معرفی بخش «داستان هدایت من»

بخشی که در این برنامه به معرفی آن می‌پردازیم‌، در حکم  منبعی غنی و ورودی‌ای مناسب برای ساختن باورهای توحیدی است.

این بخش برای من‌، نمونه‌ی بهترین کتابی است که می‌توانسته درباره «الگوهای باور ساز درباره هدایت» نوشته شود.

الگوهایی که مطالعه داستان‌هایشان‌، «مفهوم هدایت» را بهتر و عمیق‌تر به من یاد می‌دهد؛

مفهوم «حساب کردن روی نیرو و برکتی که موجود هست‌»، اما هنوز آن را نمی‌بینم چون اولین قدم را برنداشته‌ام؛

و یاد می‌گیرم تا:

هرگز امکان پذیری خواسته‌هایم را‌، با امکانات و شرایط کنونی‌ام نسنجم‌، چون وقتی ایمانم را نشان می‌دهم و قدم‌ها را برمی‌دا‌رم‌، هدایت می‌شوم و آن شرایط  به نفع من‌، تغییر می‌کند.

یاد می‌گیرم تا درباره تحقق اهدافم‌، هرگز درگیر «چگونگی» نشوم‌‌‌، حساب و کتاب نکنم و فقط اولین قدم را با سرعت بردارم‌، چون قرار است به «چگونگی» هدایت شوم.

چون خداوندی که «إِن‌َّ عَلَینا لَلهُدی‌» را وظیفه‌ی خودش دانسته است‌،  همیشه سمت خودش را انجام می‌دهد…

 

 

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری معرفی بخش «داستان هدایت من»
    47MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

181 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2157 روز

    به نام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد ارزشمند و گرانقدرم، سلام به اهالی خانه و خانواده صمیمی ام در این فضای الهی و بهشتی

    من فهیمه پژوهنده امروز یکم بندگی کردم، بنده و عبد و تسلیم خدا بودم، یکم یاد گرفتم، یکم… من فهیمه پژوهنده امروز اومدم بگم از عاجز بودن خودم که حتی قادر نیستم تشکر و قدردانی خداوند رو به درستی انجام بدم اما خدای من همیشه به درستی خدایی خودش رو میکنه و همیشه درست ترین، به موقع ترین هدایت ها رو به من میکنه تا منو به سمت خواسته ها و هدف هام هدایت کنه.

    داستان هدایت من به این قسمت از سایت رو میخوام تا جایی که ذهنم یاری میکنه و قلبم میگه بنویسم. هدایت شدن امروزم که روی نشانه ی من زدم و این صفحه یعنی “معرفی بخش «داستان هدایت من»” برام باز شد، حالا چی تو دلم و اول روز بر من گذشت و چطور خداوند است هدایت کند، قدم به قدم و چطور من اجابت شدم، چطور اجازه دادم که خداوند منو در مسیر خواسته هام منو ببره و نشانه ها رو در درک و بینایی خودم دنبال کردم.

    یکم برمیگردم به خط قبل داستان هدایت شدنم.

    دیروز و دیشب با تغییر بنر سایت و فایل جدید معرفی دوره جدید “معرفی دوره «هم جهت با جریان خداوند»” و دیدن دوره جدید “هم جهت با جریان خداوند” اصلا قلب من چنان به تپش افتاد که انگار در جا ایستادم و دارم روی تردمیل با سرعت زیاد حرکت میکنم، اصلا اول متن دوره اصلی رو خوندم(اونم چه جور خوندنی عاشقانه و با صدایی که قلبم داشت خود به خود ضربانش بالا میرفت، یک حس عجیبی بود) و بعد با همسر عزیزم فایل تصویری معرفی دوره رو دیدیم. بعد رفتیم پیاده روی… رفتیم برای جشن گرفتن چرا که ما دیروز صبح (شنبه 27بهمن 14٠3)بدهی های عقب افتاده چندین ماهه به صاحبخونه رو تسویه کرده بودیم و از نظر بدهکاری به کسی (یعنی صاحبخونه) صفر صفر شدیم.

    اصلا فکر کنین چقدر سپاسگزار این اتفاق بودیم از صبح، چقدر خوشحال بودیم و فقط بخاطر درون پر از خوشحالی مون رفتیم که سپاسگزاری کنیم از خدا، رفتیم به مدلی که به ذهنمون رسید و با شرایط و امکانات موجود مون جشن بگیریم.

    خدایا شکرت برای این اتفاق برای شادی هامون…

    خلاصه که بعد اون همه حس خوب و مضاعف شدن این اتفاق خوب مصادف میشه با تغییر بنر، با فایل جدید، با اضافه شدن دوره جدید… اصلا چطور احساسم رو بیان کنم، همسرم گفت فایل معرفی رو صبح به محض بیدارشدن ببینیم اما من عجله داشتم، شوق زیادی داشتم اصلا خوابم نمیبرد اگر نمیدیم یکبار دیگه بهش گفتم، بیا ببینیم گفت دانلود کن اگر میخوای تو ببین من صبح میبینم، گفتم باشه من که حتی نمیتونستم صبر کنم دانلود بشه زدم آنلاین از روی سایت دیدم(تو دلم هم نشانه گذاشتم اگر نت اذیت کرد بعد میزارم دانلود بشه و اگر خوابالو شدم، عجله نمیکنم و صبر میکنم کامل لود بشه یا میزارم صبح لود میکنیم و همون صبح میبینم با همسرم) اصلا یکجوری نت روان و خوب داشت فایل معرفی رو بهم نشان میداد که من بعد تموم شدن فایل متوجه شدم دارم آنلاین میبینم.

    خلاصه صبح همسرم گفت بزار ببینیم گفتم دیشب آنلاین دیدم، تو دانلود کن، و تا من پاشدم برم تو آشپزخونه شوهرم گفت دانلود شد، گرفت، تموم شد… اصلا دو دقیقه نشد، دو دقیقه چیه 30ثانیه نشد، که اصلا عجیب نت سرعت بالا و هماهنگ عمل کرد.(اینم بنظرم فرکانس ما و فرکانس محتوای فایل بود، که اینقدر همه چی روان و سرعت بالا پیش رفت.)

    خلاصه که من با همسرم فایل معرفی رو دیدیم و میدونستم دیروز کاملا تخلیه حساب شده و یک کار فوق العاده بزرگ کرده، یک موفقیت بزرگ داشته، در عرض چندین ماه آخر اجاره خونه 8میلیونی مون رو یکم یکم به صفر نزدیک کرده بود و دیشب 8میلیون یکجا برای صاحبخونه واریز کرده بود.(من دقیق نمیدونم اما میدونم در عرض سه چهار ماه اخیر بالای 5٠ میلیون تومان برای صاحبخونه واریزی داشته و دیشب یک هشت میلیون دیگه داره بود و کاملا تسویه حساب شده بودیم و این موفقیت بزرگی بود) دیشب موفقیت بزرگ و جشن قشنگ و شادی خوبی بود، حس اینکه دیگه بدهکار صاحبخونه نیستی بعد چند سال همش عقب جلو افتادن، بعد یکی دوسال هی مبلغ اجاره خونه دو سه برابر شدن و هی عقب افتادن و هی تلاش کردن بعد شب رسیده که خودتو رسوندی، من خیلی بهش افتخار کردم من خیلی خوشحال بودم و میدونستم چه فشاری روش بوده، میدونستم به تازگی شهریه دانشگاهم رو هم داده تازه یک هزینه لپ تاپی هم داریم، میدونستم که نباید بزارم پاشنه آشیلم یعنی عجول بودنم باعث بشه بهش حتی بگم که دوره رو زود بخریم، فقط با خنده گفتم بیا با هم دوره رو بخریم پانصد تومن رو من میدم 6میلیون رو تو بده.(حالا اون پانصد تومن هم خودش چند روز قبل به حسابم ریخته بود.) خلاصه که تو قلبم فریاد میزد من دوره رو میخوام، من میخوام همون اوایل شروع دوره، با استاد پیش برم و ردپا بزارم، تو این همه سال شاگردی استاد حقــم هست که یکبارم با استاد دوره رو همزمان باشم، تو جمع بچه ها باشم. قلبم داد میزد که من میخوام دوره رو داشته باشم اما از طرفی هم عقل و ذهنمم رام کرده بودم که فقط به راحتی، اگر براحتی بشه یعنی باید در دوره باشی، تقلا ممنوع، باید اجازه بدی تا نشانه ها هدایتت کنه تا بدونی چقدر آماده این دوره هستی. نباید جاهلانه و احساسی عمل کنی، نباید تکامل رعایت نکرده بخوای که فقط به خواسته ات برسی و بعد بخاطر عدم رعایت قانون تکامل و عجول بودنم وارد آگاهی بشی که شاید ظرف و ظرفیتت براش کامل نیست و بعد شاید راحت نتونی ادامه بدی و لنگ بزنی. باورهایی به ظاهر قشنگ و خوب قدرتش تو رو ضعیف کنه.

    abasmanesh.com

    خلاصه که خیلی سریع وقتی همسرم صبح از خونه بیرون رفت، اول میخواستم ردپا توی فایل جدید بنویسم و کلی اشک ذوقی شده بودم ولی یک حسی گفت برای کامنت نوشتن هم عجله نکن، برو چشم هاتو باز کن ببین چقدر آماده ایی، ببین اصلا این دوره مناسب تو هست، قلبــم که داد میزد و از این موضوع شک نداشتم که دوره مناسب من هست چون اولا به استاد و هر آگاهی که استاد در هر نوع فایلی چه رایگان و هدیه چه محصول و پولی میدونستم که یک بخش از ذهن منو شخم میزنه، کلی باور خوب، کلی ورودی مناسب و خوراک خوب به ذهنم میدم. از یک طرف هم قلبم یادش اومد تو ذهنم بود که رفتم دانشگاه کتاب “چگونه فکر خدا را بخوانیم؟” استاد رو برم دوباره پرینت رنگی بگیرم و دوباره و دوباره بخونم، ماه رمضان هم که نزدیکه و چند وقته که این نیاز رو به شدت حس میکنم که لازم دارم رابطه و نگاهم رو به خدا شفاف کنم پس بازم قلبمم شک نداشت حتی از اسم و عنوان دوره که کلمه خداوندداشت.

    خلاصه که خودم رو دعوت کردم به سکوت و شنیدن صدای خداوند وگفتم بهتره الان پاشم به کارای اشپزخونه برسم و یک ویس گوش کنم، خلاصه یک حسی گفت قبل اینکه اینترنت رو ببندی یکبار دیگه برو توی سایت و بزن روی دکمه “نشانه ی من”

    و ببین چه فایلی هست اونو گوش کن و کاراتو بکن خب دیگه بقیه داستان مشخصه….

    بله خداوند منو به این صفحه هدایت کرد و جالبه اصلا نه ویس و نه فایل تصویری این قسمت رو هنوز که هنوز، از صبح تا الان ندیدم و فقط چند جمله از متن این قسمت رو خوندم، فکر کنم اونم خیلی سریع و اصلا یادم نمیاد چطوری شد که اینترنت رو بازم نبستم و فقط سریع رفتم توی تلگرام، بدون هیچ فکر اضافه ایی ایده ایی که یکهو به ذهنم زد رو انجام دادم ایده چی بود، ایده این بود من دوره رو در صبح خریدم گذاستم ازش اسکرین شات بگیرم و بفرستم تو آرشیو تلگرام خواسته ها و شکرگزاری هامون…(بزار برم ببینم چی نوشتم)

    اینو زیر اسکرین شاتم در گروه تلگرامی دونفره منو همسرم نوشتم:

    “خدایا ما این دوره جدید “هم جهت با جریان خداوند” رو میخوایم.

    خدایا میخوایم که با جمع بچه های باانگیزه و انرژی جمعی در این دوره بصورت آنلاین و همزمان محتوا گذاری های استادمون حضور داشته باشیم،میخوایم تا آگاه تر قدم بداریم،میخوایم متمرکزتر با الگوی شریفمون خودمون رو آماده تر کنیم برای دریافت خواسته ها،میخوایم تا سوار رود هدایتت بشیم و روی شونه های تو دیده بشیم، میخوایم بصورت ریشه ایی پایه های سال تحول مون رو با تو بچینیم، خدایا نمیدونم چطوری خودت بلدی، من فقط میگم چی میخوام چطور رسیدنش با تـــو… این خواسته قلبی من هست وایمان دارم با صبر و توکل منو به این خواسته هم میرسونی”

    و حالا میخوام برسم به بخش زیبای ماجرا، همسرم ظهر اومد خونه و من در حال اشپزی بودم و اون تو اتاق بود و صدام زد گفت بیا اینجا و دیدم رفته صبح خرید و زد روی پرداخت… من گفتم داری تستی میزنی… گفتم چقدر خوب، کلی ذوق کردم گفتم حسینم مثل من دوست داره دوره رو داشته باشیم، دیدم ادامه داد و رفت توی صفحه پرداخت شماره کارت زد، بازم پیش رفت و رمز زد…. وای خدای من دوره رو خرید به راحتی به همین سرعت… من سوپرایز شدم اصلا شوکه شدم اصلا هنگ کردم، اصلا چی بگم…

    حالا اومدم ردپا بزارم که چطور خدا منو هدایت کرد…

    من فقط همین جملات رو خوندم:

    یاد می‌گیرم تا:

    هرگز امکان پذیری خواسته‌هایم را‌، با امکانات و شرایط کنونی‌ام نسنجم‌، چون وقتی ایمانم را نشان می‌دهم و قدم‌ها را برمی‌دا‌رم‌، هدایت می‌شوم و آن شرایط به نفع من‌، تغییر می‌کند.

    یاد می‌گیرم تا درباره تحقق اهدافم‌، هرگز درگیر «چگونگی» نشوم‌‌‌، حساب و کتاب نکنم و فقط اولین قدم را با سرعت بردارم‌، چون قرار است به «چگونگی» هدایت شوم.

    و بعد رفتم سراغ قدمی که سمت خودم بود و چتر برداشتم، چتر دستم گرفتم و زیر آسمان نعمت و برکت و منتظر باران بودم با صبر و توکل و امید… و باران بارید.

    و ما الان به خواسته مون رسیدیم و من واقعا نمیدونم چطوری… چون چکونگی کار من نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    خورشید گفته:
    مدت عضویت: 338 روز

    سلام دوستان سلام و سلامتی برای استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی

    نشانه امروزم بود چند وقت درگیر مفهوم و درک هدایتم تمام فایل ها که موضوع هدایت بود گوش دادم تا درک کنم امروز درک خودم را برای خودم می‌نویسم تا رد پایی از خودم بجا بگذارم هدایت با توجه من اتفاق می‌افتد من باید ببینم به چه موضوعی توجه میکنم از همون جنس هم هدایت میشم امروز فقط یادش گرفتم امیدوارم روزی بتونم تو لحظه لحظه ی زندگیم به این جریان اعتماد کنم من هنوز روی عقل ناقص خودم بیشتر حساب میکنم تا جریان هدایت که توسط یه نیروی برتر اتفاق می‌افته خدارو شکر خیلی حالم بهتره نسبت به قبل از اینکه به این سایت و با این خانواده ی صمیمی آشنا بشم مطمئنم اتفاقات خوبی رو در این مسیر تجربه میکنم

    برای خودم و شما عزیزان شادی سلامتی و ثروت آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فاطمه برهانی گفته:
    مدت عضویت: 1071 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستای گلمممم .

