سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 67 (به ترتیب امتیاز)

1006 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2863 روز

    نشونه ی دیگه که دوست دارم اینجا بگم

    این بود که

    امروز داشتم در مورد قانون صحبت میکردیم

    که من برای تأیید حرف، این مثال اوردم که بازیگرا توی جشنواره فجر هرمانتویی بپوشن خیاطا و ملت میرن سراغ مدل مانتو. و از فردا همه میگیرن چون اون پوشیده

    بعد از چند ساعت

    من برای خوندن مطلبی توی اینترنت رفتم و صحفه ای رو خوندم صحفه کشیدم به سمت پایینن به یه چیزی برخوردم

    نوشته بود

    ” مدل مانتو بازیگران در جشنواره فجر ”

    وااااااای که چقد حال کردم ,

    مخصوصا الان که بیشتر از همیشه تمرکزم بیشتر روی اصل قانون گذاشتم چون به این پی بردم که وقتی اصل قانون باور کنم به قول خانم شایسته این همون توحیدی ترین باورِ

    وااااااااااای خداااااااااااا جون شکررررررررت

    نمیدونم چقدر شکرت کنم

    چقد وقتی احساست خوبه انگار دنیات خوبه

    من هر موقع که نشونه ای ببینم یا نکته مثبت که حامل جریان احساس خوب هست

    سریع میام اینجا تایپ میکنم میزارم

    چون هر چه قدر که ما ادامه میدیدم و سپاسگزاریم

    و بهتر از اون این احساس خوب رو در جهان جاری میکنیم

    هزاران برابرش وارد زندگیمون میشه

    شاید هر پیام ما رو 1000 نفر یا یه ملیون نفر یا حتی 1 نفر بخونه

    ولی حتی اگر همون یه نفر بخونه و با خوندش

    امید بیشتری نسبت به مسیر توحیدی الانی که داره بگیره خیلیی ارزشمند

    واقعا خیلی چیزا هستن با ارزش تر از خونه و ماشین انن

    یه حسایی هست که آدم از خوشحالی و یکی شدن

    دیووونه میکنه

    و

    هرکسی به اندازه ای که تلاشی برای تجربه ش داره اون میبینه توی زندگیش

    اما چیزی که در مورد نشونه ام میخوام بگم

    که قانون برای خودم بیشتر واضح تر کنم

    چون وقتی روی اصل کار میکنیم و نتایجی میبینیم باید انرژی بگیریم و باز ادامه بدیم

    و…

    این نشونه به من یاد داد که هیچ چیز شانسی وجود نداره

    اگر شانسی بود من قبلا توی اینترنت این نشونه میدیدم ولی واقعا ندیدم

    قبل از توجه به این نشونه اصلا چیزی با عنوان مدل مانتوی بازیگران در جشنواره فجر ندیده بودم

    پس خیلی واضحِ که پاسخ فرکانسم گرفتم که از طریق کانون توجهم فرستاده شده بود

    دوم اینکه چقد زود جواب داد

    یعنی استاد میگن ما دقیقه به دقیقه زندگیمون داریم خلق میکنیم

    میدونید

    من اینو به خودم میگم قانون خیلی سریع و راحت جواب میده ، منظورم این هست که نشانه ها خیلی زود تر از اون چه که فکرش کنی وارد زندگیت میشن

    عین حضرت سلیمان که با اشارش تخت براش میارن یا بشکن و دست..

    ما هم همینیم

    ولی اگر اون خواستت با تأخیر چند ساعته و چند روزه یا چند هفته یا چند ماهه و یا چند ساله

    وارد رندگیت میشه بخاطر این نیست که قانون جواب نمیده

    نهه

    من به خودم میگم بابا من کلی ترمز دارم

    من هنوز کل دوره ها رو کار نکردم

    و دارم کار میکنم

    اگر باورام اوکی بود حتما اون خیلی سریع تر وارد زندگیم میشد و میشه

    پس این درست نیست که الکی خودم نا امید کنم از مسیر

    یا میگم ببین مریم تو کانون توجهت ایا روی چیزای خوب بوده

    خوب صد در صد همیشه نیست من باید تلاش کنم که این یکی شدنِ با خودم بیشتر بیشتر بشه

    و

    دقیقا وقتی نعمت ها وارد زندگیم نمیشن متوجه میشم کانون توجهم این چند روز روی چیزای خوب نبودع

    یعنی راه ورود نعمت ها خدا را خودم با کانون توجهم گرفته بودم

    از اون،زمان که میگی حرکت میکنم با قدرت و جدی تر، نیرویی قوی با تو بیشتر همراه میشه و بهت کمک میکنه

    بخاطر این هست که استاد میگه وقتی یه رسالتی انتخاب میکنید به اوج برسید و اگر فهمیدی که اون واقعا چیزی نیست که میخوای

    مسیر دیگری انتخاب کن و باز برو به اوجش برس

    و این روند ادامه داره

    وقتی بار اول رسیدی

    بار دوم سریع تر میرسی و بار سوم ,….

    چون هر بار کلی باور تغییر میدی و روند رسیدن به خواسته هات و نشانه ها هم سریع تر وارد زندگیت میشن و

    ما هم باید با سعی در درک اصل قانون و تأیید نشانه هاش ، روی باورامون. همزمان کار کنیم

    و هر مدت یه بار میبینی که خواسته هات سریع تر از قبل وارد زندگیت میشن

    من خودم که هر چقدر که روی باورام کار میکنم رها تر میشم

    جایی که یادم میره و خودش واقعا میاد

    حتی چیزایی که اطرافیانم اولش بشدت مخالفت میکردن

    اما بعد از مدتی خودشون دست وارد شدن اون خواسته به زندگی من میشن

    خدایاااااااااااا شکرتتتتت

    دوست دارم این جملاتی که نوشتم باز بخونم بهشون فکر کنم

    ممنونم که خوندید ?

    راستی الان داره بارون میاد نم نم شب ساعت 11:59

    جمعه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    بهار محمودی گفته:
    مدت عضویت: 2354 روز

    من 4 روزه عضو شدم از قبل هیچوقت این نوع نگاه رو مسخره نمیکردم یه شب یادمه بیرون شهر بودیم با فامیل یه بارون قشنگی اومد من حس میکردم وجود خدارو بدو بدو میکردم و میگفتم خدایا شکرت بابت این هوای فوق العاده در حالی که بقیه میگفتن چقدر هوا خراب شده بریم زودتر سرمانخوریم تفاوتی هست بین کسی که نعمت خدارو میبینه و فریاد میزنه شکرت شکرت و کسی که انقدر ذهنش الودس که هیچی نمیبینه.. من 7سالی میشه برای خدا نامه مینویسم برای فرشته ها نامه مینویسم ولی زیاد با قوانین خدا اشنا نبودم به هرحال با پیش زمینه ای که از قبل داشتم از روزی ک اینجام همه چیز خوب پیش میره بدترین گناهم ترک شده داداشم بامن خوب رفتار میکنه مامان بابام بیشتر هوامو دارن درسام فهمش بهتر شد چیزایی ک مدت ها دنبالش بودم از طریق بقیه بهم رسید مثلا یک نمونش این بود امروز رفتم بازار به خدای درونم گفتم هرچیزی به عنوان نشونه بهم بگو تهیه کنم میخواستم یه گیاه بخرم پول کافی نداشتم وقتی اومدم خونه مامانم برام یه گلدون خریده بود یا همین نامه نوشتن به فرشته ها نشونه میذاشتن برام تو اتاقم مثل پر همیشه میگفتم چرا من یه مجسمه فرشته پیدا نمیکنم ک بخرم ولی امروز همون فرشته ای ک خیلی وقت پیش بود که میخواستم رو پیدا کردم و خیلی چیزای دیگه….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2863 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته و بچهای سایت

    امروز شنبه 25 است و الان ساعت 22:14

    من امروز رفتم بازار

    میخوام از نشونه هام بگم که حسم خیلی خوب کرد

    امروز توی راه یکی از هم کلاسی های دبیرستانم دیدم

    فاطمه بهم گفت که من همه بچهاا دیدم و تورو. ندیده بودم

    این توصیح بدم این دوستم خیلی فان هست کلا با شوخی هاش همرو میخندونه

    و حتی اگر که گریه کرده باشه هم یادمه میتونست بخندونه

    و دوستش داشتن بخاطر اینکاراش

    راستش ما نزدیک بودیم بهم ولی نه اینقدر که پیگیر باشه و بخواد و یا مثلا حالم بپرسه

    و کلا یه شخصیت رهایی داشت نسبت به بقیه حتی توی رابطه با دوس پسراش هم عین دوست معمولی برخورد میکرد

    خودش قبلنا میگفت من اول خودم در نظر میگیرم بعد بقیه

    خلاصه که گفت دوست داشتم ببینمت

    من تا حالا همچین جمله ای ازش نشنیده بودم

    و شمارم گرفت

    این یه نشونه خیلی بزرگ برای من هست واقعا

    چند روز قبل منو توی اینستا فالو کرد

    در این حالی بود که اون نوقع که هم کلاسی بودیم منو فالو نکرده بود

    بحث افزایش فالور نیستا ، بحث اینکه. که اون موقع چرا فالو نکرد و الان کرده ، اونم همزمان با موقعی که دارم روی خودم کار میکنم و دارم سعی میکنم با خودم خوب رفتار کنم و صفت های مثل باشخصیت ، با کمالات و دوست داشتنی و توانا و … با خودم تکرار میکنم

    خدایا شکرررررررررررررت ، خدا جون خیلییی دوست دارم ،

    بعد از اون رفتم دکتر و راه برگشتن سمت راستم خیابون بود و سمت چپ معازه

    یه لحظه توی مسیر سمت چرخید به چپ و چشم به مغازه ارژانس هواپیمایی افتاد اولش گفتم واسه چی برم تو

    بعدش گفتم بزار برم ببینم چیه

    من هواپیما خیلی دوشت دارم

    و الان یادم اومد که وقتی هواپیما از بالا سرم رد میشه صداش برام نشونش و سریع میرم توی حیاط و بهش نگاه میکنم

    و رفتم داخل

    و سلام کردم ، گفتم میشه یه توضیحاتی در مورد ارژانس هواپیمایی تون بدین

    و توضیح داد و واسه هواپیما و قطار و اتوبوس براتون بلیط رزو میکنیم

    من

    گفتم هواپیما میخواستم گفت کجا

    گفتم تهران

    و گفت چه تاریخی گفتم 4 عید به بعد

    بعد سرچ کردم دقیقا واسه 4 و 5 عید هوپیما داشت

    بعدش ازم پرسید چه زمانی

    گفتم فرقی نمیکنه

    و برام چندین پرواز پیدا کرد و گفتم میخوام هواپیما وبا کیفیت بالا باشه

    و اونم چندتا از پرواز های ایرباس بهم معرفی کرد و

    بهم کاغذ داد و گفت بنویس

    و منم مینوشتم

    بعدش برام توضیح داد که وقتی میری توی فرودگاه چظوریه و باید کارت ملیت باهات باشه و توضیحای دیگ….

    بعدش کارتشون گرفتم ، و تشکر کردم

    اومدم بیرون

    عجببببب تمرینی بود

    خدا چه خوب موقع الهام میکنه

    اصلا توی فکرم نبود که دفتر هواپیمایی برم

    واقعا واقعا کیف کردم

    شــــــــــــــــــــــــــــکرت خداجون

    بعدش رفتم یه مانتو فروشی دوتا مانتو پرو کردم چقد خوب بودن بهم میومدن

    یعنی دارم خیلی بیشتر باور میکنم که واقعا من خوشتیپم و بهترین لباسا باید بپوشم

    چقد بهم میومدن

    شکرررررررررررررت خدا جونم

    بعدش داشتم میرفتم به سمت خونه از خیابون داشتم رد میشدم که الهام شد برو مغازه تعمیر موبایلی

    توی پرانتز بگم ـ خدا وکیلی چقد بازار شلوغ بود توی راه واقعا راه رفتن خیلی موقع سخت میشد

    خیلی شلوغ بود ، بعدش با خودم گفتم اگر واقعا اینا پول نداشتن نمیومدن مانتو و لباس و …. بگیرن و پرو کنند و بخرن حتما ثروت هست که این همه اومدن بازار

    پرانتز بسته

    قضیه مربوط میشه به هنزفری من

    هنزفری من یه بار توسط مادرم کشیده شد و رفتم درستش کردم بار دوم بدتر شد و رفتم درستش کنم

    همون روز که بردمش برام درستش کرد ولی صداش خیلی کم شده بود

    و این در صورتی بود که به بقیه گوشی ها میخورد

    و هیچی دیگه منم همون به پسره گفتم پس یه بار دیگه بازش کن فردا میام سراغش

    اونم گفت ، باششه

    منم اومدم خونه به بابام گفتم هنزفریمو بردم

    گفت از پولای خودت بده از پول یارانت

    منم گفتم نه

    پولش بهم بده چون 15 تومن بود

    بابام اصرار میکرد برو بگیرش منم گفتم از پولای خودم نمیدم

    بعد از گذشت فک میکنم یه هفته ِ امشب رفتم پیشش

    راستش بخواین من از خدا خواسته بودم خدا یه جوری بشه که من پولش یعنی همون پول دستمزد ندم

    و یه جوری بشه که بجای دستمزد اون هنزفری برداره

    رفتم و

    واقعا یه حس سبکبالی کردم ، چون یه سری نجوا داشتم که اذیتم میکردن یکم

    نتیجه چیشد ؟ اون هنزفری انداخته بود ، و گفت من پولی نمیگیرم بابتش

    من به خواستم رسیدم ، خیلی خوشحالم

    تازه چندتا هنزفری هم بهم معرفی کرد ِو گفت تخیفیم بهت میدم

    و اونجا یه خلاقیت جدید بهم یاد داد

    گفت با. یه کارت بردار دو تا سوراخ با پانچ یه سمت بزن

    و یه سوراخ اون سمت کارت بعدش از لبه کارت تا هر کدوم سوراخ با قیچی بِبُر

    و بهم نشون داد چطور هنزفری به وسبله این کارت بعد از استفاده سالم نگهدارم

    توی مسیر هم یه ویتامین سی خارجی گرفتم یعنییییی اینم یکی از خواسته هام بود

    خداروشکررررر

    امشب بهم الهام شد که بیام اینجا اینا رو بگم ُخیلی زیاد دوستتون دارم

    واقعا الان دارم طعم بهتری از زندگی میچشم

    و منم یه تعهد نوشتم و بهش سفت و سخت متعهد هستم

    و با این نشونه ها ایمانم بیشتر شد ولی باید بیشتر بهشون فکر کنم و تأییدشون کنم

    حال دلتون خوش?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نسرين عطائي گفته:
    مدت عضویت: 2325 روز

    سلاام

    امیدوارم که حال دل همه ی آدمهای دنیا عالی باشه?

    من همیشه قبل از وارد شدنم به سایت و متداوم به فایلها گوش دادن خدارو بابت همه ی اتفاقهای ریز زندگیم شکر میکردم .

    اما خدارو هزاران بار شکر از وقتی به فایلها گوش میدم و در این مدار زیبا قرارگرفتم نشانه های فوق العاده ای میبینم و عالی ترینها برام اتفاق میفته.

    و بهشون دقت میکنم و خداروشاکرم

    و از همه مهم تر. خوشحالم که آگاهانه متوجه میشم که ذهن چموشم داره اذیتم میکنه و منو میخواد از این مدار دور کنه تمام تلاشمو میکنم که فوراً حالمو خوب کنم و به احساس خوب برسم .

    ممنون از خدای مهربون و بزرگ

    ممنون از استادعباسمنش عزیز?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2863 روز

    سلام به همه بچها و استاد عززیز و خانم شایسته دوست داشتنی

    اومدم نشانه هایییی که حالم خوب کرد بنویسم اینجا

    من چند روزی بود که خیلی توی فضای فکری سنگینی بودم

    و مدام هدایت میشدم به اصل قانون ، به اون اگاهیی هایی که استاد توی جلسه 9 راهنمایی عملی داد

    به فایلی که فک میکنم اسمش خالق زندگی خودت باش

    و فایلهای توحید عملی 6 و 5 و چه کسی مالک توست

    فقط روی خدا حساب باز کن و و یه سری فایلهای دیگه

    این برای من خیلی خوشحال کننده و به شدت امید بخش هست که وقتی روی خدا حساب باز میکنم و نتیجه ش میاد

    انگار تمام ارزوهام زنده شدن

    انگار که حس میکنم بازوهام دارن قوی میشن

    من این چند روز از طرف خانوادم تهدید هایی شدم

    که خیلی ام تند بود و اگر در مسیر این قانون نبودم هرگز نمیتونستم سربلند بیرون بیام

    اول صحبتم اینو بگم واقعا استاد راس میگن که ما باید همیشه نشونه ها و اتفاقاتی که حسمون که میدونیم از گوش دادن به یه فایل و یا توجه بر نکته ای مثبت و تغییر یه چیزی توی زندگیمون به وجود میاد تأکید

    من وقتی یه روز کمتر از دیروز حس سپاسگزاری دارم یا تأکید کردن یادم میره

    خیلی زود یه چیزی عین زنگ خظر میگه حواست باشه این،مسیر باید ادامه بدی

    توی موضوعی بود که مادرم و خواهرم میخواستن برم عید دیدنی

    و گفتن،توام باید بیای

    از قضا پدرم نمیتونست بیا و سرکار بود

    و خیلی ام اصرار میگردن

    ولی من قبول نکردم

    کلی تهدید و حرف که اگر نیومدی این کار و اون کار میکنیم و خبری از هیچی نیست و فلان

    اما من یا حرفای استادافتادم که من خالق زندگی خودم هستم

    من تابع شرایط نیستم

    من اونچه که میخوام خلقش میکنم

    اســـــتاد اینم بگم دوباره بزم کشته شد و گوشیم بابام گرفت

    چرا؟؟؟؟ چون نتونسته بودم ذهنم کنترل کنم توی اونـموفقیت

    اما دقیقا دفعه قبل که از این تهدیدا میشنیدیم

    قشنگ اونـجملات فایل توحید عملی 6 میومدم توی ذهنم میگفتم “هر اتفاقی بیفته همون اتفاق خوبس ”

    و چون احساسم خوب میشد اتفاقات به نفع من میشد

    این بار ولی نتونستم ذهنم کنترل کنم و گوشیم رفت

    اما پسش گرفتم

    استاد این دفعه درسهاییی بزرگی گرفتم از این ماجرا

    اون دفعه ام که گوشیم رفت توی سایت نوشتم

    از اینکه گوشیم گرفتم اونم توی 3 روز

    این دفعه توی 1 و یه صب گوشیم گرفتم به راحتی

    یعنی اینقدر خوشحال شدم که کتترل بیشتر شد چون تجربه دفعه قبل خیلی بهم کمک کرد

    و این دفعه خیلی درسا داشت

    و من اگاهیی هیی بیاد اورم که مدتهاا فراموش کرده بودم

    و قدرت گرفتم

    و انرزئ گرفتم که خدا رو و قدرتش در زندگیم بیشتر از قبل باور کنم

    دیروز رفتم بازار

    خودم تنهایی تا نزدیکا شاعت 9 نیم

    من یه ادمی بودم که خودم تنها توی بازار نمیومدم و حتما باید یکی باهام میبود

    و ترش داشتم همیشه

    البته بگم من الان 19 سالمِ

    اینـبار خواستمـ برم اصلا ترسی نداشتما اما پدرم باز غر زد که کجا میخوای بری و از این حرفا

    اما واقعا دیدم قدرت گرفتم و اصلا بدون مقاومتی با من خیلی راحت اومدم بیرون و رفتم بازار

    اونم شب

    اینمـبگم وقتی برمیگشتم خیابونا خلوت بود

    ولی واقعا هیچ ترسی نداشتم

    یه نفر توی زندگیم هست که هدیه خداست

    و اون دست خدا شد

    نزدیک به 20 خورده 30 تومن برام ریخت و گفت هرچی دوس داری برو بخور

    و من دیشب به چندتا خواسته رسیدم

    اول اینکه از فروشگاه رفاه خرید کردم

    کلا فروشگله خیلی دوس دارم و دلم میخواد از فروشگاه مخصوصا بزرگ خرید کنم

    دوم ربع کیلو خیارشور گرفتم از همون مغازه ای که مد نظرم بود

    و از همون شکل خیاشورای که میخواستم

    خیلی خوششششمزه

    سوم نون بگت گرفتم

    یه نوشابهه گرفتم تا حالا اصلا نخوراه بودم عینش و خیلی خوشمزه بود و خدا از طریق دستش هدایتم کرد

    برای شامم همبر 90 درصد گرفتم

    راستیییییییی من اصلا نمیدونستم که رفاه تخیف 30 تا 40 درصد داره

    دیشب که رفتم همبر گرفتم مسیول اونجا گفت تخیف خورده

    اصلا خبر نداشتم

    با وجود اینکه من تبلیغ های رفاه دیده بودم و میگفتن تخیفیف داره در صورتب کخ اصلا توجهم جلب تخیفیشون نشده بود

    و خداروشکر هدایت شدم به اونجا

    یه قاش کیک شکلاتی خریدم

    اخه کیک شکلاتی خیلی دوس دارم

    که اون یه قاش میشد 3 خورده ـ 3 تومن حساب کرد

    رفتم مغازهااا و فروشنده های خیلیییی خوب و خوش اخلاق باهام برخورد کردن

    که واقعاااا همیشه لذت میبرم

    اینم بگم بابامـبهم گفت. دیروز بعدظهر. من هییییییچ پولی بهت نمیدم

    منم همیشه میگم مشکلی نیست

    امروز صب بلند شدم 50 تومن بهم داد چون میخوام برم خونه بابابزرگمم

    بهم گفت خواستی هنزفری و کابل یو اس بی بگیرییییییییییییییی زنگ بزن پولش واریز کنم

    خدااایااااا واقعنننن شکرررررت واقعناااااااااا

    تازه اینم بگممم بابام از سرکار اومد برام یه قوطی رانی هلووو اورد خیلیی جیگر و خوشنززززه بود

    خدا منو هدایت کرد

    و هم الهام شد و هم بهم از طریق دستش گفت که باید برم دکتر

    پوست

    دکتر اورتوپد که در اینده برای قسمت پاهام نیازی به عمل نباشه و به زیباییشون لطمه نخوره و میتونم الان خیلی سادتر خوبشونـ کنم

    مسئله هم یگم پرانتزی بودن پاهامِ

    که فهمیدم در اینده اگر بی اهمیت باشم مسائل خودش داره

    دیگه دیگه

    دکتر پوستم رفتم فقط باید داروهام بگیرم

    دکتر دندونپزشک بهم الهام شده

    که برم دندونام جذم گیری کنم

    مسواک و خمیر دندون خیلی با کیفیت بگیرم

    نشوننننه ی دیگه اینکه یهو توی بازار یکی از دوستان کلاس پنجممم دیدم

    مااصلا تلفنی هم ارتباط نداشتیم چه بزسه حضوری

    فقط چند وقت پیش عکس کوچکیش توی کانون هنر دیدم

    و دیشب یهوو بهم گفت سلام مریم عیدت مبارکک

    اصلاات انتظار نداشتممم که اون بهم سلام کنه و و باهم صحبت کنیم و حال احوال بپرسیمممممممممممممیممم

    خدددددددددددددددددددا جووووووووووووووووووووووووووووووووون خیلییییییییییییییییییی دووووووستتتتت دارررررررررمممممممممممممممم

    هوووراا منـرفتم دوبارهههه میاممممممم

    دست پرررررر

    ??????????????????????????????????????????????????????????????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    معین بهاری گفته:
    مدت عضویت: 2391 روز

    به نام بی نهایت

    سلام خدمت شما استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی

    من با دیدن این فایل متوجه تغییر فرکانسم شدم یکسری اتفاقات برام افتاده که دوست داشتم با شما در میون بذارم

    اینکه چنتا از وسایل خودش خود به خود درست شد

    اینکه دوستام من رو مهمون کردن و برام با عشق خرج کردن و تازه لذتم بردن

    و یکسری درخواست های شخصی که همون لحظه برام اتفاق افتاد و حس بی نظیر و آرامشی که کل وجودمو فرا گرفته خدارو سپاس گذارم برای تمامی نعمت های بی نهایتش

    برای استاد عزیزم و تمامی مردم جهان آرزوی سلامتی آرامش ثروت دارم

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    زمین گفته:
    مدت عضویت: 2681 روز

    سلام

    چند وقت پیش سر کلاس استادم یه سوالی ازم پرسید و گفت جوابشو واسه جلسه بعد باید بیاری، منم هرچقد توی اینترنت گشتم کتاب خوندم پیداش نکردم، آخرش یهو تصمیم گرفتم به شماره تلفنی که توی کتابم بود زنگ بزنم، که واسه امریکا بود این شماره، با گوشی خودم زنگ زدم و گفتم که از ایران زنگ میزنم و کلی راهنماییم کردن و هی به قسمت های مختلف وصل کردن و نهایتا با کسی که متخصص بود صحبت کردم و کلی واسم منبع پیدا کرد و ایمیلمو گرفت گفت که واسم کلی اطلاعات دیگه ایمیل میکنه. انقدر مهربون و با حوصله بودن. این قضیه فکر کنم ۳۰-۴۰ دقیقه طول کشید، و فردا که رفتم سر کلاس جوابو که گفتم استادم فکرشو نمیکرد که پیداش کرده باشم، گفت چه جوری پیدا کردی؟ دیگه این قضیه رو تعریف کردم.

    یکی از بچه ها بهم گفت اوه اوه حالا ببین پول تلفنت چقد بیاد، میدونی چقد گرونه، پول تلفنت چند میلیون میاد و …

    منم با خنده گفتم حالا دیگه زنگ زدم… بعد تو دلم به خدا گفتم خدایا این قضیه رو میسپرم به تو … یه کاری بکن پول تلفنم زیاد نشه…

    دیگه سعی کردم بهش فکر نکنم، هروقتم میومد تو ذهنم میخواست بهم استرس بده میگفتم خدایا توکل به تو.

    بعد از یه ماه رفتم پول تلفنمو بدم با اپلیکیشن، اول یه مکس کردم بعد زدم که ببینم چقده، دیدم کلا ۱۹ هزار تومنه، تا اومدم خوشحال شم، نجوای شیطان گفت حتما ماهه دیگه میاد، میخواست خوشحالیمو خراب کنه …

    اما هیچوقت هیچ پولی نیومد، الانم خیلی وقت ازش گذشته …

    چندتا اتفاق دیگه هم هست ، خیلی خیلی زیاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    معین بهاری گفته:
    مدت عضویت: 2391 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان و خانواده عزیزم

    من از زمان آشنایی با ای سایت واقعا به تمام دارم طعم خوشبختی رو احساس میکنم و بی نهایت نشانه تا الان دریافت کردم مثل احساس آرامش احساس در لحظه زندگی کردن احساس شاد بود احساس اطمینان و یقین به آینده زندگیم و هدفم احساس به خدمت این جهان در اومدن و اینهارو سپاس گذارم از خدایی که من رو با استاد عزیزم عباسمنش آشنا کرد و یک سری اتفاقات عالی هم برام افتاد که میخواستم بگم

    درست شدن وسایل بصورت معجزه صفحه مانیتور هنذفری که خشش میکرد خود به خود درست شد انسان هایی که وارد زندگیم شدن غذاهایی که میخواستم و مامانم برام درست کرد من فقط تجسمش کردم و احساس میکنم خدا بهمون میگه تو فقط لب تر کن من بهت میدم ولی به شرط ایمان به شرط هم مسیر شدن باهاش و اینطوری همه اتفاقات دنیا به نفع تو رخ میدهد حتی اونایی که به ظاهر ناخوشاینده و بهشت رو احساش میکنی من تازه اول راهم ولی خوشبخت ترین انسان روی کره زمین هستم یه چند ماهیه دارم جدی کار میکنم خودم و خودم روهم الان نمیشناسم و نفهمیدم که چه جوری شخصیتم تغییر کرد

    خدارو شکر میکنم بابت شما دوستان و خانواده عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    رها محمدپور گفته:
    مدت عضویت: 2272 روز

    با سلام خدمت آقای عباس منش ودیگر دوستان,وقتی صحبتهای استاد و گوش میدم تازه الان می فهم اتفاقات به ظاهر بد گذشته …چقد به نفع من بودم.

    من برای پیدا کردن کار دنبال پارتی

    بودم پیدا هم می کردم به قول معروف دم کلفت ,ولی همیشه ی جریانی اتفاق می افتاد که هیچ وقت کار من درست نمی شد

    واینکه ی مقدار پول ملکی از طرف خانواده همسرم اومد دستمون می خواستیم باهاش خونه بخریم عین تمام پول و از دس دادیم کلاه برداری کردن ا ز ما

    بعد فهمیدم ی مقدار نارضایتی از دیگر اعضا خانواده بود که خداوند نخواسته اون پول بیاد در زندگیم

    وبابتش خداوند رو شاکرم

    خداوند میخواست به من بفهمونه

    که از هرکس جز خودش چیزی به آدم برسه جز منت چیز دیگری نیست..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    هما خاکپور گفته:
    مدت عضویت: 2301 روز

    سلام استاد خوب و عزیزم امیدوارم حالتون عالی و خوب باشه واقعا مدتی این نشانه ها رو نمیدیدم که بخوام به خاطرشون سپاسگزار باشم دقیقا همین سوال رو از خودم میکردم پس اون خواسته های من ماشین و خونه و در کل تمام خواسته هام کی اتفاق میفته ای بابا این توی ذهنم گفته میشد تا الان بهش رسیدم من باید به خاطر نشانه های کوچیک سپاسگزار باشم چقدر قشنگ گفتید حتی صدای پرنده زیبا و جدید یا دیدن یه حیوان خونگی پشمالو و قشنگ میتونه بازم نشانه باشه نشانه تمرکز روی زیبای ها و رفتن به سمت زیبای های بیشتر چرا من اون ها رو فرامش کردم نشونه ای مثل اینکه همه از همه چیز شکایت دارن از همه چیز حتی زمان رد شدن از خیابون هم میگن ماشین ها باسرعت به سمت ما میان طوری که ممکنه بهمون صدمه بزنن اما من زمان رد شدن ماشین ها برام از دور سرعتشون رو کم میکنن من به خاطر هر اتفاق این جوری سپاسگزار ی میکردم و چقدر خوشحال شدم وقتی که یک خانم برامـ ماشینش رو متوقف کرد و من خیلی سپاسگزاری کردم خداوند رو واقعا سپاسگزارم یا وقتی تمرینی که استاد داده بودن خواسته هام رو صبح هر چیزی که هست روی یک برگه بنویسیم و از خداوند بخوایم و شب دوباره به اون ها نگاه کنیم من مدتی قبل خیلی اتفاقی توی گوشیم بهش برخورد کردم و با کمال تعجب گفتم خدای من حتی چیزی که خواسته بودم و اون زمان توی ذهنم نبود خریدم خود فروشنده پیشنهادش رو بهم داد و وقتی اون رو خوندنم گفتم واقعا جواب میده نشونه ای مثل لبخند ادم ها استاد عزیزم اون به کنار رفتار دوستم اون عوض شده دوستی که هر موقع بهم میرسید از بدبختی میگفت الان قشنگ با هم از ارزوهامون میگیم واقعنی میگم و نشونه ی بعدی دیدن ماشین های زیبا و لوکس توی خیابون ها و دیدن خونه های عالی و لوکس توی سایت ها با اینکه اصلا من همچین چیزی رو سرچ نکرده بودم مناطق خوب برای زندگی خرید اینـ تیترش بود به محض دیدنش خیلی خوشحال شدم گفتم ببین نوشته خرید خونه توی محله های خوب و عالی همیشه ارزو داشتن خونه خودم رو به تمام امکانات و وسایلش داشتم درسته هنوز بهشون نرسیدم اما این نشونه ها که الان متوجه اهمیتشون شدم باید دیده بشع سپاسگزاری بشه بهشون توجه بشه پس با فهمیدن این موضوع مهم باید به نشونه ها توجه خیلی خیلی بیشتری نشون بدم تا نعمت های بیشتری وارد زندگیم بشه خدایا ممنونم که بهم گفتی مشکل کارم کجاست حالا فهمیدم نشونه ها خیلی مهم هستن و تو از طریق اون ها با من صحبت میکنی حتی یک گل زیبا هم نشونه است استاد عزیزم امیدوارم همیشه موفق باشید و وقتی یک دختر موفق شدم و به ارزو هام رسیدم از نزدیک شما رو ببینم و باهاتون حر ف بزنم خب این هم یکی از رویا و خواسته هامه??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: