https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-01 02:41:162020-10-14 09:30:33رابطه «ماندن در فرکانس حسادت» و «تجربه ناخواستههای بیشتر»
133نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر معجزه ! آخه مگه میشه اینهمه معجزه ؟!!! هرچند به قول خودتون اینا معجزه نیست فقط و فقط نشونه است واسه اینکه قانون داره جواب میده همین !
حالا موضوع چیه ؟
چند روزه ذهنم درگیره چرا باید داداش کوچکترم بره مغازه بزنه بعد من که از اون بزرگترم هنوز مغازه نداشته باشم ! (هرچند منم شرکت خودمو دارم!) وقتی حسادت میاد وسط دیگه آدم به ویژگی های خوبش کمتر یا اصلا توجه نمیکنه منم اونقدر ذهنم درگیر مغازه داداشم بود که همش غر میکردم با خودم هربار هم که میخواستم حواس من نره به نکات منفی ولی بازم ذهنم پرت میشد که امشب یکدفگی از خدا قلبی خواستم حتی یکم گریم گرفت گفتم خدایا خودت بیا منو هدایت کن که حسادت نکنم هرچند با خودم گفتم معلوم نیست خدا کی به من نشونه خودشو معرفی کنه ولی در کمال تعجب بعد حدود ۴ ساعت من به این قسمت که مربوط به حسادت هست هدایت شدم واقعا احساس میکنم خدا جلوم نشسته و داره با صحبت میکنه احساس فوق العاده بهم دست داده
ممنونم از استاد عزیز که چه راه حل جذابی برای برطرف کردن این نقصم بهم نشون دادین
ب لطف خدای مهربونم امروز ب یه پرسش هدایت شدم تو سایت ک دقیقا بهش احتیاج داشتم،راجع ب حسادت صحبت شده بود و من با جون و دل نشستم تک ب تک مطالب و خوندم و کامنتارو یادداشت برداری کردم،
اگه پیش ازین بهم میگفتن تو حسودی یا نه،قطعا جوابم منفی بود ولی امروز ک کامنتارو خوندم و مطالبو مطالعه کردم متوجه شدم این باگ تو وجود منم هست،منم دقیقا ادمی هستم ک وقتی از یه نفر جلوم تعریف میکنن احساسم خیلی بد میشه،مخصوصا اگه یه آقا جلوی من از یه خانوم تعریف کنه،درکل دلم میخاد فقط من در مرکز توجه باشم و فقط ب من توجه بشه و تحسینم کنن،دقیقا ادمی هستم ک وقتی یه نفر از توانایی هاش حرف میزنه میپرم وسط و از توانایی های خودم میگم،درواقع میخام بگم ک اینطوری نیست ک نشناسم خودمو،عوضی بازیامو کاملا میدونم 😃
چندروز پیش یکی از همکلاسیای سابقم اومده بود پیشم،دوسال بود ندیده بودمش و درگیر طرح و تخصص و اینا بود،درسش تموم شده بود و بعد مدتها بهم پیام داد و گفت ببینیم همو،دعوتش کردم اومد خونه،قبل اینکه بیاد من داشتم فک میکردم ک چقد من از دوستام عقب افتادم،الان همه بچه ها یا تخصص گرفتن یا رزیدنتن ولی من هنوز پزشک عمومی م،البته ک من طبق برنامه هایی ک براخودم چیدم و اهدافی ک انتخاب کردم ب این نتیجه رسیدم ک هیچ وقت تو ایران تخصص مو نگیرم و دنبال کسب و کار خودم برم تو رشته ای ک عاشقشم و تخصص مو خارج از کشور بخونم ولی بازم افکار شیطانی منو مشغول کرد،طبق معمول حال و احوال پرسی کردیم و نشستیم صحبت کردیم ازین ور اونور،از خودش و زندگی ش تعریف کرد و اینکه همسرش ورشکست شده بخاطر شروع یه کار بزرگ ک تکامل شو طی نکرده و مجبور شدن خونه و زندگی و ماشین شونو بفروشن کلی هم بدهکار شدن،نه اینکه خوشحال بشم از ورشکستگی شون ولی ته دلم احساس میکردم دارم احساس رضایت میکنم از شرایط م،وقتی پرسید این خونه تو داری چقدر اجاره میدی و گفتم اینجارو خریدم بیشتر احساس رضایت کردم،میخام بگم این رفتارم برا اینه ک احساس عدم لیاقت دارم و باور کمبود،برا همینه ک باید روی عزت نفس م خیلی خیلی ریشه ای و بنیادی کار کنم و اصلاح مسیر کنم مدام،یه جمله ی قشنگ خیلی وقت پیش یه جا خونده بودم ک الان یادم افتاد،گفته بود عزت نفس این نیست ک بری تو یه جمع و فک کنی تو از همه بهتری،عزت نفس اینه ک بری تو یه جمع و اصن خودتو با بقیه مقایسه نکنی و دقیقا من باید رو خودم کار کنم و ب جایی برسم ک خودمو مقایسه نکنم با بقیه،
ب نظرم این بیماری ذهنی خیلی ریشه داری هست تو همه مون ک مزمن شده و باید درمانش کنیم،رو خودمون باید کار کنیم برا حل ش،مخصوصا تو روزگاری ک داریم زندگی میکنیم،شبکه های اجتماعی و عکس ها و پست هایی ک هرکسی از خودش و زندگی ش منتشر میکنه،این باورو تلقین میکنه ک من خوب نیستم،من ب اندازه ی اونا کامل نیستم،من ب اندازه ی اونا پولدار و خوشحال نیستم و این مقایسه ی باطن زندگی خودمون با ظاهر زندگی بقیه مارو ب ناکجا اباد میبره،یادم میاد چندسال پیش ک اینستاگرام تازه اومده بود،من توش عضو شدم و با دیدن عکس های همکلاسیام و دوستام مدام باخودم فک میکردم چه زندگیا دارن،چه قدر خوشبختن،خوش ب حالشون،من مث اینا نیستم و … و یادمه حال و هوای اینستاگرام و نتونستم بیش از یه ماه تحمل کنم،حتی کمتر و کلا برا مدت ۵،۶ سال ازون فضا دور شدم،طوری ک هرکدوم از همکارام یا دوستام وقتی متوجه میشد من تو اینستا نیستم شاخ درمیاورد،مدتیه تو اینستا هستم ولی فقط برا فالو لایوهای شما و چندتا پیج تخصصی دیگه ک تو رشته ی موردعلاقه م دوسشون دارم،همین،نه کسی رو فالو کردم نه اقدام خاصی میکنم اونجا،ممکنه حتی هر ده روز یبارم سر نزنم بهش،ارامش م واقعا اینطوری خیلی بیشتره،اینطوری ک سرم ب کار خودم باشه و رو اهداف خودم تمرکز کنم،
بهرحال،میخام بگم ک واقعا جزء آدم های خوشبخت و هدایت شده ی این جهان هستیم ک اینجاییم و داریم رو خودمون کار میکنیم برا بهبود شخصیت مون،برا تغییر باورهامون و اصلاح باگ ها و مسیرمون،هزاربار ازتون متشکرم و از الله یکتا ک شمارو سر راه زندگی من قرار داد،همیشه هرجایی ک حرفش پیش اومده گفتم،درسته من اساتید زیادی داشتم تو زندگی م ولی شما تاثیرگذارترین استاد من بودین و زندگی من اگه فقط یه نقطه ی عطف بخاد داشته باشه،تقسیم ش میتونم بکنم ب قبل آشنایی م با شما و بعدش،
این روزا خیلییی بیشتر از قبل و خیلیی باتعهد بیشتر دارم رو سایت و آموزه هاتون کار میکنم،محصولات زیادی خریدم ازتون و الان ب صورت لیزری تمرکز کردم رو روان شناسی ثروت ۳ تا بتونم ایشالا کسب و کار خودمو شروع کنم،رو عزت نفسم،باور لیاقت و فراوانی هم کار میکنم و میام از نتایج م براتون مینویسم،
و مریم جونم عزیزم بی نهایت عاشقانه ازت ممنونم بارها بارها این آگاهی ها شهد عسلت رو خواندم و نوشتم تا ذهنم کمی بتونه هضمشون کنه
کمی بفهمتشون تا بتونه بیشتر از کمی عمل کنه بهشون !
برای بار سوم برای خودم نوشتم به صورت اهرم رنج و لذت از مقاله بالا و در اینجا هم مینوسیم شایدبه دوستان عزیزم هم کمک کنه🙏
حسادت ریشه دارد در : (باور های محدود کننده)
●باور کمبود
●باور عدم لیاقت
●عدم درک ساز و کار جهان
حالا اگر در حس حسادت باشیم و باورهای محدود کننده را رفع نکنیم چه رنج هایی در زندگی نصیبمان میشود؟!
○حسادت آتشی است که دود آن فقط و فقط، چشم فرد را که حسود است میسوزاند
○زندگی مان را مسلسل وار آماج صدمات جبران ناپذیر جسمی و ذهنی میکند
○بیماری است که مارا در جنگ دائمی با خودمان نگه میدارد
○از در صلح بودن با خودمان خارجمان میکند
○اتصالمان را با جریان هدایت الله قطع میکند
○در قالب دعوا،بحث،توهین ،….وارد زندگی مان میشود
○در قالب بیماری های جسمی مهمان ناخوانده ی زندگی مان میشود
○مارا در جنگ فرسایشی مسابقه با دیگران قرار میدهد
○احساس عقب ماندن از قافله میکنیم زندگی را مثل مسابقه ای می دانیم که وقتمان تمام شده و افراد زودتر از ما همه چیز را کسب کردند
○تجربه محدودیت های بیشتر ،ورود کمبود های بیشتر به زندگی و ناکامی هایی که مارا سرخورده تر و ناتوان تر از دستیابی به کوچکترین موفقیت ها میکند
○ما را در مدار کمبود عزت نفس قرار داده که از دیدن توانایی های خودمان ناتوان میشویم
○تصور میکنیم همه از ما موفق ترند بهترند توانا ترند
شروع میکنیم به قضاوت خودمان و به احساس یاس میرسیم
○احساس ناامیدی باعث عصبانیت شدید میشود،زیرا فک میکنیم توانایی رسیدن به موفقیت ها را نداریم
احساس عقب ماندن از قافله را داریم و بی ارزش بودن در برابر افراد،دوستان،و افراد موفق
○هربار حسادت میورزیم به جهان درخواست کمبود بیشتر را میدهیم و جهان قطعا مارا به مسیری میبرد تا کمبود بیشتری را تجربه کنیم
○حسادت یعنی تنبلی و عدم اعتماد به خدا که حرکت نمیکنی و بد خواهی برای دیگران را به وجود می آورد
○زندگی خودمان را به سطح پایین تری تنزل میدهیم
اگر تحسین را جایگزین حسادت بکنیم چه لذت هایی را در زندگی تجربه خواهیم کرد؟!
□مارا برای همیشه در صلح با خودمان قرار میدهد
□اتصالمان به خاطر صلح با جریان هدایتت الله همیشه وصل است
□این صلح دائمی آرام آرام نعمت ها ثروت ها و خواسته هارا…خود به خود از راه های آسان و لذت بخش وارد زندگی ما میکند
□آنقدر صلح با خودمان زیاد میشود که از جنگ فرسایشی مسابقه با دیگران بیرون می آییم و آماده زیستن به سبک شخصی خودمان میشویم
□هربار که موفقیت فردی را تحسین میکنیم به جهان درخواست داشتن آن موفقیت ها را ارسال میکنیم و جهان مارا به مسیر موفقیت ها هدایت میکند
□آنقدر کنترل ذهنمان قوی تر میشود که میتوانیم بر نجواهای ذهنمان به گونه ای غلبه کنیم که از دیدن موفقیت افراد خوشحال شویم
□باعث میشود درهایی از برکت را به زندگی مان بگشاییم و تحسین جزو ویژگی های طبیعی مان میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان فراوانی جایگزین کمبود میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان عشق جایگزین نفرت میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان سلامتی جایگزین بیماری میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان ثروت جایگزین فقر میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان آرامش جایگزین نگرانی میشود
اما باور های لازم برای تبدیل “حسادت” به “تحسین”
♡وقتی در مداری قرار میگیرم که موفقیت های شخصی را میبینیم یا در موردش میشنویم این یک نشانه است که از نزدیک شدن به مدار خوبی ها و قرار است به زودی به آن برسیم
♡اگر مثل سابق افراد از بدبختی هایشان نمیگویند و ما احاطه شدیم از دیدن و شنیدن موفقیت ها این نشانه نزدیک شدن ما به مدار موفقیت است
♡اگر خبر ازدواج میشنویم این یعنی جهان دارد در ساختن باور فراوانی به ما کمک میکند
♡اگر خبر موفقیت مالی افراد را میشنویم این یعنی جهان دارد در ساختن باور فراوانی مالی به ما کمک میکند
♡اگر آن فرد توانسته به آن موفقیت برسه ماهم میتوانیم چون همه ما انسان ها یه سیستم عصبی مغزی و فکری داریم
♡ما همه از خداییم و اون فرد موفق هم بخشی از ماست و موفقیت و ثروت و خوشبختی او مال ماهم هست پس باید خوشحال باشیم
♡چیزهایی که ما میخواهیم در ابتدا در قالب نعمت هایی به اطرافیان : دوستان/همکاران/خواهر/برادر/همسر…..داده میشود و این امتحان ماست که مبادا در آن امتحان قبول نشویم چون قرار است بهتر از آن به ما داده بشود
♡باور های فراوانی : موفقیت ،ثروت ،خوشبختی ،عشق…مثل O۲ در دنیا فراوونه پس به ماهم خیلی راحت میرسد
♡این نعمت ها و موفقیت ها از طرف خدایی هست که بی نهایت وهابه و اگر نعمتی به فردی رسیده کلی نعمت و ثروت دیگر بیش از نیاز همه هست و به ما هم میرسه و تمومی نداره
♡باور ساز و کار جهان : هرکسی در هر جایی که هست خواه خوشبخت،یا نگون بخت ،فقر یا ثروتمند ، سلامت یا بیمار ، دقیقا جای درستش است و نتیجه باور ها و فرکانس هایش را تجربه میکند
♡باور احساس لیاقت
بازم از استاد عزیزم😘 مریم جانم💞 و دوستانم آگاهم😘🥰 بابت کامنت های فوق العادشون که از همشون استفاده کردم بینهایت سپاسگزارم❤❤
من واقعا از شما سپاسگزارم برای دیگاه زیبای ک نوشتین و روشن کردین ک چجوری ریشه ی حسادت رو تو خودمون خاموش تر نگهداریم
تحسینتون میکنم ک اینقدر درک کردین قوانین رو
ممنونم از شما ❤
اگر ما الان اینجا هستیم و داریم این آگاهی رو میشنویم و عمل میکنیم
اگر واقعا باور داشته باشیم ک خودمون خالق لحظه به لحظه زندگیمون هستیم
اگر به هدایت خداوند اعتقاد داشته باشیم
اگر به سیستمی بدون این جریان، ایمان و اعتماد داشته باشیم
اون وقت دیگر نگرانه عقب ماندن از دیگران یا مقایسه کردن خودمون با دیگران نیستیم
چون باور داریم مسیر رو پیدا کردیم
فقط باید تمرکز کنم ترمزها رو بردارم
تسلیم باشم
و پارو نزنم و احساس خوب رو در خودم هرروز روشن کنم تا نعمتها بیان تو زندگیم
و به جریان اعتماد کنم تا مدارهام طی بشه
کسی ک ایمان به باور فراوانی داره
کسی ک ایمان داره این جهان قانون داره
کسی ک ایمان داره ک برگی بدون اجازه خداوند از درخت نمی افته
دیگر نگران نیست
دیگران دنبال مقایسه نیست .
به خودش میگه
من روی خودم کار میکنم نعمتها هم لاجرم وارد زندگی من میشه
این نعمتها یه جای در یک مدار بالاتر اتفاق افتاد
من باید با بهبود شخصیتم به اون مدار بالاتر هدایت بشم با عمل به قوانین با حسادت نورزیدن .باتحسین موفقیت دیگران .با ماندن در احساس خوب بیشتر . با حضور در لحظه زندگی خودم و لذت بردن .با ایمان داشتن به خداوند .با شرک نورزیدن .با تمرکز به نکات مثبت . با کنترل ورودیهام .با نماندن در تضادهای زندگیم
اینجوری مدارهامو طی کنم و اجازه بدم نعمتها بیان تو زندگیم
پیش تر از اینها هم ک نعمتها تو زندگی من نیومدن و من محروم شدم بخاطر این بود ک من از قوانین سر پیچی کردم
بخاطر حسادت ورزیدنها بود ک حسادت ریشه بزرگ و زیر مجموعه قوی داره ک ریشه آن..
ماندن در احساس بد و کمبود بود
با شرک ورزیدن بودن
عدم تمرکز بر نکات مثبت آدمها بود
ایمان نداشت به جریان بود ک کارشو بلد نیست
همه اینها نزاشتن من نعمتها رو داشته باشم
در نعمتها رو به روی خودم بستم .
حسادت یعنی عدم درک این قوانین .عدم اعتماد به جریان .عدم داشتن قوانین
البته همه اینها به صورت تکاملی باید حل بشه تا به کمال نزدیک بشیم
و نیاز به این مرور و تکرار این قوانین داره
این مطالب برای خودم بیشتر نوشتم …..
انشلا ک هرروز بیشتر از دیروز عمل کنیم به این آگاهی های ناب
این اولین نوشته من در این صفحه هست.از خانم عاطفه .ااقای فریدون و خانم سمیه امینی .از این سه عزیز تشکر میکنم که راه زیبایی رو با قلمشون به من نشون دادن.تعهد میدم که با عوض کردن این باورم نتیجه های فوق العادم رو بیام و برای شما بنویسم.بله که من لیاقت داشتن هرررررانچه رو که میخوام داشته باشم و باااااااشم رو دارم.سالها به خودم میگفتم دیگران لایق دوست داشته شدن هستن چرا من نیستم.چرا کسی اون طور که باید دوست نداره و همیشه غصه میخوردم که مگر من زیبا نیستم.یا فلانی چی داره که من ندارم با اینکه من خیلی ویژگی های بهتری هم دارم اگر ملاک این ویژگی ها هستن!!!!! حالا به خودم میگم که فراوانی هست و من لیاقت داشتن همه چیز و همه کس رو که میخوام دارم .دلیلی برای حسادت نیست.خدایا شکرت.اصلا نمیدونم این هجم از افکار رو چطور بنویسم.این متن رو از سر ذوق که این حس افتاد تو دلم و شاد شدم نوشتم.ممنونم از همه و مخصوصا استاد عزیز
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرانقدر و همه شما دوستان گرامی
قبل از هر چیز، خداوند رو شکر می کنم که من رو به مسیری هدایت کرد که این همه انسان جستجوگرِ آگاهی های زندگی بخش در این مسیر حضور دارند تا با اشتراک گذاری تجربیات و الهامات ارزشمندمان، امکان رشد یکدیگر را به صورت تصاعدی بالا ببریم.
در رابطه با موضوع حسادت، آخرین تجربه من این بود که چند روز پیش، یکی از نزدیکانم گفت که قصد شرکت در دوره ای آموزشی در زمینه مدیریت کسب و کار را دارد و سرفصل های دوره را به من نشان داد. راستش آن دوره، زیاد به نظرم جالب نیامد و همین که خواستم دوره روانشناسی ثروت ۳ را که مربوط به کسب و کار شخصی است (و البته خودم هنوز به آن مدار نرسیدم و آن را تهیه نکرده ام)، به او معرفی کنم ناخودآگاه احساس کردم که نجوایی درونم می گوید: نه بهش نگو!!! از دستِ این شیطانِ شیطون (:
ولی با وجود مقاومت درونی ام، سایت استاد عباس منش و دوره روانشناسی ثروت ۳ رو بهش معرفی کردم.
واقعا باورهایی که خانم شایسته در این مقاله به آنها اشاره کردند (باور کمبود و باور عدم لیاقت) مثل کدهای تروجان در حال برنامه ریزی رفتار من بودند و اگر فرمان خودم رو آگاهانه به دست نمی گرفتم، اجازه نمی داد پیش اون بنده خدا اسمی از استاد عباسمنش و دوره روانشناسی ثروت ۳ ببرم. شما فکر کنید یک ماشین خودران تسلا زیر پاتون باشه و وقتی حالت خودرانش رو فعال می کنید به دلیل آلوده بودن به ویروس های سیستمی، جاده اصلی رو نتونه تشخیص بده و بره به سمت دره. حالا اگر اون لحظه، آگاهانه این موضوع رو درک کنید سریع فرمان ماشین رو محکم می گیرید و از حالت خودران خارجش می کنید ولی اگر بخوایم مثل ۹۸ درصد جامعه، بگذاریم ماشین آلوده به ویروس سیستمی هر کار که دوست داشت در اون حالت نامساعد انجام بده، باید منتظر اتفاقات ناگواری باشیم. در واقع، رذایل اخلاقی، حکم ویروس های سیستمی رو دارند که اجازه نمی دهند سیستم به درستی و در حالت طبیعی خودش، کار کنه و در نتیجه، اجازه جاری شدن جریانِ طبیعیِ سلامتی، ثروت، معنویت و روابط عالی رو بهمون نمی ده.
دقیقا طبق گفته های استاد عباس منش، وقتی این پیام ذهنی رو دریافت کردم حالم دیگه خوب نبود و کاملا واضح بود که این یک نجوای شیطانی است. انگار که آگاهی های استاد عباس منش، فقط متعلق به منه و نباید کسی به خصوص از آشنایان، از این گنج باخبر بشه (باور کمبود). یاد داستان سری ۳ جلدی کتاب سارا از استر هیکس می افتم که در جلد دوم، سارا دوست نداشت سِت (دوستش) چیزی از رابطه سارا با سلیمان دستگیرش بشه و سلیمان رو فقط برای خودش می خواست (البته من تا همین جای داستان رو بیشتر نخوندم و نمی دونم در ادامه، چه اتفاقی خواهد افتاد؛ احتمال زیاد سارا هم مثل همه ما به این باور محدود کننده خودش پی خواهد برد و اجازه خواهد داد که جریان طبیعی آگاهی، خودش اتفاق بیفته و راه آگاهی های بعدی را به زندگیش باز نگه دارد؛ چون اگر حسادت کند طبق قانون، به دلیل ارسال فرکانس کمبود آگاهی، جریان آگاهی به زندگی خودش را می بندد یا محدود می کند و هیچ کس جز خودش ضرر نمی کند).
دیروز داشتم به این اتفاق که برایم افتاد فکر می کردم اما خداوند مثل همیشه، با ندای آرام بخشش، منطقی را به ذهنم جاری کرد که فکر می کنم راه حل فوق العاده ای است و آن این بود که:
«طبق قانون فرکانس و مدارها، اگر شخصی در مدار دریافت یک سری آگاهی ها یا موفقیت ها نباشد، به آنها دست نخواهد یافت حتی اگر به قول قرآن، شخصی مثل پیامبر نردبان بگذارد و به آسمان برود یا چاهی حفر کند و به قعر زمین برود؛ و اگر شخصی در مدار دریافت یک سری آگاهی ها یا موفقیت ها باشد، (به قول استاد) لاجرم به آنها دست خواهد یافت حتی اگر تمام مردم جهان (نه فقط من) با هم متحد شوند و بخواهند مانع دستیابی آن فرد به آن آگاهی یا موفقیت شوند»
این آگاهی یعنی اینکه من که نمی توانم روی زندگی دیگران تأثیری بگذارم و اگر حسودی کنم فقط دارم زندگی خودم رو به سطح پایین تری تنزل می دم.
پس حسادت، می تواند ترمزی باشد برای موفقیت خودم.
پس حسادت، اصلا چیز خوبی نیست.
پس آگاهانه باید با جهادی اکبر، توجه خود را به جای جنگیدن با حسادت به تحسین خود و دیگران، متمرکز کنیم.
خدایا واقعا ازت ممنونم و عاشقانه دوستت دارم
ممنون از شما دوست عزیزم که آنقدر روی معدن طلا و الماس گونه خودت کار کردی که در مدار خواندن این آگاهی، قرار گرفتی تا پیام الله را با هم بخوانیم. به قول استاد، اعتبار این آگاهی ها تماما به خداوند بر می گرده و من هم مثل شما، بسیار نیازمند دریافت و درکش بودم.
پی نوشت: من اومده بودم تا به الهام قلبی ام عمل کنم و فقط آگاهی دیروزم رو به اشتراک بگذارم ولی کلی آگاهی های دیگه هم در همین لحظه، جاری شد و مطالب اولیه کامنتم رو تشکیل داد و فکر می کنم پیام فوق العاده ای شد از طرف خداوند برای همه ما (و البته از کامنتی که به صورت الهامی نوشته شده باشد، جز این نمی توان انتظار داشت! مثل تمام فایل های استاد که از چنین بنیان قوی ای برخوردارند)؛ تا حدی که دوست دارم مطالب ارزشمند خانم شایسته رو با مطالب همین کامنت، با صدای خودم ضبط کنم و هزاران بار گوش کنم تا این آگاهی ها جزئی از شخصیتم بشن. واقعا خودم از مطالب این کامنت، حیرت کردم. همیشه می گفتم مگه میشه استاد خودشون فایلی رو ضبط کنند و بعد از آگاهی های اون فایل، خودشون کلی متعجب و حیرت زده بشن؟! حالا می فهمم گویا میشه (: برای خدا، کار نشد نداره. عاشقتم خداااااااا
منم حسادت در زندگی ام بود. چون شاید از کودکی همه چیز را در قالب مسابقه و مقایسه و قیاس برامون درآوردند. مثلا فلانی ۲۰ گرفت تو ۱۸ . یا فلانی شاگرد اول کلاس است جایزه بهتری مدرسه بهش میده و تو شاگرد سوم هستی قاعدتا مدرسه جایزه کوچکتری به تو میده. دختر عموت فلان اما تو بهمان.
شاید خشت اول از همین جا کج گذاشته شد که من الان اینگونه بودم . پیغام خوب بودن دیگران و به اندازه کافی خوب نبودن تو که پیوسته از اطراف صادر میشد . یا سعی کن از دیگران بهتر باشی. از دیگران، از دیگران، از دیگران .
من در کتاب چشم دل بگشای کاترین پاندر خوانده بودم که چیز هایی که تومیخواهی ابتدا در قالب نعمت هایی به اطرافیان تو داده میشود مثلا همسایه خواهر برادر همکار دوست فامیل و … اینجا امتحان توست مبادا در امتحان قبول نشوی و حسادت کنی. قرار است بهتر از آن نعمت ها به تو برسد .
خلاصه این نکته معنوی را تازه آموخته بودم. در مورد ازدواج بگویم که من از ۱۵ سالگی دوست داشتم ازدواج کنم و ۲۲ سال طول کشید تا به خواسته ام برسد . کلی درونم را پاک کردم تا به این خواسته رسیدم. از جمله این موضوع که هر وقت میشنیدم کسی ازدواج کرده اول تبریک میگفتم و لبخند میزدم بعد در خلوت با خدا درد و دل میکردم که خدایا منو فراموش کردی . پس من چی؟ استاد عباسمنش میگن حتی با خدا هم حرف منفی نزن که من اونموقع بد نبودم الان دیگه خوب فهمیدم اما من همش حرفهام این بود و میگفتم خدایا مگر ما بهر تماشای جهان آمده ایم و … تا اینکه وقتی نکته بالا را فهمیدم رویه ام عوض شد . و برای اولین بار به من گفتند فلانی عقد کرده . من رو بگید واقعا از ته دل شاد شدم گفتم خدایا شکرت . انقدر شاد شدم انگار خبر عقد خودم بود. دلم ماک و خالی از هر حس منفی بود. واقعا شاد شدم. خلاصه حدود ۶ ماه دیگر خواسته من نیز براورده شد و من نیز پس از طی دوره آشنایی عقد کردم.
حالا احساس میکنم اگر از ته دل برای خبر خوب دیگران شاد شوم برای من هم اتفاق میافته. اگر همکار آقای من ماشین خریده از ته دل شاد میشوم انگار که برادرم خودم خریده
نکته دیگه اینکه من یه بار توی جایی بودم آقایی رو دیدم که سواد پایین و زیبایی معمولی و … اما شغل خوبی داشت بعد با خودم گفتم نگاه کن ببین کی شغل داره بعد فلان فامیل ما که خیلی بهتره بیکاره. اون روز قرآن میخوندم این آیه توجه من رو جلب کرد که اینها به نعمت هایی که خدا از فضلش به حضرت ابراهیم داده حسودی میکنن. آیه ۵۴ سوره نساء
خلاصه تذکری برای خودم گرفتم .
بعد ها هم با آیه ای آشنا شدم که میگه ای مردم به آنچه در دستان مردم هست حسادت نکنید از فضل من بخواهید.
دیگه خدا با این آیه کار رو تموم کرده . به نظر من میگه چی میخوای از من بخواه بهت میدم . بیا من دارم بهت میدم. فکر کنم این آیه زیر پل حافظ تو خیابان انقلاب روی یکی از ستون های نوشته شده و من رو یاد این قضایا میندازه که اگه دست مر دم چیزی دیدی حسادت نکنی از فضل من بخواه
سپاس فراوان از این همه آگهی عالی که خانم شاسیته ی عزیز در اختیار ما گذاشتن واقعا به من و تغییر احساسم کمک کرد. امیدوارم تمام ما همیشه قدرت کنترل ذهنمون رو داشته باشیم و اجازه ندیم زباله ای وارد ذهنمون بشه.
سلام زهراجان .من از همین الان هم تصمیم گرفتم که خوبیها رو تحسین کنم ومیخوام ازشما شروع کنم .بسیار ممنونم که در کامنت گذاشتن اینقدر فعال هستی وچه کامنتهای عالی .سپاس فراوان.منم این مشکل حسادت را داشتم.مخصوصا وقتی بچه پسر میخواستم ولی حالا که فهمیدیم به خاطر باورهای منفی که درمورد پسرها داشتم نمیشد وقتی همکارام پسر دار میشدن حس خوبی نداشتم ولی خدایا شکر که فهمیدم حسادت چه اثار منفی داره ودرمقابلش تصمیم گرفتم که موفقیتهای افراد رو تحسین کنم
من از طریق گزینه مرا به سوی نشانها هدایت کن وارد این صفحه شدم
وای باورم نمیشه
استاد شما گفتید که این گزینه خیلی از بچها رو به سمت همون موضوعی که دقیقا میخواستن بدونه یک درصد خطا هدایت میکنه ، الان دقیقا برای من همین اتفاق افتاده
من از خدا خواستم بهم دقیقا بگه این فرکانسی که چند وقته منو در مدار احساس ضعیف قرار داده چیه؟ اقا تقی منو به این صفحه هدایت کرد یعنی من مات موندم اخه در این حد دیتیلی
من محمد حدود سی سالمه و وقتی که فایلهای گفت و گو استاد با دوستان در قالت clup house رو میدیدم خب یه سری از بچها تازه وارد ۲۰ سالگی شده بودن و نتایج فوق العاده گرفته بودن و من از یه طرف خوشحال بودم که چقد قانون خوب جواب میده و خداروشکر میکردم اما قشنگ فرکانس کمبود و عدم لایقت رو احساس میکردم ولی اون موقع خیلی دقیق نمیدونستم این فرکانس ریشه اش کجاس فقط میدونستم که ته وجودم شاد نمیشه از این نتایج چون نتایج من مثل اونا نیست و من ده سال از اونا بزرگترم تا اینکه اومدم سراغ این گزینه ی جادویی که مرا هدایت کرد بسوی نشانه و خداوند باز زبان تصاویر میگوید که اقا تو فقط تحسین کن و توی ذهنت به اونا تبریک بگو تا این فرکانس رو ضعیف کنی و وارد مدارهای بالاتر بری
سلام استاد عزیز😭😭😭😭
چقدر معجزه ! آخه مگه میشه اینهمه معجزه ؟!!! هرچند به قول خودتون اینا معجزه نیست فقط و فقط نشونه است واسه اینکه قانون داره جواب میده همین !
حالا موضوع چیه ؟
چند روزه ذهنم درگیره چرا باید داداش کوچکترم بره مغازه بزنه بعد من که از اون بزرگترم هنوز مغازه نداشته باشم ! (هرچند منم شرکت خودمو دارم!) وقتی حسادت میاد وسط دیگه آدم به ویژگی های خوبش کمتر یا اصلا توجه نمیکنه منم اونقدر ذهنم درگیر مغازه داداشم بود که همش غر میکردم با خودم هربار هم که میخواستم حواس من نره به نکات منفی ولی بازم ذهنم پرت میشد که امشب یکدفگی از خدا قلبی خواستم حتی یکم گریم گرفت گفتم خدایا خودت بیا منو هدایت کن که حسادت نکنم هرچند با خودم گفتم معلوم نیست خدا کی به من نشونه خودشو معرفی کنه ولی در کمال تعجب بعد حدود ۴ ساعت من به این قسمت که مربوط به حسادت هست هدایت شدم واقعا احساس میکنم خدا جلوم نشسته و داره با صحبت میکنه احساس فوق العاده بهم دست داده
ممنونم از استاد عزیز که چه راه حل جذابی برای برطرف کردن این نقصم بهم نشون دادین
ب نام الله یکتا،
ب لطف خدای مهربونم امروز ب یه پرسش هدایت شدم تو سایت ک دقیقا بهش احتیاج داشتم،راجع ب حسادت صحبت شده بود و من با جون و دل نشستم تک ب تک مطالب و خوندم و کامنتارو یادداشت برداری کردم،
اگه پیش ازین بهم میگفتن تو حسودی یا نه،قطعا جوابم منفی بود ولی امروز ک کامنتارو خوندم و مطالبو مطالعه کردم متوجه شدم این باگ تو وجود منم هست،منم دقیقا ادمی هستم ک وقتی از یه نفر جلوم تعریف میکنن احساسم خیلی بد میشه،مخصوصا اگه یه آقا جلوی من از یه خانوم تعریف کنه،درکل دلم میخاد فقط من در مرکز توجه باشم و فقط ب من توجه بشه و تحسینم کنن،دقیقا ادمی هستم ک وقتی یه نفر از توانایی هاش حرف میزنه میپرم وسط و از توانایی های خودم میگم،درواقع میخام بگم ک اینطوری نیست ک نشناسم خودمو،عوضی بازیامو کاملا میدونم 😃
چندروز پیش یکی از همکلاسیای سابقم اومده بود پیشم،دوسال بود ندیده بودمش و درگیر طرح و تخصص و اینا بود،درسش تموم شده بود و بعد مدتها بهم پیام داد و گفت ببینیم همو،دعوتش کردم اومد خونه،قبل اینکه بیاد من داشتم فک میکردم ک چقد من از دوستام عقب افتادم،الان همه بچه ها یا تخصص گرفتن یا رزیدنتن ولی من هنوز پزشک عمومی م،البته ک من طبق برنامه هایی ک براخودم چیدم و اهدافی ک انتخاب کردم ب این نتیجه رسیدم ک هیچ وقت تو ایران تخصص مو نگیرم و دنبال کسب و کار خودم برم تو رشته ای ک عاشقشم و تخصص مو خارج از کشور بخونم ولی بازم افکار شیطانی منو مشغول کرد،طبق معمول حال و احوال پرسی کردیم و نشستیم صحبت کردیم ازین ور اونور،از خودش و زندگی ش تعریف کرد و اینکه همسرش ورشکست شده بخاطر شروع یه کار بزرگ ک تکامل شو طی نکرده و مجبور شدن خونه و زندگی و ماشین شونو بفروشن کلی هم بدهکار شدن،نه اینکه خوشحال بشم از ورشکستگی شون ولی ته دلم احساس میکردم دارم احساس رضایت میکنم از شرایط م،وقتی پرسید این خونه تو داری چقدر اجاره میدی و گفتم اینجارو خریدم بیشتر احساس رضایت کردم،میخام بگم این رفتارم برا اینه ک احساس عدم لیاقت دارم و باور کمبود،برا همینه ک باید روی عزت نفس م خیلی خیلی ریشه ای و بنیادی کار کنم و اصلاح مسیر کنم مدام،یه جمله ی قشنگ خیلی وقت پیش یه جا خونده بودم ک الان یادم افتاد،گفته بود عزت نفس این نیست ک بری تو یه جمع و فک کنی تو از همه بهتری،عزت نفس اینه ک بری تو یه جمع و اصن خودتو با بقیه مقایسه نکنی و دقیقا من باید رو خودم کار کنم و ب جایی برسم ک خودمو مقایسه نکنم با بقیه،
ب نظرم این بیماری ذهنی خیلی ریشه داری هست تو همه مون ک مزمن شده و باید درمانش کنیم،رو خودمون باید کار کنیم برا حل ش،مخصوصا تو روزگاری ک داریم زندگی میکنیم،شبکه های اجتماعی و عکس ها و پست هایی ک هرکسی از خودش و زندگی ش منتشر میکنه،این باورو تلقین میکنه ک من خوب نیستم،من ب اندازه ی اونا کامل نیستم،من ب اندازه ی اونا پولدار و خوشحال نیستم و این مقایسه ی باطن زندگی خودمون با ظاهر زندگی بقیه مارو ب ناکجا اباد میبره،یادم میاد چندسال پیش ک اینستاگرام تازه اومده بود،من توش عضو شدم و با دیدن عکس های همکلاسیام و دوستام مدام باخودم فک میکردم چه زندگیا دارن،چه قدر خوشبختن،خوش ب حالشون،من مث اینا نیستم و … و یادمه حال و هوای اینستاگرام و نتونستم بیش از یه ماه تحمل کنم،حتی کمتر و کلا برا مدت ۵،۶ سال ازون فضا دور شدم،طوری ک هرکدوم از همکارام یا دوستام وقتی متوجه میشد من تو اینستا نیستم شاخ درمیاورد،مدتیه تو اینستا هستم ولی فقط برا فالو لایوهای شما و چندتا پیج تخصصی دیگه ک تو رشته ی موردعلاقه م دوسشون دارم،همین،نه کسی رو فالو کردم نه اقدام خاصی میکنم اونجا،ممکنه حتی هر ده روز یبارم سر نزنم بهش،ارامش م واقعا اینطوری خیلی بیشتره،اینطوری ک سرم ب کار خودم باشه و رو اهداف خودم تمرکز کنم،
بهرحال،میخام بگم ک واقعا جزء آدم های خوشبخت و هدایت شده ی این جهان هستیم ک اینجاییم و داریم رو خودمون کار میکنیم برا بهبود شخصیت مون،برا تغییر باورهامون و اصلاح باگ ها و مسیرمون،هزاربار ازتون متشکرم و از الله یکتا ک شمارو سر راه زندگی من قرار داد،همیشه هرجایی ک حرفش پیش اومده گفتم،درسته من اساتید زیادی داشتم تو زندگی م ولی شما تاثیرگذارترین استاد من بودین و زندگی من اگه فقط یه نقطه ی عطف بخاد داشته باشه،تقسیم ش میتونم بکنم ب قبل آشنایی م با شما و بعدش،
این روزا خیلییی بیشتر از قبل و خیلیی باتعهد بیشتر دارم رو سایت و آموزه هاتون کار میکنم،محصولات زیادی خریدم ازتون و الان ب صورت لیزری تمرکز کردم رو روان شناسی ثروت ۳ تا بتونم ایشالا کسب و کار خودمو شروع کنم،رو عزت نفسم،باور لیاقت و فراوانی هم کار میکنم و میام از نتایج م براتون مینویسم،
دوستون دارم
ممنونم بابت آگاهی هایی ک با ما ب اشتراک میذارید ❤
سلام استاد جانم ❤
و مریم جونم عزیزم بی نهایت عاشقانه ازت ممنونم بارها بارها این آگاهی ها شهد عسلت رو خواندم و نوشتم تا ذهنم کمی بتونه هضمشون کنه
کمی بفهمتشون تا بتونه بیشتر از کمی عمل کنه بهشون !
برای بار سوم برای خودم نوشتم به صورت اهرم رنج و لذت از مقاله بالا و در اینجا هم مینوسیم شایدبه دوستان عزیزم هم کمک کنه🙏
حسادت ریشه دارد در : (باور های محدود کننده)
●باور کمبود
●باور عدم لیاقت
●عدم درک ساز و کار جهان
حالا اگر در حس حسادت باشیم و باورهای محدود کننده را رفع نکنیم چه رنج هایی در زندگی نصیبمان میشود؟!
○حسادت آتشی است که دود آن فقط و فقط، چشم فرد را که حسود است میسوزاند
○زندگی مان را مسلسل وار آماج صدمات جبران ناپذیر جسمی و ذهنی میکند
○بیماری است که مارا در جنگ دائمی با خودمان نگه میدارد
○از در صلح بودن با خودمان خارجمان میکند
○اتصالمان را با جریان هدایت الله قطع میکند
○در قالب دعوا،بحث،توهین ،….وارد زندگی مان میشود
○در قالب بیماری های جسمی مهمان ناخوانده ی زندگی مان میشود
○مارا در جنگ فرسایشی مسابقه با دیگران قرار میدهد
○احساس عقب ماندن از قافله میکنیم زندگی را مثل مسابقه ای می دانیم که وقتمان تمام شده و افراد زودتر از ما همه چیز را کسب کردند
○تجربه محدودیت های بیشتر ،ورود کمبود های بیشتر به زندگی و ناکامی هایی که مارا سرخورده تر و ناتوان تر از دستیابی به کوچکترین موفقیت ها میکند
○ما را در مدار کمبود عزت نفس قرار داده که از دیدن توانایی های خودمان ناتوان میشویم
○تصور میکنیم همه از ما موفق ترند بهترند توانا ترند
شروع میکنیم به قضاوت خودمان و به احساس یاس میرسیم
○احساس ناامیدی باعث عصبانیت شدید میشود،زیرا فک میکنیم توانایی رسیدن به موفقیت ها را نداریم
احساس عقب ماندن از قافله را داریم و بی ارزش بودن در برابر افراد،دوستان،و افراد موفق
○هربار حسادت میورزیم به جهان درخواست کمبود بیشتر را میدهیم و جهان قطعا مارا به مسیری میبرد تا کمبود بیشتری را تجربه کنیم
○حسادت یعنی تنبلی و عدم اعتماد به خدا که حرکت نمیکنی و بد خواهی برای دیگران را به وجود می آورد
○زندگی خودمان را به سطح پایین تری تنزل میدهیم
اگر تحسین را جایگزین حسادت بکنیم چه لذت هایی را در زندگی تجربه خواهیم کرد؟!
□مارا برای همیشه در صلح با خودمان قرار میدهد
□اتصالمان به خاطر صلح با جریان هدایتت الله همیشه وصل است
□این صلح دائمی آرام آرام نعمت ها ثروت ها و خواسته هارا…خود به خود از راه های آسان و لذت بخش وارد زندگی ما میکند
□آنقدر صلح با خودمان زیاد میشود که از جنگ فرسایشی مسابقه با دیگران بیرون می آییم و آماده زیستن به سبک شخصی خودمان میشویم
□هربار که موفقیت فردی را تحسین میکنیم به جهان درخواست داشتن آن موفقیت ها را ارسال میکنیم و جهان مارا به مسیر موفقیت ها هدایت میکند
□آنقدر کنترل ذهنمان قوی تر میشود که میتوانیم بر نجواهای ذهنمان به گونه ای غلبه کنیم که از دیدن موفقیت افراد خوشحال شویم
□باعث میشود درهایی از برکت را به زندگی مان بگشاییم و تحسین جزو ویژگی های طبیعی مان میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان فراوانی جایگزین کمبود میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان عشق جایگزین نفرت میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان سلامتی جایگزین بیماری میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان ثروت جایگزین فقر میشود
□آنوقت در تجارت زندگی مان آرامش جایگزین نگرانی میشود
اما باور های لازم برای تبدیل “حسادت” به “تحسین”
♡وقتی در مداری قرار میگیرم که موفقیت های شخصی را میبینیم یا در موردش میشنویم این یک نشانه است که از نزدیک شدن به مدار خوبی ها و قرار است به زودی به آن برسیم
♡اگر مثل سابق افراد از بدبختی هایشان نمیگویند و ما احاطه شدیم از دیدن و شنیدن موفقیت ها این نشانه نزدیک شدن ما به مدار موفقیت است
♡اگر خبر ازدواج میشنویم این یعنی جهان دارد در ساختن باور فراوانی به ما کمک میکند
♡اگر خبر موفقیت مالی افراد را میشنویم این یعنی جهان دارد در ساختن باور فراوانی مالی به ما کمک میکند
♡اگر آن فرد توانسته به آن موفقیت برسه ماهم میتوانیم چون همه ما انسان ها یه سیستم عصبی مغزی و فکری داریم
♡ما همه از خداییم و اون فرد موفق هم بخشی از ماست و موفقیت و ثروت و خوشبختی او مال ماهم هست پس باید خوشحال باشیم
♡چیزهایی که ما میخواهیم در ابتدا در قالب نعمت هایی به اطرافیان : دوستان/همکاران/خواهر/برادر/همسر…..داده میشود و این امتحان ماست که مبادا در آن امتحان قبول نشویم چون قرار است بهتر از آن به ما داده بشود
♡باور های فراوانی : موفقیت ،ثروت ،خوشبختی ،عشق…مثل O۲ در دنیا فراوونه پس به ماهم خیلی راحت میرسد
♡این نعمت ها و موفقیت ها از طرف خدایی هست که بی نهایت وهابه و اگر نعمتی به فردی رسیده کلی نعمت و ثروت دیگر بیش از نیاز همه هست و به ما هم میرسه و تمومی نداره
♡باور ساز و کار جهان : هرکسی در هر جایی که هست خواه خوشبخت،یا نگون بخت ،فقر یا ثروتمند ، سلامت یا بیمار ، دقیقا جای درستش است و نتیجه باور ها و فرکانس هایش را تجربه میکند
♡باور احساس لیاقت
بازم از استاد عزیزم😘 مریم جانم💞 و دوستانم آگاهم😘🥰 بابت کامنت های فوق العادشون که از همشون استفاده کردم بینهایت سپاسگزارم❤❤
سلام دوست عزیز
من واقعا از شما سپاسگزارم برای دیگاه زیبای ک نوشتین و روشن کردین ک چجوری ریشه ی حسادت رو تو خودمون خاموش تر نگهداریم
تحسینتون میکنم ک اینقدر درک کردین قوانین رو
ممنونم از شما ❤
اگر ما الان اینجا هستیم و داریم این آگاهی رو میشنویم و عمل میکنیم
اگر واقعا باور داشته باشیم ک خودمون خالق لحظه به لحظه زندگیمون هستیم
اگر به هدایت خداوند اعتقاد داشته باشیم
اگر به سیستمی بدون این جریان ایمان اعتماد داشته باشیم
اون وقت دیگر عقب ماندن از دیگران یا مقایسه کردن خودمون با دیگران نیستیم
چون باور داریم مسیر رو پیدا کردیم
فقط باید تمرکز کنم ترمزها رو بردارم
تسلیم باشم
و پارو نزنم و احساس خوب رو در خودم هرروز روشن کنم تا نعمتها بیان تو زندگیم
و به جریان اعتماد کنم تا مدارهام طی بشه
کسی ک ایمان به باور فراوانی داره
کسی ک ایمان داره این جهان قانون داره
کسی ک ایمان داره ک برگی بدون اجازه خداوند از درخت نمی افته
دیگر نگران نیست
دیگران دنبال مقایسه نیست .
به خودش میگه
من روی خودم کار میکنم نعمتها هم لاجرم وارد زندگی منه میشه
حسادت یعنی عدم درک این قوانین .عدم اعتماد به جریان .عدم داشتن قوانین
البته همه اینها به صورت تکاملی باید حل بشه تا به کمال نزدیک بشیم
و نیاز به این مرور و تکرار این قوانین داره
این مطالب برای خودم بیشتر نوشتم …..
انشلا ک هرروز بیشتر از دیروز عمل کنیم به این آگاهی های ناب
سپاسگزارم از استاد عزیزم و مریم جان ❤
سلام دوست عزیز
من واقعا از شما سپاسگزارم برای دیگاه زیبای ک نوشتین و روشن کردین ک چجوری ریشه ی حسادت رو تو خودمون خاموش تر نگهداریم
تحسینتون میکنم ک اینقدر درک کردین قوانین رو
ممنونم از شما ❤
اگر ما الان اینجا هستیم و داریم این آگاهی رو میشنویم و عمل میکنیم
اگر واقعا باور داشته باشیم ک خودمون خالق لحظه به لحظه زندگیمون هستیم
اگر به هدایت خداوند اعتقاد داشته باشیم
اگر به سیستمی بدون این جریان، ایمان و اعتماد داشته باشیم
اون وقت دیگر نگرانه عقب ماندن از دیگران یا مقایسه کردن خودمون با دیگران نیستیم
چون باور داریم مسیر رو پیدا کردیم
فقط باید تمرکز کنم ترمزها رو بردارم
تسلیم باشم
و پارو نزنم و احساس خوب رو در خودم هرروز روشن کنم تا نعمتها بیان تو زندگیم
و به جریان اعتماد کنم تا مدارهام طی بشه
کسی ک ایمان به باور فراوانی داره
کسی ک ایمان داره این جهان قانون داره
کسی ک ایمان داره ک برگی بدون اجازه خداوند از درخت نمی افته
دیگر نگران نیست
دیگران دنبال مقایسه نیست .
به خودش میگه
من روی خودم کار میکنم نعمتها هم لاجرم وارد زندگی من میشه
این نعمتها یه جای در یک مدار بالاتر اتفاق افتاد
من باید با بهبود شخصیتم به اون مدار بالاتر هدایت بشم با عمل به قوانین با حسادت نورزیدن .باتحسین موفقیت دیگران .با ماندن در احساس خوب بیشتر . با حضور در لحظه زندگی خودم و لذت بردن .با ایمان داشتن به خداوند .با شرک نورزیدن .با تمرکز به نکات مثبت . با کنترل ورودیهام .با نماندن در تضادهای زندگیم
اینجوری مدارهامو طی کنم و اجازه بدم نعمتها بیان تو زندگیم
پیش تر از اینها هم ک نعمتها تو زندگی من نیومدن و من محروم شدم بخاطر این بود ک من از قوانین سر پیچی کردم
بخاطر حسادت ورزیدنها بود ک حسادت ریشه بزرگ و زیر مجموعه قوی داره ک ریشه آن..
ماندن در احساس بد و کمبود بود
با شرک ورزیدن بودن
عدم تمرکز بر نکات مثبت آدمها بود
ایمان نداشت به جریان بود ک کارشو بلد نیست
همه اینها نزاشتن من نعمتها رو داشته باشم
در نعمتها رو به روی خودم بستم .
حسادت یعنی عدم درک این قوانین .عدم اعتماد به جریان .عدم داشتن قوانین
البته همه اینها به صورت تکاملی باید حل بشه تا به کمال نزدیک بشیم
و نیاز به این مرور و تکرار این قوانین داره
این مطالب برای خودم بیشتر نوشتم …..
انشلا ک هرروز بیشتر از دیروز عمل کنیم به این آگاهی های ناب
سپاسگزارم از استاد عزیزم و مریم جان ❤
هانیه عزیز، امروز تو دست و زبان خدا بودی برای من
ممنونم که 2/5 سال پیش به ندای درونت گوش دادی و این کامنت رو نوشتی
توی گوشیم سیوش کردم که دوباره و دوباره بخونمش تا بیشتر کمکم کنه تا باورهای محدودکنندمو پیدا کنم
آرزوی سلامتی شادی و ثروت فراوون دارم برات
خداوند رو هزاران بار شکر که منو لایق دونسته تا با بندگان فوقالعاده ش هم قطار بشم
سلام من فقط میخوام یه تشکر ویژه کنم اول از شما مریم نازنین که انقدر قشنگ توضیح میدی ک انگار از خط قانون رد شدی
دوم از دوستانی ک انقدر قشنگ کامنت میزارن انقدر کامنتا خوبه ک من همرو تو دفترم خلاصه میکنم مینویسم واقعا افرین بهتون چه نگاهی چه دیدگاه هایی دارن همگی عالی چقد اینجا خوبه خوش میگذره قشنگ بهشته😎خدایا شکرت 😚😚😚
به نام خدا
این اولین نوشته من در این صفحه هست.از خانم عاطفه .ااقای فریدون و خانم سمیه امینی .از این سه عزیز تشکر میکنم که راه زیبایی رو با قلمشون به من نشون دادن.تعهد میدم که با عوض کردن این باورم نتیجه های فوق العادم رو بیام و برای شما بنویسم.بله که من لیاقت داشتن هرررررانچه رو که میخوام داشته باشم و باااااااشم رو دارم.سالها به خودم میگفتم دیگران لایق دوست داشته شدن هستن چرا من نیستم.چرا کسی اون طور که باید دوست نداره و همیشه غصه میخوردم که مگر من زیبا نیستم.یا فلانی چی داره که من ندارم با اینکه من خیلی ویژگی های بهتری هم دارم اگر ملاک این ویژگی ها هستن!!!!! حالا به خودم میگم که فراوانی هست و من لیاقت داشتن همه چیز و همه کس رو که میخوام دارم .دلیلی برای حسادت نیست.خدایا شکرت.اصلا نمیدونم این هجم از افکار رو چطور بنویسم.این متن رو از سر ذوق که این حس افتاد تو دلم و شاد شدم نوشتم.ممنونم از همه و مخصوصا استاد عزیز
به نام او
به یاد او
برای او
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرانقدر و همه شما دوستان گرامی
قبل از هر چیز، خداوند رو شکر می کنم که من رو به مسیری هدایت کرد که این همه انسان جستجوگرِ آگاهی های زندگی بخش در این مسیر حضور دارند تا با اشتراک گذاری تجربیات و الهامات ارزشمندمان، امکان رشد یکدیگر را به صورت تصاعدی بالا ببریم.
در رابطه با موضوع حسادت، آخرین تجربه من این بود که چند روز پیش، یکی از نزدیکانم گفت که قصد شرکت در دوره ای آموزشی در زمینه مدیریت کسب و کار را دارد و سرفصل های دوره را به من نشان داد. راستش آن دوره، زیاد به نظرم جالب نیامد و همین که خواستم دوره روانشناسی ثروت ۳ را که مربوط به کسب و کار شخصی است (و البته خودم هنوز به آن مدار نرسیدم و آن را تهیه نکرده ام)، به او معرفی کنم ناخودآگاه احساس کردم که نجوایی درونم می گوید: نه بهش نگو!!! از دستِ این شیطانِ شیطون (:
ولی با وجود مقاومت درونی ام، سایت استاد عباس منش و دوره روانشناسی ثروت ۳ رو بهش معرفی کردم.
واقعا باورهایی که خانم شایسته در این مقاله به آنها اشاره کردند (باور کمبود و باور عدم لیاقت) مثل کدهای تروجان در حال برنامه ریزی رفتار من بودند و اگر فرمان خودم رو آگاهانه به دست نمی گرفتم، اجازه نمی داد پیش اون بنده خدا اسمی از استاد عباسمنش و دوره روانشناسی ثروت ۳ ببرم. شما فکر کنید یک ماشین خودران تسلا زیر پاتون باشه و وقتی حالت خودرانش رو فعال می کنید به دلیل آلوده بودن به ویروس های سیستمی، جاده اصلی رو نتونه تشخیص بده و بره به سمت دره. حالا اگر اون لحظه، آگاهانه این موضوع رو درک کنید سریع فرمان ماشین رو محکم می گیرید و از حالت خودران خارجش می کنید ولی اگر بخوایم مثل ۹۸ درصد جامعه، بگذاریم ماشین آلوده به ویروس سیستمی هر کار که دوست داشت در اون حالت نامساعد انجام بده، باید منتظر اتفاقات ناگواری باشیم. در واقع، رذایل اخلاقی، حکم ویروس های سیستمی رو دارند که اجازه نمی دهند سیستم به درستی و در حالت طبیعی خودش، کار کنه و در نتیجه، اجازه جاری شدن جریانِ طبیعیِ سلامتی، ثروت، معنویت و روابط عالی رو بهمون نمی ده.
دقیقا طبق گفته های استاد عباس منش، وقتی این پیام ذهنی رو دریافت کردم حالم دیگه خوب نبود و کاملا واضح بود که این یک نجوای شیطانی است. انگار که آگاهی های استاد عباس منش، فقط متعلق به منه و نباید کسی به خصوص از آشنایان، از این گنج باخبر بشه (باور کمبود). یاد داستان سری ۳ جلدی کتاب سارا از استر هیکس می افتم که در جلد دوم، سارا دوست نداشت سِت (دوستش) چیزی از رابطه سارا با سلیمان دستگیرش بشه و سلیمان رو فقط برای خودش می خواست (البته من تا همین جای داستان رو بیشتر نخوندم و نمی دونم در ادامه، چه اتفاقی خواهد افتاد؛ احتمال زیاد سارا هم مثل همه ما به این باور محدود کننده خودش پی خواهد برد و اجازه خواهد داد که جریان طبیعی آگاهی، خودش اتفاق بیفته و راه آگاهی های بعدی را به زندگیش باز نگه دارد؛ چون اگر حسادت کند طبق قانون، به دلیل ارسال فرکانس کمبود آگاهی، جریان آگاهی به زندگی خودش را می بندد یا محدود می کند و هیچ کس جز خودش ضرر نمی کند).
دیروز داشتم به این اتفاق که برایم افتاد فکر می کردم اما خداوند مثل همیشه، با ندای آرام بخشش، منطقی را به ذهنم جاری کرد که فکر می کنم راه حل فوق العاده ای است و آن این بود که:
«طبق قانون فرکانس و مدارها، اگر شخصی در مدار دریافت یک سری آگاهی ها یا موفقیت ها نباشد، به آنها دست نخواهد یافت حتی اگر به قول قرآن، شخصی مثل پیامبر نردبان بگذارد و به آسمان برود یا چاهی حفر کند و به قعر زمین برود؛ و اگر شخصی در مدار دریافت یک سری آگاهی ها یا موفقیت ها باشد، (به قول استاد) لاجرم به آنها دست خواهد یافت حتی اگر تمام مردم جهان (نه فقط من) با هم متحد شوند و بخواهند مانع دستیابی آن فرد به آن آگاهی یا موفقیت شوند»
این آگاهی یعنی اینکه من که نمی توانم روی زندگی دیگران تأثیری بگذارم و اگر حسودی کنم فقط دارم زندگی خودم رو به سطح پایین تری تنزل می دم.
پس حسادت، می تواند ترمزی باشد برای موفقیت خودم.
پس حسادت، اصلا چیز خوبی نیست.
پس آگاهانه باید با جهادی اکبر، توجه خود را به جای جنگیدن با حسادت به تحسین خود و دیگران، متمرکز کنیم.
خدایا واقعا ازت ممنونم و عاشقانه دوستت دارم
ممنون از شما دوست عزیزم که آنقدر روی معدن طلا و الماس گونه خودت کار کردی که در مدار خواندن این آگاهی، قرار گرفتی تا پیام الله را با هم بخوانیم. به قول استاد، اعتبار این آگاهی ها تماما به خداوند بر می گرده و من هم مثل شما، بسیار نیازمند دریافت و درکش بودم.
پی نوشت: من اومده بودم تا به الهام قلبی ام عمل کنم و فقط آگاهی دیروزم رو به اشتراک بگذارم ولی کلی آگاهی های دیگه هم در همین لحظه، جاری شد و مطالب اولیه کامنتم رو تشکیل داد و فکر می کنم پیام فوق العاده ای شد از طرف خداوند برای همه ما (و البته از کامنتی که به صورت الهامی نوشته شده باشد، جز این نمی توان انتظار داشت! مثل تمام فایل های استاد که از چنین بنیان قوی ای برخوردارند)؛ تا حدی که دوست دارم مطالب ارزشمند خانم شایسته رو با مطالب همین کامنت، با صدای خودم ضبط کنم و هزاران بار گوش کنم تا این آگاهی ها جزئی از شخصیتم بشن. واقعا خودم از مطالب این کامنت، حیرت کردم. همیشه می گفتم مگه میشه استاد خودشون فایلی رو ضبط کنند و بعد از آگاهی های اون فایل، خودشون کلی متعجب و حیرت زده بشن؟! حالا می فهمم گویا میشه (: برای خدا، کار نشد نداره. عاشقتم خداااااااا
«ما به خداوند، اعتماد داریم»
منم حسادت در زندگی ام بود. چون شاید از کودکی همه چیز را در قالب مسابقه و مقایسه و قیاس برامون درآوردند. مثلا فلانی ۲۰ گرفت تو ۱۸ . یا فلانی شاگرد اول کلاس است جایزه بهتری مدرسه بهش میده و تو شاگرد سوم هستی قاعدتا مدرسه جایزه کوچکتری به تو میده. دختر عموت فلان اما تو بهمان.
شاید خشت اول از همین جا کج گذاشته شد که من الان اینگونه بودم . پیغام خوب بودن دیگران و به اندازه کافی خوب نبودن تو که پیوسته از اطراف صادر میشد . یا سعی کن از دیگران بهتر باشی. از دیگران، از دیگران، از دیگران .
من در کتاب چشم دل بگشای کاترین پاندر خوانده بودم که چیز هایی که تومیخواهی ابتدا در قالب نعمت هایی به اطرافیان تو داده میشود مثلا همسایه خواهر برادر همکار دوست فامیل و … اینجا امتحان توست مبادا در امتحان قبول نشوی و حسادت کنی. قرار است بهتر از آن نعمت ها به تو برسد .
خلاصه این نکته معنوی را تازه آموخته بودم. در مورد ازدواج بگویم که من از ۱۵ سالگی دوست داشتم ازدواج کنم و ۲۲ سال طول کشید تا به خواسته ام برسد . کلی درونم را پاک کردم تا به این خواسته رسیدم. از جمله این موضوع که هر وقت میشنیدم کسی ازدواج کرده اول تبریک میگفتم و لبخند میزدم بعد در خلوت با خدا درد و دل میکردم که خدایا منو فراموش کردی . پس من چی؟ استاد عباسمنش میگن حتی با خدا هم حرف منفی نزن که من اونموقع بد نبودم الان دیگه خوب فهمیدم اما من همش حرفهام این بود و میگفتم خدایا مگر ما بهر تماشای جهان آمده ایم و … تا اینکه وقتی نکته بالا را فهمیدم رویه ام عوض شد . و برای اولین بار به من گفتند فلانی عقد کرده . من رو بگید واقعا از ته دل شاد شدم گفتم خدایا شکرت . انقدر شاد شدم انگار خبر عقد خودم بود. دلم ماک و خالی از هر حس منفی بود. واقعا شاد شدم. خلاصه حدود ۶ ماه دیگر خواسته من نیز براورده شد و من نیز پس از طی دوره آشنایی عقد کردم.
حالا احساس میکنم اگر از ته دل برای خبر خوب دیگران شاد شوم برای من هم اتفاق میافته. اگر همکار آقای من ماشین خریده از ته دل شاد میشوم انگار که برادرم خودم خریده
نکته دیگه اینکه من یه بار توی جایی بودم آقایی رو دیدم که سواد پایین و زیبایی معمولی و … اما شغل خوبی داشت بعد با خودم گفتم نگاه کن ببین کی شغل داره بعد فلان فامیل ما که خیلی بهتره بیکاره. اون روز قرآن میخوندم این آیه توجه من رو جلب کرد که اینها به نعمت هایی که خدا از فضلش به حضرت ابراهیم داده حسودی میکنن. آیه ۵۴ سوره نساء
خلاصه تذکری برای خودم گرفتم .
بعد ها هم با آیه ای آشنا شدم که میگه ای مردم به آنچه در دستان مردم هست حسادت نکنید از فضل من بخواهید.
دیگه خدا با این آیه کار رو تموم کرده . به نظر من میگه چی میخوای از من بخواه بهت میدم . بیا من دارم بهت میدم. فکر کنم این آیه زیر پل حافظ تو خیابان انقلاب روی یکی از ستون های نوشته شده و من رو یاد این قضایا میندازه که اگه دست مر دم چیزی دیدی حسادت نکنی از فضل من بخواه
❤❤🌹🌹 استاد ممنونم.
سلام خدا جونم
سلام خانم عبداللهی عزیز و سپاسگزارم بخاطر این کامنتتون.
چقدر زیبا و پراز آگاهی بود برام.
چقدر حرفاتون بدلم نشست و آروم شدم خوشحال شدم
قربونت برم خداجون تو هر حالی باشی ازش هدایت بخوای هدایتت میکنه باهات از طریق دستانش حرف میزنه.
خانم عبداللهی عزیز دعا میکنم امروزتون بهتر از دیروزتون و فرداتون بهتر از امروزتون باشه و همیشه بی نهایت سلامتی عشق ثروت و فراوانی وارد زندگیتون بشه.
در پناه حق.
سپاس فراوان از این همه آگهی عالی که خانم شاسیته ی عزیز در اختیار ما گذاشتن واقعا به من و تغییر احساسم کمک کرد. امیدوارم تمام ما همیشه قدرت کنترل ذهنمون رو داشته باشیم و اجازه ندیم زباله ای وارد ذهنمون بشه.
یه عالمه ماچ به مریم شایسته ی عزیز زیبا
سلام زهراجان .من از همین الان هم تصمیم گرفتم که خوبیها رو تحسین کنم ومیخوام ازشما شروع کنم .بسیار ممنونم که در کامنت گذاشتن اینقدر فعال هستی وچه کامنتهای عالی .سپاس فراوان.منم این مشکل حسادت را داشتم.مخصوصا وقتی بچه پسر میخواستم ولی حالا که فهمیدیم به خاطر باورهای منفی که درمورد پسرها داشتم نمیشد وقتی همکارام پسر دار میشدن حس خوبی نداشتم ولی خدایا شکر که فهمیدم حسادت چه اثار منفی داره ودرمقابلش تصمیم گرفتم که موفقیتهای افراد رو تحسین کنم
بنام خدای مهربان
سلام استاد عزیز
سلام به خانواده سمیمی عباسمنش
من از طریق گزینه مرا به سوی نشانها هدایت کن وارد این صفحه شدم
وای باورم نمیشه
استاد شما گفتید که این گزینه خیلی از بچها رو به سمت همون موضوعی که دقیقا میخواستن بدونه یک درصد خطا هدایت میکنه ، الان دقیقا برای من همین اتفاق افتاده
من از خدا خواستم بهم دقیقا بگه این فرکانسی که چند وقته منو در مدار احساس ضعیف قرار داده چیه؟ اقا تقی منو به این صفحه هدایت کرد یعنی من مات موندم اخه در این حد دیتیلی
من محمد حدود سی سالمه و وقتی که فایلهای گفت و گو استاد با دوستان در قالت clup house رو میدیدم خب یه سری از بچها تازه وارد ۲۰ سالگی شده بودن و نتایج فوق العاده گرفته بودن و من از یه طرف خوشحال بودم که چقد قانون خوب جواب میده و خداروشکر میکردم اما قشنگ فرکانس کمبود و عدم لایقت رو احساس میکردم ولی اون موقع خیلی دقیق نمیدونستم این فرکانس ریشه اش کجاس فقط میدونستم که ته وجودم شاد نمیشه از این نتایج چون نتایج من مثل اونا نیست و من ده سال از اونا بزرگترم تا اینکه اومدم سراغ این گزینه ی جادویی که مرا هدایت کرد بسوی نشانه و خداوند باز زبان تصاویر میگوید که اقا تو فقط تحسین کن و توی ذهنت به اونا تبریک بگو تا این فرکانس رو ضعیف کنی و وارد مدارهای بالاتر بری
خداروشکر واقعا
استاد سپاسگزارم ازتون بابت این اپشن سایت خیلی ایده ی خداگونه ایست واقعا