https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/10/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-01 02:41:162020-10-14 09:30:33رابطه «ماندن در فرکانس حسادت» و «تجربه ناخواستههای بیشتر»
133نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به نام انرژی قدرتمندی که من را موجودی لایق و ارزشمند و خالق تمام شرایط زندگیام خلق کرده تا بتوانم از راههای لذتبخش و آسان به خواستهها و آرزوهایم برسم
به نام سیستمی قانونمند که جهانی بسیار زیبا و سخاوتمند را خلق کرده که در آن نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و زیبایی و آدمهای خوب به فراوانی در آن وجود دارند
سلام به خوبی، زیباییها، سلامتی، آدمهای خوب و باوجدان، موفقیت، ثروتمندی، آسایش، رفاه، عشق و وفاداری، لذتهای ناب، تجربههای فوقالعاده، خوشبختی و سعادتمندی
*
نکته مهم:
هر فردی در هر جایگاهی که باشد، چه خوشبخت یا نگون بخت، فقیر یا ثروتمند، سلامت یا بیمار، دقیقاً جای درستش خودش قرار دارد؛ چراکه شرایطی که در آن قرار دارد، نتیجهی باورها اوست و آن فرد دقیقا در حال تجربه فرکانسهایش است.
من به سبکِ شخصی خودم و برای خودم زندگی میکنم؛ این چنین به احساس خوب میرسم و از زندگیم لذت میبرم.
من باور دارم که انسان ارزشمند و با لیاقتی هستم که میتواند نعمتهای خداوند را تجربه نماید.
من باور دارم که انسان بااستعداد و توانایی هستم و به هر آن چه دلم میخواهد و آرزوهایی که ذهنم قادر به تجسم آن است، دست خواهم یافت.
من در جهان زیبایی زندگی میکنم که بیشمار نعمت و فرصت در آن وجود دارد؛ من در جهان سخاوتمندی زندگی میکنم که پیوسته در حال گسترش است و بینهایت ثروت در آن وجود دارد؛ من در جهان خوبیها زندگی میکنم که مملو است از آدمهای خوب و باوجدان؛ جهان من جهان رسیدن و لذت بردن شکرگزاریست. من این جهانی خالقش را بسیار دوست دارم.
من باور دارم که زندگی من تحت کنترل خودم بوده و این باورها و فرکانسهای من است که شرایط و اتفاقات زندگیام را رقم میزند؛ زندگی من دست افکار و باورهای من است نه عوامل بیرونی.
من از موفقیتهای دیگران خشنود میشوم، چراکه آن افراد را الگو قرار میدهم، حتی از آنها انرژی میگیرم و در نهایت، خودم را رشد میدهم.
من با خودم در صلح هستم.
من عزت نفس فوقالعاده بالایی دارم.
من خودم رو دوست دارم و به خودم احترام میگذارم.
من آدم خوبی هستم و هر روز در حال رشد و بهتر شدن هستم.
خدا منو دوست داره و میخواد که خوشبخت باشم.
من به خودم و تواناییهام ایمان دارم.
من ذهنم را به خوبی کنترل کرده و خواستههایم را عملی میکنم.
در وجود من نیرویی انکار ناپذیر و خالق وجود دارد.
سکان زندگیام در اختیار خودم است و هر آنچه آرزویم باشد را در زندگیام تجربه میکنم.
من لیاقت برخورداری از نعمتهتی خداوند را دارم. منلایق خوشبختی و زندگی در آسایش و رفاه هستم.
من با تحسین موفقیت دیگران، به جهان درخواست تحسین داشتن آن موفقیت را ارسال میکنم و جهان نیز قطعاً من را به مسیر آن موفقیت هدایت میکند.
ذهن من لبریز است از باورهای قدرتمند کنندهای مثل
باور به فراوانی،
داشتن احساس لیاقت درباره بهترین ها
و نیز عزت نفس.
من انسان لایق و ارزشمندی هستم و میدانم که درهایی از برکت در زندگیام گشوده میشود.
من تحسین میکنم و این چنین در تجارب زندگیام فراوانی، عشق، سلامتی، آرامش، موفقیت، ثروتمندی و هر چیز خوب دیگری که تصورش را میکنم، جایگزین میشود.
*
خدایا
بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا کردی و میکنی،
بخاطر آدمهای خوبی که وارد زندگیم کردی و همچنان میکنی،
بخاطر همسر فوق العادهای که نصیبم میکنی،
بخاطر موفقیتهای گذشته و آیندهام،
بخاطر فرصتهای خوبی که جلوی پاهام گذاشتی و میگذاری،
به خاطر وضع مالی خوبم و ثروت عظیمی که وارد زندگیم میکنی،
به خاطر عزت و احترام و ارزش و لیاقت و آبرویی که بهم بخشیدی و میبخشی،
بخاطر تمام تجربههای شیرین و ناب گذشته و
لذتهای وصفنشدنی و فوقالعادهای که به من عطا خواهی کرد،
به خاطر رفاه و آسایشی که به من بخشیدی و همچنان میبخشی،
بخاطر خیر و برکتی که به زندگیم دادی و همچنان ازم دریغ نمیکنی،
بخاطر احساس خوب و آرامش و خوشبختی که برایم فراهم کردی و میکنی،
بخاطر داشتن شرایط دلخواه و زندگی رویایی و ایدهآلم،
بخاطر رسیدن به خواستهها و رویاهای کوچک و بزرگم،
برای تکتک این خوبیها، زیباییها و نعمتها
پیوسته و پیشاپیش، میلیونها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.
امروز دکمه نشانه را زدم و این متن باز شد اولش گفت به درد تو که نمی خوره ولی من خوندمش و ادامه دادم
چون ایمان دارم متنی که حک شده از زبان یک فرد عادی نیست
خدایا شکرت
من فقط در حد یک کلمه از زبان استاد عباس منش شنیدم که حسادت نورزیم همین …..
دیگه دنبال این نیستم تا مثال برایش بیاورم
الان با خوندن متن بالا , متوجه شده ام که چقدر من آدم حسودی هستم
باید روی خودم کار کنم تا موفقیت هام بیشتر و بیشتر شوند
اگر در زندگی بخواهم کسی را نتونم ببینم و حسادت کنم حالا از لحاظ چهره از لحاظ اندام از لحاظ خوش حساب بودن از لحاظ بیزینس موفق از لحاظ رنگ پوست ««عمدا اینها را گفتم و مثال زدم که به عمق ماجرا برای حسادت ورزیدن پی ببرم که در حد گفتن و در حد دانستن یک کلمه نباشه
بلکه جوری باشه که به رشد کمک کنه»»»
من به جهان فرکانس از جنس همون را فرستادم و این همخوانی با خداوند که خیر مطلق هست ندارد
پس متعجب نباش از اینکه در بیزینس شخصی خودت موفقیت بدست نمی آوری
پس متعجب نباش که با خودت رفیق نیستی
چون تو داری مثلاً و به خیال خودت روی خودت کار می کنی
حالا برای شکستن این ترمز این باور مخرب چیکار می تونم بکنم ؟
آدمها را تحسین کنم فارغ از اینکه اون آدم از چه خانواده ای است
فارغ از اینکه اون آدم ««چه نسبتی »»» با من داره .. چون خودم روی این موضوع خیلی ترمز داشتم و به خانواده ی خودم حسادت داشتم و همیشه رفتارهای عجیب و غریب از اونها می دیدم
خداوند همیشه حواسش به ما هست
همیشه ما را هدایت می کنه
مثلا پدر من فرزند آخر را خیلی دوست داره و همیشه این باعث کدورت درونی در بین فرزندان دیگر خانواده شده
حالا چرا؟؟
چون خود شخص من به این رفتار به صورت خودآگاه و ناخودآگاه حسودی می کنم و دارم علنا به جهان اعلام می کنم که من کمبود دارم
کمبود محبت
کمبود آدم
کمبود خوشبختی
حالا برای این باور مخرب چیکار کنم
راهش،چیه
راه حلش چیه
خیلی راحت و آسونه …
تحسین کنم آدمهایی که هم بکر رو دوست دارند
تایید کنم مهر و محبت بین پدرو فرزند را
تایید کنم مهر و محبت بین پدرم و برادرم را
نه فقط زبانی بلکه به صورت قلبی به صورت درونی به صورت ذهنی
تا چی بشه ؟؟
تا خودم هم دریافت کنم اون جنس از محبتی را که می خواهم
خداروشاکروسپاسگزارم که چقدرتغییرات به سمت آگاهانه زندگی کردن ورفتارکردن این قدرمی تواندمعجزات عظیمی ابتدادرشخصیت وبعدزندگی ایفاء کندودیگرفقط تمرکزت روی خودت است وساختن باورهای جدیدومثبت باافکاری که آرام آرام تغییرمی کنندودوست داری فقط توجه به نکات مثبت هرچیزی داشته باشی.
خودم می دانم باخودم چندچندهستم وتمام اتفاقات راخوددرشخصیت وزندگیم رقم زده ام ،یقه کسی رانمی گیرم البته باآگاهی هایی که به لطف خداوندازاستادم هرروزآموختم وهرروزمی آموزم .
خداروشکرمی کنم که حسادت دروجودم کمرنگ بودوامروز عاشق این هستم جاهایی که می روم ازامکانات عالی که دارندتعریف وتمجیدکرده وایده های زیبای آنهارا پیاده کنم وچقدرلذت می برم ازکسانی که ازماشین های عالی وخانه های عالی استفاده می کنندوازته دل خداروشکرمی کنم وبابت هرروزرشدوپیشرفت درهمه چیز.
چند روزی هست که عزیزی رو از دست دادم و خیلی ناراحت بودم و قدم دوم هستم و یهو به خودم اومدم و دیدم خیلی وضعیت آشفته ای دارم الان خدا رو شکر مدیتیشن انجام دادم فایل استاد رو گوش دادم و سعی میکنم توجه به زیبایی ها کنم چیزی که الان از نشانم فهمیدم اینه که من حسودم و به دوستان بچگیم که الان صاحب ماشین و خونه هستن حسادت میکنم
یا صدای مشتری که میاد از در مغازه همسایه هام یا میبینم شلوغن ناراحت میشم گله میکنم بخدا
وقتی اطرافیانم چیزی میخرن من احساس کمبود و حقارت میکنم و این نقص منو آزار میده فکر میکنم من نمیتونم چیزی بخرم یا فقط هدفم اینه چکمو پاس کنم و این باعث شده که چکام بیان روی هم
از وقتی دوره دوازده قدم رو شروع کردم آرامشم و امیدم بیشتر شده و میدونم روزای خوبی در انتظارمه و خیلی دوست دارم یه روز دوره احساس لیاقت رو بخرم چون میدونم مشکل من رو اون دوره میتونه حل کنه و خوشحالم از اینکع الان فقط روی خدا حساب باز میکنم و میدونم منو به همه چیز میرسونه چون دنیا دنیای فراوانیه
وقتی خصلتی در دیگران مارو اذیت میکنه باید به درونمون بریم چون بیرون ما اینه ی تمام نمای درون ماست
استاد هم گفتن تو دوازده قدم اگر مورد حسادت واقع میشین یعنی در مدار خوبی نیستین
اصلا ما از کجا متوجه خصلتی در کسی میشیم چه خوب چه بد؟ چون درون خودمون داریمش اصلا اگر من ادم حسودی نباشم و این خصلتو نداشته باشم چطور رفتار دیگران رو حسادت معنا میکنم یا وقتی خودم مهربون و خوش دل نباشم چطوری رفتار اون فرد رو مهربونی تفسیر میکنم؟
وقتی درونت خصلتی داری و انکارش میکنی جهان میخواد با روش خودش بهت ثابت کنه که اون ویژگی رو داری و تا وقتی نپذیری هیچی حل نمیشه
اینم که دوست داری کسی مثلا لباسی مثل لباس تو بپوشه منم قبلا اینطوری بودم و بخاطر حس بی ارزشی و همون حسادت بوده وگرنه که من اگر خودم رو بهترین بدونم و خودمو دوست داشته باشم چیکار دارم که لباس کی چیه من تمرکزمو رو خودم میذارم
طبق برنامه ی هر روزم که فایلهای نشانه امروزم رو دنبال میکنم وامروز هم هدایت شدم به این متن ومحتوای بی نظیر مریم جان،طبق گفته های استاد عزیزم
سپاسگزارم مریم جان که اینقدر قشنگ ودقیق این مطالب رو درک کردین ونوشتین
سپاسگزارم استاد عزیزم که اینقدر خوب قانون رو درک کردین وبهش عمل کردین وکاملا با نتیجه، تمام این موضوعات رو بیان کردین.
دقیقا دیشب که با خودم وخدای خودم عهد بستم که حسم نسبت به همه ی آدمها خوب باشه همه رو دوست داشته باشم وتمرکزم روی نکات مثبتشون باشه فارغ ازاینکه آدم خوبی هست نیست.هیچ کس روقضاوت نکنم ودقیقا همینطور که دوست دارم باهام رفتار بشه باافراد رفتار کنم،(جالبش هم اینجا بود که همین تصمیم گرفتن این موضوع به حس وحال عالی رسیدم کلی محیط اطرافم برام لذت بخش شد،حالا وقتی به این عهدم عمل کنم قراره چقدر هرلحظه حالم،بهتر از قبل بشه ودر مداربالاتر قرار بگیرم.میدونم که تصمیم برا این کار هم خودش نیاز به مدار بالاتر داشته،که من به این مدارم رسیدم وقراره با این تصمیم به مدارهای بالاتری دست پیدا کنم.)
به این محتوا هدایت شدم ونشانه امروزم مهر تایید خداوندم بود از درست بودن مسیرم ونشانه ای بود که همین فرمون برم جلو و ادامه بدم. خداجونم شکرت.
من حدود 4 ماهه که دارم قدم به قدم دوره بی نظیر 12 قدم رو انجامش میدم و کلا در مسیری قرار گرفتم و ایده هایی دریافت کردم که احساس میکنم سالهای زیادی هست که در وجود من بوده ولی به خاطر ترسهایی که داشتم،اجازه رشد پیدا نمیکردن.راستش با وجود اینکه تمرینامو دارم انجام میدم،بعضی جاها کارم گیر میکنه و انگار در جا میزنم.
من دیشب داشتم با خدا حرف میزدم و یجورایی ازش راهکار میخواستم برای اینکه منو برای رسیدن به هدف مالیم هدایتم کنه، که بهم گفت برو به بخش نشانه امروز من.با خودم گفتم الان که آخر شبه و تو باید اینکارو صبح انجام میدادی، ولی حسم بهم گفت اگه دنبال راهی برای شکستن سد ذهنیت در مورد ثروت هستی،الانم میتونی انجامش بدی.
خدارو هزاران بار شکر که به این متن و محتوا هدایت شدم.اولش که شروع کردم به خوندن، گفتم چه ربطی داره به هدف مالیه من.ولی خوب که فکر کردم دیدم که خیلی مرتبطه.چرا که من از یه طرف به قول شما پامو گذاشتم روی گاز و از طرف دیگه روی ترمز.حالا ترمزی که من دارم چیه؟ دقیقا همون حسادت .
من یه دوستی دارم که خیلی رابطمون باهم خوبه.از نظر مالی و ارتباطات و همه چیز دیگه،دوستم خداروشکر خیلی رشد کرده.من همیشه تو ذهنم، خودم رو با دوستم مقایسه میکنم.و دقیقا مشکل اینجاست که به جای اینکه از صمیم قلبم تحسینش کنم، دنبال این بودم که حالا چیکار کنم که تو بحث مالی،جلوش کم نیارم.
همیشه سعی کردم شکرگزار زیباییها باشم، ولی دیشب تازه فهمیدم که چقدر مهمه آدم با احساس خوب اینکارو بکنه و منی که همیشه به ظاهر دوستمو تحسینش میکردم،همش ظاهری بوده و چیزی جز حسادت نبوده.
برام جالب بود، به محض اینکه متن حسادت رو خوندم،اولین چیزی که تو ذهنم اومد، دوستم بود. و اینجا بود که فهمیدم برای رشد خودم نبوده که میخاستم از نظر مالی رشد کنم، به خاطر دیگران بوده.
خداروشکر دیشب همون موقع که متوجه این ترمز شدم، به طور آگاهانه و با احساس خوب، از ته دلم برا دوستم آرزوی موفقیت بیشتر کردم و دونه دونه خصوصیات مثبتشو تحسین کردم.(این موضوع دقیقا قبل از خوابیدنم انجام شد).
امروز صبح که از خواب پاشدم، دیدم چقدر حالم خوبه و احساس نابی دارم که خیلی وقت بود تجربش نکرده بودم.
من عاشق نوشتن احساساتم هستم البته توی سایت خیلی کم اینکارو انجام دادم.و معمولا روی کاغذ اینکارو میکنم، ولی یه حسی بهم گفت این تجربه رو اینجا بنویسم.
بهر حال، امیدوارم با شناخت خودمون، باورها و افکار نا زیبامون رو تغییر بدیم.
سپاس فراوون از شما استاد گرامی. شکر بابت هدایتم به این سایت و آشنایی با شما
من با اینکه مدت زیادیه عضو خانواده عباس منش هستم ولی یه جاهایی یه ترمزهایی داشتم مثل خیلیا که با طی طریق تکامل به مدارهای بالاتر میرسند.
حالا ترمز من چی بود .این بود که افتاده بودم تو دام قصه های فنگشویی و کد شخصی و علم اعداد و خلاصه این چیزایی که جدیدا مد شده.
حالا به این رسیدم که چرا به دام چنین چیزی افتادم متوجه شدم بخاطر همون عجله داشتن برای رسیدن به نتیجه که به قول استاد دنبال راههای میانبر میگردیم.
و نمیخوایم تکامل رو طی کنیم.
و از اونجایی که این راههای میانبر مثل مسکن میمونه منم بخاطر برای مثلا رفع مشکلات مالی و… رفتم سراغ گرفتن کد شخصی
شاید باور نکنید چندین ماهه اصلا یادم نیست شاید از قبل عید شاید بعد عید من این کد رو گرفتم هر بار که شروع میکردم به خوندنش یک استرسی میگرفتم از اینوه اشتباه کنم و خراب کنم و … و دقیقا همین میشد
و دوباره از اول از اول از اول حیف که حساب نکردم و الا دقیق مینوشتم که چن بار شروع کردم و خراب شد
و خلاصه یه مدتی رهاش کردم و دوباره شروع کردم و دوباره خراب تا 5 روز پیش دوباره شروع کردم
و تا امروز که روز 5 بود
حالا اینجا رو نگه دار.
من دیشب یا هموم دم سحر دوره لیاقت رو گرفتم . و اینم بگم قبلش که داشتم مشخصات دوره و تمام آنچه استاد از معرفی دوره میگن رو میخوندم و خود به خود یه حس عجیب خفن داشتم یه حس عالی که چی ؟؟ که دیگه تموم شد دیگه قراره مشکلاتم ریشه ای حل بشه.دیگه یافتم یافتم دلیل همه ناکامی های زندگیم رو…
و همچنین راه حل اساسی اون رو.
پیشاپیش من حالم خوب شد
و جالبه رفتم تو برنامه پینترست و سر از آمازون در آوردم
بابا من کجا آمازون کجا . من از دیجی کالا و بازارِ گوشی اونور تر نرفته بودم حالا آمازون
خلاصه نمیدونید چه حس خوبی بود گشتن تو آمازون حالا نه قصد خرید داشتم نه بلد بودم چه جوری منی که تو ایرانم میتونم خرید کنم نه پول خرید
مث کسی که با جیب خالی اومده تو یه کشور خارجی داره با چه اعتماد به نفسی هم تو بازاراش میچرخه.
ولی خیلی حس خوبی داشت دیدن همه اجناس با کیفیت و عالی اجناسی که میشد به راحتی بهشون اعتماد کرد.
حالا منم که انگلستانی بلد نبودم آقا یک کلمه سرچ کردم مطمئنم نبودم درسته یا نه
شوز
مثلا دنبال کفش بودم
دیدم عجب کفشایی دیوانه کننده بود مخصوصا آدیداس
منم که کشته مرده کفشم و بک کفش باز حرفه ای ام
داشتم کیف میکردم
گفتم آقا نمیتونم خرید کنم میتونم که حالمو خوب کنم . ذهن بی نوا هم که تشخیص نمیده من الان بی پولم با این همه لذتی که دارم میبرم از دیدن کفشها پس بذار کیفمو بکنم دیگه.
کفشاش پولیه کِیف کردنش که پولی نیست
خلاصه اینکه حالم حسابی خوب شد و اصلا یادم رفت براچی رفته بودم پینترست
اینا قصه دیروز عصر یا غروب بود.
سحر دوره رو خریدم و از همون موقع نشستم به گوش کردن. صبح بعد از خواب و… تا عصر .
بعد غروب اومدم که طبق روال هر روز کد شخصی رو بخونم
اصلا دوست نداشتم ادامه بودم و یک لحظه استپ کردم و گفتم دیگه نمیخونم .
حالا چی تو ذهنم میچرخید همزمان با خوندن کد ؟اینکه اگه با دوره لیاقت قراره ریشه مطائل و مشکلاتم حل بشه پس اینا چی ان ؟؟ فلانی که دیگه از عباسمنش باسواد تر نیست که
گفتم دیگه نمیخونم حداقل بخاطر همین حس بدی که دارم دیگه نمیخوام تو این حس بد باشم حالا در صورتی بود که روزای قبل ابدا حس بدی نداشتم به این موضوع.
و اینکه ادامه ندادم و گوشی رو براشتم و اومدم تو سایت و با تمام وجود از خدا راهنمایی و هدایت خواستم گفتم بهم بگو آیا من این رو ادامه بدم یا نه ؟؟
من میدونم دوره لیاقت مسیر درستیه ولی ور مورد کدها بهم بگو چکار کنم بالاخره پول دادم آیا نتیجه ای میگرم یا نه
که هدایت شدم به اینجا.
و جالبه وقتی تیتر رو خوندم گفتم خب سوال من چه ربطی یه حسادت داشت ؟؟
ولی از اونجایی که من یقین و ایمان کامل دارم به این بخش هدایت به نشانه
براهمین گفتم باید تا آخرشو بخونم ببینم چی گفته.
قصه زمانی عجیبتر شد که دیدم از خوبی های حس لیاقت گفته و جالبتر این متن مربوط به زمانیه که استاد هنوز دوره لیاقت رو ایجاد نکرده بود و نساخته بود.
دیدم درسته از فنگشویی هیچی نگفته ولی تا تونسته از حس لیاقت گفته برای رهایی از شر احساسات بدی که نتیجه حسادت هست.
و من دیدم بله منم بخاطر رهایی از حس بد از خدا هدایت خواستم و به این صفحه هدایت شدم و چه خوب هدایت شدم چه درست هدایت شدم مثل همیشه.
ولی اولین بار بود که گریه م گرفت
طبیعیه که دنبال یک ارتباطی بین این متن و سوال خودم بودم و یک نتیجه دیگری که گرفتم این بود خدا داره میگه اون کاری که تو داری دنبال میکنی مثل حسادت پوچ و واهی و بی نتیجه هست و نه تنها جواب نمیگیری بلکه ضربه هممیخوری .و اینکه دنبال چنین چیزی رفتی بخاطر حس عدم لیاقتی هست که تو وجودته پس به دنبال تقویت و احیای حس لیاقت در خودت باش که به هرچی میخوای میرسی .
خوشحال شدم که متوجه رشدج شدم چون همه اینها یعنی من یه پله بالاتر اومدم از جابی که قبلا بودم
نتیجه ای که گرفتم یکیش تغییر مدار بود
که با حس خوب و قوی تو کمتر از 24 ساعت کلا به مدار یک چیز وارد شدم و از مدار چیز دیگه ای خارج شدم و واقعا وقتی مدارت عوض میشه به یه سری جیزا دسترسی نداری و برعکس به یه چیزای جدیدی دست رسی پیدا میکنی و به چه راحتی هم این کار انجام شد
و یکی دیگه اینکه تائید هزاران باره ی
حس خوب و اتفاق خوب
و یکی دیگه اینکه این صفحه از سایت چقد دقیق عمل میکنه
وچقد عمیق وجود خدا رو حس میکنی .
آخه من که نیتم تو دلمه سایت هم که علم غیب نداره پس اون کیه که دقیقا جواب منو تو این صفحه میده و دست منو میگیره و درست میاره جایی که جواب سوالم اونجاست .قطعا خود خداست
یه نتیجه دیگه که گرفتم اینه که وقتی این صفحه که در نتیجه هدایت استاد راه اندازی شده تو سایت و الان ما داریم چقد درست و دقیق ازش جواب میگیریم میشه اینطور وام گرفت ازین که به هدایت های استاد بیش از پیش ایمان بیارم و هرجا گفت هدایت شدم زیادی دقت کنیم و زیادی گوش کنیم
چون فکر میکنم این یکی از هدایتهای استادِ که ما سریعتر از بقیه هدایتهاشون که خلق دوره ها و … بوده ازش داریم جواب میگیرم .
ینی دوره ها رو باید طی کنیم تا به جواب برسیم ولی اینجا سریع به جواب میرسیم.
میخوام بگم ازین صفحه باید وام بگیریم و باورمون رو نسبت به همه گفته های استاد قوی تر کنیم
اونجاهایی که میگن حرفهای منو وحی منزل بدونید واقعا بدونید و بدونیم
دقیقا به همین شکل است در قرآن خداوند میفرماید ما به هیچ کس ظلم نمیکنیم بلکه افراد خودشان به خودشان ظلم میکنند. افراد با قرار گرفتن در مسیر بد و فرکانس بد بدی های بیشتری را جذب میکنند وقتی بدی بیشتری جذب شود اولین اتفاقی که میفته اینه که شما حالتون بد میشه وقتی حالتون بد بشه کارهارو دیگه درست انجام نمیدید و به نحوی راندمان کاری شما میاد پایین یعنی اینطور نیست که تا یک ساعت حالتون بد شد یهو اتفاقات بد بیاد سمتتون اینکه شما تو مدار قرار بگیرید به مرور شما رو میبره به بدتر . انسان ها معمولا در همه چیز پیشرفت میکنند چه مشیر درست چه مسیر غلط
سلام به استاد عزیزم و همراهان پر از شور و نشاط سایت منحصر به فرد عباس منش
امروز سایت رو با نشانه های امروز من شروع کردم و هدایت شدم به این سوال و پاسخ این سوال
خدای من شکرت که در مدار صحیح قرار دارم و همزمانی ها برای من در حال اتفاق افتادن هست
حالا همزمانی برای من این بود که من از هفته گذشته
دوره احساس لیاقت رو خریداری کردم و در حال کار کردن روی باورهام هستم و امروز این هدایت پا فشاری بود بر باب ترمز های فکر من که متوجه شدم چقدر این موضوع برای قدم های بعدی من در زندگی مهم و حیاتی هستش
خدای من شکرت بابت هدایت به این نشانه کلی تاکید بر درست بودن مسیر من از جانب خدای مهربانم بود
امید دارم هر روزه با عشق زندگیاتون رو سپری بکنید و لذت ببرید از لحظات زیباتون
به نام انرژی قدرتمندی که من را موجودی لایق و ارزشمند و خالق تمام شرایط زندگیام خلق کرده تا بتوانم از راههای لذتبخش و آسان به خواستهها و آرزوهایم برسم
به نام سیستمی قانونمند که جهانی بسیار زیبا و سخاوتمند را خلق کرده که در آن نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و زیبایی و آدمهای خوب به فراوانی در آن وجود دارند
سلام به خوبی، زیباییها، سلامتی، آدمهای خوب و باوجدان، موفقیت، ثروتمندی، آسایش، رفاه، عشق و وفاداری، لذتهای ناب، تجربههای فوقالعاده، خوشبختی و سعادتمندی
*
نکته مهم:
هر فردی در هر جایگاهی که باشد، چه خوشبخت یا نگون بخت، فقیر یا ثروتمند، سلامت یا بیمار، دقیقاً جای درستش خودش قرار دارد؛ چراکه شرایطی که در آن قرار دارد، نتیجهی باورها اوست و آن فرد دقیقا در حال تجربه فرکانسهایش است.
من به سبکِ شخصی خودم و برای خودم زندگی میکنم؛ این چنین به احساس خوب میرسم و از زندگیم لذت میبرم.
من باور دارم که انسان ارزشمند و با لیاقتی هستم که میتواند نعمتهای خداوند را تجربه نماید.
من باور دارم که انسان بااستعداد و توانایی هستم و به هر آن چه دلم میخواهد و آرزوهایی که ذهنم قادر به تجسم آن است، دست خواهم یافت.
من در جهان زیبایی زندگی میکنم که بیشمار نعمت و فرصت در آن وجود دارد؛ من در جهان سخاوتمندی زندگی میکنم که پیوسته در حال گسترش است و بینهایت ثروت در آن وجود دارد؛ من در جهان خوبیها زندگی میکنم که مملو است از آدمهای خوب و باوجدان؛ جهان من جهان رسیدن و لذت بردن شکرگزاریست. من این جهانی خالقش را بسیار دوست دارم.
من باور دارم که زندگی من تحت کنترل خودم بوده و این باورها و فرکانسهای من است که شرایط و اتفاقات زندگیام را رقم میزند؛ زندگی من دست افکار و باورهای من است نه عوامل بیرونی.
من از موفقیتهای دیگران خشنود میشوم، چراکه آن افراد را الگو قرار میدهم، حتی از آنها انرژی میگیرم و در نهایت، خودم را رشد میدهم.
من با خودم در صلح هستم.
من عزت نفس فوقالعاده بالایی دارم.
من خودم رو دوست دارم و به خودم احترام میگذارم.
من آدم خوبی هستم و هر روز در حال رشد و بهتر شدن هستم.
خدا منو دوست داره و میخواد که خوشبخت باشم.
من به خودم و تواناییهام ایمان دارم.
من ذهنم را به خوبی کنترل کرده و خواستههایم را عملی میکنم.
در وجود من نیرویی انکار ناپذیر و خالق وجود دارد.
سکان زندگیام در اختیار خودم است و هر آنچه آرزویم باشد را در زندگیام تجربه میکنم.
من لیاقت برخورداری از نعمتهتی خداوند را دارم. منلایق خوشبختی و زندگی در آسایش و رفاه هستم.
من با تحسین موفقیت دیگران، به جهان درخواست تحسین داشتن آن موفقیت را ارسال میکنم و جهان نیز قطعاً من را به مسیر آن موفقیت هدایت میکند.
ذهن من لبریز است از باورهای قدرتمند کنندهای مثل
باور به فراوانی،
داشتن احساس لیاقت درباره بهترین ها
و نیز عزت نفس.
من انسان لایق و ارزشمندی هستم و میدانم که درهایی از برکت در زندگیام گشوده میشود.
من تحسین میکنم و این چنین در تجارب زندگیام فراوانی، عشق، سلامتی، آرامش، موفقیت، ثروتمندی و هر چیز خوب دیگری که تصورش را میکنم، جایگزین میشود.
*
خدایا
بخاطر سلامتی و امنیتی که برایم مهیا کردی و میکنی،
بخاطر آدمهای خوبی که وارد زندگیم کردی و همچنان میکنی،
بخاطر همسر فوق العادهای که نصیبم میکنی،
بخاطر موفقیتهای گذشته و آیندهام،
بخاطر فرصتهای خوبی که جلوی پاهام گذاشتی و میگذاری،
به خاطر وضع مالی خوبم و ثروت عظیمی که وارد زندگیم میکنی،
به خاطر عزت و احترام و ارزش و لیاقت و آبرویی که بهم بخشیدی و میبخشی،
بخاطر تمام تجربههای شیرین و ناب گذشته و
لذتهای وصفنشدنی و فوقالعادهای که به من عطا خواهی کرد،
به خاطر رفاه و آسایشی که به من بخشیدی و همچنان میبخشی،
بخاطر خیر و برکتی که به زندگیم دادی و همچنان ازم دریغ نمیکنی،
بخاطر احساس خوب و آرامش و خوشبختی که برایم فراهم کردی و میکنی،
بخاطر داشتن شرایط دلخواه و زندگی رویایی و ایدهآلم،
بخاطر رسیدن به خواستهها و رویاهای کوچک و بزرگم،
برای تکتک این خوبیها، زیباییها و نعمتها
پیوسته و پیشاپیش، میلیونها بار سپاسگزار و ممنون تو هستم.
خدایا شکرت
یا عظیم
یا عظیم
یا عظیم
خدایا شکرت
با سلام و درود
چه متنی در بالا حک شده خدایا شکرت
داره خود خدا با من صحبت می کنه.
امروز دکمه نشانه را زدم و این متن باز شد اولش گفت به درد تو که نمی خوره ولی من خوندمش و ادامه دادم
چون ایمان دارم متنی که حک شده از زبان یک فرد عادی نیست
خدایا شکرت
من فقط در حد یک کلمه از زبان استاد عباس منش شنیدم که حسادت نورزیم همین …..
دیگه دنبال این نیستم تا مثال برایش بیاورم
الان با خوندن متن بالا , متوجه شده ام که چقدر من آدم حسودی هستم
باید روی خودم کار کنم تا موفقیت هام بیشتر و بیشتر شوند
اگر در زندگی بخواهم کسی را نتونم ببینم و حسادت کنم حالا از لحاظ چهره از لحاظ اندام از لحاظ خوش حساب بودن از لحاظ بیزینس موفق از لحاظ رنگ پوست ««عمدا اینها را گفتم و مثال زدم که به عمق ماجرا برای حسادت ورزیدن پی ببرم که در حد گفتن و در حد دانستن یک کلمه نباشه
بلکه جوری باشه که به رشد کمک کنه»»»
من به جهان فرکانس از جنس همون را فرستادم و این همخوانی با خداوند که خیر مطلق هست ندارد
پس متعجب نباش از اینکه در بیزینس شخصی خودت موفقیت بدست نمی آوری
پس متعجب نباش که با خودت رفیق نیستی
چون تو داری مثلاً و به خیال خودت روی خودت کار می کنی
حالا برای شکستن این ترمز این باور مخرب چیکار می تونم بکنم ؟
آدمها را تحسین کنم فارغ از اینکه اون آدم از چه خانواده ای است
فارغ از اینکه اون آدم ««چه نسبتی »»» با من داره .. چون خودم روی این موضوع خیلی ترمز داشتم و به خانواده ی خودم حسادت داشتم و همیشه رفتارهای عجیب و غریب از اونها می دیدم
خداوند همیشه حواسش به ما هست
همیشه ما را هدایت می کنه
مثلا پدر من فرزند آخر را خیلی دوست داره و همیشه این باعث کدورت درونی در بین فرزندان دیگر خانواده شده
حالا چرا؟؟
چون خود شخص من به این رفتار به صورت خودآگاه و ناخودآگاه حسودی می کنم و دارم علنا به جهان اعلام می کنم که من کمبود دارم
کمبود محبت
کمبود آدم
کمبود خوشبختی
حالا برای این باور مخرب چیکار کنم
راهش،چیه
راه حلش چیه
خیلی راحت و آسونه …
تحسین کنم آدمهایی که هم بکر رو دوست دارند
تایید کنم مهر و محبت بین پدرو فرزند را
تایید کنم مهر و محبت بین پدرم و برادرم را
نه فقط زبانی بلکه به صورت قلبی به صورت درونی به صورت ذهنی
تا چی بشه ؟؟
تا خودم هم دریافت کنم اون جنس از محبتی را که می خواهم
تا فراوانی را در خودم و در زندگیم دریافت کنم
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
درودفراوان به استادعزیزم ومریم نازنینم
وهمه دوستان عالیم
خداروشاکروسپاسگزارم که چقدرتغییرات به سمت آگاهانه زندگی کردن ورفتارکردن این قدرمی تواندمعجزات عظیمی ابتدادرشخصیت وبعدزندگی ایفاء کندودیگرفقط تمرکزت روی خودت است وساختن باورهای جدیدومثبت باافکاری که آرام آرام تغییرمی کنندودوست داری فقط توجه به نکات مثبت هرچیزی داشته باشی.
خودم می دانم باخودم چندچندهستم وتمام اتفاقات راخوددرشخصیت وزندگیم رقم زده ام ،یقه کسی رانمی گیرم البته باآگاهی هایی که به لطف خداوندازاستادم هرروزآموختم وهرروزمی آموزم .
خداروشکرمی کنم که حسادت دروجودم کمرنگ بودوامروز عاشق این هستم جاهایی که می روم ازامکانات عالی که دارندتعریف وتمجیدکرده وایده های زیبای آنهارا پیاده کنم وچقدرلذت می برم ازکسانی که ازماشین های عالی وخانه های عالی استفاده می کنندوازته دل خداروشکرمی کنم وبابت هرروزرشدوپیشرفت درهمه چیز.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
درود بر استاد عزیزم و عزیز دلشون
سپاسگذار خداوندم که شما رو سر راه من قرار داد
چند روزی هست که عزیزی رو از دست دادم و خیلی ناراحت بودم و قدم دوم هستم و یهو به خودم اومدم و دیدم خیلی وضعیت آشفته ای دارم الان خدا رو شکر مدیتیشن انجام دادم فایل استاد رو گوش دادم و سعی میکنم توجه به زیبایی ها کنم چیزی که الان از نشانم فهمیدم اینه که من حسودم و به دوستان بچگیم که الان صاحب ماشین و خونه هستن حسادت میکنم
یا صدای مشتری که میاد از در مغازه همسایه هام یا میبینم شلوغن ناراحت میشم گله میکنم بخدا
وقتی اطرافیانم چیزی میخرن من احساس کمبود و حقارت میکنم و این نقص منو آزار میده فکر میکنم من نمیتونم چیزی بخرم یا فقط هدفم اینه چکمو پاس کنم و این باعث شده که چکام بیان روی هم
از وقتی دوره دوازده قدم رو شروع کردم آرامشم و امیدم بیشتر شده و میدونم روزای خوبی در انتظارمه و خیلی دوست دارم یه روز دوره احساس لیاقت رو بخرم چون میدونم مشکل من رو اون دوره میتونه حل کنه و خوشحالم از اینکع الان فقط روی خدا حساب باز میکنم و میدونم منو به همه چیز میرسونه چون دنیا دنیای فراوانیه
با تشکر از سایت بی نظیر استاد عباسمنش
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم
باز هم نشانه امروز من
وقتی این نشونه رو دیدم اولش به خودم گفتم چرا باید این نشونه من باشه من که اصلا آدم حسودی نیستم
اما به نتیجه خوبی رسیدم از این متن فوق العاده
همونطور که گفتم من اصلا آدم حسودی نیستم نه 100 درصد ولی خیلی این حس درونم کمه
و بیشتر از موفقیت یا یه اتفاق خوب تو زندگی بقیه خیلی خوشحال میشم و تحسین میکنم
و اگر در موارد خاصی کمی حسادت کنم درجا میام و میبینم اون چیکار کرده که به این موفقیت رسیده و سعی میکنم ازش انگیزه بگیرم
اماا چیزی که فهمیدم نشونه منه و خیلی اذیت میشم و همین الان هم دارم تجربه اش میکنم
مورد حسادت قرار گرفتنم هست
یعنی کسایی که باهم دوست میشن و ارتباط میگیرن بهم حسودی میکنند
و همیشه این موضوع من رو اذیت کرده
حتی جوری بوده که یکی از دوستام که خییلی ثروتمند بود موقعیت عالی داشت هم به من لباس هایی که میپوشیدم و رابطه ام و همه چیز حسادت میکرد
و من بارها تو ذهنم میگفتم بابا این لباسی که من الان پوشیدم تو داری حسودی میکنی پولش 1/1000 مثلا شلوارته
و من همیشه از ارتباط با این آدم ها اذیت میشدم چون بدم میاد که یک نفر از حسادت بره عین من لباس بپوشن هرکاری من میکنم بکنن
اما نکته مهم اینه توجه من به این موضوع حرص خوردنم در موردش حرف زدن با بقیه باعث شده که اینجور آدم ها رو تو زندگیم بیشتر ببینم
و این نشونه بهم یادآوری کرد که مسیر رو اشتباه نرم سپاسگذارم ازتون و دوستتون دارم
سلام عزیزم
خوندن کتاب نیمه تاریک وجود رو بهت پیشنهاد میکنم
وقتی خصلتی در دیگران مارو اذیت میکنه باید به درونمون بریم چون بیرون ما اینه ی تمام نمای درون ماست
استاد هم گفتن تو دوازده قدم اگر مورد حسادت واقع میشین یعنی در مدار خوبی نیستین
اصلا ما از کجا متوجه خصلتی در کسی میشیم چه خوب چه بد؟ چون درون خودمون داریمش اصلا اگر من ادم حسودی نباشم و این خصلتو نداشته باشم چطور رفتار دیگران رو حسادت معنا میکنم یا وقتی خودم مهربون و خوش دل نباشم چطوری رفتار اون فرد رو مهربونی تفسیر میکنم؟
وقتی درونت خصلتی داری و انکارش میکنی جهان میخواد با روش خودش بهت ثابت کنه که اون ویژگی رو داری و تا وقتی نپذیری هیچی حل نمیشه
اینم که دوست داری کسی مثلا لباسی مثل لباس تو بپوشه منم قبلا اینطوری بودم و بخاطر حس بی ارزشی و همون حسادت بوده وگرنه که من اگر خودم رو بهترین بدونم و خودمو دوست داشته باشم چیکار دارم که لباس کی چیه من تمرکزمو رو خودم میذارم
سلام خداجونم
سلام استادان عزیزم
سلام دوستان خوبم
طبق برنامه ی هر روزم که فایلهای نشانه امروزم رو دنبال میکنم وامروز هم هدایت شدم به این متن ومحتوای بی نظیر مریم جان،طبق گفته های استاد عزیزم
سپاسگزارم مریم جان که اینقدر قشنگ ودقیق این مطالب رو درک کردین ونوشتین
سپاسگزارم استاد عزیزم که اینقدر خوب قانون رو درک کردین وبهش عمل کردین وکاملا با نتیجه، تمام این موضوعات رو بیان کردین.
دقیقا دیشب که با خودم وخدای خودم عهد بستم که حسم نسبت به همه ی آدمها خوب باشه همه رو دوست داشته باشم وتمرکزم روی نکات مثبتشون باشه فارغ ازاینکه آدم خوبی هست نیست.هیچ کس روقضاوت نکنم ودقیقا همینطور که دوست دارم باهام رفتار بشه باافراد رفتار کنم،(جالبش هم اینجا بود که همین تصمیم گرفتن این موضوع به حس وحال عالی رسیدم کلی محیط اطرافم برام لذت بخش شد،حالا وقتی به این عهدم عمل کنم قراره چقدر هرلحظه حالم،بهتر از قبل بشه ودر مداربالاتر قرار بگیرم.میدونم که تصمیم برا این کار هم خودش نیاز به مدار بالاتر داشته،که من به این مدارم رسیدم وقراره با این تصمیم به مدارهای بالاتری دست پیدا کنم.)
به این محتوا هدایت شدم ونشانه امروزم مهر تایید خداوندم بود از درست بودن مسیرم ونشانه ای بود که همین فرمون برم جلو و ادامه بدم. خداجونم شکرت.
بنام خداوندهدایتگر
سلام دستان بی نظیرخداوند
خداروشکرمیکنم بازهم هدایت شدم به این قسمت
وپیداشدن ترمزی بنام حسادت
واااااایییی خدای من
من اصلا فکرشونمیکردم ادم حسودی باشم
الان متوجه شدم این کدچقدمخفی بوده دروجودم
من همیشه خودمو مقایسه میکردم بادیگران وخودم متوجهش نمیشدم
همش میگفتم دیگران کاروشغل دارن من ندارم
یامثلا خانمای فامیلم دارن پول درمیارن اما من نه
خودموهمش قضاوت وسرزنش میکردم
یافلانی زکدترازمن فلان چیزروخرید من عقب موندم
یافلانی چقدخوشکله ولی من نه
خلاصه الان متوجه شد این باورحسادازنبودعزت نفس وعدم لیاقته
سلام بر استاد عباسمنش گرامی
من حدود 4 ماهه که دارم قدم به قدم دوره بی نظیر 12 قدم رو انجامش میدم و کلا در مسیری قرار گرفتم و ایده هایی دریافت کردم که احساس میکنم سالهای زیادی هست که در وجود من بوده ولی به خاطر ترسهایی که داشتم،اجازه رشد پیدا نمیکردن.راستش با وجود اینکه تمرینامو دارم انجام میدم،بعضی جاها کارم گیر میکنه و انگار در جا میزنم.
من دیشب داشتم با خدا حرف میزدم و یجورایی ازش راهکار میخواستم برای اینکه منو برای رسیدن به هدف مالیم هدایتم کنه، که بهم گفت برو به بخش نشانه امروز من.با خودم گفتم الان که آخر شبه و تو باید اینکارو صبح انجام میدادی، ولی حسم بهم گفت اگه دنبال راهی برای شکستن سد ذهنیت در مورد ثروت هستی،الانم میتونی انجامش بدی.
خدارو هزاران بار شکر که به این متن و محتوا هدایت شدم.اولش که شروع کردم به خوندن، گفتم چه ربطی داره به هدف مالیه من.ولی خوب که فکر کردم دیدم که خیلی مرتبطه.چرا که من از یه طرف به قول شما پامو گذاشتم روی گاز و از طرف دیگه روی ترمز.حالا ترمزی که من دارم چیه؟ دقیقا همون حسادت .
من یه دوستی دارم که خیلی رابطمون باهم خوبه.از نظر مالی و ارتباطات و همه چیز دیگه،دوستم خداروشکر خیلی رشد کرده.من همیشه تو ذهنم، خودم رو با دوستم مقایسه میکنم.و دقیقا مشکل اینجاست که به جای اینکه از صمیم قلبم تحسینش کنم، دنبال این بودم که حالا چیکار کنم که تو بحث مالی،جلوش کم نیارم.
همیشه سعی کردم شکرگزار زیباییها باشم، ولی دیشب تازه فهمیدم که چقدر مهمه آدم با احساس خوب اینکارو بکنه و منی که همیشه به ظاهر دوستمو تحسینش میکردم،همش ظاهری بوده و چیزی جز حسادت نبوده.
برام جالب بود، به محض اینکه متن حسادت رو خوندم،اولین چیزی که تو ذهنم اومد، دوستم بود. و اینجا بود که فهمیدم برای رشد خودم نبوده که میخاستم از نظر مالی رشد کنم، به خاطر دیگران بوده.
خداروشکر دیشب همون موقع که متوجه این ترمز شدم، به طور آگاهانه و با احساس خوب، از ته دلم برا دوستم آرزوی موفقیت بیشتر کردم و دونه دونه خصوصیات مثبتشو تحسین کردم.(این موضوع دقیقا قبل از خوابیدنم انجام شد).
امروز صبح که از خواب پاشدم، دیدم چقدر حالم خوبه و احساس نابی دارم که خیلی وقت بود تجربش نکرده بودم.
من عاشق نوشتن احساساتم هستم البته توی سایت خیلی کم اینکارو انجام دادم.و معمولا روی کاغذ اینکارو میکنم، ولی یه حسی بهم گفت این تجربه رو اینجا بنویسم.
بهر حال، امیدوارم با شناخت خودمون، باورها و افکار نا زیبامون رو تغییر بدیم.
سپاس فراوون از شما استاد گرامی. شکر بابت هدایتم به این سایت و آشنایی با شما
سلام به همگی
من امروز ساعت 3 صبح دوره لیاقت رو خریدم و اینکه چطور خریدم هم داستانی داره که شاید تو کامنتای خود دوره گفتم.
حالا چرا دارم اینو اینجا میگم بیا تا بقیه شو برات تعریف کنم.
من با اینکه مدت زیادیه عضو خانواده عباس منش هستم ولی یه جاهایی یه ترمزهایی داشتم مثل خیلیا که با طی طریق تکامل به مدارهای بالاتر میرسند.
حالا ترمز من چی بود .این بود که افتاده بودم تو دام قصه های فنگشویی و کد شخصی و علم اعداد و خلاصه این چیزایی که جدیدا مد شده.
حالا به این رسیدم که چرا به دام چنین چیزی افتادم متوجه شدم بخاطر همون عجله داشتن برای رسیدن به نتیجه که به قول استاد دنبال راههای میانبر میگردیم.
و نمیخوایم تکامل رو طی کنیم.
و از اونجایی که این راههای میانبر مثل مسکن میمونه منم بخاطر برای مثلا رفع مشکلات مالی و… رفتم سراغ گرفتن کد شخصی
شاید باور نکنید چندین ماهه اصلا یادم نیست شاید از قبل عید شاید بعد عید من این کد رو گرفتم هر بار که شروع میکردم به خوندنش یک استرسی میگرفتم از اینوه اشتباه کنم و خراب کنم و … و دقیقا همین میشد
و دوباره از اول از اول از اول حیف که حساب نکردم و الا دقیق مینوشتم که چن بار شروع کردم و خراب شد
و خلاصه یه مدتی رهاش کردم و دوباره شروع کردم و دوباره خراب تا 5 روز پیش دوباره شروع کردم
و تا امروز که روز 5 بود
حالا اینجا رو نگه دار.
من دیشب یا هموم دم سحر دوره لیاقت رو گرفتم . و اینم بگم قبلش که داشتم مشخصات دوره و تمام آنچه استاد از معرفی دوره میگن رو میخوندم و خود به خود یه حس عجیب خفن داشتم یه حس عالی که چی ؟؟ که دیگه تموم شد دیگه قراره مشکلاتم ریشه ای حل بشه.دیگه یافتم یافتم دلیل همه ناکامی های زندگیم رو…
و همچنین راه حل اساسی اون رو.
پیشاپیش من حالم خوب شد
و جالبه رفتم تو برنامه پینترست و سر از آمازون در آوردم
بابا من کجا آمازون کجا . من از دیجی کالا و بازارِ گوشی اونور تر نرفته بودم حالا آمازون
خلاصه نمیدونید چه حس خوبی بود گشتن تو آمازون حالا نه قصد خرید داشتم نه بلد بودم چه جوری منی که تو ایرانم میتونم خرید کنم نه پول خرید
مث کسی که با جیب خالی اومده تو یه کشور خارجی داره با چه اعتماد به نفسی هم تو بازاراش میچرخه.
ولی خیلی حس خوبی داشت دیدن همه اجناس با کیفیت و عالی اجناسی که میشد به راحتی بهشون اعتماد کرد.
حالا منم که انگلستانی بلد نبودم آقا یک کلمه سرچ کردم مطمئنم نبودم درسته یا نه
شوز
مثلا دنبال کفش بودم
دیدم عجب کفشایی دیوانه کننده بود مخصوصا آدیداس
منم که کشته مرده کفشم و بک کفش باز حرفه ای ام
داشتم کیف میکردم
گفتم آقا نمیتونم خرید کنم میتونم که حالمو خوب کنم . ذهن بی نوا هم که تشخیص نمیده من الان بی پولم با این همه لذتی که دارم میبرم از دیدن کفشها پس بذار کیفمو بکنم دیگه.
کفشاش پولیه کِیف کردنش که پولی نیست
خلاصه اینکه حالم حسابی خوب شد و اصلا یادم رفت براچی رفته بودم پینترست
اینا قصه دیروز عصر یا غروب بود.
سحر دوره رو خریدم و از همون موقع نشستم به گوش کردن. صبح بعد از خواب و… تا عصر .
بعد غروب اومدم که طبق روال هر روز کد شخصی رو بخونم
ولی با این تفاوت که حالم حال اول نبود
دیدن یکم بی میلم براخوندن کد
ولی انجام دادم .خیر سرم دوتا کد هم داشتم
یکیشو خوندم برا دومی دیگه داشتم دیونه میشدم عصبی بودم
اصلا دوست نداشتم ادامه بودم و یک لحظه استپ کردم و گفتم دیگه نمیخونم .
حالا چی تو ذهنم میچرخید همزمان با خوندن کد ؟اینکه اگه با دوره لیاقت قراره ریشه مطائل و مشکلاتم حل بشه پس اینا چی ان ؟؟ فلانی که دیگه از عباسمنش باسواد تر نیست که
گفتم دیگه نمیخونم حداقل بخاطر همین حس بدی که دارم دیگه نمیخوام تو این حس بد باشم حالا در صورتی بود که روزای قبل ابدا حس بدی نداشتم به این موضوع.
و اینکه ادامه ندادم و گوشی رو براشتم و اومدم تو سایت و با تمام وجود از خدا راهنمایی و هدایت خواستم گفتم بهم بگو آیا من این رو ادامه بدم یا نه ؟؟
من میدونم دوره لیاقت مسیر درستیه ولی ور مورد کدها بهم بگو چکار کنم بالاخره پول دادم آیا نتیجه ای میگرم یا نه
که هدایت شدم به اینجا.
و جالبه وقتی تیتر رو خوندم گفتم خب سوال من چه ربطی یه حسادت داشت ؟؟
ولی از اونجایی که من یقین و ایمان کامل دارم به این بخش هدایت به نشانه
براهمین گفتم باید تا آخرشو بخونم ببینم چی گفته.
قصه زمانی عجیبتر شد که دیدم از خوبی های حس لیاقت گفته و جالبتر این متن مربوط به زمانیه که استاد هنوز دوره لیاقت رو ایجاد نکرده بود و نساخته بود.
دیدم درسته از فنگشویی هیچی نگفته ولی تا تونسته از حس لیاقت گفته برای رهایی از شر احساسات بدی که نتیجه حسادت هست.
و من دیدم بله منم بخاطر رهایی از حس بد از خدا هدایت خواستم و به این صفحه هدایت شدم و چه خوب هدایت شدم چه درست هدایت شدم مثل همیشه.
ولی اولین بار بود که گریه م گرفت
طبیعیه که دنبال یک ارتباطی بین این متن و سوال خودم بودم و یک نتیجه دیگری که گرفتم این بود خدا داره میگه اون کاری که تو داری دنبال میکنی مثل حسادت پوچ و واهی و بی نتیجه هست و نه تنها جواب نمیگیری بلکه ضربه هممیخوری .و اینکه دنبال چنین چیزی رفتی بخاطر حس عدم لیاقتی هست که تو وجودته پس به دنبال تقویت و احیای حس لیاقت در خودت باش که به هرچی میخوای میرسی .
خوشحال شدم که متوجه رشدج شدم چون همه اینها یعنی من یه پله بالاتر اومدم از جابی که قبلا بودم
نتیجه ای که گرفتم یکیش تغییر مدار بود
که با حس خوب و قوی تو کمتر از 24 ساعت کلا به مدار یک چیز وارد شدم و از مدار چیز دیگه ای خارج شدم و واقعا وقتی مدارت عوض میشه به یه سری جیزا دسترسی نداری و برعکس به یه چیزای جدیدی دست رسی پیدا میکنی و به چه راحتی هم این کار انجام شد
و یکی دیگه اینکه تائید هزاران باره ی
حس خوب و اتفاق خوب
و یکی دیگه اینکه این صفحه از سایت چقد دقیق عمل میکنه
وچقد عمیق وجود خدا رو حس میکنی .
آخه من که نیتم تو دلمه سایت هم که علم غیب نداره پس اون کیه که دقیقا جواب منو تو این صفحه میده و دست منو میگیره و درست میاره جایی که جواب سوالم اونجاست .قطعا خود خداست
یه نتیجه دیگه که گرفتم اینه که وقتی این صفحه که در نتیجه هدایت استاد راه اندازی شده تو سایت و الان ما داریم چقد درست و دقیق ازش جواب میگیریم میشه اینطور وام گرفت ازین که به هدایت های استاد بیش از پیش ایمان بیارم و هرجا گفت هدایت شدم زیادی دقت کنیم و زیادی گوش کنیم
چون فکر میکنم این یکی از هدایتهای استادِ که ما سریعتر از بقیه هدایتهاشون که خلق دوره ها و … بوده ازش داریم جواب میگیرم .
ینی دوره ها رو باید طی کنیم تا به جواب برسیم ولی اینجا سریع به جواب میرسیم.
میخوام بگم ازین صفحه باید وام بگیریم و باورمون رو نسبت به همه گفته های استاد قوی تر کنیم
اونجاهایی که میگن حرفهای منو وحی منزل بدونید واقعا بدونید و بدونیم
خسته شدم از نوشتن خدافظ
دقیقا به همین شکل است در قرآن خداوند میفرماید ما به هیچ کس ظلم نمیکنیم بلکه افراد خودشان به خودشان ظلم میکنند. افراد با قرار گرفتن در مسیر بد و فرکانس بد بدی های بیشتری را جذب میکنند وقتی بدی بیشتری جذب شود اولین اتفاقی که میفته اینه که شما حالتون بد میشه وقتی حالتون بد بشه کارهارو دیگه درست انجام نمیدید و به نحوی راندمان کاری شما میاد پایین یعنی اینطور نیست که تا یک ساعت حالتون بد شد یهو اتفاقات بد بیاد سمتتون اینکه شما تو مدار قرار بگیرید به مرور شما رو میبره به بدتر . انسان ها معمولا در همه چیز پیشرفت میکنند چه مشیر درست چه مسیر غلط
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم و همراهان پر از شور و نشاط سایت منحصر به فرد عباس منش
امروز سایت رو با نشانه های امروز من شروع کردم و هدایت شدم به این سوال و پاسخ این سوال
خدای من شکرت که در مدار صحیح قرار دارم و همزمانی ها برای من در حال اتفاق افتادن هست
حالا همزمانی برای من این بود که من از هفته گذشته
دوره احساس لیاقت رو خریداری کردم و در حال کار کردن روی باورهام هستم و امروز این هدایت پا فشاری بود بر باب ترمز های فکر من که متوجه شدم چقدر این موضوع برای قدم های بعدی من در زندگی مهم و حیاتی هستش
خدای من شکرت بابت هدایت به این نشانه کلی تاکید بر درست بودن مسیر من از جانب خدای مهربانم بود
امید دارم هر روزه با عشق زندگیاتون رو سپری بکنید و لذت ببرید از لحظات زیباتون
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید.