راهکاری خوب برای سوال «از کجا شروع کنم؟» - صفحه 2

به نام یکتا کیمیاگر هستی

سلامی به لذت ساختن باورها و دیدن نتایجی باارزش در زندگی، تقدیم به مریم جان و تمامی دوستان الهی و و مقدس من.

من این فایل در مدت یک ساعت و نیم دیدم و بعدش به خودم تنفس دادم برای فکرکردن،

فکرکردن به نتایجی که گرفتم

تغییراتی که در زندگیم ایجاد کردم.

و الان اومدم که بنویسم:

این فایل منو برد به اوایلی که به خودم تعهد داده بودم که تغییر کنم.

همیشه خیلی برام سخت بود که از شرایط قبل خودم بگم، شجاع نبودم.

ولی الان نسبت به قبل شجاع‌تر شدم، و میخوام بگم

اون موقعی که شرایط خوب نبود،

خدا خدا خدا، واقعا نمیشناختمش، معنی نماز و روزه و.. درک نمیکردم.

زمانی که درآمدی برای خودم نداشتم،

اصلا یه سرماخوردگی‌های عجیب غریب داشتم،

نمیدونستم همه چی بخاطر باورهای خودمه، و فکر میکردم اگر من این خواسته رو ندارم بخاطر این شرایط خاص، اون آدم خاصه.

عزت نفس که اصلا صفر، نیاز به تایید بقیه داشتم، وابستگیییی شدید، یعنی یه لباس نمیتونستم به تنهایی انتخاب کنم و اگرم انتخاب میکردن چون بقیه نظرشون یه چیز دیگه بود اونو نمیخریدم،

حتی درمورد ظاهرم نیاز به تایید بقیه داشتم، وقتی احساس خوشحالی داشتم که میگفتن موهات قشنگه، چشمات قشنگه، چه اندام خوبی داری

یعنی از درون خودم اینارو نمیدیدم و نمیتونستم خودمو دوست داشته باشم.

بهم میگفتن چقدر اعتماد به نفس داری، ولی الان میگم اون زمان همش در ظاهر بوده، عزت نفس نداشتم.

با هرچیز خوبِ بیرونی شاد میشدم، و اگر اتفاقات اون جوری که من میخواستم نمیشد تا مدت ها ناراحت میشدم.

بعضی شب ها یه خواب راحت نداشتم.

چقدر روی بقیه حساب میکردم، بخدا همه اینا شرک بود، شرک.

دوستام و آدمایی که اطرافم بودن هم رنگ و بوی وابستگی میدادن.

شاید در ظاهر به خاطر غروری که داشتم کارای فیزیکی زیادی انجام نمیدادم که محبوب بشم ولیییییی از درون همش احساس نیاز داشتم که مورد توجه قرار بگیرم.

من عشق زیادی در درونم داشتم ولی بخاطر همین غرور نمیتونستم یه ذره‌شو ابراز کنم.

نمیتونستم به همه موجودات زنده بگم عاشقتم، فکر میکردم این کلمه جاهای خاص و برای آدم های خاصه. انگار خجالت میکشیدم از ابراز کردن اون همه از عشق درونم.

و……

ولییییییی از مدتی با این بهشت، بااین سایت بهشتی، بااین آدم های بهشتی آشنا شدم، شرایط هیییییییییییچ ربطی به قبل نداره.

همه چی تغییر کرد، همه چی تغییر کرد، همه چیز تغییر کرد.

این زهرا با یک سال قبلش هم کاملا متفاوت شده، اصلا چرا راه دور برم با یه هفته قبلشم متفاوته.

از نظر معنویت سلامتی، روابط، حساب بانکی و ..همه چی متفاوت شد.

این مصاحبه ها با استاد منو به یاد این روند از تغییراتم انداخت.

چون یکی از پله‌ها و نقطه اوج زندگیم وقتی بود که من به طور مداوم این مصاحبه‌ها رو گوش میدادم.

شاید توی خونه پدرم از دوره‌های استاد خریده بودن ولی تا قبل از مصاحبه من به مدار و فرکانسی که از دوره ها استفاده کنم نرسیده بودم.

من مدت‌ها به فایل های مصاحبه گوش میدادم، موقع پیاده‌روی هامو قشنگ یادمه.

وقتی در مسیر رفتن به دانشگاه به این فا‌یل‌ها گوش میدادم، احساسم، و معجزات رو خیلی خوب یادمه.

هرجایی میرفتم فقط این فایل‌ها تو گوشم بود.

موقعی که حرف‌های استاد توی گوشم با منظره‌ای که در حال دیدنش بودم یکی میشد.

وااااای یاد اون لحظه ها افتادم. خیلی شیرین بود.

وقتی میدیدم که این فایل مصاحبه انقدرررری داخلش آگاهی داره، انقدر شرایط بهتر کرده، روی تصمیمات زندگیم تاثیر گذاشته، روی آدم های زندگیم تاثیر گذاشته، در یک کلام روی احسااااسم تاثیر گذاشته، خیلی مصمم تر از قبل به دنبال تغییر خودم بودم.

تغییری که فهمیدم از درونه، دیگه دنبال راضی کردن دیگران نبودم، همه چیز رو بخاطر خودم میدیدم بخاطر باورهای خودم و به خودم گفتم ببین زهرا این شرایط بخاطر خودته یعنی ارزش نداره یک بار هم که شده از ته دلت و جانانه روی خودت کار کنی(این جمله رو همیشه دارم به خودم میگم.)

دقیقا مثل راهکار برای مسائل شما که به زبان نوشته‌ها بود و این فایل‌ها که به زبان تصاویر و برای من بیشتر به زبان صدای دلنشین استاد بود(دقیقا مثل یک پیش‌نیاز صوتی برای شروع دروه‌هاست.)

بخدا این فایل‌ها تعهد جانانه‌ای در من برای استفاده از دوره‌ها به راه انداخت.

تعهدی که جز تغییر خودم به هیچ چیز دیگه فکر نمیکردم، و نتایج و پاداش های خداوند رو الان بهتر درک میکنم.

خدا میدونه که یه سال دیگه هرکسی که با تعهد در این مسیر بمونه چقدر نتایج متفاوت تر از این میتونه بشه.

روزها و روزها بااین فایل‌ها زندگی میکردم ولی اون موقع در فرکانس و مداری نبودم که بیام و از این فایل‌های باارزش که خودش یه دوره فوق العادست بگم، ولی الان گفتم و خدارو بینهایت بینهایت سپاسگزارم.

خدایاااا شکرت من عاشقتم.

خدایا سپاسگزارم که به من قدرت و شجاعتی دادی که بنویسم که متعهدانه به این فایل نگاه کنم.

مریم جان سپاسگزارم که متعهدانه و عاشقانه این فایل‌ها را تهیه میکنی.

من عاشقتممم.

هم‌زمانی نوشتن همین آخرین جملات با صدای اذان برام خیلی دلنشینه، الله اکبر(خدا بزرگتر از همه چیز، همه مسائل، همه آدم ها، همه چیزایی که حتی نمیتونیم بهشون فکر کنیم و خدای قدرتمندم همیشه یکیه، یه قدرته، همه “ترین‌ها” برای خودِ خودشه، ماهم هرررچی داریم از وجودِ مقدسشه)

خداوندا ظرف درون مارو بزرگتر و بزرگتر کن.

زندگیتون سرشار از سلامتی وعشق و آرامش و خوشبختی به همراه ثروت های خدایی.

دوستتون دارم.