پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 1

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «راضیه راضیه» در این صفحه: 17
  1. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3452 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    با سلام به استاد عزیزم ، استاد عشق و همه اعضای صمیمی و بی نظیر خانواده عباس منش :

    اولین کاری که من وقتی حالم بد میشه و یا فکرهای منفی به سراغم میاد یا یک مسئله ای آزارم میده انجام میدم این که میام و تفکراتم و تمام اون احساسم رو روی کاغذ انتقال می دم و انقد می نویسم تا خالی بشم بعد خیلی احساس سبک بودن می کنم .و یک جورایی بار اون تفکرات از روی دوشم برداشته میشه و حس می کنم آزاد شدم و حس خوبی بهم میده ، اما یک وقت هایی هست که شاید اتفاق خاصی نیفتاده باشه ولی حس می کنم یکم فرکانسم پایین اومد در این مواقع معمولا کاری که می کنم این که سعی می کنم مکانم رو تغییر بدم مثلا از توی اتاقم بیرون میام اگه امکانش باشه میرم بیرون توی هوای آزاد که همین تغییر مکان در تغییر حالم خیلی بهم کمک می کنه ، اما اگر امکان بیرون رفتن برام وجود نداشته باشه معمولا خودم روم به یک غذای خوشمزه یا یک معجون خوشمزه دعوت می کنم تا حالم عوض شه و همیشه سعی می کنم طعم های جدید رو امتحان کنم و معمولا خیلی مواد مختلف رو با هم قاطی می کنم که هم لذت بخشه هم در واقع ذهنمو رو درگیر می کنه ( چون که من عاشق تنوعم و همیشه دوست دارم مزه های جدید رو امتحان می کنم که یک جورایی هیجان انگیزه، پیشنهاد می کنم این پیشنهاد خوشمزه رو حتما امتحان کنید ) …………

    و اما یک راهکار دیگه که خیلی برام جالب بود وقتی که یک اتفاق به ظاهر ناخوشایند می افته و منم ازش به نفع خودم استفاده می کنم ، بحث تضادهاست که استاد عزیزم بهمون یاد داده و کاری که من میکنم اینه که مثلا چند روز پیش هندزفریم خراب شده بود ، اول گفتم وای حالا چه جوری فایلام رو گوش بدم، بعد گفتم نه راضیه این یکی از اون تضادای با حاله که باید ازش به نفع خودت استفاده کنی و اومدم به خدا گفتم خدایا من یک هندزفری می خوام با این مشخصات ………… (خدا جون من هم سریع میگه اکی) و حالا اتفاقی که افتاد این بود که چند روز بعد داشتم توی کشوی داداشم دنبال یک وسیله ای می گشتم بعد دیدم ااااااا دو تا هندزفری داره !!!! بعد یکیش دقیقا همون چیزی بود که من می خواستم و سریع رفتم به داداشم گفتم چرا دو تا هنزفری داری ؟؟؟ گفت هندزفریم گم شده بود ، یکی دیگه خریدم ، مال خودمم هم پیدا شد ، و گفت ببرش اگه می خوایش و منمممم ذوق زده … خدارو شکر کردم …….

    و یک عادت دیگه که دارم که بهم کمک کرده تا ذهنم تا حدی کنترل کنم اینه که معمولا زیاد با خودم حرف می زنم مثلا وقتی میرم توی حیاط همش خودم رو به عنوان یک ادم موفق که دارن باهاش مصاحبه می کنن و دلایل موفقیتش رو می پرسن تصور می کنم و شروع می کنم به حرف زدن و گفتن دلایل موفقیت هاممم و خیلی هم توی حس میرم ..

    و در نهایت راهکاری که فکر می کنم توی بیشتر موقعیت ها میشه استفادش کرد شکرگزاریه ، شکرگزاری از همین چیزهایی به ظاهر ساده که برامون عادی شدن ولی اگه نباشن زندگیمون می تونه خیلی سخت بشه ، مثل همین برقی که هر روز داریم ازش استفاده می کنیم و اگه یک لحظه بره همه کارامون مختل میشه …… مثل آبی که هر روز داریم به طرق مختلف ازش استفاده می کنیم و خیلی چیزهای مختلف دیگه که در زندگی همه ما به وفور وجود داره……….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3452 روز

    سلام‌دوست من سپاس از در اختیار گذاشتن نتجربتون برام هم مفید و‌هم هیجان انگیز بود بهتون تبریک میگم

    فقط یک سوال چه‌جوری 3برابر شدن پولتون تجسم می کردین ؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    راضیه راضیه گفته:
    مدت عضویت: 3452 روز

    سلام دوست من اره دقیقا همینه ، ادم باید قدر تک تم چیزهایی که داره رو بدونه حتی یک خودکار یا دفتر که به ظاهر چیز مهم نیست ولی اگر نباشه کارمون مختل میشه ، خوشحالم که حالت عالیه امدویارم روز به روز عالی تر بشی و با معجزه های خدا شگفت زده بشی که حتما میشی چون خداوند میگه به کسانی که شاکرن بیشتر داد ه میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: