پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 1

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علیرضا محمودی» در این صفحه: 15
  1. -
    علیرضا محمودی گفته:
    مدت عضویت: 3056 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان و همراهان سایت عباسمنش

    دوست دارم برای پاسخ به سوال استاد تجربه خودم را برای کنترل ورودی ها که یادآوری آن همیشه باعث جاری شدن اشک شوق و سپاسگذاری از خداوند? میشه را برای دوستان عرض کنم.

    مدت 4 سال بود که به فکر انتقالی از شهر اصفهان به شهر و خودم اراک بودم ولی به خاطر شرایط و قوانین کاری امکان انتقالی از یک منطقه خوش آب و هوا به یک منطقه خوش آب هوای دیگر امکان پذیر نبود و جزء محالات ذهن من و همکاران و عدم تبعیت از قوانین خشک حاکم بر محیط کار بود و حتما باید پس از طی یک دوره در مناطق گرمسیر این موضوع میسر میشد.

    به گفته همکاران انتقالی به روش من اصلا و ابدا نمیشد یا باید پارتی داشتی یا کفش آهنی پات کنی و دوندگی و بجنگی تا پیروز بشی و هفت خان رستم رد کنی.

    تا شاید شاید این کار به نتیجه برسد. با این وجود 3 سال تمام با نامه نگاری و درخواست های مکرر و هزار دلیل موجه و شایدم غیر واقعی نتیجه ایی نگرفتم. و حرف های دوستان و همکاران بر سرم سبز میشد.در طول این 3 سال بارها و بارها به دفتر تهران مراجعه و همیشه پس گذشتن از یک روند اداری 2 3 روزه دست خالی برمیگشتم.

    یادمه برای بار 12 به تهران میرفتم که خواهرم گفت 1 محصولی خریداری کرده 5میلیون و بگیر تو راه پشت فرمون گوش کن بدردت میخوره منم گفتم 5 میلیون دادی به یک فایل سرت کلاه رفته برو پس بده و پولتو بگیر خلاصه هزار حرف دیگه- ولی خواهرم که کامل در جریان کار من بود بزور فلش و به من داد و منم برای اینکه ناراحتش نکنم فایلارو کپی کردم جلوی خودش تو فلش آهنگ های توی ماشینم و راه افتادم.همیشه دربین راه آهنگ های غمگین خواننده مورد علاقم (هایده)که عاشقانه دوسش داشتم و گوش میکردم و گریه میکردم و لذت میبردم(خیلی احمق بودم) تا اینکه بعد از طی مسیر نیم ساعته و برای عوض شدن حالم گفتم چندتا شاد گوش کنم و با تعویض فولدر شروع به خواندن کرد؟! دوست عزیز سلام شما در حال استفاده از یکی از محصولات گروه تحقیقاتی عباس منش هستید…..

    و از اون لحظه به بعد روند زندگی من دگرگون شد?

    یادم میاد وقتی متوجه مسیر شدم که به تهران رسیده بودم و من 4 قسمت از روانشناسی ثروت 1 گوش کرده بودم. کارهای تهرانم این سری به طرز عجیبی با روند مطلوبی 1 روزه به پایان رسید که خودم اصلا به خودم میگفتم چجوری شد ایندفعه نشد 3 یا 4 روز؟

    و در پی اون فایل های هدف گذاری، قانون آفرینش، عزت نفس،و … و خریدم و حدود 8 ماه فقط گوش کردم و تمرین کردم و به این نتیجه رسیدم باید قبل از اینکه منتقل بشم خودم رو از محل کار قبلیم دور کنم و به صورت خودآگاه از حرف ها و شنیده ها و دیدن های منفی و محدود کننده همکارانم که فقط نشد و نمیشه و نمیتونی و دیدی فلانیم نتونستو و سنگ انداختن های مکرر جلوی پام راحت بشم.

    رفتم پیش رئیس گفتم منو شیفت بزاره تا رفت و آمدی برم به شهرستان و بیام. که گفت نامه شما اومده به خاطر مشکلات فعلا 1 سال به صورت ماموریت به اراک بری تا در شرایط بعدی براتون تصمیم بگیریمو من که از تعجب خیره مونده بودم بلند داد زدم گفتم خدایا شکرت این یک نشانه است.????

    پس از جابه جایی و استقرار منزل در اراک و رفتن به محل کار جدید و امید به منتقلی قطعی پس 1 سال ماموریت و انجام کلیه تمرین های دوره هدف گذاری و تمرکز فقط بر روی این هدف و انتخاب دوستان جدید که فقط امید بهت بدن و مثبت اندیش باشن از قضا با دوست عزیزی که با استادمونم آشنا بود صمیمی شدم.

    و عدم نگرانی خودم از اوکی نشدن موضوع منتقلی با این فکر که 1 سال هم تجربه کاری خوبی بود و فوقش برمیگردم و رفت و آمدی میرم و میام . باتوجه به محل جدید کارم در اراک و داشتن زیبایی های فراوان در یک منطقه سرسبز و داشتن زیبایی های فراوان هر روز سپاسگذاری از خداوند را جلوی چشمانم بود و میدیدم و احساس خوبم بیشتر بیشتر بود به نحوی که جوری به کارم چسبیده بودم و انجام میدادم که موجب تعجب اطرافیان شده بودم. و هر روز هم خبرهای خوبی از نامه های ارسالی از تهران بدستم میرسید و همشون تایید نشانه های خوب خداوند بود برای من.

    یادمه روی در دیوار اداره نوشته بودم من به اینجا منتقل شدم خدایا شکرت و اومدن موقت هم برایم یک باور شده بود که میشود و اونو تو دست خودم و در تجسمم هر روز میدیدم و در همه حال از محل کارم لذت میبردم.

    با انتخاب دوستان و اطرافیانم فقط حرف مثبت بگوش میرسید منم فقط درمورد خواستم باهاشون صحبت میکردم.

    سعی میکردم هر روز باورهای جدیدم را در مورد منتقلی عوض کنم و اونو سهل و آسان ببینم و با صدای خودم گوششون کنم.

    تا اینکه بعد از 1 سال و 2 ماه حتی بدون 1 بار تهران رفتن از اصفهان تسویه حساب کردم و به صورت قطعی به اراک منتقل شدم.خدایا ممنونم.

    باید گفت با استفاده از قوانین کیهانی و باور درست میشود حتی قوانین را در یک ارگان خاص دولتی خم کرد و به نفع خودت تغییر بدی.

    نتیجه گیری از تجربه خودم برای کنترل ورودی ها و دیگر موارد

    1 – دوری از محیط مسموم به افکار و باورها و حرفهای منفی به صورت دائمی

    2 -جدایی و ترک دوست و فامیل و آشنا و همکار با افکار مخرب و باورهای نادرستشون

    3 – خارج شدن و ترک محل و مکانی که در آن به آدم احساس بدی میدهد.

    4 – در صورت عدم توانایی به ترک محل با عوض کردن بحث و موضوع و گرفتن هواس جمع در دست خودمون با پرسش های حافظه ای و حرف های مثبت

    5 – انتخاب آگاهانه اطرافیان و دوستان و همکاران و فامیل.

    6 – عدم توجه به نکات منفی در محیط منفی با توجه آگاهانه بر روی هر نکته مثبتی در اطراف یا گوش دادن و توجه کردن یا فکر کردن به فایل یا موزیک مثبت و یا صحبت با خودمون در فکرمون

    7 – دیدن مناظر و طبیعت اطراف خودمون با دید بهتر و به دنبال پیدا کردن نکات مثبت در اطرفمون

    8 – در سفرها دیدن مناظر و طبیعت که باعث شادی روح و احساس بی نظیری بشود.

    9 – نوشتن هر صبح و شام شکرگذاری از خداوند به خاطر کوچکترین داشته ها و کوچکترین اتفاق های مثبت روزانه

    10 – گوش کردن فایل های ضبط شده توسط خودمان برای تقویت باورها و سپاسگذاری در همه حال.

    11 – عدم توجه و دیدن چیزهایی که احساس بدی به ما میده اعم از تلویزیون رادیو اخبار تصادفات ترافیک و …

    12 – توجه به فراوانی نعمت و ثروت و تایید و تحسین این موضوع با مراجعه به مکان های تجاری شلوغ و لوکس و تست اجناس و وسایل و خودروهای لوکس

    13 – دیدن و خواندن فیلم و داستان موفقیت دیگران و مستندهای طبیعت و طبیعی مناطق مختلف جهان

    14 – گوش کردن به آهنگ های مثبت شاد

    15 – تعریف و تمجید از خودتون و هنر و تخصص و چهره و اندام و هر زیبایی خدادای که دارید.

    عدم ورود به بحث های سیاسی اقتصادی و فرهنگی و … و هر موضوعی که احساس بدی به شما بده و به خصوص غیبت نکردن و گوش ندادن به غیبت.

    و در پایان بهترین روش اینه که در هر لحظه از خودتون بپرسید الان به چی فکر کردم چند دقیقه پیش به چی فکر کردم و آگاهانه ذهن خودمونو کنترل کنیم به سمت دریافت افکار و صداها و دیدنی های و لمس و بوهای مثبت یکم سخته اولش ولی میشه با تمرین

    ممنون که دیدگاه طولانی منو خواندید امیدوارم مفید واقع شده باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    علیرضا محمودی گفته:
    مدت عضویت: 3056 روز

    سلام به شاگرد اول کلاس استاد عباس منش

    هر وقت دیدگاه های شما را میخوانم فقط خداروشکر میکنم و بخود میگویم اگر دوستان توانستنند من هم میتوانم.

    دیدگاه زیبای عاشقانه با خدا را خواندم و لذت بردم.

    ممنون از شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    علیرضا محمودی گفته:
    مدت عضویت: 3056 روز

    سلام آقای صالحی از اینکه تمامی تجارب خودتون و تمرین های خودتون و در اختیار ما گذاشتید ممنونم

    شاید اگر من شخصا” میخواستم اینها را از فایل های استاد بکشم بیرون ماهها وقت صرف میشد .

    متشکر از دیدگاه های عالی شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    علیرضا محمودی گفته:
    مدت عضویت: 3056 روز

    سلام

    درمورد دوری کردن بسیار بسیار موافقم

    اگر به دیدگاه من مراجعه کنی صفحه34 میتونی بخونی داستان منو در مورد ترک و دوری جستن از انسان های منفی

    تشکر از دیدگاه خوبت?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: