دلیل نتایج پایدار - صفحه 21

717 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 1528 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی زیبا ودوستان هم فرکانس

    راستش من اول که با شما استاد عزیز آشنا شدم وآمدم عضو سایت شدم فایل ها شما رو همشه گوش نمی دادم مثلا 20 روز گوش می کردم و باز چندروز گوش نمی دادم وهر دفعه هم به یک دلیل، یک دفعه می گفتم امتحان دارم نمیشه، یک دفعه می گفتم باید اول فلان کار رو انجام بدم اگه وقت شد اون موقع میرم فایل گوش می کنم وکامنت می خونم و.. این باعث می شد همیشه یک موج سینوسی داشته باشم وچند روز اوضاع خوب باشه بعد دوباره خراب بشه این هم به قول ریحانه جان به خاطر این بود که من نه تنهاقانون رو صد در صد باور نکرده بودم بلکه شک هم داشتم وبعضی وقت ها تو ذهنم می گفتم یعنی واقعا میشه از این قانون استفاده کرد وبه همه چیز رسید. واین رونمی دونستم که‌ هر یک از ما به اندازه ای نتیجه می گیریم که این قانون رو باور داشته باشیم وبهش عمل کنیم این در حالی بود که من نه تنها به این قانون همیشه عمل نمی کردم بلکه صد در صد باور هم نداشتم وانتظار هم داشتم نتیجه هم بگیرم.

    وهمین باور نداشتن به طور صددر صد و شک داشتن به این قانون باعث شد من تعهد نداشته باشم ومدام وسوسه بشم وبگم بزار این یک فیلم رو تماشا کنم دیگه فیلم نمی بینم یا به خودم می گفتم من که نمی خوام تلویزیون تماشا کنم فقط می خوام تلویزیون رو روشن کنم که فوتبال ببینم وهمین جور خودم روگول می زدم وتقلب می کردم و وقتی به خودم آمدم دیدم دوباره دارم چرت وپرت گوش می کنم، حسادت می ورزم و زود ناراحت میشم و … و آشغال به خورد ذهنم می دم و انتظار هم دارم نتیجه هم بگیرم.

    ولی از وقتی که این قانون باور کردم و شک ندارم بهش نه تنها وسوسه نمی شوم بلکه متعهد تر هم شدم و همیشه هر جا می خواد احساسم بد بشه یا بد میشه و افکار منفی می یاد این مثال استاد رو به خودم یاد آوری می کنم :( اگه فرض کنیم از کوه داریم میریم بالا تو شرایط خاصی قرار می گیریم که می خواهیم بیافتیم تو دره و تردیدی نداریم که اگه نتونیم خودمون رو نگه داریم وپرت بشیم پایین صد در صد مردیم به این دلیل که تردید نداریم هر جوری شده هرکاری می کنیم مثلا یک بوته خاری ببینیم دستمون رو می کنیم تو بوته با این که دستمون داره خون می یاد ولی میگیریم که نیفتیم تو دره چون صددر صد مطمءن هستیم اگه نتونیم خودمون رو نگه داریم پرت می شیم پایین و می میریم افکار هم همین طور هستنداگه ما نتونیم افکارمون رو کنترل کنیم و در احساس بد بیافتیم وادامه بدم انگار داریم از کوه میافتیم پایین ) واین بهم کمک می کنه که احساس و افکار و ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و تو احساس بد نمونم

    وهمچنین این حرف شما استاد عزیز که گفتین :نگاه مون رو در هر لحظه از زندگی جوری تغیر بدیم که احساس کمی بهتر به ما بدهدیعنی مثلا اگه رفتارنامناسبی از اطرافیان و.. ببینیم جوری نگاه کنیم که این رفتار نامناسب ما رو ناراحت نکند، جوری نگاه کنیم که رفتار نامناسب به ما احساس بهتری بدهدو حالمان بهتر باشه خیلی بهم کمک می کنه افکارم کنترل کنم وبه احساس بهتری برسم.

    شاد وثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 905 روز

    سلام و درود بی کران خداوند بر بنده محبوبش استاد عباس منش عزیز و مریم خانم زیبا

    ردپای 25

    استاد واقعا از شما بی نهایت سپاسگزارم که هرز گاهی به ما یه تلنگری میزنی که هی کبری هواستو جمع کن به اصل موضوع بچسب نه به فرع

    واقعاوقتی نتایج پایدار تو زندگیت میاد که هر روز و هر لحظه بتونی ذهن رو کنترل کنی و بتونی بدون اشتباه زندگی کنی با احساس خوب همه ما این رو میدونم ولی همه اینو انجام نمیدیم که نتایج پایدار رو هم ببینیم اگه میبینیم نتایج میاد و زود هم میره بستگی به ذهن خودمون داره که چقدر کنترلش کردیم چقدررتونستیم در طی روز تجسم کنیم خواسته هایمون رو چقدر تونستیم زیباییها رو تجسم کنیم

    من که به شخصه اعتراف میکنم این چیزهایی که گفتم و کم انجام میدم

    و همونطور هم نتیجه گرفتم

    و تعهد به خودم میدم بیشتر تجسم کنم و ذهنمو به سمت زیباییها و خواسته هام ببرم تا نازیباییها و ناخواسته ها

    ما که راه رو بهمون با دل و جون نشون میدن مگه مرض داریم بی راهه بریم

    من که ثروت میخوام خوشبختی میخوام باید ادامه بدم این مسیر زیبا رو مسیر پر از آگاهی

    خدایا هدایتم کن دستمو بگیر

    ممنونم از شما استاد مهربون و دلسوز که هوایت به ما بچه های سایت هست

    هر جا هستین زنده و سلامت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستانم

    باز هم سپاسگزارم بابت فایلی که گذاشتین و باعث شدین که فکر کنیم به عملکردمون و خودمونو ارزیابی کنیم برای من خیلی جهش خوبی داره اتفاق میفته با چند فایل اخیر شما به خودشناسی بیشتری رسیدم و نتایجش کاملا مشهوده توی زندگیم به صلح بیشتری رسیدم هم با خودم هم دیگران

    خداروشکررررر

    حالا بریم سراغ سوالات

    جواب سوال یک :

    توی جنبه مالی وقتی فهمیدم چک و قسط و قرض و بدهی فرکانس نامناسب داره در صورتی که قبلا این باور رو بهمون بدون منطق انتقال داده بودن که پیامبران و امامان هم قرض میکردن ولی قرض رو باید ادا کرد و از این حرفا و منطقشون هم این بود که نماز و روزه ای که میخونیم و میگیریم قرض خداست بابت نعمت ها پس قرض بد نیست و ما هم هر جایی لازم بود قرض میدادیم و قرض میگرفتیم و کلی انرژی هم بابتش تلف میکردیم و حواسمون نبود چون آگاه نبودیم منتها از زمانی که از استاد یاد گرفتم که دیگه اینکارو نکنم و فقط و فقط توی مسیر درست باشیم و روی باورهای ثروت ساز کار کنیم الان بعد از 3 سال کل بدهی هامون رو دادیم مسافرت بالذت رفتیم . کارگاه همسرمو درست کردیم . تراس خونمون رو درست کردیم و هر چی میخوایم نقد و راحت میخریم و روز به روز مبلغ این نقدی خرید کردنمون بیشتر میشه همین دیروز نقدی واسه کارگاه اسپیلت خریدیم خیلی خوشحالم که ادامه دادم و ناامید نشدم و مهمتر از همه به حرف دیگران گوش ندادم چون توی این مدت اکثر ادمها بهم میگفتن نقدی که نمیشه چیزی خرید باید چکی یا اقساطی بخریم تا بتونیم صاحب چیزی بشیم ولی من مصمم روی حرفم موندم و خداروشکر خیلی عالی داریم پیش میریم و تارگت بعدی من دوره سلامتی هست که امروز به سمتش هدایت شدم و داستان این بود که من بین خرید یه سری لوازم آشپزخونه و دوره سلامتی مونده بودم و انتخاب برام یکم سخت شده بود به پسرم که عضو سایت هستن گفتم موندم چکار کنم گفت ببین کدوم برات مهمتره گفتم دوره سلامتی ولی خیلی وقته میخوام یه سری وسایل آشپزخونه بخرم. تا اینکه اومدم این فایل رو گوش دادم و دیدم چندین ک چند بار کلمه سلامتی توسط استاد عنوان شد و این را نشانه دیدم و گفتم خودشه و توی روابط هم از زمانی که فهمیدم اصل چیه و روی خود ارزشی و لیاقت کار کردم دیگه تایید و تحسین دیگران برام مهم نبود و فقط کاری رو که فکر میکنم درسته انجام میدم و جالبه بدونین بعد این مدت هیچ سواستفاده ای ازم نمیشه هیچ انتظاری کسی ازم ندارهو خیلی بااحترام باهام رفتار میشه و چند روز پیش که با یک گروهی به کمپ تفریحی رفته بودیم متوجه شدم که واقعا تایید و تحسین دیگران برام اهمیت نداره و فقط تمرکزم روی انجام کار درسته من توی اون تفریح همش از خودم میپرسیدم که چکار میتونم انجام بدم که هم مفید باشه هم خوش بگذره و چون آشپزی رو دوست دارم و خودم شکمو هم هستم کنار آشپز میرفتم و کمکش میکردم و جالب اینجاست همه حواسشون بهم بود که دارم کمک میکنم غیر از خودم حتی خود آشپز یهو بهم میگفت خیلی کمک کردی همه کارا رو تو کردی و زمانی که تموم شد همه ازم تشکر میکردن و منو تحسین میکردن و به خاطر خوشمزه شدن غذا تاییدم میکردن منم فقط ازشون قدردانی میکردم و اونقدر به خاطر تحسین و تایید هیجان زده نمیشدم کاملا متوجه این تغییر خودم شدم

    جواب سوال 2:

    من اصلا توی این مدت به صورت طولانی از مسیر خارج نشدم خیلی کوتاه بود در حد یک یا چند ساعت یا یکی دو روز که سریع متوجه میشدم و مچ خودمو میگرفتم خیلی یادم نمیاد توی این سه سال از مسیر به صورت کامل خارج شده باشم و ضربه خورده باشم

    جواب سوال 3:

    به نظرم زمانی که افراد روی عزت نفس خودشون کار نمیکنن و برای خودشون ارزش قائل نمیشن از مسیر دور میشن

    من خودم به شخصه وقتی میخوام کار یا رفتاری که مناسب نیست انجام بدم به خودم گوشزد میکنم که یادته قبلا هم اینکارو کردی چه اتفاقی افتاد؟ و دیگه اونو انجام نمیدم دقیقا زمانی که ادمها حواسشون به خودشون نیست و مراقب ورودی های ذهنشون نیستن و هر چیزی رو گوش میدن و افکار منفی میکنن خیلی زود از ریل خارج میشن و به مسیر قبل برمیگردن

    باز هم سپاسگزارم به خاطر این فایل های پرمحتوا

    و خدا رو هزاران بار شکر میکنم به خاطر این مسیر زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    اسماعیل حاجی اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1067 روز

    به نام خداوندِ جان‌آفرین

    حکیمِ سخن‌درزبان‌آفرین

    خداوند بخشندهٔ دستگیر

    کریم خطابخش پوزش‌پذیر

    عزیزی که هر کز درش سر بتافت

    به هر در که شد هیچ عزّت نیافت

    سلام خدمت استاد عباس منش گرانقدر و بانو شایسته

    وسلام میکنم به تک تک دوستان عزیزم که با خوندن کامنت های پر معنی شون آدم از خود بی خود میشه

    خدا میدونه که این فایل های دانلودی که استاد با جانو دل و از سر شوق و ذوق برای ما تهیه میکنه به نظر من میلیاردها دلار ارزش داره و اگر کسی به قول استاد با تمام وجود و این مباحث را وحی الهی بدونه زندگیش به صورت بنیادین تعقیر میکنه .

    من از روزی که وارد این موضوعات شدم اول از همه کاری که کردم هر آنچه که میدونستم را به طور کل گزاشتم کنار و بقول معروف فنجان ذهنم را خالی کردم و بعد به خودم تعهد سنگین دادم و کار را شروع کردم

    شاید کمتر کسی باورش بشه که چطوری دارم رو افکارم کار میکنم

    من صبح که بیدار میشم یعنی به صورت خیلی آگاهانه تا چشمم را باز میکنم اول از هرچیز خداوند مهربان را شکر میکنم به خاطر اینکه مرا به راه راست هدایت کرده

    بعد دفتر شکر گزاری را بر میدارم و داشته هایم را می شمارم و بابتشان از خدای عزیزم سپاسگزاری می کنم

    و بعد یه کلیپ از آرزو هایم درست کردم 6 دقیقه هست اون را تماشا میکنم و بخاطرشان که خداوند آن نعمت ها وموقعیت ها را که به من داده از خدا تشکر میکنم.(می دونم این نعمت ها برای من هستند فقط باید من ظرفم را آماده کنم ).

    بعد آماده یک روز خوب با اتفاقات عالی میشم

    میرم باشگاه ورزش میکنم 2ساعت بعد میرم محل کسب کارم و از لحظه که لباس کار را میپوشم به صورت کاملا برنامه ریزی شده فایل های استادرا پلی میکنم با هندزفری گوش میدهم دقیقا از ساعت 9صبح تا 6 غروب بدون توقف که همکارهایم بارها وبارها آمدن گفتن به خدا که دیوانه میشی بابا یه لحظه به اون مغزت استراحت بده که من معمولا جوابی به اونا نمیدم فقط میگم باشه ولی کار خودمو انجام میدم (میدونم که با ورودی مناسب نتایج عالی در انتظارم هست)به خاطر همین از ماه های اول این روش را برای ساختن باورهای قدرتمند کننده استفاده کردم

    از خانه تا محل کارم تقریبا 1 ساعت هست تو این یک ساعت پشت فرمون دوباره شاید کمتر کسی باورش بشه من سفر به دور امریکا،تمرکز بر روی نکات مثبت،سریال زیبای زندگی در بهشت را تماشا میکنم و محو زیبایی ها میشوم (این روش را به کسی توصیه نمیکنم چون بسیار کارتمرکزی هست برای رانندگی)

    هم صبح و هم غروب که میرم خانه و لحظه ای که میام خانه تا بخوابم در مورد آگاهی اون روز فکر می کنم و باخودم حرف میزنم و به یاد می آورم قوانین جهان هستی را و بعد قبل از خواب از خداوند برای داشته هایم و برای اتفاقات خوب اون روز سپاسگزاری میکنم و مینویسم و بعد کلیپ آرزو هایم را تماشا میکنم و اصلا نمی فهمم کی صبح شد نکته خیلی جالبش اینجاست که قبلا میخاستم بخوابم شاید 1 یا 2 ساعت طول می‌کشید بخوابم ولی الان اصلا نمی فهمم کی خوابم برد.

    وقتی استادمیگه اینقدر خوب رو خودشون کار میکردن که خواب هاشون هم در این مباحث هست من به خودم افتخار می کنم که پس منم کار درست رو دارم انجام میدم و دقیقا خواب هام هم موضوعش همینه

    حالا اینها رو گفتم که اینو بگم من در اول راه هستم و همین اول راه به جان خودم کلی اتفاقات خوب و تعقیرات عالی برام افتاده که تو یه فرصت دیگه میام تمامشونو مینویسم

    من از روزی که شروع کردم حتی برای 1 ساعت بدون این آگاهی ها زندگی نکردم باز به قول استادکه می‌فرماید باید این مباحث جزئی از زندگی تون شود

    از خداوند مهربان می خواهیم که مرا همینجوری که در این مسیر آورده می خواهیم مرا ثابت قدم کند و مرا همیشه تا لحظه مرگ در این مسیر زیبا هدایت کنه

    میگم، چون من تازه وارد این دانشگاه شدم خدارو شکر که مسیر را گم نکردم و نمی خواهم گم شوم چون خداوند مرا همیشه به راه درست هدایت میکنه از خدا کمک میگیرم

    ای بـی‌خبــر بکــوش کـه صاحب خبــر شوی

    تــا راهــــرو نباشی کـی راهـبـر شـوی

    در مکتب حقایق پیش ادیـب عشـق

    هان ای پسر بکـــوش که روزی پدر شوی

    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی

    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی…

    انشالله همیشه سالم پر انرژی وشاد و موفق شوید

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    Afsontorbati گفته:
    مدت عضویت: 2127 روز

    سلام به همه

    جواب سوال اول :از زمانی که اولین بار فهمیدم جهان به فرکانسهای ما جواب میده خوندن کتاب راز بود

    وای سراز پا نمیشناختم. انگاری دریچه ی بزرگی از جهانی نو بروی من باز شد خیلی خوشحال بودم که دیگه هیچیز و هیچکس نمیتونه مانع رسیدن به ارزوهام باشه

    در واقع وقتی فهمیدم از جهنم فعلی میتونم به هر جایی که رهنم میخاد برسم انگاری همه ی اون ارزوهارو پیشاپیش بدست اوردم انقدر که خوشحال بودم

    بعد کم کم از طریق استادهای دیگه و کتابهای دیگه وصل شدم هدایت شدم به اموزه های استاد عباسمنش

    دیگه دنیا مال من بود یعنی الانم هست و اینکه بارها و بارها اینها برام تکرار میشد خیلی خوشحال بودم. نتیجه ش هم حذف ادمهای سمی از زندگیم بود که بزرگترین دستاوردم بود من از یک اسارت همیشگی نجات پیدا کردم

    دومیش حذف بیماریهای داعمیم بود که این هم دستاورد بزرگی بود سومیش کسب و کار راه اندازی کردم. چهارم مهاجرت کردم. ووووو خیلی چیزهای ریز دیگه که اهمیتش کمتر از این چند مورد نبوده. ولی به ظاهر کوچیک بودن

    جواب سوال دوم :

    وقتی که میفهمیدم داستان چیه میرفتم سراغ عمل کردن به قانون و ول میکردم کار کردن روی خودم کلا مسیر و ول میکردم نتیجه ش میشد کسب و کاری که راه اندازی کردم به شکست مواجه شد و من دوباره بخاطر ترسهام رفتم سراغ کارمندی

    و دوباره یه سری ادم سر راهم قرار میگرفتن که اعصابم و خرد میکردن

    بی پولی میومد سراغم وووو

    جواب سوال سوم :

    نمیدونم داستان چیه که ما هر از گاهی با تمام اینکه میدونیم مسیر درست اینه و تمام خیر و خوبی و ثروت و سلامتی اینجاست تو این مسیره باز هم به بیراهه میریم

    فکر کنم این ناخوداگاه ویران شده ی ماست که مارو میبره

    یا اموزه های بعد از تولد که همش اشتباه بود هی وارد عمل میشه

    مثل یه ویروس مثل یه کد مخرب هر از گاهی تلاشش رو میکنه و مارو به بیراهه میبره

    وقتی افت میکنیم کلی ضرر میکنیم و رنج دوباره رو متحمل میشیم دوباره میرم سراغ قوانین جهان دوباره یادمون میاد که کد جدید بنویسیم

    تا بعد در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سمیرا سعیدی گفته:
    مدت عضویت: 1683 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم نازنین و همراهان خوب سایت.

    زمان زیادی نیست که به طور جدی در این مسیر قرار گرفتم و خدارو شکر میکنم برای هر روزش. هنوز نتایج بزرگی اتفاق نیفتاده یا شاید هم خیلی بزرگ باشه اینکه من در سخت ترین روزهای زندگیم حال دلم خوبه و میتونم از لحظه ها و روزنامه لذت ببرم، اینکه ارتباطم با خداوند بهتر شده، اینکه همسرم با من هم مسیره و ما آرزوهایی که سالها به خاطر جهل و ناآگاهی گذاشته بودیمشون زیر پاهامون و حسرت نداشتنشون رو می‌خوردیم و آوردیم گذاشتیم روبرومون درست جلوی چشمامون و تبدیل به هدف کردیم و در جهتش قدم های کوچیکی برداشتیم هر چند که ذهن ملامتگر و نجواهای شیطان ولم نمیکنن و بهم میگن که دیگه دیره و ده سال پیش باید این کار و میکردی دیگه تو چهل سالگی کی خواننده میشه یا کی می‌تونه یه اثر هنری موسیقی عالی از خودش به جا بزاره ولی من بهش تو دهنی میزنم و بحث میکنم و دلیل و مصداق میارم که میشه و من انجامش میدم و خلاصه ما هر روز با هم در کش مکش هستیم و گاهی اون منو شکست میده ولی این مسیر برام روشنه که هیچ محدودیتی برای هیچ هدفی وجود نداره

    و اتفاق دیگه اینکه من آروم شدم و صبور روح سرکشم رو آروم کردم و نشستم به تماشای برنامه ای که خداوند برامون ریخته ، و دوستان جدیدی که خدا بهمون هدیه داده و آنقدر هوای مارو دارن و مدل زندگیشون با شرایط الان ما سازگاره، و از وقتی توجهمون رو به نکات مثبت اطرافمون گذاشتیم همش به جاهای زیباتر هدایت شدیم برای گشتن و لذت بردن و از این دست اتفاقات که شاید شماها بهتر بتونین بگین که اینها هم می‌تونه شروع روان شدن زنگیمون باشه یا نه. با دوره دوازده قدم ، دارم قدم برمیدارم آهسته و پیوسته و امیدوارم بتونم مصمم ادامه بدم و از این فایل ها و کامنت ها درس بگیرم.

    اما چیزی که برام خیلی حال خوبی داشت و باعث شد اینجا بنویسم تا این روز رو یادم بمونه این بود استاد :

    بعد از مدت ها دیروز خیلی خیلی از صبح حال بدی داشتم مدت ها بود این حال و تجربه نکرده بودم حتی نتونستم تمرین ستاره قطبی رو صبح انجام بدم از بس با حال بدی بیدار شده بودم سر درد شدید و انرژی روانی پایینی داشتم پشت سر هم اتفاقایی می افتاد که حالم و بدتر میکرد هیچ زیبایی رو نمی‌دیدم و تا غروب هر کاری کردم نتونستم ذهنم و کنترل کنم دلم گریه میخواست کم طاقت بودم و حسرت داشتم غروب اومدم خونه با خدا حرف زدم قرآن رو باز کردم و از خدا خواستم باهام حرف بزنه تا آروم بشم و امان از لطف و مهربانی خداوند که آنچنان باهام حرف زد و آرومم کرد که نتونستم جلوی اشکام و بگیرم و به سجده افتادم سوره مریم آیه 23، 24 (مریم با ناراحتی گفت ای کاش پیش ازین مرده بودم و بکلی فراموش میشدم، ناگهان از طرف پایین پایش او را صدا زد که غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی گوارا قرار داده است و …) بقیه آیه ها که من دقیقاً حالم و اونجوری می‌دیدم که دیگه طاقت ندارم و ای کاش مرده بودم و خدا اینجوری من و آروم کرد از دیروز همش شکر میکنم و اشک میریزم و سپاسگزارم که خدا بهم گفت وقتی به من توجه میکنی منم به تو توجه میکنم و این یعنی فرکانس آروم باش و صبر کن که من بهترین برنامه ریزی رو کردم برات خدایا ممنونم و این رد پای من باشه تو این تاریخ که هرگز توجه خاص تورو یادم نره و فراموش نکنم که لایق این ارتباط شیرین با تو بودم دوستون دارم استاد ممنونم ازین همه آگاهی ناب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سمانه گفته:
      مدت عضویت: 1918 روز

      سلام به سمیرای عزیز

      حالتو کاملا درک میکنم

      از آخر کامنتت شروع میکنم

      استاد همیشه توی آموزه هاش میگه اینکه احساست بد بشه ایرادی نداره اینکه توی احساس بد بمونی ایراده تو هم اومدی و متوسل شدی تا احساست خوب میشه من هم مثل شما همینکارو میکنم

      منم 39 سالمه و اولین کتابم داره چاپ میشه منم قبلا فکر میکردم سنم دیره واسه اینجور کارا ولی وقتی دیدم این باور بهم کمک نمیکنه باور کردم که حتی یه روز موتده به مرگ کاری بکنی ارزشمنده و الان توی مرحله مجوز چاپ هستم و هدف بعدی و موضوع کتاب بعدیمو هم دارم مشخص میکنم

      امیدوارم بهترین ها واسه هممون اتفاق بیفته

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سمیرا سعیدی گفته:
        مدت عضویت: 1683 روز

        ممنونم سمانه جان از جوابت

        چقدر خوشحال شدم برای این موفقیتت خداروشکر و بهت تبریک میگم

        بله دقیقاً من هم باید روی ذهنم بیشتر کار کنم تا این باور و بسازم و میدونم که اتفاق می افته فقط باید مصمم باشم و ادامه بدم .

        موفق باشی دوست عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1799 روز

    با عرض سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان این فایل ازاون فایلا ست ک ادمو وادار میکنه ب کامنت گذاشتن

    من هر کامنتی رو ک میزارم تو سایت چ تو محصولات چ تو فایلهای رایگان درصد بیشتریش واسه خودمه ینی ب قول استاد ی ردپایی از خودم ک وقتی ب ی تضادی میخورم و مسیرو گم میکنم میام کامنتایی ک از قبل نوشتمو میخونم و اینکار خیلی ب من کمک میکنه ک ب مسیر برگردم

    من بارها و باره شده ب یه تضادی خوردم اومدم از خودم سوال کردم ک چیکار باید انجام بدم ک این تضاده برطرف بشه و جالبیش اینجاست ک موقع ای ب ایده هایی ک ب ذهنم میرسه عمل میکنم ک فشار اون تضاده روز ب روز داره بیشتر میشه ینی یجورایی مجبور میشم بیام تو مسیر ینی اوایلش اینجوریه ک ذهنم میگه حالا هر روز ی فایلی رو گوش بده اوصاع خوب میشه ولی وقتی فشار تضاد زیاد میشه ذهنم میگه ک اقا ی مدت فایل گوش دادی اونچیزی ک میخواستی ب وجود نیومدا بفکر چاره باش اونجاست ک میام تمرکزمیزارم سر اینک چجوری برطرفش کنم و خیلی جالبه ک ب ی سری فایلا هدایت میشم ک جواب سوال من اونجا هست مثلا این اخرین بار من ب دلیل اینک ب ی تضادی بخوردم خواسته بوجود اومد ب فایل دوره 12 قدم اول جلسه 6 هدایت شدم ک راجبه هدفگذاری بود استاد جواب منو تو اون فایل دادن اونم اینکه انگیزه +باورهای مناسب با اونخواسته مساوی رسیدن ب خواسته من ب این عمل کردم یسری باورها رو بصورت فایل صوتی با صدای خودم ضبط کردم و هرروز گوش میدادم میرفتم بیرون ب اون کسایی ک خواسته ی منو دارن بیشتر توجه میکردم و تو ذهنم میگفتم چون اون تونسته منم میتونم و اومدم رو همون فایل کامنت گذاشتم و تعهد دادم ک من تا یک ماه دیگ ب خواستم میرسم و حتی ب خانومم گفتم من تا یک ماه دیگ ب خواستم میرسم و رسیدم وقتی بهش رسیدم و تاریخ تعهدمو بصورت اتفاقی دیدم خیلی تعجب کردم ک دقیقا سر همون تاریخ ب خواستم رسیدم ینی تاریخشو اصلا یادن نبود.

    حالا چیزی ک من ازین این فایل استاد یاد گرفتم این بود ک وقتی من ب اون خواسته ام رسیدم و قبل ازینکه بهش برسم خیلی برام ارزش داشت وقتی ک بهش رسیدم ی مدت باز همون روند و ک قبل رسدن بهش انجام نیدادمو انجام دادم و همچنان داشت نتیجه میداد اما ب مرور یکم ک گدشت ذهنم میومد میگفت تو ک الان ب این خواستت رسیدی حالا فعلا ازهمین استفاده کن اینکه تموم شد دوباره برو رو خودت کار کن اینجا من دوچیز رو یاد گرفتم ینی همون جواب سوال استاد ک چرا نتایج پایدار نمیمونه

    اولیش اینکه من فراموش میکنم از چ مسیری ب خواستم رسیدم ینی من ب تضاد برمیخورم تمرکز میزارم ک راه حل و پیدا کنم و پیدا میکنم و ب خواستم میرسم بعد یواش یواش شل میکنم تا دوباره ب تضاد بخورم دوباره بیام فک کنم ک باید چیکار کنم یبار دیگ انرژی بیشتری بزارم ک ب مسیر برگردم

    دوم اینکه وقتی من ب یک خواسته ای میرسم باید دقیقا همون لحظه ک ب خواستم رسیدم هدف بعدیمو انتخاب کنم و از هممون مسیر ب خواسته بعدیم برسم ینی باید همیشه بفکرت بهتر کردن وپیشرفت باشم ن اینکه ب حرف ذهنم گوش بدم ک حالا تو از همین استفاده کن وقتی تموم شد دوباره بیا از اول شروع کن

    من این دوتا دلیل و واسه خودم پیدا کردم

    واقعا فایل فوق العاده ای بود من خیلی نیاز داشتم بهش

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    مریم میرشب گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    یا ایها الذین آمنو آمنو

    ای کسانی که ایمان آوردید، ایمان بیاوردید

    سلام به استاد عزیزو مهربونم

    درجواب سوال اول میتونم اینو بگم که من در هرجنبه از زندگیم که تغییر کردم و اونو جزئی از شخصیتم کردم نتیجه پایدار بوده و رو به رشد و بهتر شدن

    در زمینه عزت نفس و درصلح بودن باخودم و….

    و الان تمام تمرکزمو گذاشتم روی ثروت و میخام ریشه ای این مسئله رو حل کنم چرا چون من از نظر مالی موفق شدم ولی با آگاهی نبود و فقط چون یه سری از باورهای من حل شدن مثلا همین در صلح بودن باخودم یا یه کوچولو از باورهای توحیدیم

    نتیجه اومده ولی پایدار نبوده چون روی باورهای ثروتم کار نکردم

    (فایلی که منو خیلی متحول کرد چه کسی مالک توست )

    چقد با این فایل تونستم قدرتو از دیگران بگیرم

    و الان میخام خیلی خیلی سلولی روی ثروتم کار کنم و خداروشکر شرایطم کاملا محیاست و این محیطو برای خودم ایجاد کردم

    مهاجرت کردم و تنها دارم زندگی میکنم و دارم تمام تایممو میزارم روی شناخت بیشتر خودم و حل مسئله ثروت توی زندگیم

    و به امید خدا مطمئنم میتونم ریشه ای و درست و حسابی این قضیه رو حل کنم

    من یه چیزی که متوجه شدم توی داستان سینوسی بودن و تغییر و متعهد بودن آدما

    یه تفاوت متوجه شدم

    بچه های سایت دو دسته هستن

    دسته اول کسایی که باداشتن یک سوال و حل یه چالش ذهنی اومدن و یه هدایت میخاستن برای رشدبیشتر تا خودشونو ارتقا بدن و با این نگرش وارد سایت شدن…..

    و دسته دوم افرادی که اینقد به تضاد خوردن و سختی کشیدن و پدرشون در اومده که تسلیم شدن و به نقطه عجز رسیدن و هدایت شدن به سایت

    ( باز میشه به دسته بندی استاد توی دوره عزت نفس اشاره کرد که آدما سه گروه هستن …)

    خب تفاوت دسته اول با دسته دوم از زمین تا آسمونه

    دسته اول رویاپرداز بودن و ذهنیت بزرگی داشتن هدف داشتن ولی نمیدونستن چجوری و دقیقا چیکار کنن پس هدایت شدن به سایت

    دسته دوم فقط خواستن مشکلاتشون حل بشه و خب وقتی وارد این مسیر شدن یه خرده روی خودشون کار کردن مشکلاتشون حل شدوبه هدفشون رسیدن!! وحالشون خوب شد پس دیگه انگیزه ای برای ادامه دادن نداشتن

    پس باید مجدد به چالش بخورن تا انگیزه بگیرن و مجدد روی خودشون کار کنن و هی این مسئله تکرار میشه پس باید یه هدف بزرگ یا یه نقطه اوج واسه خودشون بنویسن و هدف بزرگ انتخاب کنن

    دسته اول

    آدمایی هستن که مثل خود استادن حاضرن همه چیو هوا بریزن تا فقط رشد کنن مگه استاد زندگیش بد بود توی قم یا تضاد خاصی داشت؟؟ نه

    دلیل ادامه استاد و بیخیال نشدنش این بود هدف داشت میخاست جهانی بشه میخاست به بهترین ورژن خودش تبدیل شه خودش حتی برای خودش چالش و تضاد ایجاد کرد چرا چون هدف داشت

    بقول استاد توی یکی از فایلهای رایگان تو جز کدوم دسته ای؟؟

    پس اینو حتی میتونی از اومدنت به این مسیر متوجه بشی چیشد که وارد این مسیر شدی جز کدوم دسته بودی ؟؟

    این درک من از قانون بود درمورد تفاوت آدما باهم و دلیل نتیجه گرفتنای متفاوتشون

    عاشقتونم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    بهجت مشفق گفته:
    مدت عضویت: 1726 روز

    بنام خدای مهربانم که هرآنچه دارم از اوست

    درود به همه عزیزان دلم

    چند وقته که من فعالیتم تو سایت کمتر شده و دلایلش هم اینه که: تمام تمرکزم رو گذاشتم روی دو تا موضوع :

    یکی اینکه بصورت لیزری تمرکز کردم روی قسمت های بروزرسانی شده دوره کشف قوانین و به همین راحتی از فایل ها عبور نمی کنم.

    چندین و چند بار هر قسمت رو گوش میکنم و اخیرا یه روش جدید رو امتحان کردم که خیلی برام مفید و کاربردی بود و برای شما عزیزان هم میگم شاید به دردتون بخوره.

    من بعد از اینکه هر فایل رو حداقل 5 بار گوش کردم شروع میکنم به تایپ کردن کامل آنچه استاد و خانم شایسته عزیزم میگن و همزمان که به تمرین ها میرسم شروع به انجام اونها میکنم و نمیدونین چه تأثیر شگفت انگیزی توی زندگیم گذاشته .

    مواردی رو به لطف این شیوه درک کردم و باور سازی شده که قبلا خیلی باهاشون مشکل داشتم و ترمزهای مخفی زیادی در اون موارد داشتم که خیلی پیشرفت کردم.

    مثل اینکه وقتی موضوعات رو تایپ میکنم خیلی بیشتر از گوش کردن و یا نوشتن؛ تو ضمیر ناخوادآگاهم ثبت میشن و باور سازی فوق العاده بهتری صورت میگیره.

    امروز روز 21 کدنویسیم هست و تاحالا کلی نتایج ارزنده کسب کردم که بعدا حتما تو قسمت نتایج این دوره شگفت انگیز کاملا توضیح میدم.

    مورد دوم که کاملا روش متمرکز شدم اینه که تمام تمرکزم رو گذاشتم روی کسب و کار جدید و استارتاپ حقوقی که دارم راه اندازی میکنم و تا حالا کلی اتفاقات عالی و معجزه آسا به لطف خدای خوبم و دوره کشف قوانین و کدنویسی ها و تایپ کردن کامل قسمت ها، تو کارم ایجاد شده که جا داره از استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی تشکر فراوان کنم که این دوره فوق العاده عالی و کاربردی رو بروزرسانی کردن و هرچی از مزایا و منفعت هاش بگم کم گفتم و بنظرم داره تبدیل به مهمترین و اساسی ترین دوره و زیربنای اصلی دوره های دیگه میشه.

    ضمن اینکه من تو کامنت های قبلیم یک سری سوالهایی رو در مورد قانون تمرکز از استاد عزیزم پرسیده بودم و ازشون خواسته بودم که قانون تمرکز رو برای ما باز کنند و بصورت کامل شرح بدن که ایشون هم مثل همیشه با اون دل بزرگ و مهربونی که دارن، زحمت کشیدن و قسمت ششم دوره کشف قوانین رو اصلا از اول ضبط کردن و در اون قسمت راجع به صور مختلف قانون تمرکز از زوایای مختلف پرداختن.

    استاد عزیزم نمی دونین وقتی این فایل رو دیدم تا چه اندازه خوشحال، شگفت زده و هیجان زده شدم و با این فایل ارزشمند پاسخ سوالاتم رو بصورت کامل گرفتم.

    و چقدر این قسمت داره به من کمک می کنه و راهنمای من تو کسب و کار جدیدم شده.

    خیلی خیلی خیلی ازتون ممنون و متشکرم و مثل همیشه تحسینتون میکنم که حواستون کاملا به همه کامنت های سایت و نیازهای دانشجویان دوره ها هست و با تأمل و تمرکز کامل روی کسب و کارتون، باعث شدین سایتتون به برترین سایت موفقیت جهان تبدیل بشه .

    عاااااااااااااااااشقتونم و شکر گزار پرودگار

    استاد عزیزم در مورد این فایلی که اخیراً زحمتشو کشیدین هم باید بگم که من دیشب این فایل رو برای اولین بار گوش کردم و یه اتفاق جالب راجع به این فایل برام افتاد که دلم نیومد تعریف نکنم.

    اون اتفاق این بود که من قبل از اینکه این قسمت رو گوش کنم؛ شاید 80 یا 90 درصد موضوع صحبت های شما از حدود دو سه ساعت قبلش اومد تو ذهنم و خیلییییییییی جالب بود که بسیاری از موارد هم دقیقاً بصورت همون مثال هایی که گفتین برام مرور شده بود و وقتی که این قسمت رو گوش کردم اصلا شوکه شدم که چطور ممکنه دقیقا به همون مواردی که اشاره کردین با این وضوح و روشنی قبلش من خودم فکر کرده بودم و کاملا تو ذهنم تداعی شده بود و قطعاً این اتفاق اتفاقی نیست و کلی درس، راهنمایی و هدایت و الهامات پروردگارم رو به دنبال داره که باید مو به مو در زندگی شخصیم اجرا کنم و باید بتونم تو این مسیر زیبا که برای خودم طراحی کردم تا آخرین لحظه متعهد و مسؤل باشم و تا آخرین لحظه پایداری ، ایمان و مداومت داشته باشم و از راه قشنگی که برای خودم تعریف کردم در هیچ شرایطی و با هیچ عاملی منحرف نشم.

    چقدر خوبه که استادی مثل شما دارم و دارم از شما و از نحوه زندگیتون الگوبرداری میکنم و باید تمام سعیم رو بکنم که دقیقا مثل خود شما تا آخر خط، متعهد، استوار و ثابت قدم باشم و هر روز با عزمی راسخ تر از گذشته ادامه بدم و هم خودم خوب زندگی کنم و از تک تک ثانیه های عمرم لذت ببرم و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی دیگران کنم و با تولید ارزش؛ همواره تا آخر زندگیم توسعه پایدار خلق کنم که بعد از مرگم هم اثراتش در این جهان مادی پایدار باشه و تداوم داشته باشه و بقول معروف هم تو این دنیا با نعمات پرودگارم لذت ببرم و زندگی رو زندگی کنم و هم بعد از مرگم حالشو ببرم و صفا کنم و تا آخر عمرم و تا آخرین نفسی که در این جهان مادی میکشم؛ به هیچ وجه من الوجوه حاضر نیستم که با منحرف شدن از مسیر اصلی و گمراه شدن از مسیری که برای خودم، تو زندگی قشنگم تعریف کردم، فریب شیطان رو بخورم و عمر گرانم رو ارزان از دست بدم و واقعا دارم از تک تک لحظات شیرین زندگیم لذت می برم و اگه دارم هر قدمی برای کسب و کارم بر میدارم از اعماق وجودم عاشق انجام اون کار هستم تا ارزش پایدار خلق کنم و انقد ذوق و اشتیاق سوزان برای انجام کسب و کار جدیدم دارم که اصلا خواب و خستگی دیگه برام بی معنا شده و هر روز با ذوق و شوق و انگیزه فراوان درونی از خواب بیدار میشم و به انجام کارهام و ایجاد رشد و بهبود مستمر می پردازم.

    خدایا صد ها هزار بار شکرت بخاطر وجود بسیار بسیار ارزشمند استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    Ramezani گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    به نام خدای بخشنده ی مهربان

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم

    دوباره این فایل تاثیر گزار روگوش کردم استاد..

    من همیشه به خودم فکر میکردم استاد و برام سوال بودکه چرا بااینکه مسیر درست رو میدونم و ازش نتایجی هم گرفتم ….

    واقعا چرا توی مسیر نمی مونم و هی میزنم جاده خاکی!!!!

    خیییییلی بعد از این فایل فکر کردم استاد یعنی از دیروز کع فایل اومده ذهنم رو درگیر کرده!!!

    دلایلی که متوجه شدم بعد از دیدن فایل رو میخام واسه خودم لیست کنم؛

    1_اولین و مهمترین دلیلش همین تعهده که شما گفتین!

    اول که بخودم تعهد میدم با قدرت حرکت میکنم بعد از یه مدتی شل میشم!!

    مث همون قضیه که اول سال جدید هر سال یه عالمه انگیزه و هدف میزاریم بعد یه مدت کوتاه دیگه یادمون میره و میوفتیم توی روزمرگی!

    چیزیکه به دهنم رسید اینه که هی این تعهد رو فِرش کنم ماهی یکبار یاد اوری کنم که تازه بمونه و انسان فراموشکاره دیگه!

    باید مث یاد آوری این مباحث اون تعهده رو هم یاد اوری کنیم تا توی مسیر بمونیم.

    2_شور و شوقه استاد…اولش باهمین شور و شوق شروع میشه بعدش هی کمرنگتر میشه انگیزه و شور وشوق!!

    حالاچرا این شور وشوق کمرنگ میشه دلیلش شماره 3و4هست!!

    3_من فهمیدم استاد دلیل اُفت شور و شوق اینه کع هدف بعدی رو تعین نمیکنم!

    یعنی به هدفم که میرسم دیگه اون انگیزه کمرنگ میشه!!

    4_یه دلیل بزرگ ومهم دیگه اینه که سقف خواسته ها و آرزوهای من خییییییییییییلی کوچیکه!!!!

    هنوزم وقتی از خدا درخواست میکنم یک چیزی رو و بهش میرسم ناخود اگاه دیگه تا چند وقت چیزی رو نمیخام !!!!

    ریشه ش رو پیداکردم استاد….

    همون جمله ی شماست که بخودم میگم دیگه پرو نشو خدابهت اینو داده حالایکم صبر کن بعد خواسته ی بعدیت رو بگو،پشت سر هم و زیاد نخواه دیگه!!!!!!

    واااای استاد فکر میکردم این باور رو حلش کردم اماااابعد از فکر کردن از لایه های زیرین ذهنم پیداش کردم!!

    فهمیدم حل نشده بلکه رفته اون زیر میرا قایم شده!!!!

    اصلا میترسم بزرگ بخام استاد،میترسم بزرگ فکر کنم!!!!

    هنوزم فکر میکنم اگه کم ازخدابخوام منو بیشتر دوست داره و بنده ی خوبی هستم!!!!!

    5_باور استاد همونیکه همیشه میگین !با اینکه نتیجه میگیریم اما هنوزم ایمانمون محکم نیست!!

    دارم فقط بخودم میگم هااااا

    ایمانم خیییییلی ضعیفه هنوز خدارو باورندارم که بتونه خواسته های بزرگی که برای من بزرگه رو بهم بده!!!!

    شرک دارم استاد،شرک دارم!!!!

    هنوزم ناخودآگاه روی دیگران بیشتر حساب میکنم تا خدا!!!!

    اینو از رفتارهام میفهمم استاد!

    با اینکه زبونی میگم فقط خدا اماااااامهم در عمله که چجوری برخورد و رفتار میکنم…

    اینم فکر میکردم تاحدودی حل شده!!!!

    اما اصلاحل نشده…

    6_وقتی که دیگه خییییلی مراقب ورودی هام نیستم تا یکزره شل میگیریم چن ما هنوز اول راهیم و شدت کنترل وروریهام باید بیشتر باشه چن ما هنوز از نطر فیزیکی شرایط بیرونی و آدمای زندگیمون هنوز آدما ی قبلی هستن مث خودمون هستن قبل از تعهد دادن و اومدن توی این مسیر ما زودتر تحت تاثیر عوامل بیرونی قرارمیگیریم!

    7_کمبود عزت نفس و احساس لیاقت وخودباوری و…..‌

    8_مورد بعدی اینه که یکم که قانون رو میدونیم و ازش استفاده میکنیم دیگه فکر میکنیم ما دیگه ته قانون رو دراوردیم و دیگه بقول شما اشکال نداره یکروزم تقلب کنیم!!!

    معرور میشیم که بابا من بلدم دیگه !!!!

    +همین امروز شروع میکنم به نوشتن و داشتن و خواستن آرزوهای بزرگ همین امروز 107 ارزوم رو کوچیک و بزرگ مینویسم،همین امروز تلاش میکنم خودم لایق تر کنم….

    همین امروز سعی میکنم کم کم ذهن بسته مو باز کنم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: