پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
سلام به هم خانواده های عزیز و میشه گفت هم خونه های عزیز جایی که بیشتر مواقعه از دنیای بیرون و حتی از داخل خانه خودمون از شر افکار منفی بهش پناه میاریم و از یسری چیزا کنده میشیم ومیایم پیش اعضای خانواده جدید و مثبتمون, خانواده ای که شاید نشناسیم همو ولی از یسری نزدیکان به ما نزدیکترند و این خودش یکی از بهترین نوع کنترل ورودیه ذهنه
مطالبم رو با مقدمه بالا شروع میکنم
راستش دوستان اول از همه و قبل از اینکه بخوام به راه ها وتجارب کنترل ورودی بپردازم میخواستم به نکته رو بگم از همون اول که داشتم صحبتهای استااد رو گوش میدادم به ذهنم رسید و بعدا دیدم استاد در دقیقه 6 بهش اشاره کرد
و من میخوام یه خرده ریزتر بهش بپردازم و اونم اهمیت داشتن اهداف و خواسته های کوچکتر در مسیر رسیدن به خواسته های بزرگ تره. چرا که خیلی خیلی اهمیت داره در رسیدن به خواسته های بزرگتر و خودم از رعایت نکردنش یه جورایی ضربه خوردم
داشتن اهداف و خواسته های کوچک
بهتره اینطور شروع کنم و با تجربه ای که داشتم بهتون بگم این اهمیت و داستان رو
من وقتی با استاد و سایتشون آشنا شدم بعد از کلی نتیجه ریز و درشت یه جورایی شروع کردم به گذاشتن اهداف بزرگ و کاری که کردم تمرکز گذاستم برای رسیدن به اون و کاری که نکردم این بود که اهداف کوچکتر که منو در مسیر نگهداره و بهم نشونه بده که در مسیر درستم هستم برای خودم تعیین نکردم حالا شاید هم توقعه ام یه دفعه خیلی بالا رفت و یا به کمتر از اون قانع نمیشدم و میگفتم اول اون و خیلی چیزای دیگه و بعد چه اتفاق افتاد؟؟؟
اتفاقی که افتاد خواسته من بزرگتر بود یه جورایی و حتما هم زمان بر و از اونجایی تا یه چیزی برات خیلی بزرگ باشه و تو تجسم رسیدن بهش برات خیلی هیحان انگیزه و و خوشحال کننده باشه یعنی هنوز با فرکانسش فاصله داری و این فاصله هم باید با حس خوب که در ادامه میگم پر بشه و همینطور قویتر شدن باور و ایمانت
و در کل زمان میبرد رسیدن بهش و من هم تو این مسیر ک این بین بود هدف و خواسته های کوچکتر تعیین نکرده بودم. چیزی نبود که بهش برسم و با رسیدن بهش اونو و باور های که باعث شد بهش برسم رو تایبد کنم و در نتیجه هی روز به روز که میگذشت سرد تر میشدم و هی به اون هدف بزرگه نمیرسیدم و چیزی هم نبود که بهم نشون بده که به خواسته بزرگترم نزدیکتر شدم یا نه و از همه مهمتر آیا تو مسیر درست هستم یا نه و آخرش به اون هدف نمیرسی و روز به روز اعتماد به نفست پایین میاد و حتی با اینکه قبلا از این قانون نتبجه گرفتی به قانون شک میکنی و باورت رو بهش از دست میدی و دیگه به هیچ چیزی عمل نمیکنی چون انگیزه هم نداری نه دیگه ورودی کنترل میکنی .نه به قوانین فکر میکنی و نه از تمرینات ووووو
و اتفاقی که برای من افتاد این بود که یه مدت از مسیر خارج شدم و. خیلی بد بود. همیشه میگم. مهم نیست که چقدر و چطور کار میکنی .مهم اینه که همیشه و مداوم و پبوسته تو مسیر باشی. رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود… رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
ِ. و منظورم من از این شعر پیوسته بودنشه و مداوم بودنه چرا که با این قوانین و انجام صحیحش سرعتش هم خوبه و مسیر زیباست و لگاریتمی میشه سرعتت
امیدوارم تا اینجا تونسته باشم خوب اهمیت داشتن اهداف کوچک و کوتاه مدت رو رسونده باشم چرا که خیلی خیلی مهمه و وقتی تو مسیر نباشی دیگه کاری نمیکنی که باعث شه به اهدفت فکر کنی و حتی برسی و دیگه کنترل ورودی اینجا اهمیتی پیدا نمیکنه.
بریم سراغ روش های کنترل ورودی
دوستان باز من اینجا یه چیز رو یادآوری کنم همونطور که همه دوستان یاد آوری میکنن و همینطور استاد و اون اینه که
احساس خوب =اتفاقات خوب
و همه کار ها و تمرینات همه و همه برای اینه که این معادله همیشه برقرار باشه و باید همیشه و در هر لحظه سوال کنیم که چطور میتونیم و چکار کنم که این معادله برقرار باشه که همین کنترل ورودی یکی از این هاست و در ادامه میگم که باید چه کرد
اما….
اما همونطور که استاد گفت. چیزهایی که باید کنترل کنیم
دیدن ?
شنیدن?
حرف زدن
تجسم
مرور خاطرات
و چیزهای دیگه
که من سعی میکنم موارد بالا رو تو مثال ها بیارم
اما ورودی ذهن رو چه جاهایی باید کنترل کرد؟؟ از نظر من چیزی که فعلا یادم میاد
1- افراد
2-محیط
افراد
اول از همه آدم وقتی که خودش شروع میکنه به تغییر و مدارش عوض میشه افراد هم تا حد زیادی کنترل میشن اما در مواردی که پیش میاده و کار های که خودمون باید انجام بدیم
همونطور که هممون میدونیم باید یسریا رو. آگاهانه حذف کنیم و فک نکنم نیاز به توضیح باشه
تا میتونیم دوستی همامون رو هم بر پایه همین امر بچینیم
مثال ها زیاده
اما راهکارهایی که باید در مواقعه پیش آماده با اافراد منفی اتجام بدهیم برای کنترل وروردی پس بذارید با یه مثال که همین دیشب برام پیش اومد براتون بگم
منم مثه شما با تغییر فرکانسام افراد دورم تغییر ویسریا خود به خود حذف شدن . اما یسریا به دلایلی حذف نمیشن و بعضا هم خودشون اصرار دارن که باشن??? اما انصافا کم رنگتر از قبل میشن
من یه دوست یا بهتر بگم فامیل نزدیک دارم که قبل از تغییر مدار خیلی با هم بودیم . البته دوست اینطوری زیاد داشتم که حذف شدن اما این دوستم بخاطر نزدیگی زیاد فامیلی حذف نمیشد و الان ماهی یا چند ماهی یه بار میبینمش و ایشون میان دیدن و همیشه هم گله داره از این موضوع که ما همیشه با هم بودیم چرا الان خبری ازت نیستو خیلی چیزای دیگه که جاش نیست همش رو بگم .
ایشون خیلی فرد منفی هستن. و کمکی هم از من بر نمیومد براش چون اون اول خیلی خواستم کمک کنم اما به دلایلی که خودتونم میدونید نشد
اما ترفند و کاری که من در حضور چند ساعته با این دوستم میکنم و از اونجایی خیلی تمرکزش رو ناخواسته هاشه کار من اینه که فقط باید کلامش رو کنترل کنم بخاطر همین خیلی زیاد از سوال های حافظه استفاده میکنم و جهت صحبتش رو عوض میکنم اما بیشتر موارد خیلی سمجه (ضربه فنی نمیشه??)و باز بر میگرده سر حرف های خودش
و من بعد از کلی تجربه و پیدا کردن قلقش این کار رو میکنم و همیشه هم سعی کردم. با روبرو شدن با دوستان منفی حتی به مدت کم میبینمشون این کار رو انجام بدم اونم اینه که از همون اول مسیر رو میبرم به سمت چیزهای مثبتی که در گذشته با هم داشتیم مرور خاطرات مثبت (مرور خاطرات ) چون اینجور افراد اگر همه با تلاش ما بخوان از چیزای مثبت حرف بزنن اونم خاطرات گذشته اس پس چه بهتر از همون اول بنا رو بر همین بذاریم و آگاهانه خودمون مسیر رو به سمت مثبت طوری که طرف هم بخواد و همینطور هم نفهمه که ما آگاهانه میخوایم اینکار رو بکنیم. انجام بدیم و ما کل اون مدت رو از خاطراتی صحبت میکنیم که بیشتر شادمون میکنه و شاید طرف مقابل حسرت بخوره اما ما تو اون مدت حواسمون به نکات مثبت بوده.. و اینو بگم که این هنر ماست که اینطور مواقعه ناگهانی چطور افراد رو هدایت کنیم به سمت چیزهای مثبت مشترک .خیلی موارد. و مثال دارم یکیشونم که دیشبم استفاده کردم این بود که اگه فلان تومن پول یا فلان شرایط و موقعیت رو داشتی چکار های میکردی (تجسم) و خودم براش تو موردم خودم فول اچ دی تجسم میکردم براشون و باز مبگم این هنر ماست بسته به شرایط و موقعیت و افراد مختلف چطور جهت دهی بدیم به موضوع اون موقعه
اما
یه وقتایی هم هست که ما نا خواسته شرایطی رو بوجود میاریم که افراد یه حرفایی میزنن که برای ورودی مااا مناسب نیست و باید ببینیم و بفهمیبم که پیش فلانی چه کاری و چه حرفی رو نباید بزنیم و انجام ندیم که اون شرایط پیش بیاد
حالا بیشتر این اتفاق پیش نزدیکان اتفاق میفته.مثه مثال های که استاد میزد و میگفت که از اهدافش با پدرشون صحبت میکرد و پدرشون هم شروع میکرد به تضعیف کردن روحیه شون اتفاقی که در موارد مختلف و افراد مختلف اتفاق میفته
و یه مورده دیگه مثه نپرسیدن اوضاع کاری
مثلا ینفر با اینکه میدونی حرفهای بعدیش چیه در این مورد(حرف های منفی)
خلاصه آگاهانه مسیر و سر صحبت رو باز نکردن با کسی که میدونینم تو اون مورد منفی میگه حالا افراد و شرایط فرق نمیکنه باز این به هنر و خلاقیت ما بر میگرده
در موارد بالاا باید اگه گیرر افتادیم خودمون کنترل کنیم
محیط
جایی که هستیم و شرایطی که پیش میاد تو اون محیط و دیگران بوجود میارن
محیط
وقتی در شرایطی هستیم که چیز منفی و نامناسب میبینیم و حالمون و احساسمون بد میشه در همان مکان سریع دنبال چیزهای مثبت بگردیم و توجه کنیم نمونه اش پیدا کردن مسیر با چیزهای مثبت مثه دیدن فضای سبز زیبا مسیر و اعراض بر دیدن افراد فقیر و خبلی چیزای ناراحت کننده و منفی و بیشتر از جاهایی مثبت رفت آمد کنیم (مثالی برای محیط)
اگر در محیطی هستیم که جوش بسیار منفی هست حتی الامکان اون محیط رو ترک کنیم حالا هر جا که میخواد باشه و ببینیم چه مکان هایی هیت که حالمون رو خوب میکنه بریم اونجا
و اگر هم نشد ترک کنیم .بگردیم دنبال نکات مثبت و بهتر که اینم باز به هنرمون برمیگرده و مطمئنن پیدا میکنیم.
و سعی کنیم محیط ها و جمع های که احساس میکنیم اونجا منفیه از همون اول نریم و از نیروی درونمون کمک بگیریم برای این موضوع. که برم یا نرم
چیزی که من خیلی ازش استفاده میکنم تو بیشتر کارهام و خیلی خوبه که بتونم تو همه کارها ازش استفاده کنم و میدونم که خیلیامونن
ازش استفاده کردیم و نتیجه اش رو هم گرفتیم
اما کارهای که میکنم و پیشنهاد میکنم بکنیم تو مواردی که گفتم مثه
دیدن
شنیدن
حرف زدن
مرور خاطرات و تجسم وووو
اول از پیشنهاد میکنم حتما اول از همه روز رو با تمرین شکر گذاری شروع کنیم حالا چه نوشتن و چه به زبان آوردن
و حتی الامکان در روز یکی از فایلهای استاد رو گوش بدیم
و خودآگاه جهت بدیم به روزمون حتی شده بیشتر
بعضی وقتا هم میشه که خسته میشم و حس میکنم نمیتونم گوش بدم به فایلهای استاد و یا شرایطش پیش نمیاد سعی میکنم کتابهایی که با آموزه های استاد هم جهته گوش بدم. مثه کتاب بخواهید تا به شما داده شود(گوش دادن به کتاب صوتی)
و خواندن کتاب بسته به موارد پیش آمده حالا یا انگیزشی یا آموزشی اما در مسیر خواسته ها باشد
بعضی وقتا هم شرایطی پیش میاد که هست موارد بالا رو نداریم???
سعی میکنم به آهنگی که حالم رو خوب میکنه گوش بدم
باز بسته به شرایط سعی میکنم یه فیلمی که دویت دارم و بهم انرژی میده رو ببینم(ابن کار رو وقتی میکنم که کارم تو اون روز بسته به شرایطی اونطور که میخواستم پیش نرفته و حس موارد بالا هم نیست و وقت زباد دارم و میدونم اگه برنامه نچینم براش برام میچینن???)
و گاهی که باز شرایط بالا نبود سعی میکنم در اینترنت گشت گذار هدفمند کنم دیدن فراوانی هااا دیدن جاهای دلخواه دیدن اهداف و خواسته ها و اجناس دلخواه دیدن و خواندن و دنبال کردن افراد موفق و دوستداشتنی و الگو هااا
در کل و بطور خلاصه خودم خوراک مبدم قبل از اینکه خوراک بدن به ذهنم
و چیزی که خیلی مهمه و همیشه و در هر لحظه از خودم میپرسم و چک میکنم اینه که الان احساسم چطوره و این سوال رو سعی میکنم چندبن بار در روز از خودم میپرسم و با تمرین میشه عادت و سعی میکنم درست انجام بدم
و همیشه که جواب اینه که احساس منفیه. میگم چکار کنم که این معادله برقرار باشه ؟
احساس خوب = اتفاقات خوب
و بسته به شرایط از موارد بالا استفاده میکنم و میتونیم خلاقیت هم بخرج بدیم و ترکیبی ایتفاده کنیم مثلا وقتی که حالم خوب نیست و فقط شرایط تجسم وجود داره و نه. کتابذهست نه فیلم و نه فایل
با یه آهنگ خوب حسم رو خوب میکنم و بعد شرایط تجسم بوجود اومد تجسم میکنم روزای خوب رو و خواسته ها رو
اما اتفاقاتی که بعد از انجام خود آگاه موارد بالا بصورت ناخودآگاه برام پیش اومد و پیش میاد درررابطه با ورودی هااا نتایجش رو که همه دیگه میدونن
? افراد مثبت که همدصحبتی با آنها به من کمک میکنه در بیشتر مواقعه به پستم میخوره
طوری که من ترم های آخر دانشگاه با استاد آشنا شدم ایتاد های که به پستم میخوردن افراد موفق و مخترع و سطح بالا به پستم میخوردن و من با آنها دوست میشدم در صورتی که تا قبلش سعیم بر این بود رابطه ام با استاد در حد دانشجو و استاد باشه همین
? آهنگ های که به پستم میخوره مثبت و شاد برخلاف گذشته
?دیدن برنامه های تلویزیونی وقتی که مجبورم و یا فیلم ها و برنامه هایی انتخاب میکنم نمونه اش وقتی شبکه خبر که بنظرم مخربترینه تو ورودی هااا وقتی به پستم میخورن دارن کار آفرین ااا با افراد و خبر های مثبت رو نشون میده
?و خیلی چیزای دیگه…
حرف و مثال زیاده تا اینجا هم زیاد شده متنم باقیش رو میسپارم به باقی اعضای خانواده??????
شاد . سلامت .ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیممممم???
سلام آقای زارع خیلی زیبا و خلاصه و مفید بود???
مخصوصا قسمتی که فیلم ها و مستنداتی که معرفی کردید
و اون سوالی که میپرسید آیا این موضوع خواسته من است یا ناخواسته چون خودمم در بیشتر مواقع از خودم میپرسم این سوال رو مخصوصا وقتی که دارم وب گردی میکنم و ناخواسته به چیزهایی غیر از هدف و خواستم توجه میکنم
و تا. این جمله رو تو پیامتون دیدم گفتم. بلهههههه همین بود که حس میکردم جا انداختم تو متنم????
عاالی بود نظرتون
کوتاه مفید واز همه مهمتر آرامش بخش
ممنون از دیدگاه زیباتون
دید و دیدگاه قشنگیست این دیدگاه
درست مثله “کتاب من در هر آنچه میبینم هستم “ترجمه گیتی خوشدل
با اینکه این کتاب رو خوندم ولی دیدگاهتون برام جذاب و تازگی داشت و جالب تر از اون چقدر حس نزدیکی کردم??
————————–
ممنون از توجه همه تون که از خودِ من، منتها با شکل دیگه ای هستید ?
خخخخخ????
تازه رفتم دیدم که نویسنده این متن کیه خانمه یا آقاست ????
هر چند فرقی نمیکرد وقتی همه از یک منبع هستیم???
????????????
????
?????
ممنونم از توجهتون سعید جان???
????