پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 1

درووود بر خانواده ی عزیز و صمیمی ام، از آنجایی که اکنون در حال تجربه ی بودن در بهترین مدار ممکن در تمام طول زندگی ام هستم خود رالایق میدانم که به این سوال زیبا پاسخ دهم و انشاالله برنده این مسابقه ی عالی شوم.

همه ما میدانیم که در دنیایی زندگی میکنیم که بر اساس فرکانس عمل میکند و جهان همانند دستگاه پردازشگریست که فرکانس های ارسالی ما را به واقعیت تبدیل میکند و فرکانسهای ارسالی از طرف ما ابتدا از دیده ها و شنیده های ما وارد ذهنمان میشوند و سپس در قالب یک احساس خود را بروز میدهند و فرکانس را به جهان ارسال میکنیم. پس قدم اول برای کنترل ورودی هایمان یقیین عمیق قلبی به این موضوع است که سیستم جهان فقط و فقط به همین شکل اداره میشود و همه چیز در جهان انرژیست که این انرژی تجربه ای از زندگی ما میشود و از قبل آن انرژی را ارسال کرده ایم و سپس به صورت تجاربی در زندگیمان دریافتش میکنیم پس همه موضوع همین است ورودی های ذهنت را کنترل کن تا به احساس خوب برسی و خالق هر آنچه که میخواهی در زندگی ات اتفاق بیفتد باشی.

حالا که به این باور عمیق قلبی و یقیین رسیدیم:

1٫ رسانه ها را از زندگیمان با جرات هذف میکنیم چون میخواهیم ورودی هایی به ذهنمان بدهیم که میخواهیم.

2٫از افرادی که مثبت نیستند مدام غر میزنند و افکار منفی دارند با آرامش فاصله میگیریم و آنها را از زندگیمان هذف میکنیم.

3٫ اگر این افراد از نزدیکان ما باشند نگران نیستیم همین که ما تصمیم بگیریم ورودی هایمان را کنترل کنیم دیگر با آنها بحث نمیکنیم و حتی اگر موردی پیش بیاید که خواهان بحث باشیم چون میدانیم که نباید در احساس بد بمانیم اعراض میکنیم و همین چرخه ماندن در احساس خوب باعث میشود که جهان حتی از آن فرد نزدیک ما یک روی دیگر به مانشان دهد و او هم خواهان تغییر شود.

4٫حواسمان هست که چه چیزهایی را میشنویم و میبینیم و به چه چیزهایی توجه میکنیم. و به چیزهایی توجه میکنیم که به ما احساس خوب بدهد.

حالا که در حال کنترل ورودی های ذهنمان هستیم گاهی اوقات پیش می آید که این کار اندکی سخت تر میشود. برای مثال اتفاقی افتاده که در آن لحظه هرچقدر تلاش میکنیم به نکات مثبت توجه کنیم نمیتوانیم و ذهنمان مدام در حال توجه و تمرکز بر روی نکات منفیست و نتیجه آن هر لحظه رفتن و رفتن در احساس بد است. و این اتفاق برای همه ما هم تا به حال رخ داده. اولین کاری که من در این شرایط انجام میدهم گفتن دو جمله جادویی برای خودم است. اولیش که خیلی قدرتمنده: چشمام و میبندم و میگم خدایا: ایا کنعبد و ایا کنستعین، یعنی خدای خوبم در این لحظه که کنترل ذهنم برایم دشوار شده مانند همیشه تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم. و چه قدرتی بالاتر از قدرت رب العالمین و در همه ی موارد نیروی قدرتمند خدا به یاری ام میاد و بهم راهکار میده که چطور در این شرایط به ظاهر سخت از دل تضادها به تمرکز بر روی نکات مثبت برسم و تمرکزم رو بذارم روی خواسته ام. و جمله ی دوم: من یقیین دارم که در مدار درست قرار گرفته ام و در همه ی اتفاقات زندگی ام خیر عظیمی نهفته است.

و دوستان بعد از انجام این دو کار در سیل عظیمی از راهکار ها و افکار مثبت قرار میگیرم و دقیقا همه چیز به نفع من به بهترین شکل تغییر میکند.

?پس: حالا که قانون را خوب میدانیم آگاهانه ورودی های ذهنمان را کنترل میکنیم به چیزهایی توجه میکنیم که به ما احساس بهتری بدهند. اگر هم با تضادی رو به رو شدیم یقیین داریم که این تضاد آمده است که به ما بگوید چه میخواهیم پس آگاهانه به جای تمرکز کردن روی تضاد از خودمان میپرسیم من این مشکل را نمیخواهم پس چه میخواهم؟ خب با پاسخ به این سوال حالا فهمیدیم که چه میخواهیم پس تمرکزمان را میگذاریم روی آنچه که میخواهیم. و حتی اگر نتوانستیم این کار را بکنیم توجهمان را به چیزی میگذاریم که در آن موقع احساسمان را کمی بهتر کند. مثلا به یک پرنده نگاه میکنیم و آب خوردن او را میبینیم یا به آسمان نگاه میکنیم و از دیدن ابرها یا ستاره ها یا ماه لذت میبریم یا به یک عکس در صفحی مبایلمان نگاه میکنیم که به ما احساس بهتری دهد. حالا که قانون را میدانیم و یقیین به آن داریم باید به آن عمل کنیم تا به سعادت در دنیا و آخرت برسیم.و نکته ی دیگر اینکه موفقیتهایمان را ببینیم و آنها را مدام به یاد آوریم و تحسین کنیم. حالا که در یک چرخه از اتفاقات مثبت و عالی افتاده ایم مدام آنها را تحسین کنیم تا این دایره ی فرکانسی را گسترده تر و عظیم تر کنیم.

این هم تجربه ی زیبای من از استفاده از قانون و تلاش برای ماندن در احساس خوب در بیشتر مواقع.

در پناه خدای مهربان همیشه شادوپیروز باشید.

سپاسگذارم دوست و برادر ارجمندم.

درود بر شما دوست عزیزم

سپاسگذارم دوست عزیز.

درود بر شما برادر ارجمندم