پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
من برای فعال کردن قانون جذب همیشه تصور میکردم که باید فکرمو کنترل کنم تا خواستم جذب شه. یعنی فکره که باعث جذب خواسته یا ناخواسته ما میشه. ولی وقتی در طول روز این کار رو انجام میدادم مخصوصا برای اهداف خیلی مهمم میدیدم که هیچ اتفاقی نمیفته یا اگه میفته بسیار سطحیه. خواستمو تو ذهنم میساختم بعد چشامو میبستمو تجسم میکردم بهش رسیدم ولی همیشه یه چیزی از درونم فعال میشد و حس و حالمو خراب میکرد اونم با اینکه فکرم در مسیر درست بود و این موضوع همیشه مایه تعجبم بود که پس چرا این قانون ج نمیده!!!! و در آخر به این نتیجه رسیدم که این قانون ج میده چون بقیه ج گرفتند ولی من نمیتونم فعالش کنم حالا اشکال کجاست نمیدونم. بعد که فایل رایگان «قانون اصل کائنات- استاد عباس منش» رو گوش دادم با موضوعی به اسم باور آشنا شدم که خیلی برام جالب و راهگشا بود. اونجا بود که متوجه اشکال کارم شدم. من فکرمو تو مسیر درست قرار میدادم ولی ابر قدرتی مثل باور های محدود کننده مثل سرعت گیرهای ناصاف و ناهموار جلو راهم سد میشدند و مانع تقویت انرژی جذب و رسیدن به خواسته هام میشدند، طوری که در اثر تعدد و تکرار این موانع فکرم دچار استهلاک و ضرب دیدگی میشد و کلا از حرکت باز میموند و منو به این نتیجه رسوند که قانون ج میده ولی نه برای تو (تو نمیتونی فعالش کنی)!! پس یا قیدشو بزن و اینقدر وقتتو باهاش هدر نده یا اشکال کارتو پیدا کن و به کارش بنداز. من با اینکه خیلی زمان از دست داده بودم و شاید عاقلانه نبود باز هم ریسک کنم ولی تصمیم گرفتم راه حل دوم رو عملی کنم. تو این فایل گفته شد که باور (فکری که زیاد تکرار شده) های ما در اثر ورودی های ذهن ما ایجاد میشن و من میدونستم که ذهن ما از 5 ورودی تغذیه میشه (چشم، گوش، بینی، دهان، لامسه: 5 حواس)، و از قبل هم آیه 24 سوره عبس «فلینظر الانسن الی طعامه: پس انسان باید به غذای خود بنگرد» رو خونده بودم و متوجه شده بودم که این غذا فقط غذای دهان نیست بلکه غذای گوش، چشم، بینی و حتی لامسه ما هم هست و از اون روز به بعد تصمیم گرفتم اینا رو کنترل کنم. یعنی هر غذایی نخورم، هر چیزی رو نبینم، نشنوم، بو نکنم و لمس نکنم. ولی نمیدونستم مثلا چی بخورم چی نه… ولی تمرکز روی خواسته باعث شد که افرادی رو جذب کنم که منو به هدفم برسونند. برای کنترل غذای دهان یک سی دی به نام طب قرآنی رو جذب کردم که تحولی توی غذاهایی که باید بخورم و نخورم ایجاد کرد و با رعایت نکات گفته شده خیلی از لحاظ مزاجی سلامت تر شدم و این باعث شد حسمم هم بهتر شه و زندگی روی خوشتری بهم نشون بده. شاید تعجب کنید که غذای دهان چه ارتباطی با باورها و ارسال فرکانس ها داره!! ولی چه قبول کنید چه نه، موثره چون غذای جسم روی روح هم اثر داره و اگه با مثلا تغذیه نامناسب در شرایط نامساعدی قرار بگیره روحمون رو هم رنجور و بیمار میکنه. مطالبی که در این سی دی برای منع غذاها و نوشیدنی ها گفته میشه شاید باعث تعجب شه و به نظر غیر عملی بیاد که همچین غذاها و نوشیدنی هایی رو ترک کنیم و با چه چیزهایی جایگزین کنیم ولی چه خوشتون بیاد چه نه، قصه همینه که اگه جسم در تعادل نباشه روح هم نمیتونه متعادل و در موقعیت ارسال درست فرکانس ها قرار بگیره.
در مورد غذای گوش هم: من همیشه سعی میکردم از حرف های نادرست دیگران و به طور کلی از این افراد دور باشم و خودمم مراقب باشم که با کلام نامناسب ورودی منفی برای گوش و مغز دیگران نباشم. از طرفی تلاش کنم با افراد مثبت اندیش که افکار مثبت رو در ذهنم میکارند معاشرت کنم و خودم هم برای دیگران همچین فردی باشم. هر روز برای خودم جملات تاکیدی مثبت و موثر (خلاف باورهای محدود کنندم) بسازم و با خودم با صدای بلند (تا گوشم تغذیه شه) تکرار کنم و ورودی های مناسبی از طریق گوش به مغزم ارسال کنم مثلا من میتونم، من به اندازه کافی خوبم، من ارزشمندم، من شادم، من زیبام، من باهوشم، من شایسته و لایقم، من تحت حمایت خداوندم، من دوست داشتنی ام، من خودمو دوست دارم، من مغناطیس پولم، من ثروتمندم، من مطلعم، من دانام، من موفقم، من در مسیر جذب خواسته هامم، …. . البته دقت کنید که برای تحت تاثیر قرار دادن ضمیر ناخودآگاه که باورهای ما رو در بر داره باید به ویژگی خودتونم نگاه کنید که آیا انسانی (تصویری- شنیداری- حسی- یا جنبشی) هستید. اگه تصویری هستید، عکس خواسته هاتونو به در و دیوار اتاقتون بچسبونید یا در background گوشیتون قرار بدید تا از طریق چشم ضمیر ناخودآگاهتون رو برنامه ریزی کنه. حتی گالری گوشی و تبلت رو با تصاویر انگیزشی خواستتون پر کنید و تصاویر نامناسب رو پاک کنید. اگه شنیداری هستید، تکرار جملات تاکیدی پر قوتی که ساختید با کمک تسبیح هر روز صبح که پا میشید قبل از چک کرد پیاما یا نوتیفیکشین های گوشی یا تماشای تلویزیون یا گوش دادن به رادیو و …. چون اول صبح ذهن در حالت تلقین پذیریه و معمولا مواردی که گفتم ورودی های مناسبی نیستند و حتی الامکان بشه کم یا بهتر از اون حذفشون کرد خیلی خوب میشه. مثلا حذف گروه ها و پیج های نامناسب در تلگرام یا اینستاگرام، حذف برنامه های نامناسب تلویزیون و رادیو… البته کم کم نه یهویی و با لحاظ جایگزین های هیجان انگیز مناسب تا کمک کنند ما به روال قبلیمون بر نگردیم. راه دیگه، گوش دادن جملات تاکیدی که قبلا با صدای خودمون ضبط کردیم. من به گوش دادن موزیک های شاد علاقه داشتم و فکر میکردم وقتی موزیک شاده پس حتما مثبته و ورودی مناسبی برای گوشم هست. ولی بعدها متوجه شدم چقدر در اشتباه بودم چون هم متن ترانه هم موزیکش پر از لغات و جملات منفی و حتی اگه مثبت، بسیار نامناسب و چرت و پرت هستند. شاید بگید من آهنگ خالی گوش میدم که متن منفی به ذهنم القا نکنه. ولی اگه دقت کنید موزیک های شاد هم بسیار ناموزون و نامناسب برای مغز هستند. شاید همون اولش حس سرخوشی به شما بده ولی اگه دقت کنید بعد از اتمامشون حس خوبی ندارید (یه حسی مثل پوچی و بی معنی بودن زندگی بهتون دست میده). مثل خوردن نوشابه میمونه که وقتی میخورید چقدر احساس خوب دارید ولی تاثیرات بسیار بدی روی جسم و بعد روحتون میذاره مثل پوکی استخوان، بالا رفتن فشار خون و متعاقبش خطر حمله قلبی یا سکته مغزی، اختلال در هضم غذا، افزایش وزن…. بنابراین من در انتخاب موزیک دقت و وسواس به خرج دادم و تونستم بلدهای این کار رو پیدا کنم و هر روز صبح که پا میشم قبل از بیرون اومدن از رختخواب چون ذهنم در حالت تلقین پذیری هست یک قطعه از موزیسین های بزرگی چون موتزارت، باخ، بتهون، شوبرت و شوپن گوش بدم و بعد روزمو شروع کنم. نمیدونم دقیقا دارن چیکار میکنند ولی تاثیرات فوق العاده عجیبی روی ذهن و ضمیر شما میذارند و ورودی های بسیار مناسبی برای مغز شما هستند مثلا برای من: زباله های ذهنیمو دور میریزند و روحمو پاکسازی می کنند، تمرکزمو بالا میبرند، انرژی و اشتیاق زیادی برای دنبال کردن برنامه ها و اهدافم در من ایجاد میکنند، راه حل مسائل به خوبی به ذهنم میرسه، حتی رو قیافمم تاثیر گذاشته و چهره متناسب تر و زیباتری برام میسازند (میتونید گوش بدید و تو آیینه خودتونو نگاه کنید) و هزار جور تاثیر مثبت دیگه که فقط با استمرار در ادامه کار در خودتون می بینید. من حتی آهنگ زنگ گوشیمو یکی از این قطعات گذاشتم چون وقتی گوشی زنگ میزنه ذهن شش دانگ روی زنگ متمرکز میشه و تا چند ثانیه به خوبی میتونه تاثیر بگیره. هر چه در گوش دادن به قطعه متمرکزتر باشید بیشتر تاثیر میگیرید یعنی در حین پخش موزیک هیچ کاری نکنید و فقط گوش بدید ببینید چی میزنه. حتی اگه از این موزیک ها خوشتون نمیاد ولی خودتون رو مجبور کنید روزی یکی گوش بدید، فکر کنید داروی تلخیه که باید برای درمان روح، ذهن و ضمیر ناخودآگاهتون بخورید. توجه کنید که موزیک روی درک شما از جهان هستی اثر میذاره و اگه نامناسب باشه نمیتونید درک درستی داشته باشید مثلا باعث میشه به جای هدفمند بودن اونو پوچ و بی معنی تصور کنید.
ورودی های دیگه رو هم میتونید به خوبی کنترل کنید مثلا هر فیلم یا تصویری رو نبینید و حتی الامکان تلویزیون، رادیو و شبکه های اجتماعی رو حذف یا کم کنید. حتی به ظاهرتون هم اهمیت بدید و همیشه آراسته و مرتب و زیبا باشید. از رنگ های شاد در کفش و لباس استفاده کنید. لازم نیست گرون باشه همین که زیبا، آراسته و ملون باشید کافیه. سعی کنید رنگ های تیره رو کم کنید. سعی کنید همیشه چهره بشاشی داشته باشید تا هم وقتی تو آیینه نگاه میکنید شادیتون دوچندان شه هم ورودی تصویری مناسبی برای ذهن دیگران باشید و با شاد کردن اونا این بازخورد تصویری به خودتونم برگرده. و یه موضوع مهمی که میخوام بگم در مورد خانه تکانی یا رفع انباشتگی محیط زندگی و کارتون هست که تاثیر فوق العاده ای روی پاکسازی ذهنتون از انباشتگی ها میذاره. اگه امتحان کنید متوجه میشید که چقدر ذهنتون با همین کار ساده آزاد و رها میشه و فضا برای بهتر کار کردن روی باورها و ارسال فرکانس ها برای ذهن و ضمیر باز میشه. در خانه تکانی (رفع انباشتگی) به این صورت عمل کنید که اولا فقط به مکانی که متعلق به خودتونه مثل اتاقتون در خانه یا محل کار، کار داشته باشید و اصلا دیگران رو با این روش که ممکنه باب میلشون نباشه آزرده نکنید. دو تا کیسه بردارید و تمام وسایل، لباس ها، کفش ها و .. اضافه که نمیخواید رو در این کیسه ها بریزید. تو یکی سالم ها در دیگری بدرد نخورها. کیسه بدرد نخورها رو دور بریزید و کیسه سالم ها رو هدیه بدید. حتی وسایلی که میخواید ولی فعلا نه از جلوی چشمتون دور کنید مثلا تو انباری قرار بدید، مثل کتاب های کنکوری که میخواید ولی فعلا نه بلکه واسه بعد که میخواید دوباره کنکور شرکت کنید. یادداشت های اضافه روی کاغذ یا در دفترچه یادداشت گوشی و تبلت دور بریزید، کتاب هایی که نمیخواید رو به کتابخانه بدید، بخش گالری، فیلم و صوت های گوشی و تبلت رو از بدرد نخورها و منفی ها پاکسازی کنید همچنین لپ تاپ. اتاقتون رو گردگیری کنید، جارو، و جمع و جور اساسی. لباس ها و وسایلی که نیاز به تعمیر دارند تعمیر کنید و کلا یه سر و سامونی به محیط زندگیتون بدید. هر چقدر که طول کشید مهم نیست، مهم اینه که انجام بدید تا بینید همین پاکسازی ساده چه تاثیر خوبی روی پاکسازی روحتون میذاره. وقتی دور و اطرافتون پر از انباشتگی ها و زوائد باشه فرصت برای جذب موقعیت های جدید طبق فنگ شویی به زندگیتون وجود نداره و انرژی جذب در محیط زندگیتون به جریان نمیفته، با این کار ساده ذهنتون به خوبی از دغدغه ها خالی میشه. ولی بخش دیگه این رفع انباشتگی مربوط به خود ذهن و ضمیرتونه یعنی دور ریختن زباله هایی مثل خشم، کینه، حسادت، عقده …. من روی این موارد کار کردم و تونستم روحمو تا حدود زیادی پاکسازی کنم گرچه هنوز هم برای نتیجه بهتر باید روی موارد اینچنینی بیشتر کار کنم. مثلا اگه در گذشته خطایی کردم سعی کردم خودمو ببخشم و به خودم گفتم، اون زمان آگاه نبودی و این خطاها ازت سر زد پس چرا باید خودتو سرزنش کنی!!
تراژدی شخصیمو مینویسم و اونو حل میکنم. همه ما یه تراژدی شخصی داریم که مدام بهش فکر میکنیم یا راجبش حرف میزنیم و همه ناکامی ها و شکست هامونو به اون نسبت میدیم. مثلا طلاق والدین باعث شد من سرخورده شم، نقص جسمیم باعث شد نتونم مثل بقیه بدرخشم، اون مزاحمت در بچگی باعث شد احساس بدی نسبت به خودم پیدا کنم و به این باور برسم که آدم ارزشمندی نیستم…. اگه این اتفاقات نبود من حتما آدم بهتری بودم. اینجاست که باید به اون قصه از یه دید دیگه نظر کرد. مثلا طلاق والدین باعث شد من آدم قوی تری شم و از لحاظ مالی- عاطفی روی پای خودم وایسم، نقص جسمیم باعث شد تو فلان رشته ورزشی مهارت پیدا کنم و افتخار بدست بیارم، مهارت و افتخاری که خیلیا با جسم سالم و با وجود تلاش زیاد نتونستند بهش برسند، اون مزاحمت در بچگی باعث شد من روی اعتماد به نفسم کار کنم و تبدیل به آدمی شم که در برابر هر مسئله ریز و درشتی که برام پیش میاد حس ارزشمندی همیشه همراهم باشه و خودمو نبازم….. با این روش ها میشه اون تراژدی شخصی رو به یک قصه رویایی تبدیل کرد و بابتش ذهن رو مغشوش نکرد و فرکانس های خلاف خواسته و آرزو نفرستاد.
از طرفی، استاد منو با موضوع گفتگوهای ذهنی آشنا کرد و باعث شد من از روی احساسم به ذهنم رجوع کنم و ببینم چی اون تو داره میگذره. اونا رو روی کاغذ آورده و براشون چاره جویی کنم. مثلا اگه ناراحتم که فلانی داره باهام چه رفتاری میکنه یا چه حرفی بهم میزنه یا چه حرکتی میکنه که منو دلخور و آزرده خاطر میکنه، اولا به خودم نگاه کنم ببینم آیا رفتارای من رفتارای اونو باعث میشه یا خودش ناهنجاره. اگه ایراد از منه، خودمو اصلاح کنم اگه از اونه که حرف، رفتار یا حرکتشو روی کاغذ بیارم و براش سناریونویسی کنم (که این دفعه که این حرف رو بهم زد یا این رفتار رو باهام کرد من اینجوری جوابشو میدم و البته مودبانه و راه حلی کاملا کاربردی که مسئله منو حل کنه نه در جهت تخریب یا چزوندن طرف مقابل) بعد این سناریو رو اونقدر در محیط شبیه سازی شده تمرین کنم تا مهارتم شه که وقتی روبروی طرف در محیط واقعی قرار میگیرم با اعتماد به نفس جلوش ظاهر شم و بتونم موضوع رو حل و فصل کنم. محیط شبیه سازی شده به این صورته که مکانی خلوتی رو انتخاب میکنم، ذهنمو از دغدغه ها خالی میکنم، گوشیمو جهت اینکه رشته افکارمو پاره نکنه خاموش میکنم، روی صندلی میشینم یه صندلی هم جلو میذارم به تصور اینکه فرد مذکور روبروم نشسته و داره اون حرف ها رو بهم میزنه یا اون حرکات و رفتارها رو باهام میکنه، و بعد سناریویی رو که نوشتم در برابرش تمرین میکنم و اونقدر زیاد تا مهارتم شه و دیگه از اون شخص نترسم یا دست و پامو جلوش گم نکنم. این سناریو رو در محیط واقعی اجرا میکنم، یا ج میده یا نه. اگه ج داد که هیچ، من به هدفم یعنی تادیب اون فرد رسیدم اگه ج نداد سناریوی تازه ای مینویسم و همون مراحل رو طی میکنم تا بالاخره ج بده. و به این صورت این نوع گفتگوهای ذهنیمو که باعث ارسال فرکانس های مشابه اون اتفاق و رقم خوردم شرایط اینچنینی برام میشن رو خاموش میکنم. در درمان کینه ها هم به این صورت عمل میکنم: بعضی افراد منو رنجوندن ولی از این دنیا رفتند، بعضیا مهاجرت کردن و بعضی ها هم متوجه رفتارشون شدند و نتونستند جبران کنند ولی معذرت خواستند اما اون ناراحتی هنوز تو دل من هست. اولا طبق آموزش هایی که از استاد عزیزم دیدم به خودم میگم این شرایط رو خودت رقم زدی با ارسال فرکانس های نامناسب در اثر باورهای اشتباهت یا ورودی های نامناسبی که مغزتو باهاشون تغذیه میکردی. یا به خودم میگم، اون آدمه اگه رفتار بدی باهام کرده و آسیب جبران ناپذیری بهم زده، ذاتش خوب بوده ولی به راه نادرست کشیده شده و بدی میکنه پس نباید تا این حد اونو تو ذهنم بد کنم. از طرفی سعی میکنم پذیرشمو در برابر آدم ها بالا ببرم و ازشون انتظار بیشتر از توانشون نداشته باشم مثلا انتظار دانایی از آدم نادان، این دید منو کمی آروم میکنه. ولی بهترین راهی که برام ج میده اینه که به خودم میگم این اتفاق ناخوشایند چه مزیتی برام داشت؟ با چه افرادی آشنا شدم، چه کتاب هایی خوندم، چه موقعیت هایی رو جذب کردم. مثلا برای حل دغدغه ذهنیم با سایت استاد آشنا شدم و متوجه شدم این موقعیت رو خودم رقم زدم و نباید اون فرد رو مقصر بدونم و ازش کینه به دل بگیرم. راه دیگه اینه که به خودم میگم آیا اون واقعه اینقدر ناراحت کننده ست یا من زیادی بزرگش کردم و حساسم؟ آیا نباید بیشتر رو خودم کار کنم و توقعاتم از دیگران و حساسیت هامو پایین بیارم!! روش دیگه اینه که تو ذهنم خوبی های اون فرد رو هم میبینم و یکپارچه اونو بد و لایق عداوت، دشمنی و کینه نمیبینم.
در حل عقده ها و کمبودها راه حلی که دارم اینه که سعی میکنم همیشه به زندگی خودم نگاه کنم و کاری به شرایط و موقعیت ها و کلا زندگی دیگران نداشته باشم و همیشه به خودم میگم اگه دیگری تونسته به فلان موقعیت برسه پس من هم میتونم بنابراین نیاز نیست حسرت بخورم. اگه شرایطم طوری باشه که به اون موقعیته نمیرسم یا به اون شکلی که هست نمیرسم به خودم میگم شاید این شرایط برای موفقیت من در این دنیا لازم بوده. مثلا اگه با یه نقص جسمی به دنیا اومدم، پدر یا مادر ندارم، قیافه زیبایی ندارم، و کلی مورد غیر قابل تغییر دیگه.
همیشه هم سعی میکنم لیستی از شکرگزاری هام تهیه کنم و هر روز با مواردی که میبینم یا به ذهنم میرسه پرش کنم تا متوجه شم خدا چقدر بهم داده و احساس کمبود نکنم. سعی میکنم خودمو همینجوری که هستم بپذیرم و دوست داشته باشم (عزت نفس داشته باشم) و با تلاش از خودم آدم بهتری بسازم و هیچ محدودیتی رو برای خودم نپذیرم چون قبول کردم محدودیت در ذهن و دنیای درون منه نه در دنیای بیرون. همیشه سعی میکنم به خودم احساس خوبی داشته باشم و خودمو لایق و شایسته رسیدن به خواسته هام بدونم تا در ارسال فرکانس ها شک و تردید در اینکه تو لایق این آرزو نیستی به خودم راه ندم. برای این کار لیستی از دستاوردها، افتخارات و موفقیت های گذشتم تهیه میکنم و اونا رو با خودم تکرار میکنم و سعی میکنم این لیست رو به مرور زمان غنی تر کنم. همچنین هدایایی که در مناسب های مختلف مثل روز تولدم، روز دختر، عید نوروز … گرفتم رو یادآوری کرده و احساس ارزشمندی میکنم. رفتارهای خوبی که دارم و باعث تحسین دیگران میشم رو میشمرم و بابتشون حس خوبی نسبت به خودم پیدا میکنم و تو فرکانس های مثبت میمونم.
با کمک این روش ها میتونم اون گفتگوهای ذهنی برآمده از باورهامو شناسایی و حل کنم و آدم مثبت اندیش تری بشم و فرکانس های ذهنیمو روی جذب خواسته هام تنظیم کنم نه ناخواسته های برگرفته از باورهای محدود کنندم. راه دیگه ای که حس خوب رو در من تقویت میکنه و منو در مسیر رسیدن به خواسته هام قرار میده اینه که تصمیم گرفتم 10 هدفمو برای سال آینده بنویسم و بعد چرخه زندگیمو رسم کنم و ببینم زندگیم از لحاظ تعادل یا عدم اون در چه وضعیته تا بتونم این اهداف رو با توجه به این چرخه جهت بدم. دلیل نوشتن اهداف یک ساله و بعد 5-10-20… ساله اینه که آدم های موفق دور اندیشند و وقتی سال های بعد رو هم می بینند خیالشون راحته که دارند هدف مند پیش میرن و هیچ وقت دغدغه و نگرانی نرسیدن به آرزوها و خواسته هاشونو ندارند و همیشه با اطمینان قلبی در حال ارسال فرکانس های مناسب به جهان هستی هستند چون کسی که هدف و برنامه نداره اونم اصولی و علمی، ذهنش همیشه آشفته و پریشانه که بالاخره سرنوشت من قراره چی بشه!!!
چرخه زندگی شامل موارد زیره: دارایی، شغل، سلامتی، روابط عاشقانه و ازدواج ، رشد شخصی، معنویت، تفریح، روابط با خانواده و دوستان، برای این ها یک دایره رسم کردم و این موارد رو روی محیط دایره به صورت پراکنده نوشتم. از هر کدوم خطی به مرکز رسم کردم. مرکز میشه 0٪، محیط 100٪. بعد به هر کدوم نگاه کردم تا ببینم چقدر توش پیش اومدم. مثلا معنویت 90٪، سلامتی 80٪، تفریح 60٪، روابط یا خانواده و دوستان 10٪،… همه این درصد ها رو به هم وصل کردم تا چرخه زندگیم مشخص شه. از بین این ها اونایی که درصد بالایی گرفتند کاری نداشتم چون تو اون زمینه ها در وضعیت مطلوبی قرار داشتم ول اونایی که درصد پایینی گرفتند رو مشخص کردم و از بینشون سه تا رو که الویت بیشتری داشتند رو انتخاب کرده و روی اونا کار کردم تا چرخه زندگیم متعادل شه. اگه این کار رو نمیکردم مثلا میرفتم درصد تفریح یا سلامتی رو بالا میبردم چرخه زندگیم بیشتر از تعادل خارج میشد. پس از بین اون 10 هدف دو سه تاشو که درصد پایین تری تو چرخه گرفتند رو انتخاب کردم و برای رسیدن بهشون در طی یکسال برنامه ریزی کردم و الان در حال اجرای اون برنامه هستم. این شیوه منو از استرس نرسیدن به اهدافم ایمن کرد و فرکانس هام مثبت شد.
از طرفی تلاش کردم زمانمو مدیر کنم تا وقتم با کارهای دارای الویت پایین هدر نده و آخر شب دپرس به رختخواب نرم. اهداف یک سالم که مشخصه، بعد براشون برنامه ماهانه، هفتگی و روزانه نوشتم. به این صورت که جدول 12 خونه ای برای ماههای سال رسم کردم و تو هر خونه به طور مختصر نوشتم در هر ماه برای رسیدن به اهدافم میخوام چیکار کنم. و بعد آخر هر ماه برنامه مفصل ماه بعد رو مینویسم. برای هر هفته جدول میکشم و از روی برنامه مفصل ماهانه برنامه هفتگی رو تو جدول به طور مختصر میارم. برنامه روز بعد رو هم شب قبل از روی جدول هفتگی نوشته و الویت بندی میکنم. اینجوری براحتی زمانم مدیریت میشه و به برنامه هام میرسم. برای کارهای تکراری روزانه روتین روزانه تهیه میکنم و تو برنامه روزانم کارهاشو به صورت شماره میارم. واسه هفته هم چکلیست هفتگی تهیه میکنم که مثلا شنبه چه کارهای تکراری دارم و تو برنامه روزانه به جای نوشتن کارهای تکراری شماره شو نوشته و به همراه کارهای دیگه الویت بندی میکنم.
از طرفی عذر و بهانه های که مانع رسیدن من به خواسته هام میشن رو شناسایی و حل میکنم. مثلا:
– چرا برای تنظیم فرکانس هات روی جذب خواسته هات یه مدت تلاش کردی و رها کردی. چون هر کاری کردم نشد، این یعنی نمیشه یا برای من نمیشه، دیگه چرا باید بیشتر زمان بذارم.
راه حل: برای تغییر و تبدیل شدن به مغناطیس پول و عشق و علم و … زمان نیاز هست. هیچ هدفی یک شبه محقق نمیشه. شما یا کم کار کردی یا درست کار نکردی. اگه نشانه های رسیدن به خواستتو در حین کار دیدی پس تو مسیر جذبی اگه هیچ نشانه ای نمیبینی پس راهتو اشتباه اومدی و باید بگردی اشکال کارتو پیدا کنی نه تصمیم بگیری همه چی رو رها کنی!!
– من میخوام به اهدافم برسم ولی پدرم یا شوهرم نمیذاره، دولت لایحه هایی رو تصویب میکنه، تحت فشارم، از دست بر نمیاد ….
راه حل: رقم زدن سرنوشت دست خود آدمه نه دیگران و شرایط. اگه باور کنی خودتی که خالق زندگی و سرنوشتتی هیچ عامل دیگه ای نمیتونه مانعت شه
و کلی عذر و بهانه دیگه که چون تو فکر میچرخند احساس میکنیم ما رو تو تله انداختند و دست و پامونو برای رسیدن به خواسته هامون بستن. ولی اگه روی کاغذ بیان و هوشمندانه به جنگشون بریم براحتی قدرتشونو از دست داده و سرکوب میشن.
با کمک اهرم رنج و لذت، 5 سال دیگه-10-15-20 حتی بیشتر از اون رو میبینم و از الان برای اون چند سال بعد برنامه میریزم. به خودم میگم اگه چند سال بعد به اون هدف برسی چه لذتی میبری و اگه نرسی دچار چه رنجی میشی. این منو به تکاپو و حرکت وادار میکنه و باعث میشه ورودی های مغزمو از الان کنترل کنم و باورهای مخرب قدیمیمو دور بریزم و اونقدر به خودم نگم پس چرا نمیرسم!! اون هدفم مال 5 یا بیشتر سال دیگه ست نه امروز یا فردا که بخوام واسش عجله کنم. کوتاهترین هدف گذاری 1 ساله ست و کوتاه تر از اون معنی نداره. چون تا آدم روی دور و غلتک بیفته (یعنی ارسال فرکانس های مثبت عادتش شه) کمی زمان میبره، و اگه بگه مثلا 6 ماه بعد برسم وقتی مهلت 6 ماهه سر میرسه و می بینه نرسیده از ادامه کار منصرف میشه چون انگیزشو نداره. ولی اگه کوتاهترین هدف گذاری 1 ساله باشه و با این اهرم، لذت دستیابی به اون خواسته های 1 ساله یا رنج دست نیافتن رو واسه خودمون متصور شیم (21 روز پشت سر هم با تیک تو تقویم دیواری تو دفتر مربوطه در این مورد یادداشت کنیم و هر روز این نوشته ها رو پرتر کنیم تا در پایان 21 روز لذت رسیدن یا رنج نرسیدن برامون پر رنگ تر شه) اونوقت هم با تعهد بیشتر اهدافمون رو دنبال میکنیم هم کم کم بعد از مدتی رو غلتک میفتیم تا حداکثر یکسال دیگه به خواستمون میرسیم و دیگه نه از قانون شکایت میکنیم نه به این باور میرسیم که قانون واسه همه ج میده واسه من نه. از طرفی از نشانه ها هم غافل نباشیم و هر جا نشانه ای در رابطه با اون خواسته مشاهده کردیم یادداشت کنیم تا از نتیجه زحمت و زمانی که صرف میکنیم نگران نباشیم و با دیدن این نشانه ها مطمئن شیم حتما در مسیر رسیدن به خواسته هامونیم. هدف ها علاوه بر زمان لازم باید ویژگی های دیگه ای داشته باشند که بشه اسمشونو هدف گذاشت:
هدف 6 تا مشخصه داره:
1- مکتوب باشد. حتما باید روی کاغذ بیارید. خداوند تو قرآن به قلم قسم خورده چون حکمت و قدرت داره چون معجزه میکنه. وقتی هدف رو روی کاغذ میارید روش مسلط و متعهدید ول وقتی تو ذهن چرخ بخوره، خیال پردازی بیشتر نیستید
2- واضح و شفاف: باید دقیق بدونید چی میخواید، با جزئیات. من میخوام پولدار شم! خوب چقدر پول میخوای؟ ماهی چقدر؟ در سال چه اندازه درآمد؟! من میخوام وزنم زیاد شه! خوب چند کیلو؟ در ماه چقدر اضفه شه؟ من میخوام ازدواج کنم اونم با یه خانم یا آقای خوب! خوب، چه کسی؟ چه ویژگی هایی؟ خوب باشه دیگه، خوب!!!!
3- قابل اندازه گیری: هر ماه بتونید بررسی کنید چقدر از مسیر رو اومدید. من میخوام سالی 20 میلیون درآمد داشته باشم که میشه ماهی تقریبا 1.5 میلیون. الان ماه اول رفت، نگاه کنید چقدر درآوردید، مثلا 500 هزار! پس این ماه کم کاری کردید، ایراد و اشکالاتی داشتید که برای ماه بعد باید رفع کنید
4- زمان: باید مشخص باشه تا کی میخواید برسید. من میخوام ازدواج کنم. تا کی؟ تا شش ماهه دیگه، تا یکسال دیگه، اینجوری براش متعهدید و از هر فعالیتی که شما رو از اون دور میکنه پرهیز میکنید. مثلا به خودت نمیگی فلانی دوست داره با من باشه یه مدت باهاش باشم بعد برم همسر دلخواهمو پیدا کنم! خوب اینجوری تا شش ماه دیگه به همسرت نمیرسی چون بخشی از زمان رو برای هوست از دست دادی
5- مسئولیت. هدف باید در مسئولیت خودتون باشه. یعنی من میخوام سالی 100 میلیون پولسازی کنم و خودم برای رسیدن بهش تلاش کنم، پدرم بهم نده، وام نگیرم، قرض نکنم، خودم مسئول رسیدن به این اندازه درآمد باشم. فلان شرکت منو استخدام کنه! این که میشه مسئولیت اون شرکمت! درستش اینه که بگید من شرایط استخدام در اون شرکت رو احراز کنم. فلانی بنده رو به غلامی خودش قبول کنه! این میشه مسئولیت اون فلانی! درستش اینه که بگید: من شرایط دامادی اون خانواده رو بدست بیارم
6- باور کردنی. هدف باید باور کردنی باشه. من سالی 20 میلیون درآند دارم میخوام تا سال دیگه برسونم به 1 میلیارد!! آیا باور کردنیه؟ به قول استاد شما باید مراحل تکامل رو طی کنید. شما هیچ وقت نمیتونید از ترم اول بپرید ترم سوم وقتی هنوز پیش نیازها رو پاس نکردید! توش میمونید.
توجه کنید که خواسته هدف نیست بلکه (خواسته+ برنامه ریزی= هدف) و تا زمانی که خواسته خودتونو تو قالب بالا نریزید به شکل هدف در نمیاد و شانس رسیدن بهش پایین میاد.
یک روش خوب دیگه برای تسریع در رسیدن به خواسته هامون اینه که هر روز ساعت رو روی 15 دقیقه کوک کنیم و از خودمون بپرسیم برای رسیدن به خواستمون بهتره چه کارهایی انجام بدیم؟ و حداقل 20 راه حل نوشته و اونا رو عملی کنیم. گاهی اوقات خودمون راه حل های بهتری به ذهنمون میرسه و اگه این تمرین رو مستمر انجام بدیم ذهنمون روز به روز خلاق تر شده و بارهای بعد راه حل های راحت تر و نزدیک تر رو به ما میده.
از اینکه به من فرصتی دادید تا نظرمو بگم و راهنمایی هر چند کوچیک به دوستای عزیزم در این سایت الهی بکنم خیلی خیلی ازتون ممنونم چون همیشه خداوند انسان های درستکاری رو سر راهم قرار میداده که با سخاوتمندی تمام دانسته ها و تجربیاتشونو در اختیارم قرار میدادند و منو در مسیر متعالی هستی که خودشون در اون بودند قرار داده و هدایت میکردند. من هم دوست داشتم بخشی از این بازوهای توانمند باشم و گوشه ای از کار رو هر چند خرد و ناچیز بگیرم. امیدوارم همون دعایی که استاد همیشه در آخر فایل هاشون برامون میکنند اول بر خودشون و بعد برای ما اجابت شه و همه بتونیم زندگی سعادتمند و بهشتی چه در این دنیا چه در دنیای باقی برای هم خودمون و هم دیگران بسازیم.
سلام مرجان خانم
شما تو مداری خوبی هستید که بلافاصله با شکر گزاری نتیجه میگیرید. بهتون تبریک میگم و ممنونم که نظرتون رو کامنت کردید تا منم امیدوار شم میتونم به این مرحله برسم ?
سلام
خیلی نظرتون خوب بود ممنونم از کامنت
1- روزه فکری یه ماهه (همش فکر میکردم چه جوری به طور منظم ورودی ها و گفتگوهای ذهنیمو کنترل کنم. این روش عالیه. تصمیم دارم یه تقویم دیواری یک ماهه درست کنم و هر روز که ورودی ها و گفتگوهای ذهنیمو پیدا میکنم توش تیک بزنم و تو دفترچه ای یادداشت و حل کنم یا با هفت شکر جنبه مثبتشو ببینم و حس و حالمو خوب کنم)
2- هفت شکر (دیدن روی مثبت قضایا هر چند به شدت منفی باشند)
3- ساخت فایل صوتی عبارات مثبت از روی فایل های انگیزشی استاد
4- نوشتن نکات مثبت روزانه در دفترچه یادداشت یا اگه منفی بود با هفت شکر مثبتش کنم
کاش نکات دیگه رو هم میگفتید، داشتید خوب پیش میرفتید ?
1- تهیه لیست شکرگزاری در طول روز، خودن و شکر کردن
2- یادداشت کردن نشانه های جذب و خوندنشون
3- توجه به نکات مثبت مسائل
4- حذف آدم های منفی و تاثیر نگرفتن از کسایی که امکان حذفشون نیست
5- گوش دادن به فایل ها انگیزشی استاد به جای تلویزیون و شبکه های اجتماعی
ممنونم از نکاتی که یادم دادید ???
سلام
امیدوارم هر چه زودتر خبرهای خوش موفقیت شما رو بشنوم و به عنوان الگو ازتون یاد کنم ???
سلام آقا مهدی
شما هم قوانین الهی رو خوب درک کردید هم در جایگاه درستی قرار دارید. امیدوارم که تو مسیری که میرید موفق باشید و ما رو هم از خبرهای خوش رسیدن به خواسته هاتون بی نصیب نذارید ??????
سلام
آفرین به شما. درستشم همینه. برداشتن توجه از ناخواسته ها و گذاشتن روی خواسته ها و آرزوها. بهتون تبریک میگم که این سد محکم وسواس و اضطراب رو به این شکل شکوندید ????????
سلام
چه ایده جالبی! خوشم اومد ?
سلام از ماست
ممنون از شما. من هر چی یاد گرفتم از این سایت و از شما دوستان هست. براتون آرزوی موفقیت و جذب هر چی خواستتون هست رو دارم ?
سلام آقا سعید
خیلی خیلی ممنونم از لطف شما و همچنین پیام انگیزشی که کامنت کردید ?