    امروز هدایت شدم به این فایل

    امروز روز سوم مهاجرتمه و استاد رفتم دنبال کار بگردم و داشتم دنبال کاری میرفتم که از علاقم دوره برای اینکه هزینه هامو تامین کنم بعد به خودم گفتم

    این اقدام امروزت یعنی باور نداری که میتونی از علاقت پول در بیاری

    به خودم گفتم برو توی زمینه علاقت کار بعد در ابتدا در حد رفع نیاز و کم کم باورهات قوی بشه در حد میلیاردی درامد کسب میکنی

    بعد گفتم تو این همه راه از شهرت پا شدی امدی اینجا که فقط بری برای مردم کار کنی رفع نیاز کنی یا امدی توی کارت توی عشقت حرکت کنی و پیشرفت کنی

    انشالله خود خدا بهم کمک کنه فعلا هیچ ایدیایی ندارم که چجوری پول در بیارم از علاقم

    ولی تصمیم گرفتم به همین ایده هایی تا الان بهم گفته شده عمل کنم تا خداوند منو هدایت کنه به مراحل بالاتر

    خدایا خودش کریمه

    این جهان پر از فراوانیه

    پول در اوردن راحت ترین کار دنیاست

    من از علاقم که بازیگری میتونم میلیارد ها میلیارد ثروت خلق کنم چون خداوند این پتانسیل رو دردن من قرار داده

    خدا منو هدایت میکنه و فقط کافیه بهش اعتماد داشته باشم

    تو این حرفه میترکونم من ستاره سینمای هالیودد میشم

    من میدرخشم توی این کار

    من عاشق کارمم همه زندگیم خلاصه میشه توی رسالتم توی عشقم بازیگری

    وقتی بازی میکنم و توی صحنه انگار معنوی ترین کارو میکنم انگار درونم لبخند میزنه انگار درونم شاده

    من لیاقت اینو دارم که خیلی موفق بشم چون رسالت خدا برام برگزیده و من میتونم توی رسالت ام میتونم با عششق پیش برم و موفق بشم

    شاید بشه توی شغل های دیگه کار کنی موفق بشی یا حتی ثروت خلق کنی

    ولی قلبت راضی نیست

    ولی تو افسانه شخصی تو دنبال نکردی

    ولی تو رسالتت رو انتخاب نکردی

    ولی تو داری بر خلاف درونت حرکت میکنی

    پیشنهادم به خودم اینه که خودمو باور کنم

    باور کنم که میتونیم موفق بشم باور کنم که میتونم توی علاقم با مهارت ادمارو مسخر خودم کنم

    که وقتی بقیه ادما میان برای تماشای نمایش من حیران بشن که یا انسان چقدر میتونه چقدر توی علاقش پیش بره

    تحت تاثیر اجرام قرار بگیره و موهای تنش سیخ بشه از نگاه کردن نمایش من

    از خوشحالی گریه شون بگیره که اجرای باشکوه منو میبینند

    میخام تمام جهان میخکوب هنر من بشن

    هنر مقدسه و ارزشمنده

    هنر برای من حکم عشقو داره

    من ساخته نشدم برای کارای مثل فروشندگی و …

    با درون من سازگار نیست

    درون من عشقمو میخاد برم روی صحنه اجرا کنم

    میخام داستان توی ذهن نویسنده

    توی صحنه با نمایشم خلق کنم

    میخام خودم رها کنم و بزار اون نقش و اون شخصیت خودشو در قالب من اجرا کنه

    الان میفهمم چقدر عاشق اینم که استعدادمو شکوفا کنم یعنی برام انقدر این رویا مهم بود که بخاطرش از خانوادم و دوستام و شهر کوچیک رویاییم گذر کردم امدم توی دل ناشناخته ها

    چون رسیدن به این رویاهام شده تنها هدفم

    تنها کارم

    و تنها فکرم

    و اینگار خدا داره بهم میگه عشقم تو برو و من پشتتم پاسخ ایمانتو میدم پاسخ شجاعتتو میدم یه جایی سوپرایزت میکنن و فقط از رحمت درگاه من ناامید نشو به تضاد بر میخوری اشکال نداره این برای مسیرت لازم بوده

    فردا قراره با ایمان و با اعتماد به نفس و قوی برم سمت رویاهام کسی جلو دار من نیست

    من خدایی پشتمه که بهم وعده داده منو موفق میکنه خدایی پشتمه که وعده داده منو به عرش میرسونه و کلی پروژه های بزرگ میگیرم و کار میکنمم

    من همون دختریم که از شهرستان بدون هیچ امکانات خاصی و فقط با یه ایمان پا میشه میاد شهرستان و کلی موفق میشه

    شاید لازم نباشه انقدر خود افشایی کنم ولی حسم بهم میگه و کامنت نوشتن منو اروم میکنه وبهم حس خوبی میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    بنام خدای هدایتگرم!..

    بنام خداوندیکه،’هر انچه …که دارم از ان اوست..

    بقول موسی میگه!خدایا هر خیری از جانب تو به من برسه من سخت محتاجشم…

    خدایا من عقلم جز محدود کردن خاسته هایم نیست..

    خدایا یاریم کن!همیشه تحت حمایتتت باشم…

    امروز آیه 58سوره یس..برام نورانی شد…

    سَلَامٌ قَوْلًا مِّن رَّبٍّ رَّحِیمٍ﴾

    [ یس: 58]

    و سلامى که گفتاری از، پروردگار مهربان است…

    سلام کلام امنیت و صلح و آرامشه…

    سلام کلام خداوند.برای تسلیم ما در برابر عظمتشه…

    و دیگر آیه ایی در همین سوره میگه…

    وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّقُوا مَا بَیْنَ أَیْدِیکُمْ وَمَا خَلْفَکُمْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿45﴾

    و چون به ایشان گفته شود از آنچه در پیش رو و پشت‏ سر دارید بترسید امید که مورد رحمت قرار گیرید.

    وَمَا تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَهٍ مِنْ آیَاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ ﴿46﴾

    هیچ آیه ایی از آیات پروردگارشان برای آنان نمی آید مگر آنکه از آن رویگردان می شوند..

    این دو آیه نور الهی اومد تا برای خودم باز گو کنم….موضوع هدایت را!…

    موضوع هدایت..همون ایمان به غیب می باشد..ایمان بخداوندیکه هر لحظه خیر و شر را به ما الهام میکند…

    فقط باید،’خیلی خیلی خودمونو محتاج این نیروی عظیم بدونیم..و تسلیمش باشیم…

    این فایل نشانه هایم بود..خداوند بهم گفت بیام یه مروری دیگه از اقداماتی که در راستای هدایت انجام دادم رو ،’تو قسمت بعدی بنویسم..تا یادم باشه..چقدر از نظر شخصیتی و درونی تعقییر کرده ام..

    مخصوصا تو بحث روابط..و پا گذاشتن روی ترسهام..و کلی تعقییرات بیزنسی که اصلا فکرشو نمیکردم…که به کجاها هدایت بشم..

    میخام همشو کردیت بدم بخداوند..اصلا نمیخام به اندازه زره باکتری،که با تلسکوب دیده میشه رو…

    و…این تعقییراتی. که تو زندگیم برام پیش اومده رو ربطش بدم.بخودم…

    فقط میخام بگم.همه هدایت بود…

    همون اصلی که همیشه برامون دیده میشد تو کتابهای دین و زندگی…خودشناسی و خداشناسی…

    خودشناسی…..خودتو درک میکنی..اینقدر خودتو میشناسی…که میدونی عقلت جز،’خرابکاری در وجودت،جای دیگه ایی نداره…و به نقطعه ایی میرسی…که فقط کارت خاموش کردنشه…

    میدونی مثل چیه.!مثل قانون یه کشوریه…که بهش میفهمونی باید این رفتار و این شخصیت این کردار رو داشته باشی..باید با این قانون هماهنگ بشی.و کلی قانونها در همه اموراتی که در اون کشور ،’اعمال شده…

    دقیقا خودشناسی هم باید به این مرحله برسه…باید همه جوره قانونمند و با تربیت و ارام بشه…

    اگه آرام نشه وسوسه میندازه تو وجودت که شب و روزتو میگیره…

    اگه ارام نشه..گرگهای وحشی..که قربانیها هستند بهت هجوم میارن.و بیشتر بیشتر لهت میکنن.

    اگه ارام نشه هر بار کتکخورش ملستر میشه..

    اگه ارام نشه..شخصیت و رفتارتو از بیین میبره..

    و اینقدر مورد سرزنشها قرار میگیری..از اطرافیانت..که وقتی بخودت نگاه میکنی.عمرت تموم شده رفته…

    ذهن..کارش همینه..روی عقلت حساب باز کردن همینه…

    نکته مهم خداشناسی…وقتی که روی خودت کار میکنی..همین روند احساس خوب..کم کم اتفاقات عالی برات پیش میاد…و اینقدر این روند آرام و بدیهی هست..وقتی که میگذره..میبینی همین اصل و اساس زندگیته…

    بهمین خاطر باید یکم به گذشته خودت برگردی تا تفاوت فرکانسیتو درک کنی…

    و اینو خداوتد داره بهم نشون میده..که بدونه چقدر عاجز و ناتوانی در برابر من….

    و من اینو با تمام وجودم.درک کردم..که قدر جایگاهمو بدونم!..

    قدر داشته هامو بدونم.داشته هایی که با خودشناسی و خداشناسی بدست اوردم…

    و نکته بعد…..وقتی این روند تکاملی میگذره…و اینقدر پر از ارامشه…ولی چیزی که باعث میشه،’ کوتاه بیای..و یکم بخای روی ریل راست بیفتی پایین!….همین روند پر از ارامش و بدیهی هست برات بدیهی میشه..و گول میخوری..ولی..باید اینقدر باهوش باشیم..که نخاییم برگردیم به نقطعه قبل!..

    و همین مرور بر گذشته باعث میشه…تا قانون الهی رو درک کنم…خداوند مدام مثالهایی برام میاره…که با خودم میگم دیدی چقدر فلان جاها شرک میورزیدی…چقدر در حق زمانت کوتاهی کردی…پس مواظب ذهن سرکشت باش..چون نجوای شیطان هر لحظه دست بکار هست…که تو رو از راه راست راه خداوند بازمیداره….اتفاقا خداوند امروز..داشت با سوره یس..همین صحبتها رو بهم یاداوری میکرد…

    چی بگم از این خداشناسی..مرحله ایی که استاد بارها دارن.فایل جدید در مسیر توحید میزارن…و مدام داره بخودش یادآوری میکنه که از چه نقطعه ایی به چه نقطعه ایی رسیده…نکنه هوش و ذکاوت خودشو ببینه و مغرور بشه…

    بحث خداشناسی تسلیم میخاد.متواضع میخاد.فردی خاشع میخاد…فردی که انفاق میکنه…چه کسی انفاق میکنه..فردی که اینقدر خداوند بی نیازش کرده…که از جان و دلش بهترینهاشو میبخشونه..بهترینهایی که از وجود خودش براش مهمه…

    نه ثروتمندی که فقط جمع میکنه..وقتی نگاه میکنه همه دود هواشده رفته!…و همیشه حسرت بدله…

    خداشناسی دریچه امید هست..دریچه ایی که هیچ چیزی نمیبندش…فقط تسلیمترش میکنه…

    استاد عزیزم..همه جوره،’ تسلیم خدا بودن برای ما آشکار میکنه!..

    …یه صحبتی کردن تو فایل جدید توحیدی.راجع به خرید ملکی در یکی از همون ایالتی که من نمیدونم…میخان بخرن!

    و میگفت..من هیچی نمیدونم که چکار کنم.من منتظر خداوندم…که مرا هدایت کند…

    الله اکبر…استاد میدونه..و او این نقطعه رو درک کرده…اگه گوش بفرمای خداوند نباشه..اگه اون خونه رو بگیره..کلی خسارت میتونه براش پیش بیاره و از راه خدا درمانده بشه…

    موضوع هدایت خیلی خیلی خیلیههااااااااا بزرگه..نمیشه با زبان قاصرمون بگیم!..

    چقدر واقعا عمل به این هدایت میتونه همه جوره ما رو سعادتمتد کنه..بعضی وقتها واقعا عجز و ناتوانی خودمو بیشتر می بینم.مخصوصا اینروزا که دارم تمرکزی روی بیزنسم کار میکنم….فقط همون لحظات میگم خدایا من عقلم اصلا کار نمیکنه..و خیلی سعی میکنم عمل به توحید و هدایت رو انجام بدم…

    من سپاسگزار خدادندم.که این نقطعه بزرگ خوشبختی و سعادتمندیم..در دنیا و اخرتم..فقط توحیده..بهم یادآوری میکنه!..

    و…

    هر جا روی عقلم حساب باز کردم..تو دهن محکمی خوردم…

    و ضررها هم از نظر روحی هم از نظر مالی خوردم…

    و من اینو توی تمام تصمیمات زندگیم حتی خرید کوچکترین وسایل شخصی ام…همه هدایت خداوند بوده تا اونجایی که عمل به قانون داشتم…هر جا هم نبوده درسی برام داشته برای مراحل بعدی…

    بهر حال..سپاسگزار این خداوند و این روز عزیزش هستم..اینقدر این روند اروم داره بدیهی میشه…وقتی اطرافیانمو میبینم.بعد یه لحظه بخودم نهیب میزنم..گوشتو تیز کن…چقدر شرایط زندگی تو متفاوته..پس ادامه بده…

    و یچیز خیلی مهمی بگم…من گذشته شرک آمیزی ،’در تمام جنبه ها خیلی ..شدید داشتم.الله اکبر خداوند تو یکی از ایاتش میگه…ما انسانها از طرف افرادی چیزهایی کسب میکنیم که باعث شادمانی ما می شود…

    چقدر من نسبت به این موضوع ،وابسته بودم..

    ..چقدر بقولهایی که بهم میشد خوشحال بودم.حتی ضررهاشم بعضا بزرگ بود..ولی مثل چسبونک بهش پافشاری میکردم…

    ……..

    ولی از موقعه ایی که ازش دور شدم و فرکانسم بالا گرفت..الان میدونم وعده خدا چقدر شیرین و لذت بخشه…چقدر دستانشو برام نرم و روان میکنه..چقدر همه چیز ارام میشه…

    در نهایت بگم همه چیز پر از احساس خوب.و سادگی و ایمان و توکله! ..

    که…

    همه رو لطف خدا میبینم..و سپاسگزار خدادندم که منو بنده خودش قرار داد..تا همیشه سجده گویش باشم!

    من امیدم به هدایته امروز هدایتی برای قدم بعدی بیزنسم ازش خاستم..این فایل رو بهم یاداوری نمود..و گفته ایی زیبا برایم یادآور کرد..

    .

    در مسیر عشق تنها نخواهید بود!…

    انشالله به امید ساعتهای بعدی که نور الهی بر زندگیم بباره..و بتونم طبق الهاماتش پیش برم..

    دوستتون دارم سایت بهشتیم…سایت الهیم…من کجا برم از چه کسی تقاضای جواب خاستهایم را داشته باشم!

    من فقط تو را دارم معبود من…من فقط امیدم تویی…من بدون تو عاجز و درمانده ام در برابر ذهن سرکشم.

    به امید هدایتت در روزهای اینده.بسمت درهای بزرگ خوشبختی و سعادتمندی!..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1523 روز

      سلام به فاطمه توحیدی عزیزم

      خیلی زیبا نوشتی.. دلنوشته ای که به دلم نشست…

      کاملا با خدای خودت خلوت کردیا؟؟؟

      لذت بردم…

      در مسیر عشق هرگز تنها نخواهیم بود.

      خدا یا من به هر خیری که از تو به من برسه من فقیرم..

      خدایا سپاسگزارم از این دوستان توحیدی عزیزم…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    یاسر حسینی گفته:
    مدت عضویت: 978 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم امروزداشتم‌ به فایل های رایگان که گوش میدادم فک کردم که یه مدت به یه فایل که استاددرموردگازوترمزصحبت میکردن چقد جلوافتاده بودم چقدرترمزهای مخفییو پیدا میکردم ترمز درمورداینکه هرمشتری واردمغازم میشدمیگفتم‌که پول کافی ندارن یاخریدارنیستن یاسایزشونوندارم گفتم عجب چقدترمزبرام خیلی جالب بودیع هفته کاملامتمرکزبودم ونکته جالب اینکه فروش من شایدپنج برابریابیشترشده بود وگفتم ماادماچیزی نیستیم الاباورامون اما متعصفانه رفته رفته باز ازسایت استفاده نمیکردم کامنت نمیزاشتم وتعهدلازم رونداشتم گاهی اوقات یسری چیزاروجست وجومیکر‌دم‌واگاه میشدم امروز دیدم دوساله عضوه سایتم ولی چه فایده که تعهدنداشنم وازخداوندخواستم‌که عزمم جزم شه وتعهدداشته باشم تافرکانسم بالابره وازمانم به کمک خداووند واستادعزیز وهمه دوستانم که چقدرکامنتاشون الگو مناسب وتجربه که به خواسته هاشون رسیدن کمک کنندس وقتی که فیلم های استادعزیزرومیبینم نمیدونین چه ذوقی میکنم وکیف میکنم عاشق مزرعه وطبیعتم عاشق حیوانات واب ویه مزرعه وکلی مرغ وطاووس وسگ‌واسبم که داشته باشم ولذببرم امروز تاریخ 27/5/1403انشالله به لطف الله بیام واین کامنتو بزارم اینجا که منم همچین مزرعه زیبایی دارم وکناره دوستانم لذت ببریم ازاین مسیر ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 900 روز

    إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا

    به‌راستی ما راه را به او نشان دادیم یا سپاس گزار خواهد بود یا ناسپاس

    (سوره انسان، آیه 3)

    سلام به استادعزیزم ومریم جانم

    وهمه دوستانِ هدایت شده به این سایت بهشتی ولبریراز نعمت های فراوان

    مریم جان زنگ صداتو دوس دارم ،عشقی عزیزم خداقوت بابت تمام عشقت که برای این سایت ورشدوپیشرفت عالی اش گذاشته وبرکت هایش در جای جای وجودمان وزندگی مان طنین انداز است.

    هیچگاه تکراری نمی شود مسیری که خداوند به سویش هدایتم نمود ومعجزاتی که در آن به واسطه وجود ارزشمندتان وگوش کردن وعمل کردن به تک تک راهکارها ونکات کلیدی بیان شده استاد بی نظیرم ،رخ دادند،خدایاشکرت.

    گذشته ای که مثل آلبوم ورق می خورد اما دیگر تو مریم قبل نیستی چون به یاد آوردن همین خاطرات تلخ وشیرینش باعث می شود آنی وکمتراز آنی این هدایت طلایی وتوحیدی را فراموش نکرده وتا زنده هستی در قلبت امانت بماند وبا تمام وجودت درک کنی که خداوند به چه جای مقدس وپاک ولبریز از آگاهی ناب ،هدایتت کرد تا در ادامه بهشت را در این دنیا وادامه اش را در دنیای دیگر به آغوش بکِشی…….

    برایم این فرصت غنیمت است وبی نهایت ارزشمند ،سلول به سلول داشته هایم همیشه برایم تازه و شگفت انگیز است ،تداعی تغییراتی که نتیجه اش را عاشقانه وشکرگزارانه هرلحظه به نظاره نشسته ام وبعضا اشک شوقم جاریست از این همه لطف و کرم وسخاوتمندی اش، چه بگویم که جز شکرگزاری چیزی بر زبانم جاری نمی‌شود، بخدا که در این دوسال جز آرامش، احساس عالی، رابطه عالی،نعمت،برکت،شادی ،ایمان،امید،توکل،خوشبختی و…. چیزی ندیدم واقعا دیگر چه می خواهم و چه می خواستم ،یادم نمی رود چه ها که کشیدم وهمین رشدوپیشرفتم را درتمام ابعاد پررنگ کرده چون امروز خود خوب می دانم چه کن فیکونی در وجود وزندگیم اتفاق افتاده،مگر شاگرد چنین استادی شدن کم است ،که با نفوذ هرکلامش به جایی برسی که فضای ذهنت جز موارد مثبت وتاثیرگذار در رشدوپیشرفتت چیز دیگری در آن جای بگیرد وهرلحظه فقط هدایت خداوند را دریافت کنی وایده هایی که آلله اکبر حتی فکرش سیرابت می کند از فراوانی ونعمت وهمه چیز ،ودوباره ارج می نهی همان اهمیت هدایتش به این سایت وباتمام وجودت درک می کنی که به چه جای مقدس ،توحیدی وبهشتی قدم گذاشته ای وعجب مبارک قدمی وهرروز قدم هایت محکم واستوارتر ،دست در دستان خداوند واستادت وفقط به جلو حرکت کردن وشکرگزارتر قدم ها را برداشتن وبعد داشتن بهشتی از همه چیز که دیگر با هیچ چیز عوض نخواهی کرد….

    چه می شود به یکباره فرکانست زمین تا آسمان با هر کسی که تا قبل از آشنایی با استادت زندگی کرده و رابطه ای سببی ونسبی داشته ای فرق کرده ونه تو دیگر مریم قبلی ونه آنها دیگر با تو نسبتی دارند ،آنوقت است که می دانی خداوند همه چیز می شود برایت وبعد دیدم همه چیز را در خداییش…. او می خواست برگردم به اصل خودم که خودش بودم، روحی که تماما در انحصار امن خودش باشد…. واین هست فضای ذهن وقلبم که از خودش لبریز است ومن خود را ثروتمند دانستم چون دیگر خدا راداشتم واو برایم کافی بود …..

    استادم ،عزیزم ،نور چشمانم چه کردی با من که اینطور باید کامنت بنویسم واز شور وشوق وجود خداوند ووجود ارزشمند وحیاتی تان وایمانی که در تاروپودم پروراندید ورشد دادید ،اشک شوق بریزم و هرنفس بگویم خدایا بی نهایت شاکروسپاسگزارتم …..

    در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید، عاشقتونم.

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حکیمه گفته:
      مدت عضویت: 494 روز

      سلام دوست عزیز

      شما چه دوره ایی خریداری کردید که آنقدر راضی هستید و خوشحال.

      من تازه وارد سایت شده ام میخاستم بدونم چجوری شروع کرده اید که بعد دوسال آنقدر خرسند هستید.

      متاسفانه ما الان شرایط مالی و روابط خوبی نداریم خیلی هم تلاش می‌کنیم انگار فایده نداره.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1277 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سفر به دورآمریکا قسمت جدید رو سایت بارگذاری شد: نگاه کردم، خواستم کامنت بنویسم، یه حسی بهم گفت قبلش بزن: نشانه امرور من و منم گفتم چشم: هدایت شدم به این فایل و یادم اومد من داستان هدایتم رو دوبار آپدیت کردم و الان یک ساله با کلی نتایج و دستاورد آپدیت نشده: گفتم حالا بعدا آپدیت میکنم: بعد یه حسی گفت نه: همین الان اینکار رو انجام بده: چون این بهترین کار برای مرور نتایجتون هست و اینطوری اتفاقات و دستاوردهای خوبتو به یادت میاری و مینویسی و‌ تصمیم گرفتم بعد این کامنت برم و از دستاورد های شگفت انگیزم بنویسم؛ از نتایج خیره کننده ایی که کسب کردم

    اصلا باورم نمیشه تو این‌ مدت کوتاه: من اینهمه نتایج و دستاورد تو تموم جنبه های زندگیم کسب کردم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      فاطی احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2322 روز

      بنام خدای مهربانم

      سلام به دوستان قشنگم

      سلام آقا افلاطون

      اسمتون به یاد میمونه

      از کامنتتون کنجکاو شدم داستان هدایتتون رو خوندم

      و

      واااوو

      ببنطیر بود خیلییی

      تحسینتون میکنم خیلیی

      خیلی حس خوبیه وقتی نتایج بچها رو میخونم

      بعد میرم داستان هدایت هاشون

      در حین خوندن هی میگم خدایا شکرت

      ببین قوانین چه میکنه

      با لبخند رضایت

      حس میکنم اینا نتیایج خودخودمن

      و چه تجسم های زیبایی

      یه نکته قشنگ بنظر می‌خواید هر سال بنویسید

      از ثروت ،روابط،سلامتی‌.

      خدایا هزاران بار شکرت

      چه معجزه هایی خداگونه در راهن برای رسیدن به ما کافیه مدارمون رو تنطیم کنیم خدایااا شکرت

      امیدوارم ثروتمندتر و سعادتمند تر از داستان قبل بازم بنویسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1277 روز

        به نام خداوند بخشنده و مهربان

        بینهایت سپاسگذار خداوندم منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

        سلام میکنم خدمت دوست عزیز و ارجمندم خانم احمدی

        بینهایت سپاسگذارتونم بابت کامنت فوق العاده ایی که برام نوشتین

        منم شمارو تحسین میکنم بابت وقت و انرژی که صرف میکنین؛ کامنت بچه هارو میخونین و از نتایج بچه ها ذوق میکنین براشون کامنت مینویسین و طبق قوانین بدون تغییر خداوند آنچه ما بهش توجه میکنیم از اصل و اساسش وارد زندگی ما میشه

        بهترین هارو از خداوند وهابم براتون خواستارم؛ آرامش روزافزون خدایی، نعمت و ثروت آسمونی نصیب قلب مهربونتون دوست خوبم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: