پس از دیدن و شنیدن توضیحات استاد عباس منش درباره موضوع این فایل، پاسخ های خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:
سوال 1: درباره تجربیات شخصی خودت از زمانی بنویس که آگاهانه سعی داشتی آموزش های استاد را در زندگی ات اجرا کنی، چه نتایجی گرفتی و چه تغییرات مثبتی در هر جنبه از زندگی ات ایجاد شد؟
سوال 2: (اگر در مورد شما صدق می کند) درباره تجربیاتی بنویس از زمانیکه از این فضا دور شدی؛ به مسیر قبلی خودت برگشتی و دیگر این آموزه ها را در عمل استفاده نکردی، شرایط شما چگونه تغییر کرد و نتایج به چه شکل اُفت کرد؟
سوال 3: به نظر شما، چه عواملی باعث می شود افراد بعد از اینکه مسیر درست را (در هر جنبه ای) می شناسند و از آن نتیجه می گیرند، آن را ادامه نمی دهند و دوباره به الگوهای قبلی خود برمی گردند؟
منتظر خواندن پاسخ های تأثیرگذارتان هستیم.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
دسته بندی ” توانایی تشخیص اصل از فرع “
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری دلیل نتایج پایدار691MB46 دقیقه
- فایل صوتی دلیل نتایج پایدار22MB46 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
با سلام خدمت استاد عزیزم راستش رو بخواین استاد من خیلی بلد نیستم به اون صورت کامنت بذارم و این اولین کامنت من توی سایت شما هست من از خیلی وقت پیش میخواست کامنت بذارم ولی خب توی ذهنم همش میگفتم باید فلان چیز آماده باشه باید فلان حرفو بزنم فلان و فلان یعنی راستش رو بخواید یه جورایی دچار کمالگرای شده بودم و بالاخره با خودم گفتم که باید از یک جایی شروع کنم و این کمال گرایی رو کنار بزارم . از خدای یکتا هدایت میخوام که بتونم این کامنتم رو به صورت فوق العاده عالی براتون ارسال کنم و انشاالله هم به کار خودم بیاد و هم به کار دوستان عزیزم .
استاد من میخوام درباره یکی از رابطههام صحبت کنم که توی سن فکر کنم 20 سالگی داشتم ، خوب راستش رو بخواید من تا اون سن با هیچ دختری رابطه نداشتم و از خیلی قبلتر از اون هم از قوانین اطلاع داشتم و یک روز که توی خونم نشسته بودم چشمم خورد به یه دفتر ساده و یه جورایی فکر کنم چرک نویس بود ، استاد انگار یه چیزی از درون هی به من میگفت و اون دفترو بردار بنویس پاشو اون دفترو بردار بنویس پاشو اون دفترو بردار و مشخصات دختری که میخوای رو بنویس و شروع کن به فرستادن ارتعاشهاش ، استاد من به الهامی که بهم شد گوش کردم و یادمه تا یه مدت با یک لذت خیلی زیاد من مشخصات دختر مورد علاقمو نوشتم یادمه که زیاد هم نوشته بودم ولی چون قضیه مال دو سال پیشه خیلی به اون صورت حضور ذهن ندارم ولی یادمه حتی من تا نخ دندون این دختر رو نوشتم نوشتم که خیلی به بهداشت دهان و دندونش اهمیت میده و کلاً خیلی آدم تمیزیه و بهداشتیه ، حتی یادمه که با خودم خیلی مطمئن بودم که این دختر خیلی پولداره ، خلاصه بگم همه جوره هم لذت میبردم و هم خیلی خوشحال بودم یعنی قشنگ یادمه تو اون زمان که تنها بودم و هیچ ایدهای هم نداشتم که این دختر میخواد از کجا بیاد من همیشه اون دفتر ساده رو برمیداشتم و با یک خودکار ساده تو دفترم مینوشتم که این دختر چه مشخصاتی داره و خیلی خوشحال بودم که این دختر رو دارمش ، یه نکتهای رو هم بخوام اینجا بگم من یادمه که از همه فضای مجازی دور بودم هم از تلگرام اگر اشتباه نکنم و هم از اینستاگرام فقط یادمه یه واتس آپ رو گوشیم نصب بود که اونم فقط با یه رفیقم صحبت میکردم و دلیل اینکه از فضای مجازی دور بودم و برای پیدا کردن پارتنرم به اینها متوسل نشدم این بود که من باور داشتم وقتی که من ارتعاشش رو اون کسی که میخوام رو بفرستم میدونم که حتی اگر طرف اون سر دنیا هم باشه خدا ما رو به همدیگه وصل میکنه باور داشتم که برای پیدا کردن شخص مورد نظر حتماً نباید از طریق فضای مجازی باشه یعنی یه جورایی رجوع کردم به درون خودم تا به ابزارهای بیرونی ، حالا خلاصه بخوام بگم من با هر طریقی که شده البته با لذت فوقالعاده فراوان در نبود اون دختر بودنش رو حس کردم هم از اون مجردیم لذت میبردم و هم از اون ارتباط دو نفره که به چشم دیده نمیشد ، من هر طور شده هم فرکانس شدم با خواستم و استاد چیزی که خیلی عجیبه من به اجبار وارد یک رابطه شدم دوستم یه دختری رو میشناخت و خیلی اصرار داشت که من و اون دختر با همدیگه دوست شیم و یه جورایی میخواست به من خوبی کنه و استاد چیزی که واقعاً خیلی جالب بود این بود که میتونم بگم شاید 99 درصد اون مشخصاتی رو که من میخواستم رو اون دختر داشت و خیلی هم پولدار بود و از خانواده اصیلی هم بود حتی چشم هاشم دقیقا اونی بود که تو ذهنم و تصوراتم بود و حالا جالبیش اینه که من به دوستم میگفتم اصلاً نمیخوام وارد رابطه شم و اون حتی یه جورایی هم بهم گفت اگه با این دختر دوست نشی میام میزنمت استاد هر موقع به اینجای داستان فکر میکنم یاد کلمه ((لاجرم)) شما میافتم ، یادم نیست دقیقاً چی میگفتید ولی مظنون حرفتون این بود که وقتی که با خواستتون هم ارتعاش میشید (( لاجرم )) دنیا به شما اون رو عطا میکنه ، خلاصه این تجربه یکی از جذبهای موفق زندگیم بود ولی نکته اصلی این داستان اینه که من بعد از یک مدتی دیگه ولش کرده بودم و به قول گفتنی رهاش کردم و با خودم نگفتم که این رابطه میتونه خیلی بهتر بشه خیلی قشنگتر بشه خیلی تو سطحهای بالاتری میتونم این رابطه رو تجربه کنم فقط یادمه مواقعی که احساس خطر میکردم از طرف پارتنرم سعی میکردم فرکانسامو جوری تنظیم کنم که این رابطه بهتر شه و این واقعا یکی از اون مسائلیه که خیلی توش مشکل داشتم که با خودم نگفتم من این رابطه رو بهتر کنم انگار یه جورایی خودم رو تو اون مقام بالاتر نمیدیدم و انگار باور نداشتم که میتونم به اون لِوِل دست پیدا کنم ، من تا قبل از اینکه این دختر بیاد یادمه خیلی ذهنمو کنترل میکردم خوب فرکانسهای مناسب ارسال میکردم خوب با خواستم هم ارتعاش شدم و روزهای خوبی رو داشتم اما از وقتی که دنیا جواب فرکانسهای منو داد و یک رابطه خوب برام شکل گرفت انگار دیگه بیخیالش شدم ، استاد شما حرف قشنگی تو همین فایلتون زدید و گفتید چقدر سقف آرزوهاتون کوچیکه ، الان که دارم فکر میکنم استاد انگار این شخصیت بیشتر تو نهادینه شده که باید سقف آرزوهامو بزرگ کنم باید خودم رو اول تو اون شرایط ببینم باور کنم که میتونم بهش دست پیدا کنم نباید اینطوری باشه که من هر موقع که شرایطم وخیم شد هر وقت که شرایط بد شد اون موقع به فکر چاره باشم و هر وقت که یه خورده اوضاع رو به روال رفت و پیشرفت کرد دیگه بیخیال بشم بخوام خلاصه بگم بعد از یه مدتی که گذشت ما از همدیگه جدا شدیم ، ولی خب این جدایی خیلی ماجراها و جزییات و نکات مختلفی داشت ولی چون زیاد مربوط به این مبحث نمیشه من توضیح دیگه راجع بهش نمیدم ، در کل خواستم این مسئله رو با شما و بچهها هم در میون بزارم که تجربهای باشه برای هممون انشاالله ، انشاالله که هممون یاد بگیریم که تو یک مسیر قدم برمیداریم مثل یه مرد پای هدفمون وایسیم و با لذت و شادی تا آخر به مسیرمون ادامه بدیم و هر روز شاکر خداوند بزرگ و متعال باشیم .
رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً و َقِنَا عَذَابَ النَّارِ
خداوندا در دنیا و در سراى دیگر به ما نیکى مرحمت فرما و ما را از عذاب دوزخ نگاه دار
خدانگهدارتون .