پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 102

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2220 روز

    بنام خدای مهربونی که با آزادی و اختیاری که به ما داده زندگی را برامون زیباتر ساخته

    سلام به استاد گلم و دوستای عباس منشی ام

    استاد چه منظره زیبایی چقدر درخت ها خوشگل بودن میتونم اون نسیمی که بوسیله این درخت ها شروع به وزیدن می کنه رو صورتم احساس می کنم چقدر لطیف و دوست داشتنی هوای تمیز رو استشمام می کنم احساس می کنم پاهامو که داخل آب می کنم بواسطه آفتاب دمای آب عالی و دوست داشتنی هست.

    استاد در خصوص سئوالی که مطرح کردین میتونم از تجربه خودم بگم من در بیشتر مواقع با گوش کردن فایل های شما و بولد شدن بعضی هاشون در ذهنم سعی می کنم ذهنمو کنترل کنم من یه مدت برای آزمایش یه دفتر کوچیک پیش خودم گذاشته بودم و هر فکری که به ذهنم میرسید رو می نوشتم دیدم باید خودم بهش نخ بدم تا بتونم کنترلش کنم و گرنه خودش در ناخودآگاه ذهنم چیزهایی رو میاره که جالب نیست من باید در هر لحظه زندگی شکرگذاری کنم بابت اعضای بدنم محیطی که در اون زندگی می کنم از کارم از خانواده ام از غذایی که می خورم در یک کلام مدام زبانم به شکرگذاری بچرخه هر مورد زیبایی که می بینم حتی خیلی جزیی و کوچیک باشه برای خودم بگمش و از خدا بابت دیدن این زیبایی ها هر لحظه شکرگذار باشم باید مدام نعمت های کوچکمون رو بشمریم چیزهایی که برامون عادی شده رو هر لحظه به یاد داشته باشیم.

    همگی موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    شایان گفته:
    مدت عضویت: 2793 روز

    این فایل به من مفهوم دقیق “در لحظه زندگی کردن” رو اموخت.

    عمری در کار نیست . فقط یک آن وجود داره . گذشته و اینده ای وجود نداره . آنی که در آنی

    تنها فرصت برای زندگی کردن همبن لحظه حالست . اون زمانی که به دنبال رسیدن به هدفها میدویم چیزی که دارد از دست میرود زندگیست . روی این کره خاکی اومدیم برای تجربه ی زندگی نه رسیدن به هدفها . رسیدن به هدفها نتیجه ی زندگی در لحطه ی حاله

    تا زمانی که ما در اینده سیر میکنیم با انبوهی از نگرانیها و اضطرابها مواجه میشیم مثلا در بحث خواسته های مالی میگیم نکنه نتونم قسطمو بدم نکنه از پس مخارجم برنیام و ….

    تنها کاری که باید بکنیم انجام اقدامات لازم بدون توجه به نتیجه هست. تو فقط کار درست رو با احساس خوب انجام بده نتیجه خودش میاد. وظیفه ی ما لذت بردن از همین لحطه هست تمام اقداماتی که برای رسیدن به خواسته انجام میدیم باید سرشار از لذت باشه اگه همراه با اضطراب و نگرانی باشه نتیجه ای در کار نخواهد بود

    انگار خدا دوست داره ما همیشه لذت ببریم حتی در مسیر رسیدن به خواسته هامون نه فقط در زمان رسیدن به هدف . چقدر این قانون جهان هستی رو دوست دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    مرضیه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2019 روز

    سلام به استاد عزیزم

    من قبل از آشنایی با شما اصلا از این مباحث اطلاعی نداشتم اینقدر مشغول فضای مجازی و باورهای مخرب دوستان و …شده بودم که زندگیم داشت به فنا می‌رفت مخصوصا سلامتی بچه هام در خطر بود به محض آشنایی با شما و قطع رابطه فضای مجازی با دوستان تلوزیون رسانه خدارو شکر کم کم سلامتی بچه هام خودم خوب شد

    کم کم روابطم خوب شد رابطه ام با همسرم خیلی عالی تر از قبل شد

    خدارو که نگو اصلا نمی‌شناختم ولی الان خیلی نگاهم به خدا تغییر کرده

    تجربه ی خودم رو در اتفاق یه ماه پیش اخیر بگم

    من تقریبا دوست صمیمی که هر روز ببینم و صحبت کنیم نداشتم یعنی علاقه ای به دوست بازی و چت و صحبت ندارم

    اونم به خاطر کنترل ذهنم

    تو باشگاه که میرفتم با دوتا از دوستان در حد سلام و علیک دوست شدم

    مربی باشگاه دو ماه قرار شد نیاد و من و دوتا از دوستان قرار شد تنهایی بریم باشگاه ورزش کنیم

    یه ماه که رفتیم اینقدر اونجا صحبت های منفی مخصوصا در مورد روابط شنیدم که روی من تاثیر گذاشت یکدفعه متوجه شدم دارم تو روابطم با همسرم به مشکل میخورم

    قشنگ متوجه شدم که کنترل نکردن ورودی چه تاثیری در همه ی جنبه های زندگی میزاره

    به همین دلیل ترجیح دادم این ماه دوم را تا اومدن مربی باشگاه نرم تا از ورودی های منفی در امان باشم

    من خودم به شخصه با این قطعیت رسیدم که ورودی ها چه تاثیری عجیبی داره

    تمام سعی خودمو میکنم خودم رو محفوظ کنم

    ولی بعضی مواقع توسط اطرافیان نزدیک ورودی های منفی داده میشه

    همینجا از خدا میخوام اون تعداد کم رو هم از زندگیم حذف کنه تا من فقط راحتتر باور بسازم

    خدارو شکر برای بودن در این مسیر زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  4. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1798 روز

    سلام استاد عباسمنش ثروتمند

    به نام الله یکتا

    خداروشکر میکنم که به این قسمت فوق العاده از سایت هدایت شدم .

    من تحسین میکنم این حد مشارکت دوستان رو در کامنت های این قسمت و با چه کیفیتی کامنت گذاشتن …

    همه این کامنت ها جنسی از طلا هستن و از هر کدومشون میشه چندین نکات ارزشمند در جهت کنترل افکار برداشت ..

    و اما روشی که من استفاده میکنم و نتیجه هم گرفتم

    اینکه در مواقعی که سیل وسیعی از افکار منفی به ذهنم هجوم میاره … انقدری که احساس سر درد و سنگینی میکنم تو اون حالت میگم خدایا خودت منو هدایت کن ، تو میدونی و من نمیدونم ، همینطور که تا به امروز خداوند منو هدایت کرده و منو به این زندگی زیبا رسونده از اینجا به بعد هم خودش منو هدایت میکنه لازم نیست فکرمو درگیرش کنم .

    دومین روش شکرگذاریه ، این بهترین و سریع ترین روش برای کنترل افکار و تمرکز بر روی نکات مثبته ، از اعضای بدنم شروع میکنم تاااا هر انچه که در اطرافم هست ، بابت تمامشون شکرگذاری میکنم ، با اینکار احساس میکنم ذهنم آروم میشه و بدنم شل میشه .

    سومین روش خوندن کامنت دوستان عزیزم یا دیدن یه فایل ارزشمند از استاد عباسمنش ، که این هم خیلی تو کنترل افکارم نقش داشته …

    ناخواسته هایی که تو ذهنم میاد رو به خواسته تبدیل میکنم مثلا میگم الان دارم به چه ناخواسته ای توجه میکنم که احساسم بده ، بعد میگم اوکی حالا چی میخوام بعد راجع به اون به صورت کلامی یا نوشتاری حرف میزنم و مینویسم .

    گاهی هم که خیلی سختمه کنترل افکار به پیاده روی میرم یا باگوشیم بازی میکنم و صدای استاد رو با هندزفری میشونم.

    ممنونم از استاد که این فضای مثبت و ارزشمند رو برامون ایجاد کردن و سپاسگذارم از دوستانی که کامنت بنده رو میخونن

    خدایاشکرت

    ۲۲ / ۱۱ / ۱۴۰۰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      اکرم هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1432 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام و درود خدا بر شما

      چقدر این قسمت از کامنت شما برای من ارزشمند بود

      ناخواسته هایی که تو ذهنم میاد رو به خواسته تبدیل میکنم مثلا میگم الان دارم به چه ناخواسته ای توجه میکنم که احساسم بده ، بعد میگم اوکی حالا چی میخوام بعد راجع به اون به صورت کلامی یا نوشتاری حرف میزنم و مینویسم

      پس میشه دقیقا تهدید رو تبدیل به فرصت کرد و از خودِ افکار منفی ضد خودشون استفاده کرد

      به جای اینکه حواس رو پرت کرد و تمرکز رو تغییر داد

      که البته اونا هم کارساز هستند

      ولی این روش فرار نیست

      ایستادن و تغییر دادن و منطقی کردن هست

      عالی بود

      در پناه خداوند سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    حسین شاطری گفته:
    مدت عضویت: 2152 روز

    سلام سلام به همه دوستان خوبم،

    سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم امیدوارم که حال دلتون و هوای ذهنتون همیشه مثال روحتون باشه ❤❤❤

    سید جانم سلام خیلی خوشحالم که کامنت بسیار لذت بخش شما رو خوندم ازت سپاسگزارم و ممنونم چه کامنت عالی، بسیار ساده ولی در عین حال بسیار قوی و پر محتوایی گذاشتی منکه خیلی لذت بردم و مبارکت باشه کا برنده شدی،

    ایراداتی که جلوی چشمام بود و بهشون اهمیت نمیدادم چون ذهنم اونا رو برام کادو پیچ کرده بود رو بلاخره دیدم و پی بردم که چه باید کرد،

    واقعا درسته که کنترل ذهن کار سختیه ولی اگه تمرین داشته باشی برات مثل آب خوردن میشه،

    من خودم بشخصه توی این مورد ضعف دارم مثلا

    ۱. دلسوزی:

    اصولا من آدم دلسوزی نبودم ولی جدیدا دلسوز شدم؛ وقتی کسی نیاز به کمک داشته باشه یا شرایط ناخوب داشته باشه دلم میسوزه و تا ساعتها میرم تو عمق این قضیه که چرا فلانی فلان اتفاقی براش افتاده و چطور کمکش کنم اگه مالی باشه و منم دست و بالم بسته باشه که دیگه هیچی تا مغز استخونمو میخورم حتی بعضی وقتا مثل نوشابه عمل میکنم و کلسیم داخل استخونمو میخورم 🤣 اینم یکی از فانتزیای بدردنخورمه🤣🤣 شما لطفا یاد نگیرید،

    راه حلش رو پیدا کردم دارم به کمک عشقم حلش میکنم راهش چیه؟؟؟؟ اینه که سریع به عشقم میگم دلسوزی دارم میکنم اونم با گفتن متضادهای دلسوزی میگه که باید کمک کنی قلبت بزرگ بشه کمک کنی ظرف وجودت بزرگ بشه و…. نه اینکه دلت بسوزه و توی اون اتفاق بمونی و ذهن چموشمو میبره گوشه رینگ و مدام بهش مشت میزنه چپ راست چپ راست چپ راست و با یه آپرگاد دخلشو میاره خدایی خیلی این راه حل جواب امتحان کنید، نباید بذاریم نجواهای ذهنی به ذهنمون غلبه حتی با بلند بلند حرف زدن و بیان نکات مثبت.

    ۲. توجه به نکات مثبت بیرون از خانه:

    خیلی وقتا طی روز که در رفت و آمد هستیم خیلی اتفاقات دلخراشی مثل تصادف، دعوا، الفاظ بد، مردن و…. میبینیم و میشنویم مثلا توی اتوبوس نشستیم داریم بسمت مقصدمون میریم به یکباره یه صحنه دلخراش تصادف رو میبینیم که چندتا زخمی یا شهید داده😉 یا اینکه چند نفر دارن توی خیابون با هم دعوا میکنن و همدیگر رو بقصد کشت میزنن البته نوش جونشون😁😁 حتما دوست داشتن دعوا کنن🤣

    حالا راه حل چیه:

    من خودم وقتی با چنین صحنه هایی روبرو میشم اولین کاری که میکنم تو اون اوضاع میگردم دنبال یه ماشین خوب، سرسبزی، یه تیکه ابری، ساختمونی خلاصه میگردم دنبال یه نکته مثبت و زیبا، یا اینکه میگردم دنبال یه نکته مثبت توی دل اون نازیبایی ها که حواسمو پرت بکنم و میشینم تا دقایق طولانی درمورد اون زیبایی یا نکته مثبت با خودم یا کسی که کنارم هست صحبت میکنم.

    ۳. تلویزیون:

    به قول یکی از اساتید روحانی جعبه شیطانی👹 یا جعبه سیاه⬛ آقا کلا بیخیال این موضوع بشیم اصلا فکر کنیم این تلویزیون هنوز اختراع نشده چرا خودمونو درگیر این تلویزیون کنیم آقا همش درگیری، جرم و جنایت و فقر و فحشا و…… نشون میده، حالا خیلی توانا هستی تو کنترل ذهن ببین ولی نکات مثبتشو ببین، حقیقتا من خودمو قرنطینه کردم بعضی وقتا یعنی سالی یکبار اونم خندوانه میبینم اونم لحظات استندآپ کمدینشو……

    ۴. مرحله بعدی نجات خودمون از دوره همی ها و محفل های خودمونی:

    تو این محفل ها همش بحث سر قیمت دلار، دولت، اقتصاد، بکش بکش تو جمع مردها

    و غیبت کردن و سوسه اومدن و زیرآب زدن و چشم روهم چشمی ها و … تو جمع خانم ها هستش

    که این جمع ها رو آیت الله حسین شاطری حرام اعلام کرده🤣🤣🤣🤣

    والا بخدا راست میگم الان مادرم و خواهرم یک هفته هستش اومدن خانه ما مهمونی، یعنی باورتون نمیشه تو این یک هفته همچی دیدم و شنیدم الا یه نکته مثبت دریغ از یه حرف خوب واااااااااااااییییییییی خدای من چه جهنمیه خونه ما همچی رنگ منفی گرفته بخودش والا باورتون نمیشه دکور خونه ما زرد و سفید ولی الان که نگاه میکنم میبینم رنگهای زردمون داره تیره میشه الان شبیه زرد خردلی شده و رنگ سفیدامون دارن به طوسی مایل میشن 🤣🤣 اینقدر مادر و خواهرم منفی هستن، تازه روزه اول ورود خواهرم به خونه ما توی راه پله میخوره زمین دماغش میشکنه که الان یک هفته س بحث سر این موضوع

    راه حلش هنوز در دست اقدام از عزیزانی که میتونن راهنمایی کنن که تو اینجور مواقع باید چیکار کرد لطفا بگن که ما چیکار کنیم که هم احترام خانواده حفظ بشه هم حرمت ها، ازتون ممنونم. حالا جای شکرش باقی که ما در طی روز فقط شب و موقع ناهاری میریم خونه!!!!!

    ۵. قانع کردن دیگران

    آقا قانع کردن افراد منفی مثل این میمونه که به خر آشپزی یاد بدی😁😁

    قانع کردن دیگران به همین سختی یاد دادن آشپزی به خر میمونه، تا بیایی یاد بدی سبزی چیه کنترل ورودی های خودت هم از بین میره و وقتی به خودت میایی میبینی که ای وای خودت هم شبیه اون طرف شدی

    البته ناگفته نمونه که منم اسیر این آشپزی ها شدم ولی الان دیگه آموزش آشپزی نمیدم🤣😁

    آقا خیلی ها خودشون رو زدن بخواب تو نمیتونی بیدارشون کنی حتی زلزله ۵۰۰ رشته ای هم بیاد بیدار نمیشن اینجور آدم ها شاید نتایج ما رو ببینن و قانع بشن که تو اکثر وقتا هم دیده شده تاثیری نداشته و با گفتن این که طرف شانس یارش بوده باز خودشونو قانع میکنن

    پس این مسئله نیاز به راه حل نداره فقط مثل کشتی ایران که اون قدیما با اسرائیل یا آمریکا می افتاد کناره گیری میکردند شما هم کناره گیری کنید😁😁 چون درهرصورت شما بازنده اید.

    واقعا تنهایی یکی از بزرگترین عبادت هاس

    یه شعری هست میگن تنها باشو پادشاهی کن این شعر استعاره از این داره که آقا تنها باشی با اعتماد بنفس و عزت نفس داری به خدا نزدیکتری تو جمع منفی ها نمیری خودت اطرافیانتو انتخاب میکنی اگه با کسی رفت و آمد نکنی کسی کاریت نداره

    باورتون نمیشه منو عشقم همیشه تنهاییم از رفت و آمدهای الکی دوری میکنیم توی هرجمعی نمیریم پای حرف هرکسی نمیشینیم اطرافیانمون رو خودمون انتخاب میکنیم والا بخدا همه ما رو اینجوری پذیرفتن و ازمون شاکی نیستن و باورتون نمیشه بعضی موقع ها توی یه جمعی که دوست نداریم بریم ولی مجبور میشیم میریم اون جمع به طرز عجیبی از خوبی ها و اتفاق های مثبتشون حرف میزنن مثلا باجناق بزرگ من هروقت ما رو دعوت میکردن میرفتیم خونشون برای شام ایشون راس ساعت ۲۲ باید اخبار شبکه سه رو میدید ولی از اونجایی که ما خودمون رو محدود کردیم و روی باورهامون کار کردیم حالا هروقت میریم خونشون دیگه خبری از اخبار و سریال نیس بجاش درباره اتفاق های خوب زندگیش حرف میزنه خدااااااایا شکرت 😁😁😁😁🙏🙏🙏🙏

    آقا راه حل این موضوع اینه که داداش آدم های اطرافت رو درست انتخاب کن اگه تا یه مدتی با کسی رفت وآمد نکنی نمیگن این بنده خدا بیکسه یا هرچیزه دیگه.

    خلاصه که عاشقتونم

    خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که بعداز فرازونشیبهای زیاد تونستم بعد از مدتها بیام توی سایت به این پرباری کامنت بذارم و دوباره خودم رو مسلح به زره ای از جنس خدا کنم❤💖

    استاد از شما و مریم خانم گرامی ممنونم و از بابت داشتن شما فرشتگان زیبا سپاسگزارم.

    خیلی خیلی خیلی دوستون دارم عاشقتونم و سپاسگزار زحماتتون هستم❤❤💖💖💖💖💝💝💝💝

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    میلاد موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1678 روز

    سلام خدمت شما عزیزان دل❤️

    دوستان خیلی واسم جالبه امروز من داشتم همون فایل لایو استاد و اقای عرشیانفر رو میدیدم که راجبه کنترل ذهن در شرایط سخت و داشتن حال خوب در اون روز یا لحظه رو میگفت، و من که این فایل با اینکه چندین بار گوش کرده بودم این دفعه خیلی من رو به فکر فرو برد و انگار یه جوری توی اون مدار فرکانسی رفتم و امشب یه اتفاقی افتاد که دقیقا باید از اون اگاهیی استفاده میکردم و یه جورایی تکاملم رو برای ازمایش الهی طی میکردم که ببینم آیا این فایلی رو که امروز دیدی به قول استاد مثله یه اهنگ گوشش کردی یا نه واقعا میخوای از این آگاهیی هایه خالص و توحیدی استفاده کنی، اولش من خب یادم نبود و یجورایی شوک شدم گفتم خدایا چجوری من یادم رف این جلسه به این مهمی رو نرفتم با اینکه تعهد دادم که میام حتمی و خلاصه تو این فضایه ناراحتی و خود خوری رفتم که یه دفعه قلبم یه چیزی بهم گفت که اصن اشک در چشمام جمع شد، میلاد مگه تو این فایل رو امروز گوش نکردی پس چطوری بهش عمل نمیکنی ها، وقتی اینو حس کردم قلبم و بدنم غرق در ارامش شد و با اینکه سخت بود ولی آگاهانه سعی کردم که به نکات مثبت تمرکز کنم و احساسم رو خوب نگه دارم با اینکه میدونستم شاید سرزنش بشم که چرا این کار رو انجام دادم ولی قلبم میگفت عیبی نداره حالت رو خوب نگه دار تو بقیش با من، بعد هی نجوا میومد که الان خراب کردی کارو پسر دیگه تمومه و اینا، تو همین فکرا بودم یه لحظه یه حسه خوبی بهم دست داد که برم کامنت بزارم تو سایت و کامنت بخونم و وقتی واقعا خواستم آگاهانه که حالم رو خوب نگه دارم با چشم خودم هدایت کردن خداوند رو حس کردم و بشدت حال و هوام خوب شد و انگار خداوند پاداش این کنترل ذهنمو با همین حال خوب امشب بهم داد

    و خداوند رو سپاس گذارم که امشب تونستم آگاهانه ذهنم رو به سمتی که من میخواستم جهت بدهم

    خداوند هدایت گر، و پشت و پناه تان باشد❤️💫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    لیدا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1474 روز

    سلام به خانواده بزرگ عباس منش

    من اولین کاری که میکنم برا کنترل ذهنم یه نگاه به روابطم میکنم که ببینم در چه حالتیم،چون خودمو خوب میشناسم وقتی ذهنم رو کنترل نمیکنم بد بین میشم به خیلی از چیزا،و روابطم اون طور که باید خوب پیش نمیره‌و چون این موضوع برام اهمیت داره برام یه نشانه میشه که ببین کجای کارت ایراد داره،بعد میشینم فکر میکنم میگم آهان اینجا تو ذهنت قضاوت کردی یا حرفایی که نباید میشنیدی رو شنیدی.این روزام به نتایجم نگاه میکنم و میبینم جاهایی که ذهنمو کنترل کردم ،سپاس گذاری کردم،نتایجم عالی شده،هر موقع نتونستم این کارو بکنم نتایجمم دلخواه نبوده و یکی از بزرگترین و موثر ترین راهها برای من نوشتنه،هر اتفاق خوب به ظاهر کوچکی که برام میفته رو می نویسم و انگار یه جورایی از خدا میخوام یه اتفاق خوب برا اون روزم رقم بزنه که شب تو دفترم بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    صبا بانو گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    به خدایی که می دهد اگر بخواهی

    سلام :)

    واقعا این گزینه هدایت به نشانه سایت معجزس به شرطی که باورش کنی

    من از کمالگرایی رنج میبرم و در مسیر جایگزینش با واقعیتم

    امروز صبح صبحم اونطوری که می خواستم شروع نشد و ذهنم شروع کرد:

    چرا صبحت بی نقص شروع نشد؟

    چرا رویایی شروع نشد؟

    چرا اول صبح باید با تضاد شروع شه؟

    و میلیون ها چرای دیگه

    خب من تقریبا 11ماهه که کنترل ذهن شروع کردم و چون “این مسیرو به همراه پیشرفت” ادامه دادم

    الان کنترل ذهن برای من حداقل زیر 40ثانیس

    ولی… این دفعه فرق داشت

    من هرکاری می کردم نمی تونستم این صدارو خاموش کنم

    این صدا هرلحظه بلند تر میشد و توی تمام بدن من می پیچید

    واقعا لحظات عجیبی بود

    من هرررکاری می کردم نمی تونستم این صدارو خاموش کنم، این صدا خاموشی ناپذیر بود …

    خلاصه همینطوری یک ساعت و نیم گذشت تا همینطور که سعی در کنترل ذهن می کردم یاد نرف استاد افتادم

    هروقت دیدی به هیچ روشی نجواها و صدای ذهنت خاموش نمیشه،یه کاری انجام بده که ضربان قلبتو ببره بالا!

    اول ذهنم مقاومت می کرد،خب صدالبته مشخصه که شیطان دوست نداره من حالم خوب باشه(کور خوندی شیطان خان) ولی من بعد از پنج دقیقه خودمو بلند کردم

    یکم گرم کردم و اهنگی که درحال یادگیریشم پلی کردم

    (اینم تو پرانتز بگم که این رقص از گروه ITZY بود و اول برای یادگیریش خیلیی مقاومت داشتم چون با همون سرعت عادی انقد این ور و اون ور و پرش و…. داره که نفست میگیره)

    خلاصه یکی دوبار با سرعت100رفتم (سرعت عادی)

    و بعد به سرعت104 و 107 و 110 و…ضربان قلب من رفت بالا جوری که اگ تنفس نداشتم موقع رقص قطعا همونجا یه بلایی سرم میومد😂

    خلاصه من این رقصو که تو حالت عادی پدرتو درمیاره تا سرعت 150رفتم و

    بوم💥

    دیگ هیچ خبری از نجواها نبود!

    دیگ هیچچ صدایی تو سرم نبود!

    ذهنم اروم اروم بود!

    طوری که انگارر هیچی نشده!

    و… واقعا ایمان آوردم به حرفایه استاد،واقعا فهمیدم اگ استاد میگه تو فلان شرایط فلان کارو بکن قطعااااا همون کار درسته و یک درصد شک توش نیست!

    اگ استاد قانون خداوندو توضیح می ده،قطعا قانون خداوند همونه!

    امیدوارم ایمان بیاوریم به استاد!!

    من و خدا عاشقتونیم :) ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  9. -
    یوسف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1330 روز

    به نام خدای یکتا

    با سلام خدمت استاد عباسمنش نازنین و دوستان همفرکانسی عزیزم

    در مورد کنترل ورودی ها ، من به این شکل عمل می کنم:

    سعی می کنم از اون فضاهایی که احتمال میدم ورودی های نامناسب درش وجود داشته باشه دوری کنم

    اما اگر به هر دلیلی توی اون شرایط قرار گرفتم و به طور ناخواسته توجهم به یک ورودی نامناسب جلب شد (در این مواقع احساس درونی آدم به شکل محسوسی متناسب با اون اتفاق تغییر میکنه) بعد از اینکه به خودم میام از خودم میپرسم :

    داری به چی فکر میکنی؟

    چه احساسی داری؟

    مگه نمیدونی احساس بد مساوی است با اتفاقات بد؟

    بعدش از خودم میپرسم:

    به چی توجه کنم که حس بهتری پیدا کنم؟

    در همون حال خدا رو یاد می کنم و ازش کمک می خوام

    و یاد این موضوع می افتم که احساس بد نتیجه نجوای شیطان هست

    البته واقعا با وجود این همه باور منفی از گذشته ،راه زیادی در پیش دارم

    اما پا به پاتون میام تا به خدای خودم ثابت کنم که لیاقتی که از ابتدا به من داده بودی و فراموشش کرده بودم رو دوباره به دست آوردم به لطف رحمت بینهایت خودت

    ثابت کنم خدایا معرفتی رو که از من انتظار داشتی رو تا حدی که مقبولت واقع بشه بدست آوردم

    به خدا ثابت کنم که عشقش یکطرفه نبوده فقط یک مدتی من کور و کر بودم و از فرصت دوباره ای که بهم داده این دفعه دیگه نهایت استفاده رو خواهم برد و شدت عشقم رو به ذات مقدسش خواهد دید که چطور هر روز بیشتر و بیشتر میشه

    در مورد اینکه چطور بتونیم مسائل رو زیباتر ببینیم

    با توجه به چیزهایی که تا به امروز یاد گرفتم روش من به این شکل هستش که :

    اگر اتفاقی به ظاهر بد بیوفته ، به خودم یادآوری میکنم که خودم با افکار و باورهای گذشته باعثش شدم و حتما در این اتفاق درسی برای من هست که باید یاد بگیرم و سعی می کنم دنبال اون درس بگردم

    و میگم در نهایت همه چیز خوب تموم میشه و حتما خیره

    خیلی متشکرم که نظرم رو خوندید و خیلی خوشحالم که در کنارتون هستم و خدا رو هزاران بار شکر میگم بخاطر هدایت من به این مسیر زیبا

    اگر نظری دارید که فکر میکنید میتونه به من کمک کنه خوشحال میشم بشنوم ازتون

    با آرزوی موفقیت روز افزون🌺🌺🌺🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    یزدان محققی گفته:
    مدت عضویت: 1603 روز

    بنام رب العالمین

    سلام و دورد بر استاد مهربان و خانم شاسته و دوستان خانواده عباس منش عزیز

    خیلی خیلی خدارو شکر گزارم که امشب بعداز اینکه دستم رو روی قسمت مرا به نشانها هدایت کن گداشتم من به این فایل زیبا و دوست داشتنی و خیلی خیلی مهم و کارا و جالب هدایت شدم و بسیار برایم جالب و انگیزه بخش بود که بیام کامنت بزارم واز کامنتهای دوستان عزیزم استفاده کنم

    تابستون امسال بود که به پیشنهاد یکی از افراد خانواده به گردش یک روزه به سمت رودخونه و جاهای کوهستانی رفتیم و ۴تا ماشین بودیم که من از همه اخرتر حرکت کردم و بعداز ۳ساعت رانندگی به مقصد رسیدم دقیقا لب رودخونه کنار دیگر اعضای خانواده و ماشینهای دیگه ماشینم خراب شد و به هیچ عنوان خلاص نشد و تو دنده ۳ گیر کرد چند بار تلاش کردم و نتیجه نداد و زمانی که رسیده بودم نیم ساعتی بود که هوا تاریک شده بود وبا خودم تصمیم گرفتم که الان هیچ فایده ای نداره تا بخوام فکری براش کنم من که قراره شب همینجا کنار ماشینها و لب رودخونه بمونم پس چه بهتر که از فرصتی کهالان دارم بهترین استفاده کنم و من اومدم برای لذت و شادی نه غم و غصه و بیخیال از اتفاق افتاده رفتم گفتم و خندیدم وحال کردم از طبیعتو صدای آبی که تا صبح روحم رو نوازش میکرد

    صبح که شد یه صبحانه جانانه خوردیم و بعدش رفتم کلی توپ بازی و اب بازی وبه کل یادم رفته بود که اصلا ماشین خرابه وبرادرم که همش حرص مو میخورد گفت اخه یه کاری یه حرکتی بکن چرا اینقدر بیخیال و خونسردی که اونجا خواهر زادم که باطری ساز ماشین سنگین بود هر کاری کرد نتونست یه جور ردیف کنه چون ابزار و چال مکانیکی نبود خلاصه چون روز تعطیلی هم بود همه بسته و تعطیل بود و ما از شهر فاصله داشتیم که گفتیم زنگ بزنیم به امداد و راهنمایی بگیریم که اونم گفت باید حمل بشه به یه شهر و باید و یه روز بمونه و گیربکس باید باز شه و زمان میبره منهم انگار نه انگار خم به ابرو نمیاوردم غیر از من همه افراد نگران من بودن😁😁😁

    خلاصه با هر زحمتی شد تا جاده هل دادیم و من با دنده ۳ خودمو به یه محلی که مکانیک بود رسوندم و گفت باید شب بمونه تا فردا صبحبهش رسیدگی کنه شاید قطعه ای بخواد یا تراشکاری بخواد که هیچکدوم نبودن و چون فردا من باید سر کار میبودم گفتم نه نمیشع من همینجور میرم که اون مکانیکه گفت اگه بارت سبک باشه و خوش شانس باشی ترافیک نباشه وبدون ترمز با دنده ۳ میتونی بری به سمت مقصدت و من هم قبول کردم و بعدش رفتیم ناهار خوردیم و کلی اب بازی تا اینکه دیگه همه شاکی شدن و گفتن بیا برو تاشب نشده و ما پشت سرت بیاییم ومن هم قبول کردم و با همون دنده بالای ۲۰۰ کلومتر جاده کوهی و اتوبان و خیابون رو اومدم خونه و بدون هیچ استرس و ناراحتی و عصبانیت کلی هم کیف کردم کو فرداش بردم ماشینو دادم مکانیک محل درست کردن و واقعا هیچ کس اندازه من بهش خوش نگذشته بود و من در نهایت ارامش د خونسردی به شادی و بازی و حال خوب بودم

    نکاتی که سعی کردم رعایت کنم اول یک لحظه تو اون شرایط ارام تمرکز کردن و شرایط رو سنجیدیم و با خودم گفتم که آخرش مگه چی میخواد بشه

    از دست من که کاری بر نمیاد و چرا باید حرص بخورم و عصبانی بشم من اومدم که شاد باشم پس نتیجه گرفتن که ماشین که خرابه منم که کاری نمیتونم بکنم حداقل از این طبیعت و فرصتی که دارم نهایت استفاده رو ببرم که حداقل این فرصتم از دست بدم ضرر و زیانم دوبله میشه و دیگه بدتر

    چه حرص بخورم چه نخورم هیچ تاثیری نمیتونم در نتیجه داشته باشم وخداروشکر اون مسافرتم یکی از بهترین و خاطره انگیز ترین سفرهای من بود

    ممنون از تک تک کسانی که وقت گذاشتن و کامنت من و حوندن امیدوارم که تونسته باشم نکته قابل توجهی رو به دوستانم رسونده باشم

    درپناه رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: