راهکارهای دوره عشق و مودت در روابط برای مسائل مربوط به روابط

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری
    485MB
    33 دقیقه

سوال:

طبق حرف های استاد، ما می تونیم تمام شرایط زندگی خود را خلق و هرتجربه ای را در زندگی به وجود آوریم.

یعنی اگر عکسی را ببینم که دوست داشته باشم همسر آینده ام فردی شبیه او باشد، سپس عکس را در جعبه آرزوهایم نگه دارم، در فیلم آرزوهایم قرار دهم و جزو آرزوهایم بنویسم، آیا این اتفاق رخ می دهد؟

اگر نه، بگویید چگونه می توانم همسر دلخواهم را به زندگی ام جذب کنم؟


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش

اجازه دهید جمله شما را اصلا ح کنم:

اولاً این موضوع فقط بر طبق حرف های استاد نیست، بلکه قانونی است که خداوند برای اداره سیستم جهان مقرر نموده.

طبق قوانین این سیستم، ما در حال خلق تمامی اتفاقات زندگی مان، به وسیله باورها و فرکانس های مان هستیم. یعنی بر اساس همین قوانین، می شود با ایجاد باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با آنچه که می خواهیم، اتفاقات دلخواه مان را خلق کنیم.

زیرا ما دقیقا مانند یک دستگاه تولید کننده فرکانس هستیم و جهان نیز یک دستگاه مترجم فرکانس است که آن فرکانس‌ها را از ما دریافت و دقیقاً به شکل اتفاق و تجربه، وارد زندگی‌مان می‌کند.

هر چیزی که درزندگی ات می‌بینی، همه آن اتفاقات، آدمها، وسایل، رخدادها و … حاصل فرکانسی بوده که بارها و بارها توسط شما به جهان ارسال شده. این کار توسط باورها و کانون توجه ات انجام گرفته. سپس این جنس از فرکانس، آنقدر تکرار شده که سرانجام، به شکل آن تجربه و اتفاق، خودش را به شما نشان داده است.

به جای پاسخ به سوالی که  پرسیده ای: اگر این کار را انجام دهم…  یا آن کار را …،

باید بگویم که کارهایی که انجام می دهی، اصلا برای جهان مهم نیست. جهان فقط باورها و فرکانس های تو را می شناسد. همانگونه که استاد عباس منش همیشه بر این موضوع تاکید دارد، در رابطه با خلق اتفاقات زندگی، موضوع اصلا کارهایی که انجام می دهی، نیست. بلکه موضوع باورهایی است که می سازی و فرکانس هایی است که ارسال می کنی.

در تمام آموزش های استاد عباس منش، هرجا صحبت از تلاش برای تغییر می شنوی، منظور تلاش ذهنی برای تغییر باور است.

هرچند وقتی باور تغییر کند، اولین نشانه اش را قطعا در رفتار، عملکرد و واکنش های شما نشان می دهد، اما در نهایت به انجام یک عمل فیزیکی منتهی می گردد.

موضوع باور و فرکانس، خیلی فراتر از نگه داری یک عکس در یک جعبه است. موضوع این است که چقدر به این قانون ایمان داری. موضوع میزان یقین شما به عملکرد این قوانین است.

و همین که این موضوع برایت جای سوال دارد، یعنی چندان اعتقادی به آن نداری.

موضوع فقط اقدام کردن نیست، بلکه کل داستان این است که با چه باوری اقدام می کنی؟!

این دلیل تفاوت نتایج افرادی است که ظاهرا شرایط یکسانی داشته اند. قطعا در میان اطرافیانت، مثالهای زیادی درباره این موضوع داری:

بارها دیده ای دو برادر با تحصیلات و سرمایه یکسان کسب و کاری را شروع، اما یکی از آنها موفق و آن یکی ورشکست شده!

بارها تفاوت تجربه روابط دو خواهر با توانایی و زیبایی یکسان را دیده ای. یکی ازدواجی بسیار موفق اما دیگری ازدواجی بسیار نامناسب را تجربه نموده. حتی گاهی آن یکی که توانایی یا زیبایی اش بیشتر بوده، درگیر رابطه ای نامناسب شده است.

بارها مغازه ها و کسب و کارهایی را دیده ای که یک کار را انجام می دهند، یک کالا را می فروشند، در یک محل مغازه دارند، اما یکی بسیار پرفروش و پر رونق، اما دیگری در حال ورشکستگی است.

و همه اینها نشان می هد که مسئله خیلی مهم تر از عملکرد ماست. مسئله این است که چه باوری پشتوانه این عملکرد است.

این قانونی ثابت برای همه جنبه های زندگی است. از موفقیت مالی، سلامتی تا ایجاد روابط دلخواه.

حتی موضوعی روابط که یک بخش آن آدمی مثل ماست که او نیز فرکانس دارد و با فرکانس ها و باورهایش در حال خلق کردن است نیز با همین قانون مدیریت می شود.

یعنی همیشه افرادی وارد روابط ات می شوند که دقیقاً همجنس باورهایی باشند که درباره روابط ساخته ای.

اگر باور داری دختر یا پسر خوب کم است، خیلی کم با افراد خوب برخورد خواهی نمود.

اگر باور داری که همه آدمها قصدشان سوء استفاده است مگر آنکه خلافش ثابت شود، باز هم با چنین آدمهایی احاطه خواهی شد.

و اگر احساس لیاقت بهترین روابط را داری، قطعا چنین روابطی را تجربه خواهی نمود.

“روابط” بخش مهمی از زندگی ماست زیرا هیچ فردی دوست ندارد در سیاره ای زندگی کند که هیچ آدم دیگری وجود نداشته باشد. هیچکدام از ما به تنهایی از زیبایی ها لذت نمی بریم. دوست داریم آنها را با افرادی شریک شویم که دوست شان داریم.

برای همه ما مهم است که در روابط مان، آرامش را تجربه کنیم.

پس می توان گفت مهمترین توانایی، توانایی ایجاد ارتباط با جهان اطرافمان است که روابط فردی، یکی از انواع این روابط است. خیلی مهم است توانایی ایجاد روابط دلخواه مان را داشته باشیم زیرا اکثر زندگی ما در این روابط می گذرد و نیز مهم تر از همه باید بتوانیم مهم ترین رابطه زندگی مان را بنا کنیم. منظورم رابطه مان با انرژی ای است که آن را خدا نامیده ایم.

اما قبل از هر چیز باید بدانی و ایمان بیاوری که جهان ما با قوانین مشخصی کار می‌کند. جهانی که بدون هیچ تعصبی، به فرکانس های من پاسخ می دهد.

وقتی چنین درکی از جهان می سازی و تصمیم می گیری با آن قوانین هماهنگ و بر طبق آنها رفتار کنی، تبدیل به مدیر زندگی‌ات می شوی. مدیری که بر همه جنبه های زندگی اش مسلط است:

به گونه ای که نگران هیچ عاملی بیرون از خود نیست.

نگران آدمهایی که می‌خواهند وارد زندگی‌اش بشوند، نیست.

نگران آدمهایی که دوست شان دارد اما هنوز در زندگی اش نیستند، نیست.

نگران آدمهایی که نمی‌خواهد در زندگی اش باشند، اما هنوز هستند هم نیست.

نیازی ندارد برای جلب توجه آدمها، کارهای عجیب و غریب انجام دهد یا برای آنکه دوست داشتنی باشد، در صدد راضی نمودن دیگران بر بیاید. خواسته ها و اولویت هایش را زیر پا بگذارد و به گونه ای رفتار کند که دیگران دوست دارند.

وقتی قوانین کیهانی را درک می کنی، هر جور حساب و کتاب کنی، متوجه می شوی که زندگی قرار است خیلی لذت بخش تر از این حرفها باشد.

وقتی قوانین را درک می کنی، به خوبی این یقین را در قوانین می بینی که می گوید:

تجربه عشق و رابطه ای توام با عشق و مودت، قرار است خیلی ساده‌تر و لذت بخش تر از این حرفها باشد. برای اینکه جهان قوانین مشخصی دارد و این قوانین، چنین نتیجه ای را پیش بینی می کنند.

ما با جهانی هوشمند و قانونمند روبه رو هستیم. قوانینی که ما را به سمت زندگی‌ای سرشار از عشق و آرامش هدایت می کند. تجربه رابطه عاشقانه به زندگی است، چیزی جدا از این قوانین نیست. برای داشتن این عشق، تنها باید قوانینش را بیاموزی و باورهای مناسب را بسازی.

اگر رابطه‌ای با ویژگی‌هایی مشخص می‌خواهی، باید فرکانس مشخص و هم جنس با اساس آن نوع رابطه را ارسال کنی.

زیرا طبق قوانین، تو قدرت تغییر باورها و فرکانس هایت را داری. ضمن اینکه، نه تنها این قدرت را داری که با فرکانس‌هایت، افراد زندگی ات را انتخاب کنی، حتی این قدرت را داری تا انتخاب کنی آن افراد چه رفتاری با تو داشته باشند.

حتی اگر فردی که با او در رابطه هستی که رفتارش با تو، همان رفتاری نیست که می خواهی، راهش تلاش بیهوده برای تغییر آن فرد یا حتی جداشدن از او نیست. راهش این است که باورهای جدیدی بسازی تا آن باورهای جدید، تجربه ای جدید از آن رابطه را برایت ایجاد نماید، بی آنکه نیاز به تلاش برای تغییر رفتار آن فرد داشته باشی.

این همان جایی است که افراد زیادی درگیرند. آنها تصور می کنند برای تغییر تجربه شان از روابط، باید دیگری را تغییر دهند.

نمی توانند درک کنند که رفتار دیگران با او، دقیقاً مطابق باورهایی است که درباره آن روابط دارد. به همین دلیل نمی تواند باور کند که تنها راه تغییر آن رفتارها نیز، تغییر باورهای خودش است.

برای خیلی از افراد باور کردنش سخت است که تنها عامل تعیین کننده در هر جنبه ای از زندگی، حتی روابط، فقط باورهای ماست.

وگرنه داشتن رابطه‌ای توام با عشق و مودت نه به زیبایی فرد ربط دارد، نه به میزان تحصیلات یا وضعیت خانواده و نه به هیچ ویژگی ی دیگری.

به همین دلیل است که گاهی افرادی را می‌بینی که در روابطی عالی به سر می‌بردند و هر طور حساب کتاب می کنی، نمی توانی درک کنی کدام ویژگی ی این فرد این رابطه را جذب نموده.

زیرا در نگاه شما،، آن فرد نه تحصیلات خاصی دارد، نه زیبای منحصر به فردی، نه خانواده‌ی خاصی و نه مهارت خاصی. اما با اینکه شما از هر لحاظ از او برتر هستی، اما روابط ات به خوبی و زیبایی روابط او نیست. دلیلش این تفاوت را باید در باورهای آن فرد جست، نه در آنچه که از او در ظاهر می بینی.

افراد به صورت سطحی به این چیزها می‌نگرند زیرا فرکانس چیزی نیست که در ظاهر فرد مشخص باشد به همین دلیل افراد از این ماجرا نتیجه گیری‌های نامناسبی دارند و نهایا به این نتیجه می‌رسند که:

حتماً خدا برای او خواسته و برای ما نخواسته.

حتماً او خوش شانس است و ما بدشانس.

حتماً سرنوشت او اینچنین رقم خورده و سرنوشت من نیز یک جور دیگر

حتماً او به این دلیل که در آن زمان مشخص، در آن میهمانی مشخص بوده، آن فرد مشخص را ملاقات کرده و این رابطه شکل گرفته! و …

این باورها ، فرد را نا امید و مأیوس می‌کند. زیرا خودش و فرکانسش را در زندگی اش، هیچکاره تلقی می کند اما در عوض، عواملی را مهم می‌داند که هیچ قدرتی در تغییرشان ندارد.

بنابراین به جای تلاش برای تغییر باورهای خودش، سعی در تغییر آدمهای اطرافش دارد یا در پی تلاشی بیهوده برای انجام کارهای غیر ممکنی مثل “راضی نگه داشتن دیگران” یا “دریافت تایید از دیگران” است.

راهکارهایی مانند:

شرکت در میهمانی با لباسی خاص تر یا آرایشی خاص تر،

انجام جراحی های زیبایی

داشتن خودرویی خاص تر و …

در نهایت هیچ کدام از این راهکارها هرگز جواب نمی دهد. یا اگر به میزان کمی جواب بدهد، بسیار موقتی است به نحوی که اصلا ارزشش را ندارد. دلیلش این است که جهان به تلاش شما اهمیتی نمی دهد. جهان سیستم خودش را دارد و فقط به فرکانس‌ها و باورهای شما واکنش نشان می‌دهد و نه هیچ عامل دیگری.

هدف استاد عباس منش از تولید دوره عشق و مودت در روابط، آموزش همین قوانین به شماست.

هدف او، راهکارهایی برای ساختن باورهای قدرتمند کننده ای است که شما را به سمت افراد دلخواه و روابط دلخواه و زیبا، هدایت می کند.

در این دوره استاد عباس منش به هر سوالی که ممکن است حتی در ۱۰۰ سال آینده درباره روابط پیش بیاید، پاسخ داده است.

به نظر من، هر فردی قبل از اینکه بخواهد برای روابط آینده اش تصمیمی بگیرد یا اقدام بکند، باید آن باورها را بسازد.

یا هر فردی که می خواهد تصمیمی جدی برای رابطه ای که الان دارد اما از آن راضی نیست، لازم است قبل از هر اقدامی، آن باورها را بسازد و آن قوانین را بداند تا دوباره دچار همان مشکلات موجود در رابطه قبلی اش نشود. تا دوباره درگیر تلاش برای طلاقی دوباره نشود. تا نبیند که مشکلات همواره بر جا مانده و تنها تغییری که در روابط اش رخ داده، فقط اسم فردو قیافه ی او بوده است.

دوره عشق و مودت در روابط، قوانینی را به شما می‌آموزد که هر فردی برای داشتن یک رابطه زیبا، لازم است بداند.

این دوره به شما در ساختن باورهایی کمک می کند که نتیجه‌اش ورود یک رابطه زیبا به زندگی ات است.

نتیجه اش ورود شخصی با ویژگی های دلخواه توست.

نتیجه‌اش دیدن رفتارهای دلخواه، از افرادی است که با آنها در ارتباط هستی.

نتیجه اش عدم نیاز به جلب رضایت دیگران است.

نتیجه اش این است که فردی وارد زندگی ات می شود، که آنقدر مطابق با خواسته ات از آن رابطه است که دیگر نیازی به تغییر هیچ وجهی از او نداری

نتیجه‌اش این است که همواره آدمهای زندگی‌ات،بهترین وجه از خودشان را به تو نشان می‌دهند.

پس هر طور حساب کتاب کنیم، همه جوره ارزشش را دارد که قبل از هر اقدامی برای روابط مان، این قوانین را بیاموزیم و این باورها را بسازیم.

سوال:

مسئله‌ای جدی که من در روابط ام دارم این است که نمی دانم کجا باید چه حرفی را بزنم. خیلی دوست دارم که سنجیده و پخته رفتار کنم. خیلی دوست دارم که حرف هایم به جا و خردمندانه باشد. آدم شوخ طبعی هستم اما گاهی با شوخی در مواقع نامناسب، موجب رنجش دوستان و اطرافیانم می شم.

چگونه می توانم به درجه ای از خودسازی برسم که همواره رفتار مناسب با هر فرد را داشته باشم به نحوی که موجب رنجش دوستانش نشود؟

می دانم که این مسائل به IQ و EQ ربط دارد. چگونه IQ و EQ خود را افزایش دهم؟


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:

تا کنون با افرادی مواجه شده ای که همیشه مناسب ترین جمله ها را در بهترین موقعیت ها به کار می برند. به گونه ای که دانایی اش را تحسین نموده و به خود می گوییم:

اگر ما می خواستیم آن را به کار ببریم باید چندین روز به آن فکر یا برنامه ای از پیش تعیین شده برایش می داشتیم…

این افراد بدون استثناء محبوب و مورد قبول هر فردی با هر ویژگی اخلاقی هستند. به نوعی که تمام فامیل و آشنایان، وی را به عنوان فردی دانا و محترم، می شناسند.

اگر چنین افرادی را در طایفه تان بشناسید، مهم ترین ویژگی آنها، این است که افرادی بسیار آرام و صبورند. انرژی شان به شدت مثبت است و به آدم احساس آرامش می دهند.

اگر این موضوع را از دیدگاه قوانین کیهانی برسی نماییم، باید بگویم دلیلش این است که: این فرد به شدت با خودش در صلح است.

این فرد به شدت میان ذهنش و روح، هماهنگی برقرار نموده. این فرد به انرژی ای که آن را خدا نامیده ایم، وصل است.

به همین دلیل رفتارش خداگونه تر است و به نحوی عجیب، درست ، مناسب و به جا رفتار می کند.

و در یک کلام، این فرد همیشه در زمان مناسب، در مکان مناسب است.

همیشه در زمان مناسب، با جملات و عکس العمل های مناسب مواجه است. حرف و عمل اش به جاست و برداشت ما این است که این فرد IQ و EQ بالایی دارد و به این دلیل که قادر به کنترل هیجانات درونش است و می تواند در لحظاتی که سایر آدمها به شدت هیجان زده شده و حرفی را می زنند که موجب رنجش دیگران می شود، از بهترین کلمات ممکن استفاده می کنند.

درست است که این توانایی بسیار بزرگی است و نقش مهمی در موفقیت در هر جنبه ای از زندگی دارد، اما همه ما پتانسیل برخورداری از IQ و EQ بالا را داریم. فقط باید این پتانسیل را بالفعل کنیم و برای رسیدن به این نتیجه، تنها ۲ کار را باید انجام داد:

  1. شناختن قوانین کیهانی، ایمان به آن قوانین و تعهد برای هماهنگ شدن با آن قوانین.

در این رابطه واقعا دوره ای بهتر از راهنمای عملی دستیابی به آروزها نمی شناسم. این بهترین جایی است که استاد عباس منش ساده، کارا و هنرمندانه، قوانین کیهانی را شرح داده، به گونه ای که تو را تبدیل به بهترین مشاورخود در همه جنبه های زندگی ات می نماید. به تو روش حل مسائل را می آموزد و باورهای را در تو می سازد که همیشه از مسائل ات بسیار بزرگتر باشی.

زیرا روزی نمی رسد که در زندگی ات مسئله ای نداشته باشی. نیازی هم نیست که به دنبال راهی باشیم که مسئله ای پیش نیاید. زیرا این غیر ممکن است. اما تنها کاری که باید انجام دهیم، ساختن باورهایی است که ما را بسیار بزرگتر از مسائل مان نماید.

آنوقت دیگر نیازی به نگرانی درباره چیزی نیست.وقتی آموزه های این دوره را مثل وحی منزل درک می کنی، برای همیشه، از مسائلت بزرگتر می شوی. حتی اگر مسئله ای هم پیش بیابد، تو قادر به حال آن خواهی بود.

  1. ایجاد هماهنگی میان ذهنمان و روح.

این موضوع مهم ترین اساس آموزش های دوره عشق و مودت در روابط است.

این موضوع، مهم ترین رابطه زندگی ماست. یعنی رابطه میان ذهن مان و روح

رابطه میان ما و خداوند

رابطه میان ما و منبع

یا هر اسمی که می خواهی برایش بگذاری.

همه چیز در زندگی ما بستگی به نوع این رابطه دارد. ایده ها، الهامات، آرامش، نوع روابط انسانی ای که تجربه می کنیم و حتی رابطه مان با ثروت.

هر چه این رابطه کاملتر ساخته شود، یعنی هماهنگی بیشتری با منبع داشته باشی. یعنی هرچه فاصله ذهن مان با روح کمتر شود، ما خداگونه تر عمل می کنیم چون به منبع مان و به روح، نزدیک تر شده ایم.

آنوقت نتیجه اش این خواهد بود که همواره خود به خود در هر شرایطی، بهترین رفتار و واکنش را از خود بروز می دهی بی آنکه بخواهی به خودش سخت بگیری، خودت نباشی یا بخواهی مثل یک ربات، دائماً آنقدر مواظب حرف زدن یا رفتارهایت باشی که آرامش را از خود سلب نمایی.

دو دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، خصوصا جلسات ۷،۸،۹،۱۰

و نیز جلسات ابتدای دوره عشق و مودت در روابط و نیز فصل سوم و ششم کتاب رویاهایی که رویا نیستند، راهنما های کاملی هستند تا شما را به توانایی ای برساند که بتوانی بگویی از  IQ و EQ بالایی برخوردار هستی.

به طور کلی، از آنجا که استاد عباس منش، در دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها، قوانین کیهانی را متمرکز تر و بصورت پیوسته و کامل آموزش داده، به نظرم اگر می خواهید به نتیجه ای عالی تر از هر دوره ی دیگری برسید، این دوره را همزمان با آن دوره آموزش ببینید. این دوره حکم همان چهار عمل اصلی در ریاضی را دارد و پایه و اساس موفقیت های شما را شکل می دهد.

سوال:

مدتی است با شما آشنا شده ام و با گوش دادن به فایلهای مصاحبه شما با استاد عباس منش، قانون را فهمیده ام. من با وجود بدهی های زیاد، تصمیم گرفتم روی باورهایم کار کنم تا از شر این اوضاع خلاص شوم. مدتی است که مدام روی باورهایم کار می کنم. بعضی اوقات اوضاع خوب است، بعضی چیزها در زندگی ام بهتر شده، اما برخی اوقات این کار برایم واقعا طاقت فرسا می شود و از باور سازی خسته می شوم، چون هنوز نتوانسته ام به آنچه که مد نظرم است، برسم.
گاهی شرایط واقعا برایم سخت می شود و واقعاً نا امید می شوم زیرا فکر می کنم تا همین جای کار، باید نتایجم خیلی بیشتر باشد و خیلی زودتر از اینها بدهی هایم پرداخت شود.
می خواهم بدانم تا کی باید روی باورهایم کار کنم؟


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:

درک جملاتی که نوشته شده، خیلی آسان نیست. منظور شما از کار کردن روی باورهای تان دقیقاً چیست؟
اینکه می گویی روی باورهایم کار می کنم، باید برای خودت مشخص کنی که:
دقیقا چه کارهایی را انجام داده ام؟ انجام چه کارهایی را متوقف ساخته ام؟
چه عادت هایی را ایجاد نموده ام و چه عادت هایی را از زندگی ام حذف کرده ام؟!
چه ایده هایی از عملی ساخته ام و از ادامه چه کارها و چه رفتارهایی منصرف شده ام؟!
چه باورهایی را ساخته ام؟
چه باورهای مخرب و محدود کننده ای را در خود از بین برده ام و چگونه این کار را انجام داده ام و نیز چه قدمهایی را برای تغییر اوضاع ام برداشته ام؟
و این باورها موجب شده تا دست از چه نگرانی هایی بردارم یا روی چه ترس هایی پا بگذارم و این باوها چگونه خودش را در رفتارهایت نشان داده است؟!
باید این سوالات را بپرسی و آن باورهایی را که می گویی با پاسخ دادن به این سوالات، صادقانه محک بزنی.
دوست دارم قبل از پرداختن به موضوع این سوال، یادآور شوم که باورهایی که تاکنون ساخته ای، تا همین جای نتایج را جواب داده است.
اگر واقعاً روی باورهای مان کار کنیم، قطعا نتایجی می آید و قطعا در زندگی شما هم آن نتایج بوجود آمده و به خواسته های ریز و درشت زیادی رسیده ای، اما از آنجا که آنها الان برایت بدیهی شده اند، نمی توانی آنها را ببینی! زیرا
یعنی الان آن دست آوردها که قبلا برایت مهم بود، الان یک موضوع کوچک و بدیهی است چون آن را داری.
موضوع این است که همراه با ما، خواسته های ما نیز رشد می کند و به محض اینکه آن خواسته های بزرگ کنونی نیز آنقدر در نظرت بدیهی و کوچک شود که دیگر مثل یک رویای بزرگ به نظر نرسد، وارد زندگی ات می شود.
بنابراین، باورهای کنونی ات تا همین نتایج را جواب داده و اگر اگر نتیجه ای بزرگتر می خواهی، باید باور قدرتمند کننده تری ایجاد نمایی
باور ساختن یعنی کنترل ورودی های ذهن، به گونه ای که فقط ورودی هایی را وارد ذهنت نمایی که شما را به احساس خوب برساند. به نظر شما آیا این کار سخت و زجر آور است؟
این موضوع مثل این است که بگویی:
نگاه کردن به گل های رز بسیار زیبا و خوشبو، برای من کار بسیار زجر آوری است. من خیلی خودم را کنترل می کنم که در لحظاتی که با این مناظر مواجه می شوم، به اعصابم مسلط باشم و آنها را تحمل کنم!
اگر مسیر کارکردن روی باورهایت برای شما مسیر زجر آور است، یعنی اصلا روی باورهایت کار نمی کنی.
شاید شما اطلاعات و آگاهی های خوبی درباره باورهای قدرتمند کننده کسب نموده باشی، اما به این معنا نیست که باورهای قدرتمند کننده ای نیز ساخته باشی.
وقتی ” اطلاع داشتن رباره باورهای قدرتمند کننده” را با “ساخته شدن باورهای قدرتمند کننده” یکی می دانی، در تله می افتی زیرا انتظار داری فقط به خاطر دانستن قانون، همه چیز خیلی سریع تغییر کند.
نباید باورهایت را با دانسته هایت یکی بدانی
نباید انتظار داشته باشی به اندازه اطلاعات ات نتیجه بگیری. زیرا این تله ای است که اصلا اجازه نمی دهد قدمی برای تغییر آن باورها برداری، در نتیجه با کمی تلاش در این مسیر، با این سوالات مواجه می شوی که:
خواسته من کجاست و چه زمانی به آن می رسم؟
این روند تا کجا ادامه دارد؟
یعنی وقتی دانسته هایت را با باورهایت یکی می دانی، کم کم ناامید شده و به این نتیجه می رسی که قانون برای تو جواب نمی دهد .
ما در جهانی زندگی می کنیم که مبتنی بر باور و فرکانس است. جهان کاری به دانسته های شما ندارد، جهان فقط باور و فرکانس را می شناسد.
رابطه تو و جهان یک دستگاه گیرنده و فرستنده است.
جهان کاری ندارد چقدر زمان گذاشتی. چند ساعت کار کردی، جهان به ساعت های کاری ات پاداش نمی دهد جهان جواب فرکانس هایت را می دهد.
جهان دانشگاه آزاد در ایران نیست که پس از 4 سال بالاخره تمام شود و مدرک گرفته شود، جهان با فرکانس کار می کند. زبان گفتگوی تو و جهان، فرکانس است.
این را درک کن که منظور از رسیدن به خواسته، یعنی وارد شدن به مدار خواسته و برخورد با خواسته در آن مدار.
زیرا میان شما و خواسته ات یک فاصله فرکانسی است و این فاصله فرکانسی به وسیله ساختن باورهای قدرتمند کننده ای باید پر شود که مهم ترین نشانه اش، لذت بردن از تمام لحظات این فرایند است به گونه ای که تجربه این احساس برایت حتی از نتیجه نهایی ارزشمند تر باشد و بتوانی آن را بزرگترین نتیجه بدانی. منظور م لذتی است که در هر لحظه از این مسیر می بری.
شناختی که از قانون درک می کنی، احساس کنترلی که درباره زندگی ات پیدا می کنی، جهان قانونمندی که همه چیز را برایت عادلانه می کند و… همه اش لذت بخش است.
اگر فرکانس و باور را با اطلاعات ات اشتباه بگیری، سردرگم می شوی چون نمی خواهی تکامل ات را طی کنی. زیرا انتظار داری حالا که باورهای قدرتمند کننده درباره ثروت را می دانی (در حالیکه آن باورها را فقط می دانی، نه اینکه آنها را ایجاد نموده باشی)، نتایج زندگی ات هم مثل همان اطلاعات باشد. در حالیکه جهان مسیر خودش را دارد.
پس دو نکته مهم را به خودت یاد آور شو:
اولاً باور یک دکمه نیست که با کلیک ایجاد شود. باور یعنی تکرار و تکرار و تکرار ورودی های مناسب به ذهن تا جاییکه آن ورودی ها به صورت عادت و به صوت ناخودآگاه، جایگزین رفتارهای قبلی ات شود.
یعنی اگر قبلاً دیگران را مقصر اوضاع بهم ریخته زندگی ات می دانستی، الان دیگر اصلا چنین نگاهی نداشته باشی!
اگر قبلاً مدام نگران آینده ات بودی، الان نگرانی ات بسیار بسیار کم باشد به واسطه اینکه باور داری می توانی با فرکانس قدرتمند کننده ی الانت، تجارب عالی ای در آینده داشته باشی و دلیل این باور، از فرایند کارکردن روی باورهایت لذت می بری.
و به دلیل این نوع نگاه و به دلیل لذتی که در فرایند تغییر باورهایت تجربه می کنی، به قول معرف ” زمان پرواز می کند” “اصلا زمان را نمی فهی” که بخواهی نگران آینده باشی. یعنی وقتی برای نگرانی درباره آینده، نداری!
یادت باشد که باورهایی که تا الان ساخته ای، تا همین جای نتایج را در زندگی ات جواب داده است. زیرا مهم ترین راه تشخیص باور از طریق تجارب زندگی است. بنابراین اگر نتایج بزرگتری می خواهی، باید باورهای قدرتمند کننده تری بسازی.
موضوع دوم این است که:
برای قوانین کیهانی،اصلاً مهم نیست که چقدر اطلاعات کامل و مهمی کسب نموده ای، بلکه مهم این است که:
چه مقدار از آن اطلاعات را باور داری!
چقدر از آن اطلاعات تبدیل به عادت های رفتاری ات شده است.
زیرا وقتی دانسته ات را تبدیل به عادت رفتاری ات نمایی، آنوقت یاد میگیری که چگونه تمرکز را بر خواسته ات بگذاری و نه ناخواسته ات. نشانه توجه به خواسته ها، قطعا احساس خوب است و همه آدمها مشتاق ماندن در احساس خوب هستند. اصلا تمام کارهایی که بشر انجام می دهد، فقط برای تجربه احساس بهتر است.
اما وقتی از کارکردن روی باورهایت لذت نمی بری، یعنی اصلا روی باورهایت کار نمی کنی.
احساس بد (نگرانی، غم، عصبانیت، خشم، ترس، ) نشانه ی حضور در مدار ناخواسته ات.
اگر همزمان که روی باورهایت برای تجربه استقلال مالی کار می کنی، نگران بدهی هایت هم هستی!، اگرهمزمان که می خواهی خودت را دوست داشته باشی، به یاد می آوری که هیچ رابطه عاشقانه ای نداری، اگر همزمان که به استقلال مالی فکر می کنی، از نداشتن کرایه خانه مستاصل می شوی، یعنی هنوز آن اطلاعات تبدیل به عادت های رفتاری ات نشده اند.
یعنی دقیقاً در حال توجه به کمبودها و ناخواسته هایت هستی و دقیقاً به جای ایجاد باورهای قدرتمند کننده، در حال تقویت باورهای محدود کننده قبلی هستی.
به همین دلیل دوباره خودت را در مدار ناخواسته ها نگاه می داری و به حرکت در آن مدار ادامه می دهی و دوباره با شرایط ناخواسته، کمبودها و نگرانی های بیشتری مواجه می شوی.
به این سوالات صادقانه جواب بده:
فاصله میان شما و خواسته ات با احساس خوب پر می شود. زیرا احساس خوب نشانه ی این است که ذهن در حال تغذیه با ورودی هایی است که موجب ساختن باورهای قدرتمند کننده و هماهنگ با خواسته می شود.
بنابراین، آیا “داشتن احساس خوب” و “ماندن در احساس خوب”، برای تجربه خواسته ات، بهایی گزاف است؟
آیا فردی در جهان وجود دارد که از داشتن احساس خوب و لذت از زندگی، شاکی باشد؟
مثلاً با حالت گلایه، بپرسد: تا کی باید لذت ببرم؟!
آیا شما یک برنامه زمانی مشخص، مثل ساعات کار اداری، برای لذت بردن ات تعیین نموده ای؟
مثلاً می گویی:
از ساعت 1 تا 5 لذت می برم. سپس وقتی این زمان به پایان رسید، می گویی: “خوب خدارو شکر این هم تموم شد. حالا آزادم هر کاری که دوست دارم انجام بدم؟”
تفاوت بسیار بزرگی وجود دارد میان اطلاعاتی که از قوانین کیهانی کسب نموده ای و باورهایی که درباره آن قوانین ساخته ای و این تفاوت را به راحتی می توانی در رفتارت پیدا کنی و سپس در تجربه های زندگی ات!
عامل نتایج تو به اندازه باورهای توست، نه اطلاعاتی که داری. جهان به اطلاعات تو کاری ندارد، برایش مهم نیست که چقدر می توانی درباره قوانین خوب صحبت کنی. جهان فقط باورهایی که ساخته ای و فرکانس هایی که ارسال نموده ای را می شناسد و به آنها پاسخ می دهد. زیرا زبان درخواست از جهان، زبان فرکانس است.
هر فرکانسی که ارسال شود، توسط جهان ترجمه و بدون هیچ تغییری به زندگی ات بر می گردد. پس نمی توانی منتظر نتیجه دانسته هایت باشی. تا زمانیکه آن دانسته ها تبدیل به عادات رفتاری ات نشوند و مثل وحی منزل آنها را باور نکنی، آنها هرگز به فرکانس های غالب، تبدیل نخواهند شد.
و تا زمانیکه این آگاهی ها را تبدیل به فرکانس های غالب خود ننمایی، هرگز تغییری در نتایج ات نخواهی داشت.
زیرا “نتیجه ساختن یک باور قدرتمند کننده ی جدید”، بسیار متفاوت است از “کسب اطلاعات بسیار کامل و جدید درباره یک باور قدرتمند کننده”.
دوست دارم تأکید کنم، اگر ساختار این جهان فرکانسی را بشناسی و باورش کنی، دیگر هرگز دچار تله دانسته هایت نخواهی شد.
قدم اول این است:
قبول کن تمام آنچه که درباره تغییر باورها، موفق به ساختنش شده ای، خودش را در تجربه زندگی ات نشان داده است. زیرا اولین نشانه تغییر باور، تغییر نتایج زندگی است. به اندازه ای که باور ساخته می شود، نتیجه جدید وارد زندگی می شود. هرچه باور قدرتمند کننده تر می شود، نتایج هم بزرگتر می شود.
اگر نتیجه بهتری از آنچه که اکنون هست می خواهی، یا از نتایج کنونی ات راضی نیستی، باید باور قدرتمند کننده تری بسازی. این قدم اول است
تنها در این صورت است که قادر می شوی به جای ناامید شدن و گفتن این جمله که: پس کی آن نتایج می آیند؟ یا قانون برای من جواب نمی دهد!، سعی در ایجاد باورهای قدرتمند کننده تری نمایی که با فرکانس های قدرتمند کننده تر، نتایج بهتری برایت به ارمغان بیاورد.
این عادت را در خود ایجاد نما که همواره اتفاقات زندگی ات را با فرکانس ها و باوهایت تفسیر نمایی، نه با دانسته هایت.
از”احساسی که تجربه می کنی” خود، به عنوان یک شاخصِ مطلق، برای بررسی ورودی های ذهنت و کانون توجه ات درباره هر موضوعی، کمک بگیر.
احساسی که در هر لحظه تجربه می کنی، به تو کمک می کند تا بدانی هر لحظه در حال توجه به چه چیزی هستی و چه فرکانسی را ارسال می کنی. فرکانس خواسته ها یا فرکانس ناخواسته ها!
این موضوع کلید باور سازی است
این موضوع کلید کنترل ذهن است
این موضوع مهم ترین کار زندگی ماست
و هر فردی در هر جای جهان توانسته به هر موفقیتی برسد، قطعا و قطعا به خوبی از عهده این یک کار برآمده است:
خواه فوتبالیستی که در میدان مسابقه با کنترل ذهنش موفق به به ثمر رساندن یک گل می شود.
خواه مدیری که با کنترل ذهنش در شرایط به نظر بحرانی، موجب ساختن فرصت و بازار از مسئله ای می شود که بر سر راهش قرار گرفته
خواه فردی که با کنترل ذهنش در شرایطی که احساس می کند رابطه عاشقانه اش در حال نابوده ای است
خواه فردی که با کنترل ذهنش در شرایطی که به نظر می رسد سلامتی اش در خطر است، اجازه می دهد تا بدنش دوباره خودش را هماهنگ کند و دوباره سلامت شود.
این کار “هماهنگی میان ذهن و روح” نام دارد.
هرچه فاصله میان ذهن مان و روح کمتر باشد، یعنی باورهای قدرتمند کننده ای ساخته ایم. یعنی توحیدی تر شده ایم. یعنی با قوانین خداوند هماهنگ تر شده ایم. به همین دلیل است که می توانیم خداگونه تر عمل نماییم. می توانیم به جای حسادت، تحسین کنیم، به جای نگرانی، فراوانی ها را ببینیم، به جای خشم، حسن خلق داشته باشیم
به جای ترس، ایمان داشته باشیم
به جای نفرت، عشق بورزیم و به همین دلیل، ثروت، سلامتی، عشق و آرامش بیشتری را نیز وارد زندگی مان می کنیم
این کلید تغییر باورهاست.
موضوع “هماهنگی میان ذهن و روح” را استاد عباس منش در جلسات اولیه دوره عشق و مودت در روابط مفصلا توضیح داده اند.
دلیل اینکه چندین جلسه اول این دوره به این موضوع اختصاص داده شده است، این است که اولین کار زندگی ما این است که مهم ترین رابطه زندگی مان یعنی رابطه ذهن با روح، یعنی رابطه مان با نیروی هدایت گر درونی را درست کنیم
مهم ترین رابطه زندگی تو، رابطه میان ذهنت و روح است. میزان رضایتی که در زندگی ات از روابط ات داری، دقیقاً به اندازه میزان این هماهنگی است:
رابطه با خدا، رابطه با استقلال مالی و ثروت، رابطه ات با فردی که عاشقش هستی، همکاران، فرزندان، رابطه با سلامتی و …
وقتی این هماهنگی ایجاد می شود، قادر است تمام روابط زندگی ات را مدیریت کند.
مهم ترین وظیفه تو، ایجاد هماهنگی میان ذهنت و روح است.
“کانون توجه تو”، اسلحه قدرتمندی برای این کار است. اسلحه ای که می توانی با کنترل آن، زندگی ات را بسازی یا با رها کردن آن، زندگی ات را نابود نمایی.
اولین قدم را با کنترل کانون توجه ات نسبت به موضوعات مختلف در هر لحظه شروع کن.
جلسه پنجم و ششم دوره جهان بینی توحیدی، تبحر در این موضوع را استادانه به شما می آموزد.
اولین و ثابت ترین نتیجه “توانایی کنترل ذهن” و هماهنگ شدن با روح “نیروی هدایت گر درونی” تجربه احساس خوب است!
پس احساسی که در هر لحظه تجربه می کنی را به عنوان یک شاخص درباره هر موضوعی قرار بده
احساسی که در هر لحظه داری، به تو می گوید که در هر لحظه چقدر میان ذهنت و روح هماهنگی وجود دارد و باید منتظر ظهور چه نتیجه ای باشی. یعنی با توجه به احساسی که از “توجه به هر موضوع خاص” تجربه می کنی، می توانی به این سوالات پاسخ دهی که:
آیا در حال توجه به “داشتن خواسته ام” هستم یا نداشتنش؟
آیا رفتاری که الان انجام می دهم، ناشی از یک باور قدرتمند کننده است یا باوری محدود کننده؟
آیا به “خواسته ها” اجازه ورود داده ام یا بوسیله توجه به این موضوع، راه را برای ورود ناخواسته های بیشتر، باز کرده ام؟
درک هیچ موضوعی، مهم تر از “درک رابطه میان ذهنت و روح” نیست. احساسی که تجربه می کنی، همیشه تو را از نوع این رابطه و فاصله ی فرکانسی ای که میان ذهنت و روح وجود دارد و میزانی توانایی که در کنترل نجواهای ذهنت کسب نموده ای، مطلع می کند.
هرچه احساس بهتری داشته باشی، یعنی بیشتر به نیروی درونی ات اجازه هدایت را داده ای و هرچه احساس بدتری داشته باشی یعنی کنترل اوضاع در دست شیطان ذهن قرار گرفته و اکنون او سکان دار است.
وقتی فرمان را به نجواهی ذهن می سپری، یعنی در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی که نتیجه اش را دوست نداری. هرچه این فرمان در دست “نیروی هدایت گر درونی ات باشد، یعنی فرکانس های قدرتمند کننده تری را به جهان ارسال نموده ای که نتیجه اش ورود خواسته های بیشتر، به زندگی ات است.
و مهم تر از همه، وقتی به شناخت کاملتری از “میزان هماهنگی میان ذهنت و روح می رسی، یعنی به شناخت کامل تری از خودت رسیده ای، که تو را قادر به تفسیر فرکانس هایی می سازد که در هر لحظه به جهان ارسال می کنی.
آنوقت می توانی بر اساس این تفسیر، نتایجت را پیش بینی نمایی. در نتیجه، نه تنها دیگر این سوال برایت پیش نمی آید که “کی به خواسته ام می رسم؟”،
بلکه اگر متوجه شدی نتیجه ی پیش بینی شده، مورد دلخواه تو نیست، سریعاً شروع به تغییر کانون توجه و تغییر ورودی های ذهنت نموده و فرمان را از دست نجواهای ذهن می گیری و به دست نیروی هدایت گر درونی ات می فرستی.
این توانایی به وسیله عمل کردن به تمام آنچه استاد عباس منش در تک تک دوره هایی مثل جهان بینی توحیدی، دوره عشق و مودت در روابط و دوره شگفت انگیز راهمنای عملی دستیابی به آرزوها، مفصلا و قدم به قدم بی هیچ کم و کاستی توضیح داده است.
آگاهی های این دوره ها آنقدر راهگشا است که نه فقط زندگی شما، بلکه حتی زندگی نسل شما را نیز می سازد و بهترین یادگار شما برای نسل های آینده تان هم می شود.
اجرای تمام جملاتی که در این دوره ها می شنوی، یعنی همان ورودی ها و غذاهای مناسبی که باید ذهن مان را با آن تغذیه کنیم.
این یعنی پیشگیری از وقوع هزاران اتفاق ناخواسته در زندگی ات.
این یعنی احساس آزادی ناشی از کنترل داشتن بر تمام جنبه های زندگی.

سوال:

قانون بر انگیختگی در روابط چگونه و به چه شکل می تواند دیدگاه یک فرد نسبت به ما یا دیدگاه ما نسبت به یک فرد را تغییر دهد به گونه ای که حتی رفتاری متفاوت از همیشه و حتی متفاوت از عادت های همیشگی مان از خود بروز دهیم؟

مثلا:

اگر همسر من معتقد باشد که من آدمی بد دهن هستم و بر این موضوع تمرکز نماید، آیا این تجربه را از من که همسرش هستم، جذب می کند؟ یا از دیگران؟

(حتی با وجود اینکه یکی از مهم ترین ارزش ها برای من این است که بد دهن نباشم و روی این موضوع آنقدر کار کرده ام که کاملاً بر آن مسلط هستم)

جواب خودم “نه” هست  چون من با اگاهی خودم تصمیم میگرم بد دهن نباشم یا کلا خشونت و رفتار بدی نداشته باشم. پس آیا این تجربه را از افراد دیگری جذب می کند؟

با اگر همسرم معتقد باشد که من توجهی به او ندارم، در صورتی که اینطور نیست. می خواهم بدانم که طبق قانون برانگیختگی در روابط، چه اتفاقی می خواهد رخ دهد تا من چنین احساسی درباره همسرم داشته باشم. یعنی نگاه او موجب تغییر چه ویژگی هایی در نگاه من نسبت به او می شود و چگونه ویژگی های رفتاری من را تغییر می دهد؟

به طور کلی سوالم این است که ما چگونه می توانیم به کمک قانون برانگیختگی در روابط، خصوصیاتی را از افراد جذب کنیم که اصولاً جزو ویژگی ها و طبیعت رفتاری آن افراد نیست(حال می خواهد ویژگی های خوب باشد یا ویژگی های بد!)


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش:

نکته بسیار مهمی درباره آنچه که از استاد عباس منش پیرامون قوانین کیهانی می آموزی وجود دارد که راز اصلی موفقیت های ما و دلیل اصلی تفاوت نتایج افراد از آموزش های یکسان است. یعنی دلیل اینکه افراد از آموزش های یکسان استاد عباس منش، نتایج متفاوتی کسب می کنند، میزان درک آنها از اساس قوانین و باور و ایمان به آن است است. باوری از جنس وحی منزل که موجی اقدام می شود.

یعنی موجب می گردد همواره متعهد به اجرای آن اساس در تمام جوانب زندگی شان باشند.

بنابرین برای اینکه بتوانی از این آموزش های به بهترین نتیجه برسی، همیشه این اصل و اساس را در پس زمینه ذهنت نگاه دار که:

هرگز نخواه قوانین کیهانی را درباره یک موضوع مطلق، یک فرد مطلق و به شیوه ای مطلق اجرا کنی.

یعنی نمی توانی بگویی:

من می خواهم به کمک قوانین کیهانی یک رابطه توام با عشق را با (مریم، علی، حسن، زهرا یا …) تجربه کنم. اما می توانی بگویی من می خواهم به کمک قوانین کیهانی باورهای قدرتمند کننده ای درباره روابط بسازم که موجب شود فردی وارد رابطه ام شود که نتیجه ارتباط با او تجربه عشق و مودت باشد.

نمی توانی بگویی من می خواهم به کمک قوانین، ازطریق این شغل خاص یا اجرای این ایده خاص در این شغل یا فروش این محصول خاص، به استقلال مالی برسم.

اما می توانی بگویی من می خواهم با ساختن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین، به سمت راه کارها، ایده ها و فرصت هایی هدایت شوم که نتیجه اش تجربه استقلال مالی است.

منظورم این است که درباره فرایند اجرای یک هدف به وسیله قوانین کیهانی، بسیار رها باش. نشانه ی این رهایی باید خود را در احساس خوبی که داری نشان دهد. یعنی باید کمک کند تا از مسیر اجرای این فرایند، لذت ببری به گونه ای که فرصتی برای نگرانی درباره نتیجه نهایی نماند.

همانگونه که رانندگی در یک جاده بسیار زیبا، زمان را از یادتان می برد. به گونه ای که حتی متوجه نمی شوید کی به مقصد رسیدید!

نمی توانی بگویی من می خواهم به کمک قوانین کیهانی از طریق این برنامه خاص، به آن هدف خاص برسم، اما می توانی بگویی من می خواهم با اجرای قوانین کیهانی به مسیر برنامه ها، ایده ها و راه کارهایی هدایت شوم که نتیجه اش تحقق این هدفم باشد.

این یعنی چسبیدن به نتیجه و چسبیدن به چگونگی!

منظورم این است که موضوع “نچسبیدن به نتیجه نهایی و رهایی درباره آن خواسته) را باید در باره هر موضوع و هدفی، همواره در پس زمینه ذهن داشته باشی. این مسئله درباره قانون برانگیختگی در روابط هم صادق است.

کار شما این است که اصل و اساس این قانون را درباره خودت اجرا کنی و دیگران را از این معادله خارج نمایی. یعنی لازم است در کنار قانون برانگیختگی در روابط، سایر قوانین را نیز لحاظ نمایی. مثل کاری که در ریاضیات انجام می دهی.

در ریاضیات همیشه شما در حال استفاده از 4 عمل اصلی (جمع، تفریق، ضرب، تقسیم) هستی. حتی در پیشرفته ترین حالت.

خواه محاسبه چند معادله ساده باشد یا موضوعات پیشرفته تر مثل انتگرال یا دیفرانسیل، مشتق یا توابع.

خواه محاسبه حجم های ساده مثل مخروط و استوانه باشد یا موضوعات پیشرفته تر مثل هذلولی ها.

در هر صورت هرچه به سمت ریاضیات پیشرفته حرکت می کنی، باز هم این 4 عمل اصلی را انجام می دهی. اما به دلیل مهارت و اشراف بیش از حد به این 4 عمل اصلی، آنقدرحرفه ای تر و ناخودآگاه تر از این 4 عمل اصلی استفاده می کنی، که گاهی متوجه حضور آنها نمی شوی. زیرا تمرکز شما به موضوعی مثل انتگرال و … است.

این اتفاق دقیقاً درباره نحوه اجرای قوانین کیهانی در جنبه های مختلف زندگی مان نیز رخ می دهد.

دلیل اینکه گاهی فکر می کنیم افراد دیگر نیز همان کارهایی را انجام داده اند که ما انجام داده ایم، اما نتایج آنها بهتر از نتایج ماست، این است که آنها به خاطر اجرای بیش از حد قوانین، آنقدر اصل و اساس قوانین را خوب درک کرده اند که درباره اجرایش به شهود رسیده اند و به صورت ناخودآگاه، همیشه آن را لحاظ می کنند.

اما از آنجا که ما به اندازه آنها به اصل و اساس قوانین مشرف نشده ایم، این موضوع را را در این معادله، محاسبه نمی کنیم و فکر می کنیم یک جای کار درباره قوانین ایراد دارد و نه درباره شیوه ما در اجرای قوانین.

اصل قوانین “توحید عملی است”

توحید عملی یعنی اینکه بپذیریم تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورها و فرکانس های خودمان است. همه درکی که از سایر قوانین خواهی داشت، همه راهکارها و همه اقداماتی که در مسیر تغییر زندگی ات انجام خواهی داد، پس از درک این اصل اساسی قرار می گیرد.

یعنی اگر تلاش می کنی تا باورهای اساسی مثل ” باور فراوانی”، “باور احساس لیاقت”، “باور اینکه خداوند بیشتر از ما دوست دارد  که ثروتمند باشیم” را بسازی یا  “تلاش می کنی تا بوسیله “ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح” به مسیرهای بهتری هدایت شوی و نتایجی بهتری را تجربه نمایی، همه این تلاش ها در راستای ایمان به این اصل اساسی است که  استاد عباس منش آن را “توحید عملی” نامیده است.

زیرا شما فهمیده ای که زندگی تو حاصل باورهای خودت است. به همین دلیل تلاش می کنی بوسیله ساختن باورهای قدرتمند کننده تر، زندگی بهتری در تمام جنبه ها برای خودت رقم بزنی.

اگر به این نتیجه نرسیده بودی، هرگز تلاشی برای ساختن باورهایت نداشتی!

بنابراین، هرچه در قوانین کیهانی پیش می روی و به موضوعات ریزبینانه تری درباره قوانین مثل ” قانون برانگیختگی در روابط” می رسی، باز هم همواره میزان موفقیت شما در اجرای موفقیت آمیز آن قانون خاص نیز، بستگی دارد به:

“به خاطر داشتن و اجرای قوانین اصلی مثل ” قانون رهایی از نتیجه و نچسبیدن به نتیجه “، “قانون احساس خوب= اتفاقا خوب” ” و…

در واقع، پیش زمینه ای که درباره قانون برانگیختگی در روابط باید در ذهن ات ایجاد شود، موضوع ” ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح”  است.

وقتی بتوانی موضوع “هماهنگی میان ذهن و روح” را در کنی، آنوقت موفق می شوی، “قانون رهایی از نتیجه” و “نچسبیدن به خواسته” یا “رها شدن از چگونگیِ رسیدن به آن خواسته” را با موفقیت اجرا نمایی.

همانگونه که وقتی موفق به درک کامل جمع و تفریق می شوی، می توانی ضرب و تقسیم را نیز درک نمایی و …

“موضوع برانگیختگی در روابط”، با اینکه یک اصل و عامل مهم در تجربه عشق و مودت در روابط است اما در جلسه 11 دوره راهنمای علمی دستیابی به آرزوها که جزو جلسات نهایی این دوره محسوب می شود، آموزش داده شده است.

مهم ترین دلیل که این موضوع مهم در جلسات ابتدایی نیامده، بلکه در جلسات انتهایی به آن پرداخته شده، مشابه موضوع ریاضیات و پیش نیازهای آن است.

لازم است ابتدا اصول و اساس هایی را بیاموزی که پیش نیاز درک و استفاده از قانون برانگیختگی در روابط است.

همانگونه که در ریاضیات، ابتدا 4 عمل اصلی را می آموزی و آنقدر تکرار می کنی که هرگز فراموش تان نمی شود و با این کار، برای آموختن مسائل پیشرفته ریاضی آماده می شوی.

برای درک قانون برانگیختگی در روابط و اجرای صحیح آن، لازم است موضوعات مهمی مثل ” هماهنگی میان ذهن و روح” و … که در جلسات اولیه دوره عشق و مودت در روابط، آموزش داده شده و ساعت ها و جلسه ها به این موضوع مهم اختصاص داده شده، را بیاموزی و اجرا کنی تا وجود شما آماده شناخت و درک این قانون شود و بتواند به درستی آن را اجرا نماید.

تمام آنچه که در جلسات قبل از این موضوع، در دوره عشق و مودت در روابط آموزش داده شده، پیش نیاز درک این قانون و اجرای صحیح آن است.

دلیل اینکه دوره های استاد عباس منش عموماً به صورت جلسات مجزا ارائه نمی شود، همین موضوع است. تفاوت شنیدن آموزش های یک جلسه از یک دوره و نتیجه گیری فقط بر اساس همان تک جلسه از دوره، تفاوت میان موفقیت و شکست است.

زیرا موجب برداشت ناقص از قوانین می شود و شما را از مسیر اصلی دور می سازد.

بنابراین، می توانم بگویم که راه آموختن ” قانون برانگیختگی در روابط”، فقط شامل جلسه 11 این دوره که در این جلسه مشخصا درباره اش صحبت شده، نیست. بلکه شامل آموختن تمام جلسات این دوره می شود.

یعنی نمی شود موارد این جلسات را جدا از هم تلقی نمود.

گاهی لازم است بدون وقفه، آموزش های چند جلسه را گوش دهی. گاهی برای درک یک موضوع در یک جلسه، لازم است جلسات قبلی را فهمیده باشی.

زیرا ممکن است درک یک قانون خاص در یک جلسه، نیاز به باورهایی داشته باشد که باید به وسیله آموزش های جلسات قبلی، ساخته باشی و تمریناتش را انجام داده باشی، تا آن نگاه در ذهنت ایجاد شود و ذهنت آماده پذیرش آن موضوع خاص بشود.

زیرا شما نمی توانید یک بخش از پیام را که با باورهای آن لحظه تان منطبق است، بپذیری و مابقی آن را نادیده بگیری.  بلکه برای موفقیت، لازم است همه پیام را بشنوی و بپذیری.

تمام جلسات این دوره قانون برانگیختگی در روابط را به شما می آموزد، نه فقط یک جلسه از آن.

تمام جلسات این دوره به شما “اهمیت ایجاد هماهنگی میان ذهن تان و روح” را می آموزد، نه فقط جلسات ابتدایی این دوره که مشخصاً درباره آن موضوع صحبت می شود.

به همین دلیل، اگر واقعا قصد درک این قانون را داری تا بتوانی به واسطه اجرای آن، روابط عالی تری تجربه نمایی، تنها راه، جدی گرفتن و عمل کردن به تمام آنچه  است که استاد در جلسات این دوره به شما آموزش می دهد.

بدون اینکه بخواهی بخشی از آن را بپذیری و انجام دهی، و بخشی را که مخالف باورها و عقایدت است، نپذیری و حذف نمایی.

در واقع، آنجا که نمی توانی موضوعی را به راحتی قبول نمایی، آبشخور مسائل و مشکلات شماست. روزنه ای است که شیطان ذهن از طریق آن رسوخ می کند و تغییر باید از همان جا صورت بگیرد.

دلیل سوء برداشت شما درباره قانون برانگیختگی در روابط نیز همین موضوع است. باید اول از همه تمام جلسات دوره عشق و مودت در روابط با کار کنی و پیش نیازهای نگاه بر اساس این قانون را بسازی.

موضوعی مثل ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح، فقط روابط بین فردی را بهبود نمی بخشد، بلکه تمام روابط زندگی ات را بهبود می بخشد. کمک می کند تا در زمان مناسب در مکان مناسب باشی

در زمان مناسب رفتار مناسبی را بروز دهی. در زمان مناسب، در مکان مناسب، حرف های مناسبی را بزنی.

روابط ات با سلامتی، ثروت و … به وسیله ایجاد این هماهنگی، مدیریت می شود زیرا هرچه این هماهنگی ایجاد می شود، خداگونه تر می شوی. یعنی باورهایت خداگونه تر می شود. مثل خداوند می توانی ثروت و فراوانی را در همه چیز ببینی و آنها را وارد زندگی ات نمایی.

وقتی این هماهنگی ایجاد می شود، آنوقت خیلی از مسائل خود به خود حل می شود و درکی اساسی نسبت به قانون برانگیختگی در روابط در وجودت شکل می گیرد که تو را هدایت می کند. به شکلی که متوجه می شوی نباید قوانین را درباره شخصی غیر از خودت اجرایی نمایی.

اگر اصل و اساس یعنی “هماهنگی میان ذهن و روح” را ایجاد نمایی، قانون برانگیختگی در روابط خود به خود برایت کار می کند و خود به خود سرویس و خدماتش را در زندگی شما ارائه می دهد.

زیرا قرار نیست شما به وسیله قانون برانگیختگی در روابط، شخصی را از پایه و اساس تغییر دهی. این کار با اصل و اساس قوانین مغایرت دارد. بلکه قرار است شما به وسیله این قانون، به مسیر آدمهایی هدایت شوی و ویژگی های رفتاری را تجربه کنید که دوست دارید بخش جدایی ناپذیرِ زندگی شما باشد.

به همین دلیل لازم است همیشه دیگران را از این معادله حذف کنی و فقط روی خودت کار کنی. منظورم این است که اول مسائل اساسی مثل “هماهنگی میان ذهن و روح” را اجرا نما.

هرگز نمی توانی کاری کنی که  قوانین کیهانی به شیوه شخصی شما عمل نماید. زیرا شما قدرتی بر دخل و تصرف در قوانین نداری.

مثلاً درباره قانون برانگیختگی در روابط، اگر هدف شما این باشد که حتماً آن رفتار و ویژگی دلخواه را از آن شخص خاص (مریم، علی، محبوبه، سهیلا، آرمان و …) تجربه کنی، شاید در ابتدای مسیر، تغییرات کوچکی ببینی، اما قطعا در ادامه جواب نمی دهد.

نه به این دلیل که فقط در ابتدای کار جواب می دهد، بلکه در ابتدای کار، از آنجه که تمرکز بیشتری بر اصل قانون داری، به همان اندازه هم نتیجه می گیری، اما از آنجا که پایه و اساس این موضوع ” هماهنگی میان ذهن و روح” را در خود نساخته ای، کم کم از مسیر قانون دور می شوی.

یعنی کم کم به این سمت حرکت می کنی که مسئولیت تجربه احساس خوب را به عهده دیگران بگذاری. به همین دلیل به سمت تلاش برای تغییر ویژگی های افراد حرکت می کنی یا به آن شخص خاص یا تجربه یک رفتار خاص از آن شخص،  می چسبی و در یک کلام از مسیر اصلی دور می شوی.

قانونِ “برانگیختگی در روابط” می گوید:

شما نه تنها انتخاب می کنی چه افرادی وارد روابط تان شود، بلکه انتخاب می کنی که آن افراد چه رفتاری با شما داشته باشند و این کار به کمک هماهنگی ایجاد شده میان ذهن تان و روح و باورهایی که ساخته ای، انجام می شود.

هماهنگی ایجاد شده و باورهای قدرتمند کننده ی ساخته شده (که حاصل تلاش های ذهنی شما بوده)، افراد روابط شما را مدیریت می کند.

زیرا همه آدمها یک وجه مهربان و یک وجه خشن، یک وجه خسیس و یک وجه سخاوتمند، یک وجه شاد و یک وجه غمگین، یک وجه آرام و یک وجه عصبی و در یک کلام، یک وجه مثبت و یک وجه منفی در وجودشان دارند.

شما می توانی نام های مختلفی برایش بگذاری مثل ذهن و قلب، نجوا و الهام و …

اما این شما هستی که با باورهایت نه تنها افراد روابط ات را انتخاب می کنی، بلکه وجهی را در آن فرد بر می انگیزی که مطابق با نگاه تو به آن فرد یا به آن موضوع است.

باز هم تأکید می کنم اگر هدفت از اجرای این قانون این باشد که با زور و اجبار،  یک ویژگی خاص را از یک فرد خاص تجربه کنی، از پایه و اساس راه را اشتباه رفته ای. زیرا این یعنی وابسته شدن به یک آدم خاص!

این یعنی چسبیدن به یک نتیجه خاص.

این یعنی ناهماهنگی میان ذهن و ورح.

این یعنی تلاش برای تغییر دیگران، به جای تلاش برای تغییر باورهای خودت.

همانگونه که درباره “قانون وابستگی در روابط”، نمی توانی بگویی: من تصمیم می گیرم تا به همسرم یا آن فرد خاص وابسته نشوم تا بتوانم برای همیشه با همسرم یا آن فرد خاص بمانم!

اگر نگاهت به موضوع عدم وابستگی، چنین نگاهی باشد، اصل و اساس را اشتباه درک نموده ای و از مسیر دور شده ای زیر کلا اساس این تصمیم، دقیقاً وابستگی است و نه رهایی!

اصل و اساس قانون وابستگی این است که:

بپذیری که ما موجوداتی مجرد هستیم، تنها به دنیا آمده ایم و تنها از دنیا خواهیم رفت. ما به دنیا نیامده ایم که با یک شخص خاص بمانیم، بلکه آمده ایم تا دنیا را از زاویه نگاه خود تجربه کنیم.

جهانی که وارد آن شده ایم، جهانی بر پایه مدار و فرکانس است و همیشه نتیجه فرکانس ها و باورهای خودمان را تجربه می کنیم و هیچ توانایی در تغییر تصمیم ها یا رفتارهای افراد و شرایط بیرون از خود نداریم و نیازی هم به این کار نداریم.

در نتیجه، تا زمانیکه فرکانس ها و باورهای قدرتمند کننده ای درباره روابط داریم، تا زمانیکه ذهن مان را در این باره با ورودی های مناسب درباره روابط به جهان ارسال می کنم، عشق را تجربه خواهم نمود، خواه با این شخص خاص در این برهه از زندگی، خواه یک رابطه عالی تر با یک شخص عالی تر در برهه ای دیگر!

(همه آنچه درباره قوانین روابط در دوره عشق و مودت، درباره قوانین روابط و باورهای قدرتمند کننده درباره  در روابط آمده است، حکم ورودی های مناسبی است برای تغذیه ذهن شما که نه تنها باورهای قدرتمند کننده ای درباره روابط برای تان می سازد بلکه موجب ساخته شدن مهم ترین رابطه زندگی تان، یعنی رابطه تان به خداوند به عنوان منبع قدرت، نعمت، عشق و زیبایی می گردد)

خیلی فرق می کند که قصد شما از استفاده از قانون برانگیختگی در روابط ،تجربه سخاوت از همسرت باشد یا تجربه سخاوت در زندگی ات!

خیلی فرق می کند که قصد شما از استفاده از قانون برانگیختگی در روابط، این باشد که همسرت  از زیبایی شما تعریف کند یا شما را تحسین کند یا نکات مثبت شما را ببیند، یا اینکه اصولا به وسیله ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح، زیبایی و ارزشمندی خود را درک  کنی تا جایی که محتاج تایید شدن توسط دیگران نباشی!

اما جالب است بدانی، وقتی این هماهنگی ایجاد می شود، آن نوع نگاه، آن نوع فرکانس و باور، شما را  به سمت روابط و افرادی هدایت می کند که مرتباً در معرض تحسین و تأیید شدن توسط دیگران قرار می گیرید.

برای درک این مسئله، استاد عباس منش، مثال خوبی است. ایشان واقعاً با خودشان هماهنگ هستند. حتماً بارها از ایشان شنیده اید که برای ایشان نظر دیگران مهم نیست.

اما مرتباً در نظرات سایت یا ویدئوهایی که افراد از نتایج خوب ارسال می کنند یا حتی در نظر شخصی خودتان درباره ایشان، به خوبی می توانی ببینی که ایشان چقدر مورد تحسین قرار می گیرند با اینکه به دنبال تحسین یا تایید شدن توسط دیگران نیستند!

بنابراین، درباره قانون برانگیختگی در روابط، مثل سایر قوانین کیهانی موضوعی به نام “دیگران” وجود ندارد. دو طرف این معادله، فقط و فقط شما قرار گرفته اید  و ویژگی هایی را از افراد در روابط خود تجربه می کنی، که باور داری!

درباره موضوع شما با همسرت نیز، نمی توانی موضوع برانگیختگی در روابط ات را از نگاه همسرت بررسی نمایی.

درستش این است که این موضوع را درباره خودت بررسی نمایی. شاید بهتر است به این مسئله بپردازی که من چه باوری دارم یا چه هماهنگی یا ناهماهنگی ای دارم که چنین رفتار(دلخواه یا نادلخواه) را در همسرم بر می انگیزم. یعنی باید به مسائل خودت بپردازی.

مثلا، اگر مسئله ات این است که مجبوری مرتب به همسرت ثابت کنی که بد دهن نیستی یا با اینکه به او اهمیت می دهی و یا ساعت ها برایش وقت می گذاری اما با این حال هرگز موفق نشده ای به او این موضوع را بقبولانی، اینجاست که باید نگاهی جدی تر درباره خودت داشته باشی و از خودت بپرسی که:

من چه نگاه و باوری دارم که این بحث و گفتگوها را برای خودم ایجاد نموده ام؟

زیرا در این رابطه، شما یک شاهد بیرونی نیستی. بلکه شما هم جزئی از آن اتفاقات هست.

ممکن است دلیلش در مهم بودن حرف و نظر دیگران برای شما باشد!

ممکن است ریشه اش، نیازمند بودن به تایید شدن توسط دیگران باشد!

ممکن است ریشه اش، احساس قربانی شدن باشد!

به هر حال این شما هستی که می توانی فرکانس ها و باورهایت را بشناسی و ریشه این تجربه ها در روابط را در آن باورها و فرکانس ها،بیابی و با اصلاح آن ریشه ها، این تجربه ها را تغییر دهی.

درباره همسر شما نیز، موضوع به همین شکل است. ایشان هم باید با نگاه خودش، باورهایش را شناسایی نماید. حتی با اینکه شما همسر او هستی، نمی توانی خیلی دقیق درباره نگاه و باورهای او صحبت نمایی.

یادت باشد که همیشه اصل مسئله را مورد توجه قرار دهی. یعنی بخشی که در دست شماست و تغییرش نیز به عهده شماست.

شما قرار نیست همسرت یا هیچ فرد دیگری را تغییر دهی تا از روابط ات لذت ببری. نه تنها این قدرت را نداری، بلکه نیازی هم به این کار نداری.

بلکه شما فقط باید باورهای خودت را بشناسی و ارتباط میان آن باورها و تجارب زندگی ات را بیابی و اگر آن تجربه ها، مورد دلخواه شما نیستند، با تغییر باورهایت، آنها را تغییر دهی

زیرا جهان آفریده شده تا به باورهای شما واکنش نشان داده و بازتاب آنها را وارد زندگی ات نماید.

شما هیچگاه نتیجه باورهای همسرت را تجربه نمی کنی، به همین دلیل نیازی هم به تغییر باورهای او نداری. بلکه وجود چنین فردی با چنین باورهایی در زندگی و روابط شما، نیز جزئی از باورهای شماست.

وجود چنین تجربه ای از رفتارهای آن فرد به عنوان همسرت، جزئی از موضوع “برانگیختگی” است که شما با کانون توجه ات و باورهایت انجام می دهی.

بنابراین خیلی بهتر است که درباره هر موضوعی، اولا بپذیریم که ما قادر به تغییر دیگران نیستیم و برای این کار به دنیا نیامده ایم. ثانیا نیازی هم به این کار یا داشتن این توانایی نداریم. زیرا زندگی ما در دست باورهای ماست و باورهای ما توسط ورودی های ذهن مان ساخته می شود و ما قدرت کنترل ذهن مان را داریم . پس می توانیم باورهای دیگری بسازیم که به ما تجربه بهتری از زندگی را بدهد.

درباره اجرای قانون برانگیختگی در روابط ، این دو موضوع را همزمان در ذهنت داشته باش که:

با اینکه همه آدمها دو وجه متضاد (که می توان آن را وجه خواسته و وجه ناخواسته نامید) در وجود خود دارند، اما منظور از این قانون این نیست که من به جای ایجاد هماهنگی میان ذهن و روحم، به دنبال یک شیوه جادویی باشم تا آن رفتار خاص را از آن فرد خاص بیرون بکشم زیرا تمام اهداف من وابسته به یک رفتار مشخص است که آن فرد باید از خود بروز دهد و اگر موفق به انجام این کار نشوم و آن فرد خاص آن ویژگی خاص را بروز ندهد، تمام نقشه هایم نقش بر آب می شود یا تمام امیدهایم از دست می رود!

به عنوان مثال:

فرض کنیم از نظر شما، پدر شما فردی تند خو و عصبی است. شما این را بارها از مادرت شنیده ای که پدرت نمی تواند به اعصابش مسلط باشد زیرا به اصطلاح، اعصابش ضعیف است و زود از کوره در می رود.. به گونه ای که دیگر باور داری پدرت چنین فردی است. زیرا بارها شاهد رفتار تند او با مادرت بوده ای.

بارها دیده ای که او قادر به کنترل اعصابش در مواقع خاصی نیست و حتی به این راحتی لبخند بر لبش نمی نشیند و آدمی بسیار جدی است.

اما این را هم دیده ای که با یکی از دوستانش، رفتاری کاملا متفاوت دارد. به گونه ای که وقتی با اوست نه تنها تندخو نیست بلکه بسیار شوخ طبع هم می شود.

نه تنها عصبانی نمی شود، بلکه بسیار آرام هم هست.

یعنی شما در این رابطه یک شخصیت کاملا متفاوتی از پدرت مشاهده می کنی که تا کنون ندید ه بودی.

بعد شاید با خود بگویی که چقدر دو رو و دو رنگ است و سپس بگویی:

چطور در رابطه با این دوست می تواند بر اعصابش مسلط باشد اما در زندگی با مادرم یا ما اینگونه نیست؟

موضوع این است که باورها و نگاه مادرت آن بخش عصبی و تند خوی پدرت را بر انگیخته می کند.

شاید اینگونه به نظر برسد که مادرت سعی در رفتاری با احتیاط و ملایم دارد، اما با کوچکترین موضوعی، پدرت دوباره از دست او عصبانی می شود، اما اگر با نگاه قوانین این موضوع را بررسی نمایی، متوجه خواهی شد که توجه مادرت همیشه بر نکات منفی پدرت است.

این را می توانی از ترس ها، نگرانی ها، گلایه ها و… در رفتار مادرت با پدرت به خوبی درک نمایی.

اما چه می شد اگر اصولا مادر شما باور داشت که دلیل این اتفاقات باورهای خودش است و نه ویژگی های رفتاریِ پدرت. آنوقت به گونه ای دیگر به قضیه نگاه می کرد.

این فقط یک مثال کوچک است. می توانی این مثال را درباره خسیس بودن یک فرد یا حتی خائن بودنش یا دمدمی مزاج بودنش و … در موارد بسیاری در زندگی افراد ببینی.

اگر فرد بتواند بپذیرد که تمام اتفاقات زندگی اش را خودش با باورهایش می سازد، دیگر مسائلی مثل خیانت، بخشیدن یا نبخشیدن دیگران و… کاملا موجودیتش را از دست می دهد. زیرا فرد باور دارد که تمام اتفاقات، نتیجه فرکانس های خودش است. پس اگر چنین نگاهی دارد، دیگر دلیلی ندارد به دنبال بخشش یا نبخشیدن دیگران باشد یا به دنبال راهی باشد که دیگران به او خیانت نکنند و…

بلکه فقط به دنبال ایجاد باورهای قدرتمند کننده تر است.

وقتی فرد به یک مرحله بالاتر می رسد یعنی می تواند قبول کنید که همه چیز در جهان خوب است. همه آدمها خوب اند، آنوقت همیشه در معرض رفتارها و اتفاقات خوب قرار می گیرد. دیگر نگران چیزی در بیرون از خود نیست.

نگران نیست که دیگران چه نگاهی درباره اش دارند.

نگران نیست که همسرش به او خیانت می کند یا نمی کند. همسرش او را تحسین می کند یا نمی کند، همسرش توانایی های او را می بیند یا نمی بیند، همسرش او را ارزشمند می داند یا نمی داند!

یعنی تمام این موضوعیت ها از بین می رود و فرد به آرامش می رسد و این آرامش همیشه او را به مسیر تجربه بهترین روابط، هدایت می کند.

بنابراین، قانون کلی درباره برانگیختگی درروابط این است که :

باورهای بنیادین شما، همیشه وجهی را در آدمهای روابط تان بر انگیخته می کند که دقیقاً منطبق با آن باورهاست و به صورت عمیق تر، دلیل حضور آن افراد با آن ویژگی ها در روابط شما، باورهای بنیادین شماست که اگر آن باورها متفاوت بودند، آدم های دیگری با ویژگی های دیگری وارد زندگی تان می شد.

تجربه ای که خودم از این موضوع داشته ام یک تجربه از خودم این است که:

من اصولا انسانی رقابت طلب هستم. همیشه می خواهم بهترین باشم. همیشه فکر می کنم بسیار باهوشم. همیشه حتی یک مسابقه ساده را جدی گرفته و آن را به رقابتی بسیار مهم در درونم تبدیل می کنم که حتما باید برنده میدان باشم و منشأ این رفتار، به کمبود عزت نفس من بر می گردد که به تازگی در حال کارکردن روی این نقطه ضعفم هستم.

جالب این جاست که متوجه شدم به خاطر این باور و این نگاه، در روابطم همیشه آن بخش رقابت طلب هر فرد را برانگیخته می کنم.

یعنی حتی اگر فردی به دنبال رقابت نباشد، به محض رویایی با من، به چنین انسانی تبدیل می شود.

سالهای زیادی از این ویژگی به عنوان یک ویژگی مثبت یاد می کردم اما وقتی روی خودت کار می کنی و این موضوع را ادامه می دهی، کم کم مسائل ریزتر را نیز در خودت شناسایی می نمایی چون درک عمیق تری از قوانین می یابی و می توانی ارتباط میان باورهایی که داری و نتایجی که تجربه می کنی را شناسایی نمایی.

و مهم تر از همه، چون بیشتر مطمئن می شوی که همه اتفاقات توسط درون شما رقم می خورد و نه عواملی بیرون از شما!

به همین دلیل دیگر به دنبال حل و فصل ماجراهای زندگی تان در بیرون از خود یا از طریق افردای غیر از خود نخواهید بود.

شاید این ویژگی(رقابت طلبی)، کمک هایی در پیشرفتم داشته، اما خوب که نگاه می کنم، آرامش و رهایی حاصل از نبودن این نگاه، نه تنها موجب پیشرفت های بیشتری در زندگی ام می شد، بلکه موجب می شد لذت بیشتری هم از زندگی ام ببرم و با تمرکز و احساس رهایی بیشتری، به علائقم بپردازم.

توضیح قوانین برانگیختگی در روابط و به طور کلی، باورهایی که ساختن آنها موجب تجربه عشق و مودت در روابط، می شود، آنقدر وسیع است که باید از پایه و اساس به آنها پرداخت و قدم به قدم از جنبه های مختلف آنها را ساخت.

به همین دلیل یک ایمیل یا نوشته، قادر به بیان کامل چنین مسئله وسیعی نیست. اما اگر فرد آن قوانین را درک کند و باورهای هماهنگ با آن قوانین را بسازد، قطعا نتیجه زندگی اش، تجربه عشق است و اصلا موضوع یک فرد خاص نیست بلکه موضوع تجربه عشق است.

تنها راه حل این مسئله به صورت اساسی و برای رسیدن به نتایج پایدار، استفاده از قوانین و تمریناتی است که در دوره عشق و مودت در روابط، خصوصا جلسات 9 و 10 و 11 و نیز جلسات اولیه این دوره که توانایی ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح را آموزش می دهد، بسیار به شما کمک می کند.

سوال:

خواسته من این است که بتوانم خیلی دوستانه از همسرم جدا شوم و تنها با دخترم زندگی کنم.

چه عبارات تاکیدی به کار ببرم یا چه سناریوی را تمرین کنم  تا بتوانم به این هدف برسم؟

چه روشی برای تجسم بهترِ این خواسته وجود دارد که می تواند خیلی سریعتر من را به خواسته ام برساند؟

لطفا چند عبارت تأکیدی مهم در این باره به من بگویید. بقیه راه را می دانم.

نمیخوام نصیحت زندگی دوباره را بشنوم. فقط کمکم کنید تا زودتر به خواسته ام برسم.


پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش

هیچ جمله جادویی وجود ندارد تا زندگی شما  را تغییر کند زیرا زندگی شما  زمانی تغییر می کند که باورهای بنیادین شما تغییر کند و باورهای شما وقتی تغییر می کند که ورودی های ذهن تان را به صورت پایدار و ماندگار تغییر دهید و ورودی های ذهن شما وقتی تغییر می کند که نحوه نگاه تان به آن موضوع و آن جنبه را به صورت اساسی تغییر دهید.

افراد زیادی همیشه به دنبال یک عبارت تاکیدی خاص، هیپنوتیزم، فایلهای سابلیمینال و هر تکنیک دیگری برای تغییر هستند اما هرگز به جوابی نخواهند رسید زیرا برای جهان کلمات و جملات شما مهم نیست.

آنچه جهان از شما می شناسد، فرکانس است. زبان گفتگوی شما با جهان از طریق فرکانس است و راه تغییر تجربه ات فقط تغییر فرکانس هایت است.

همانگونه که باورهای قبلی شما با تکرار و تکرار و تکرار ورودی هایی به ذهن تان در طی دوران و با تجربه ها ، دیده ها و شنیده های مداوم ساخته شده، راه ساختن باورهای جدید نیز تکرار و تکرار و تکرار یک نگاه جدید به آن مسئله است به گونه ای که به مدت زمانی بیشتری شما را در احساس بهتری قرار دهد.

بنابراین موضوع خیلی اساسی تر و مهم تر از این است که من چند جمله جادویی به شما بگویم یا شیوه ای خاص و جادویی به شما یاد دهم تا به خواسته ات برسید.

مهم ترین راه برای رسیدن به خواسته ات، حال هرچه می خواهد باشد، این است که نحوه عملکرد سیستم جهان را بشناسی. یعنی قبل از هر چیز بدان و ایمان بیاور که جهان ما با قوانین مشخصی کار می‌کند. چه قوانینش را بدانیم یا ندایم. چه از آن قوانین خوشمان بیاید یا نیاید. چه تصمیم به هماهنگی با آن قوانین داشته باشیم و چه نداشته باشیم!

در هر صورت هر کدام از ما دقیقاً یک دستگاه تولید کننده فرکانس هستیم و جهان نیز یک دستگاه مترجم فرکانس است که فرکانس های غالب ما (یعنی فرکانس های که به کرات ارسال می شود به وسیله توجه مکرر بر یک موضوع) را دریافت و دقیقاً به شکل اتفاق و تجربه، وارد زندگی‌مان می‌کند.

توجه شما به هر چیزی یعنی ارسال یک فرکانس. اگر آن توجه به شما احساس خوبی می دهد یعنی در حال ارسال فرکانس  خواسته ها هستی و اگر احساس بدی در آن زمان داری یعنی در حال ارسال فرکانس ناخواسته ها هستی.

زمانی جهان به فرکانس شما پاسخ می دهد که به اندازه کافی آن را تکرار می کنید یعنی آنقدر آن نوع توجه در زندگی شما تکرار می شود که تبدیل به باور شما می گردد و سپس به شکل تجربه وارد زندگی تان می شود

هر چیزی که درزندگی ات می‌بینی، اول یک فرکانس بوده  و آنقدر تکرار شده که جهان به آن پاسخ داده و آن را به در قالب تجربه ای که هم اساس با آن فرکانس است وارد زندگی ات نموده.

همه تجارب شما نشان دهنده ی باورهای شماست. این واضح ترین راه برای شناسایی باورهایت در هر زمینه ای است. خواه روابط باشد یا موضوعات مالی یا سلامتی.

باز هم تاکید می کنم که منظور از ارسال فرکانس خواسته، تکرار یک جمله خاص نیست. بلکه تکرار یک توجه خاص درباره یک موضوع است.

توجهی که خودش را در گفتگوهای ذهنی شما با خودتان یا در عکس العمل ها و رفتارهای تان درباره آن موضوع، گله و شکایت های تان درباره آن موضوع، احساس قربانی شدن درباره آن یا به شکل های مثبت در قالب احساس امیدواری و آرامش درباره آن موضوع و مهم تر از همه در احساس تان در قالب آرامش یا نگرانی هایی که نسبت به آن مسئله دارید، نشان می دهد.

وقتی چنین درکی از جهان هستی را می سازی و به چنین یقینی درباره نحوه عملکرد جهان می رسی، آن وقت است که به صورت جدی تصمیم به استفاده از آن قوانین در جهت ساختن باورهایت می شوی.

وقتی از نقش باورهایت در تک تک تجارب زندگی ات مطلع شوی و یقین بدانی که هیچ چیزی بدون اجازه باورهای تو نمی تواند وارد زندگی ات شود. وقتی خودت را مدیر زندگی ات بدانی، آنوقت دیگر نیازی به نگرانی درباره عوامل بیرون از خود نداری.

نیاز نیست نگران آدمهایی که می‌خواهند وارد زندگی‌ات شوند، باشی

نیاز نیست نگران آدمهایی باشی که می‌خواهی در زندگی‌ات باشند، اما هنوز نیستند

نیاز نیست نگران آدمهایی باشی که نمی‌خواهی در زندگی‌ات باشند، اما هنوز هم هستند

نیازی نیست برای جلب توجه آدمها، کارهای عجیب و غریب انجام دهی و برای اینکه آنها تو را دوست داشته باشند و برای تو مشتاق باشند، طوری که انها دوست دارند رفتار کنی، یا خواسته‌ها و اولویت‌های خود را زیر پا بگذاری

زیر این اصلاً راهش نیست. زیرا جهان برای خودش قوانین مشخصی دارد

این اصلاً راهش نیست که از دیگران بخواهی به گونه‌ای با تو رفتار کنند تا احساس بهتری داشته باشی. این راهش نیست که آنها از زندگی ات خارج شوند یا وارد زندگی ات شوند تا تو احساس خوب داشته باشی.

اصلاً راهش نیست که به هر ترتیبی که شده، سعی کنی آدمهای زندگی‌ات را راضی نگه داری تا کنارت بمانند یا برای اینکه از زندگی ات خارج شوند، جنگی همه جانبه به راه بیندازی.

زیرا زندگی قرار است خیلی لذت بخش تر و ساده تر از این حرفها باشد. تجربه یک رابطه زیبا، قرار است خیلی ساده‌تر از این حرفها باشد زیرا در جهانی هوشمند و قانونمند زندگی می‌کنیم و این قوانین قرار است هدایت گر ما به سمت زندگی دلخواه مان باشد.

زیرا همه زندگی ما، در دست فرکانس‌ها و باورهای ما گذاشته شده. همه افرادی که همین حالا با آنها در ارتباط هستی را خودت با فرکانس‌ها و باورهایت به زندگی‌ات دعوت نموده ای. هیچ اتفاقی بدون اجازه باورهای تو وارد زندگی ات نشده.

بنابراین اگر از روابط ات راضی نیستی، یا می‌خواهی افرادی با ویژگی‌های عالی‌تر را وارد روابط  ات کنی، یا می خواهی افرادی که از آنها راضی نیستی را از روابط ات خارج نمایی باید یادبگیری که باورهای قدرتمند کننده ای درباره روابط بسازی تا فرکانس‌های هم جهت با این درخواست را ارسال کنی و راه ساختن آن باورها، تغییر ورودی های ذهنت به صورت ماندگار است و نه استفاده از یک عبارت تاکیدی خاص. زیرا جهان با کلمات تو کاری ندارد، جهان فرکانس های غالبی را می شناسد که از تو دریافت می کند و این فرکانس ها به وسیله تمرکز و توجه مدام بر یک موضوع تکرار می شود.

اگر رابطه‌ای با ویژگی‌های مشخص را می‌خواهی، باید فرکانس مشخص و هم جنس با اساس آن نوع رابطه را ارسال کنی و این خیلی راحت است زیرا قانون این است که تو نه تنها این قدرت را داری که با فرکانس‌هایت انتخاب کنی، چه افرادی وارد زندگی‌ات شون، بلکه این قدرت را داری که انتخاب کنی، آن افراد چه رفتاری با تو داشته باشند

حتی اگر آن فرد دلخواه در زندگی ات هست اما رفتار دلخواه تو را ندارد، راهش درک قوانین برانگیختگی در روابط و استفاده از آن است تا وجهی را در این فرد انگیخته نمایی که دوست داری تجربه نمایی.

وگرنه اگر ریشه اتفاقات ناخوشایند را تغییر ندهی، شاید بتوانی با جنگی همه جانبه طلاق بگیری یا ازدواج نمایی یا فردی را تا مدت زمانی محدود مجبور با بودن و رفتار کردن طبق سلیقه ات نمایی، اما به شما قول می دهم که هرگز دوامی ندارد و خیلی زود در روابط آینده ات، همان تجارب تلخ گذشته تکرار خواهد شد و دوباره همین مشکلات در قالب ارتباط با فرد دیگری در زندگی ات ظهور می یابد زیرا مشکل آن فرد نیست، مشکل باورهای توست و اگر آن باورها را تغییر ندهی، از آنجا که آن باورها همیشه با تو هستند، دوباره در زندگی جدیدت نیز با تو خواهند بود و به فعالیت خود مثل گذشته ادامه خواهند داد و تجاربی مثل گذشته برایت رقم خواهند زد.

داشتن رابطه ای زیبا خواه با فرزندت باشد، خواه همسرت، خواه دوستان و خواه به تنهایی با خودت و خدایت، هیچ ارتباطی به عواملی بیرون از تو ندارد.  نه به زیبایی فرد ربط دارد، نه به میزان تحصیلات یا وضعیت خانواد وهر عاملی مثل شانس و … که آن را مهم می دانی.

برای همین است که گاهی افرادی را می‌بینی که در روابطی عالی به سر می‌بردند و هر طور فکر می کنی، نمی توانی بفهمی که این فرد با کدام ویژگی اش توانسته چنین تجربه ای عالی داشته باشد.

آنوقت به خودت نگاه می کنی و می بینی از همه نظر از آن فرد توانا تر، زیباتر، با استعداد تر و با سوادتری. اما ذره ای از عشقی که او تجربه می کند را نداری. افراد زیادی نتیجه گیری های بسیار سطحی از این ماجرا دارند و آن را به سرنوشت، شانس و… نسبت می دهند زیرا باور و فرکانس چیزی نیست که در ظاهر فرد مشخص باشد.

این نوع نتیجه گیری، فرد را نا امید و مأیوس می‌کند زیرا نمی تواند نقش باورها و فرکانس هایش را در تجارب زندگی اش درک کند. نمی تواند از قدرتی باخبر شود که خودش دارد و می تواند با ایجاد باورهای مناسب، اتفاقات دلخواهش را رقم بزند.

لذا از آنجا که عامل اتفاقات را در عواملی بیرون از خود جستجو می کند، بنابراین سعی در تغییر آن عوامل می نماید. کلی زمان و انرژی می گذراد تا دیگران را تغییر دهد اما در نهایت نمی تواند از عهده اش بر بیاید زیرا ما هیچ قدرتی برای تغییر دیگران نداریم.

آنوقت است که یا تسلیم آن شرایط شده و سعی می کند آن شرایط را تحمل نماید و از خواسته اش چشم بپوشد. یا رابطه ای توام با جنگ و دعوا و عدم آسایش، هر بار با یک فرد دارد. هر بار از این فرد طلاق و با آن فرد ازدواج می کند و متعجب است که چرا به جز نام و قیافه افراد، هیچ تغییر دیگری اتفاق نمی افتد؟

نکته اش اینجاست که تلاش برای تغییر دیگران، آب در هاون کوبیدن است. ما توان تغییری عواملی بیرون از خود را نداریم و اصلا نیازی به داشتن این قدرت نداریم.

زندگی ما در دست باورها و فرکانس های خودمان است و راه تغییر شرایط، فقط تغییر باورها ی مان است و راه تغییر باورهای مان تغییر ورودی های ذهن مان است.

جهان بر مبنای این سیستم کار می کند چه شما آن را بپذیری و چه نپذیری!

چه بخواهی با این سیستم هماهنگ شوی و چه نخواهی، تک تک تجارب زندگی تو بر اساس این سیستم رقم می خورد.

بنابراین، توصیه من شما، تلاش برای درک قوانین روابط و ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره روابط، به کمک هماهنگی با این قوانین است.

قوانینی مثل :

ایجاد هماهنگی میان ذهن و روح

قانون برانگیختگی در روابط و …

هدف آموزش های دوره عشق و مودت ، آموزش این قوانین به شماست. قوانینی که هر فردی برای داشتن یک رابطه زیبا، لازم است بداند

هدف این دوره کمک به شما در ساختن باورهای قدرتمند کننده درباره روابط است. همان باورهایی  که موجب ارسال فرکانس‌هایی می‌شود که نتیجه‌اش ورود یک رابطه زیبا به زندگی است

نتیجه‌اش دیدن رفتارهای دلخواهمان از افرادی است که با آنها در ارتباطیم

نییجه اش این است که نیازی به گذشتن از خودت و خواسته‌هایت برای راضی کردن دیگران نداری

نتیجه اش این است که برای تجربه خواسته هایت نیازی به جنگیدن نداری.

شما با کمک این دوره یاد می گیری که چگونه به وسیله باورهایت و به وسیله کانون توجه ات، بهترین وجه از افراد را برانگیخته نمایی.

زیرا همه افراد دارای دو وجه مثب و منفی با هم اند. داری دو وجه خسیس و دست و دلباز- خشن و خوش اخلاق – عصبانی و آرام – زودگو و متمدن  و… هستند.

اینکه شما چه وجهی از آنها را تجربه نمایی، توسط باورهای تو تعیین می شود و این کار در هر لحظه توسط تو به صورت ناخودآگاه انجام می شود.

و حالا قرار است در این دوره بیاموزی که چه باورهایی بسازی و به چه شکل وجه مثبت افراد را بر انگیخته و تجربه نمایی.

در این دوره باورهایی می سازی که موجب می شود بی آنکه برای راضی نگه داشتن دیگران تلاش کنی، آنها بهترین وجه خود را به تو نشان می دهند.

به اندازه ای که می توانی آموزش های این دوره را باور و به کار ببندی، به همان اندازه، روابط ات زیبا تر می شود. آنوقت حتی اگر آدمی در نگاه دیگران تندخو و خشن است، هنگام ارتباط با تو با آرامش رفتار می کند. حتی اگر معمولاً صادق نیست، با کمال صداقتش با تو حرف می زند

حتی اگر آدمی است که هرگز از حرفی که زده، کوتاه نمی‌آید، برای تو حرفش را تغییر می‌دهد اگر آن تغییر مطابق درخواستی باشد که تو داری.

یادت باشد این دوره‌ای نیست که یک بار آن را گوش دهی که بعد کنار بگذاری‌اش، بلکه یک دفترچه راهنما برای داشتن یک رابطه دلخواه است.

مثل یک دستورالعمل است که برای هر چیزی درباره روابط ات، یک راهکار دارد و هرچه بیشتر از آن راهکارها استفاده می‌کنی، دوباره راهکارهای متفاوت‌تر و بهتری برایت ارائه می‌دهد زیرا هر بار باورهای قدرتمند کننده تری در تو می‌سازد و به مسیر بهتر و مدار بالاتری تو را هدایت می‌کند.

به نظرم برای هر فرد ایرانی، بسیار لازم است که قبل از هر تصمیمی برای روابط اش، این دوره را با دل و جان گوش دهد و با این دیدگاه آشنا شود و آن باورها و نگاه را در خودش بسازد و سپس اجازه دهد آن باورهای قدرتمند کننده جدید، آن را در جهت اقدامات مناسب، هدایت کند.

خیلی فرق می‌کند که قبل از گوش دادن به این دوره بخواهی به فردی پیشنهاد ازدواج یا حتی طلاق بدهی یا بعد از آن

خیلی فرق می‌کند که قبل از این دوره  بخواهی با رئیست درباره ارتقا درجه حرف بزنی یا بعد از آن

خیلی فرق می‌کند که قبل از این دوره بخواهی رابطه‌ای نزدیک با فرزند و خانواده‌ات داشته باشی یا بعد از آن

خیلی فرق می‌کند که قبل از این دوره از همسرت درخواستی داشته باشی یا بعد از آن

آدم‌های زندگی‌ات و رفتاری که با تو دارند، عشقی که تجربه می‌کنی، عکس العملی که از دیگران دریافت می‌کنی، محبوبیتی که در میانشان داری و رابطه‌ای که با آنها تجربه می‌کنی، قبل و بعد از این دوره، کاملاً از زمین تا آسمان متفاوت است.

367 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا براتی گفته:
    مدت عضویت: 2541 روز

    به نام خدا

    سلام با عشق خدمت خانم شایسته عزیز و نویسنده ی ماهر که با این مقاله ی زیبا چشم من و باز کرد و خیلی چیزها رو یاد گرفتم .اول ذهنم مقاومت داشت ولی با این نوشته های مهم که با زبانی ساده گفته شده برام منطقی شد که آره تمام تجربه های من از زندگی و برخوردها و اتفاقات به خاطر فرکانسهای خودمه که خیلی هاش و هنوز نمیشناختم.به خصوص در روابط.امروز فهمیدم که هماهنگی ذهن و روح یعنی رسیدن به احساس خوب واز درون سرشار بودن از حس آرامش و ارزشمندی و عشق که هرچقدر این آرامش بیشتر باشه به روحت نزدیکتری ؛وصفات خداگونه ات مثل شادی و ارامش و مهربانی و بخشش و پذیرش و…بیشتر و پررنگتردیده میشه و نتیجه اش عدم وابستگی به عوامل بیرونی وبینیازی از توجه و تائید دیگران و بی نیازی از تغییر دیگران و…در نهایت بهتر شدن رابطه ات با خداوند که منبع تمام عشق ها و محبت هاست و سپس رابطه با دیگران.

    من خیلی تجربه ها داشتم و خیلی آسیبها به خودم زدم به خاطر نداشتن عزت نفس و ترسها و خلا هام ولی الان که به گذشته نگاه میکنم میبینم اون تضاد ها باعث شد که من این مطالب رو درک کنم هرچند که هنوز ضعف هایی دارم ولی دارم روی خودم کار میکنم به خصوص روی کنترل ذهن و هماهنگی اون با روحم.خداروسپاسگذارم برای اینکه من و با این سایت و شما عزیزان آشنا کرد .

    ممنون از زحمتهای عاشقونتون

    با عشق?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    امیرحسین گفته:
    مدت عضویت: 3361 روز

    با سلام با خواندن بخش قانون بر انگیختگی در روابط به یک نتیجه فوق العاده من رسیدم. من دوره روابط رو بارها نگاه کردم اما انگار یک حرف که قرار بود به من گفته بشه، گفته نشده بود و این شاید به تکرار دوره و تکرار دیدن اون قسمت برای من به وجود میومد اما اگر ما در کنار دوره فقط تمرکزمون رو بر روی آموزش های آقای عباس منش بزاریم و دیگه به دنبال دوره های آموزشی دیگه نباشیم میتونیم بالاخره اون چیزی کهم یخوایم رو به دست بیاریم و این کاملا بر اساس قوانینی هست که آقای عباس منش میگن یعنی من درسته این حرف از توی دوره در فرکانسم نبود که من بشنوم یا نشنیدم ولی الان در مورد یک بخش از وب سایت که در مورد توضیحات دوره هست اون رو پیدا کردم و اون رو شنیدم. اون هم تجربه دوستی بود که فکر میکنم خانم شایسته باشن که این متن رو نوشتن که نوشته بودن آدم مبارزه طلبی هستن و دوست دارن مسابقه بدن با بقه و این واقعا آرامش رو ازشون گرفته بود و این برانگیختگی به وجود میومد که هر کی با ایشون رو به رو میشد اون وجه اش برانگیخته میشد و دوست داشت که با ایشون مسابقه بده. این اتفاق دقیقا به شکلی دیگه برای من میفتاد و هنوزم میفته که اونم این هست که من زبون بازی و به قول معروف خودموم پر زبون بودن رو خیلی براش اهمیت قائلم و مهمترین مسئله ی زندگیم هست که آره من با هر کسی که رو به رو میشم باید و باید زبونم از اون بیشتر باشه و کاری کنم که اون شخص اصلا جلو من کم بیاره. مدام باید تیکه بندازم! حتی تو مهربونی و لطف کردن باید زبونم خیلی خیلی بیشتر باشه و … . جالبه به قول متنی که نوشته شده من اوایل یه نشونه هایی از اون رو میدم زمانی که وارد یک جمع میشدم یعنی واقعا این شخصیت شکل داده میشد که یعنی تمرکزم روی قانون بود اما خدا نکنه که یک نفر یکم نشونه میداد که از من تو این زمینه بهتره! دیگه من کلا آرامشم رو از دست میدادم مثل همین شخصی که متن رو نوشته و کلا وارد مسیر بدی میشدم کلی دغدغه ذهنی، کلی ناآرامی، کلی استرس و… که آره ببین اون از تو بهتره، اون از تو پر زبون تره بهتر حرف میزنه واقعا که تو نمیتونی، تو لیاقتش رو نداری و الانه که یک سوتی بدی تو حرفات و مسخره بشی و … یعنی کلا این تو ذهنم بوده و هست هنوزم. الان متوجه شدم و اون متن رو خوندم که بابا من دارم اون بخش از وجود یک نفر رو برانگیخته میکنم. جالبه که بدونید که منی که اینقدر ادعای پر زبون بودن داشتم با یکی رو به رو شدم که با یک کلمه چنان جواب من رو میداد که من کلا دیگه هیچی برای گفتن در برابرش نداشتم! منی که روزای اول هیچ کس حریف زبونم نمیشد. به قدری ضعیف شدم که حتی یک بچه سه ساله هم رو من با حرفاش تاثیر میذاشت. دیگه فکرش رو بکنید. اما الان فهمیدم که بابا قانون یک چیز دیگست. تو الان تمام تمرکزت روی زبون بازیه پس بخش زبون باز بقیه رو برانگیخته میکنی حتی همون بچه ی سه ساله. حالا بقیه رو میگی بزرگترن و زبون بازی بلدن اون بچه سه ساله رو چی میگی. واقعا به این نتیجه رسیدم که من نباید به دنبال اون باشم چون تا الان که به دنبال اون بودم فقط و فقط اون بخش بد مردم رو برانگیخته میکردم و اون بخش زبون بازی مردم رو. من باید خودم رو تغییر بدم و باید فرکانس خودم رو عوض کنم. اون بخش توضیحات پدر بد دهن رو هم که ذکر شد خیلی به من کمک کرد که چرا یک فردی که به دنبال زبون بازی با من هست اما با یکی دیگه خیلی خوب برخورد میکنه و واقعا فهمیدم که اگر یکم از من زبونش بیشتر بوده من مدام دغدغه ذهنی داشتم، حتتی متنفر میشدم از اون شخص و مدام بدش رو به بقیه میگفتم و مدام در حال گلایه و شکایت بودم. جالبهمن با بقیه هم اینطوری شدم بودم یعنی دوستم به من زنگ میزد طفلی دوست داشت حرف بزنه و بگه از خودش و از خودم حتی اما من تا زبون باز میکرد شروع میکردم تیکه انداختن و اینا که ببین من زبونم بیشتره. درسته این ویژگی یک جاهایی میتونه خوب باشه اما الان که آرامش من رو از من گرفته و من اون بخش نامناسب در بقیه رو برانگیخته میکنم که شروع میکنن زبون بازی کردن با من و من باید تمرکزم رو از روی این زبون بازیه بردارم و سعی کنم لذت ببرم از معاشرت با مردم. چه فرقی داره که زبونش بیشتر باشه این مهمه که من از اون لحظه احساس لذت کنم و عشق کنم از اون موقعیتی که در اون قرار دارم و حالا هر اتفاقی هم که قرار بیفته، بیفته من میخوام ازم عاشرتم با بقیه لذت ببرم و این مهم تر از هر چیز دیگه ای هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 186 رای:
    • -
      هدیه اسلامی گفته:
      مدت عضویت: 2508 روز

      سلام .من دوره عشق و مودت رو ندارم فقط جلسه ۹و ۱۰قانون آفرینش که وقتی استاد در مورد برانگیختی توی روابط حرف میزد من هیچی نمیفهمیدم و وقتی این جلسه رو نگا میکردم وقتی این موضوع میومد فیلمو میزدم جلوتر تا اینجارو نبینم ولی با این نوشتتون ی چیزایی برام روشن شد که ازتون واقعاااا ممنونم انگار خود روحیات من بود

      شما قسمت زبون بازی آدمارو برانگیخته میکردید من قسمت مقایسه کردنو توی هر جمعی خودمو با دخترای دیگه مقایسه میکردم میخواستم بگم من بهترم تو بدی من زیبام تونیستی ،من چشام اینطوریه برا توواونطوری من لباسم خوشگلتره براتو نیست

      ازاین کار بدم میومد ولی فکر میکردم باید اینطوری باشی بنظر خودم داشتم کار خیلی شاخی میکردم ،خب وقتاییم شاخم میشکست خخخخ بااین کارم توی جنگ و رقابت من بهترم تو نیستی بود ،ن تنها با همه اینطوری جنگ میکردم با چن نفری توی ذهنم بُتشون کرده بودم با اینکه اصلا نمیبینمشون ولی باز…

      فک میکردم روابط یعنی همین … نمیدونم چی بنویسم و چی بگم برای این راه اشتباه رفته بااین حال بازم ازتون ممنونم که حداقل متوجه این موضوع شدم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
      • -
        مرضیه خوش قلب گفته:
        مدت عضویت: 1986 روز

        سلام دوست عزیز من هم تو دوره ی عشق و مودت شرکت نکردم.ولی موضوعی در مورد روابط توی زندگیم دارم.میخوام خیلی راحت و اسون از همسرم که عقد هستیم جدا بشم درحالی که ایشون مخالف هستن.تا جایی که از فایل های رایگانشون متوجه شدم باید توجهم رو از ایشون بردارم و به ویژگی هایی که دوست دارم و ویژگی های خوب دیگران توجه کنم تا همسرم از زندگیم خارج بشه.نمیخوام رابطمون خوب بشه میخوام بره.نمیدونم این تمرینی که گفتم درسته یا نه؟ممنون میشم راهنماییم کنین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          بهار گفته:
          مدت عضویت: 2813 روز

          مرضیه جان از قانون رهایی استفاده بکن ، این موضوع روی( مخ ) تو هست و با این شرایط نمیتونی اوضاع رو به نفع خودت تغییر بدی ،!

          چسبیدن به خواسته ما را از رسیدن به خواسته دور میکنه

          دلیلی برا خوشحالی پیدا کن به دنیا جوری نگاه کن که به تو احساس بهتری بدهد

          نکات منفی همسرت رو منطقی کن مسایل ناجالب اونو بپذیر

          غر نزن ، گیر نده و رها کن

          بنظرم این پاشنه آشیل تو شده که با تمرکز رو خوبیهای همسرت و ایجاد باورهایی مثل این که همسرم به راحتی و بی دردسر طلاق منو میده یا چیزایی شبیه این برا خودت بساز و هرروز تکرار کن و ترساتو بزار کنار و توکل بکن به خدا که خودش همه چیز رو در زمان درست حل میکنه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
          • -
            مرضیه خوش قلب گفته:
            مدت عضویت: 1986 روز

            ممنونم بهارعزیز.خیلی خوشحال شدم کامنتتون رو دیدم.ممنونم از شما و تمام کسانی که دست خدا میشن تا به بقیه کمک کنند تا راحت تر به خواسته هاشون برسن.اتفاقا دارم کار میکنم روی رها بودن و نچسبیدن به این موضوع.ولی نمیدونم باید اقدام‌عملی هم انجام بدم یا نه؟و اینکه تمرکز روی خوبی همسرم کمی برام سخته برای همین تمرکز میکنم روی روابط زیبا.ادم های متمدن و رابطه های زیبا و عاشقانه و همچنین ویژگی خوب هر ادمی که میبینم.این ها برای رسیدن به خواستم و تغییر مدارم خوبه؟

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
            • -
              بهار گفته:
              مدت عضویت: 2813 روز

              سلام دوست عزیز

              برات ارزوی موفقیت و درک درست قانون و دارم و از اینکه دارین رو قانون رهایی کار میکنید خوشحالم

              عزیزم در جواب سوال اول بگم: در دنیایی که پایه اش بر اساس فرکانس هست زور بازو جواب نمیده ، ما در جهانی زندگی میکنیم که همه چیز رو فرکانس ها وارتعاش های ما رقم میزند وبا تغییر فرکانس ما در شرایطی قرار میگیریم که با ما هماهنگ است و در حال حاضر شما با این شرایطی که دارید هماهنگ هستید ….

              در جواب سوال دوم هم بنظرم قدم بزرگت بخشیدن همسر فعلیت هست و دیدن نکات مثبتش که اگر بتونی باهاش کنار بیای کلی راه رو طی میکنی این شده باعث عذابت و نبودن ارامش در وجودت

              شما سوالاتی که در مورد روابط هست رو بادقت بخونید

              خیلی کمکتون میکنه بخصوص سید کاظم فلاح نکات جالبی رو در جواب دوستان عنوان کردند

              موفق باشید

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      آذر گفته:
      مدت عضویت: 2391 روز

      سلام دوست عزیزم

      دررابطه با تغییری که قصد داری تو خودت بدی

      منم چند تا نکته میدونم

      اینکه سکوت واقعا نعمت بزرگیه

      و خدا هم در قرآن وقتی خواست حضرت مریم س رو رشدش بده و با مردم روبروش کنه دستور روزه سکوت بهش داد

      بنظر من بهترین چیز در مقابل مردم و جمع حفظ سکوته

      گاهی شده تو یه جمع یا بین دو نفر حتی یک کلام حرف باعث شده تمام انرژیای مثبتی ک ب خودمون دادیم نابود بشه

      من ک از وقتی رو خودم کار میکنم ارتباطم خیلی محدود شده با افراد

      ولی همونم ک هستم سکوت میکنم

      در احادیث هم به اهمیت سکوت خیلی تاکید شده و سکوت رو دری از درهای حکمت برشمردن

      حکمت

      که در قران داریم

      (و من یوت الحکمت فقد اوتی خیرا کثیرا )

      سکوت دری از درهای حکمت است سکوت محبت می اورد و سکوت راهنمای انسان به هر خیر و خوبی است

      موفق باشی دوست عزیز?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
      • -
        فاطمه گفته:
        مدت عضویت: 2479 روز

        من متاسفانه با سکوت دائم به اجتماعی نبودن محکوم میشدم مخصوصا از طرف خانواده همسرم که بگو بخند نمیکنه که حرف نمیزنه که میشینه و ما رو نگاه میکنه و علت سکوت من این بود که چندبار صحبت کردنم باعث شده بود سوتعبیر بشه و البته مدارهای ما کاملا متفاوت بود و هیچکدوم همدیگه رو درک نمیکردیم و من بیشترین ضربه رو وقتی خوردم که بدون توجه به صحبت های استاد که دائم میگن تا کسی نمیخواد ارشادش نکنین این حرفا رو نزنین برخلاف این صحبت استاد من چند بار نکاتی رو گفتم که به من گفتن تو هیچی نمیشی تو به هیچ جا نمیرسی تو دیوانه و خل شدی و هراران مورد که تو غربت و تنهایی بدجور دلم رو شکست و توهین بود به من ولی من سعی کردم با قدرت بیشتری روی تمارین تمرکز بذارم اوایل فایل هایی رو مشارکتی میخریدم و گوش میدادم ولی انگاری یه عذاب وجدان بود که تو بهای اونا رو ندادی یهو تصمیم گرفتم و همه رو پاک کردم و چسبیدم به صحبت های رایگان استاد و الان بعد از یکسال جایگاهی دارم که هیچ کس در خانواده خودم و همسرم نداره از لحاظ موقعیت شغلی معروفیت و درامد به حدی رسیدم که فکر میکنم با سرعت بالای صدکیلومتر بر ساعت دارم پیش میرم…اوایل سکوت من باعث بدنام بودن من بود ولی الان که روی خودم کار کردم کسی به سکوت من کاری نداره و البته اون افراد از زندگی من کم کم رفتن یا حضورشون کمرنگ شد و لازم نیست هرروز ببینمشون نهایتا هفته ای دوساعت میبینم و یا گاهی ماهی ۲ ساعت و این فوق العاده اس. از ته قلب با تمام وجود بخاطر اگاهی هایی که خدا بواسطه استاد عباس منش به من میده سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
        • -
          سهیلا سلیمی گفته:
          مدت عضویت: 945 روز

          سلام عزیزدل همفرکانسی عزیزم الان که دارم این نظرراباتون مینویسم اشکهام جلوی دیدگانم را گرفته مرسی نمیدونم امروز چه روزیه که خداوند مرا به اینجا کشونده عزیز دل نوشته هات چقدر زیبا بود وچقدر به من کمک کرد که چگونه منم میتونم برسم به همه اون چیزها

          منم دقیقا مثل شما در جمع خانواده همسرم مدام مورد تحقیر وایراد که حرف نمیزنم واینکه عروسی میخواستن دست وپادار وحراف ولی من بر خلاف شما عمل کردم وسعی کردم اونجوری باشم که اونها میخوان واونقدر تمرکزم را روی این مسائل گذاشتم که 22 سال زندگیما خراب کردم وهنوز در کنارهم هستیم وباز هم هرروز مسایل جدید ولی حرفهای شما امیدی در قلب من ایجاد کرد وباور مرا به یکباره درهم شکست مرسی خواهر گلم تبریک بابت موفقیتهاتون وآرزوی سلامتی برای شما از خدا میخوام برای عالی شدن زندگیم هدایتم کنه مرررررررررسیییییی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            فاطمه گفته:
            مدت عضویت: 2479 روز

            سلام دوست من خوشحالم صحبتهام مفید بوده از زمان کامنت قبلی من مدتها میگذره و من اینقدر پیشرفت کردم که الان با اشک در نیمه شب در هتلی در دبی توی وان دراز کشیدم و دارم در سکوت راز و نیاز میکنم‌و این پیام رو تایپ میکنم، اقامتم رو دریافت کردم سفرهای روییاییم رو رفنم اخرین سفرم به ژاپن بود خیلی لوکس و لاکچری، همزمانی های زندگیم زیاد شده درحدی که میگم خدایا اگه قرار بود خودم سرنوشتم رو بنویسم به عقلم نمیرسید این اتفاقات رو بنویسم الان دارم روی‌واردات کار میکنم و از کار فیزیکی و سختم فاصله میگیرم و درامد بسیااار بالاتر رابطه عالی با همسرم و تقریبا قطع رابطه با خانواده همسرم و اطرافیان‌و حتی دوستان که اونم فقط الله انجام داد من هیچ دخالتی نداشنم کع خودش داستانها داره

            میدونم که استاد داره میخونه و میدونه اشک های من چه جنسی داره و استاد میدونه این فرکانس ایندش چیه فرکانسی که از من شروع شذ و به ابراهیم و توحید رسید

            اره اون خداست که اعتبار میده ثروت میده تو رو جدا میکنه از همه و اوج میده حال خوب میده سلامتی میده همه چی میده من گاهی به خودم میگم هی تو باید سجده کننان راه بری و حرف بزنی زندگی کنی نباید اصلا سر از سجده برداری ازبس معجزات میبنم

            اینقدر نتایج من زیاااااده که نمیتونم بگم یک سال صبر کردم بلکه هر ثانیه دارم رشد میکنم

            خدایا ممنونم

            استاد ممنونم دعای دایمی من اینه خدایا با استاد عباس منش قصری بده از زمرد و یاقوت و الماس وسسسط بهشت خخخخ وسط وسط وسط بهشت که من رو با تو اشنا کرد

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
            • -
              رامین خطی گفته:
              مدت عضویت: 1434 روز

              سلام خانم زحل

              خواهر گلم

              الهی شکر که به همه خواسته هات رسیدی

              و من چقد از کامنتتون روحیه گرفتم و انگیزه ام زیاد شده

              کامنت چند سال قبلتم خوندم و خداروشکر که این مسیر زیبا رو باور کردی و برای ماهم باورپذیر کردی که همه خواسته ها دست یافتنیه و فقط باید به این مسیر توحیدی باور صددرصد داشت و خدای رزاقمون همه خواسته ها مونو برامون بوجود میاره

              به امید خدا هر لحظه از زندگیت لذت ببری و حال دلت همیشه خوب باشه

              موفق و شاد و ثروتمند باشی

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              نگار گفته:
              مدت عضویت: 2148 روز

              اینقدر ذوققق کردم کامنت خوندم

              چقدر حالم خوب میشه و ایمانم قویتر که ببین

              متعهد بوده

              مدام کار کرده

              و اینم نتیجه اش

              پس منم میتونم

              زحل عزیز ممنونم برای کامنت تاثیر گذارت

              لطفااا

              لطفاا بازم از نتایجت برای ما بگو

              شادی و سلامتی و ثروتت هر روز بیشتر و بیشتر

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              حامد گفته:
              مدت عضویت: 865 روز

              سلام دوست عزیز

              جالبه که نتیجه سکوت شما خیلی مثبت بوده!!!

              خیلی دوست دارم از بقیه پیشرفتها تون بدونم مخصوصا تو مسائل مالی و روابط

              در مورد جایگاه فعلیتون و اینکه با صبر کردن و تکامل به این مرحله رسیدین؟

              خدا میدونه که چقدر مشتاق شنیدن حرفاتون هستم

              چونکه اون جنس اشک ریختنهای بی اختیار هنگام شنیدن فایلهای استاد بارها و بارها برام پیش اومده و قشنگ متوجه میشم چه حسی دارید چون لمسش کردم

              به هر حال با خوندن کامنتتون کلی انرژی گرفتم و خیلی خوشحال شدم و براتون آرزوی سلامتی و ثروت و شادی بیشتر میکنم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فاطمه عظیمی گفته:
        مدت عضویت: 3505 روز

        سلام دوست عزیزم یک تضادی در زندگی وروابطم ایجادشد که به کامنت شماهدایت شدم و جوابم رو گرفتم سپاسگزارم دوست خوبم چقدر زیبا پیشنهاد سکوت دادین من همیشه فکر می کردم باید خوبیهای دیگران ونکات مثبتشون رو بزرگ کنی وبهشون بگی وبه طور کل فکر می کردم حتما باید حرف بزنم همه هم منو مثبت اندیش می دیدند غافل ازاینکه چقدر انرژیم رو از دست می دادم و ازمدارم خارج میشدم ولی شماخوب پیشنهادی دادین اول خودم پس سکوت بکنم تا در فرکانس خودم بمونم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          زهره گفته:
          مدت عضویت: 806 روز

          سلام دوست عزیزم من حدودا سه ماهه که با این سایت آشنا شدم منم دقیقا با همین مشکل روبرو بودم تا اینکه الان هدایت شدم به این کامنت زیباتون و خداروشکر میکنم که فهمیدم سکوت کنم و فقط زیبایی هارو نکات مثبت برای خودم ببینم و توی دلم خودم تحسینشون کنم سپاسگزارم برای این راهنماییتون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مهدی رجبی گفته:
        مدت عضویت: 3850 روز

        آفرین آفرین

        دقیقا منم زیاد تجربش کردم هر دو تا حالت رو

        هر وقت سکوت کردم و وارد جزییات حرفها نشدم و آرام گرفتم همه چی خوب پیش رفته و انرژی روانی جمع شده (افزایش قدرت و اعتماد بنفس و مانیستیم شخصی) و هر وقت نتونستم کنترل کنم کلامم رو اوضاع بد شده

        یک رابطه تنگاتنگ و مستقیمی با کلام و زبون با تمام اتفاقات و روابط بدون استثنا وجود داره

        همین یک کار رو به تنهایی اگر استاد بشیم و تمرین کنیم (به خودم میگم اگر تمرین بیشتری بکنم) دنیایی از اعتماد به نفس و ایمان و عزت نفس رو برای اتفاقات جدید و عالی و ساختن فرکانس ها و باورهای عالی رو منجر میشه

        خیلی ممنونم خانم میاحی عزیز که باعث شدید دوباره یادآوری بشه برام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حمید خالقی گفته:
      مدت عضویت: 3882 روز

      به عقیده من اینکه سر زبون بازی با اطرافیانتون مسابقه داشتین این از کمبود عزت نفس ناشی میشه.احتمالا شما خودتون را در درون سرزنش میکنین و یا احساس گناه دارین و …. و بعد به دنبال یه راه فرار میگردین.چه راه فرار ساده تر از این که با زبون بازی خودتون را فریب بدین که از این طریق به خودتون ثابت کنین که از طرف مقابل بهتر هستین؟ به عقیده من این رفتار برمیگرده به ضعف در عزت نفستون.شاد موفق و پیروز باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      ندا گفته:
      مدت عضویت: 1553 روز

      سلام دوست خوبم

      من کامنت شما رو قبلا هم بارها و بارها خونده بودم اما امروز باز ک خوندم متوجه شدم منم عین شما هستم، منم زیاااد به این موضوع زبون بازیه فک میکنم ولیییی اینقد این تو من مخفی بوده ک تازه پیداش کردم! همیشه از اینکه تو جمع سوتی بدم میترسیدم و همیشه هم سوتی دادم و همیشه میخواستم به موقع جواب بدم و به خساب خودم حاضر جواب باشم، چون فک میکردم اینجوری باحالتر بنظر میرسم همیشه هم همهههه بهم میگن خیلییی جواب اماده داری و زبونت بقولا درازه. ولی من اینو ی ویژگی عالی برای خودم میدونستم اما الان ک عمیقتر بهش نگا میکنم میبینم بقول مامانم همین زبونم خیلیییی جاها برام شر شده. و بهتره قبل از اینکه صحبتی رو شروع کنم یکم زیر زبونم مزه مزش کنم. چ دلایی رو ک نشکوندم با این زبونم و چ حرفایی ک نباید میزدم و زدم، درسته خیلی وقتا بعدش متوجه میشدم ک حرفام نیش داره و خدا رو شکر جراتشو داشتم رفتم جلو و عذرخواهی کردم اما خب بهتره ک تغییر رویه داد و بجای اینکه عذرخواهی کنم، حرفی رو ب زبون نیارم ک هم بقیه و هم خودم از همه مهمتر اسیب نبینم چون کلییی بعدش خودمو سرزنش میکردم ک میشد همون احساس بد و از اونجایی هم ک احساس بد نتیجش میشه اتفاقات بد، پس بهتره جلوگیری کنم از این روند. فقط کافیه هروقت خواستم حرفی بزنم فقط به این فک کنم ک ایا تو این شرایط، حرفی ک میخوام بزنم ارزشش رو داره؟ چه سودی به حالم داره؟ وقتیکه به خودم ده ثانیه اجازه فک کردن رو بدم فک کنم خیلییی چیزا تغییر کنه و مسلما همین ی دونه تغییر در رفتارم منو خیلیییی بزرگتر میکنه و مدارم رو بالاتر میبره و خدا میدونه چ درهایی برام توی روابطم باز خواهد شد ک قبلا کلییی باهاش مشکل داشتم، خدا رو شکر میکنم ک دوباره به کامنت شما دوست عزیزم برخوردم، هرچند اولش ک شروع کردم ی نجوایی میگف اینو ک خوندی قبلا بگذر اما گفتم نه شاااید ی نکته جدیدی داشته باشه ک قبلا درک نکردم و متوجه شدم بلههه چ نکته ای توش پیدا شد و من چ چیزی در درونم مخفی شده بوده!!! حالا ک عمیقتر نگا میکنم علاوه براینکه باید فایل های استاد رو بارها بارها دید، حتی باید کامنت هایی ک دوستای عزیزم توی سایت هم میذارن رو بارها و بارها خوند. خدایااا شکرت برای درک این اگاهی جدیدم

      از استاد و مریم جون عزیزم سپاسگزارم برای فراهم کردن چنین فضای مثبت و فوق العاده ای

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 2483 روز

    سلام به استاد شایسته مهربانم وسپاسگذارخدای مهربانیها که در این ساعت از شب در بین خوابو بیداری موضوعی که سخت ناراحتم کرده بودو به شدت دنبال جوابش بودم رو در این مقاله پیداکردم خیلی سعی میکردم توجه نکنم به ناخواسته ای که برایم اتفاق افتاده بود و کمی میخوابیدم و باز پامیشدم گوشیمو روشن میکردم میومدم سایت هی به خودم میگفتم زهرا برو سایت قسمت عقل کل ی چرخی بزن حالت خوب میشه یهویی دستم رفت روی قسمت حل مسائل و به این مقاله هدایت شدم واقعاا عالی بود هر خط از این مقاله جواب تمام سوالاتی بود که تو ذهنم بودجواب اینکه اصلا چرا من این وجه از ادما رو میکشم بیرون و بعد دلخور میشم اینکه اصلا من چطوری خالق شرایطمم اینکه میتونم چطوری باورسازی کنم اینکه کلید تمام موفقیتام احساس خوبمه که عین رادار کارمیکنه اینکه من چطورمیتونم با کار کردن روی باورهام داشتن احساس خوب همون وجه از ادما رو جذب کنم که دلخواهم هست اینکه توی تمام تضادهای زندگیم تو بخشای روابط ثروت سلامتی و معنویت اولویت احساس خوبمه اگه بتونم تا این حد باخودم و خدای دورنم هماهنگ بشم کار تمامه دیگه نگرانی معنایی نداره چون منم که خالق شرایطو زندگیم هستم

    خدایا شکرت بابت این حجم عظیم از اگاهی ممنونم خانم شایسته عزیز در پنا خدای مهربانیها شاد باشید

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      زهرا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 2094 روز

      یکی از بزرگترین ایرادهای شخصیتی من،شک کردن به آدم‌هاست که همیشه فکر میکنم بهم دروغ میگن که از قضا این قسمت از شخصیتشونو بیرون میکشم و میفهمم بهم دروغ گفته،مخصوصا همسرم.

      از این به بعد باید باورسازی کنم که همسرم حتی کوچیکترین و جزئی ترین مسائل زندگیشو بمن میگه و با من خیلی روراسته.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    کاربری حذف شده گفته:
    مدت عضویت: 2308 روز

    باتشکر از خانم شایسته

    مطالب خیلی عالی است شکی درآن نیست

    به منم خیلی کمک کرده وهرجورباشه آنها چندین بارمیخونمشان.

    ولی بنظر من ساد. ه نوشته نشدندیا ساد. ه نیستند من ذهنم مطالب سخت وپیچده را نمی‌کشه تاکمی مطالب میخونم خسته میشم کاشکی مثل آقای عباس منش مطالب ساده توضیح میدن این نوشته ها ساده نوشته بشن و تاراحتر بتونیم بخونیم.

    وبنظرمن قسمت روابط یک قسمت دیگه کم داره نوشته بشه اینجا این موضوعات که گفتم فقط ندای درونم بود که بهم گفت بنویسم ومنم انجام دادم ولی برخلاف تمام این موضوعات من از ته دلم ازشما واستادعزیزم تشکرمیکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        هاله ریاحی گفته:
        مدت عضویت: 2385 روز

        سلام به خانم شایسته عزیز

        بعد از گذشت ۴ ماه از کامنتی که بالا نوشتم

        الان خیلی نظرم فرق کرده

        امیدوارم از سخن قبلم ناراحت نشده باشید که میدونم اینطور نیست و ناراحت نمیشید?

        اما الان حس میکنم واقعا دوست دارم بشینم ساعتها روی باورا کار کنم

        و با اشتیاق حتی همین متن هایی که قبلا واسم پیچیده بود رو بخونم

        تازه متوجه شدم که کار کردن روی باورها چه اندازه لذت بخشه

        و میتونه جذاب باشه طوری که گذر زمان رو نفهمی !

        البته نگارش ساده و قابل فهم برای همگان روش بسیار پسندیده ای هست و خداوند تعالی بااینکه میتوانستند خیلی روشها داشته باشن در فرستادن کتاب اسمانی قران

        ولی روش ساده را برگزیدند

        اما الان بنظرم دیگه روش نگارش خانم شایسته ، سخت نیست بلکه فقط سبک نگارشی است متعلق به خود ایشون ?

        و واقعا از شما متشکرم خانم شایسته بابت این قسمت که مثل میوه های درختهای دوره های استاد میمونن

        قطعا حضور شما در کنار استاد بوده که باعث شده پویایی و آگاهی های پربار سایت عباس منش دات کام به بار بشینه

        و هر دوی شما هستید که باید مورد تشکر قرار بگیرید ?

        امیدوارم همگی ما روز بروز در مسیر خدا جلوتر بریم و به خدا نزدیک و نزدیکتر بشیم

        در پناه خدای رحیم باشید ?

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    رویا رهسپار گفته:
    مدت عضویت: 2640 روز

    سلام به استاد گرانقدر و تمامی اعضای عباسمنشی ها

    امروز اشک شوق تو چشامه سپاسگزار خداوندم که این آگاهیها رو از زبون استاد به ما می رسونه، واقعا زبان از بیان احساسم قاصره، عاشق کلمات توحیدی استادم، مو به مو آموزه هاشون رو عملی کردم و به نتیجه رسیدم وقتی تقدیر ناممو خوندم اشک شوق و اشک سپاسگزاری قلبی بر وجودم منقلب شد سبحان الله که درمورد جذب همسر دلخواه هر ویژگی که قید کرده بودم همون شخصو جذب کردم واقعا بقول استاد نمیخواد کار خاصی بکنی فقط کافیه هماهنگ باشی،نیمه ی گمشده ی خودم رو از اون ور دنیا توسط دستان کمکی خداوند بخودم جذب کردم و تو دوران نامزدی واقعا هماهنگ بودیم و به راحتی بعد از دوران نامزدی عقد کردیم خداروشکر همه چی طبیعیه،میخوام بگم که حتما حتما حتما حرفهای استاد رو عملی کنید وقتو انرژی بزارید مطمعن باشید قانون جواب میده من 40 تاباورمحدود کننده ی ازدواج رو نوشتم و 9 ماه رو باورهای ذهنیم کارکردم و نتیجه داد دوست دارم داد بزنم که بقول استاد ما با ذهنیتمون زندگیمون رو بر خودمون محدود کردیم در هرفضای قرار بگیری همون اتفاق برات میفته طبق آیه ی قرآنی. پس خواهشا کار کنیدرو ذهنتون دوست دارم همه به این حرف برسن اینکه قانون جواب میده و برای همه یکیه و این شور و شعفی که دارم رو تجربه کنید، امیدوارم همه به رویاهاشون برسن

    دوستون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      ملیحه توان گفته:
      مدت عضویت: 3425 روز

      آفرین خوشحال شدم راحیل جان

      از خوندن دیدگاه تون .

      می تونم خوشحالیتون رو درک کنم .

      اینکه فردی خارج از کشور رو تونستید جذب کنید برام خیلی جالب بود .

      به امید شنیدن موفقیت های بیشتر از شما .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      شیرین دلاوری گفته:
      مدت عضویت: 2478 روز

      سلام راحیل جان

      الان کامنتتونو خوندم و بسیار خوشحال شدم براتون وهم اینکه باورای خودمم تقویت شد و امیدم بیشتر٫٫٫یه باور غلطمو طبق حرفاتون پیدا کردم٫جایی ک گفتین جفت دلخواهمو از اون سر دنیا،خدابا دستاش بهم رسوند٫٫٫باور غلط منم همینه ک باید تو محل زندگی من باشه ٫٫٫مرسی بابت نظر قشنگتون٫٫٫

      گفتین چهل باور غلط رو نوشتین و روش کار کردید٫٫٫میشه خواهش کنم خلاصه ای از اونا رو به منم بگین و متقابلا باور درستشو؟! مختصری از نحوه کارتون رو هم بگید٫٫٫البته حدس میدگزنم به چه روشی ولی دوس دارم خودتون بگین٫٫٫

      اطرافیان من چه خانواده و یا همسایه ها ک با مامانم حرف میزنن خ باوراشون محدوده٫٫٫میگن پسر فقط اخلاق داشته باشه کافیه، بقیه چیزا نداشته باشه مهم نیست٫٫کم کم بدست میاره٫٫٫من میگم نه میشه در یه حد مناسبی همه رو داشته باشه٫٫٫چرا نشه؟!

      ولی تکرار این حرفا اینقدر زیاده ک کسل کننده میشه٫٫منم گوش نمیدم ولی کلا زیاد میشنوم٫٫٫٫

      ممنون میشم خلاصه ای از باورای غلط و باورای درستشو بگین ک منم با مطالعه باورای شما ترمزامو بهتر و بیشتر شناسایی کنم٫٫٫٫

      مرسی

      اگه امکانش باشه براتون ک تو سوال عقل کل دررابطه با ترمزهای روابط عاشقانه جوابشو مفصل بدین دیگه عالی میشه٫٫٫٫پیشاپیش مرسی از پاسختون????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        رویا رهسپار گفته:
        مدت عضویت: 2640 روز

        سلام شیرین جان

        باورهای محدودکننده:

        *اگر پولدار بودم، شانس ازدواجم باکیس مناسب و خوب، بیشتر میشد

        *تواین دوره زمونه، بیشتر دنبال دخترای شاغل هستن

        *عدم خودباوری از درون ونداشتن اعتماد به نفس (عدم باور زیبا و خوش اندام بودنم)

        * بدلیل آپارتمان نشینی شانس ازدواجم کمتره(اگر خونمون ویلایی بود کیس مناسبتری میومد، چون آپارتمان نشینی رو جزء فقر مالی بحساب میوردم)

        *مردا دنبال اسمو رسمو اعتبار خانواده ی دخترا هستن اگر بابام شاغل دولتی یا رسمی و اسمو رسمی تو اجتماع داشت شانس ازدواج خوبم بیشتر میشد

        * بخاطر سنی که دارم شانس ازدواجم کمتره

        * بخاطر سنم، فرصت بارداری طبق تحقیقات علمی که شنیده بودم، رو ندارم پس نیازی نیست ازدواج کنم

        *ذهنیت منفی نسبت به آقایون بدلیل شنیدن و دیدن تجربیات دیگران (مثلا مردها خیانتکارن، خسیسن، بفکرخودخواهی خودشونن و٫٫٫٫) و تعمیم دادن این ذهنیت به کل آقایون (درصورتیکه بعدها باتغییرباورام فهمیدم که همشون اینجوری نیستن)

        *باور به کم بودن آمار پایین ازدواج باشنیدن از رسانه ها و اطرافیان

        *ازدواج رو براخودم نمیخواستم فقط بخاطر ترس از قضاوت و خجالت از اطرافیان(درصورتیکه استاد گفتن که اگر هدف از خواستت برای حالو احساس خوب خودت باشه به خواستت میرسی ولی اگر برای تائید گرفتن از دیگران باشه، از خواستت دور میشی)

        *ازدواج بخاطر فرار از شرایط خونه و فرار از تنهایی(که باز استاد در جلسه نهم و دهم قانون آفرینش این موردو کامل توضیح دادن)

        *تزس از ازدواج بخاطر٫٫٫٫٫٫

        *ترس از ازدواج بدلیل ترس از تحمل ویار در زمان بارداری

        * ترس از زایمان و درد کشیدن

        *ترس از ازدواج و قبول مسئولیتهای همسرداری، خانه داری و بچه داری

        * عدم لیاقت برای زندگی خوب و ازدواج خوب

        *دیدگاه غلط نسبت به الله یکتا که خدا برای همه دخترا ازدواجو خواسته ولی برای من نخواسته

        *بخاطر منزوی بودن و نداشتن روابط اجتماعی و نرفتن خونه فامیل، کسی منو نمی بینه که بیاد خواستگاریم

        *فامیل همه حسادت منو خواهرمو دارن و واسطه ی خیر برای ازدواج نمیشن حتی اگر کسی بشون پیشنهاد خواستگاری از ما رو بده، اینها واسطه نمیشن

        *احساس خودکم بینی بخاطر وسایل خونه و کلا خونه زندگیمون

        *احساس خجالت از اولین جلسه ی معارفه با خواستگار چون بدلیل خجالتم، نمیتونستم درست صحبت کنم و میشنیدم که میگفتن بدرد ازدواج و مسولیت نمیخوره

        *ترس ازینکه شوهرم آدمی شکاک، بد دل، بداخلاق باشه یا آزادی رفت و آمد و استقلال رو ازم بگیره

        * بچه داری سخته و کامل زندگیمو قفل میکنه

        *باور و تعصبات مذهبی نادرست بدلیل شنیدن الگوهای غلطی که رو زبونها افتاده، که منم شاید عاق والدین شدم چون تو قرآن گفته به والدینتون ( اف ) هم نگین

        *قشنگی و خوبی ازدواج فقط به روزای اوله بعدش صدتا مصیبتو درده(حرفای همیشگی مادرم که تبدیل به باورشده بود واسم و همیشه ذهنیتم به ازدواج بااین باور آلوده بود و ترس از ازدواج داشتم)

        *تو این دوره زمونه همه چی برا آقایون از لحاظ وجود زن تو زندگیشون مهیاست پس نیاز به ازدواجشون کمتره و میزان ازدواج کمه (باور کمبود)

        *هزینه های ازدواج سرسام آوره

        *دوره زمونه جوریه که آقایون فقط درصورت عشقو عاشقی و ارتباط٫٫٫٫٫ اقدام به انتخاب همسر میکنن و من که مخاطبی ندارم شانس ازدواجم کمتره

        * ترس از ازدواج با کسی که از لحاظ ظاهری ممکنه مناسب نباشه براهمینم همیشه ازین نوع کیس ها رو جذب خودم میکردم و ازدواج صورت نمی گرفت

        *هر کی نگاه یا سلامم میکرد این ذهنیتو داشتم که اینها بخاطر سواستفاده گری میخوان سر زبون رو باز کنن (براهمینم همیشه فراری بودم و ترس داشتم وحتی اگر کسی نیت خوبی هم داشت من اونو باور نداشتم)

        *آقایون همه دنبال دخترای زیر ۳۰ سال هستن

        *خجالت از اطرافیان بخاطر حجاب و پوشش مادرم، چون این فکرو داشتم که زمونه عوض شده و همه با مد پیش میرن ولی مادرم هنوز تو تعصبات فرهنگی درجا میزنه

        جلسه نهم و دهم قانون آفرینش تو این زمینه لول درک و باورها و حتی شناسایی باورها رو عمیق تر میکنه

        بقول استاد در پناه الله یکتا سعادتمند باشید٫

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
        • -
          شیرین دلاوری گفته:
          مدت عضویت: 2478 روز

          مرسی راحیلم….از پاسخت لذت بردم…وای ک چقد ترمزامو پیدا کردم…فکر میکردم ندارم یا کمرنگه ولی دیدم تو ناخوداگاهم با خودم تکرار میکنم….مرسی عزیزم…انشالله ک خوشبختی و عشق زیاد از سر و کولت بالا بره و همیشه گل لبخند رو لبات باشه دوست عزیزم…??

          در پناه حق?

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          فاطمه گفته:
          مدت عضویت: 3217 روز

          سلام راحیل عزیزم

          من بطور اتفاقی به کامنتت هدایت شدم و خیلی شگفت زده شدم از اینکه منم چقدر درگیر این ترمزها هستم وخبر ندارم

          و همین الان شروع کردم به نوشتنشون

          واقعا الان متوجه ی دلیل اینکه استاد انقدر تاکید دارن که کامنتای بچه هارو بخونین شدم

          سپاااااس گذارم ازت که وقت گذاشتی و اینهارو نوشتی عزیزم

          من به تازگی شروع کردم بطور خیلی جدی به تغییر دادن باورهام

          و اینکه سوالم ازشما اینه که بعد اینکه ترمزهامونو شناسایی کردیم ، قدم بعدی چیه؟

          خیلیییی ممنون میشم اگه به سوال من پاسخ بدی?

          ان شالله که لحظه به لحظه ی زندگیت سرشااااار از عشق وسلامتی و ثروت و زیباااایی باشه عزیزدلم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            رویا رهسپار گفته:
            مدت عضویت: 2640 روز

            سلام ftme

            عزیزم همچنین شما هم انشاءالله تک تک لحظات زندگیت سرشار از عشقو سلامتی و ثروت باشه

            بعد ازینکه ترمزها(باورهای منفی) رو شناسایی کردی باید باورهای مثبت اونها رو بنویسی و هر روز، روزی 1 ساعت رو باورهات کار کنی،به مرور نتایج تغییر باورها رو میبینی، برای هر باوری که نیاز به الگوی فکری اگر باشه اون الگو رو پیدا کنی مثلا بخاطر بزرگتر شدن سن شانس ازدواج کمتره، بعد ی الگو پیدا کن که با سن بالا موفق به ازدواج شده باشه، بعد بخودت بگو فلانی که تونسته منم می تونم

            بقول استاد:

            در پناه الله یکتا سعادتمند باشی عزیزم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
            • -
              فاطمه گفته:
              مدت عضویت: 3217 روز

              سلام رویا جان یک دنیاااا ممنون

              کامنتت رو خوندم و تمام سعیمو میکنم که بتونم مثل شما عمل کنم بهشون??

              با آرزوی شااادی و عشق فراااوون برای شما رویا جان و بقیه ی دوستان

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رویا رهسپار گفته:
        مدت عضویت: 2640 روز

        سلام رعنا جان

        باورهای محدود کننده یا همون ترمزهای ذهنی که خودم داشتم رو برای شیرین جان کامنت کردم

        امیدوارم شما هم بخونید و رو باوراتون کار کنید ونتیجه بگیرید

        منتظر خوندن خبرهای خوبتون هستم

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رویا گفته:
      مدت عضویت: 2323 روز

      سلام راحیل جان خیلی خوشحالم که به هدفت رسیدی و برات از صمیم قلبم ارزوی خوشبختی دارم

      من موانع ذهنی که نوشتی رو خوندم و خیلی هاش همون موانع ذهنی من بود و پیداشون کردم ولی نمیدونم چگونه این موانع رو از بین ببرم اگه امکانش هست موانع که گفتی رو برام بگی چطوری از بین بردیشون

      بازم ممنونم ازت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رویا رهسپار گفته:
        مدت عضویت: 2640 روز

        سلام رویا جان

        روش تغییر باورها به این شیوه ست که هرباور منفی رو که نوشتی روبه روش باور مثبت مربوط به همون رو جایگزین کن و هرروز تمرین و مرورشون کن یا صدای خودتو ضبط کن و هر روز گوش بده و درمورد همون باور مثبت تعمق کن

        بخشی از باورهای مثبت رو با باورهای توحیدی و باور فراوانی ترکیب میکردم و بخشی از اونها لازمش کار کردن روی اعتماد به نفسه

        مثلا یکی از باورهای منفیم،

        آقایون دنبال دخترای زیر 30 سال هستن:

        باور مثبت جایگزین :

        اتفاقا آقایونی که دنبال دخترای پخته و بالای 30 سال هستن، خیلی زیادن (باور فراوانی) و نیازی نیست کار خاصی بکنم فقط کافیه رو خودم کار کنم. وقتیکه من درافکار درست و مدار درست باشم خداوند اذا اراد شیئا یقول له کن فیکون

        پس همه چیز موجود میشود.

        مثلا در رابطه با فرصت بارداری

        من با تکیه و اعتماد به قدرتمندی خدا فارغ از شرایط سنی،راحت و آسون در هر سنی باردار میشم (الگو: داستان حضرت زکریا که با وجود سن بالا و عاقر بودن زنش، صاحب فرزند شد)

        خداوند فراتر از زمان، مکان، علم و…. هستش و اگر درخواست کنیم و اراده کرد که اجابت بشیم هیچ چیزی نمیتونه تأثیرگذار باشه ن سن ن تحقیقات پزشکی

        خداوند به موقعش، از راه طبیعی خودش و به شکل درستش همه چیزو وارد زندگیم میکنه

        اگر مبهم بود ذکر کنید که باز توضیح بدم

        با آرزوی موفقیت و شادی برای رویا جان و تمام اعضای خوب خانوادم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          رویا گفته:
          مدت عضویت: 2323 روز

          سلام راحیل جان بازم ممنون که وقت گذاشتی و جواب دادی

          مثلا اون باوری که نوشته بودید در مورد احساس خودکم بینی بخاطر وسایل خونه و کلا خونه زندگیمون این رو چطوری براش جمله مثبت بنویسم

          یا مثلا من دوست دارم یه شهر خاص زندگی کنم ولی توی روستا زندگی میکنم چطور باید جمله بسازم که مثلا همسرم اون شهر زندگی کنه اصلا میشه اینجوری؟

          باور اینکه اگه بخوای با یه پسر پولدار ازدواج کنی خب جهیزیه خیلی خوبی هم باید بدی ولی خب وضع اقتصادی پدر من اجازه اینو نمیده و من دوس دارم طرفم خودش جهیزیه رو بده ولی باز خودم به حرفم خنده ام میگیره اینو چطوری باید از بین ببرم

          *هر کی نگاه یا سلامم میکرد این ذهنیتو داشتم که اینها بخاطر سواستفاده گری میخوان سر زبون رو باز کنن (براهمینم همیشه فراری بودم و ترس داشتم وحتی اگر کسی نیت خوبی هم داشت من اونو باور نداشتم) اینم یکی از باورای منه هم تو روابط و هم موقعی هایی که میرفتم مصاحبه کاری ولی نمیدونم چطور از بین ببرمش

          بازم ممنون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
          • -
            رویا رهسپار گفته:
            مدت عضویت: 2640 روز

            سلام رویا جان

            خجالت و خود کم بینی از وسایل و خونه زندگی:

            پذیرش قلبی شرایط زندگیمون(یعنی دیگه تو ذهنم باشرایطی که دارم نجنگیدم بلکه هر روز سپاسگزاری میکردم)

            واقعیت زندگی من همینه، من تمام شرایط زندگیم از لحاظ محل خونه و مکان، وسایل و لوازم و….. رو همین جوری که هست می پذیرم و ایمان دارم وقتیکه رو باورهام کار کنم، شخصی رو جذب میکنم که جذب ارزشهای درونی و ارزشهای واقعی من بشه، بمن اهمیت بده ن خونه زندگی پدری،

            اتفاقا آقایونی هم هستن که به خود همسر آیندشون اهمیت میدن به پایبندی و تعهدش، به وفاداریش و اصالتو نجابتش ن به لوکس بودن طرز زندگی و تجملات

            در مورد سوال دوم شهر و روستا، البته که میشه صددرصد

            در کنار باورهات، تصاویری ازقسمتهایی از شهر که دوست داری رو در تجسم خلاق و در فایل آرزوهات یا خواسته هات به کار ببر و هر روز نگاهشون کن مثلا خودتو همسر آیندتو، تو همون تصاویر تجسم کن و حین تجسم تأیید کن که میشود، حتما میشود، اصلا جوری تجسم کن که به خواستت رسیدی و داری اونها رو بطور واقعی تجربه میکنی. الگو یادت باشه، اتفاقا ی الگو خودم بگم مثلا پسر یکی از اقوام دورمون با ی خانمی که ساکن روستای دور و خیلی پرت طوریکه برا رسیدن به اونجا باید قایق سوار بشی، ازدواج کرد و اینم بگم خونه زندگی دوماد بسیار لوکس هستش که من یکی تا این حد ایمان نداشتم به این اتفاقات (بگو که وقتی شخصی تونسته باباورهاش همچین کیسی رو جذب کنه منم میتونم)

            الله مایغیروا بقوم الا مایغیروا بانفسهم

            خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمیدهد مگر درونشان را تغییر دهند پس کافیه فقط ذهنیتمون رو تغییر بدیم

            در مورد ازدواج با پسر پولدار هم کافیه که فقط اون حالتهای زندگی رفاه و لوکس رو تجربه کنی باتجسم خلاق و بگو که من لیاقت بهترین زندگی در بهترین جای دنیا، بابهترین ٱب و هوا و زیباترین جای دنیا، هستم با بهترین خونه زندگی و لوازم لوکس و… خودتم میتونی اضافش کنی

            بهترینها رو براتون آرزومندم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
            • -
              رویا گفته:
              مدت عضویت: 2323 روز

              سلام راحیل جان ازت ممنونم با راهنمایی های عالیت

              من باید عزت نفسم رو بالاببرم که پاشنه آشیلم هست

              خیلی لطف بزرگی بهم کردی

              دوستت دارم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فائزه شهزاد گفته:
      مدت عضویت: 2503 روز

      سلام رویا عزیز …امیدوارم حالت عالی باشه

      خیلی لذت بردم از کامنتت و نتیجه عالی ک گرفتی …

      خیلی دنبال این بودم ک نتیجه دوستان و ببینم ک در مورد جذب همسر دلخواهشون گرفتن با کار کردن روی خودشون و تغییر باورهاشون …

      و کامنت شما دقیقا همین بود ….و دیدم تو صفحه تون ک دوره عشق و مودت رو هم شما ندارید و با این حال انقدر روی خودتون و باورهاتون عالی کار کردین و به نتیجه دلخواهتون رسیدین … الان نزدیک 2 سال میشه ک این کامنت و گزاشتین و از نتیجه تون گفتین خیلی خوشحال و ممنون میشم از ادامه رابطه تون و زندگی قشنگتون با تغییر باور هاتون و نتیجه ها و تجربه های جدیدتون تو این 2 سال هم برامون بگید … در پناه خدا باشی و زندگی پر از عشق رو براتون ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        رویا رهسپار گفته:
        مدت عضویت: 2640 روز

        سلام فائزه جان

        بله این دوره ها قطعا جواب میده من خودم از فایلهای رایگان (کل فایلها) استفاده کردم، همه رو مو به مو انجام دادم، تو این مسیر، تغییر باورها خیلی بم کمک کرد یعنی به جرات میگم 95 درصد رسیدن به خواسته ها از طریق تغییر باورها (باورلیاقت، فراوانی، باور اعتماد، باور به خداوند و…) صورت میگیره، درضمن کامنتهای دوستان هم خیلی کمک کننده ست، از صبح که بیدار میشدم تا آخرشب باورهای مثبتو تو ذهنم مرور میکردم بدونید که قطعا جواب میگیرید بدون یک درصد شک

        در مورد وضعیتم درحال حاضر خدارو از اعماق قلبم سپاسگزارم، از استاد عزیز، مریم مهربون، و تجربیات دوستان عباسمنشی که باعث شدن الان بهترین لحظات، بهترین روابط رو اولا با خدای مهربون، دوما ارتباطم باخودم و سوما باهمسر عزیزم داشته باشم، باورکنید هر شاخصه، هر معیاری که تو ذهنم برای طرف مقابلم تجسم میکردم الان همون شرایطو دارم تجربه میکنم.

        منتظر شنیدن خبرهای خوبتون هستم

        بقول استادعزیزم : در پناه الله یکتا سعادتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      آرام گفته:
      مدت عضویت: 1343 روز

      سلام رویای عزیز

      کاش از باورهای محدود کننده ای که کشف کردی مواردی رو برای ما هم بنویسی تا مثلا من که تازه وارد هستم بیشتر ذهنم باز بشه، چون هنوز شرایط خرید دوره استاد رو ندارم و میخوام بدونم چه باورهایی وجود دارن و شاید خودم هم اون ها رو داشته باشم

      ممنونم عزیزم در پناه خدای مهربان شاد باشید و سلامت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    زهـــرا گفته:
    مدت عضویت: 2704 روز

    ما همیشه میگیم نمیتونیم روی رابطه عالی با “شخص خاصی” فوکوس کنیم. اصلا شخص خاص معنی نداره برای قانون.

    برای من سوال شده که چرا استاد عباسمنش روی رابطه رویایی با پسرش اینقدر فوکوس کرده و شایدم از اهدافش باشه. همیشه از خواسته هاش داشتن رابطه هرروز بهتر از دیروز با فرزندشونه. اینهم شد همون خاص که؟!

    یا من جایی رو درست متوجه نشدم یا ابن هدف درست نیست‌.

    مگه نباید هدف ما تجربه روابط عالی باشه بدون اینکه قید و شرط بیاریم که این تجربه رو از کیا دریافت میکنیم؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سیما چهارلنگ گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    سلام به همه ی یاران عاشق همراه وجستجوگران سعادت واستاد دوست داشتنی ام …دوستان عزیزم من با حس ،ترس از آزار واذیت های همسرم ودلسوزی نسبت به او ازدواج کردم با فرهنگ وآرمانهای کاملا در تضاد،روزهایی عجیب سخت با وجود بد بینیهای مکرر همسرم وآزار واذیت او نسبت به خوانواده ام وخیانت های مکررش نسبت به من و با قهرهایی ۶ ماهه ۲ ساله ۱ ساله به خانه ی پدرم و۳ الی ۴ جلسه دادگاههای به قصد طلاق وبرگشت از آن با وجود فرزندم که پسری فهمیده دانا عاقل ودوست داشتنی است…روزهای سختی را پشت سر گذاشتم تا اینکه یک روز وقتی به گذشته مادر بزرگم مادرم وگذشتگانم فکر کردم…با خدا خلوت کردم ونا خودآگاه اشکم سرازیر میشد و با خدایم گفتگویی صمیمانه داشتم وبه او گفتم خدایم من میدونم که این راهی که که مادربزرگهای من رفتن مادرم رفت نتیجه ای نداره…. راهی را به من نشان بده که راز این همه گریه اشک زاری والتماسی که بی نتیجه بود را بفهمم بتونم راه رسیدن به شادی خوشی خوشبختی وسعادت را در یابم وفرزندانم در آینده شادمان خرم وسبکبال با دیدگانی روشن جهان را تجربه کنند باور کنید دیگه خسته شده بودم با امیدی در دل که نا آگاهانه در وجودم نهادینه شده بود با خدایم به گفتگو نشستم …ودقیقا بعد از نیم ساعت فایل های استاد را به صورتی ناگهانی در تلگرام دیدم دانلود کردم وشنیدم در صورتی که سالهای پیش با مفهوم راز آشنا بودم واز ۱۲ سالگی کتابهای موفقیت میخواندم ولی برایم مفهومش کاملا مشخص وکاربردی نبود…بلاخره حالم روز به روز بهتر شد تا وقتی که توی زندگیم کاملا تغییرش واحساس میکردم وحالم روز به روز بهتر میشد در کل دیدگاهم به زندگی حسابی تغییر کرد.دقایقی بد میشدم وبلافاصله تا جایی که در سطح آگاهی ام بود جهت را تغییر میدادم هرروز به فایل ها گوش میدادم و هر روز سطح آگاهی ام به همان فایل های قبلی به طرز شگفت انگیزی بالا تر میرفت با خدا در خلوت گفتگوی ۲ طرفه میکردم الهاماتش را واضح میشنیدم اشک امانم نمیداد ساعتها اشک میریختم وکاملا وجود خدا را احساس میکردم…وقتی احساس رابطه ی زیبا با همسرم در وجودم شکل گرفت به هیچ عنوان نمیتونستم چهره اش را در ذهنم تداعی کنم ودر تمام احساست خوبم وشور وذوقم چهره اش در نظرم نمی آمد ورابطه ای قدیمی نا خود آگاه در ذهنم نقش بست وروزها با او در خیالم زندگی میکردم وحال خوشی داشتم ورفتار همسرم هم بهتر شده بود ولی بعد از مدتی تصمیم گرفتم اون تصویر را از ذهنم پاک کنم وآگاهانه تلاش میکردم در ارتعاشات وخیالاتم او را محو کنم ولی تا به امروز هر وقت میخواهم رابطه ای پر از مودت چیزی که وجودم برایش آرام میگیرد فکر کنم تصویرش ویادش در ذهنم تکرار میشود در صورتی که آن شخص ازدواج کرده فرزند دارد و من سالهاست از او بی خبر هستم…واز نظر روحی هیچ گونه آرامشی در کنار همسرم ندارم واگر روزها کنارش نباشم هیچ گونه دلتنگی برایم پیش نمی آید…ازهمان روزهای اول زندگی هیچ گونه شباهت رفتاری در زندگیمان دیده نمیشد ولی در حال حاظر رفتارش خیلی بهتر شده وبرای شاد کردن من کارهای زیادی ام انجام داده ولی نمیتوانم از ته دلم دوستش داشته باشم وتمام تلاشم را میکنم که حس دوست داشتنش را تمرین کنم ولی سدی بسیار بزرگ وقوی در وجودم اجازه ی این تجربه را به من نمیدهد دوست دارم بدانم میشه راهی باشه که بتونم حسم وتوی زندگی خوب کنم در تمام امور زندگی ام سایه انداخته وروزهای پر از تردیدی رو دارم سپری میکنم وتقریبا همه راهها را آگاهی دارم ولی چرا نمیتونم جایی برایش در خیالم بسازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ملیحه توان گفته:
      مدت عضویت: 3425 روز

      سلام عزیزم سؤالتون رو توی عقل کل بپرسید اونجا افراد زیادی به شما پاسخ می دهند .

      عزیزم شما هم در دوره تکاملی این مرحله به سر میبرید .

      مثل بچه ای که تازه حروف الفبا یاد گرفته .بعد کلمه یاد می گیره.و بعد جمله .فقط ادامه بدید تا به ثبات فرکانسی برسید .

      برای من هم همین اتفاق می افتاد .فقط ادامه دادم و به خوبی های همسرم فقط توجه می کردم .ولی یک زمانی هست فقط از رابطه بیرون اومدن باعث میشه شما بتونید فرکانس های قوی تری به جهان ارسال کنید .و نتیجه بگیرید .تشخیص اش با خودتونه البته نه با ناراحتی در کمال صلح

      خداوند راهها رو برای شما هموار می کنه وقتی که فقط به او تکیه کنی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مهدی مالکی گفته:
        مدت عضویت: 2400 روز

        سلام دوست ، من یه سوال داشتم راجع به این دیدگاهتان ، (یک زمانی هست فقط از رابطه بیرون اومدن باعث میشه شما بتونید فرکانس های قوی تری به جهان ارسال کنید) یعنی با تغییر باور و ورودی های ذهن باز حتی اگر کنار طرف هم نباشی(مثلا دور باشیم از هم ب دلیل یه سری از همینجور بحثا)میتونی نتیجه بگیری؟و در مدار درست کنار هم قرار بگیریم؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          ملیحه توان گفته:
          مدت عضویت: 3425 روز

          سلام دوست عزیزم .

          چه شما در کنارش باشی چه نباشی ریشه قضیه ارسال فرکانس های مناسب و دلخواه شما به جهان هستیه.

          واقعا همه چیز عوض میشه وقتی به خوبی های طرف توجه میکنی .

          گل و بلبل میشه.

          ولی ممکنه تو 100%راضی نباشی چون خواسته تو از جهان هستی خیلی بیشتره .

          همه چیز اوکی شده ولی تو خواسته بیشتری داری .

          اینکه تو با کسی باشی که 100%اون کسی هست که تو می خوای یه کاره توحیدیه .

          چون به خدا گفتی و فرکانس خواسته رو فرستادی و خدا برات خلق اش کرده .

          اون چیزی که برات خلق شده .هر لحظه تو رو به یاد خدا می ندازه .که دیدی خواستم و شد .

          ایمانت رو قوی تر می کنه .

          ظرف جودت رو برای دریافت نعمت های بزرگتر بیشتر میکنه .

          اره هر چقدر روی خودت کار کنی . با کسی آشنا میشی که اون پتانسیل رو داره .

          اون چیزی که همه جوره تو رو راضی میکنه رو داره .

          این معنی توحید و یکتا پرستیه .

          بسته به اینکه شما با چه مدلی راحت ترین تا بتونید به احساس بهتر برسید .

          وقتی تازه دارید آگاهی کسب می کنید به نظر من کنار طرفتون باشید بهتر .چون متوجه میشید که با تغییر باور چه نتیجه ای می گیرید .

          خیلی نتایج جالبه به نظر من این تجربه از دست ندید .

          خیلی جالبه .

          وقتی می خواین از رابطه بیان بیرون باید وقتی باشه که خیلی قدرت گرفته باشی .

          اگه طرفتون کسی هست که می تونید باهاش زندگی کنید فقط رو باورهاتون کار کنید .

          اگه لازمه برای حس بهتر یه کم فاصله بگیری .فاصله بگیر .

          هر کدوم راه که به شما حس بهتری میده .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            مهدی مالکی گفته:
            مدت عضویت: 2400 روز

            سلام ، ممنون از جوابتون، اخه قبلا فکرم فرق میکرد راجع به روابط، نا اگاهانه بعضی کارا پیش اومد، الان اینو میدونم هرچی که پیش میاد بر اساس فرکانس هایی هست که فرستادم وخودم اتاق شرایط هستم ، یه مدت وابسته شدم و باعث دوری شد و الانم همین جور دوریم از هم ،زمانی هم که باهم آشنا شدیم دقیقا همین جور که میگن بود انگار معجزه بود واسه هر دومون، الانم این شرایط پیش اومد به خدا نزدیک شدم و اگر تو مدار هم قرار بگیریم که باز به لطف خدا کنار هم قرار میگیریم ، میدونم نباید به شخص خاصی چسبید فقط خواسته هامو نوشتم، بازم ممنون

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: