشت. اما مقصد اون ماشین یکی از مناطق محروم یکی از شهرهای اطراف تهران بود که این بزرگورای رو میلیاردها برابر باارزشتر جلوه داد. (این رو باید بگم که بعد از استفاده کردن از دوره عزت نفس استاد تصمیم گرفتم که همیشه پول نقد اضافهای رو توی کیفم داشته باشم.)
2- من بیشتر از مترو استفاده میکنم اما یه روز که خیلی عجله داشتم و با وجود اینکه کرایه تاکسی برای مسافت بین خونه تا محل کارم زیاد بود اما تصمیم گرفتم با تاکسی برم. توی تاکسی یه آقای مسنی کنار من نشسته بودن و وسط راه از من خواهش کردن که تو راهاندازی اینترنت گوشی موبایلشون بهشون کمک کنم. این موضوع باعث شد که تعریف کنن که اصالتاً افغان هستن و چندین سال هست که در نیوزیلند زندگی میکنن. کلی از زیباییهای اون کشور تعریف کردن و گفتن که بعد از چند سال برای دیدن یکی از دوستهاشون به ایران اومدن. انسان فوقالعاده مثبتنگری بودن. چون دیدم ایشون در ایران مهمان هستن، وقتی داشتیم به مقصد نزدیک میشدیم من به راننده گفتم که کرایه ایشون رو حساب میکنم. اما ایشون نه تنها قبول نکردن که با کلی اصرار کرایه من رو هم حساب کردن. امیدوارم هر جا هستن در نهایت سلامت و آرامش باشن.
3- من توی مترو به احترام یه خانم مسن صندلی خودم رو به ایشون دادم و رفتم ته مترو روی زمین نشستم. بعد از چند دقیقه یه خانمی با ظاهری بسیار آراسته اومدن سمت من و یه کارت به من دادن. من اول فکر کردم که تبلیغ هست اما بعد گفتن که پزشک هستن و به خاطر تشکر بابت اینکه من جای خودم رو به اون خانم دادم، یه کارت ویزیت رایگان رو به من هدیه دادن با اینکه اصلا نسبتی با اون خانم مسن نداشتن. بعداً که بهشون ایمیل زدم تا مجدداً ازشون تشکر کنم، گفتن که از چندین سال پیش با چند تا از دوستان متخصص خودشون تصمیم گرفتن که برای ترویج فرهنگ همیاری در جامعه به افرادی که کار زیبایی انجام میدن، هر چقدر هم کوچیک، یه کارت ویزیت رایگان هدیه بدن. از همینجا برای همشون بهترینها رو آرزو میکنم.
جدیداً دفترچهای درست کردم که آخر هر روز اتفاقات خوبی که برام میفته رو توش یادداشت میکنم و بابتشون از خداوند تشکر میکنم. اتفاقاتی به سادگی لذت بردن از یک مهمانی یا فرصت انجام دادن کار مورد علاقم یا گوش دادن به یک فایل الهامبخش جدید یا گرفتن یک تصمیم درست.
یه نکته دیگهای که دوست دارم به خودم یادآوری کنم اینه که ما نه تنها باید به خاطر نشونههای مثبت شکرگزار باشیم بلکه باید به خاطر از بین رفتن نشونههای منفی هم تو زندگیمون سپاسگزار باشیم.
مثلاً من یادمه قبل از آشنایی با سایت استاد عباس منش همش به افرادی برمیخوردم یا افرادی تو زندگیم بودن که باعث آزردگی خاطر من میشدن، از دوست گرفته تا فروشنده مترو یا همکار. علاوه بر این، اغلب شرایطی برام پیش میومد که باعث میشد یه سری تجربیات ناخوشایند داشته باشم.
اما بعد از اینکه شروع کردم به کار کردن روی خودم، به مسیری هدایت شدم که بهم کمک کرد تا بتونم کارم رو به صورت غیرحضوری ادامه بدم برای همین نه دیگه از رفت و آمدهای طولانی و خستهکننده خبری هست، نه از خوردن مسکن سردرد، نه دیدن و شنیدن چیزهای منفی، نه همکاران منفینگر. یه سری افراد هم به طرزی معجزه آسا از زندگی من بیرون رفتن. الان فقط خودم و خودم هستم و تنهایی لذتبخش خودم. از این آزادی زمانی و مکانی ای که دارم برای دنبال کردن علایقم و فکر کردن به ایدههای جدید فکر میکنم تا به آزادی مالی برسم.
یه تصمیم جالب دیگهای هم که برای تمرکز بر نشونههای فراوانی و ثروت در جهان گرفتم این هست که تو یه سایت رزرو هتل و بلیط هواپیما و تور مسافرتی عضو شدم که هر چند وقت یک بار پیشنهادهای ویژه رو برای من میفرسته. من هم روش کلیک میکنم و میبینم که وجود اینکه همه از اوضاع اقتصادی و قیمت دلار شکایت میکنن، افرادی هستن که همین یه هفته پیش یا یه ماه پیش یه هتل لوکس رو مثلاً توی دبی رزرو کردن و من هم میگم اگه یه نفر از ایران تونسته این هتل زیبا رو تو این شرایط رزرو کنه پس من هم میتونم.
تمرین دیگه من این هست که توی کانالهای خرید بلیط تئاتر و کنسرت عضو شدم و میرم و به تعداد صندلیهایی که رزرو شدن نگاه میکنم. ظرفیت اکثر کنسرتها و نمایشها انقدر سریع تکمیل میشه که بلافاصله دوباره چندین و چند سانس جدید اعلام میشه. این در حالیه که خیلیها ممکنه بگن تو این شرایط اقتصادی و با این قیمت بلیطها کی میتونه به رفتن به سینما و تئاتر و کنسرت فکر کنه. به نظر من که یکی از بهترین نشونههای فراوانی در ایران هست.
همین الان میرم و توی دفترچم از خداوند به خاطر فایل جدید استاد سپاسگزاری به عنوان یه نشونه بسیار باارزش سپاسگزاری میکنم. علاوه بر این حتماً یادداشت میکنم که دیروز به محض اینکه از خیابون رد شدم تاکسی گیرم اومد با اینکه تو مسیری که من هستم تاکسیهای کمی تردد میکنن.
ممنون از همه.
سلام ب استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان
میخام از نشانه ها بگم و بعدش از معجزه ای ک وارد زندگی م شد بگم
البته برای من معجزه بود
ولی برای خداوند این قانون بدون تغییرشه
و باید هزاران و هزاران بار شکر کنم خداوند رو بخاطر این قانون بدون تغییرش
نشانه:
2تا شیشه آبغوره از طرف مدیر شرکت ب عنوان سوغاتی بهمون داده شد
نشانه ی فراوانی جهان
نشانه:
همسرم میخاست سبزی خوردن بخره و اون اقای فروشنده 4تا دسته سبزی رایگان ب همسرم داده بود
نشانه ی فراوانی جهان
نشانه:
ی جعبه شطرنج از طرف بسیج ب پسرام هدیه دادند
نشانه ی فراوانی جهان
نشانه:
شوهر خواهرم بچه هامو بدون اینکه من بهش بگم یا درخواست کنم ، زنگ زد و گفت حوله ی بچه هارو بزار تو کوله شون چون میخام ببرمشون استخر بدون اینکه هزینه ای پرداخت کنیم و پول بلیط استخر رو بدیم ک هزینه ی هر بلیط 120هزار تومن بود ما پرداخت نکردیم و بچه ها رفتن استخر
نشانه ی فراوانی جهان
نشانه:
میخاستیم زعفران بخریم و یکی از دوستامون گفت ک این فروسگاه تخیف داده و 1 مثقال زعفران درجه 1 ک الان 350 هزار تومانه ، این فروشگاه 280هزار تومن میده
ک ما 2تا بسته 1 مثقالی خریدیم
نشانه ی فراوانی جهان
نشانه:
3تا پک بزرگ دفترهای سیمی جنس عالی+ مدا رنگی و خطکش و مداد و مداد قرمز و سیاه و تراش و پاکن و برچسب اسم و. . . یکی از دوستان همسرم هدیه داد ب بچه ها بخاطر سااال تحصیلی جدید
نشانه فراوانی جهان
نشانه:
3تا بن یکی از دوستای همسرم بهش داد ک بریم و از فروشگاه خرید کنیم
و 1 شلوار مشکی جنس عالی مردانه برای همسرم
2تا شلوار اسلش جین برای بچه ها
2دست بلوز و شلوار تو خونه ای
2جفت کتونی برای مدرسه بچه ها و . . . ب ما هدیه داده شد
نشانه ی فراوانی جهان
نشانه:
ی گونی برنج ایرانی درجه 1 بازم یکی از دوستان همسرم بهش داده بود ب عنوان سوغاتی شهرشون
و
2تا بسته 12 رنگ ماژیک برای بچه ها
و
ی بسته مسقطی ب عنوان سوغاتی
و
هدیه از یک دوست ی شال پاییزه
و
هدیه از طرف خواهرم ی شال برام خریده بود ک ست کنیم باهم
و
و
و
و. . . . .
و حالا میخام از معجزه ی خداوند بگم
بعد 2ماه و 4روز تمرین و کنترل ذهن و تمرکز بر روی نعمتهام و داشته هام
یکی از بینهایت دستان خداوند ب همسرم زنگ زد و گفت میخام براتون ی زمین بخرم
گفت ی پول زیااادی تو ی کار بهم رسیده ک من دوس دارم ی قسمتشو بدم ب شما
و 180 میلیون واریز کرد البته 5سال پیش)
و ما ی زمین 108 متری تو پردیس تونستیم بخریم
خداشاهده الان هم ک دارم مینویسم و برای خودم یاداوری میکنم، باورش برام سخته
ولی خدا شاهده عین واقعیته
180 میلیون واریز کرد برامون و ما ی زمین خریدیم ک تا الان ارزش اون زمین چندین برابر شده
خداروصدهزار مرتبه شکر میکنم
و 20 میلیون واریز کرد ک اضافه کنیم ب پول پیش خونمون
بازم میگم 5سال پیش و صد در صد ارزش 20 میلبون خییلی بیشتر از الانه
و
1میلیون و 600 هزار تومن ب تک تک کارتامون واریز کرد ک حدود 10 میلیون میشه ؛ مجموعا
از خدا میخام میلیاردها و میلیاردها برابرش رو ب خودش برگردونه و سلامتی و ارامش و حس خوب و نعمت و ثروت مثل باران بباره ب زندگی ش
ممنونم از استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و هر کسی ک این کامنت رو مبخونه
امیدوارم تونسته باشم ب باور دوستان کمکی کرده باشم
خودم ک واقعا از خوندن نتایج دوستان لذت میبرم و ب خودم میگم ک ببین ؛ پس میشه
مثل نتایج خانم فروزان ک تو 1سال ؛ خونه ی نمیه کارش تبدیل شده بود ب 2تا خونه
در امد همسرش از 5 میلیون رسیده بود و 30تا 40 میلیون تومان در ماه
عوض کردن وسایل خونه ش
خرید طلا برای خودش
خرید دلار
هفته ای 1بار رفتن ب رستوران های لاکچری
خریدهای لاکچری و . . . .
افرین بهش
با این نتیجه هم ب خودش کمک کرده و هم ب باور افرادی مثل من ک
بگم ب خودم پس میشه
پس امکان داره
موفق باشید
بنام خدای وهاب
سلام لیلا خانوم
خداوند در قرآن میفرماید:که هیچ کس نمیتواند نعمتهایش را بشمارد
دختر اینقدر که تو نوشتی نمیشه حساب کرد باریکلا که روی قوانین تمرکز کردی و داری نتیجه هاتون را برای ما مینویسی تا ایمانمون بیشتر بشه دمت گرم
خدا هزاران برابرشون کنه نعمتهای زندگیتو ،،، شاد و پیروز باشی