سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 13 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

489 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بيژنِ😁عزيز گفته:
    مدت عضویت: 3118 روز

    سلام ودرود برهمه اعضای سایت توحیدی عباس منش

    خبرخوب که الحمدلله هرروز دارم توزندگیم از ریز ودرشت ولی نکته ای که باید حواسمون بهش باشه اینه که باید توجه داشته باشیم به نکات مثبت هرلحظه از زندگیمون.

    چهار پنج روزی که هندزفری وایرلس اپل گوش راست گم شده بودطبق معمول هروقت که اتفاق ناگواری برام پیش میاد قانون رو بیاد میارم و سعی میکنم خونسردی خودم‌حفظ کنم و توجه ام رو بزارم روی نعمتهایی که خدا بهم داده

    تو این چند روز یکه از مواردسپاسگذاری روزانم این بوده که خدارو شکر هندزفرس سمت چپ دارم وبااون فایلاروگوش میکن تا امشب که دختر برادرم اونوپیداکردوبهم زنگ زد هندزفریتو پیداکردم منم ازش واز خداتشکرکردم.این فقط نمونه ای ازخبرهای خوش بود ؛کافیه که ما وظیفه خودمان که توجه برنکات مثبت هست درست انجام بدیم خودبخود اتفاقات خوب توزندگیمون رخ میدهد.

    شادسالم ثروتمندوسعادتمنددردنیاواخرت باشید?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  2. -
    زهرا الف گفته:
    مدت عضویت: 1732 روز

    بنام خالق زیباییها

    سلام استاد جونم و مریم خانووم و دوستان

    امروز نشانه من این فایل بود البته چون جایی هستم نت ضعیفه فقط تونستم صدای استاد بشنوم

    از سحر که بیدارشدم چند لحظه تو تراس به چراغهای روستا کوه اونوری خیره شدم به ماه زیبا که تو اسمون میدرخشید

    قراره حلیم درست کنم با اینکه مردها خواب بودن خودم بر ترس و نجوا غلبه کردم تک شعله بزرگ روشن کردم

    گندم ها خداروشکر خیلی زود شکفتن و مطمین هستم حلیم خیلی خوشمزه ای میشه

    جوجه های رنگی پسرم تو افتاب لم دادندو هی پرهاشون افتاب میدن

    آسمون به رنگ آبی بی نظیریه

    و صدای پرنده ای که چقدر زیبا میخونه

    تونستم جلسه 4عزت نفس گوش کنم و کامنت این صفحه بنویسم

    عاشقتم خدای مهربون دوست داشتنی

    در پناه خدا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    محمد کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1222 روز

    بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست

    سلام به استاد بی نظیر من و سلام به تمامی دوستانی که بقول استاد آدم سیر نمیشه از خوندن کامنتشون،واقعا عالیه .

    دیدن نکات مثبت زندگی پله ای بود که منو از زندگی پر از ترس و پر حاشیه 35 ساله خودم من به سمت آرمش و ثروت و سلامتی و هر چیز خوبی که آدم فکرشو میکنه سوق داده

    شاید اگر یه روز از روزهای گذشته زندگیم که هیچ آشنایی با قانون داشتم کسی به من این چیزا رو میگفت فکر میکردم توهم زده با وجود اینکه من خودم تا حد زیادی نسبت به آدمهای اطرافم مثبت نگر بودم ولی چون خیلی ساده و کلیشه ای این موضوع رو درک کرده بودم اصلا نمیتونستم باور کنم کل داستان موفقیت یا هر چیزی که ما به عنوان خالقان زندگی خودمون دنبالشیم توی همین موضوع یعنی دقت به نکات مثبت خلاصه میشه

    اینکه آدم اول صب با صدای ضربان قلبش از خواب بلند میشه و شروع میکنه به سپاسگزاری برای این خان نعمت الهی یعنی زندگی در این دنیای پر برکت و اقیانوسی از خوشبختی که خداوند به ما ارزانی کرده

    واقعا زندگی همین لحظات که میگذره و ما باید هوشیار باشیم نسبت به این نعمت که خداوند در اختیارمون قرار داده

    دقت به نکات مثبت امروز

    1.امروز سومین روز از تعهدی که به خودم دادم که صبا زودتر بیدار بشم و بتونم تمرکز بزارم روی بهبود شخصیتم و دورهای که خریدم کار کنم

    که خدا رو شکر نیم ساعت زودتر از دو روز گذشته بیدار شدم و مثل همیشه شروع کردم به سپاسگزاری از خداوند

    2.زدن مسواک و خوردن آب ولرم به همراه کمی آبلیمو که جیگر منو حال آورد و آمادم کرد برای یه دوش آب گرم

    3.گرفتن دوش و با خودم صحبت کردن از اهدافی که داشتم و ایدهامو اجرایی کردن

    3.پیگیری ایدهام که با موفقیت انجام شد

    4.رفتن به محل کارم که آبجی عزیزم منو رسوند بدون هیچ معطلی

    5.اومدن مشتری عالی به محض رسیدن به محل کارم که بسیار خوش صحبت بود و لذت بردم از بودن کنارش

    6.انجام دادن خدمات برای خوهرزاده شیرینم که جدیدا خیلی شیطون شده و بودن باهاش لذتبخش برام

    7.گرفتن خدمات از من از طرف مشتریانی که خیلی وقت بود منتظر حضورشون توی کارم بودم

    8.اومدن پسر خوشگلم پیشم که دیدنش بسیار لذتبخش برام

    9.دخل عال آخر شب که روح و روان منو صیلقل داد

    10‌.خوردن یه غذای خوشمزه

    11.رفتن به گیم نت و بازی کردن با پسرم که واقعا لذتبخش

    12.هم صحبتی با یک صاحب کسب کار موفق و صحبت راجب باورهای که توی کارش داره

    13.هدایت شدن به سمت یک فرد ماهر در زمینه طراحی سایت

    14.دیدن این فایل زیبا از استاد عزیزم که بسیار آموزنده بود برام

    14.خوندن کامنتهای زیبای دوستان که اشک چشمامو درآورد

    واقعا مرور اتفاقات خوب روز حال آدمو خیلی خوب میکنه،سپاسگزارم از شما استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همگی

    اخیش من بازم یه فایل دیدم حالم بهتر شد

    منم داشتم تو این دام میوفتادم که زور بزنم تمرکز کنم روی اتفاقات خوب با این نیت که اتفاقات خوب بیشتری رو جذب کنم

    یعنی تمرکز روی نتیجه تمرکز روی آینده در حالی که فقط لحظه حال مهمه

    من هر وقت که با خدا ارتباط برقرار میکردم به این فکر می کردم اصلا درست نیست برم سمت خدا با این نیت که به خواسته هام برسم

    هدف از عبادت نیایش اینه که من به خدا نزدیک شم و. عشق بین من و خدا برقرار شه نه اینکه برم بگم خواسته هام کو‌

    انگار از بچگی می دونستم نباید این کار رو کنم و اون نتیجه چیزی نیست گه تحت کنترل من باشه در حالی که وظیفه من اینه که حال و احساسمو خوب کنم و توکل و ایمان و امیدمو درست کنم

    ما بقی ربطی به من نداره

    مثل اینکه وارد یه رقابت بشم به جای اینکخ تمرکز بزارم کارمو درست پیش ببرم هی برگردم ببینم رقیبم کجاست هی نگاه کنم به جدول امتیازات هی دیگران رو‌چک کنم هی فاصله ام با نتیجه رو چک کنم

    خیلی دوست دارم از همه این حواشی جدا شم

    وقتی تو شرایط نا زیبا هستیم یا پیش همچین افرادی باید بگردیم نکات مثبت رو پیدا کنیم این اموزش و استاد تو 12 قدم داده بودن

    اینطوری هدایت میشیم به فرد بهتر شرایط بهتر به جایی که کانون توجه ما هست.

    باید از زندگیم راضی باشم با همه کم و کاستی هاش

    تا هدایت شم به بهترش واقعا راهی دیگه جز این نیست و اگه مقاومت کنم دارم از قانون بر علیه خودم استفاده میکنم

    مهم ترین دلیلی که باعث میشه نتونم بعضی وقتا حس خوب در خودم تولید کنم اینه که فک می کنم الان این شرایط این فرد حق من نیست و باید بهتر باشه ،، اینطوری مقاومت میکنم و شرایط رو سخت تر میکنم

    درحالی که درستش اینه برای رسیدن به مرحله زیباتر از زندگیم باید تو همین مرحله پیروز بیام بیرون

    زمانی هم میتونم پیروز شم که به خواسته هام و اون‌چیزی که می خوام تو زندگیم و مراحل دیگه ام داشته باشم توجه و تمرکز بزارم

    اگه قسمتی از شرایطم رو دوست ندارم اشکال نداره میشه تغییرش داد یعنی تغییر پذیره همه چیز راهش سپاسگذاری هست و این به معنای تحمل و پذیرش این شرایط نیست

    به این معناست که من زرنگم و دارم از قانون برای تغییر شرایطم استفاده میکنم ، قرار نیست تحمل کنم یا همیشگی باشه من دارم و می تونم تغییرش بدم با کنترل کانون توجهم با جهت دهی به ذهنم

    می خوام و می شود اونم با لذت و خود به خود

    از خدام می خوام و خودش همه چیز رو راست و ریست میکنه

    چیزی که تا الان واسم انجام داده

    هر چیزی که بخوایم بهمون داده میشه به شرط توجه بهش به شرط اینکه خودمون رو لایق بدونیم به شرط اینکه خدا رو همه کاره و صاحب تمام قدرت های عالم بدونیم

    خدایا ازت می خوام هدایتم کنی تا مثل زنبور عسل باشم تو هر شرایط نا زیبا هم فقط گل ها رو ببینم و روی اونا تمرکز کنم

    زیبایی های هر آدمی هر انفاقی هر جایی و ….

    این تنها وظیفه منه و باقی کار خودته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1675 روز

    سلام استاد جانم

    چه نکته ی طلایی ای گفتید، گفتید من گرو کشی نمیکنم، نمی‌گم من تمرکز میکنم رو زیبایی ها تا زیبایی های بیشتری بیاد تو زندگی تم، بلکه تمرکز میکنم روی زیبایی ها تا حالم خوب بشه، چون من هر کاری دارم میکنم برای این هست که حالم خوب بشه، اگر ثروت میخام اگر رابطه میخام اگر اعتبار میخام، هر چی و هر چی که میخام برای حال بهتر هست.

    سپاسگزارم استاد جان

    استاد تحسین میکنم هیکل جدیدتون را

    آزادی مالی تون را

    آزادی مکانی تون را

    آزادی زمانی تون را

    رابطه ی عاشقانه تون را

    نوش جونتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سیامک گفته:
    مدت عضویت: 4002 روز

    با سلام

    یادم می آید بدلیل عفونت ریوی ماهها بود که نمی توانستم شبها هنگام خواب دراز بکشم و از سرفه مستاصل شده بودم و مجبور بودم در حالت نشسته و تکیه به دیوار بعد از ساعتها بیداری بخوابم و بدلیل خواب عذاب آور در خلوتم بعضی وقتها اشکم جاری می شد از آن موقع گاهی وقتها هنگام دراز کشیدن برای خوابیدن از صمیم قلب از رب العالمین صمیمانه و خالصانه تشکر می کنم و شکر می کنم که می توان دراز بکشم و بخوابم .

    خدایا شکرت و صدها هزار شکرت که کارهای عادی روزانه را می توانیم انجام بدهیم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      رحیم خان گفته:
      مدت عضویت: 3467 روز

      سلام غلامرضا جان : خدایا هروقت نام توبرزبانم جاری میشود یااز تودرخواستی دارم خودت می بینی که اشک در چشمانم حلقه میزند ودر این لحظه دارم اشکان این دیدار واین تابه ی دل ؛ که پر پر از توست پاک میکنم

      محبوب من برادرم غلامرضا را ؛ ترا به فرشته های دربارت سوگند – چنان غرق سلامتی وثروت کن که همیشه از این بنده ی کوچکت یاد کند که دعای سلامتی کامل برایش کردم آمین یا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سیامک گفته:
        مدت عضویت: 4002 روز

        با سلام

        آقا رحیم سپهوند عزیز از دعایت ممنونم و متشکرم چون می گویند دعای دیگران در حق ادم بیشتر مستجاب می شود تا دعای خودمان درباره خویش لذا اجازه می خواهم که دعا کنم شما و بنده و سایر نیکانی که در این محیط زیبا و صمیمی و معنوی که به لطف استاد گرد هم آمده ایم انشاا… در بهشت گرد هم آییم و غرق نعمتهای خالص خداوند گردیم و در این دنیا خداوند بما ایمان و یقین اعطا کند انشاا…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمدرضا احمدی گفته:
      مدت عضویت: 3090 روز

      سلام آقا غلامرضای عزیز و دوست داشتنی ، خیلی دیدگاهتون تاثیر گذار بود و ازتون ممنونم بخاطر دیدگاهتون.

      برای هممون از صمیم قلبم تجربه ی سلامتی کامل در هر لحظه از زندگی از خداوند خواستارم.

      دوستت دارم آقا غلامرضا

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سیامک گفته:
        مدت عضویت: 4002 روز

        با سلام خدارا شکر می کنم که بمن توفیق داد در جمع نیکان وارد واز صفای باطن و دل پاکشان بهره مند شوم .آقا محمدرضای گل عمیقا سپاسگزار توجهتان هستم و از خداوند متعال می خواهم که نعمتهایش را در دنیا وآخرت برایت مقدر بفرماید و ممنونم از آقای عباسمنش عزیز که چنین محیطی را برایمان فراهم کرده است.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رحیم خان گفته:
    مدت عضویت: 3467 روز

    سلام بر این آتش مقدس که در درون من روشن شده است وسلام بر مدیر خدایگونه این آتشگاه وسلام بر این اجاقی که روشن شده است وقلبم گواهی میدهد که این آتش واین آتشکده مثل آتشکده یزد همیشه روشن خواهد بود ولی تفاوت در این است که این آتش تابه دل ؛ بر تخت وجود هرکس وارد شد آنکس مثل خدای مهربان جاودان ودوست داشتنی میشود

    من هم میخواهم زیباییهای یک روزم را بگویم

    همراه خانواده ؛ کوله پشتی میبندیم به میان رشته کوه زاگرس قدم میگذاریم رشته کوهی که عباسمنش هم یکی از دوستداران ان است . رشته کوهی که از تبریز و آذربایجان شروع میشود وبا عبور از کرمانشاه ولرستان وبویر احمد وچهارمحال به بندرعباس ختم میشود گویی به بزرگی مدیر وخدمت گزار این خانواده و قلبهای بزرگ مردان مرد این خانواده وهمه فرشته های الهی این خانواده ؛ برگ وپر از عکسهای خداوندگار من وشماها است ودر برابر خالق سجده شکر به جای می آورم

    آرام آرام به ورودی کوه میرسم ناگهان سخنی از عباسمنش در جلوی چشمم هویدا وتجسم میشود : اگر شما به زیبایی توجه کنید ؛کاینات از همان زیباییها به شما نشان میدهد

    همراه خانواده درنگی میکنیم ونفسی تازه میکنیم یک مرد لر ؛ با کمانچه در ورودی کوه چه آهنگ شادی مینوازد .چنان بر کمانچه مینوازد که دل هر رهگذری ؛ بدون شک ؛ به شادی وا میدارد گویی خداوند در آرشه وسیم های یک دو سه میسوزد وبه جانشینش خوش آمد گویی میگوید

    چندی با او نیز سخن میگویم . میگویم چرا اینجا آمده ای شما میتونید با گروهای بزرگ در اروپا اجرا کنید باز حرفی میزند که دوباره درود مرا بر عباسمنش جاری میکند . خونه وماشین واروپا و… برای چی است ؟ مگر نمیخواهی شاد باشی ؟ خوب من الان شادم عالی ام حال خودم خوب است ؛ غیر از این است ؟ دست در دستش می نهم واشک در چشمانم حلقه میزند وخداحافظی . به یاد سخن مدیر این آتشکده مقدس افتادم که اول باید احساست وحالت خوب باشد بعد به سایر خواسته ها میرسی

    5-6 کیلومتر راه میرویم . صدای انسانی به نام عباسمنش با هندزفری در گوشم است وقدم بر قدم می افزایم دخترم ومادرش در جلوی من آهنگ دوپای شاد لری گذاشتن همرا با قهقه خنده . به من هم نگاهی میکنند میگویم خدایا شکرت

    آرام آرام سروکله دیگر اعضای خانواده ودیگر برادران وپسر عموها وخواهرزاده ها از را میرسد یک جمع صمیمی 20 نفره به یک غار زیبا میرویم نم نم باران وابشارهای قشنگ از غار جاری ؛ آتش با هیمه های محلی روشن ( به یاد آتشی که با این خانواده دردلم روشن شد می افتم میگم این آتش خواه ناخواه خاموش میشود ؛ اما این آتش روشنی بخش قلب من هیچوقت خاموش نمیشود ) وکتریهای سیاه ؛ پراز چای ؛ میوها وانواع غذا ها و روغن دان وروغن حیزه ؟؟؟؟ و…. هر کدام طوری حال میکنند

    همه دور آتش جمع میشوند ناگهان حرفی بر زبان جاری میشود ؛ این آتش خاموش میشود اما آتشی که در دل ماست خاموش نمیشود یکی از میان خانواده در تایید سخن من میگوید صلواتش را بفرست همه خنده وار صلوات میفرستند

    دوباره به سخن می ایم غ میدونید شما فتوکپی برابر اصل خدای خودتان هستید میدونید که در درون شما تمام زیباییها وجود دارد منتها یا خودتان یا کسی دیکر هر روز باید آنها را به یاد شما بیاورد . بی دلیل نیست که خداوند گفته : تو جانشین من در زمین هستی …………….. اگر آدم در زندگی مشکلی دارد مثلا مریض میشود باید اون درد را یک نشانه ار رحمت خدای خودش بداند که این زنگ میگوید : حواست باشد این مسیر نیست و……..

    ناگهان یکی میگوید ؛ تو این آگاهی ها را از کجا آورده ای ؟ گفتم ماجرا از آونجا شروع شد که گفتم خدایا تو خسته نمیشی ؟تو چطور جواب همه را میدی .؟ توچطور این همه بنده را در روز قیامت محاکمه میکنی ؟

    وخداوند هدایتم کرد البته من زمینه اش را داشتم

    وخدای عزیزم مرا هدایت کرد به خانواده ای عزیز ودوست داشتنی

    وقتی سخنرانی میکردم انگار همه ی آدمهای اطرافم مجسمه بودند بابا این دیگه کیه ؟ همه میگفتند هر جایی بریم اگر تو نیایی وجلوی ما نباشی به خدا نمیریم

    در راه برگشت از خدای خودم و ندیمه عزیز این خانواده تشکر وقدردانی میکردم که ازت تشکرررررررررررررررررررر میکنم تو بودی که این سخنان واین آگاهی ها را به من یاد دادی وبه یادم آوردی

    زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا

    چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا

    چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید

    چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا

    زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه

    که جان را و جهان را بیاراست خدایا

    زهی شور زهی شور که انگیخته عالم

    زهی کار زهی بار که آن جاست خدایا

    فروریخت فروریخت شهنشاه سواران

    زهی گرد زهی گرد که برخاست خدایا

    فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم

    ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا

    ز هر کوی ز هر کوی یکی دود دگرگون

    دگربار دگربار چه سوداست خدایا

    نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم

    چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا

    چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دل‌ها

    غریبست غریبست ز بالاست خدایا

    خموشید خموشید که تا فاش نگردید( شماها کتابی هستید که باید آرام آرام ورق زده شوید وبه جایی میرسید که جز خدای وهاب و….. چیز دگر نیستید و….)

    که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    زینب عبیداوی گفته:
    مدت عضویت: 1933 روز

    به نام الله یکتا

    سلام به استاد سلام به عزیز دلشون و سلام به هر کسی که دیدگاه من رو میخونه

    میخام تو شروع روزم اولین اتفاق خوب امروز رو با شما به اشتراک بزارم

    از ابتدای اشنایی ام با دوره ها و تمارین یه چیزی بود که باهاش راحت نبودم

    هدف گذاری میکردم تمارین رو انجام میدادم و منتظر بودم که هدفم محقق بشه و بیشتر مواقع به هدفم میرسیدم اما تو زمانی میرسیدم که هدفمو فراموش کرده بودم نه زمانی که خودم برا رسیدن به اون هدف روش حساب کرده بودم

    امروز بعد از شنیدن این فایل فهمیدم چیزی که این مدت اشتباه بود و من باهاش راحت نبودم مقصدگرایی ام بود

    همش منتظر رسیدن به اون هدف بودم و زیاد دنبال لذت بردن از تجربیات مسیر رسیدن به اهداف نبودم

    و مورد دیگه اینکه موفقیت رو برا خودم تو رسیدن به پول تعریف کرده بودم

    در حالی که هنوز اعتماد بنفس بالایی پیدا نکردم هنوز هنر اعراض کردن رو خوب یاد نگرفتم و خیلی موارد دیگه.

    من پلکان موفقیت رو میخاستم سه تا یکی طی کنم اونم چشم بسته بدون دیدن مناظر زیبای اطراف

    اما الان دیدم تغییر کرد

    قطعا بدون این آگاهی و بدون این تغییر دیدگاه مسیر رو اشتباه میرفتم و به جای مسیر سبز موفقیت وارد جاده ی سنگلاخی میشدم که منو به سختی به سر مقصد میرسوند

    سپاسگزارم خدای خوبم

    ممنون استاد عزیز 🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      عبدالعظیم معیدی نیا گفته:
      مدت عضویت: 1759 روز

      سلام به خدای مهربان🌹🌹🌹. سلام به پروردگاردوست داشتنی ام. 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏سلام به همدم همیشگی ام رب جلیل.🌹🌹🌹🌹 سلام به شماخواهرگرامی وارزشمندم. ازدرک وفهم اگاهی که براتون رسیده شماروتحسین میکنم. سلام به خانواده بزرگ عباس منشی ها. ازخوندن کامنتتون لذت بردم. ازاینکه به خودشناسی ومسیرهدایت انتخاب شده ای ومن وشمادوستان بزرگوار دراین مسیر باقدرت خداوند داریم به سمت خودش هدایت میشیم احساس ارامش دارم. دارم باخدای خودم اشنا میشم.دارم باباورهایی که استادگلم گفتند به درون خودم میرم واین تمرکز برنکات مثبت وباوراینکه من به ارامش میرسم. من به جاهای بهتری هدایت میشم فارغ از اینکه بخوام بادنیامعامله ای داشته باشم. من این کار روانجام میدم باقدرت برای ایجادخوشبخت بودن. به صلح واشتی رسیدن باخودم.برای رسیدن به احساس شادی و نشاط و خوشحالی. برای رسیدن به احساس رضایت ازخودم. خدایاشکرت که این پیامها واگاهیها به من میرسه ازطرف بنده های دوست داشتنی خداوند. 💐💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹ازخداوند براتون طلب خیروبرکت وثروت وارامش دارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    سلام استاد عزیزم و هم فرکانسی های گلم

    ممنونم که در مورد “عقل کل” توضیح دادین. باید برم منم سر بزنم و سوالاتم بپرسم.

    استاد قبلا توی عقل کل سرچ کردم جواب ها نامحدود اند. خداروصد هزار مرتبه شکر.

    من تحسین میکنم سایت تون که مثالش هیچ جا ندیدم. چقدر کامنت های بچه ها باکیفیته. هم به این دلیل که مطالب این سایت باکیفیته و هم اینکه صاحب این سایت باورهای توحیدی داره.

    وگرنه صدها نفر هستند که این مطالب آموزش میدند اما سایت شون شبیه شما نیست.

    استاد جونم چقدر نکته مهمی رو تو این فایل ارزشمند یادآوری کردین. اینکه :

    ” تمرکز کنیم بروی زیبایی ها بخاطر احساس خوبی که همون لحظه به ما دست میده نه اینکه فقط واسه نتایج، حس مون خوب کنیم

    ما نتایج رو برای حس خوب اش میخوایم. اگر هدف اصلی ما “تجربه احساس خوب” باشه ، پیشاپیش ایجادش میکنیم و لاجرم به دنباله اش نتایج میاد ”

    اما اگر من هدفم از تمرکز بر زیبایی ها فقط نتایج باشه، در مسیر سست و ناامید ممکنه بشم و هی غر بزنم بگم پس کو نتیجه چرا نیومد ؟

    اما هدف ” تجربه احساس خوب ” رو میتونم درجا ایجادش کنم و موندن در این احساس معجزات رو به زندگیم وارد میکنه.

    این نکته ای بود که خیلی تحت تاثیرش قرار گرفتم. و سپاسگزارم ازتون که بهش اشاره کردین. با عشق یادداشت اش کردم که منم عملی اش کنم.

    استاد منم یکی از اتفاقات خوب امروزم دوست دارم بنویسم.

    حین گوش دادن به این فایل ارزشمند، داداشم اومد تو اتاقم گفت : عاطفه یک لحظه میای تو حیات یچیزی میخوام نشونت بدم. فایل استوپ کردم گفتم الان کار دارم. گفت لطفا،

    رفتم توی حیات دیدم یه موتور سایز کوچک تو حیات هست

    (همین هفته قبل به یکی از دوستانم گفته بودم که من یکی از آرزوهام اینه که سوار این موتور کوچولو ها بشم و خودم تنهایی برونم اش)

    اصلا داداش من نمیدونست من عاشق این موتورهام. گفت عاطفه مال دوستمه گفتم بیای ببینیش چقدر بامزه ست

    من : پریدم هوا گفتم هورااااا من میخوام سوارش بشم.

    و تونستم کمی با آموزش داداشم دور حیات بچرخم باهاش. سراسر لذت بود برام.

    بعدا که اومدم سر فایل نشستم، دیدم عکس پس زمینه این فایل هم استاد سوار موتور هستند.

    و من قبلش دقت به موتور استاد نکرده بودم.

    و این همزمانی خیلی برام جالب بود.

    و گفتم چون فایل امروز درباره اتفاقات خوب امروز هست اینجا این تجربه احساس خوبم

    رو بنویسم. ( تجربه موتور سواری با موتور های کوچولو که پات راحت به زمین میرسه و تنها میرونی اش.)

    استاد عزیزم از زمانی که خودمو عادت دادم به کامنت نوشتن هر روزه در سایت شما، احساس میکنم انسان بهتری شدم.

    چون وقتی قصد نوشتن میکنم از خداوند درخواست میکنم بر من جاری بشه. و وقتی کامنت نوشته میشه احساس اینو دارم که خداوند خودش هدایتگر نوشتن من هست

    واین موضوع ایمان منو بیشتر میکنه.

    بارها شده ذهنم شلوغ بوده و یک خط هم نتونستم بنویسم و جمله بندی کنم.

    اما وقتی از الله کمک میگیرم جملاتی مینویسم که خودم تعجب میکنم.

    از خداوند مهربونم سپاسگزارم که از زبان شما در این فایل با من صحبت کرد و بر من جاری شد تا این کامنت زیبا نوشته بشه.

    آگاهانه و عاشقانه دوستتون دارم.

    همگی در پناه الله یکتا باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    محمد امین گفته:
    مدت عضویت: 2509 روز

    با سلام به استاد عزیز و دوستان عزیز

    من این کامنت هایی که میزارم خودم میام دوباره میخوانم کامنت های خودم رو

    برای چی ما صحبت های استاد عباس منش رو اون چیز یک دیگه میگه ما یک چیز دیگه برداشت میکنم یا بعضی اوقات نمی فهمیم صحبت های ایشون رو درک نمیکنم ؟

    پاسخ = برای اینکه اون فکرهای تکرار شده قدیمی زنگ زده توی مغز ما و انقدر قوی هستند نمی تونیم درکش کنیم فکرهای جدید با یک بار گوش کردن یا چند بار فایده نداره – مثل فوتبالیست و یک بدن ساز باید انقدر تمرین و تکرار کنیم تا متوجه بشیم و درک کنیم شاید موضوعات خیلی ساده به نظر بیاد و بگیم که این رو که گفته یا این رو توی دوره قبلی گفته این رو هم شنیدم اگر که بارها و بارها این محصولات رو گوش کنیم از زوایه های مختلف که استاد توضویح دادند اون ترمز ها برداشته خواهند شد و از همه مهم تر درکش کنیم

    قطعا من هیچ شکی ندارم با ایمان صد درصد میگم با تک تک سلولهای وجودم میگم که هیچ ترمزی در کار نیست فقط ما قانون رو خوب درک نکردیم – همش همون باورهای خرابی است مثل عدم فراوانی باورهای لیاقت اعتماد به نفس الان این باورها دیگه شناخته شده است اما دوستان درکش نمیکنند و فکر میکنند که یک باور جدا دارند که فضایی هست باورهاشون ولی نمی دونن همش باور عدم فراوانی همون باورهایی که گفته است از نظر من برای همه اینطوری هست موضوعات رو وقتی از یک زوایه مختلف بهش نگاه میکنید مطمن میشد

    مثلا شما یک باور دارید مثل باور عدم فراوانی مثال میزنم – مثلا باور شما عدم فراوانی ها اما موضوعش فرق داره از یک دیدگاه دیگه بهش نگاه میکنید فکر میکنید که یک باور جداست فرق داره با باورهای دیگه – اما اصل و پایه اش ربط داره به فراوانی – اما شما یک چیز دیگه برداشت میکنید چرا اینطوری برداشت میکنید برای همون فکرهای زنگ زده توی مغزتون هست که خیلی خرابه که گفتم – شما نمی تونید بگید چون من یکبار این چرخ دنده رو روغن بزنم تمامه دیگه تا اخر عمرش روغن نمیخواد ( یا من یک بار روغن موتور توی ماشینم ریختم دیگه روغن موتور نیمخواد من یک بار فایل دوره فلان استاد گوش کردم فهمیدم دیگه تا اخرش گرفتم این یک دورغ بزرگه اگر فهمیدی باشی به همون اندازه نتیجه میگیره یا کوچک یا بزرگ هر چقدر بیشتر از این فایل ها استفاده میکنی و نتیجه میگیری درکت و ایمانت بیشتر میشه – اگر هم هنوز نتیجه نگرفتی هنوز یک چیزایی رو درک نکردی که باورهاش رو بسازی وقتی درک میکنی خود به خود حرکت میکنی مثل این است که اگر من فراوانی رو درک کنم چطور درک کنم با توجه ام – یعنی توجه ام رو بزارم روی چیزهایی که میخوام وقتی کلی فراوانی رو مبینم میگم اره کلی مشتری هست بریم کسب کار رو اجرا کنیم وقی کسب کار رو اجرا میکنی – برای دوستت که باور عدم فراوانی داره و درک نکرده فراوانی رو غیر قابل باوره میگه تو چطوری انقدر ماهی گرفتی از رودخانه – میگی به خدا رودخانه پر از ماهی هست تو هم برو بگیر – و بعد دوستت میگه به خدا ماهی نیست توی اون رودخانه به خدا نیست چرا من ماهی نببینم که بگیرم – هر کس یک جور نگاه میکنه و درک میکنه جهان رو

    جالبش اینجاست تجربه من – وقتی من خودم قانون رو درک کردم شوخی میکنم – میخوام خودم رو خفه کنم میگم ای بابا ما چه پدر خودمون رو داشتیم در می اوردیم این همه ماهی بود چرا الان دارم این همه ماهی مبینم چرا اون موقعه نمی دیدم

    خدا نگه دار تا بعد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      رحیم خان گفته:
      مدت عضویت: 3467 روز

      آفرین بربرادر عزیزم شعبانی ؛ هزاران درود وسلام بر شما ؛ سلام خداوند وهمه کروبیان دربارش بر شما گل گفتید سبزه هم تزیین شده بود . برادر این خانواده ی نور هستند . ونور هم خداوند است وبه امید موفقیتهای بیشتر وبیشتر . الهی فدای همه اتان برم چقدر شما خوبید وبه نظرم این چیزی جز هدایت خدای مهربان نیست . خداجون ؛ خیلییییییییییییییییییییییییییی دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: