پس کِی به خواسته ام می رسم؟!

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

افراد زیادی، به محض تصمیم برای تغییر و ساختن باورها، مهم ترین سوالشان این است که:

کِی به آرزویم می رسم؟
کِی می توانم خانه رویایی ام را داشته باشم؟
کِی با عشق رویاهایم ازدواج کنم؟
کِی به آن ثروت عظیمی که همیشه می خواستم، می رسم؟

احتمالاً شما نیز درگیر این سوال که کی به خواسته ام می رسم؟ بوده ای.

برای پاسخ به این سوال، می خواهم به یادت بیاورم که:

از همان لحظه ای که آموزش ها را شروع و تمرینات را انجام می دهی،

از همان لحظه ای که با تلاش ذهنی فراوان، سعی در کنترل ورودی های ذهنت نموده و شروع به تحسین زیبایی ها  و تمرکز بر نکات مثبت هر موضوعی می نمایی، به گونه ای که به احساس بهتری برسی، وقوع اتفاقات خوب، آغاز می شود.

از آنجا تمرکز اصلی آموزش های من در تمام دوره ها و فایلها، بر ایجاد مهارت برای کنترل ورودی های ذهن است. وقتی به روش آن آموزه ها رفتار و تمریناتش را انجام می دهی، گویی چرخ دنده زندگی ات روغن کاری شود، همه چیز در زندگی ات روان تر می شود.

برای همین اگر کمی تأمل کنی، به راحتی به یاد خواهی آورد که به محض شروع آموزش ها، نشانه ها یکی پس از دیگری در زندگی ات شروع شده:

هدیه ای از یک دوست دریافت نموده ای.

افزایش حقوق داشته ای.

شغل مناسب یافته ای.

پول یا یک شیئ با ارزش در خیابان یافته ای،

مادرت همان غذایی را درست کرده که آن روز دوست داشتی.

سرماخوردگی ات خیلی زود شده و همه با شما مهربان تر شده و برای کمک به تو بسیج شده اند!

و هزاران اتفاق دیگر که نشان می دهد همین حالا نیز به خواسته های بسیاری رسیده ای اما چون آنها را داری، موضوع را از یاد برده ای!

مشکل اینجاست که منظور شما از سوال “کی به خواسته ام می رسم؟ ” داشتن آن خواسته های رویایی و بزرگ است.
و پاسخ این است:

تا زمانی خواسته ای در نظر بزرگ، خاص و دور از دسترس باشد، یعنی نتوانی باور کنی که داشتن اش راحت و بدیهی است، فاصله فرکانسی زیادی با آن خواهی داشت.
آن خواسته زمانی در زندگی ات ظاهر می شود که دیگر برایت یک خواسته بزرگ نباشد. بلکه به اندازه دیدن غذای مورد علاقه ات یا سبز شدن چراغ در خیابان یا سلامت تر شدن برایت کوچک، بدیهی و باورپذیر بشود.
راه باورپذیر شدن، از مسیر تأیید همین نشانه های کوچک و ادامه انجام تمرینات برای کنترل ورودی های ذهن و ساختن باورهای قدرتمند کننده تر می گذرد. تا جاییکه باورهای قدرتمندکننده جدید آنقدر در ذهنت تثبیت شود و تبدیل به جزئی از شخصیت ات گردد که موجب شود آن خواسته ها در ذهنت دیگر برایت آنقدر بزرگ و دور از دسترس نباشد.

اینجا همان نقطه ای است که این نگرش شروع به ظاهر شدن در رفتارت می نماید. یعنی در قالب ایمانی در رفتارت ظاهر می شود که تو را دست به عمل می کند به گونه ای که می توانی فراتر از مرز محدودیت های ذهنی و ترسهایت بروی و قدم هایی عملی برای آن خواسته بر می داری چون دیگر داشتنش را بدیهی و ممکن می دانی.


یک تمرین بعنوان اولین قدم در کسب توانایی کنترل ذهن:

اکنون دیگر می دانیم، تغییر باور از کنترل ورودی های ذهن شروع می شود. همانگونه که ورودی های نامناسب قبلی، باورهای محدود کننده قبلی را در ناخودآگاه مان ساخته، لازم است با ورودی های مناسب به ذهن، باورهای قدرتمند کننده را بسازیم.
هرچه توانایی ما در کنترل ورودی های ذهن بیشتر شود، باورهایمان قدرتمندکننده تر می گردد و پشتیبان قوی تری برای غلبه بر ترسها و قدم برداشتن برای تحقق خواسته هایمان در وجودمان ساخته می شود.

بنابراین در بخش نظرات این فایل به این سوالات با جزئیات جواب بده و اولین قدم را برای «تبدیل شدن به خالقِ بهتری برای زندگی ات» بردار:

تجربه شما درباره کنترل ورودی های ذهنت چیست؟
چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجید مهجور» در این صفحه: 3
  1. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3339 روز

    درود بیکران بر استاد عزیزم…..بینهایت ممنون بابت این فایل عالی…..اول از همه بگم در مورد اینکه بینهایت منتظریم تا به ایران تشریف بیارید .

    من یه تجربه دارم در خصوص گم کردن و پیدا کردن مدارک که سه بار استفاده کردم و هر سه بار خودم تعجب کردم….خواستم به اشتراک بزارم….

    یکی از چیزهایی که حال انسان رو ناخوب میکنه اینه که یک چیز مهمی رو گم کنیم و در موردش اضطراب داشته باشیم….

    من با توجه به خواندن کتاب معجزه سپاسگزاری خانم راندا برن که یه راهکار داده بودن و با توجه به حرفهای استاد که میگن کار رو به خدا بسپارید و ایمان واقعی داشته باشید که انجام میشه و نگران آن نباشید واقعا به این روش ایمان آوردم ….

    1- چند ماه پیش که وارد پست جدیدم در محل کار شده بودم با توجه به مشغله زیاد ، یه مدرک بسیار بزرگ رو ناخواسته گم کردم و جالب بود که خودم نمیدونستم که گم کردمش و از اونجا که این باورو همیشه با خودم دارم که خدا همواره محافظ منه، روز بعدش با یه نشانه که اصلا مربوط به گم کردن مدارک نبود و با خواندن یه نامه اداری نا مرتبط، فکرم رفت سوی اون مدارکی که حالا گم شده بود و من نمیدونستم که گم شده. خلاصه رفتم سروقتشون توی اون پوشه ی خاص که همیشه مدارک در حال اجرا رو اونجا میزارم و دیدم مدارک به اون قطوری در جای خودش نیست!!!!خلاصه هر چی بیشتر میگشتم بیشتر پیدا نمیشد !!!! تا جایی که نگران شدم و مضطرب چون دقیقا یک هفته دیگه باید با شرکت طرف مقابلمون یه قرارداد مهم کاری میبستم…..خلاصه هر جا رو بگید گشتم و حالم گرفته شد و عرق کردم….اومدم نشستم سر جام…..گفتم مجید مگه تو شاگرد استاد نیستی….مگه به خدا ایمان نداری….چرا حستو بد میکنی؟ مگه کتاب معجزه سپاسگزاری رو نخوندی؟ حالا موقعشه…..حسم بهتر شد…..اومدم خدا رو به خاطر پیدا شدن اون مدرک مهم پیشاپیش سپاسگزاری کردم و خودمو توی حالتی تجسم کردم که اون مدارک توی دستامه و حس خوبی دارم و دارم خدا رو شکر میکنم و جوری تجسم کردم که گویا واقعا پیدا شده مدارک….بعدش باز اومدم یه تیکه کاغذ برداشتم و روش نوشتم که مدارک فلان شرکت به صورت خیلی عالی به بهترین شکل ممکن پیدا میشه و خدایا پیشاپیش سپاسگزارم و این وظیفه توست که پیداش کنی چون من ناتوانم از یافتنش..تازه عکسشم کشیدم و همش تکرارش کردم و لبخند زدم و حسم کلی خوب شد….بعد از اونجایی که دوستام فهمیدن که این مدرکو گم کردم اون برگه رو بهشون نشون دادم و گفتم که من درخواستمو به خدا دادم و دیگه هم نگرانش نیستم….خدا خودش برام پیداش میکنه و کلی هم از خدا سپاسگزاری کردم که خوب شد سر صبح شنبه با اون نامه ی نا مرتبط بهم نشونه دادی که من دنبال این مدرک باشم تا یه هفته بعد متوجهش نشم و استرس نگیرم و کلی ازش تشکر کردم که اینقدر مواظب منه و بعدش با خیال راحت نشستم و به کارام رسیدم ….البته ته ذهنم هی قلقلک میشد و هر نیم ساعت فکر میکردم که ببینم پنج شنبه با کدوم زونکنا کار داشتم که شاید لای اونا گذاشته باشم و یه کمد بزرگ داشتیم که اونو کلی، گشتم…..این اتفاق ساعت 8 افتاد و ساعت 11 و نیم بود که همکارم رفت سمت اون کمد……بعد یهو یه چیزی توی وجودم گفت پاشو برو سمت کمد :) پاشدم رفتم سمت کمد کنار دوستم واستادم …..بعد دوستم گفت چی شده؟ گفتم نمیدونم یه حسی بهم گفت بیام اینجا خودمم نمیدونم چرا اومدم اینجا…..یهو باز یه حالت یاد آوری اومد توی مغزم و یه تصویر از زونکنی که پنج شنبه داشتم روش کار میکردم، انگار توی ذهنم پرتاب شد و یهو گفتم اها پیداش کردم … احتمالا اشتباهی لای اون زونکن گذاشتم…..با خوشحالی رفتم زونکنو از همون کمد برداشتم و سریع لاشو باز کردم و ورق ورق زدم و دیدم که نخیرررر…..لای این زونکن هم نیست!!!!….و انگار آب سرد ریختن روی سرم ولی وقتی برگشتم که زونکنو سر جاش بزارم ، دیدم مدارک در داخل کاور پلاستیکیش دقیقا سر جای همین زونکن قرارداره …..و از خوشحالی اشکم در اومد…..نه بخاطر اینکه زونکن پیدا شده….بیشتر بخاطر اینکه قانون جواب داد…..و سریع به همه دوستام نشون دادم و بهشون گفتم دیدید پیدا شد با اینکار .و برای همه تعریف کردم…..و اون برگه هم ضمیمه سپاسگزاریهای شبانه ام کردم…..

    2-یه بار دیگه هم یه قراردادو گم کردم :) باز اول اضطرابم گرفت ولی ایندفعه سریع حالمو کنترل کردم و سریع دوباره سپاسگزاری کردم و تجسم کردم که قرارداد توی دستمه و شادم و دارم نگاهش میکنم و خدا رو شکر میکنم…..و روی کاغذ نوشتم و با ایمان از پیدا شدنش گذاشتم توی کشوی میزم……اون هم بعد از یک ساعت روی میز دوستم توسط خودم بصورت ناخواسته پیدا شد…..یعنی رفتم سر میزش و دنبال یه چیز دیگه بودم که اینو پیدا کردم…..باز کلی ذوق کردم و خدا رو شکر کردم و میدونید؟ هر دفعه ایمانم قویتر شد…..یه جوری میشه که دیگه باورت قوی میشه که بابا واقعا قانون درسته و حقیقته و ثابته و این خیلی حس آدمو خوب میکنه که کارهای بزرگ بکنه و بگه اگه این شد پس برای کارهای دیگه هم میشه…..

    خلاصه تا همین اواخر که یه ماه پیش یه زونکنی بود که رئیسمون برای کار قضایی به قرارداد داخلش نیاز داشت و من دادم بهش و بعد داد بهم و گذاشتم سر جاش و بعد از یه ماه دوباره اون زونکنو از یکی دیگه از همکارام خواسته بود که براش ببرن و وقتی مراجعه کرده به قرارداد دیده نیست و زنگ زد به داخلی من و گفت که این قرارداد کو که بعد من رفتم و زونکن و کلی گشتم از اول به آخر و پیداش نکردم ولی ایندفه با ایمان بهش گفتم اصلا نگران نباشید پیدا میشه و احتمالا لای زونکنای دیگس….و هر چی فکر کردم دیدم که زیاد با این زونکن سر کار نداشتم که بخوام قراردادشو بردارم که اشتباهی لای قراردادای دیگه بزارم…..خلاصه 50 تا زونکن بود از اول به آخر گشتم …..بعد اومدم نشستم و نوشتم که قرارداد فلان بصورت خیلی عالی در جایی که فکرش را نمیکنم بزودی زود پیدا میشه ….خدایا این کار توست….بینهایت سپاسگزارم و گذاشتمش توی کشوی میزم و بعدش تصورش کردم که پیدا شده و دیگه ایندفعه اصلا نگران نبودم و به دوستام گفتم اصن نگران نباشید خودش پیدا میشه….درخواستمو به خدا دادم و برگه درخواستمم نشونشون دادم….اون همکار دیگم گفت بند کفش گره بزن که نمیدونم شیطان بره کنار و پیدا بشه….گفتم من به گره زدن بند کفش اعتقاد ندارم(البته اگه باورم اون بود حتما اونم جواب میداد) ولی وقتی همه چیزو با انرژی خداییمان شکل میدیم دیگه نیازی به باورهای دیگه نیست و چه چیزی زیباتر و والاتر از خدای خودمون….خلاصه یه روز بعد من توی یه زونکن غیر مرتبط که در طبقات پایین کمد بود داشتم ازش آمار در میاوردم که یهو دیدم که این قرارداد لای اون زونکنه و بعد گفتم خدایا دیدی باز طبق همون نوشته از جایی که فکرشو نمیکردم پیدا شد و به دوستام نشون دادم اون برگه رو و گفتم دیدید که پیدا شد ؟!

    بعد از این اتفاقای دوست داشتنی که فقط در مورد پیدا کردن اشیا گم شده بود یه ایمان خیلی قوی توی من شکل گرفت و فهمیدم دقیقا راز رسیدن به خواسته ها همون چیزیه که استاد میگن. واقعا همونه بی کم و کاست…..یعنی خواستتو تعیین کن……بنویسش…….تجسمش کن……پیشاپیش سپاسگزاری کن و مطمئن باش که بهش میرسی و بعدش نگرانش نباش و از زندگی لذت ببر……ممکن هست اصن از یاد ببریش…..ولی خدا از یاد نمیبرش و در بهترین زمان تقدیمت میکنه…..

    یعنی من وقتی روی کاغذ نوشتم که قرارداد فلان بصورت خیلی عالی در جایی که فکرش را نمیکنم بزودی پیدا میشه و خدایا این کار توست و سپاسگزاری کردم دقیقا مشخصه که :

    1- خواستمو روی کاغذ نوشتم

    2- به خواستم و به این انرژی اطرافم شکل دادم با نوشتن با تجسم با حرف زدن با خودم

    3-شکل دریافت خواسته رو که ( خیلی عالی در جایی که فکرش را نمیکنم بزودی پیدا میشه ) که بنوعی باور هم هست رو نوشتم

    4- کارمو به خدا واگذار کردم و رهاش کردم و از روی دوش خودم برداشتم و با سپاسگزاری قدرت بیشتری بهش دادم…

    5- با توجه به رهایی و ایمانی که داشتم، مطمئن بودم که دقیقا همون اتفاق صورت میپذیره و دیگه نگرانش نبودم

    6- نتیجه اینکه از لحظاتم لذت بردم و اون قراردادم دقیقا بصورت خیلی عالی در جایی که فکرشو اصن نمیکردم پیدا شد! و باز ایمانم قوی تر شد…..

    در نتیجه گفتم خب اگه همه چیز اینقدر عالی برآورده میشه خب چرا من همه خواسته هامو همینجوری دریافت نکنم؟

    یعنی یکی از روش هایی که استاد در دوره قانون آفرینش توضیح میدن…..جعبه ی خواسته ها…..که هر چی میخوای عکسشو بردار و روش بنویس( البته با ایمان قوی و اینکه مطمئن باشی که بهش حتما میرسی) یعنی الان که من این کاغذو نوشتم دیگه رفت برای تهیه و ارسال خواسته به سمت من……مثل این میمونه که من به سایت امازون رفتم و کالامو دیدم بررسیش کردم و شکلشم دیدم و میدونم که دیگه اون کالا رو میخوام و بعد بهاش که مبلغشه میپردازم و بعد دیگه خوشحالم که اون کالا دیگه مطمئنا به دستم میرسه حالا یا با پست پیشتاز یا با سفارشی که هر کدوم در یه بازه زمانی خاصی میرسن….. یعنی اونقدر به سایت امازون مطمئنیم که میدونیم کارش خیلی درسته و درخواست ما را پس از ثبت به بهترین شکل ممکن به دستمون میرسونه و ما فقط خوشحالیم و ذوق داریم که اون کالا به دستمون برسه و ممکنه چند روز زمان ببره ولی میدونیم که حتما به دستمون میرسه و نمیگیم بابا حالا ما یه سفارشی دادیم….از کجا معلوم پولمونو نخورن و کالا موجود نباشه و اصن به دستمون برسه یا نه و این حرفا…..یعنی به نوعی آمازون مظهر اعتماد و برآورده کردن خواست مشتری به همون کیفیتیست که در عکس است…..

    اینجا هم خدا( کائنات)(انرژی جهانی) (هوش برتر) مثل سایت معتبر آمازون وظیفه اش دریافت درخواست ما و تهیه و ارسال آن به سمت ماست. پس ما اینجا با اطمینان قلبی از اعتبار خدا و اینکه هر چیزی را بهش سفارش بدیم طبق همون نوشته و عکس برامون آماده میکنه و با پست سفارشی یا پیشتاز برامون میفرسته البته بعد از پرداخت کردن بهای آن…..که بهای آن هر چه بیشتر باشد (بصورت ذهنی) زمان دریافت اون کالا (درخواست ) به ما کمتر میشه و بهای آن در اینجا همان تکرار باورها و داشتن حس خوب و اطمینان قلبی است…..که بعد ذوق میکنیم و میگیم خدایا این درخواستم دادم و میدونم که سریع بهم میرسونیش و کلی ذوق داریم و از اطمینان به رسیدن به خواستمون هیچ وقت نا امید نمیشیم و حس یاس در ما پدیدار نمیشه……حالا ممکنه یه موقع ما درخواست پراید بدیم و خدا به ما لکسوز و بهترشو بده .ولی ما فکر میکنیم که اون پرایده بهتره و فقط باید اونو برامون میفرستاده که از رانندگی باهاش لذت ببریم و غافل از اینکه لکسوز از هر جهت لذت بیشتری برای ما فراهم میکنه…..مثل افرادی که میگن من فقط با این پسر یا دختر خوشبخت میشم و دست خدا رو میبندن روی رحماتش.

    خلاصه یه جعبه قفل دار تهیه کردم و هر چیزی رو که میخوام یا عکسشو گیر میارم یا روی کاغذ مینویسم با این اطمینان قلبی که حتما حتما حتما به اون خواسته میرسم و فقط باید حس خوب داشته باشم…..سپاسگزار باشم…..به نکات مثبت توجه کنم……به هر چیزی طوری بنگرم که حسمو خوب کنه………ورودی های ذهنمو کنترل کنم…..یعنی وقتی تصادف میشه و همه همکارا پشت شیشه میپرن که ببینن چی شده، ما هم نپریم مث اونا . و در عوضش بگیم که چرا وقتی این همه چیز خوب هست من به تصادف توجه کنم که تصادف یا همرده ی اونو به زندگیم دعوت کنم؟

    و اینگونه است که خواسته هامون یا بهتر از اون وارد زندگیمون میشن…..در ضمن بگم که من دنبال متریالی برای کارکردن بودم که در ایران تحریمه و به هزینه ی بالا از خارج باید بیاد….من اومدم این باورو برای خودم درست کردم که این متریال بینهایت برای من فراوانه و از راههای مختلف به دستم میرسه…..نتیجش این شد که یه هفته بعد، خبر ساخت اون در ایران رو شنیدم توسط متخصصین خودمون و تازه این متریال رو( اصل خارجیشو) از یه نفر دیگه به صورت عالی و نصف قیمت اصلیش به بهترین شکل دریافت کردم و کلی ذوق کردم…..

    ببخشید زیاد شد…..خیلی سپاسگزارم از دوستام عزیز و استاد عباسمنش که این همه تجاربشون رو به رایگان در اختیار ما میذارند که کلی درس میگیرم ازشون و کلی حس خوب و کلی اتفاقات خوب برام میفته…..خدارو شکر که این همه نعمت و خوبی دارم و حالم عالیه عالیه…..شاد شاد شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3339 روز

    علیرضای عزیز بینهایت ممنونم ازت که وقت گذاشتی و نظر منو مطالعه کردید….من چون از این روش نتیجه گرفته بودم ، دلم خواست برای دوستان مطرحش کنم که اگه چیزی رو گم کردن واقعا نگران نشند…..من الان برام مث روز روشنه که هر چی گم بشه پیدا میشه و این باعث میشه آروم باشم و حسم ناخوب نشه…..بازم بینهایت ممنون از لطف بیکرانت عزیزم….شاد ثروتمند و تندرست باشی???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مجید مهجور گفته:
    مدت عضویت: 3339 روز

    بهنام عزیز سلام…..بینهایت از لطف و محبتی که به بنده داری سپاسگزارم و ممنونم که با نظر لطفت به من انرژی میدی و امیدوارم که همیشه در مدار ثروت سلامتی شادی عشق موفقیت باشی عزیزم…..:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: