https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-01 02:41:162020-10-14 09:30:33رابطه «ماندن در فرکانس حسادت» و «تجربه ناخواستههای بیشتر»
133نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واقعا نکته ی مهم وکلیدی هستش درمسیر زندگیمون. وبه قول استاد عزیز این حس حسادت درتمام آدم ها وجود داره.
این ماهستیم که با کنترل ذهن وباورهای درست افسارش به دست بگیریم یا بلعکس افسارمونو بدیم دست حس حسادتمون.
آره الان که دقت میکنم میبینم قبل از آشنا شدنم با سایت این حس حسادت رو داشتم حالا زیاد شدید نبود ولی در وجودم بود.
خداروشکر الان نمیگم کاملا خوب عالی هستم درمورد موضوعات عالی عمل میکنم اما خیلی بهتر شدم ودر مقابل رشد وپیشرفت اطرافیانم علاوه بر اینکه ناراحت نمیشم بسیار هم خوشحال میشم خدارو صدهزار مرتبه شکر.
سپاسگزارم خداجونم به این فایل هدایت شدم واین موضوع باعث شد که به خودم یادآوری کنم خیلی باید هواسم به این حسم باشه.سپاس
سلام به دوستان گلم وای وقتی این متن رو میخوندم انگار داشت ویژگی های منو میگفت الان مشکل بزرگ خودمو فهمیدم و اینکه باید خیلی روش کار کنم من وقتی میشنوم فلانی ازدواج کرده اینقدر حالم بد میشه که نگو انگار توی دنیا همون ی پسر بوده و تمام برای من چیزی نمونده یا وقتی میشنوم فلانی داره ادامه تحصیل میده یا اون شغلی رو که من میخام و براش تلاشم کردم البته فقط تلاش فیزیکی و بهش نرسیدم رو الان داره اینقدر حالم بد میشه و از خودم متنفرمیشم که نگو باید روی خودم روی باورهام کار کنم خدارو شکر که به این سایت و این نوشته ها هدایت شدم مطمئن ام از این به بعد با کار کردن رو باورهام به همه چیزهای خوب هدایت میشم همون طور که به این سایت هدایت شدم در پناه الله یکتا شادو سلامت باشید
فک کنم واقعا هدایت پروردگار بود که نوشته شمارو بخونم و پی به پاشنه آشیلم ببرم . همیشه ذهنم درگیر این بود چرا کار من درست نمیشه همیشه گیر داره خیلی فکر میکنم تا ایراد کارمو پیدا کنم تا هدایتی اومدم این متنو خوندم و فهمیدم من چقدر حسودم و درسته هیچوقت حسادتم به دیگران آسیب نزده ولی خودمو نابود کرده خودمو از مواهب الهی دور کرده اره مریم جون من هر بار میشنوم یکی از دوستام به موفقیتی که من دنبالشم رسیده میگم ای بابا این خواسته من بود اون بهش رسید و واقعا تا حدی میشم که ازون فرد بدم میاد چند روزی میشه با خودم کلنجار میرفتم که تا کی میخوای ادامه بدی اگه میتونی برو باورات درست کن به خواستت برس اگه نه ایقد سرت تو کار بقیه نباشه فک نکن بقیه جلوی تورو گرفتن نه اصلا اینجوری نیست چند روز بود آرومتر شده بودم دیگه مثل قبل که موفقیت همکاران میدیدم بهم نمیریختم دوست داشتم درباره این موضوع بخونم استاد تو دوره 12قدم دربارش صحبت کردن و گوش دادم دوس داشتم بازم بیشتر درباره ش بخونم من واقعا این حسو داشتم که از قافله عقب موندم و الان که فکر میکنم تو همه چی باور کمبود دارم حتی فکر میکنم وقت کم دارم باید عجله کنم خدا هدایتم کنه واقعا .
خیلی متنتون به دلم نشست شما همیشه الگوی من به عنوان یه خانم همه چی تمام بودین و هستین امیدوارم بتونم این مشکلمو حل کنم و بیشتر تحسین کنم کمتر حسادت کنم و خودمو ایقد اذیت نکنم و بتونم باور کنم که دنیا پر از فرصته برای رسیدن به خواسته هام .
خیلی ممنونم بابت متن کامل وفوق العاده ای که نوشتین چقدر منو به فکر وا داشت من چندروزی بود تو دفترم نوشتم خدایا تو هدایتم کن تو ایرادات ذهنیم رو بهم بگو من چه باوری دارم که اینقدر روابط ناخواسته دارم و امروز یه چنتا سرچ داشتم تو سایت که هدایت شدم به این بخش
واقعا من اصلا اصلا فکرنمی کردم که آدم حسودی باشم اما الان یعنی همین لحظه وبعد از خوندن متن زیبای شما دقیقا فهمیدم چقدر زیاد حسودم و ریشه ی مشکلاتم هم همونه
چقدر وقتی میشنیدم که دونفری که باهم رابطه داشتن بعد ازدواج کردن اعصابم خورد میشد حتی اگر که ازدواج هم نباشه باز هم از خوشی دو نفر حسودیم میشد جالبه وقتی یکی بهم گفت حسود خیییییییلی بهم برخورد وخودم رو قانع کردم که اصلا نیستم واون طرف مشکل داره
وااای استاد چقدر وقتی که می شنیدم فلانی از نزدیکان تونسته پیشرفت کنه درجا نفسم بند میاد جالبه که خودم متوجه نمیشدم ولی خواهرم بهم گفتم حواست کجاست داری سکته میکنیاااا
وااای خدایا چقدر از ناراحتی بقیه لذت می بردم البته اینا همش درونی بود ها خیییییلی درون جوری که حتی خودمم نمیدونستم چرااا در حالی که در ظاهر ناراحت بودم و در زمان هایی که شخصی پیشرفت میکرد من نفر اول بهش تبریک می گفتم اماااا
چه کنم که فقط خداا از درون آگاهه و خودم وگریه هام و رویاهایی که همش می دیدم که از اون شخص خیییییلی جلوترم وکلی بهش سرکوفت میزنم
حالا دلیل حسادتم چیه به نظر خودم اولش شرک به خدا بود از بس همه چیز رو میگفتم بابام نمیزاره فلان نمیشه و… از همه جا عقب مونده بودم اینا قبل از آشنایی با شما بود بعد از اون فقط قدرت رو دادن به الله والان همه بهم میگن که اعتمادبه نفس بالایی داری که من همش رو مدیون خدای خودم و آموزه های استادم میدونم
استاد دلیل دیگه ش فقط میتونم بگم احساس عقب موندن از قافله س خییییلی زیاااد این حسو دارم خییییلی
حالا دقیق نمیدونم از کجا شروع کنم ولی مطمئنم اون خدایی که مشکلم رو بهم گفت راه حلش رو هم میگه من منتظر می مونم
به نظر من پاشنه آشیل یا هر موردی که ما توش نقطه ضعف داریم
واقعا چیزی نیست که فقط راه درمانشو پیدا کنیم و بگیم دیگه خوب شدم
واقعا تمرین میخواد
تکرار زیاد
من 9 ساله در گیر حس حسادتم
و واقعا نیاز به یه جهاد اکبر دارم
اینکه باور فراورانی رو بسازی
اینکه باور لیاقت و ارزشمندی رو بسازی و انقدر
به خودت بگی
من ارزشمندم و با لیاقتم و بی هیچ دلیلی فقط چون انسان به این دنیا اومدم من با ارزشم
فراوانی و نعمت و برکت در زندگیم سرازیر شده و هر روز من غرق در رزق و روزیم
واقعا این تحسین و شادی برای خوشبختی دیگران اگه نباشه
واقعا درجا میزنی و واقعا به معنای واقعی میری قاطی باقالیا
من سالیان ساله که متوقف شدم
بچه ها واقعا متوقف
یه قفل گنده انگار به زندگیم زدن که باز نمیشه
(هر فردی در هر جایگاهی-خواه خوشبخت یا نگون بخت، فقیر یا ثروتمند، سلامت یا بیمار- است، دقیقاً جای درستش است و نتیجهی باورها و فرکانسهایش را تجربه میکند)
واقعا دارم عذاب میکشم روزهای عمرم خط های دور چشمم بزرگ شدن سریع بچه هام نفهمیدن قانون جهان به این سادگیش
من سالهای زیادی از عمرم رو با حسادت به خودم لطمه زدم شرمنده ی خودمم
این حسادت شده واسم یه باور تکرار شونده و انقدر تکرار میشه انقدر انقدر انقدر
که همه میفهمن و ازم سوال میکنن چرا ؟
چرا زندگیت حتی یه تکون کوچیک نمیخوره
تو که مهربونی تو که عین فرشته ها میمونی چرا انقدر در جا میزنی
امروز در تاریخ 7 شهریور 1402
من جهاد اکبر رو آغاز میکنم به خودم و بچه های سایت قول میدم جز عشق و تحسین و نشانه ای از برکات خدا اجازه فکر کردن هم به خودم ندم
سلام به دوست عزیز امیدوارم همچنان به این تعهدی که دادین پایبند بوده باشین و پیشرفت های کوچیک کوچیکتون رو دیده باشین و خودتونو از این عذاب خودساخته ی حسادت رها تر کرده باشین ، منهم دقیقا مثل شما بودم بهتر شدم و به میزانی که بهتر شدم خودم دارم بیشتر لذت میبرم
این فایل نشانه امروز من بود . قبل اینکه باز کنم بازم مثل همیشه نجوای شنیدم که … ولکن بابا معلومه دیگه چی میخواد بیاره یا زندگی در بهشت که بیشتر موقع برام میاد یا میخواد بگه حالتو خوب کن حست رو خوب کن !!؟!!
واقعا خودم تعجب میکنم بعد اینهمه مراقبت ، اینهمه گوش دادن به فایل و تغیراتی که درمن شکل گرفته بازهم ذهنم انقدر مقاومت داره و چموشه …
از طرفی یک الهامی هم به دلم می آمد که بازش کن شاید توش یه نکته جالب باشه که تا الان نشنیدی …
خلاصه که با خوندن این متن خیلی شگفت زده شدم و برام تکان دهنده بود ….
اینکه انقدر قشنگ از ریشه حسادت میگه که من همشون رو حس کردم . اینکه انقدر واضح از عاقبت حسادت میگه …
خدایی همیشه قبل آشنایی با استاد عشقم ، با خودم فکرمیکردم …به به من چه آدم خوبی هستم … اصلا هییییچ به کسی حسودی نمیکنم …کاری هم به کسی ندارم ….
الان فهمیدم نصف حرص هایی که قبلا میخوردم و الان هم خیلی مخفیانه و ناخودآگاه حرص میخورم یا حسم بد میشه سر همین حسادت هاست ….
از بعد آشنایی با استاد خوب واقعا کمتر شده ولی ریشه های مخفی رو الان پیدا کردم ….
همین که جلوی خودم رو میگیرم به همکارم که فروش داشته تبریک نگم به بهانه های مختلف ….
همین که جواب سوالاشون رو با این که میدونم نمیدم به بهانه اینکه از گروه من نیست و وظیفه من نیست …. چون رتبه سر گروهش از من بیشتره … همین که حرص میخورم وقتی میبینم همسرم انقدر لباس های جورواجور داره و بعضیاشون کمتر از ده بار پوشیده میگه دلم رو زده و نمیپوشه ….. واقعا خجالت میکشم از گفتن اینا ولی چقدر بده هااااا …
هرچی فکر میکنم کلی ازین نمونه های شرمساری میاد تو ذهنم که باید باید باید روشون کار کنم و تبدیل کنم به تحسین تحسین تحسین .
چقدر هم شبیه هم هستن …جالبه
حسادت…تحسین
آقای عباسمنش خانم شایسته دوستان همفرکانسی
خدای خوب من ازتون صمیمانه مچکرم که هروقت وارد این سایت بهشتی شدم یکی از قفل های زندگیم باز شد خدارو هزار مرتبه شکر
باید اعتراف کنم که من هم هنوز تا حدودی دارای باورهای محدود کننده ی کمبود و عدم احساس لیاقت هستم. خیلی روی خودم کار کردم ولی به قول استاد هنوز میلیاردها سال نوری با اون چیزی که میتونم باشم فاصله دارم. خیلی باید تمرین کنیم و ادامه بدیم تا بتونیم بتن قبلی ذهنمون رو بشکنیم. من با اینکه الان دیگه مثل قبل از موفقیت کسی ناراحت نمی شم ولی هنوز نتونستم به نقطه ای برسم که از موفقیت اونها خوشحال بشم. الان بیشتر حالت خنثی دارم بعد از تمرین های فراوان. ولی کاملا ایمان دارم که باور کمبود و عدم احساس لیاقت از پاشنه های آشیل اکثر افراد جامعه و همچنین من هست و باید به صورت تمرکزی تمرینهام رو معطوف کنم به ساختن باور فراوانی و احساس لیاقت. خصوصا در مورد باور کمبود قضیه جدی تر هست چون این باور مخفیه و شاید حتی فرد اون رو انکار کنه؛ فقط با بررسی عمقی خودمون متوجه حضور چنین باور محدود کننده ای میشیم. آخ که چقد این حس از قافله عقب افتادن رو داشتم من قبلا، الان هم هنوز تا حدودی دارمش.
واقعا خانم شایسته ی عزیز جای تبریک داره. چطور شما که اینقدر روی خودت کار کردی و مدارت کیلومترها با این مسائل فاصله داره اینقدر خوب میتونی باگهای موجود در حسادت رو تشخیص بدی به شکلی که وقتی آدم داره مقاله رو میخونه هی به خودش میگه آره دقیقا همینه، خودشه، منم همین حس رو دارم.
سپاسگزارم که علی رغم میل باطنی به نوشتن ، اینقدر درکتون و عالی مینویسید
سخنرانی هاتون دیگه چه شوری در قلبها ایجاد میکنه ؟
چقدر دوست دارم یک روز شنونده ی صحبتهاتون باشم
ولی نمیدونم کجا و چجوری ؟
توی نت هم اسمتون و سرچ کردم ولی چیزی دریافت نکردم
راستش توی کامنتهاتون که از روز اول تا اینجا رو مطالعه کردم اصلا به شغل فعلی و چیزی که بشه شما رو پیدا کرد حتی در فضای مجازی اشاره نکرده بودید
به هر حال ده سال در محضر استاد دل سپرده اید و الان کلامتون و نوشته هاتون نشان از عزت نفس بالای شما داره .
در این کامنتتون این جمله برام بلد شد :
((((خیلی باید تمرین کنیم و ادامه بدیم تا بتونیم بتن قبلی ذهنمون رو بشکنیم و باید به صورت تمرکزی تمرینهام رو معطوف کنم به ساختن باور فراوانی و احساس لیاقت. خصوصا در مورد باور کمبود))))
میشه لطفا بگید چطوری روی خودتون کار میکنید ؟ چطوری عزت نفستون و بالا و بالاتر میبرید ؟ چطوری در طول زمانهایی که بیدار هستید میتونید به تمام نکاتی که در کامنتهاتون نوشتید عمل کنید ؟
احتمالا این باگ منه که متوجه نمیشم ،
من فکر میکنم باید چند جمله رو مدتی نوشت و بعد از مدتی جملات بعدی !
ولی شما که به نوشتن علاقه ای ندارید !
راستش الان میدونم که که اصل زندگی و قانون چیه ولی گویا هنوز برام جا نیفتاده
مثل کسی شدم که دیوار و کنده تا به گنج برسه ولی در ضربه ی آخر مونده
گویا اون ضربه ی آخر برای من هنوز زده نشده که من وقتی کامنتهای سایت و میخونم همش با خودم میگم آخه اینهمه مطلب چطوری میشه حواسم به همشون باشه ؟؟
سپاسگزارم از اینکه با نگاه مهربونتون و با صبری جمیل تا اینجا رو مطالعه کردید .
چقدر خوبه هر روز نقاط ضعفمون رو به کمک اموزه های استاد عزیزمون پیدا میکنیم و میتونیم روی اون کار کنیم و بهبودش بدیم
این نقطه ضعف یه پاشنه آشیل بزرگه که هر کی دچارش بشه واقعا از نعمتها خودشو محروم کرده و ظلم بزرگی در حق خودش کرده . البته خیلی وقتها ما ناخوداگاه این اتفاق برامون میفته و اصلا متوجه نیستیم داریم حسادت میکنیم .
حسادت انقدر حسش بده که وقتی کلمه شو هم مینویسم حسم بد میشه چه برسه وقتی که در فرکانسش قرار میگیرم .
حالا من متوجه یه ریشه بزرگ درون خودم شدم وقتایی که سعی میکنم داشته ها و دستاوردهای دیگران رو نادیده بگیرم و بهش توجه نکنم بخاطر این هست که من عمیقا از اینکه کسی به جایی برسه یا چیزی بدست بیاره یا رابطه خوبی داشته باشه خوشحال نمیشم . قبلا فکر میکردم بخاطر این هست که من آدمی هستم که این چیزا زیاد برام بولد نیست. ولی من در واقع حسادت میکردم و نمیتونستم توی شادی دیگران با حس خوب حضور داشته باشم و همیشه همیشه یه نوع بیخیالی به هررر داشته و دستاورد دیگران داشتم و بی توجهی میکردم جوری که خودمم فکرشو نمیکردم ریشه اون حسادت باشه .
من آدمی هستم که هیچوقت نمیخوام کسی نقطه ضعفی ازم ببینه برای همین این قضیه رو عیب میدونستم علنی نشون بدم ولی با بی توجهی کاری میکردم که حسم بد نشه و یه جورایی اعراض میکردم و زود فراموش میکردم .
و همیشه در تعجب بودم چرااا برای من اتفاق نمیفته چرا تحولی در زندگی من رخ نمیده ؟ چون من وقتی نعمتی میبینم اعراض میکنم دقیقا بر خلاف جریان خوشبختی حرکت میکنم .
به نظر من هر کسی دستاوردی کسب میکنه . باید به چشم یه نعمت و نشونه از طرف خدا ببینیمش. دقیقا به جهان اطرافمون مثل کاتالوگ نگاه کنیم خداوند مرتب داره خواسته ها و ناخواسته های مارو از طریق افراد دیگه بهمون نشون میده تا ما درخواستشو بدیم .
و مرتب داره به ما میگه چی میخوای؟ من آماده م بهت بدم تو فقط نشونم بده چی میخوای ؟ جهان زبون هیچکس رو بلد نیست اون فقط توجه و فرکانس و احساس مارو میفهمه وقتی من دو نفر رو میبینم در اوج خوشبختی هستن و رابطه عالی دارن ، وقتشه به جهان سفارشمو بدم با توجه و تحسین کردن و احساس خوبی که میفرستم با آرزوی خوشبختی کردن براشون و اونوقته که به جهان من هم سرازیر میشه . ولی اگه بیام بهشون حسودی کنم و حالم از دیدنشون بد بشه فرکانس کمبود و بی لیاقتی میفرستم و جهان باز به من پاسخ میده و کاری میکنه بیشتر توی اون حس بمونم .
اون سیستم وار داره کار خودشو میکنه و توجهی نمیکنه ته دل من چی میخواد اون فقط فرکانس منو دریافت میکنه .
یا وقتی خوشبختی ی نفرو میبینم بی توجهی میکنم در واقع من فرکانس خنثایی به جهان فرستادم و من ممکنه چیز بدی نگیرم ولی خوبیی هم بدست نمیارم. و اینطوری سالها و سالها در یک نقطه از زندگی گیر میفتیم و هرچقدر دست و پا میزنیم به جلو حرکت نمیکنیم و وقتی آدم یه جا بمونه هیچوقت ثابت نیست قطعا اگه به جلو حرکت نکنیم داریم به عقب میریم .
اگه تا حالا انقدر واضح نمیدونستیم حالا میدونیم و وظیفه ما عمل کردن هست با توکل به خدا درین راه قدم برمیداریم و به قول استاد جهادی اکبر در سرزمین وجود خودمون راه میندازیم .
خدایا شکرت میکنم که این آگاهی رو از طریق بندگان خوبت بهم رسوندی .
آفرین چه قدر خوب گفتی برای من خیلی مهم این نکته چون میخوام بهش عمل کنم
وقتی نعمتی رو از دیگران میبینم اعراض میکنم ، دقیقا بر خلاف جریان خوشبختی حرکت میکنم .
این جمله واقعا معرکه بود
خداوند مرتب داره خواسته ها و ناخواسته های مارو از طریق افراد دیگه بهمون نشون میده تا ما درخواستشو بدیم .
دوستان دیدین وقتی از یچیزی مثلا ماشینی لباسی خوشتون میاد هی تو تن بقیه میبینید یا تو خیابون از اون ماشین زیاد میبینید… دقیقا همینه… چه جالب … پس اینا یه نشونه اس که هی فلانی از آرزو و خواستت دست نکش … بخواه از من بخواه ….
در مورد پاراگراف بعدی : دیدین وقتی دونفر باهم خوبن حالا چه همجنس چه غیر همجنس چه زن و شوهر چه دوست . دیدید وقتی بهم حرفای عاشقانه میزنن آدم چندشش میشه؟ بدش میاد ؟ یه دوستی داشتم خیلی اینجوری بود واقعا چندشش میشد شدید که من یه ماه پیش در جواب سؤالش که چرا من اینجوری میشم با دیدن رابطه عاشقانه حتی در یک فیلم من با آگاهی های نصف و ناقص خودم که ازین سایت داشتم گفتم … بابا جان تو اتفاقا خیلی هم خوشت میاد خیلی هم دلت میخواد فقط اینجوری بروز میدی که بدت آمده که خودت پیش خودت ضایع نشی فکر نکنی از اونا چیزی کمتر داری ….ولی الان کاملا متوجه ریشه این موضوع شدم . واقعا ممنون دوست عزیز.
حالا درک میکنم چرا استاد وقتی اون موتور داغون رو داشته میرفته تو میدون میشسته و اونایی که ماشین مدل بالا داشتن رو تحسین میکرده و براشون دست تکون میداده استاد داشته تمرین تحسین میکرده . خیلی جالب بود… خیلی….
به نام الله مهربانم
سلام به استاد عزیز ومریم جان.
سلام به همراهان عزیزم
واقعا نکته ی مهم وکلیدی هستش درمسیر زندگیمون. وبه قول استاد عزیز این حس حسادت درتمام آدم ها وجود داره.
این ماهستیم که با کنترل ذهن وباورهای درست افسارش به دست بگیریم یا بلعکس افسارمونو بدیم دست حس حسادتمون.
آره الان که دقت میکنم میبینم قبل از آشنا شدنم با سایت این حس حسادت رو داشتم حالا زیاد شدید نبود ولی در وجودم بود.
خداروشکر الان نمیگم کاملا خوب عالی هستم درمورد موضوعات عالی عمل میکنم اما خیلی بهتر شدم ودر مقابل رشد وپیشرفت اطرافیانم علاوه بر اینکه ناراحت نمیشم بسیار هم خوشحال میشم خدارو صدهزار مرتبه شکر.
سپاسگزارم خداجونم به این فایل هدایت شدم واین موضوع باعث شد که به خودم یادآوری کنم خیلی باید هواسم به این حسم باشه.سپاس
درپناه حق
سلام به دوستان گلم وای وقتی این متن رو میخوندم انگار داشت ویژگی های منو میگفت الان مشکل بزرگ خودمو فهمیدم و اینکه باید خیلی روش کار کنم من وقتی میشنوم فلانی ازدواج کرده اینقدر حالم بد میشه که نگو انگار توی دنیا همون ی پسر بوده و تمام برای من چیزی نمونده یا وقتی میشنوم فلانی داره ادامه تحصیل میده یا اون شغلی رو که من میخام و براش تلاشم کردم البته فقط تلاش فیزیکی و بهش نرسیدم رو الان داره اینقدر حالم بد میشه و از خودم متنفرمیشم که نگو باید روی خودم روی باورهام کار کنم خدارو شکر که به این سایت و این نوشته ها هدایت شدم مطمئن ام از این به بعد با کار کردن رو باورهام به همه چیزهای خوب هدایت میشم همون طور که به این سایت هدایت شدم در پناه الله یکتا شادو سلامت باشید
سلام خدمت مریم خانم عزیزم
فک کنم واقعا هدایت پروردگار بود که نوشته شمارو بخونم و پی به پاشنه آشیلم ببرم . همیشه ذهنم درگیر این بود چرا کار من درست نمیشه همیشه گیر داره خیلی فکر میکنم تا ایراد کارمو پیدا کنم تا هدایتی اومدم این متنو خوندم و فهمیدم من چقدر حسودم و درسته هیچوقت حسادتم به دیگران آسیب نزده ولی خودمو نابود کرده خودمو از مواهب الهی دور کرده اره مریم جون من هر بار میشنوم یکی از دوستام به موفقیتی که من دنبالشم رسیده میگم ای بابا این خواسته من بود اون بهش رسید و واقعا تا حدی میشم که ازون فرد بدم میاد چند روزی میشه با خودم کلنجار میرفتم که تا کی میخوای ادامه بدی اگه میتونی برو باورات درست کن به خواستت برس اگه نه ایقد سرت تو کار بقیه نباشه فک نکن بقیه جلوی تورو گرفتن نه اصلا اینجوری نیست چند روز بود آرومتر شده بودم دیگه مثل قبل که موفقیت همکاران میدیدم بهم نمیریختم دوست داشتم درباره این موضوع بخونم استاد تو دوره 12قدم دربارش صحبت کردن و گوش دادم دوس داشتم بازم بیشتر درباره ش بخونم من واقعا این حسو داشتم که از قافله عقب موندم و الان که فکر میکنم تو همه چی باور کمبود دارم حتی فکر میکنم وقت کم دارم باید عجله کنم خدا هدایتم کنه واقعا .
خیلی متنتون به دلم نشست شما همیشه الگوی من به عنوان یه خانم همه چی تمام بودین و هستین امیدوارم بتونم این مشکلمو حل کنم و بیشتر تحسین کنم کمتر حسادت کنم و خودمو ایقد اذیت نکنم و بتونم باور کنم که دنیا پر از فرصته برای رسیدن به خواسته هام .
سلام به استادعزیززم وشایسته جان
وتماام بچه های این بهشت
می خواه هرچی به ذهن رسیدبنویسم
چون دیگه نمی خوام کمالگراباشم
چون دیگه نظرونگاه وحرف دیگران برام مهم نیست
چون دیگه خودمونمی خوام کامل ترازبقیه بدونم وبترسم ازاستباه
وحتی بگم که حسادت درون منم هست
اره منم بنده ای ازبندگان خداکه هرچیزی درون بقیه هست منم دارم
یه سری نکات مهبت یه سری نکات منفی
من حسادت داشتم همش فکرمی کردام کمترشده
چون خنثی شده بودم ولی خداخواست بهم بگه دخترقشنگم این برنامه درون توهسست فقط نبایدفعالش کنی
مثل کوه اتشفشان
این به اندازه ای که توروتحریک کنه برای حرکت به جلوبایدازش استفاده بشه نه بیشتر ولی مثل اینکه من زیاده روی کردام
حتی فک می کنم حسادتم عجیبه
وفک می کنم باورلییاقتم خییلی کمه
ارزشمندی
ودیدن خود
امان ازاین خود که من ندیدمش
باتحقیرها وسرکوبها درپستویی پنهان شده بود
ولی من پیداش کردام ودرحال روبراه کردنش هستم به لطف دست طلایی خدا عباسمنش عزیزم
اقا من واقعاا ادم موفقی هستم
یک زن خودساخته که تونستم کلی ثروت وشهرت بسازم
باورنمی کنیدکه من بدون داشتن استاد واموزش انگاراین هنر روتویی اسمون یادگرفته بودم
ترکوندم
بهترین خونه
بهترین ماشین
ملک
حتی برای بچه هام
ماشین
والانم مشغول به کار
معروف مشهور
ولییییییی
تا می فهمم فلانی هم واردکارشده
یافلانی ماشین خریده
یافلانی داره پیشرفت می کنه
من به شددت بهم می ریزم
میگم اونم واردشد
وحالم بدمیشه
نمی دونم حس می کنم خودموازبقیه بهترمی دونم
اینجا یادداشت می کنم
که ماهمه یکی هستیم
وهرکسی توانایی داره
وهمه می تونن موفق بشن
من هم یکی ازاین بندگان
ومن روبه این عنوان فرستادن روی کره ی خاکی که وظیفه اموانجام بدم
وبرم
وبایدازموفقیت بقیه خوشحال باشم چون تهش همه یکی هستیم
البته فضاهم تاثیرداره به نظرم
ادمهای بامداربایین
ومن بایدتلاش کنم که احساس لیاقت رودرون خودم افزایش بدم
دوس دارم دوستان راهنمایی کنن منوچطورمن احساس لیاقت کنم
? ??
بنام خدا
با سلام خدمت خانم شایسته ی عزیز واستاد عزیزم
خیلی ممنونم بابت متن کامل وفوق العاده ای که نوشتین چقدر منو به فکر وا داشت من چندروزی بود تو دفترم نوشتم خدایا تو هدایتم کن تو ایرادات ذهنیم رو بهم بگو من چه باوری دارم که اینقدر روابط ناخواسته دارم و امروز یه چنتا سرچ داشتم تو سایت که هدایت شدم به این بخش
واقعا من اصلا اصلا فکرنمی کردم که آدم حسودی باشم اما الان یعنی همین لحظه وبعد از خوندن متن زیبای شما دقیقا فهمیدم چقدر زیاد حسودم و ریشه ی مشکلاتم هم همونه
چقدر وقتی میشنیدم که دونفری که باهم رابطه داشتن بعد ازدواج کردن اعصابم خورد میشد حتی اگر که ازدواج هم نباشه باز هم از خوشی دو نفر حسودیم میشد جالبه وقتی یکی بهم گفت حسود خیییییییلی بهم برخورد وخودم رو قانع کردم که اصلا نیستم واون طرف مشکل داره
وااای استاد چقدر وقتی که می شنیدم فلانی از نزدیکان تونسته پیشرفت کنه درجا نفسم بند میاد جالبه که خودم متوجه نمیشدم ولی خواهرم بهم گفتم حواست کجاست داری سکته میکنیاااا
وااای خدایا چقدر از ناراحتی بقیه لذت می بردم البته اینا همش درونی بود ها خیییییلی درون جوری که حتی خودمم نمیدونستم چرااا در حالی که در ظاهر ناراحت بودم و در زمان هایی که شخصی پیشرفت میکرد من نفر اول بهش تبریک می گفتم اماااا
چه کنم که فقط خداا از درون آگاهه و خودم وگریه هام و رویاهایی که همش می دیدم که از اون شخص خیییییلی جلوترم وکلی بهش سرکوفت میزنم
حالا دلیل حسادتم چیه به نظر خودم اولش شرک به خدا بود از بس همه چیز رو میگفتم بابام نمیزاره فلان نمیشه و… از همه جا عقب مونده بودم اینا قبل از آشنایی با شما بود بعد از اون فقط قدرت رو دادن به الله والان همه بهم میگن که اعتمادبه نفس بالایی داری که من همش رو مدیون خدای خودم و آموزه های استادم میدونم
استاد دلیل دیگه ش فقط میتونم بگم احساس عقب موندن از قافله س خییییلی زیاااد این حسو دارم خییییلی
حالا دقیق نمیدونم از کجا شروع کنم ولی مطمئنم اون خدایی که مشکلم رو بهم گفت راه حلش رو هم میگه من منتظر می مونم
در پناه حق
سلام عباسمنش عزیزم
به نظر من پاشنه آشیل یا هر موردی که ما توش نقطه ضعف داریم
واقعا چیزی نیست که فقط راه درمانشو پیدا کنیم و بگیم دیگه خوب شدم
واقعا تمرین میخواد
تکرار زیاد
من 9 ساله در گیر حس حسادتم
و واقعا نیاز به یه جهاد اکبر دارم
اینکه باور فراورانی رو بسازی
اینکه باور لیاقت و ارزشمندی رو بسازی و انقدر
به خودت بگی
من ارزشمندم و با لیاقتم و بی هیچ دلیلی فقط چون انسان به این دنیا اومدم من با ارزشم
فراوانی و نعمت و برکت در زندگیم سرازیر شده و هر روز من غرق در رزق و روزیم
واقعا این تحسین و شادی برای خوشبختی دیگران اگه نباشه
واقعا درجا میزنی و واقعا به معنای واقعی میری قاطی باقالیا
من سالیان ساله که متوقف شدم
بچه ها واقعا متوقف
یه قفل گنده انگار به زندگیم زدن که باز نمیشه
(هر فردی در هر جایگاهی-خواه خوشبخت یا نگون بخت، فقیر یا ثروتمند، سلامت یا بیمار- است، دقیقاً جای درستش است و نتیجهی باورها و فرکانسهایش را تجربه میکند)
واقعا دارم عذاب میکشم روزهای عمرم خط های دور چشمم بزرگ شدن سریع بچه هام نفهمیدن قانون جهان به این سادگیش
من سالهای زیادی از عمرم رو با حسادت به خودم لطمه زدم شرمنده ی خودمم
این حسادت شده واسم یه باور تکرار شونده و انقدر تکرار میشه انقدر انقدر انقدر
که همه میفهمن و ازم سوال میکنن چرا ؟
چرا زندگیت حتی یه تکون کوچیک نمیخوره
تو که مهربونی تو که عین فرشته ها میمونی چرا انقدر در جا میزنی
امروز در تاریخ 7 شهریور 1402
من جهاد اکبر رو آغاز میکنم به خودم و بچه های سایت قول میدم جز عشق و تحسین و نشانه ای از برکات خدا اجازه فکر کردن هم به خودم ندم
من به این توقف پایان میدم بخدا بسته ….
سلام به دوست عزیز امیدوارم همچنان به این تعهدی که دادین پایبند بوده باشین و پیشرفت های کوچیک کوچیکتون رو دیده باشین و خودتونو از این عذاب خودساخته ی حسادت رها تر کرده باشین ، منهم دقیقا مثل شما بودم بهتر شدم و به میزانی که بهتر شدم خودم دارم بیشتر لذت میبرم
خدارو شکر هدایت شدم به فایل عزیز
نشانه امروز من بود
واقعا به موقع بود
خدارو شکر دارم حسادت را به تحسین تبدیل میکنم
خدارو شکر سعی میکنم کسی به موفقیت ی میرسه یا چیزی بیشتر از من بدست میاره تحسینش کنم
سخت است ولی کار شدنی است
نتیجه هم گرفتم
خودم اروم ترم بهتر نعمت وثروت وارد زندگی ام میشه
رابطه ام با دیگران وافراد به ظاهر بالاترازخودم بهترشده
چون خیلی چیزها من دارم که مردم ندارند
ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودم مقایسه نمیکنم
چیزی که من الان ندارم دیگران دارند اگر من تحسین کنم باور دارم من هم میتونم بهش برسم
وقتی دوست ندارم کسی در مورد من حسادت کنه چرا من در مورد دیگران حسادت کنم
هرکسی درهرجایی هست جای خودشه لیاقتش را داره وخداوند وجهان اشتباه نمیکنه
واگر ما در فرکانس حسادت قرار بگیریم
باور کمبود را به جهان میفرستیم
وجهان هم کمبود را برایمان اوکی میکنه
واقعا وقتی نشانه امروزم درموردحسادت بود
به خودم گفتم چقدر قانون خوب کار میکنه
وقتی به چیزی نیاز داری راحت هدایت میشی دقیق بهش
بعضی مواقع درک میکنیم
بعضی مواقع در مدارش نیستیم
من این روزها دارم روی حسادتم کارمیکنم
دیشب مهمان داشتیم خداوند هدایت کرده بود منزل ما برا تکرار غیر مستقیم قوانین
از استاد یادگرفتم همه جا از قوانین صحبت نکنم
دیشب بنده خداهها واقع التماس میکردند که کمکشون کنم در مدارش بودند
وهمیشه من وزندگی من را تحسین میکنم
چون قبلا راهنمایی کردم نتیجه گرفتن
دوباره تشنه اطلاعات بودند
اتفاقا بحث در مورد حسادت بود
که فلانی چه چیزی داره
چه جنسی گرفتن ووو
و خداروشکر هدایت شدم به فایل حسادت
بقول استاد دراین مسیر چیزهای عجیب و غریب زیادمیبینید
کافیه در برابر تغییر مقاومت نکنیم
کافیه بخوایم
کافیه بادل وجون این حرفها را باور کنیم
خدایا شکرت بابت این همه زیبایی و حس وحال خوب
استاد الهی قربونت برم که انقدر معرکه ای
واقعا نمیدونم چطور تشکر کنم
از مریم جون و بقیه همکاران هم کلی تشکر میکنم
این فایل نشانه امروز من بود . قبل اینکه باز کنم بازم مثل همیشه نجوای شنیدم که … ولکن بابا معلومه دیگه چی میخواد بیاره یا زندگی در بهشت که بیشتر موقع برام میاد یا میخواد بگه حالتو خوب کن حست رو خوب کن !!؟!!
واقعا خودم تعجب میکنم بعد اینهمه مراقبت ، اینهمه گوش دادن به فایل و تغیراتی که درمن شکل گرفته بازهم ذهنم انقدر مقاومت داره و چموشه …
از طرفی یک الهامی هم به دلم می آمد که بازش کن شاید توش یه نکته جالب باشه که تا الان نشنیدی …
خلاصه که با خوندن این متن خیلی شگفت زده شدم و برام تکان دهنده بود ….
اینکه انقدر قشنگ از ریشه حسادت میگه که من همشون رو حس کردم . اینکه انقدر واضح از عاقبت حسادت میگه …
خدایی همیشه قبل آشنایی با استاد عشقم ، با خودم فکرمیکردم …به به من چه آدم خوبی هستم … اصلا هییییچ به کسی حسودی نمیکنم …کاری هم به کسی ندارم ….
الان فهمیدم نصف حرص هایی که قبلا میخوردم و الان هم خیلی مخفیانه و ناخودآگاه حرص میخورم یا حسم بد میشه سر همین حسادت هاست ….
از بعد آشنایی با استاد خوب واقعا کمتر شده ولی ریشه های مخفی رو الان پیدا کردم ….
همین که جلوی خودم رو میگیرم به همکارم که فروش داشته تبریک نگم به بهانه های مختلف ….
همین که جواب سوالاشون رو با این که میدونم نمیدم به بهانه اینکه از گروه من نیست و وظیفه من نیست …. چون رتبه سر گروهش از من بیشتره … همین که حرص میخورم وقتی میبینم همسرم انقدر لباس های جورواجور داره و بعضیاشون کمتر از ده بار پوشیده میگه دلم رو زده و نمیپوشه ….. واقعا خجالت میکشم از گفتن اینا ولی چقدر بده هااااا …
هرچی فکر میکنم کلی ازین نمونه های شرمساری میاد تو ذهنم که باید باید باید روشون کار کنم و تبدیل کنم به تحسین تحسین تحسین .
چقدر هم شبیه هم هستن …جالبه
حسادت…تحسین
آقای عباسمنش خانم شایسته دوستان همفرکانسی
خدای خوب من ازتون صمیمانه مچکرم که هروقت وارد این سایت بهشتی شدم یکی از قفل های زندگیم باز شد خدارو هزار مرتبه شکر
به امید الله یکتا فعلا خدانگهدار
سلام به دوستان عزیز
باید اعتراف کنم که من هم هنوز تا حدودی دارای باورهای محدود کننده ی کمبود و عدم احساس لیاقت هستم. خیلی روی خودم کار کردم ولی به قول استاد هنوز میلیاردها سال نوری با اون چیزی که میتونم باشم فاصله دارم. خیلی باید تمرین کنیم و ادامه بدیم تا بتونیم بتن قبلی ذهنمون رو بشکنیم. من با اینکه الان دیگه مثل قبل از موفقیت کسی ناراحت نمی شم ولی هنوز نتونستم به نقطه ای برسم که از موفقیت اونها خوشحال بشم. الان بیشتر حالت خنثی دارم بعد از تمرین های فراوان. ولی کاملا ایمان دارم که باور کمبود و عدم احساس لیاقت از پاشنه های آشیل اکثر افراد جامعه و همچنین من هست و باید به صورت تمرکزی تمرینهام رو معطوف کنم به ساختن باور فراوانی و احساس لیاقت. خصوصا در مورد باور کمبود قضیه جدی تر هست چون این باور مخفیه و شاید حتی فرد اون رو انکار کنه؛ فقط با بررسی عمقی خودمون متوجه حضور چنین باور محدود کننده ای میشیم. آخ که چقد این حس از قافله عقب افتادن رو داشتم من قبلا، الان هم هنوز تا حدودی دارمش.
واقعا خانم شایسته ی عزیز جای تبریک داره. چطور شما که اینقدر روی خودت کار کردی و مدارت کیلومترها با این مسائل فاصله داره اینقدر خوب میتونی باگهای موجود در حسادت رو تشخیص بدی به شکلی که وقتی آدم داره مقاله رو میخونه هی به خودش میگه آره دقیقا همینه، خودشه، منم همین حس رو دارم.
در پناه الله یکتا باشید.
سلام آقای شریفی عزیز
سپاسگزارم که علی رغم میل باطنی به نوشتن ، اینقدر درکتون و عالی مینویسید
سخنرانی هاتون دیگه چه شوری در قلبها ایجاد میکنه ؟
چقدر دوست دارم یک روز شنونده ی صحبتهاتون باشم
ولی نمیدونم کجا و چجوری ؟
توی نت هم اسمتون و سرچ کردم ولی چیزی دریافت نکردم
راستش توی کامنتهاتون که از روز اول تا اینجا رو مطالعه کردم اصلا به شغل فعلی و چیزی که بشه شما رو پیدا کرد حتی در فضای مجازی اشاره نکرده بودید
به هر حال ده سال در محضر استاد دل سپرده اید و الان کلامتون و نوشته هاتون نشان از عزت نفس بالای شما داره .
در این کامنتتون این جمله برام بلد شد :
((((خیلی باید تمرین کنیم و ادامه بدیم تا بتونیم بتن قبلی ذهنمون رو بشکنیم و باید به صورت تمرکزی تمرینهام رو معطوف کنم به ساختن باور فراوانی و احساس لیاقت. خصوصا در مورد باور کمبود))))
میشه لطفا بگید چطوری روی خودتون کار میکنید ؟ چطوری عزت نفستون و بالا و بالاتر میبرید ؟ چطوری در طول زمانهایی که بیدار هستید میتونید به تمام نکاتی که در کامنتهاتون نوشتید عمل کنید ؟
احتمالا این باگ منه که متوجه نمیشم ،
من فکر میکنم باید چند جمله رو مدتی نوشت و بعد از مدتی جملات بعدی !
ولی شما که به نوشتن علاقه ای ندارید !
راستش الان میدونم که که اصل زندگی و قانون چیه ولی گویا هنوز برام جا نیفتاده
مثل کسی شدم که دیوار و کنده تا به گنج برسه ولی در ضربه ی آخر مونده
گویا اون ضربه ی آخر برای من هنوز زده نشده که من وقتی کامنتهای سایت و میخونم همش با خودم میگم آخه اینهمه مطلب چطوری میشه حواسم به همشون باشه ؟؟
سپاسگزارم از اینکه با نگاه مهربونتون و با صبری جمیل تا اینجا رو مطالعه کردید .
عزت نفسون مستداااام
به نام خداوند یکتا و مهربانم
سلام
چقدر خوبه هر روز نقاط ضعفمون رو به کمک اموزه های استاد عزیزمون پیدا میکنیم و میتونیم روی اون کار کنیم و بهبودش بدیم
این نقطه ضعف یه پاشنه آشیل بزرگه که هر کی دچارش بشه واقعا از نعمتها خودشو محروم کرده و ظلم بزرگی در حق خودش کرده . البته خیلی وقتها ما ناخوداگاه این اتفاق برامون میفته و اصلا متوجه نیستیم داریم حسادت میکنیم .
حسادت انقدر حسش بده که وقتی کلمه شو هم مینویسم حسم بد میشه چه برسه وقتی که در فرکانسش قرار میگیرم .
حالا من متوجه یه ریشه بزرگ درون خودم شدم وقتایی که سعی میکنم داشته ها و دستاوردهای دیگران رو نادیده بگیرم و بهش توجه نکنم بخاطر این هست که من عمیقا از اینکه کسی به جایی برسه یا چیزی بدست بیاره یا رابطه خوبی داشته باشه خوشحال نمیشم . قبلا فکر میکردم بخاطر این هست که من آدمی هستم که این چیزا زیاد برام بولد نیست. ولی من در واقع حسادت میکردم و نمیتونستم توی شادی دیگران با حس خوب حضور داشته باشم و همیشه همیشه یه نوع بیخیالی به هررر داشته و دستاورد دیگران داشتم و بی توجهی میکردم جوری که خودمم فکرشو نمیکردم ریشه اون حسادت باشه .
من آدمی هستم که هیچوقت نمیخوام کسی نقطه ضعفی ازم ببینه برای همین این قضیه رو عیب میدونستم علنی نشون بدم ولی با بی توجهی کاری میکردم که حسم بد نشه و یه جورایی اعراض میکردم و زود فراموش میکردم .
و همیشه در تعجب بودم چرااا برای من اتفاق نمیفته چرا تحولی در زندگی من رخ نمیده ؟ چون من وقتی نعمتی میبینم اعراض میکنم دقیقا بر خلاف جریان خوشبختی حرکت میکنم .
به نظر من هر کسی دستاوردی کسب میکنه . باید به چشم یه نعمت و نشونه از طرف خدا ببینیمش. دقیقا به جهان اطرافمون مثل کاتالوگ نگاه کنیم خداوند مرتب داره خواسته ها و ناخواسته های مارو از طریق افراد دیگه بهمون نشون میده تا ما درخواستشو بدیم .
و مرتب داره به ما میگه چی میخوای؟ من آماده م بهت بدم تو فقط نشونم بده چی میخوای ؟ جهان زبون هیچکس رو بلد نیست اون فقط توجه و فرکانس و احساس مارو میفهمه وقتی من دو نفر رو میبینم در اوج خوشبختی هستن و رابطه عالی دارن ، وقتشه به جهان سفارشمو بدم با توجه و تحسین کردن و احساس خوبی که میفرستم با آرزوی خوشبختی کردن براشون و اونوقته که به جهان من هم سرازیر میشه . ولی اگه بیام بهشون حسودی کنم و حالم از دیدنشون بد بشه فرکانس کمبود و بی لیاقتی میفرستم و جهان باز به من پاسخ میده و کاری میکنه بیشتر توی اون حس بمونم .
اون سیستم وار داره کار خودشو میکنه و توجهی نمیکنه ته دل من چی میخواد اون فقط فرکانس منو دریافت میکنه .
یا وقتی خوشبختی ی نفرو میبینم بی توجهی میکنم در واقع من فرکانس خنثایی به جهان فرستادم و من ممکنه چیز بدی نگیرم ولی خوبیی هم بدست نمیارم. و اینطوری سالها و سالها در یک نقطه از زندگی گیر میفتیم و هرچقدر دست و پا میزنیم به جلو حرکت نمیکنیم و وقتی آدم یه جا بمونه هیچوقت ثابت نیست قطعا اگه به جلو حرکت نکنیم داریم به عقب میریم .
اگه تا حالا انقدر واضح نمیدونستیم حالا میدونیم و وظیفه ما عمل کردن هست با توکل به خدا درین راه قدم برمیداریم و به قول استاد جهادی اکبر در سرزمین وجود خودمون راه میندازیم .
خدایا شکرت میکنم که این آگاهی رو از طریق بندگان خوبت بهم رسوندی .
آفرین چه قدر خوب گفتی برای من خیلی مهم این نکته چون میخوام بهش عمل کنم
وقتی نعمتی رو از دیگران میبینم اعراض میکنم ، دقیقا بر خلاف جریان خوشبختی حرکت میکنم .
این جمله واقعا معرکه بود
خداوند مرتب داره خواسته ها و ناخواسته های مارو از طریق افراد دیگه بهمون نشون میده تا ما درخواستشو بدیم .
دوستان دیدین وقتی از یچیزی مثلا ماشینی لباسی خوشتون میاد هی تو تن بقیه میبینید یا تو خیابون از اون ماشین زیاد میبینید… دقیقا همینه… چه جالب … پس اینا یه نشونه اس که هی فلانی از آرزو و خواستت دست نکش … بخواه از من بخواه ….
در مورد پاراگراف بعدی : دیدین وقتی دونفر باهم خوبن حالا چه همجنس چه غیر همجنس چه زن و شوهر چه دوست . دیدید وقتی بهم حرفای عاشقانه میزنن آدم چندشش میشه؟ بدش میاد ؟ یه دوستی داشتم خیلی اینجوری بود واقعا چندشش میشد شدید که من یه ماه پیش در جواب سؤالش که چرا من اینجوری میشم با دیدن رابطه عاشقانه حتی در یک فیلم من با آگاهی های نصف و ناقص خودم که ازین سایت داشتم گفتم … بابا جان تو اتفاقا خیلی هم خوشت میاد خیلی هم دلت میخواد فقط اینجوری بروز میدی که بدت آمده که خودت پیش خودت ضایع نشی فکر نکنی از اونا چیزی کمتر داری ….ولی الان کاملا متوجه ریشه این موضوع شدم . واقعا ممنون دوست عزیز.
حالا درک میکنم چرا استاد وقتی اون موتور داغون رو داشته میرفته تو میدون میشسته و اونایی که ماشین مدل بالا داشتن رو تحسین میکرده و براشون دست تکون میداده استاد داشته تمرین تحسین میکرده . خیلی جالب بود… خیلی….
فعلا خدانگهدار