پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:
سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟
سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟
سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟
منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری دلیل نتایج پایدار691MB46 دقیقه
- فایل صوتی دلیل نتایج پایدار22MB46 دقیقه
به نام خداوندی که همه چیزم از آن اوست
سلام استاد عزیزم و دوستان گرامی
استاد جان دوتا تجربه ی بی نظیر دارم که احساس میکنم شنیدنش خالی از لطف نباشه و به دوستان عزیزم هم میگم که امکان داره براتون کاربردی و مفید باشه
اولیش در مورد ه اینه که من حدود 5 سال پیش متوجه شدم که کبدم در حد انفجاره و وضعیت خیلی بدی داره طوری که دکترها با اینکه چند بار از من آزمایش گرفته بودن ولی باورش براشون سخت بود که انزیمهای ی کبد که باید به طور معمول از 10 تا نهایتا حالت آخرش روی 30 باشه برای من روی 300 بود و این یعنی اینکه دکترم به من گفت خانم محمدی خیلی دیر کردی و انگار به من با زبون بی زبونی گفت ساید این مسعله باعث مرگت بشه و من پیش 5 الی 6 تا از بهترین دکتراهای تهران که من رو معرفی کردن دکترهایی که پرفسور بودن رفتم و همشون میگفتن وضعیت خیلی بد و باید بستری بشی و نمونه گیری از کبد بشه و داروهایی که به من میگفتن همش کورتون بود و من اصلا دوست نداشتم که با این روش درمان بشم و میدونستم که این روش داروهای کورتون بعد از ی مدت عوارزش از جاهای دیگه میزنه بیرون
اون زمان ی گروهی درش عضویت داشتم با اینکه خودم اصلا خام خواری نمیکردم ولی به خاطر انرژی خوبی که از حرف های این آدم ها میگرفتم این کانال رو نگه داشته بودم ی دفعه به خودم گفتم برم مرکزش ببینم چی میگن رفتم مرکزش ی خانم خیلی بی نظیر خانم حسینی با چهره ی نورانی ی خانم با کمالات و من ازمایشاتم رو به ایشون نشون دادم و ایشون به من توضیح دادن که باید چطور شروع کنم و چه چیزهایی رو حذف کنم و کلا سبک تغذیه که باید داشته باشم رو برام گفتن و من انقدر ناخود آگاه با اینکه مسیر سختی بود خداوند قدرتی در وجود من نهاد که من از پیش خانم دکتر که برگشتم شروع کردم به تغیر تغذیه که واقعا عملا فقط خوردن مواد خام بود سبزیجات میوه جات حبوبات که البته جوانش و مغزی جات و هیچ خوراک پخته در برنامه ی غذایی من نبود و این رو اضافه کنم من به شدت خارش پوستی داشتم طوری که بدنم تماما کهیرهای وحشتناک میزد و خانم دکتر به من گفتن بعد از حدودا فکر میکنم 8 ماه آزمایش دادن آنزیم های کبدی من از 300 رسیده بود به 30 فقط فقط با تغذیه سالم و طبیعی و تعهد سرسخت خودم من در این دوران به قدری تعهد داشتم که البته در 8 ماه قطع نکردم و ادامه دادم ولی به قدری تعهد داشتم که یک لقمه نون یک قاشق برنج دهانم نمیزاشتم وبدون مصرف یک آستامینوفن خارش بدنم قطع شد و من احساس میکردم کبدم د حد کبد یک بچس انقدر که احساس من خوب بود و خیلی هم مسخره شدم طوری که کسی که من رو خیلی مسخره کرد بعد از ی مدت خارش وحشتناکی گرفته بود که میخواست از روش من استفاده کنه ولی من اصلا به روش هم نیاوردم که شما در اون دوران چه مسخره هایی من رو میکردی و وقتی به دکترها میگفتم اونا اصلا قبول نمیکردن ولی من اصلا به حرفشون گوش نمیدادم و فقط روش خودم رو داشتم چون اگر دکترها بخوان این روش ها رو قبول کنن آسیب وحشتناکی به خودشون و جامعه پزشکی و دارویی میزنن و تمامی بیمارستان ها جمع میشه و تمامی مراکز ساخت دارو جمع میشه و باید در تمامی مطب ها بسته بشه با اینکه فقط به اصل خودت بر گردی و از مواد طبیعی استفاده کنی که البته فکر میکنم که روش استاد حتی به مراتب راحت تر از روش خام خواری باشه
و تجربه ی دومم در مورد کار کردن روی خودم
من وقتی خودم هستم خیلی عالی برنامه دارم حالم خوبه و روز خودم کار میکنم و واقعا از خودم راضیم ولی وقتی (چون ماشهرستان خونه داریم در روستامون )حدودا هر ماه 2 بار اونجا میریم البته در ماه های بهار و تابستون و پاییز و زمستان خیلی کم و من وقتی که اونجا میرفتیم کلا خودمو ول میکردم انگار طوری که به قول استاد میگفتم باید شیت باشم و وقتی برمی گشتم انگار باید از اول مسیرم رو شروع میکردم وقتایی که خونمون مهمون میومد و مهمونی هم میرفتم همینطور بودم میگفتم حالا دیگه از فردا دوباره خوب عمل میکنم وبعد از دوسال ادامه دادن من دیدم نه هیچ نتیجه چشمگیری که من باید ببینم رو نمی بینم و وقتی ریشه یابی کردم دیدم تنها عاملی که باعث شده من مسیرم رشد نکنم اینه که من شیت میکنم در مسافرت در مهمان اومدن در مهمانی رفتن و این باعث شده نتیجه چشمگیری نداشته باشم و تصمیم گرفتم که زهرا خانم شما خدا رو شکر وقتی خودت هستی که در 99 درصد مواقع خوب عمل میکنی ولی وقتی که براش ی دفتر جداگانه درست کردم و اسمش رو گذاشتم دفترچه مسافرت و مهمونی که وقتی که میخوام مسافرت و مهمونی بیاد یا مهمون میرم باید عمل کردم چطور باشه و به خودم تعهد دادم که در این مواقع باید عملکردت حتی بهتر از زمانی که خودت هستی باشه تا نتاجت چشمگیر بشه و انشالا که درش موفق بشم چون تازه شروع کردم چون میدیدم که همون یک روزی که مهمون خونمون میاد و من خودم رو رها میکنم تا دو 3 روز طول میکشه دوباره من به خودم بیام و در مسیر بیفتم و چه آسیب ها ک چه رفتارها که باعث میشد من از خودم ناراحت بشم و به خودم گفتم اخه این آدمی که امروز اومد خونه ی تو چرا تو باید خودت رو شبیه اون کنی که اون ناراحت نشه مگه کم زحمت میکشی زمان میزاری برای رشد خودت که ی نفر به سادگی بتونه حالت رو برای چند روز بعد خراب کنه و فقط و فقط مقصر خودت هستی نه اون شخص و انشالا که با این روش که در پیش گرفتم احساس میکنم نتایج خیلی عالیدتری بگیرم هر چند که واقعا زندگی من رویایی و زیبا شده با اینکه تعهدم هم میگم در اون حد بالا نبود و آرامشی دارم لذتی دارم انقدر توحیدی شدم انقدر آروم شدم که اصلا فکر میکنم دنیا برام شبیه بهشت شده و انشالا منتظرم که ببینم با عمل کردن به این روش مطمعنم که دیگه نتایجم بی نظیرت از الان میشه روابطم با همسر اطرافیان فرزندانم منی که قبلا داعما با همسر و فرزندان درگیر بودم بحق داشتم الان اصلا به هیچ عنوان بحثی در کار نیست واز وقتی من به خودم و به دیگران احترام گذاشتم چقدر اونا به من احترام میگذارند و اینها همه از محبت های خدای عزیزم هست که من رو به سمت استاد عباسمنش عزیز هدایتم کرد و ایشون دنیای من رو تغیر داد با آرزوی سلامتی برای استاد عزیزم و بهترین ها در نیا و آخرت
شاد و سر بلند باشید