سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 10 - صفحه 69

1006 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد، خانم شایسته و دوستانم

    دیدن اتفاقات خوب کوچک وقتی که داریم روی خودمان کار می کنیم

    شکر نعمت،نعمتت افزون کند

    وقتی ما در این مسیر قرار می‌گیریم باید کوچکترین اتفاقات کوچک خوب که برای ما و در زندگی ما رخ می‌دهد را ببینیم و بابت اونها از خداوند هزاران مرتبه شاکر باشیم

    حالا اون اتفاق میتونه حال خوبمون باشه،خنده یه بچه باشه،مهربان‌تر شدن دیگران باشه

    یه جا چیز جالبی شنیدم،گفت اونی که قدر 1 میلیون را بدونه قدر 1000 میلیارد را هم میدونه و براش فرقی نمیکنه همین 1000 میلیارد تشکیل شده از 1000 تا 1 میلیون،مثل دریا و قطره که یکی هستن و هر کدوم جزئی از اون یکی هست

    باید بابت تک تک اتفاقات کوچک خوب زندگی،سپاس گزار خدا باشیم و تحسین کنیم و خوشحال بشیم تا نعمت های بیشتر و بزرگتر وارد زندگی ما بشه

    اشکال اکثریت ما اینه که می‌آییم 6 ماه،1 سال با این برنامه ها پیش میریم و بعد که نتایج اومد کلا این برنامه ها را رها میکنیم،مثل یه کشاورزی میمونه که نهال بکاره ،آب و کود بده بعد که درخت بزرگ شد،بگه دیگه من آب نمیدم بسه دیگه درخت آب و کود احتیاج نداره،خوب درخت خشک میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    زهرا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 962 روز

    سلااااام

    اقا من یه فروشگاه لباس دارم .

    امروز بعد مدت ها تنها بدون همسرم رفتم بازار تهران خرید

    از همون اول که به راحتی و به سرعت ماشین گیرم اومد راحت رسیدم تهران

    کلی خرید کردم بارم حسابی سنگین ، مونده بودم وسط راه بارمم خیلی سنگین بود، یه دفعه یکی اومد گفت خانم گاری میخواین ؟ وای آنقدر خوشحال شدم گفتم بله بله

    از همون وسط راه بارمو برداشت آورم تا دم گاری, که واقعا خیلی راه بود اگه خودم میخواستم برم، نمیتونستم.(این خدا بود که گفت زهرا خودم بارتو برات میارم) بعد سوار مترو شدم

    باز از مترو تا ترمینال جنوب یه عالمه راه بود.

    من بودمو دوتا گونی بار سنگین، باز یه دفعه یه اقاعه اومد گفت خانم میخواین کمکتون کنم؟؟؟ (بازم خدای مهربونم بود گفت زهرای قشنگم بده من واست میارم)

    خلاصه سوار اتوبوس شدم رسیدم شهر خودم

    بعد مجددا راننده تاکسی که می‌خواست منو پیاده کنه، ماشینشو پارک کرد بارمو تا دم آسانسور پاساژمون آورد.

    واقعا وقتی دقت میکنم میبینم خدای بزرگم چقدر منو همراهی میکنه، چقدر کارهارو واسم آسون میکنه .

    شکر شکککرت خدای مهربونم

    و مطمئنم خودش هم مشتری هارو برای خرید جنسای مغازم هدایت میکنه.

    مشتری هایی که برای خرید لباس های من به راحتی پول میدن بسیار زیادن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 998 روز

    وقتی دوره ها را ادم گوش میده و ذهنش مثبت میشه حس خوب میگیره نتایج هم با خودش میاد و اگه نتایج نیاد عجیبه من بعد ویس ها اصولا واریزی دارم یا یک پیام تشکر و کلی حسم خوب میشه

    تازه از سفر اومدم سفری که برعکس همیشه فقط زیبایی ها را دیدم و چقدر لذت بردم هیچ نه نیاوردم و هر جا رفتیم از قشنگیش گفتم جنگل بلوطی که زیلا بود و من با ستاره قطبی رفتم و روز اول باران شدیدی بود من همون شب نوشتم خدایا فردا افتابی باشه و الان اخر پاییز و بارندگی شمال متداول ولی بارون کامل قطع شد و افتابی افتابی شد که ما تا شب جنگل بودیم باز شبش نوشتم خدایا تو که روز اول افتابی کردی برات کاری نداره تا پایان سفر یک قطره بارون نیاد و هوا سرد نشه و دقیقا عین چهار روز هوای شمال افتابی افتابی و ما راحت میرفتیم جنگل و بیرون و همه میکفتن چقدر خوششانسیم اما من میدونستم ستاره قطبی منه که داره عمل میکنه و روز اول گفتن میخوایم بریم جنگل من بخاطر ترس قبلی که با شمالی ها دعوا داشتیم نگران بودم گفتم خدایا میشهلطف کنی یک جنگل امن امن منو ببری فرداش ما رفتیم جنگل بلوط که ورودی جنگل بان دلشت چون جنگل بلوط بود چوب میدزدیدن حسابی مامور جنکلبانی داشت و امن امن و من تا دیر وقت بدون ترس کنار اتیش بودیم

    روز اول گفتم وای خدایا اینترنت ندارم و روز اول بسختی با نت بقیه وصل میشدم من کارم اینترنتیه و اینترنت میخواستم بعد گفتم اصلا چرا از بقیه نت میخوام گفتم خدایا نت منو درست کن بخذا از روز دوم من خط ایرانسلم که نت هیچی نداشت راحت اوکی شد چون فقط خط همراه اونجا نت داشت اما ایرانسل من اوکی شد و من کارهامم انجام میدادم انقدر خوشحال بودم که این گنج طلایی با خودم داشتم هر جا مسله ای هست توی دفتر ستاره قطبیم مینویسم و محاله نشه و انقدر این چند روز نشونه دیدم حالا خود سفر هم این مدل شد که من دلم سفر میخواست همسرم مرخصی نداشت یکی از دوستان ویلا داشت یک تعارف زد و بعد همسر من گفت اگه اجازه دادن مرخصی گرفتم ما میام رفته بود به ریسش گفته بود گفت باشه برو و ما این سفر با کمترین هزینه رفتیم و دوستمون اشپزی میکرد و غذا های عالی میپخت و انقدر همه چیز فراهم بود که من تاحالا چنین سفری نرفته بودم حتی یک شبش نوشتم میشه فردا زیاد بخندم من اون شب حسابی خندیدم و انقدر که من دارم نشونه ها زیبا میبینم از بزرگ و کوچک که اصلا نمیتونم تمرینات انجام ندم حتی سفرم دفتر ستاره قطبیم باهام بود و محاله رهاش کنم شب مینویسم صبح اتقاق میفته مگه میشه چراغ جادوییم همراهم نباشه

    استاد چند تا نمونه گفت خیلی ها میگن چطوری ولی منیکه تجربه کردم میدونم این قاتون بدون خطا جواب میده انقدر که مغتادش میشه ادم

    خدایا شکرت چقدر تو خاصی که جهانت انقدر با قوانین ثابت خلق کردی که ما بتونیم پیداش کنیم

    خدایاشکرت جهانی بی نهایت زیبا بهم دادی من لایق دونستنش کردی و من هر روز ایمانم قوی تر میشه

    خدایا ممنون

    تعهد این دوره

    بفرمایید شام ایرانی باز دیدم اینبار خونه مریم امیر جلالی که یک خونه زیبای ایرانی سالنش چهار تا مبل سنتی داشت و میز زیبا و چقدر با سلیقه چیده شده بود اشپزخونه بزرگ و عالی و خونه تمیز و عالی

    میخواستم برم سرچ کنم اما توی فیلم خودش داستان بازیگر شدنش گفت که منم ایمجا میگم که بدونیم قانون همیشه جواب میده و اگه در مدار درستی باشه چطور موقعیتها ایجاد میشه

    ایشون کارمند بودن و خونه طبقه پایینشون برای لوکیشن بازیگری انتخاب میکنن و چون خانم مهربونی بوده هر بار یک کیک شیرینی قهوه ای درست میکرده براشون میبرده فقط اخر هفته ها چون کارمند بوده و اونها هم خیلی خوششون میاد و باهاش دوست میشن لوکیشن عوض میشه میرن یک خونه دیگه، یک روز بهش زنگ میزنن میگن بیا سرمون بزن دلمون برات تنگ شده و ایشون هم کیک درست میکنه میره اونجا، همون روز که میره یک بازیگر که باید میومده نبوده به خانم امیر جلالی میگن بیا تو جاش بازی کن میگه من کارمندم بازیگری نمیکنم من بلد نیستم میگن حالا امتحان کن تو میتونی و ایشون کل دیالوگها را همون بار اول میگع و همه براش دست میزنن میگن چقدر عالی بوده و بعد ایشون برای پروژه های بعذی دعوت میکنن، میبینی چقدر راحت یکنفر بدون تحصیلات بازیکری بدون پارتی بدون هیچی بازیگر شد بخدا این میشه هدایت، حالا هی بگو چطور مگه میشه

    امروز به خودم بارها گفتم خدایی که یکنفر بازیگر کرده یکنفر موفق کرده نمیتونه به من یک خونه بده صددرصد میتونه

    خدایا شکرت که مریم امیر جلالی لایق خونه زیبا و شغل عالی کردی

    منم لایق خونه زیباتر بزرگتر و عالی تر هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    طاهره مقدسی ریسه گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    به نام خدای یگانه

    باسلام به استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار

    تجربه من از دیدن ویدیوهای مثبت اندیشی قسمت یک تا چهار باید بگویم که توسط یکی از دوستان همسرم آخر هفته به منزلش دعوت شدیم . خانه شان در یک مجتمع در طبقه 7 قرار داشت . خانه دارای پنجره های زیادی بود که ویو آن بسیار زیبا و هیجان انگیز بود یک تراس زیبا داشت که کوهها و جنگل سرسبز در جلو رو داشت . و هرطرف خانه با پنجره های بزرگش جنگل و کوه و آسمان زیبا را نشان می داد . فردای آن روز دوستمان گفت 4 دوچرخه داریم و همگی باهم برای دوچرخه سواری به محوطه رفته و همسر و فرزند دلبندم به همراه دوستانمان مشغول دوچرخه سواری شدند من خواستم کمی قدم بزنم و نظاره گر قدرت خدا در فضای سبز و زیبای آنجا بود زمانی که نظاره گر این همه زیبایی بودم به یاد کلیپ های زیبای که دیده بودم افتادم و خدا را بارها شکر کردم که این همه زیبایی را با دیدن ویدیوهای قشنگ استاد جذب کرده بودم ، و سعی کردم برای قدردانی در مورد این تجربه با دوستانم صحبت کنم . و این نشان دهنده این است که چقدر تمرکز بر نکات مثبت می تواند خلق کننده زیبایها در زندگی خود باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    طاهره مقدسی ریسه گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    به نام خدای یگانه

    باسلام به استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار

    تجربه من از دیدن ویدیوهای مثبت اندیشی قسمت یک تا چهار باید بگویم که توسط یکی از دوستان همسرم آخر هفته به منزلش دعوت شدیم . خانه شان در یک مجتمع در طبقه 7 قرار داشت . خانه دارای پنجره های زیادی بود که ویو آن بسیار زیبا و هیجان انگیز بود یک تراس زیبا داشت که کوهها و جنگل سرسبز در جلو رو داشت . و هرطرف خانه با پنجره های بزرگش جنگل و کوه و آسمان زیبا را نشان می داد . فردای آن روز دوستمان گفت 4 دوچرخه داریم و همگی باهم برای دوچرخه سواری به محوطه رفته و همسر و فرزند دلبندم به همراه دوستانمان مشغول دوچرخه سواری شدند من خواستم کمی قدم بزنم و نظاره گر قدرت خدا در فضای سبز و زیبای آنجا بود زمانی که نظاره گر این همه زیبایی بودم به یاد کلیپ های زیبای که دیده بودم افتادم و خدا را بارها شکر کردم که این همه زیبایی را با دیدن ویدیوهای قشنگ استاد جذب کرده بودم ، و سعی کردم برای قدردانی در مورد این تجربه با دوستانم صحبت کنم . و این نشان دهنده این است که چقدر تمرکز بر نکات مثبت می تواند خلق کننده زیبایها در زندگی خود باشیم./

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    سلام سلام امروز خلاصه هام و دیدم و یادم اومد باید به دنبال نشونه ها باشم اول میخواستم تو یه دفتر شروع کنم بنویسم ولی تصمیم گرفتم نشونه ها ی روزانه رو تو همین قسمت فایل بنویسم

    به دنبال نشانه ها :

    1)خدایا سپاسگزارم دیشب بعد از دو روز خیلی خوب خوابیدم

    2)تا الان سه بار تخفیف اسنپ فود داشتم

    60 هزار تومن ، 100 هزار تومن و آخری 80 هزار تومن

    3)تو این یه ماهه دو تا معلم دارم

    کلاس خط و ادمینی و هر دو رایگان

    4)یه پیشنهاد کار از طرف دوستم دارم

    5)یکی از دوستام خط م و شارژ کرد.

    6 )مامانم دو بار خوشحالم کرده و برام پیتزا خریده

    مهم تر از همه

    7) آرامش هست که این مدت به دست آوردم.

    بازم هست ها ولی تو کامنت قبلی نوشتم ان شالله عادت کنم بقیه شو هم بیام بنویسم.

    فعلا بای.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    عاطفه حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    فایل دهم

    سلام خدمت اعضای بهشتی

    از 27 آبان 1402 متعهدانه شروع کردم به گوش دادن فایلها و عمل به دستورات استاد

    خدا رو میلیون ها مرتبه شکر که اکنون اتفاقات مثبت را میبینم، رحمت خداوند را میبینم

    -9 میلیون تخفیف برای کاشت مو فقط فقط من الهی شکرت خدایا

    -و با 16 م تومان مو کاشتم

    -هدیه ی کتاب سوالات ایین نامه از طرف پسری نوجوان به من

    -تخفیف 60 هزار تومانی اسنپ فود به من به به دو روز پشت سرهم که پیتزا میخورم

    -ورود به دوره ی ادمینی با حدود 70 80 درصد تخفیف

    -مقابله با ترسم و رفتن به کلاس رانندگی

    -مامانم برام قهوه و کرم دست و صورت خرید ، هر دو رو خیلی وقت بود احتیاج داشتم

    -همسایه مون برام کلاس رایگان خط گذاشته درصورتی که هزینه ش جلسه ای 150 تومان است

    -ازاد شدن سند خانه از بانک و دادن همه ی قسط ها یک جا و نپرداختن 20 م تومان سود

    -فروختن ویلای سرعین به یک انسان بسیار ثروت مند و او کلید ویلا را به ما داد و گفت فعلا احتیاجی به آن ندارم .

    -سه تا ایده برای شروع کار در خواب دیدم در حالی که یک سال بود میخواستم ایده ای برای شروع داشته باشم.

    – صاحب یک دنگ خانه در میرداماد شدم

    – ورود به دوره ای که کمکم کرد عادت هایم را تغییر دهم و اکنون سه ماه است که مستمر دارم ادامه می‌دهم

    – پیشنهاد کار

    – خریدن کلی دنت با تخفیف

    – برنده شدن دوستم در جشنواره ی کارگردانی

    – پیدا کردن دو الگوی فوق العاده در سایت استاد و رساندن خودم به انها

    الهی شکرت خدایا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    رضا محسنی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    به نام خدا و سلام.

    خواستم به یکی از نشونه ها اشاره کنم که چند وقت پیش برام رخ داد.

    من رفته بودم بانک تا کار بانکی انجام بدم و مثل همیشه نوبت گرفتم و یه گوشه ایستادم تا شماره من رو اعلام کنه.

    و چند دقیقه بعد خود رئیس بانک اومد و از من سوال کرد که کار شما چیه، بگین تا من براتون انجام بدم.

    و خود رئیس بانک کار من رو انجام داد.

    و دوباره یکی دو روز قبل هم وقتی سوار تاکسی شدم، هم اینکه تاکسی منتظر من بود تا حرکت کنه و من دیگه معطل نشدم و هم اینکه یک نفر دیگه کرایه ماشین من رو حساب کرد.

    منم خوشحال…از این اتفاق…که وقتی تو مسیر درست باشی همه چی به خدمت تو در میاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 610 روز

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته وتمام دوستان هم فرکانسیم در این سایت

    خداروشکر میکنم بابت هدایتم به این مسیر زیبا و خداروشکر میکنم بابت وجود شما استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستانم که با کامت هاشون کلی آگاهی بدست میارم و هر روز زندگی زیباتر و پر بارتر میشه

    در این یک مدت کوتاه خیلی نشانه ها رو دیدم و خیلی اتفاقهای قشنگی برای من افتاد که اگه قبلا بود بی توجه از کنارش رد میشدم ولی الان به کوچکترین

    اتفاقی که می افته توجه میکنم و خدارو شکر میکنم

    یک مورد که خیلی برام جالب بود این بود که من از فروشگاه میگو خریده بودم و موقعی که درست کردم و خوردم به قدری تلخ و بدمزه بود که اصلا نتونستم بخورم زنگ زدم به شرکتش و بهش گفتم و اونها هم آدرس و تلفنم و گرفتن که پیگیری کنند بعد از چند روز یک بسته هدیه از طرف شرکت که شامل میگو ناگت مرغ و سیب زمینی بود برام فرستادن من چند بار دیگر هم قبلا این اتفاق برام افتاده بود و تماس گرفتم ولی پیگیری نکردن و این یک نشانه از طرف خداوند بود برای من

    مورد بعدی وقتی رفتم فروشگاه خرید کنم یک کد هدیه یه ماهه فیلم نت به من دادن و چقدر خوشحال شدم و خدارو شکر کردم بابت این نشانه ها

    مورد بعدی وقتی رفتیم رستوران غذا بخوریم صاحب رستوران غذای خودش که پیتزا بود را به ما تعارف کرد و به اصرار نصفی از غذاش و به ما داد و خیلی اتفاقهای دیگر که الان حضور ذهن ندارم و خدارو شاکرم بابت همه اینها

    خدایا خیلی خیلی دوست دارم هدایتم کن سمت بهتری بهترینها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    مجید شرافت گفته:
    مدت عضویت: 1685 روز

    با سلام

    نشانه زیبایی بود

    باتشکر از استاد بابت یادآوری نکته مهم

    درک قانون فرکانس

    دیدن اتفاقات خوب

    سپاسگزاری و معجزه آن

    توجه به زیباییها و نکات مثبت

    قانون داره کار می کنه

    مثال‌های استاد جالب هستند

    وقتی در مدار دلخواه باشیم اتفاقات دلخواه هم میوفته

    باید فراموش نکنیم که اتفاقات خوبمان حاصل حرکت در این مسیر زیبا بوده

    توجهمان را کنترل کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: