تأثیرگزارترین عامل تفاوت در نتایج - صفحه 4

71 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مجید عزیزی پیردوستی گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به همه ی دوستان عزیزم

    مریم بانوی عزیز این راهکار به قدری خالص و اصل است که باید چندین بار مطالعه شود تا در درون نهادینه شود و بارها تکرار شود تا بتوان درصدی از آن را به عمل درآورد زیرا آنچه را که گفتین اگر با تعهد انجام شود کن فیکون در هر جنبه ای از زندگی به وجود میاد دیگه خدامیدونه که خود دوره چقدر فوقالعادست

    این آگاهی که در این صفحه به اشتراک گذاشتین همانند عصاره ی روغن زیتونی است که خالص‌ترین و مرغوبترین زیتون بهترین منطقه ی دنیاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مهلا یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 1050 روز

    به نام خداوند هدایتگرم به سمت نیکی ها

    سلام استاد و مریم جونم

    عزت نفس یعنی با ارزش دانستن و احساس لیاقت کردن. یعنی احساس گناه نکردن برای هر کار کوچکی به ظاهر اشتباه یعنی سرزنش نکردن خودمان. نه بدانیم که ما انسانیم و با اشتباه و خطای ما زمین به اسمان نمی‌اید. یعنی بدانیم ما چقدر با ارزشیم زمانمون حالمان انرژی و پولمان با ارزش است. یعنی خودمان را الکی صرف چیزهای بیهوده نکنیم.

    یعنی من عزت خودم رو بدونم. عزت من چیه؟

    وقتی ادم برای خودش هیچ عزت و احترامی قائل نباشه پوچ میشه بیهوده میشه غمگین میشه افسرده میشه.

    اما خداروشکر پارسال همین موقعه ها بود که من با کار کردن روی عزت نفسم توانستم مسیر رشد و پیشرفت رو طی کنم و به این جایگاه خیلییی خوب برسم که هنوز هم بسیار نشتی دارد ‌و دارم هردز میبینشم.

    خداروشکر الان نشتی های من برام خیلی واضح توی رفتارهام مشخصه:

    مثل سعی میکنم خودم مشکلات رابطم روحل کنم این نقش مثل مادر بودن رو در روابط دارم.

    از چیزهای کوچیک میرنجم؛ مثل اینکه چرا اونجا طبق چیزی که من میخواستم رفتار نشد باهام

    چرا گفت میرم و بعد زنگ میزنم

    چرا من ارزش چیزهای خوب از سمت اون رو ندارم، مثل رفتارهای باب دلم یا هدیه گرفتن یعنی من رو دوست نداره

    از شوخی های ساده می رنجم و جدیشون میگیرم

    یا دنبال یه حرف سادم تا بر علیه خودم کنم از طرف مقابل

    احساس میکنم خیلی از اطرافیانم واقعا دوستم ندارند و من براشون اون ارزش رو ندارم

    این ها خیلی مشهوده برای من توی رفتارهام و خداروشکر همین که اگاه هستم خیال من رو راحت میکنه و به زودی هدایت میشم به حل کردن خیلی از اونها

    و خداروشکر بابت این اگاهی ها و انشالله به زودی هدایت میشم به سمت خرید این محصول بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      کبری مشتاقی گفته:
      مدت عضویت: 908 روز

      به نام خدای مهربانم

      سلام به دوست عزیزم مهلا جانم

      همین که فهمیدی ترمزت چیه

      یعنی یه قدم رو به جلو خب عالیه تحسینت میکنم

      همین که اومدی با جسارت تمام نوشتی ایرادهاتو جای تحسین داره

      مهلا جانم منم تا پارسال هم همینطور بودم زود رنج و قهر میکردم چرا بابه دله من کار نکردن و خلاصه….

      بعد هرچه بیشتر تو کامنتها و خوندن و نوشتنش و شروع کردم فهمیدم ایرادم کجاست

      و آرام آرام بهبود دادم

      و الان خدا رو شکر ارزش برای خودم

      قائل هستم

      اهمیت میدم به خودم خودمو دوست دارم به احساسم و حالم به وضعیت جسمانی به همه وجودم اهمیت میدم

      الان طوری روی خودم کار کردم که از هیچی نمیرنجم از هیچ کسی

      و ذهنمو کنترل میکنم به همه احترام می‌ذارم و متقابلا همه هم به من احترام میذارن

      دوست خوبم شما هم میتونی بهتر و بهتر بشی فقط باید یا دوره عزت نفسو تهیه کنی یا کامنتهای دوستان رو بخونی که همه گنجه طلا هستن و خیلی کمک کننده هستن

      تو میتونی

      در پناه خداوند بزرگ و مهربانم باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    سعیده بابائی گفته:
    مدت عضویت: 1509 روز

    سلام به همگی وقتتون بخیر

    استاد عزیزم مریم جانم عجب مقاله های آماده کردید سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    تعهدسی روزه ..روز پنجم

    چه همزمانی عالی رخ داده من در تاریخ 24تیر دقیقا یک روز قبل تولد36سالگیم دوره عزت نفس رو به خودم کادو دادم تا شخصیتی در خودم بسازم ، قوی ،با اراده،محکم،خالق ..من مدتی بود ک میخواستم دوره12قدم رو ادامه بدم دو قدم خریدم میخواستم که قدم ها رو ادامه بدم…بیشتر به خاطر استقلال مالی که میخواستم تجربه کنم..اما از آنجایی ک هدایت ها به سمتی رفت ک عزت نفس رو بخرم تا روزهای زیباتری با عزیزانم تجربه کنم در روابط در کار مورد علاقم …تردید هم داشتم اما نشانه ها واضح بهم فهموند اول رو شخصیتت کار کن بقیه به سوار به خودش درست میشه..

    امروز این بخش لز سایت هم نشانه من برای هدایت امد..ک درست قدم برداشتی و صدای ک شنیدی خود خود خدا بود ک بهت گفت بخر..بهش نیاز داری اصل ..اساس

    خدایا سپاسگزارم ک صدای هدایتت رو شنیدم

    خداوندا درک آگاهی های ناب این محصول دوست‌داشتنی رو برام آسان کن..ظرفم بزرگ کن…

    خداوندا شخصیتم رو چنان تغییر بده ک در تمام جنبه های زندگیم تا یکسال آینده کن فیکون واقعی رو تجربه کنم..خودت وعدشو دادی من بهت اعتماد دارم…

    این بخش از مقاله هم کپی کردم میزارم

    خدایا درکی از توحید بهم بده ک فقط رفیق جونجونیم بشی تو..همدمم بشی تو..همه کسم بشی تو ..ای معبود من ..من و همه عزیزان ک این متن میخونن بهت محتاجیم..هدایتمون کن به سمت خیر و نیکی

    توحید‌، بالاترین مرحله‌ی رسیدن به هماهنگی با قوانین خداوند‌ است؛

    توحید یعنی « ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»را باور کردن‌، وعده‌ی «أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» را درک کردن‌، یقین داشتن به غیب. یعنی نتیجه‌ای که طبق قانون هست‌- باید باشد و قطعاً می‌آید اگر صبر و صلوه و اعراض پیشه کنم و بدون داشتن تضمین‌، قدم بردارم- حتی اگر هنوز در دنیای بیرونی‌ام مشاهده نشده است.

    توحید یعنی‌، اجرای فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی و رسیدن به احساس سپاسگزاریِ قبل از مشاهده‌ی خواسته. (به خاطر ایمان به اینکه‌، طبق قانون و وعده‌ی بدون تغییر خداوند‌، به محض وضوح خواسته‌ای- بدون استثناء- آن خواسته اجابت می‌شود و در صورت نبودن مقاومت‌ها‌، دریافت هم می‌شود) و سپس مصداق أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    بنام خداوتد بخشنده مهربان.

    سلام به مارکوی ماجراجوی زیبا!

    چقدر کامنت شما انرژی بهش بود..منم خداوندمو زندگیمو دوستدارم..

    و الان چند روزه خداوند منو هدایت کرده به راهکارهایی برای مسائل من…

    بازم متولد شدم.بازم عشق و شور انگیزه وارد زندگیم شده..

    من سپاسگزار لحظه به لحظه این کعبه زیبای سایتم هستم..

    خانواده ایی که ما همگی با عشق کنار همدیگه داریم رشد میکنیم..

    چه کسی که چند روزه عضو این سایت شده..

    چه کسی دیگه 100خورده ایی عضو..چه من این مدت عضوم..

    همگی داریم با نظرات همدیگه رشد میکنیم.

    داریم عشق میدیم به خودمون.به دوستانمون.به سایت بهشتیمون به خداوندمون.به این دو استاد عزیزمون..ووووووووو

    من سپاسگزارم..

    محمد.منم از موقعه ایی که ایمانم تقویت پیدا کرده..تو موقعه هایی که داریم روی هدفهام کار میکنم.نور هدایت به رنگ آبی خاصیه.که روی دست راستم میشینه..

    چشمام پر شده پر از نور الهی…

    هر روز که میگذره تنها خاسته ام از ستاره قطبی…فقط درک اگاهیهای جدید برای ایمان راستین تر از پروردگارم هست..

    عشق درونیم هر روز که میگذره شکوفا تر میشه…

    این عزت نفس باعث شده..تا یادگیریم در برابر هدایتهایی که بهم شده.صد برابر بشه…

    دیگر من یه آدم دیگر شده ام…

    هیچ ربطی به روز و هفته گذشته ام ندارم..

    چقدر خداوند زیباست و فقط زیباییها را دوستدارد..و بهمین خاطر تمرکز روی نکات مثبت.بالا بردن عزت نفس.باورهای قدرتمند کننده.حزو این زیباییهاست..

    میخام بگم.اولین بار که روی این نوشته زیبا خوندم.یکم کلا! برام سخت معنی میشد.با چند بار خوندن و مثال زدن هی درکم افزایش پیدا کرد..و الان شاهد پیام زیبای شما شدم.تا درکم قوی تر بشه…

    من از خداوندم هدایت خواستم که هر روز آگاهیهام قوی بشه.

    هر روز ایمانم بولدتر بشه..

    من بعد از چند سال به آرزوهایم رسیدم..

    یه آرزویی که یه سوال کوتاه و مختصر بود….ولی جوابی بلند بالا دارد…

    و این چیزی نبود…

    خودشناسی…و خداشناسی…

    همیشه تو امتحانان و کنکورها میومد.ولی من نااگاه بودم..و این سوال همیشه برام سوال موند ولی دریغ از جوابی متقاعد کننده.

    ولی این دانشگاه علم و ادب…که من سالیان قبل.خواب دیدم دانشگاه امریکا تحصیل میکنم.

    دقیقا همین دانشگاه خودشناسی و خداشناسی توسط سید حسین عباسمنش..الان با فرکانسها برام تدریس میشه..

    و من هر روز مدارک فارغ التحصیلم قوی تر میشه!

    این مدارک با مدارک لب کوزه ایی متفاوته!

    اون مدارک برای قضاوتهای فرع هست..

    ولی الان.این تحصیل برای زندگی دنیا و آخرتم..اینم با عشق و خوشی و لذت و سعادتمتدی هست…

    استاد عزیزم.من سپاسگزار شما و مخصوصا تیم عزیزتون هستم.و جا داره فرکانسم را امروز برای شما ارسال کنم.و بگم خیلی دوستتتتتتتتتدارم.

    و ممنون از خداوندی هستم.که هر روز داره قلبم را گسترش میده و منو آماده میکنه بسمت هدفهایی که من در مقابلش ناتوان بودم.

    استاد امروز و میگم انتهایی هم بزاش ندارم..این عزت نفس یکی از بزرگترین پاشنه های ما هست..

    که من واقعا یه روز حسرت دوستانی بودم که چرا اون افراد اینقدر ذهنشون خلاقه…

    چرا من نیستم!؟

    چرا اون افراد امتحاناتشون با نمره قبولی خوب به پایان میرسونن!؟

    چرا من نیستم!؟

    ووووو سوالاتی که درون مرا گم کرده بود..ولی اینقدر نجواها زیاد بود.که اجازه نمیداد.نور هدایت را در دست راستم ببینم.!

    .ولی امروز در این لحظه شاهد همین روزم..

    من یه فاطمه دیگه با توانایی بالا شده ام..و بازم دارم رو خودم کار میکنم..

    اینقدر مطالبا تو وجودم زود رخنه میکنه..میگم خدایا چقدر من از خودم دور بودم..

    تمام این تضادها باعث شد تا من الان اینجا باشم.و این کامنت خوشبختی را برای شما بفرستم..

    استادم دوسستدارم.من خیلی از خداوند میخاستم.که این دوره عزت نفس رو برام هدایت کنه.

    بهم گفت از اینجا شروع کن به وقتش هدایت میشی!…

    خیلی سپاسگزار تک به تک افرادی که ما در یه خانواده هستیم..من تمام وجودم این سایت..

    واتسابم.اینستام.همه عواملهای بیرونیم.شده به این بیام فایل نشانها رو بزنم…تا هدایت الله رو تو قدمهای بعدیم درک کنم و تمرین کنم…و بگم من خالق زره زره زندگیم هستم.

    همه زندگیم در تمام جتبه ها باهمدیگه داره رشد میکنه..

    تمام اون ترسها..حتی خوردن یه صبحانه..که یه چیز پیش افتاده و خنده دار هست..

    زیر باورهای قدرتمتد کننده من له شد..

    من هر روز شاهد متولد شدنم در هدایتهای ربم شدم..

    سپاسسسسسسسسسس بیکران به تمام آگاهیها و نعمتهای بیکران پروردگارم…

    سپاسسسسسسسس بیکران به کامنت دوست عزیزم..

    سپاسسسسسسسس بیکران به خداوندی که این استاد عزیزم را رشد ما قرار داد…

    تا امروز افتخار به موجودیت خودم در این هستی بی پایان الهیم داشته باشم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    Malek_success گفته:
    مدت عضویت: 2942 روز

    بنام رب وهاب

    سلام دوستان عزیزم

    این مقاله رو به عنوان نشانه امروزم خوندم و انگار خیلی حرف برای من داشت..

    حرفهایی که شاید درد داشته باشه اما در پس اونها کلی رشد و پیشرفت…

    کارهایی که هر روز امروز و فردا میکنم…

    مهاجرت من به شهر دیگه..

    استعفا از کار کارمندی و ایجاد کسب و کار خودم

    انجام تمرین آگاهی بازرگانی…

    بودن در مدار افراد ثروتمند و ایجاد ارتباط با اونها..

    و کلی کار دیگه که در حد ایده مونده ..

    خودم رو گول میزنم که بله من در این سایت هستم و دارم روی خودم کار میکنم اما به قول خانم شایسته در بزنگاه هاست که مشخص میشه تا چه حد کدهای درست در مغزت ران میشه و کفه ترازو به کدوم سمت سنگینی میکنه..

    البته که از دایره امنم خارج شدم و با وجود موانع ذهنی تونستم ذهنم رو شکست بدم،وارد چالش بشم وازدواج کنم و خدا رو شکر چند لول رشد کردم و اتفاقا شناخت من از خودم بهتر شد..چون در رابطه م باورهایی در من زنده شد که تا اون موقع من اصلاً نمیدونستم اون وجه از شخصیت در من هست!

    انگار که خوابیده بود ..

    میخوام بگم که حتی اگه اون چالشی که انتخاب میکنم من رو به نتیجه رو نرسونه اما بعد شخصیتی من رو گسترش میده …

    دقیقا مثل زمانی که از کار قبلیم استعفا دادم و کلی جریان ثروت و خوشبختی به سمت من روانه شد…

    شاید کار الان من نه ورود به حوضه کسب و کار مورد علاقه ام ، بلکه ایجاد خلا و استعفا از کار فعلیم باشه تا ایمان به غیب خودم رو نشون بدم…

    شاید کار الانم نه صبر کردن برای جمع کردن پول به منظور مهاجرت بلکه حرکت با وضعموجود باشه…

    قدم برداشتن همیشه به معنای انجام دادن کار مثبت نیست که به معنای انجام ندادن کار بی ربطه…

    امروز 27 تیرماه 1402 به خودم تعهد میدم که کارهایی که انجام ندادم رو لیست کنم، تا آخر سال انجام بدم و نتیجه اونها رو همینجا بنویسم…

    تنها و تنها کار من اینه ک” من قدرتمند درونم” رو بیدار کنم و با ایمان ابراهیم گونه وارد دل ترسهام بشم…

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    میلاد شریفی تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    سلام به دوستان عزیز

    باز هم یک مقاله ی الماس گونه ی دیگر از خانم شایسته ی عزیز. پر حجم، پر معنا و با پیچیدگی های خاصی که ایجاب می کند آن را بارها مطالعه کنید تا به ابعاد گسترده و عمق آن پی ببرید.

    زندگی به سبک سید حسین عباسمنش بدون عزت نفس هیچ معنایی ندارد. من بارها و بارها گفته ام تمام اعضای سایت بزرگ عباسمنش به دو دسته تقسیم می شوند: 1- آنهایی که روز به روز در حال پیشرفت و خلق نتایج بزرگتر هستند 2- آنهایی که با وجود تلاش بسیار هنوز نتایج دلخواه خود را نگرفته اند. من اینجا با اطمینان اعلام می کنم که دسته ی اول قطعا دارای باورهای قدرتمند کننده ی عزت نفس هستند.

    عزت نفس همه چیز است. عزت نفس برای شما خودشناسی می شود، خداشناسی می شود، کشف علاقه می شود، کسب و کار درست می شود، ثروت می شود، روابط عاشقانه ی رویایی می شود و …

    سایت عباسمنش دانشگاه عزت نفس است. بدون عزت نفس حتی نمیتوان به این دانشگاه وارد شد چه رسد که از آن فارغ التحصیل شد.

    مدتی است که در بخش عقل کل فعال هستم و به سوالات دوستان پاسخ میدم. با اطمینان کامل این رو میگم که 95 درصد کل سوالاتی که دوستان در بخش عقل کل می نویسند با باورهای قدرتمند کننده ی عزت نفس قابل علاج است. تنها و تنها عزت نفس می تواند 95 درصد از سوالات و چالشهای بخش عقل کل را برای همیشه و به طور ریشه ای حل کند.

    آیا ساختن عزت نفسی متعالی کار ساده ای است؟ ذهن شما معمولا این کار را ساده جلوه می دهد و حتی همین الان هم به شما می گوید من که عزت نفس خوبی دارم. ولی باور کنید یا نکنید هیچکس در دنیا در بین جمعیت 8 میلیاردی کره ی زمین نیست که نیاز به کار کردن روی عزت نفس خودش نداشته باشد. عزت نفس همواره جا برای پیشرفت دارد. عزت نفس انسانها همواره دارای پاشنه های آشیل است. ساخت عزت نفس تعهد بسیار بالایی می طلبد. تعهدی از جنس فولاد آبدیده که با برخورد اجسام خارجی به آن هیچ خدشه ای وارد نشود.

    اگر موفقیت و رستگاری برای شخصی مهم باشد قطعا قطعا باید از پرورش عزت نفس خود شروع کند.

    در پناه رب العالمین الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    علی میرفخررجایی گفته:
    مدت عضویت: 1498 روز

    دیشب بعد از نوشتن کامنت خودم،

    رفتم کارامو کردم خوابیدم،

    نزدیکای صبح بود که تو خواب رفتم به کارگاه صنایع دستیمون

    همون کارگاهی که انگار قبلن هم تو خواب رفته بودم،با جمعی از دوستان و شاگردان از جمله پدرم و استاد نقاشی دوست پدرم،مشغول کار کردن بودم،

    الان که دارم می‌نویسم دارم گریه میکنم،خیلیییییی احساسش برام خوب بود ،خیلییییی،

    انگار خدا بهم الهام کرده بود تو خواب ،نمیدونم جواب سوالمو فک کنم داد،

    حالم یه جوریه اشکام بند نمیاد، از صبح که ساعت 9 از خواب پاشدم یه حالیم،یه حس آرامش عمیییق،

    یه آسودگی،یه بی انگیزگی نسبت به آموزش بوکس و حس شورو شوقی دوباره برای انجام هنر صنایع دستیمون،

    نمیدونم،

    آیا این کاری که من باید انجامش بدم؟ خیلیییییییی احساسم بهش خوبه،اصلن تا بهش فکر میکنم هزااااار تا ایده میاد توی سرم،حالم خوب میشه،بازی با رنگهای بازی با چرم،خلاقیت ،ایده پردازی،رهبری و مدیریت شاگردها،عاشقشم،

    چی شد که الان اینجام،چیشد که من تو این مسیر دارم میرم؟ یه جورایی مخالف کاری که سالها عاشقانه انجامش دادم ،

    و از تمرین هنر های رزمی انرژی می‌گرفتم برای بهتر انجام دادن اون کار،و درس خوندنم،

    یه حسی بهم می‌گه من عااااشق هنر های رزمی هم هستم اما نه آموزش دادنش،

    من عاشق تمرین کردن و مبارزه کردنشم

    حالا چرا من این کویرو نگه داشتم؟

    من مال مبارزم،مال مبارزه با نفسم،مال مبارزه با حریف،مال مبارزه با چالش های توی مسیر،

    اما آیا واقعا آموزش دادن و دوست داری؟

    آره توش خیلی خوبی،اما دوستش داری؟

    دو سه سال شبانه روز تو کارگاه پدرم با یک سری زندانی که همشون دوست دارم و عااااشقشونم و الان خیلی دلم براشون تنگ شده،کار کردم،مدیریتشون کردم،رهبری کردم،ساعت ها کنارشون نشدم و کار کردم،جزو لذت بخش ترین لحظات عمرم بود،خستگی نمیفهمیدم،فقط با عشق صبح میرفتم عصر میومدم خونه،تازه میرفتم باشگاه کلی مبارزه میکردم،

    اما فکر نمیکنم می‌توانستم این تایم طولانی همش تو باشگاه می‌بودم و خسته نمیشدم،مثل الان ،الان خیلییی دارم خسته میشم،در حدی که اصلن نمیتونم حتی برای بوکس خودم وقت بزارم،

    اما انجامش دادم،چون میخواستم خودمو به خودم ثابت کنم،

    و کلی تجربه کسب کنم،کلی اعتماد به نفسم بیشتر شد،اما چون کار و شغل جدیده یکم دیده زمان می‌بره تا اون خود باوریه ساخته بشه مثل کار هنریمون،من الان به راحتی باور. آرم که اگر یک محصول زیبا درست کنم میتونم به راحتی میلیون ها تومن و با باورهای الآنم میلیاردها تومان بفروشم،اما الان سخته برام باور کنم که یک دوره آموزشی بوکسم رو 10 میلیون تومان بفروشم،چون هنوز نتایج روی همون مبلغ پایینی که گذاشتم نیومده تا باور پذیر بشه برام،

    به خدا تو این لحظه قصدو هدفم برای انجام یک کار درآمدش نیست،لذت انجام داده اونکاره،اینکه با شروع شوق اون کارو انجام بدم برام مهمه،با عشق ،

    من یه پتانسیلی که دارم هررررر کاری که بکنم به نحو احسنت انجامش میدم،یعنی من حتی اگه سوفورهم بشم موفق میشم،اما مهم اینه که اون کارو با عشق انجام بدم،

    جالبه صبح به محض اینکه از خواب پاشدم یه مشتری بهم زنگ زد و گفت من شماره شماره از زیر پست اینستاگرام برداشتم،چیزی که چندین وقت بود این اتفاق نیفتاده بود،صاف همین امروز صبح،یه محصول قیمت کرد من یا همون حالت خوابو بیداریم گفتم 130 میلیون،گفت چقدر وقت طول می‌کشه آماده بشه گفتم 2 ماه،بعد گفت خیلی ممنونم و خداحافظ،

    به نظرم اینا نشونه بود همشون،

    از همه مهمتر که من از اون موقع که از خواب بیدار شدم اصلن یه حالیم،کلی اشک ریختم ،یه حس آرامش نسبت به انجام کار پدرم،و یه حس بی انگیزگی نسبت به کار الانم،

    می‌دونم که نباید تو حالت شک و دودلی بمونم،

    از خدای خودم می‌خوام بازهم نشانه بهم بده باز هم هدایتی کنه،

    یه ترمزی نسبت به پدرم دارم،چون نمی‌خوام شریکش باشم،اگر امکانی فراهم بشه که خودم مستقلانه کار کنم شاید دوباره شروع کنم،

    (یعنی من یه باوری نسبت به کار هنریمون دارم یه اطمینان خاطر قلبی که میتونم غوووووووول بشیم توی اینکار ،طوری که کل جهان رو عاشق این محصولات و البته ثروت بی نهایت ازش خلق کنیم این باور همیشه در پس ذهنم هست)

    من بعد از اتفاقات دو سال پیش،اعتماد به نفسم خیلی اومد پایین،میدونم که خیلی از اون اتفاقات هم به خاطر باورها و درخواست خودم بوده،اما بعد از اون اتفاق انگیزه گرفتم که خودمو به خودم ثابت کنم،تو دل خیلی از ترسهایی رفتم که قبلن نرفته بودم،کارهایی انجام دادم که تا قبل از اون جرعت انجام دادنشان رو نداشتم یا حتی فکر هم بهش نکرده بودم،اما الان که بعد از کلی نجوا و مبارزه باهاشون،انجامشون دادم،حس میکنم خیلی بزرگتر شدم،خیلی اعتماد به نفسم بالاتر رفت،

    و باز هم منو به یک پله بالاتر سعود داد،اما تو این مدت هروقت به لحظاتی که داشتم کار قبلیمو انجام میدادم فکر میکردم اشک شوق از گوشه چشمانم سرازیر میشد،

    توکل به خدا،من حرکت میکنم،هر کاری که بهم گفته بشه انجام میدم،و باز هم از خدا می‌خوام هدایتم کنه،

    این صبح عجیب ترین صبح زندگیم توی یک سال اخیر بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    ندا رنجبری گفته:
    مدت عضویت: 3353 روز

    امروز به دلم افتاد که مقالات عزت نفس رو دوباره‌ مرور کنم کامنتاش رو کامل بخونم و خیلی خوب روی عزت نفسم کار کنم، باید اعتراف کنم که عزت نفس من ایراد اساسی داره و باید همت زیادی بزارم برای ترمیمش، کنترل نجواهایی که بهم احساس بی عرضگی یا بی ارزشی میدن کار سختی برام نیست میدونی چرا میگم نیست چون هر‌وقت سر و کله شون پیدا میشه و بهم احساس نالایقی و بی ارزشی میده اونقدر نتیجه گرفتم تو زندگیم که با یادآوری اون نتایج‌راحت در دهن اش بسته میشه و لااقل برای مدت کوتاهی دست از سرم بر میداره اما مشکل اصلی من جدی نگرفتن نجواهای ذهنمه و نداشتن خودشناسی عمیق که بدونم این حس بدم از کجا داره آب میخوره و‌چطور میشه عوض اش کنم، به قول استاد عزیزم نباید اجازه بدیم بشینه برامون جهنم درست کنه باید بشینیم مونیتور کنیم افکارمون رو.

    در مورد عزت نفس، اولین موردی که باید روش کار کنم مقایسه نکردن خودم با دیگرانه حالا این دیگران میتونه خواهرم باشه که هم شغل و هم رشته ی منه و دیرتر از من کارشو شروع کرده اما مشتریای بیشتری داره (و ذهن بدجنس من نمیاد بگه که تو به سن خواهرت موفقیتات چند برابر بود چرا اینو یادت نمیاد اینکه یه سر و گردن از تمام دخترای فامیل بالاتر بودی از نظر درآمد و جایگاه شغلی، پس انصاف داشته باش نسبت به خودت و با مقایسه ی نابجا عزت نفس ات رو نابود نکن در حالی که باورای تو در مورد شغل جدیدت فرق داره با کسانی که هم حوزه ی تو هستن و تو مسیرت و خواسته هات و تکاملت کلا فرق داره).

    یا یکی میبینم از فامیلم یا دوستام یا فامیل همسرم به محض برخورد باهاشون سریعا شروع میکنم به فکر کردن به اینکه چقدر دارایی من کمتر یا بیشتره اون طلاهاش بیشتره لباساش قشنگتره خونه اش بزرگتره این داره اون داره یا حتی رنگ پوست و قدشو با خودم مقایسه میکنم، چرا از اجتماع فراری ام چرا از آدما وحشت دارم؟دلیلش همین نجواها و همین عزت نفس پائینه، خودم رو کوچیک و بی ارزش میدونم نگران نظر و قضاوت بقیه ام و برای خودم و دستاوردهام و شخصیتم ارزش قائل نیستم و حتی قیافه ام و رنگ پوستم و لکای صورتم و شکل لباس تنم هم بهم استرس میده، بعدش میگم چرا نتایج بزرگ و درآمد بالا سراغم نمیاد.

    بعد از عدم خودشناسی و مقایسه ی خودم با بقیه، ایراد بعدی که باید رفع بشه کمالگرایی هست اینکه نخوام همه کارام بی نقص بی ایراد بدون خطا پرفکت و در نهایت عالی بودن باشه چون قانون تکامل این اجازه رو نمیده پس توقع بی جا از خودم نداشته باشم و اینقدر به خودم سخت نگیرم و بپذیرم که انسانم با نقص ها و‌کمبودهای انسانی.

    یه ایراد دیگه ام‌ که میدونم میتونم تغییرش بدم اینه که من دائما میترسم از اینکه دیگران ازم دلخور نشن و مدام مواظب کلامم رفتارم به شکلی وسواس گونه هستم در حدی که تو رابطه با دیگران دچار اختلال و‌وسواس و ترس شدید شدم.

    آره به قول یکی از دوستان که توی کامنتا گفته بود: بخش اعظم احساس بدم در طول روز نشات گرفته از عزت نفس پائینه و من تازه متوجه این موضوع شدم و عزت نفس این نیست که یکباره و تماما وجود داشته باشه یا نباشه بلکه کیفیتی هست پویا و دائما در نوسان و اینکه عزت نفس ربط عمیقی داره به توحید.

    این ایرادات رو ردیف نکردم که باز به خودم عیب گرفته باشم یا بر نقاط ضعفم تمرکز کنم اما واقعا نمیخوام با این بهانه آشغالا رو بزنم زیر مبل، این ایرادات رو فقط من نیستم که دارم ایرادیه که اکثرا دارن اما خدا رو شکر میکنم که من اینقدر جلو هستم که هدایت شدم به کشف اش و حل این مسئله به صورت ریشه ای، این نشون میده که من پیش خدای خودم جایگاه بالایی دارم و اون دوسم داره که بهم فهمونده و هدایتم‌کرده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    شادمهر محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1494 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان ، خالق و فرمانروای جهانیان

    خدای من امروز با خواندن این آگاهی ناب و این نوشته سحر آمیز و پر از عشق و عظمت چقدر حال من دگرگون شد و یه حس عالی بهم داد . خدایا شکرت برای استاد عباسمنش عزیز و برای این آگاهی های ناب که من تا حالا جایی پیدا نکردم . خدایا شکرت برای خانم استاد شایسته عزیز که این متن بسیار عالی و بزرگ کننده روح رو برامون نوشته اند . واقعا تحسین برانگیز است ، مطمعنم اگه کسی خیلی کمی عزت نفسش بهبود یابد، نتایجش صدها برابر خواهد بود .

    من خودم واقعا حس میکنم دوره عزت نفس باید بارها و بارها برایم تکرار شود چونکه پاشنه آشیلم هست ،چونکه از همه ترس داشتم، همه رو باور داشتم جز خدا ، همیشه شرک میورزیدم . از خودم و خدای خودم غافل بودم و اعتبارم و قدرتم رو به دیگران غیر از خدا داده بودم . من همه رو باور داشتم جز خدا رو . این باور ریشه در دوران کودکی و نوجوانی ام داشت،به خاطر باورهای اطرافیان و خانواده. دوست دارم به خودم و خدای خودم برگردم انوقت است است که موفقیت ها و شادی ها و احساس خوب می رسند

    وقتی این آیه مقدس : « وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ »

    پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانید تا (دعای) شما را بپذیرم! کسانی که از عبادت من تکبّر می‌ورزند به زودی با ذلّت وارد دوزخ می‌شوند!»

    رو خوندم چقدر زیبا ردپای قانون رو در گذشته ام دریافت کردم . من اساس این ایه رو در زندگیم تجربه کردم هم پیروزی و موفقیت و هم ناراحتی و بیچارگی

    وقتی دوره عزت نفس رو تمام میکنی باید از خودت بپرسی :

    ایا من اکنون تغییری کرده ام یا نه ؟

    آیا احساسم بهتر شده و احساس رهایی از ترس قضاوت شدت از نگاه دیگران میکنم ؟

    آیا به درون خود باز گشته ام و خودمو و دوست دارم ؟

    آیا به خدای خودم نزدیک شده ام و توانسته ام توحید رو از حرف به عمل در تجربیات روزانه ام برسانم ؟

    آیا به آیه مقدس« اذا سالک عبادی » 186 سوره بقره ایمان آورده ام و در عمل اجرا نموده ام ؟

    آیا خدا رو تکیه گاه خودم میبینم و دیگه ترس و نگرانی ندارم و به آیه « لا خوف علیهم و لا هم یحزنون » 62 یونس ، ایمان آورده ام و عمل نموده ام ؟

    ممنونم از همه دوستان ، هر جا هستین توحیدی باشین و حال دلتون خوب باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    مجید رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1668 روز

    به نام خداوند قدیر و یکتا

    سلام به استاد عباسمنش عزیز ، خانم شایسته گرامی وبینظیر در نویسندگی و تمام دوستان سایت

    شروع میکنم تا الله بهم بگه چی بنویسم ، بعد از خوندن مقاله ، یه آیه بسیار قدرتمند کننده از قرآن به یادم افتاد که خیلی آرامش و قدرت بهم میده ، سوره یونس آیه 3 :

    إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۖ مَا مِنْ شَفِیعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ۚ ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ ۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ

    پروردگار شما، خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روزآفرید؛ سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار پرداخت؛ هیچ شفاعت کننده‌ای، جز با اذن او نیست؛ این است الله ، پروردگار شما! پس او را پرستش کنید! آیا متذکّر نمی‌شوید؟!

    این است الله ، رب شما ، ارباب شما ، ارباب کل جهان ، کل ادما و کلللللل امور جهانی که به حق آفریده شده ، با هماهنگی و قانون آفریده شده ، اگه تو مشکلی داری ، این جهان به حق آفریده شده ، کاملا مطابقت و هماهنگی داره ، این نظم و این عظمت جهان به حق هست ، امور زندگی تو هم به حق هست و هیچ عدم توازنی وجود نداره ، چقدر مثال عالی الله زده ، آسمان و زمی به این عظمت رو در یه زمان کوتاهی آفریده ، بعدم برای تدبیرش به قول استاد عزیزم ، قانون گذاشته ، هیچ کسی هم هیچ کاری نمیتونه برات بکنه الا خودت ، هیچ شفیعی نداری جز به اذن قوانین الله ، که اونم با فرکاسنهای خودت ، به وجود میاد و در زندگیت وارد میشه .

    اگه من بیام به جای الله ، قوانین سیستم رو بذارم ، این آیه خیلی عالی میشه (البته برداشت من با مدار فعلیم) :

    قوانین سیستم شما ، قوانین سیستمی است که آسمانها و زمین را در شش روزآفرید؛ سپس بر تخت (قدرت) قرار گرفت، و به تدبیر کار پرداخت؛ هیچ شفاعت کننده‌ای، جز با اذن قوانین سیستم نیست؛ این است قوانین سیستم ، پروردگار شما!پس او را پرستش کنید (یا در قوانین سیستم تامل کنید یا به او ایمان داشته باشید به او توکل کنید و …)! آیا متذکّر نمی‌شوید؟!

    به قول استاد عزیز ، مهم ترین قانون اینه که احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب ، یکی از راههای که منو به احساس خوب میرسونه اینه که به رد پاهام نگاه کنم ببینم چی بودم و الان با کار کردن روی خودم چی شدم ، اولین نشانه ش به قول آقای عطارروشن ارامش داشتن هست ، فارغ از هر نتیجه دیگه ای .

    به قول این آیه من تکه ای از خدایی هستم که این عظمت آسمان و زمین رو در شش روز آفریده ، پس من چقدر توانا و ارزشمند هستم ، البته وقتی من خودمو بهبود بدم ، وقتی در مسیر علاقه م حرکت کنم ، وقتی در مسیر کارم هر روز بهتر و بهتر بشم حتی برای شروع به میزان کمی ، به قول استاد : من اگه تو مسیر علاقه م حرکت کنم و از دیروزم بهتر شده باشم ، این برام کافی هست ، نتایج دیگه خودش اتفاق می افته ، من خیلی درگیر بحث ثروت هستم ولی اینو فهمیدم که :

    1- باید برای خودم و سرمایه انسانیم و تخصصم ارزش قائل باشم

    2- هر روز خودمو بهبود بدم

    3- باورامو درست کنم

    و بعدش ثروت از در و دیوار وارد زندگیم میشه ، ماحصل همه اینها به شکل احساس خوب خودشو در عمق قلب من نشون میده و لا جرم اتاقات خوب برام می افته ( امیدوارم بتونم به این حرفام عمل کنم ، هدایتم رو از تو الله میخام)

    بعد خدا تو این آیه بینهایت ارزشمند میگه تو تکه ای از همچین خدایی هستی ، حالا میری بندگی کیو میکنی ؟ من این همه دلیل و برهان برات آوردم که همه چیز رو من خلق کردم ، همه امور رو من و قوانینم داره مدیریت میکنه ، بازم متذکر نمیشی ، بازم سر عقل نمیای ، نمیخای یکم فکر کنی ، اگه جوابت در عــــمـــــل و نه در حـــــرف ((خیر)) هست ، پس تو آتیش بسوز ، پس چک و لگدارو بخور ، و …اگه جوابت در عــــمـــــل و نه در حـــــرف ((بله)) هست لا خوف علیهم و لاهم یحزنون مثل استاد به بهشتی میری که نهرها در زیرش جاری هست میشی مصداق این آیه 122 سوره نسا :

    و کسانی که ایمان آورده‌اند و اعمال صالح انجام داده‌اند، بزودی آن را در باغهایی از بهشت وارد می‌کنیم که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند. وعده حق خداوند است و کیست که در گفتار و وعده‌هایش، از خدا صادقتر باشد؟!

    اصلا زندگی از این عالیتر؟؟؟ ، مصداق بارزش ، الگوی همه مون ، استاد عباسمنش عزیز ، که همیشه بهترینا رو از خدا براشون میخام ، که زندگی اییییین همه آدم رو بهشتی کردن. به نظرم بزرگترین مصداق عمل صالحی که آیه میگه کنترل ذهن هست که یه راه عالیش سپاسگزاری برای داشته ها هست. ای خدا این حرفا چقدر عالیه ، شکرت که داری بم میگی ، فقط کمکم کن بتونم بشون عمل کنم

    اگرم در حـــــرف میگی ((آره)) ولی در عمل میگی ((نـــه)) که نشانه ((نه)) گفتن به قول استاد احساس نگرانی ، اضطراب ، ناآرامی ، خشم و … هست میشی مصداق این آیه 35 سوره حج :

    همواره یکتاپرستانی برای خدا باشید که هیچ نوع شرکی به او نمی ورزند، زیرا کسی که به خداوند بزرگ شرک بورزد همانند کسی است که از آسمان سقوط کرده در بین راه پرندگان او را بربایند! یا طوفانی او را به محلی دوردست پرتاب کند!

    یعنی همچین کسی اصلا آرامش نداره خیلی حال بدیه چه مثال عالی الله زده ، خدایا کمکم کن بتونم عمل کنم ، عمل کنم و در عمل ایمانمو بهت نشون بدم که بقول استاد حرف مفت نزده باشم

    همه این حرفا رو اول و آخر به خودم دارم میگم.

    سپاس از الله عزیزم ، استاد بینظیرم و تمام همکاراشون و تمام دوستان گلم و مخصوصا همسر گل و عزیزم که با هم در این مسیر داریم عاشقانه حرکت میکنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: