دلیل نتایج پایدار - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-09 05:51:142023-07-09 06:20:30دلیل نتایج پایدارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و عرض ادب ،،،
چقدر جالب برام که تک تک این صحبت های استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و با شنیدن انگار اون لحظات که تجربشون کردم میاد جلوی چشمم و میگم زیر لب که عهههه پس اون موضوع هم بخاطر همین بود که اولش کلی حالمو خوب کرده بود و بعدش انگار دلمو زده بود ،، بازم برمیگرده آدم سر موضوع که استاد عزیزم هر دفعه به زیبایی بیان میکنن که موفقیت همینجوری که دائمی درخواستش میکنی باید دائمی مراحلش رو هم انجام و ««« اقدام و عمل »»» داشته باشی تا دائمی نتیجه بگیری ،، شاید توی گفتار خیلی بدیهی باشه ولی کاملا حقیقت که هر روز هر روز باید مرور کنی نتایج خوب تا اون لحظه ات و هر بار با مرورش با ذهن خودت ثابت کنی ببین من بودم انجامش دادم پس لطفاً افکار منفی و مخربت و خاموش کن ،، نترس ،، من انجامش دادم ،، سخت تر از اینارو تونستم این که چیزی نیست ،،
خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم برای قانون مقدس سلامتی که واقعاً به قول استاد در تمام ابعاد زندگی منو معجزه وار تغییر داد و پیوسته داره هر لحظه ام رو مملو از انرژی و حال فوقالعاده تبدیل میکنه خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم ،،
از ایناد عزیزم و خانوم شایسته عزیز هم بسیار سپاسگزارم برای این همه عشق و انرژی باحالی که هر روز وارد زندگی من میکنین و خدارو هزاران هزار بار شاکرم برای این سایت بی نظیر و خانواده عزیز عباس منش ،،
خدایا صد هزار مرتبه شکرت که همه مون ثروتمند و سلامت هستیم ،،
سلام و درود به همه عزیزان بخصوص استاد گل و خانم شایسته عزیز
خب یه نتیجه واضح من برای داستان نتایج پایدار برمیگرده به کار کردن دوره دوازده قدم
من این دوره رو 3 ماه بعد از عضویتم شروع کردم و خب چون وضع مالیم خیلی خوب نبود پس من سر هر ماه میتونستم بخرم یعنی هر قدم تمام یک ماه کار میکردم
راستش بلد هم نبودم چطور بهتره کار کنم
نه کامنت میزاشتم
نه کامنت میخوندم
فقط و فقط فایلارو گوش میدادم
خلاصه این مسیر ادامه داشت تا من پارسال تقریبا قدم 8 9 فکر میکنم یه ماشین صفر از جهان هستی هدیه گرفتم یعنی این شد نتیجه کار کردن مستمرم
خلاصه من ماشین گرفتم و همزمان شد با اعتراضات
به جرئت میگم یکی از بهترین برحه های زندگیم بود پارسال
یعنی دانشگاه یجورایی کنسل بود و من عاشق گردش و سفر به پارکا تهران و عشق و حال
یعنی بساط جوجه به راه بودا! :)
باورتون نمیشه که بگم من حتی یک بار در معرض این اعتراضات قرار نگرفتم!
فقط یدونه فیلم دیدم و دیگر هیچی ندیدم
نه پیگیری کردم
نه دیدم
نه برام مهم بود
کلی هم انگ بی خیالی و بی غیرتی و وطن فروشی بهم زدن
ولی چون خیلی خوب کار کرده بودم اصلا انگار نمیشنیدم!
پس این شد وقتی خوب به قانون عمل کردم!
حالا اول امسال من رفتم سر یه کاری و شروع شد ورودی منفی و من خیلی کار نکردم و برای اولین بار حدودا دو سه ماه تمرین ستاره قطبیم رو هم انجام نمیدادمم! البته نوشتنش رو
و شروع شد
اتفاقا بد
ناخواسته
تضاد سنگین
و هنوز ترکش ها شو دریافت میکنم که چه اوضاع بدی بود
یعنی واقعا توقع نداشتم که اینجوری برم تو در دیوار
و واقعا انرژی بسیار زیادی ازم صرف شد و ….
دلیل اینکه ادم از قانون دور میشه یکیش اینه که نمیفهمه که چرا این نتیجه رو گرفته
یعنی من نمیفهمم پسر جان به خاطر شبانه روز کارکردن دوازده قدم بود که تو ماشین دار شدی! اونم صفر صفر!
یعنی درک نمیکنم که وقتی رو خودم کار میکنم بعد یه هفته یه پول ریزی میاد سمتم پس باید ادامه بدم!
شایدم خوشی زودگذر زیر دل ادم میزنه
شایدم به قول استاد اینقدر سقف ارزوهام پایینه که دیگه نمیتونم بزرگ فک کنم
البته تا وقتی سفر به امریکا و زندگی در بهشت باشه چون میبینم نعمت ها رو بزرگ فک میکنم ولی امان از وقتی میافتم تو دام جامعه و حرفای ملت
خلاصه جدی شروع کردم به دوره کشف قوانین و فایلای الگو تکراری که تابستون تو مدارشون نبودم!
و میخام یکی از بزرگترین الگو تکراریم رو حل کنم و دیگه تحملش نکنم
و هر باوری نیاز باشه با هر سختی من انجام میدم تا این حل بشه
با کمک الله مهربان
با تسلیم بودن در درگاه خداوند
داستان زیبای منصور حلاج هست که اعدامش میکنن فقط واسه اینکه گفت اناالحق
و حافظ دلیل اعدام شدنش رو خیلی زیبا بیان میکنه:
گفت آن یار کز او گشت سرِ دار بلند
جُرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
(ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخت رو جان شد و آواز نیاید)
(کین مدعیان در طلبش بیخبرانند کان را که خبر شد خبری باز نیامد)
یعنی کسی که مسیر درست رو یادمیگیره باید ساکت باشه
باید سرش به کار خودش باشه
باید خودش و خداش خلوت کنن تا نتایج رخ بده و به صورت فیزیکی از بقیه نامناسب جدا بشه
مثالشم استاده که الان دیگه درگیر هیچ کدوم ازین افکار و اعمال سیاسی ایران نیست و داره تو یه مدار دیگه زندگی میکنه
به امید روزی که بتونیم ذهنمون رو درست کنترل کنیم و ماهر بشیم تو کنترل ذهن
لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی ۚ فَمَن یکفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیؤْمِن بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَک بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَیٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَالله سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿256﴾
در دین هیچ اجباری نیست. و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنوای داناست.
سلام استاد عزیزم
.
.
منطقی نیست برام که من یک چیزی رو درست کنم بعد بیام خرابش کنم…..
من یک مسیر درست و برم بعد بیام خرابش کنم!!!!
این جمله ای بود که حسابی به دل من نشست
این فایل و قبلا گوش داده بودم
ولی اینبار که گوش کردم این تاثیر و درک کردم
کاملا برای من منطقی شد
اول قانون و پیدا کن
بعد بهش عمل کن
تمام…..
چی دیگه ساده تر از این؟
اگه به قانونی که شناختی و عمل نمیکنی این یعنی کار غیر عقلانی و غیر منطقی داری انجام میدی
پس نتایج هم تغییر میکنه و همون نتایجی میشه که قبل از شناخت قانون داشتی
من هم استاد عزیز میخوام مثل شما لایق باشم
تا الان هم خیلی عالی عمل کردم
ولی به قول شما انگار خوشی به ما نیومده!!!
انگار از یک حدی بیشتر خوشبختی رو نمیتونم تحمل کنم
من خودم و باید لایق خوشبختی های بیشتر کنم
خوشبختی هیچ حد و مرزی نداره
من باید ظرف خودم و بزرگ کنم
من باید برنگردم به شیوه گذشته
من باید تغییر کنم و متعهد باشم برای بهبود همیشگی
ممنونم استاد عزیزم
حض بردم از این هدایت
سلام دوستان هم فرکانسی برای شروع کاری حدیدوتثبیت یک عادت پایدار سی روز زمان لازم است
ده روزاول مقاومت ذهن خیلی بالاست وهرجوری شده باید سعی کنیم این ده روز اول رو استمرار بدهیم. ده روز دوم ذهن چون دوست دارد وقتی وارد یک موضوع میشه همون وضعیت روحفظ کنه. پس مقاومتش کمتر میشه و درده روزسوم بخاطر ساخت مسیرهای عصبی جدید انرژی بسیارکمی صرف میشه واون عادت ساخته میشه
برای بیزینس هم همین پلن رومن شروع کردم وهرروز نشانه های بهتروقویتری رودریافت میکنم
سلام استاد این روفهمیدم که ترموستات مالی هرادم یک سقف داره ،کارگر روزمرد سقف مالی اش صدهزارتومنه تا خرجش نکنه دیگه دنبال کارنمیکنه
کارمند سقف ذهنیش برای پول ممکنه درحد چندمیلیون باشه ویک ادم سرمایه دار ترموستات مالیش ممکنه میلیارد باشه پس باید دایم سقف ذهنی روبالا ببریم ووقتی ذهنمون یا یک رقم پول راحت شد دنبال رقم بالاترباشیم
باسلام
سوال 1
من وقتی با این آموزشها آشنا شدم و هدایت شدم به سایت و فایلها احساسم بهتر شد و وقتم بهتر با این فایلها پر می شد و یواش یواش اعتماد بنفسم بهتر شد و در محل کارم ترسهام کمتر شد
آرامشم بیشتر شده با قرآن بهتر آشنا شدم و مباحث قرآنی برایم بهتر شده
در مجموع روندم بهتر شده
سوال 3
من فکر می کنم افراد که مدتی کار می کنند بعد رها می کنند بعضیها دچار کمبود هدف می شوند یا اینکه فکر می کنند همیشه وقت هست حالا بعدن فلان کارو می کنیم
یا اینکه بهرحال کنترل ذهن که اساسی هست جای اهرم رنج و لذت عوض می شود و کمی سنگین می شود برای تغییر کردن
نکته مهم دیگه باید به زمانی که وارد این مسیر شدیم توجه کنیم که چطوری بودیم چون الان در مسیر هستیم شاید عادی شده برایمان و یادمان نباشد اول راه چه بودیم
به نام خداوندی که همه چیزم از آن اوست
سلام استاد عزیزم و دوستان گرامی
استاد جان دوتا تجربه ی بی نظیر دارم که احساس میکنم شنیدنش خالی از لطف نباشه و به دوستان عزیزم هم میگم که امکان داره براتون کاربردی و مفید باشه
اولیش در مورد ه اینه که من حدود 5 سال پیش متوجه شدم که کبدم در حد انفجاره و وضعیت خیلی بدی داره طوری که دکترها با اینکه چند بار از من آزمایش گرفته بودن ولی باورش براشون سخت بود که انزیمهای ی کبد که باید به طور معمول از 10 تا نهایتا حالت آخرش روی 30 باشه برای من روی 300 بود و این یعنی اینکه دکترم به من گفت خانم محمدی خیلی دیر کردی و انگار به من با زبون بی زبونی گفت ساید این مسعله باعث مرگت بشه و من پیش 5 الی 6 تا از بهترین دکتراهای تهران که من رو معرفی کردن دکترهایی که پرفسور بودن رفتم و همشون میگفتن وضعیت خیلی بد و باید بستری بشی و نمونه گیری از کبد بشه و داروهایی که به من میگفتن همش کورتون بود و من اصلا دوست نداشتم که با این روش درمان بشم و میدونستم که این روش داروهای کورتون بعد از ی مدت عوارزش از جاهای دیگه میزنه بیرون
اون زمان ی گروهی درش عضویت داشتم با اینکه خودم اصلا خام خواری نمیکردم ولی به خاطر انرژی خوبی که از حرف های این آدم ها میگرفتم این کانال رو نگه داشته بودم ی دفعه به خودم گفتم برم مرکزش ببینم چی میگن رفتم مرکزش ی خانم خیلی بی نظیر خانم حسینی با چهره ی نورانی ی خانم با کمالات و من ازمایشاتم رو به ایشون نشون دادم و ایشون به من توضیح دادن که باید چطور شروع کنم و چه چیزهایی رو حذف کنم و کلا سبک تغذیه که باید داشته باشم رو برام گفتن و من انقدر ناخود آگاه با اینکه مسیر سختی بود خداوند قدرتی در وجود من نهاد که من از پیش خانم دکتر که برگشتم شروع کردم به تغیر تغذیه که واقعا عملا فقط خوردن مواد خام بود سبزیجات میوه جات حبوبات که البته جوانش و مغزی جات و هیچ خوراک پخته در برنامه ی غذایی من نبود و این رو اضافه کنم من به شدت خارش پوستی داشتم طوری که بدنم تماما کهیرهای وحشتناک میزد و خانم دکتر به من گفتن بعد از حدودا فکر میکنم 8 ماه آزمایش دادن آنزیم های کبدی من از 300 رسیده بود به 30 فقط فقط با تغذیه سالم و طبیعی و تعهد سرسخت خودم من در این دوران به قدری تعهد داشتم که البته در 8 ماه قطع نکردم و ادامه دادم ولی به قدری تعهد داشتم که یک لقمه نون یک قاشق برنج دهانم نمیزاشتم وبدون مصرف یک آستامینوفن خارش بدنم قطع شد و من احساس میکردم کبدم د حد کبد یک بچس انقدر که احساس من خوب بود و خیلی هم مسخره شدم طوری که کسی که من رو خیلی مسخره کرد بعد از ی مدت خارش وحشتناکی گرفته بود که میخواست از روش من استفاده کنه ولی من اصلا به روش هم نیاوردم که شما در اون دوران چه مسخره هایی من رو میکردی و وقتی به دکترها میگفتم اونا اصلا قبول نمیکردن ولی من اصلا به حرفشون گوش نمیدادم و فقط روش خودم رو داشتم چون اگر دکترها بخوان این روش ها رو قبول کنن آسیب وحشتناکی به خودشون و جامعه پزشکی و دارویی میزنن و تمامی بیمارستان ها جمع میشه و تمامی مراکز ساخت دارو جمع میشه و باید در تمامی مطب ها بسته بشه با اینکه فقط به اصل خودت بر گردی و از مواد طبیعی استفاده کنی که البته فکر میکنم که روش استاد حتی به مراتب راحت تر از روش خام خواری باشه
و تجربه ی دومم در مورد کار کردن روی خودم
من وقتی خودم هستم خیلی عالی برنامه دارم حالم خوبه و روز خودم کار میکنم و واقعا از خودم راضیم ولی وقتی (چون ماشهرستان خونه داریم در روستامون )حدودا هر ماه 2 بار اونجا میریم البته در ماه های بهار و تابستون و پاییز و زمستان خیلی کم و من وقتی که اونجا میرفتیم کلا خودمو ول میکردم انگار طوری که به قول استاد میگفتم باید شیت باشم و وقتی برمی گشتم انگار باید از اول مسیرم رو شروع میکردم وقتایی که خونمون مهمون میومد و مهمونی هم میرفتم همینطور بودم میگفتم حالا دیگه از فردا دوباره خوب عمل میکنم وبعد از دوسال ادامه دادن من دیدم نه هیچ نتیجه چشمگیری که من باید ببینم رو نمی بینم و وقتی ریشه یابی کردم دیدم تنها عاملی که باعث شده من مسیرم رشد نکنم اینه که من شیت میکنم در مسافرت در مهمان اومدن در مهمانی رفتن و این باعث شده نتیجه چشمگیری نداشته باشم و تصمیم گرفتم که زهرا خانم شما خدا رو شکر وقتی خودت هستی که در 99 درصد مواقع خوب عمل میکنی ولی وقتی که براش ی دفتر جداگانه درست کردم و اسمش رو گذاشتم دفترچه مسافرت و مهمونی که وقتی که میخوام مسافرت و مهمونی بیاد یا مهمون میرم باید عمل کردم چطور باشه و به خودم تعهد دادم که در این مواقع باید عملکردت حتی بهتر از زمانی که خودت هستی باشه تا نتاجت چشمگیر بشه و انشالا که درش موفق بشم چون تازه شروع کردم چون میدیدم که همون یک روزی که مهمون خونمون میاد و من خودم رو رها میکنم تا دو 3 روز طول میکشه دوباره من به خودم بیام و در مسیر بیفتم و چه آسیب ها ک چه رفتارها که باعث میشد من از خودم ناراحت بشم و به خودم گفتم اخه این آدمی که امروز اومد خونه ی تو چرا تو باید خودت رو شبیه اون کنی که اون ناراحت نشه مگه کم زحمت میکشی زمان میزاری برای رشد خودت که ی نفر به سادگی بتونه حالت رو برای چند روز بعد خراب کنه و فقط و فقط مقصر خودت هستی نه اون شخص و انشالا که با این روش که در پیش گرفتم احساس میکنم نتایج خیلی عالیدتری بگیرم هر چند که واقعا زندگی من رویایی و زیبا شده با اینکه تعهدم هم میگم در اون حد بالا نبود و آرامشی دارم لذتی دارم انقدر توحیدی شدم انقدر آروم شدم که اصلا فکر میکنم دنیا برام شبیه بهشت شده و انشالا منتظرم که ببینم با عمل کردن به این روش مطمعنم که دیگه نتایجم بی نظیرت از الان میشه روابطم با همسر اطرافیان فرزندانم منی که قبلا داعما با همسر و فرزندان درگیر بودم بحق داشتم الان اصلا به هیچ عنوان بحثی در کار نیست واز وقتی من به خودم و به دیگران احترام گذاشتم چقدر اونا به من احترام میگذارند و اینها همه از محبت های خدای عزیزم هست که من رو به سمت استاد عباسمنش عزیز هدایتم کرد و ایشون دنیای من رو تغیر داد با آرزوی سلامتی برای استاد عزیزم و بهترین ها در نیا و آخرت
شاد و سر بلند باشید
سلام خدمت همه و شما خانوم
خیلی کامنتتون زیبا بود به جا،من میخواستم راجع به آخر کامنتتون بگم که به نظرم البته تجربه منه که وقتی کسی میاد پیشت یا هم صحبت میشی،بهتره سعی کنیم از دید طرف به خودمون نگاه کنیم یعنی طوطی وار نشیم و بخوایم طبق سلیقه طرف مقابلمان عمل کنیم چون حداقل اتفاق ناجالبی که میفته اینه که چیزی بهمون اضافه نمیکنه،چون تو تضاد ها هستند که آدم چیزای جدید یاد میگیره و باعث خواسته میشه،البته با احترام متقابل به نظرم خیلی بهتره،هر چند اگه دیگه خیلی فرکانسش با ما تفاوت داشت یا باعث بی احترامی شد دیگه مجبور به مهمونی نیستیم…
هر چند خودمم دچار این تضاد ها هستم
سلام ب همه عزیزانم
استاد اشکم در اومد موقع دریافت این آگاهی ها
الآنم ک فایل تموم شد اومدم کامنت بنویسم اشک تو چشم حلقه
استاد من بارها ضربه این ماجرا هارو خوردم
خوشی زد زیر دلم دقیقا. مغرور شدم ب خودم . فکر کردم دیگه همه چی همینطور میمونه . و بار ها و بار ها من آسیب هایی جدی ازش خوردم و باز ب خودم نیومدم و با بی لیاقتی تمام مسیرم و عوض کردم
خدای من ، من چیکار کردم با خودم اشکم دراومد
وقتی میبینم من تونستم تو 16 سالگی سالن تتو شخصی خودمو داشته باشم و خانم کار خودم باشم و بعد از گذشت ی مدت بخودم مغرور شدم و فکر کردم همینطور میمونه و فکر کردم خودم ساختم اینارو در صورتی ک وقتی ول کردم و از مدار خارج شدم دیدم ای دل غافل همه رو خدا هدایت کرده بود و من اعتبار ب جا اینکه ب خدا بدم ب اطرافیان و خودم داده بودم
سالنم رفت رابطه عاطفی سابقم رفت آرامشی ک داشتم رفت کلی ضرر کردم و بدهی بالا آوردم و دیر فهمیدم ک چ بلایی ب سر خودم آوردم و درک نداشتم از این ماجرا
من دوره قانون سلامتی از طریق نادرست ب دستم رسید و ازش نتیجه هم گرفتم ولی کمتر از یک ماه بخاطر محدودیت ذهنم و پول و نه نگفتن ب دیگران ب راحتی از مسیر خارج شدم و الان وضعیت سلامتیام بدتر از قبل شده و آسیب ب کتفم رسیده
چقدر من بخاطر احساس لیاقت نداشتن و حرف مردم و راضی نگه داشتن بقیع ب خودم آسیب زدم از همه جانب
ک اگر این کارو نمیکردم و ب قول شما بهای پیشرفت و رفتن ب مدار دیگه احساس لیاقت داشتن و نه گفتن ب بقیه دنبال حرف مردم نبودن بود ک من نتونستم بهاشو پرداخت کنم
و اگر اون زمان ادامه میدادم خدا میدونست الان چ جاهایی بودم و چ پیشرفت های داشتم
استااااد من خودم ب خودم بد کردم با مداری ک داشتم
من قبلاً خیلی قلیون میکشیدم و ریه ام آسیب دیده بود و دیگه افتضاح سرفه میزدم و گلوم چرک میکرد و صدام میگرفت
از خدا خاستم منو از این مسیر در بیاره و قلیون و بزارم کنار . زد و من سرما خوردگی گرفتم و یک هفته گلو درد داشتم همه برای اینکه من مریض شدم نگران بودن و دارو برام تجویز میکردن ولی من طبق آشنایی ک از شما و قانون صحبت هاتون داشتم اون سرما خوردگی و ی موهبت میدیدم و راضی بودم چون کاری کرد ک من ب کل هوس قلیون از سرم بیفته . چند ماه ک ازش گذشت حتی دودش هم نمیزاشتم ب صورتم بخوره وقتی همسرم میکشید. تو ایام عید ک رفتم بیرون و هوا خوب بود با اجبار همسرم ک هوا خوبه و حال میده و ی بار چیزی نیست و اینا من اون روز قلیون و کشیدم و قشنگ یادمه تو اون چند روز همش میومد تو سرم ک باز بکشم و تامسافرت هستیم بکشم و رفتیم خونه دیگه نمیکشم . چند بار دیگه من تو مسافرت کشیدم و وقتی برگشتم یاد اون روزایی افتادم ک چطور عاجزانه میخواستم ک قلیون و دیگه نکشم و دوباره بیخیال شدم و هر بار فکرش میومد ک ی ذره بکشم با زور خودمو کنترل میکردم و هر بار ک کنترل کردم و نکشیدم قشنگ حس کردم ک پاداشش و خدا بهم داده و امروز با دیدن این فایل ک نشونه امروزم بود مطمن تر شدم و دیگه همون هوس کردن هم میره کنار و تمرکز بر کارای دیگه میزارم
من این فایل و وقتی ب آخرش رسیدم یادم افتاد ک ی بار دیگه ام دیده بودمش ولی این بار درک بهتری ازش برداشت کردم و میدونم ک بعد ها دوباره این فایل و ببینم خیلی بهتر از الان درکش میکنم و آگاهی دریافت میکنم
خدایا هدایتمون کن برای استمرار داشتن در مسیر درست و نشانه های واضح ای برای درست بودن و اشتیاق داشتن در ادامه مسیر ب ما ببخش
عاشقتونم ک انقد عالی همه چیو برامون توصیف کردید و مارو کمک میکنید دستان خداوند برای من هستید شما دو عزیز و دوستان همفرکانسیم
راستی من دو هفته پیش اومدم قسمت پایین سایت و دیدم ک فعال ترین دوستان تو نظر و امتیاز گذاشتن و دوست داشتم منم ی روز اسمم و اونجا ببینم و امروز ب طور اتفاقی رفتم پایین صفحه و دیدم اسم من تو بخش نظر های فایل های دانلود تو هفت روز گذشته بود و نفر چهارم با 12 تا کامنت بودم خدایا شکرت ک این درخواستمو انقد سریع پاسخ دادی . از خداوند یاری و هدایت میخام ک بتونم همیشه اسممو ببینم تو بخش فعال ترین ها ک انرژی و اشتیاقی باشه برام برای ادامه این مسیر زیبا
بنام خداوند بخشنده ومهربان
سلام به استاد عزیزتر ازجان وسلام به مریم جان مهربونم
وسلام به دوستان گلم
استاد اول ازهمه میخوام بگم که چقدرررررر عاشقت هستم خیلیییییی زیاد واینکه الان خیلیییی حالم خوبه فرکانسم خیلی بالاست که دارم این کامنتو مینویسم
داشتم قران میخوندم گفتم بیام کامنت بذارم،وااای استاد چی بگم از کجای قران بگم همش به توحید به یکتاپرستی تاکیید میکنه میگه راه من راه مستقیمه از من پیروی کنید شرک نورزید وابراهیم رو الگو قرار بدین که حنیف بود ومشرک نبودو جای دیگه در مورد اعراض گفته که توجه نکن اعراض کن ازچیزی که دوسش نداری یاازچیزی که احساستو بد میکنه وااای خدای من وقتی این ایه ها رو میخونم کیف میکنم اصلا غرق ایه ها و معنیش میشم وهمینجور که قران روی پامه باخودم در مورد قوانین حرف میزنم وحرف میزنم وغرق این اگاهی ها میشم…استاد چقدررررررشما خوب قران وقوانین رو درک کردین یعنی هرچقدررررررر تحسینتون کنم باز کمه
یه مورد هم اینه که خدا کسی ومجبور نمیکنه که کدوم راهو بره واین اخرت عدالته درمورد روزه گفته اگه روزه بگیرید برای شما بهتره لعلکم تتقون که تقوا پیشه کنید به قول استاد کنترل ذهن داشته باشید،گفته اگه خون خوک ومردارو…نخورید برای شما بهتر است اگه شرایط خاصی داشتید یامجبور بودیدخدا غفور ورحیم است ووو خیلی چیزای دیگه
هست که اخر ایه ها به لعلکم تتقون لعلکم تتذکرون لعلکم تفلحون لعلکم تومنون به این کلمه ها ختم میشه.. برام جالب بود که جوابشوداده برای چی این کارو باید انجام بدیم یاانجام ندیم خیلی ساده وواضح توضیح داده
چقدرررر ما دنبال حاشیه ها بودیم وهستیم واصل رو فراموش کردیم..من هرچی قران میخونم به توحید میرسم میگه فلا تخشوهم فخشونی از انها حساب نبر ازمن حساب ببر،از من اطاعت کن
استاد به خیلی اگاهی های دیگه رسیدم که اینجا نمیشه همشو گفت ،اینقدر این قران عمیقه مدرسه ای که هرچقدر درساشو بخونی نه تموم میشه نه تکراری میشه بلکه روز به روز هرچقدر پیش بری به اگاهی هات افزوده میشه وچیزای جدیدی رو درک میکنی واین درک کردن خدا وقران وقوانین بستگی به سطح مدار ماهست هرچقدر مدارمون بالاتر میره درکمون هم بالاتر میره
این توحید همه چیززززززه همه چیز وقتی ایمانمونو نشون بدیم وحرکت کنیم که نتیجش احساس خوبه نعمت ها وثروت ها به صورت طبیعی وارد زندگیمون میشه این یک قانون است وغیرازاین نیست
استاد من بیست سال پیش یعنی 11سالم بود یه چیزی و ازخدا خواستم خواستنی که میگم باتمام وجود بود واحساس خوب اون موقع قوانین رو نمیدونستم فقط یادمه میگفتم خدایا افرین فلان چیزو میخوام بهم بده وخیلی رااااحت بهم داد خیلی راحت بدون تقلا بدون زجر،الان که یادم اومد گفتم قوانین همیشه ثابته ازهمون روزی که این جهان وخلق کرد قانونش ثابت بود وتاابد ثابت خواهد ماند خداهم توی قران فرموده که هیچ تغییری توی سنت الهی پیدا نمیکنید
این فایل درمورد نتایج پایدار هست ولی دوس داشتم به چند نکته اشاره کنم
استاد حال خوب همه چیزه شما یادمون دادی که چجوری به حال خوب برسیم واین پایه واساس همه چیزه که نتایج رو رقم میزنه،من نتایجم ملموسه خداروشکر دارم تصاعدی میرم به سمت بالا وواقعا جهان منو جایی اورد که راحت میتونم رو باورام کار کنم خیلی از ادما رو اززندگیم حذف کرد چه دوست اشنا همکار اقوام هرکسی هم مدارم نیست رو حذف کرد،جالبه وقتی رو خودمون کارمیکنیم جهان هم کمک میکنه شرایط موقعیت ادما میان که هم جهت هستن با مدارمون
یه بار رفتم خونه مادربزرگم که خودشو وعمم باهم زندگی میکنن فرکانسشون خیلی پایینه ومن همیشه سعی میکنم نرم اونجا ولی به اسرار پدرم رفتم گفتم چیکار کنم استاد باورتون میشه خواهرم اونجا بود که بامن هم مداره ووقتی رسیدم شروع کردیم به حرف زدن درمورد قوانین واین چیزا…اصلا ازوقتی رفتم خونشون نفهمیدم چطور گذشت یااصلا مادربزرگ وعمم درمورد چی حرف میزدن اصلا یادم نمیاد چون منو خواهرم فقط درمورد نتایجمونواحساس خوب وقوانین حرف میزدیم تموم که شد خداحافظی کردم ورفتم بعدش گفتم خدااااای من اینقدرررررررر دقیق عمل میکنی دمت گرم واااااقعا،خیلی دقیقه این جهان خیلی
برای اینکه نتایج پایدار بمونه توهررررشرایطی که باشیم باید این فایلا روگوش بدیم کامنت بخونیم و ورودی مناسب بدیم چون همه چیز توجه به هرچی توجه میکنیم همونو وارد زندگیمون میکنیم من قبلا مهمون میومد یامن میرفتم خیلی جدی ورودی هامو کنترل نمیکردم ولی الان هرجااااا برم دفتروخودکار وهندزفری همرامه چقدر موردتمسخردیگران قرارمیگیرم ولی مهم نیست واقعا،تنهاچیزی که مهمه زندگی خودمونه…من خونواده شوهرم هروقت میبینن دارم شکرگزاری مینویسم میگن فاطمه دعا مینویسی،یه بارقهوه درست کردم ودفترم وبند وبساطام واوردم که مراقبه کنم واینا پدرشوهرم گفت فال قهوه میگیری(ههه) گفتم مهم نیست هرچی میخوان بگن وقتی خودم میدونم این کارها چه نتایجی رو رقم میزنه دیگه کافیه
و واقعا ارزش داره خیلییییی ارزش داره که روباورامون کارکنیم علاوه براینکه ازمسیر لذت میبریم وعشق وحال میکنیم اخرش به خواسته هامون هم میرسیم،دیگه لذت بخش ترو زیباتر وقشنگتر ازاین مگه داریم
خدایا شکرررررررت بخاطر همه چیز شکرررت واسه وجود استاد نازنین ومریم جان تو زندگیمون واسه این مسیر واسه حال خوبمون واسه اینکه بهشت هم دراین دنیا داریم تجربه میکنیم
شککررررررررررررت
عاشق همتونم
درپناه الله یکتا
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته عزیز . امیدوارم که حالتون خوب باشه و شاد و سلامت باشید .
چقدر این همزمانی های این چند وقته برای من دلپذیر و دوست داشتنی است . من همین یکی دو شب پیش داشتم به این مسئله فکر میکردم و کلی با خودم داشتم بحث میکردم راجع به این موضوع که واقعا دیدگاه من نسبت به این قوانین و عمل به این قوانین چطور است ؟ و توی ذهن خودم به یک باور محدود کننده رسیدم که واقعا توی خیلی از مسائل مهم زندگیم اون عقیده و باور اصلی من اینه که اگه به فلان درجه از موفقیت توی فلان زمینه رسیدم ، دیگه یا اصلا برم توی اون دایره امن بادرهای محدود گذشته ام و سراغ اون رفتار های غلط قبلیم که اتفاقا خیلی قبلا بیشتر بهم حال میدادن و یا با اون اهمیت قبلی این قضایا رو دنبال نکنم. و بصورت خیلی هدایتی به این مسئله پی بردم و بعد از اینکه کلی با خودم کلنجار رفتم ، سرانجام تونستم توی اون چند دقیقه با آوردن منطق و دلیل به ذهنم غلبه بکنم و به خودم تعهد دادم که از حالا به بعد اگه با یک دلیل منطقی دنبال یک بحثی رفتم تا آخر به همین شکل این مسیر رو ادامه بدم .
و این همزمانی درک این موضوع و هدایت شدنم به گوش دادن به این فایل استاد خیلی برام قابل تامل و آموزنده بود .
خدا رو شکر میکنم که پیرو آموزه های استادی هستم که خودشون اولین شاگرد و بهترین عامل به این آگاهیها و بهترین الگو برای ما در تمام زمینه های زندگی هستند .
استاد شما خیلی برای من قابل احترام هستید و من شما رو از صمیم قلبم تحسین میکنم. من میخوام در همین جا دوباره به خودم و به شما تعهد بدم که این مسیر رو با تمام توانم ادامه بدم و انشالله تا جایی که بتونم روی اصولی که شما می فرمائید پایدار بمونم.
سپاسگزار لطف و انرژی شما هستم .