پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 11

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 3089 روز

    با سلام خدمت استاد ارجمند م و همه دوستان عزیزم در مورد سوال استاد خواستم تجربه خودم رو براتون بگم.من شخصا فقط فایلهای رایگان استاد رو گوش کردم و دیدم و با توجه به همون ها عمل کردم اول از همه خواسته هام و روشن و واضح نوشتم و از اینترنت یک عالمه عکس پیدا کردم و در گوشی خودم یک آلبوم درست کردم به نام آرزوهای من و اونها رو اونجا سیو کردم تا در طول روز و در محل کارم بارها اونها رو ببینم.همینطور یک فایل درست کردم به نام قانون جذب و در اون تمام کلیپ ها و مطالب و سخنرانی های انگیزشی رو سیو کردم و هر موقع در روز بتونم از اون استفاده میکنم .یک کار دیگه که خیلی به من حال خوبی میده و فرکانس من رو بالا میبره نگاه کردن فیلمهای یو تیوب مربوط به خواسته هام هست مثلا من عاشق مسافرتم و جاهایی که دوست دارم برم رو فیلمهاشو میبینم یا فیلم خونه های زیبا و مورد علاقم رو و میگم که مثلا آشپزخونه من باید اینجوری باشه و خلاصه کلی حال میکنم و انگار خودم اونجام واماااااا مهمترین کاری که خودم رو ملزم به انجامش کردم دفتر شکر گزاری هست من هرشب 10 تا چیز که بابتش شکر گزار هستم رو می نویسم و 10 تا چیز که میخوام اتفاق بیفته و هنوز انجام نشده بابتش پیشاپیش شکر گزاری میکنم نمیدونید که این کار چه قدر معجزه میکنه برای من که عالی بوده از به دست آوردن سلامتی تا رابطه خوب با همسر و دخترانم تا انجام راحت کارهایم در محل کار و خرید خیلی چیزها که میخواستم حتی برای امتحان دخترانم نیز نوشتم و اونها با موفقیت درس ها رو پاس کردند .برای همسرم هم می نوشتم به طوریکه الان به همسر من پیشنهاد مدیر عاملی دادند و همین روزها حکمش صادر میشه و با چند سرمایه گزار آشنا شده که باهاشون کار میکنه به طوریکه گفت تا چند ماه دیگه ماشین مورد علاقت رو برات میخرم .برای دخترم هم پیانو خریده .در حالیکه تا الان یک کارمند ساده بوده و ما همیشه با دو دو تا چهارتا هر ماه رو میگدروندیم البته من کلی در مورد فرکانس با همسرم حرف زدم و فایلهای استاد رو براش فرستادم و الان میگه از وقتی که فرکانسم رو عوض کردم افتادم تو فرکانس آدم پولدارها به طوریکه حالا میفهمم چه راحت میتونم پول در بیارم البته من ایشون رو از تماشای بی بی سی و کلیه اخبار ها منع کردم حتی کانالهای تلگرام که خبری بود از روی گوشی پاک کردن و خلاصه به لطف خدا حالا میتونم به کائنات بگم چی میخوام تا برام مهیا بشه خیلی راحت خدا رو شکر.تمام این ها با فایلهای رایگان استاد بوده حالا میخوامددوره های استاد رو تهیه کنم کم کم و منتظرم ببینم بعد از اون جهان چه معجزه هایی برای من تدارک دیده .انشالله که تجربیات شیرین من برای شما عزیزان هم مفید باشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    رضا یاری گفته:
    مدت عضویت: 3103 روز

    سلام

    بهترین روشی که میدونم رو من کارمیکنه و جواب داده ، ایمانه،ایمان

    با ایمان به خدا و یاد خدا آنچنان آرامشی در من به وجود میاد که بعضی مواقع بغض میکنم و شکر میکنم که هست وجودش آنچنان دلگرمی به من میده که تو مسائل بزرگ هم با لبی خندون ادامه مسیرو میرم

    رابطم هرروز داره با خدا بهتر میشه و همین جور که رابطمون داره بهتر میشه ارتباطاتمم با دنیا و مردم دیگه بهتر میشه

    تو لحظه لحظه زندگیم با ایمان به خدا دارم زندگی میکنم،البته تمام سعی ام رو میکنم که لحظه به لحظه کامل بشه،از راه رفتن تو خیاباون، سرکار، تو ترافیک،تو خونه،موقعه خواب،تو حمام،وقت کتاب خوندن،وقت استراحت کردن …… هر کجا که فکرشو کنین وقتی ایمان به خدا رو دخیل میکنم همه چی به بهترین شکل ممکن صورت میگیره واقعا لذت میبرم دنیا قشنگ تر شده واقعا نگرانی تو وجودم نیست،ترس تو وجودم نیست،دلشوره معنی نداره ، اعتماد به نفس عالی انگار دست من در دست خداست به درجه ای از آرامش رسیدم انقدر رشد کردم بعضی مواقع به خودم میگم چقدر خوب شد تو این مسیر قرار گرفتم خدایا شکرت.وقتی میخوام دست به کاری بزنم انقدر رو ایمانم کار میکنم که وقت عمل میرسه چنان مصمم و محکم میرم جلو انگار که مثل آب خوردنه واسم.واقعا این ذهن انسان چه میکنه.ما اشرف مخلوقاتیم.باید بهترین زندگی رو داشته باشیم.باید در سلامت کامل زندگی کنیم.باید تمام و کمال از زندگی بهره ببریم.

    از وقتی تو این مسیر قرار گرفتم دوستان و اقوام میگن اینجوریشو دیگه ندیده بودیم،من در عرض چند ماه هم ازدواج کردم،هم ماشین خریدم،هم کار میکنم،هم توی شغل دوستتم سرمایه گذاری کردم،هم معاملات املاک انجام میدم و…. همه ی اینارو در طول خدمتم انجام دادم،من 5 صبح تا 5 بعد از ظهر مشغول انجام خدمت سربازی هستم.

    میشه ، میشه به هرچی که بخوای برسی فقط از ته قلبت به خدا ایمان داشته باش و نگران هیچ چیز و هیچ کس نباش.با ایمان همیشه نکات مثبت رو میبینی و وقتی به این درک برسی که خدا ،قدرت مطلق همراهته دیگه نگرانی نداری.

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  3. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3235 روز

    استاد خوبم خیلی وقت بود که میخاستم بیام از نتایجم بگم. گفتم بزار یکم جلوتر برم، بیام کامل براتون بنویسم.اما دوست دارم همینجا بگم چون دوستان کامتهای اینجارو بیشترازهمه جا میخونن، میخوام ببینن و ایمانشون به قوانین بیشتر شه.

    ?یادمه اوایل که باهاتون اشنا شدم دستمو عمل جراحی کرده بودم اما نیاز به عمل مجدد داشت. اونم پزشکان بنام کشور این حرفو میزدن.وقتی فهمیدم باید تمرکزمواز رو دستم بردارم ، اینکارو کردم و کلا بیخیالش شدم . و دست من خود بخود خوب شد.حتی هیچ دکتریم نرفتم بعدش. واقعا معجزه بود این اتفاق?

    ? انقد مریضیهای مختلف و وحشتناگ داشتم که همش کارم ازین دکتر به اون دکتر و هی دارو مصرف کردن بود. حتی ی سری عمل جراحیم لازم داشتم برای رودم. اما خداروشکر خداروشکر تمام اون بیماریها رفتن و من الان 95درصد حاااااالم عالی عالی شده و سلامتیمو بدست آوردم. ایناهم وقتی اتفاق افتاد که تمرکزمو از روی جسمم برداشتم.?

    ?یادمه همیشه تو زندگی گرفتار بودم و انقد مشکلات برام پیش میومد که یک روز در میون باید میرفتم تو بانکها و سازمانها و ادارات تا انهارو حل کنم. به لطف خدای مهربان الان خیلی وقته دیگه هیچ تاکید میکنم هیچ مشکلی پیش نیومده که لازم باشه به جایی مراجعه کنم و کلی زمان و انرزی و هزینه بدم. ?

    ?انقدر ادمها باهام خوب شدن که حدوحساب نداره. از راننده و میوه فروشی و سوپری بگیر تا مردمی که تو کوچه خیابون نمیشناسمشون. انگار همه بسیج شدن تا فقط کارای منو بکنن و به من مهربونی کنن. کافیه فقط ی درخواستی بکنم. طرف خودشو میکشه و من همینجور هاج و واج میمونم.?

    ?کافیه ی غذایی ی میوه ای دلم بخواد، تا 80درصد اماده میشه?

    ?نتییجه خیلی خیلی بزرگم اینکه استاد من بعداز سالها زندگی دانشجویی تو خابگاها، و سالها ارزوی داشتن خونه زندگی تو تهران، ب طرز عجیبی حدود 3ماه پیش ،این شرایط برام فراهم شد. اونم ن ی خونه عادی. خونه ای که توی دیریم بودم بود. باورتون نمیشه حتی قرنیز های پایین دیوار همون شکلیه که تو دیریم بوردم هست. حتی پارکنیگ در خونمون شبیه یکی از عکسای دیریم بوردمه که توش ماشین دلخواهمو گذاشتم (توی عکس این ماشین جلوی در پارکینگه). یعنی هرکی این شباهتو میبینه شاخ درمیاره ولی برای من عادی شده.دوستان من خیلی به این خواسته چسبیده بودم.وقتی رهاش کردم و شروع کردم به زندگی کردن با چیزهایی که دارم برام اتفاق افتاد.

    ?استاد ی چیز خیلی خیلی بزرگتر اینکه: وقتی تصمیم گرفتم خیلی جدی روی خودم کار کنم بطرز عجیبی شرایطی برام فراهم شده که راحت تونستم رو خودم کار کنم. ی خونه خوب و ساکت و اروم دارم. اطرافیان منفی از دور برم رفتن. تمام زمانم دست خودمه.و این همون چیزی که بود توی دوره راهنمای عملی دستبابی به رویاها گفته بودین: خیلی از دوستان میان میگن که استاد ما وقتی خواستیم رو خودمون کار کنیم ی شرایطی برامون فراهم شد که نیاز نبود مث قبل کار کنیم،یا از اطرافیانمون جداشدیم و خلاصه ی شرایطی فراهم شد که تونستیم راحت رو خودمون کار کنیم. استاد این اتفاق برای منم افتاد.?

    خلاصه اینکه استاد الان دارم تو شرایطی زندگی میکنم که 9سال اروزشو داشتم و بهش نمیرسیدم. و در عرض یک سالی که با شما اشنا شدم همه اینها برام اتفاق افتاد.و سپاسگزاری و قدر دانی من از شما در قالب هیچ کلمه ای نمیگنجه.

    و ی نکته اینکه انقد خواسته ها برا ادم طبیعی میشه که اگر هر روز داشته هاشو به خودش یاداوری نکنه و بابتشون سپاسگزار نباشه یادش میره.در مورد ثروت هم که حدود 2ماهه با فایلهای رایگان شروع کردم نتایجش داره کم کم میرسه.ایشالا میام ازون نتایج هم براتون مینویسم.

    استاد خیلی دوستون دارم.

    ??سلام به استاد عزیزم و گروه نازنینشون و سلام به همه شما دوستان عزیز??

    ?من میخوام خیلی کلی تر در مورد اونچه که تا حالا از قانون یاد گرفتم و کارهایی که انجام میدم بگم و یک سری از نتایجی که گرفتم رو میگم. در قسمتی هم به بحث کنترل ورودیها میپردارم که خودش زیر مجموعه ای از بحث کنترل تمرکز و توجه هست:

    ما وقتی خواسته ای داریم باید در مدار اون خواسته قرار بگیریم تا به اون اتفاقات و شرایط و آدمهای دلخواه برخورد کنیم.وقتی درون مدار دلخواهمون قرار میگیریم که فرکانسهای مناسب بفرستیم. این فرکانسها از جنس انرژی هستند و از روی احساسات ما به ارتعاش در میاد. خب برای اینکه احساسات خوب داشته باشیم باید کانون توجه و تمرکزمون رو کنترل کنیم و توجهمونو رو چیزای + و خواسته هامون بگذاریم.پس ما فقط باید همین ی کارو خوب بلد باشیم انجام بدیم، یعنی کنترل کانون تمرکز و توجهمون تا احساس خوبی داشته باشیم و فرکانسهای مناسب ارسال کنیم و در مدار خواسته هامون قرار بگیریم ?

    حالا سوال اینکه چطوری توجه و تمرکزمون رو کنترل کنیم؟ کارهایی که برای کنترل توجه و تمرکز باید انجام بدیم :

    1٫ ساخت باورهای درست

    2٫ کنترل ورودیهای ذهن

    3٫کنترل گفتگوها و نجواهای ذهنی

    4٫انجام تمریناتی مثل شکرگذاری،تجسم، نوشتن، صحبت کردن، تحسین و…

    5٫ نکته مهمتر اینکه در شرایط سخت وقتی به ی ناخواسته برخورد میکنیم اون موقع چطوری باید اینکارو انجام بدیم.من ی فرمولی برای خودم درست کردم که براتون مینویسمش.

    6٫ و ی بحثیم اینکه در روابط چطوری توجه و تمرکزمون رو کنترل کنیم.

    حالا در مورد همه اینها ی خورده توضیح میدم

    ?مورد اول: خب همه ما میدونیم که باور چیه. باور در واقع برنامه ریزی ذهن ماست که زندگی مارو رقم میزنه. اینکه با چه شرایطی مواجه بشیم، چه اتفاقاتی برامون رخ بده، چه ادمهایی بیان سر راهمون،چه کنشها(کارها و اقداماتی که خودمون انجام میدیم) و واکنشهایی(عکس العملی که در مواجه با اتفاقات و شرایط و ادمها نشون میدیم) داشته باشیم، همه و همه بستگی به این باورها داره. وقتی ما با این شرایط و اتفاقات و آدمها مواجه میشیم در واقع داریم باهاشون سرو کله میزنیم و روشون تمرکز و توجه داریم. پس اگر بتونیم ذهنمون رو ی بار دیگه ازول (سوای اونچه که از بچگی و خانواده و جامعه و محیط به خورد مغز ما داده شده) برنامه ریزی کنیم و باورهای خوب بسازیم ، طبیعتا با نتایج و خروجی ها و ادمها و شرایط و اتفاقات خوبی برخورد میکنیم و در رویارویی با اونها توجه و تمرکز ما روی این چیزهای خوب قرار میگیره. و اینطوری تو ی فضایی قرار میگیریم که روز بروز نتایج بزرگتر میشه.

    ? مورد دوم :بحث کنرل ورودیهای ذهن هست. این ورودیها شامل چیزهایی میشه که میبینیم و میشنویم و صحبت میکنیم .

    ?در قدم اول باید تلویزیون و ماهواره و فیلمها و برنامه های نامناسب رو بزاریم کنار. اگر برنامه ای میبینیم،طوری باشه که باورهای قدرتمند مارو تایید کنه و تمرکز و توجه مارو روی نکات مثبت و خوبی ها و زیبایی هاز برازه.

    ?قدم بعدی که قبول دارم ممکنه یکم سخت باشه حذف دوستان و همکاران و اطرافیان نامناسب هست. قرار نیس همه رو ما حذف کنیم. بعضیارو که میتونیم خودمون ارتباطمونو باهاشون قطع میکنیم یا کمرنگ میکنیم. باقی کار رو جهان خودش انجام میده و بقیه ادمهای نامناسب رو حذف میکنه. (در مورد من این اتفاق خیلی قشنگ و راحت افتاد. یک سری از دوستان رو خودم حذف کردم و حتی ی سری از کانالهای ارتباطیمو بستم. بقیه ادمها رو هم جهان حذف کرد. مثلا در مورد پدرم این اتفاق افتاد و خداروشکر براحتی از هم دوریم و جدا زندگی میکنیم.چون پدرم به شدددددت ادم منفی هست و یکی از علاقه مندیهاش اینکه هر روز تمام حوادث تمام روزنامه های کشورو بخونه و هی بشینه اونارو تو خونه و فک و فامیل وسرکار پروموت کنه. حالا بقیه چیزها بماند که کامنتم طولانی میشه)

    ?کتابای نامناسب نخونیم. بجاش به قول استاد کتابهای خوب رو هزار بار بخونیم.

    ? توی تلگرام و اینستاگرام و شبکه های اجتماعی که هستیم ی فضای خوب رو برا خودمون درست کنیم. مثلا پیجهایی رو دنبال کنیم که مربوط به طبیعت و مکانهای زیبای جهان میشه ،خونه ها و ماشینهای لاکچری،و خلاصه هرچیزی که ثروت و نعمت و فراوانی بی نهایت این جهان رو به مایادآوری میکنه و بهمون حس خوبی میده، رو دنیال کنیم.

    ? وقتی توی جمع خانواده و دوستان یا محیط کار واجتماع با ی چیز منفی مواجه میشیم، مثلا چن نفر نشستن دارن غیبت میکنن، خودمونو سرگرم ی کاری کنیم(مثلا بریم تو گوشیمون) و بهشون توجه نکنیم. صحبت رو کوتاه کنیم وخلاصه کارهای زیادی میشه کرد.

    ?اگر کسی خواست باهامون دردو دل کنه و از غصه هاش بگه،ی جوری فوری بحث رو ببیندیم و بریم یا اگر نمیشه خودمون گفتگو رو بگیریم به دستمون و در جهت + یا خنثی هدایتش کنیم.

    ?مورد سوم کنترل گفتگوها و نجواهای ذهنی: این مورد خیلی خیلی مهمه. چون تاحد زیادی غیر ارادیه و ناخوداگاهه. دیدین که بعضی وقتها یهو متوجه میشیم که ذهنمون شروع کرده به صحبت کردن و هی داره چیزهای منفی میگه بهمون،ناامیدمون میکنه، خاطرات بد رو به یادمون میاره و خلاصه احساسمون رو بد میکنه.این طبیعت ذهنه. و اینجاس ک ماباید هنر و قدرتمونو نشون بدیم. یعنی وقتی این اتفاق میفته اصلا ناراحت و نگران نشید. چون همین ناراحت و نگرانی واس این نجواها از خود نجواها،بدتره. بجاش وقتی فهمیدین ذهنتون شروع کرده به نجواهای منفی، ی لبخند بزنید بگید مچتو گرفتم. و بلافاصله شروع کنید به مثبت حرف زدن با خودتون، انقد چیزهای خوب و مثبت برای خودتون بسازید وببافید که روشو کم کنید :دی. قبول دارم دوستان اولش سخته، همون موقع ذهن شروع به مقاومت میکنه. اما وقتی چند بار اینکارو بکنید هی مقاومتش کمتر میشه و رفته رفته کار راحت میشه و به ی جایی میرسید که میبینید دیگه نجواهای ذهنیتون داره خاموش میشه.

    دوستان ی چیز جالب بگم:ی مطلبی هست تو روانشناسی که میگن: آدم وقتی ی دروغیو بارها و بارها تکرار میکنه کم کم ذهنش باور میکنه و خود شخص یادش میره اصلا دروغ بوده.

    این یعنی ذهن ما توانایی تشخصی دروغ و راست رو نداره. پس وقتی ذهنتون مقاومت میکنه و میگه دروغه اینجوری نیس، شما بگید میدونم دروغه ولی دروغ قشنگیه. و انقد تکرار کنیم تا ذهنتون باور کنه.یعنی باید ذهنو فریب داد و باید یاد بگیرین که افسار ذهنتونو بدست بگیرین.

    ?بحث چهارم میرسیم به یک سری از تمرینات که استاد تو دوره های مختلف اموزش دادن. در مورد شکرگذاری و تجسم و صحبت کردن و نوشتن و تحسین کردن بارها و بارها، صحبت کردن . این تمریناتم کمک میکنن تا توجه و تمرکزمون روی خواسته هامون بره . ی نکته ای من در مورد این تمرینات بگم.دوستان قرار نیس شما همه اینهارو انجام بدین و تیک بزنید که انجام شد. نکته مهم اینکه شما با هر کدوم ازین تمرینات به احساس خوب برسید. پس اگر فقط ی کدوم ازینهارم انجام بدین ولی با احساس فوق العاده، نتیجش به مراتب خیلی خیلی بیشتر ازینکه همرو با احساس متوسطی انجام بدین. اینم ی مسئله شخصیه که هرکسی باید خودش تشخیص بده کدوم تمرین بهش لذت و احساس خوب بیشتر ی میده.

    ?مورد پنجم که باز به نظرم خیلی مهمه .چون تمام کارهای بالارو ما تو شرایط نرمال انجام میدیم. یعنی وقتی تو فشار و سختی نیستیم. اما سوال اینجاست اگر طبق قانون تضاد به ی مسئله و ناخواسته ای برخوردم چکار کنم که حالمو خوب کنم؟ چطوری بهش توجه نکنم؟ چون بعضی وقتا واقعا نمیشه به ی مسئله ای توجه نکرد ، چون تورو احاطه کرده و داری باهاش زندگی میکنی، اون موقع تکلیف چیه و باید چکار کنیم:فرمولی که من برای خودم نوشتم وواقعا تاثیرگذار بوده اینه:

    ?این باورو داشته باش که خیرتی توشه و میخواد تورو رشد بده و بالاببره.

    ?به چشم فرصت نگاه کن وببین چه هدیه ای برات داره

    ?ببین چه باورهایی در مورد اون موضوع داری و باید چه باورهای قدرتمندی بسازی

    ?بجای مسئله بر راه مسئله تمرکز کن. دوستان این جمله خیلی کلیدیه و خواهش میکنم بهش فکر کنید و سعی کنید با تمام وجود درکش کنید.

    ?برای خدا ،خود مقدستون، نیروی هدایتگرتون نامه بنویسید و ازش بخواید بهتون کمک کنه. راه حل رو بهتون نشون بده. بهتون ایده بده. وای دوستان این تمرین اصن معجزه میکنه. بخصوص وقتی شبا قبل خواب مینویسی اصلا توخواب میبنی.

    ?تجسم معکوس: تصور کن و خودتو در شرایطی ببین که موضوع حل شده. (مطمئنا ی لبخندی میاد رو لبت) بعدش از خودت بپرس چطوری حل شد؟ چکار کردم که حل شد؟ راه حلش چی بود؟

    ?تمام برداشتهای مثبتی که میشه ازش کردو بنویس شکرگذاری کن(مثلا اگر بیکاری: بنویس خدایا سپاسگزارم که زمانم دست خودمه و میتونم راحت رو خودم کار کنم. خدایا سپاسگزارم که زمانم آزاده و میتونم برای کار جدید ، شروع به مطالعه کنم و دانش و مهارتمو بالا ببرم)

    تک تک اینها توجه شمارو میبره رو نکات مثبت .

    ?و مورد اخر.در مورد ادمها چی. همه میدوینم که روابط خیلی مهمه وچقدر باهاش درگیریم.اگر از کسی ناراحت شدیم چکار کنیم، اگر حرفی زدن یا کاری کردن که باب میل ما نبود چی، حتی گاهی فراتر ازینکه ممکنه ضرری هم برسونن. برای این موضوعم من این فرمول رو استفاده میکنم:

    ?اول از همه مسئولیت 100درصد رو بپذیر و بگو که این اتفاق “هم جنس” با فرکانس من بوده.

    ?شروع به کنکاش کن ببین چه باورهایی داشتی و باید چه باورهای قدرتمندی بسازی.

    ?به نیت طرف مقابل توجه کنیم و ببینیم از چه جایگاهی انجام شده.

    ?خودتو بزار جای طرف مقابل وببین اگر تو شرایط اون بودی خودت چکار میکردی.

    ?این باور رو در خودت بساز که همه چیز درنهایت به نفع توئه.

    ?موهبتها و هدایایی که اون اتفاق واست داشترو پیدا کن و بابتش شکرگذاری کن(مثلا اگر رابطه عاطفیتو از دست دادی بشین فکر کن چه چیزهایی یادگرفتی،و چقدر این چیزها در رابطه بعدیت بهت کمک خواهد کرد، چقد شخصیتت تغیر کرده و رشد کردی.خلاصه کلی چیزهای خوب میشه پیدا کرد)

    ?دوستان روی اون مسئله تمرکز نکنید. مقاومت کردن،بحث کردن،مرور کردن، تجزیه تحلیل کردن،دردودل کردن، همه اینها یعنی قدرت دادن به اون مسئله. و اون مسئله نه تنها حل نخواهد شد بلکه روزبروز بزرگتر خواهد شد یا بارها برامون اتفاق خواهد افتاد.

    ?استفاده از تجسم: تجسم کن که دوست داری اون شخص چه حرفی بهت بزنه چکاری برات بکنه،وقتی تجسم میکنی مطمئنا احساست عالی میشه.اون موقع تو دلت ازش تشکر و سپاسگزاری کن که خوشحالت کرده.

    ?برانگیختگی در روابط رو هم که همه میدونیم: ویژگیها و نکات مثبت اون شخص رو بنویسم و تحسینش کنیم. هرکی ازین قانون استفاده کرده محاله نتیجشو ندیده باشه.

    ?نکته اخر اینکه چطوری ببخشیم و فراموش کنیم؟ جواب تو ی جملست: رفتارهای بد و اشتباهات آدمها ریشه در باورهای اشتباهشون داره، بخاطر خلاها و کمبودها و ضعفهاشونه. ایا نمیشه ادمها رو بخاطر این باورهای اشتباه و ضعفهاشون بخشید نه اون اشتباهشون؟ پس راحت ببخشید و فراموش کنید.

    ?این کل داستان بود . ولی میخوام ی نکته خیلی مهم بگم. دوستان تمام اینهایی که گفتم و هرآنچه که استاد اموزش میده، هرنتیجه ای که بچه های سایت دارن میگیرن یا نمیگیرن همشون ریشه در ی کلمه داره : “ایمان”. من اگر ایمان داشته باشم که قانون اینه، اون موقع میتونم احساسمو خوب نگه دارم(هرچقدرهم که شرایط سخت باشه).اون موقعست که میتونم تمرکز و توجهمو کنترل کنم. اگر ایمان داشته باشم اون موقع حواسم جمع میشه و میتونم ورودیهامو کنترل کنم. اگر ایمان داشته باشم میشینم رو باورهام جدی کار میکنم. اگر ایمان داشته باشم همه تمرینات رو انجام میدم. من اگر ایمان داشته باشم که 99درصد رسیدن به خواسته هام این داستانه و 1درصدش تلاشه اون موقع حاضر میشم اگر روزی 12 ساعت کار میکنم، بازنگری اساسی در نحوه زندگیم بکنم. همه چی ایمانه دوستان. حتی انجام دادن این تمرنیاتم مهم نیس. مهم اون ایمانیه که پشت انجام دادن تمرینات هست.ایمان به اینکه قانون درسته، قانون جواب میده.دوستان نکته قشنگتر اینکه استاد هم تو این فایل بهش اشاره کردن و اونم “رها کردن “و “رها بودن ” هست. اما میدونید کی میتونیم رها کنیم و رها باشیم و از زندگی لذت ببریم؟؟ وقتی که ایمان داریم. به همین سادگی. وقتی فاصله رسیدن ما به خواسته ها مساوی فاصله فرکانسی ما تا اون خواستس(نه فاصله زمانی ). پس باید تلاش کنیم این فاصله فرکانسیو از بین ببریم. این فاصله هم فقط با انجام دادن تمرینات و کار کردن رو خودمون به 0میرسه. و وقتی میتونیم رو خودمون کار کنیم وقانون رو در لحظه به لحظه زندگیمون پیاده کنیم که ایمان داشته باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
    • -
      مریم جلالی گفته:
      مدت عضویت: 3487 روز

      دوست عزیزم دریا خانم سلام

      بسیار لذت بردم از خواندن دیدگاه زیباتون این نشان از اشراف و آگاهی شما به قوانین الهی دارد ???

      بهتون تبریک میگم انشاالله همیشه شاد و موفق و سلامت باشی دوست خوبم ??????????????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        Aida گفته:
        مدت عضویت: 3235 روز

        سلام دوست عزیزم

        سپاسگزارم از حس و انرژی خوبی که بهم دادین.

        مهمتر از آگاهی، ایمان و عمل به اونچه که هست میدونیم. از خدای مهربون میخوام به همه ما کمک کنه به تک تک دانسته هامون بتونیم عمل کنی.استاد ی جمله قشنگ میگه “نتیجه جزیی از ایمان است” این جمله رو خیلی دوس دارم. خیلی بهم قدرت میده.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سعید گفته:
      مدت عضویت: 3814 روز

      دریا خانم عزیز سلام

      کلمه به کلمه دیدگاه شما را خوندم… یک میلیون لایک داره

      و خیلی خوشحالم که سلامتی خودتون را بدست اوردین

      از خوندن داستان زندگی شما لذت بردم و خیلی چیزها یاد گرفتم

      به قول قران خیلی پندها گرفتم

      به نطر میاد خیلی عالی رو دوره افرینش کار کردین

      براتون روابط عالی و ثروت و سلامتی و ارامش و شادی و لذت آرزو میکنم

      بازم تشکر میکنم از دیدگاه عالی شما ///مرسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        Aida گفته:
        مدت عضویت: 3235 روز

        سلام دوست عزیز

        برای احساس و انرژی خوبی که بهم دادین ازتون سپاسگزارم.

        شاید تعجب کنید که من بگم خیلی رو خودم و دوره ها خوب کار نکردم!!! ولی بارو کنید کار نکردم… همه این نتایج ب مرور و کم کم تواین 1سالونیم اتفاق افتاده. در حالیکه من 2ماهه که جدی دارم رو باورهام کار میکنم و این تمرینات رو جدیتر انجام میدم. تازه دوره هارم شاید 5-6 بار گوش دادم

        ببینید اگر آدم جدی رو خودش کار کنه و با دقت و تمرکز بیشتر، اون موقع چه نتایجی به بار میاد.

        توهمین 2ماهی که رو باورها شروع کردم بکار کردن ی اتفاقات عجیب غریب و نشونه هایی داره برام اتفاق میفته که ایشالا به موقعش میام بازم از نتایجم میگم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2751 روز

      دوست خوبم دریا خانم سلام

      دیدگاهتون عالی و جامع بود . واقعاً استفاده کردم. در ضمن می خواستم از جواب های عالی تون توی قسمت عقل کل هم سپاسگزاری کنم.

      مرسی که هستی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        Aida گفته:
        مدت عضویت: 3235 روز

        سلام دوست عزیز

        از حس و انرژی خوبی که بهم دادین سپاسگزارم. خوشحالم که براتون مفید بوده.

        خدارو سپاسگزارم از بودن در چنین جمعی و داشتن دوستانی ثمل شما :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      راضیه راضیه گفته:
      مدت عضویت: 3451 روز

      سلام دریای عزیزم

      دیدگاهت خیلی عالی و تاثیر گذار بود ، مرسی که نتایجت با ما به اشتراک گذاشتی ، یک سوالم داشتم عزیزم برای مستقل شدنت توی یک خونه ایا باورم ساختی ؟ اگر اره ممنون میشم باورهات رو هم بهم بگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    علیرضا شرفی مقدم گفته:
    مدت عضویت: 2735 روز

    با سلام خدمت خانواده صمیمی عباس منش

    دوستان در جریان باشید کسی که استخدام بانک میشود باید ابتدا از تحویلداری شروع کند و پله های پیشرفت را طی سال ها بگذراند و در نهایت اواخر خدمت به سمت رئیس شعبه نائل میگردد اما بنده با کنترل ورودی ها و انعکاس مثبت به کائنات در مدت 5 سال به سمت رئیس شعبه نائل گردیدم که در زمان خود جزو جوانترین رئیس شعب کشور بودم.اما در مقطعی ورودی ها رو کنترل نکرده و در همان سمت که میتوانست سکوی پرتاب من باشد متوقف شدم و از اهدافم دور شدم تا اینکه به خود آمدم و تصمیم گرفتم برای پیشرفت کاری بر خلاف جریان آب شنا کنم و از صبح روز بعد تصمیم به ترک کار گرفتم و بیزنس های بزرگتری رو در زمینه های مختلف آغاز کردم و هر بار به دلایلی شکست میخوردم وتمام تمرکزم روی یک بیزنس آنهم سوخت بود و تصورم این بود که تنها راه ثروتمند شدن از این مسیر است تا اینکه با استاد عباسمنش آشنا شدم و نکات بسیاری از ایشان فراگرفتم مبنی بر اینکه در هر شغلی با هر سمتی در هر مکانی با کنترل ورودی ها و انعکاس آن به جهان هستی میتوان اتفاقات بهتری رقم زد و من هم شروع به تمرین کردم تا اینکه با همان شرایط حداقلی و تجربه قبلی که در بانک داشتم متوجه شدم که در مسیر موفقیت قرار گرفته ام و به زودی شما رو در جریان موفقیت های خود خواهم گذاشت……… علی برکت الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        علیرضا شرفی مقدم گفته:
        مدت عضویت: 2735 روز

        سلام . ممنون از دقت نظر شما . اگر شما را در جریان لحظه به لحظه موفقیت خود بگذارم جالب است بدانید که کائنات همراهم شد و سرمایه گذاری از غیب رسید و طرح و ایده من را با ثبت شرکتی 50/50 شریک شد . من به خود تعهد دادم پنج سال دیگر همسایه استاد در فلوریدا باشم .شک ندارم. منتظر شنیدن اتفاقات جذاب از منابع باشید . یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          Aida گفته:
          مدت عضویت: 3235 روز

          قانوووووووون جواب میده

          بهتون تبریک میگم…

          من امروز رفته بودم شرکتی برای مصاحبه… که اصلا نمیدونم رزومه من چطوری بدستشون رسیده… و در حوزه ای کار میکنند که دقیقااا مدنظرمن بود و فقط فراوانی و ثروت و ثروتمندارو میشد دید اونجاا…جالبتر اینکه من چندتا عکس از محل کار مورد علاقم گذشاتم توی دیریم بوردم که امروز دیدم دکوراسیون شرکت چقد شبیه اون عکسه بود و واقعا شگفت زده شدم و فقط سپاسگزاری میکردم… یعنی ماها ی قانونی یاد گرفتیم که تمام دنیاااااااا تو مشتمونه

          حتما از نتایجتوووووون بنویسین :)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمد رضائی گفته:
    مدت عضویت: 2883 روز

    به نام خداوند گسترده مهر مهربان

    با سلام خدمت دوستان عزیز گروه تحقیقاتی عباسمنش

    قبل از شروع باید بگم که اگر مطالب طولانی شد به این دلیل هست که همه چیز را با جزئیات بنویسم.

    قبل از نوشتن تجربه های خودم در مورد کنترل ورودی های ذهنی و تمرکز بر روی نکات مثبت دوست دارم با این مطلب شروع کنم که من از طریق یکی از دوستام با این گروه آشنا شدم و در ادامه قسمتی از موضوع را به همین ماجرا اختصاص میدم.ابتدا دوستم چون شاید متوجه شده بود من از لحاظ ذهنی در شرایط خوبی نیستم تعدادی از محصولات رایگان سایت را برای من فرستاد و من شروع به گوش دادن کردم و سعی کردم روی افکار خودم کار کنم و بعدا تعدادی از محصولات را خریدم و شروع به مطالعه کتابای موفقیت کردم چون فهمیدم ثروتمند شدن لازمه زندگیه و برای اینکار باید ورودی های ذهنی و افکار ناامید کننده را از خودم دور کنم و اینکه جهان هستی کلیه کارها را انجام خواهد داد(قانون آفرینش).کلیه کتابها به این نکته اشاره میکرد که باید اهداف خود را بنویسیم و بر روی آن تمرکز کنیم و من همیشه برای نوشتن مقاومت میکردم. با دیدن این فایل ناخواسته دست به قلم شدم و شروع به نوشتن کردم چون فهمیدم با نوشتن تمرکز بهتری به دست می آورم و میتوانم بهتر جمع بندی کنم و خواستم در این نظرسنجی شرکت کنم و همچنین برنده بشم.با گوش دادن به فایل جدید من دست به قلم شدم و فهمیدم یکی از راهکارهای کنترل ذهنی و تمرکز نوشتن است و اینکه ذهنمان کمتر به مسائل دیگر منحرف میشود.من در محل کارم به عنوان نماینده پیمانکار مواد غذایی در یکی از شرکتهای تابعه نفت کار میکنم و قبل از آن در شرکت پخش فراوردهای نفتی بوشهر کار میکردم با شرایط سخت آب و هوایی و آلودگی بالا.من توسط داییم که یکی از مهندسین ارشد نفته معرفی شدم خلاصه منم فکر میکردم که فقط داییم میتونه برام کار کنه و اصلا فکر نمیکردم خداوندی هست که قدرت مطلق جهانه و اینکه بقیه واسطه هستند نه اینکه به وجود خدا شک داشتم. و خلاصه همه تمرکز من روی توان داییم بود ولی من کارمو از دست دادم با همه اعتمادی که در دلم نسبت به داییم داشتم و چون چیزی از قانون نمیدونستم و کلیه ورودی های ذهنی من و تمرکز من روی توان و قدرت داییم بود و لحظه ای فکر نکردم که شاید پشت این اتفاق چیزهای خوبی منتظر من باشد و مشکلات شاید مرا به سوی موفقیت هدایت کند(فایل تضادها عامل موفقیت).خلاصه مرتبا افکار منفی در ذهن من رفت و آمد میکرد و بعد از مدتی که من دوباره مشغول به کار شدم در مکانی با شرایط آب و هوایی خوب و حقوق بهتر و پرسنل فرهیخته تر فهمیدم که اگر من کار قبلی را از دست نمیدادم کار جدیدم را به دست نمی آوردم و یکی از راههای کنترل ذهن اینه که ما در هر چالشی بپذیریم که خداوند صلاح کار ما را بهتر میداند و همه افکار ورودی من در جهت خواست و اراده خداوند است شاید من در اون لحظه متوجه نشم ولی نتایج آن را به زودی در زندگیم خواهم دید و با این کار ورودی های مثبت جذب کنم راستی یادم رفت بگم که وقتی من بیکار شدم تا چند روز تلاش کردم که دوباره برگردم و وقتی من ذهن خودم را رها کردم البته اون موقع از روی ناامیدی بود نه قانون جهان هستی کار جدید به من پیشنهاد شد چون درسته که من قانون نمیدونستم اما خداوند با من بود و مرا رها نکرد اما برای من چالشهای بیشماری به وجود آورد.در کار جدیدم دچار حاشیه و بحثهای ناخواسته فراوان شدم و مرتب می نالیدم چون قانون را نمیدانستم و فکر راه حل نبودم و جهان مرتب به من فشار می آورد و من نمیخواستم تغییر کنم و همین باعث شد 12 ماه در این شرایط امتحان و فشار بمانم اما بعد 12 ماه فکر کردم چطور این حاشیه ها را از خودم دور کنم چون با روح من سازگار نبود و لی چون باور و تمرکز من روی شغل کارمندی بود واینکه باید هر کسی با من بحث کرد من هم متعاقبا با او وارد بحث شوم و کلیه ورودی های ذهنی من هم سو با اعمالم بود.بعد از مدتی که جهان به من فشار زیادی آورد تصمیم گرفتم تغییر کنم و کلیه ورودی های ذهنی خود را تغییر دهم و تمرکز خود را روی خصوصیات مثبت افراد گذاشتم مثلا اگر اخلاق آشپز رستوران خوب نیست در عوض دستپخت و نظم کاری خوبی دارد و فهمیدم یکی از راههای کنترل ورودی ذهنی و تمرکز بر نکات مثبت اینه که هر کسی را با همان خصوصیتی که دارد بپذیرم و ورودی های ذهنی و تمرکز خود را هم سو با مواردی که میخواهم قرار دهم و با این کار و آرامشی که به دست می آورم این فرصت را به خودم میدهم تا ورودی های ذهنی خوبی به سمت من سرازیر شود.من در محل کارم با دوست جدیدی آشنا شدم که دیدگاه و باور مرا تغییر داد و همیشه خداوند را به خاطر آن سپاس میگویم.ما با هم صحبت های زیادی کردیم و در مورد اهدافمان صحبت کردیم من فکر نمیکردم روزی پزشکی هدف اصلی من شود چون کلیه تمرکز من بر روی شغل کارمندی و رشته تحصیلی که ان هم مهندسی برق قدرت بود قرار داشت و به همین دلیل ورودی های ذهنی متناسب با آن به سراغم می آمد و من تصمیم الانم را مدیون لطف خداوند و بیکارشدنم از شغل قبلی میدانم و آشنایی با دوستم میدانم البته من الان به این دیدگاه رسیدم و فهمیدم که یکی از راههای ورود افکار مثبت به ذهن ما اینه که ما قدری تعصب را کنار گذاشته و اجازه دهیم انسان های جدید با افکار جدید که خداوند صلاح ما را در پذیرش و گوش دادن صحبتهای آنها قرار داده به سمت ما بیایند و ما برای ورود افکار مثبت باید ابتدا به آنها اجازه ورود به ذهنمان را بدهیم برای این کار باید حدالامکان از ورود افکاری که مانع این کار میشوند بشویم و برای این کار باید کم کم با افرادی که صحبت ها،برخوردها،رفتارها و حرکاتی که خلاف خواسته ها ی ما دارند کمتر برخورد کنیم تا به افکار مثبت اجازه دهیم کم کم به ما نزدیک شوند و در نتیجه کلیه ورودی های ذهن ما مثبت و در جهت پیشرفت ما قرار گیرد.بعد از مدتی من تصمیم گرفتم کار کارمندی را کنار بگذارم البته هنوز این کار نکردم شاید به این دلیل باشد که دارم آمادگی ذهنی آن را به دست می آورم قبلا کلیه فکر من روی شغل کارمندی بود و همه افکار و ورودی های ذهنی و تمرکز من روی این کار بود و من هم فکر شغل آزاد نمیکردم چون چون هیچ ورودی ذهنی در مورد شغل آزاد نداشتم اما تصمیم گرفتم که تغییر کنم و صحبتهای زیادی در این زمینه با دوستم انجان دادم و من کلیه ورودی های ذهنی خود را بر پایه شغل ازاد قرار دادم و دیگر در ذهن من شغل کارمندی جایی ندارد و آنهم به این دلیل بود که از بچگی به خاطر کارمند بودن پدرم من هم تفکرات او را داشتم و من فهمیدم با صحبت کردن و اینکه در محیطی باشی که تمرکز افراد بر روی شغل ازاد و هر انچه تو میخواهی باشد میتوانیم افکار خود را دران جهت هدایت کرده و ورودی های ذهنی خود را کنترل کنیم و اینکه ورودی های ما براساس معاشرت و صحبت کردن و چیزی هایی که میبینیم شکی میگیرد.بعد از مدتی کلیه تمرکز من روی شغل ازاد قرار گرفت و اینکه چه کاری را شروع کنیم و چه هدفی را مشخص کنیم اما اینکه ما نباید روی این تمرکز کنیمچگونه کار ما انجام گیرد جهان هستی خودش زمینه ان را اماده میکند.مکانی را پیدا کردیم و به خاطر اینکه هزینه های زیادی را به خاطر بد بودن مغازه متحمل شدیم خود را ملامت میکردیم و همه را مقصر میدونستیم و بعدا فهمیدیم که مسئولیت با ماست و هیچ کس حتی صاحب ملک مقصر نیست و اینکه ما فکر میکردیم کلاه سرمان رفته(دوره عزت نفس)،بعد مدتی فهمیدیم که آن ملک که ما برای کارگاه انتخاب کردیم با وجود هزینه زیاد مکان مورد نظر ما بوده از نظر مکان و مساحت و اینکه جهان هستی در آن شرایط بهترین را به ما داده و ما روی خصوصیات مثبت مغازه تمرکز کردیم(قانون آفرینش) بعدا ما متوجه شدیم کد کار مورد نظر ما در اداره صنعت و بهداشت وجود ندارد و عملا کار ماتعطیل است با وجود اجاره مغازه.اما ما ادامه دادیم و تمرکز کردیم بر شروع کار و اینکه اگر چیزی قانون هم باشد جهان هستی آن را به نفع ما تغییر میده فا این وجود مار رفتیم تجهیزات مورد نظر کارمون بخریم اما مجوزی وجود نداشت اما ما نمیخواستیم از هدف خود دست بکشیم در مسیر پدر دوستم زنگ زد و به ما گفت که اداره گفته اصلا کار انجام نمیشه اما ما وسایل خریدیم و گفتیم که میشه و ماه اول نشد همه به ما میگفتن نمیشه برید دنبال یه کار دیگه اما نمیدونستن که ما هدف بزرگی داریم ازکار کوچکمون البته از نظر اونا چه ثروتی میخواستیم ما اجاره را از جیب دادیم اما تمرکز خودمون بر روی شروع کار گذاشتیم نمیدونستیم چطور هر روز چالش جدید و امروز و فردا کردن اداره و سه ماه گذشت خلاصه ما صبر کردیم و تمرکز کردیم بر افکار مثبت به قول استاد عباسمنش شما چکار دارید چطور انجام بشه فقط روی خواسته هاتون تمرکز کنید با این تمرکز کلیه ورودی ها ی ذهن ما کنترل شده در مسیر اهدافمون بود بعد سه ما ما مجوز گرفتیم و همه چیزهایی که به سمت ما می آمد چه ذهنی و کاری مورد نظر ما بود و فهمیدم صبر کردن خیلی خوبه و فهمیدم علت دیر شدن مجوز این بود که ما میخواستیم کا جهان هستی انجام بدیم و اینکه چطور مسئولین راضی کنیم.هفته قابل با مطالعه کتاب دارن هاردی متوجه شدیم که نیاز به مدیری در جهت اهدافمان هستیم و همه تمرکز خود را روی آن گذاشتیم اولش فکر میکردیم چطور پیداش کنیم یعنی دوباره داشتیم مسیر اشتباه میرفتیم که دوستح گفت ما خصوصیات بنویسم خودش پیدا میشه با این کار اون شخص مورد نظر پیدا شد اونمدر مدت زمان خیلی کم چون دیگه ما اول راه نبودیم و ذهنمان امادگی بیشتری داشت و من فهمیدم وجود یه همراه خوب کمک بسیاری به تمرکز و ورودی های ذهنی ما میکنه و باید مشورت ما با افراد هم سو و جهت ما باشد نه اینکه صحبت بقیه را نشنویم چون گاهی خداوند ایده را از طریق افرادی که اصلا حورد رضایت ما نیستند به ما میدهد راستی ایده اولین کار ماتوسط کسی به ما رسید که هیچ علاقه ای به او نداشتیم و بیشتر بحث من با اون شخص بود و روزی اومد سر کار تا تراکت تبلیغاتی همراهشه و اونو روی میز گذاشت و بعد از چند ماه ما فکر کردیم این کار انجام چون در شهرستان ما همچین کاری نبود.ما با استخدام مدیر فهمیدیم که فقط باید تمرکز خود را روی ایده های جدید بگذاریم و حتی به ذهن و مغز خود به طور عملی نشان دهیم با کنترل ورودی هایش و تمرکز روی افکار مثبت میتواند به ارامش برسد شما فکرش را بکنید که وقتی به ذهن خود بفهمانیم که ورودی ها چقدر تاثیر دارد پس میتوانیم به دیگران هم ان را در عمل نشان دهیم و با این کار افکار و اعمال انها هم سو با ذهن ما قرار میگیر و متعاقبا کنترل ما روی ورودیهایمان ناخواسته بهتر میشود.با پایان این نوشته متوجه شدم چقدر در طول چند ما با کنترل ورودی ها و تمرکز بر نکات مثبت چیزهای زیادی نصیب من شده و من با نوشتن اینها رافهمیدم.

    از شما بابت وقتی که گذاشتید سپاسگزارم.

    در آخر از خداوند سپاسگزارم که به من فرصت آشنایی با گروه تحقیقاتی عباسمنش داد و من حال خوبم را مدیون خداوندم و این گروه هست.به زودی من دستاوردهای خود را که به خاط تمرکزم بر خواسته ها و نکات مثبت و محصولات به دست می آورم را با شما به اشتراک خواهم گذاشت.

    امیدوارم در زندگی سعادتمند و خوشبخت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
      مدت عضویت: 2269 روز

      دوست خوبم سلام.

      استاد در فایلهاشون در مورد «صلاح خدا» توضیح دادند.

      نمیتونیم بگیم اگه اتفاق خوب یا بدی افتاد واسمون، خدا صلاح مون رو بهتر میدونه و برامون پیش میاره، چون طبق قانون شما درخواست‌هایی برای شغل و ثروت داشتید، به سمتش هدایت شدید، بخاطر باورهای منفیی که از قبل داشتید، رسیدن به خواسته تون با دست انداز و سختی همراه بوده.

      این جمله رو میتونیم بگیم که خدا همواره برای بنده هاش خیر میخواد، ولی «صلاح» طبق قانون و فرمایش استاد باور غلطیه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    مهدی مومنی گفته:
    مدت عضویت: 2808 روز

    به نام دهنده ی بی منت

    قبل از هر چیز از خالقم الله،رب العالمین،به خاطر همه ی چیزهایی که به من داده است، چه آنهایی که آگاهانه درک میکنم و چه آنهایی که ناآگاهانه وجودشان را حس نمیکنم ، از ته قلبم سپاسگذاری مینمایم.

    سلام میکنم به بنده ی بینظیر خداوند،استاد عباسمنش،که درک صحیحی از بندگی و مخلوق بودن را هم در خود و هم در دیگران پرورش می دهد. و سلامی دیگر به همه ی دوستانم و کلیه کسانی که سعی بر آن دارند، اشرف مخلوقات بودن را به نحو احسنت به نمایش بگذارند و ثابت کنند که خداوند، ما را لایق همه ی نعمت ها میداند و ما نیز بایستی به این مهم دست پیدا کنیم.حدود سه ماه می باشد که جز خانوداه عباسمنش هستم ولی همین سه ماه مردانه و با همه ی وجودم عزم تغییر و پرش نموده ام.و در این لحظه به باوری صد در صد برای رسیدن به خواسته هایم دست پیدا کرده ام.به عنوان یه برادر کوچکتر به همه ی دوستان پیشنهاد میکنم این مسیر را جدی بگیرید و صرفا به آن، به دید خوب شدن لحظه ای حال کنونی و مجددا برگشتن به نقطه اول نگاه نکنید.همه چیزهایی که اینجا می نویسم تجربه های شخصی من در خصوص کنترل ورودی ها می باشد و نتیجه ان ها را هم عینا و دقیقا در لحظه لحظه زندگی ام مشاهده کرده ام حتی در ساده ترین لحظات ، مثل خرید از یه سوپرمارکت یا پرسیدن یه آدرس و …. .خیلی از حرفای الان من را از زبان استاد شنیده اید ولی میخواهم بگویم که احتمالا مرد عمل نبوده اید.پس برای خودتان و وقتی که میگذارید ارزش قائل شوید و مدتی شیوه ی زندگیتان رو عوض کنید تا نتیجه اش برای ادامه راه مسمم ترتان کند.

    1-تا قبل از سه ماه پیش تمام ورودی های مغز من را مطالب تلویزیون ، رادیو، روزنامه ، سایت های اینترنتی ، موسیقی ها ، حرف های دوستان ، خانواده و … تشکیل می دادند.اینقدر مرد بودم که تلویزیون

    ، رادیو و روزنامه را کلا حذف کردم .تاکید میکنم دوستان ، کلا حذف کردم.بسیار بسیار سخته ولی ورودی های مغزمون خیلی کمتر میشه . من توان مقابله با ورودی های زیاد را نداشتم پس تصمیم گرفتم آنها را کم کنم .دقیقا مثل این میمونه که ما پنجاه تا مهمان دعوت کنیم به خونمون و ندونیم که چی به چی هست و کی به کی ولی بعد بیایم بجای این پنجاه تا مهمان پنج تا مهمان دعوت کنیم در این صورت هم کنترل شده تر هست و هم کیفیت پذیرایی بهتر میشود.بنابراین در مرحله اول به قول معروف مغزم را از ورودی ها ،خیلی خیلی کمتر کردم.

    2- تمام مطالب اضافی لب تاب و موبایلم را حذف کردم فقط فیلم های آموزشی و سینمایی که قبلا دیده بودم و انرژی مثبت داشتند و همچنین موسیقی هایی که کلام منفی نداشتند را نگه داشتم. تمام مطالب کسب موفقیت دیگران را کنار گذاشتم و ترجیحا فقط مسیر استاد عباسمنش را در اولویت قرار دادم.همه ی ما جوان هستیم و پر از حس شهوت.هر فیلم و مطلبی که حس شهوت نادرست و گناه را در ما ایجاد میکند جز بدترین ورودی های مغز محسوب میشود .هر فکر و کاری که بعد ازآن حس پشیمانی در انسان بوجود می آورد جز ورودی های مخرب و محدود کننده هست .پس باید مرد بود و تمام مطالب اضافی که همه ما ازاونا آگاهی داریم را پاک کنیم.

    3-حتی گفتگوهای روزمره خودم را در محیط کار به حداقل رساندم گفتگوها را فقط به حیطه کار محدود کردم.نه راجب چیزایی که حس اضطراب ایجاد میکردند (مثل ندادن حقوق – دیر دادن حقوق-غیبت کردن همکار- بازنشستگی – هزینه های درمان و …) صحبتی میشد و نه خودم را در شرایطی قرار میدادم که این مطالب را به اجبار گوش کنم.

    4- توی این مرحله احساس خلوتی در مغزم را قشنگ لمس میکردم . مغزم مثل اتوبانی بود که ورودی آن فقط چند تا اتومبیل و وسطای اتوبان یه سری اتومبیل های شیک و یه سری اتومبیل های اوراقی بودند.ماشین های خوب خاطرات خوب من و ماشین های اوراقی خاطرات بد من هستن که با نگاه کردن به ماشین های اوراقی و مرور آنها افکار بد توی ذهنم بیشتر می شد.خاطرات بدی از گذشته ام دارم که اون موقع برا حل شدنش زیاد قران میخوندم الان وقتی یه دفه اون خاطرات توی ذهنم تداعی میشه با کلام خدا و سوره های مریم و یس توجهم را از اونا دور میکنم.

    5- وقتی ورودی هایم خیلی کمتر شدن تصمیم گرفتم جایگزینی برای ورودی های قبلنم پیدا کنم .چند تا فایل مدیتیشن فوق العاده که یه موسیقی بینظیر و تصویر عالی از طبیعت داشت رو دانلود کردم و زمان های که تایم ازاد پیدا میکردم به صورت دیداری و شنیداری گوش میدادم.اگه شما هم اینا رو ببینید قطعا ذوق زده میشید. زمان ورزش کردن موسیقی ارام بخش گوش میدم که فقط خاطرات خوب و شیرین را برایم یادآوری میکند.فایل های انگیزشی صوتی و قدم زدن و فکر کردن به چیزایی که همیشه دوست داشتم اونا رو داشته باشم قوی ترم میکنه.

    6-از استاد یاد گرفتم که شنیده ها و دیده های ما ،هم به صورت آگاهانه و هم به صورت ناآگاهانه باورهای ما را تحت تاثیر قرار میدهد. بچه ها، قرآن و خواندن اون و دیدن آیات اون به نظر من فوق العاده ترین ورودی ها رو برای ما داره.قران کتاب فوق العاده ای هست . به نظر من تمام کتابهای موفقیت که از شهود و قدرت فرکانس صحبت میکنند شاید به اندازه یک هزارم قران هم صحبت نکردند.خواندن قران حتی اگر معنی ان را هم نفهمیم به صورت ناآگاهانه کار خودش را روی مغز ما انجام میدهد.

    7- یکی دیگه از کارهای من، صحبت کردن درباره خوبی ها و نعمت ها با یه دوست هست.بچه ها دوستی بهتر از خدا سراغ دارید ؟ من جدیدا خیلی با خدا حرف میزنم .خیلی.تمام مسائل زندگیم به صورت زبانی و قلبی با خدا در میان میگذارم.تعهد بستم و نماز شب میخوانم .حس تنهایی من و خدا بهترین ورودی ها را برای من به ارمغان می آورد.

    8-هدف اصلی من کسب ثروت فراوان هست . ثروتی که باهاش به همه نعمت های خدایی برسم . خیلی گشتم یه کلیپ مدیتیشن طولانی در حد 2 ساعت پیدا کردم که تمام رویاهام توش هست.کلبه ، دریاچه ، باغ، درخت ،ویلا، گل ، نور خدا و هر چیز دیگه ای که فکرشو کنید . خیلی دوس دارم اینو با شما به اشتراک بزارم دقیقا دو ساعت اون چیزی هستی که آرزوش رو داری و خودتو توی بهترین شرایطتت تصور میکنی. اینو موقع خواب میبینم .تا صبح تو گوشمه و من خوابم میبره.

    8- جدیدا یاد گرفتم که ورودی هایم را با صدای خودم به مغزم برسانم.با صدای خودم از خداوند سپاسگذاری میکنم دکلمه میگویم خواسته هایم را میگویم باورهایم را میگویم و ………. . از شنیدن صدای خودم وقتی که خواسته هایم را وارد مغزم میکند خیلی لذت میبرم. حتما امتحان کنید اگه شد یه نمونه از صدای خودم رو براتون میزارم و نجوایی که با خدا دارم.یه دوست مهربون دارم که دست نوشته های فوق العاده ای داره و از اون کمک میگیرم.

    9- شروع کردن صبح خیلی خیلی مهمه .من همیشه وقتی چشمام باز میشه اول به خدا سلام میکنم اصلا باهاش حال و احوال پرسی میکنم . میدونی چه حالی میده ؟ امتحان کن.میگم خدایا فقط تو رو میبینم فقط در طول روز از تو کمک میخام نه از بنده های تو .یا الله.در طول روز خیلی باهاش صحبت میکنم.میگم خدایا تو که اینقدر ثروتمندی علی الحساب چند میلیاردی از ثروت خودت را به من بده تا باهاش جهانت رو گسترش بدم ،اهدافم را انجام بدم و شادی بیارم برای همه، مثل خودت که جز حس خوب چیز دیگری به بنده هات نمیدی.

    10-جدیدا با دوستای محل کارم الکی جلسه ثروت میزاریم و میخندیم . میگم فرض کنید نفری پانصد میلیون پول داریم خب حالا دونه دونه توضیح میدیم که چه چیزایی با این پول میخریم و عشق و حال میکنیم.اونا البته به مسخره میگیرن ولی انجامش میدیم و میخندیم . شاید برا اونا فقط گذراندن وقت باشه ولی برا من تجسمم رویاهام و تمرین هست.

    11-اینو بگم که خیلی باحاله . یعنی عاشق این یکی هستم . یه پاور پوینت درست کردم که اکثرا رویاهای من ، ارزوهای من ، الگوهای من به صورت اسلاید توی این پاور پوینت امده . و یه آهنگ توپ جادویی هم براش گذاشتم .خیلی دوس دارم اینو نشونتون بدم.صبح بعد از سلام به خدا پاورپوینت را نگاه میکنم و یعنی حسی بهم میده که همون لحظه دوس دارم فریاد بزنم.عالی هست عالی.

    12-یکی از کارایی که الان میکنم و هیچ وقت توی عمرم نکرده بودم اینه که بهترین کتابای دنیا رو به صورت صوتی گوش میدم مخصوصا کتابایی که استاد معرفی کرده الان بازی زندگی از خانم فلورنس را گوش میدم.همین گوش دادن بهترین ورودی و بهترین تجسم را برای من به ارمغان میاره.

    13- موقع خواب ، موقع ورزش ، موقع خرید وقتی که تنها هستم ، توی اتوبوس، توی تاکسی،توی فرودگاه و هر جایی که بتونم به مغزم ورودی خوب میدم و فایل صوتی گوش میدم.

    14-یکی از کارای قشنگی که یه جور ورودی تجسمی و آمادگی برای رسیدن به نقطه آخر محسوب میشود اینه که من متعلقات مربوط به آرزوهایم را از الان خریداری میکنم .برای اتومبیل لگسوسم که قراره بعدا بخرم دستگاه بخور فندکی خریدم و برای خونه رویاهام گل و گلدون مورد علاقه ام را از الان خریداری کرده ام تا اون موقع که میخام برم داخل خونم گل هایم به اندازه کافی بزرگ و زیبا شده باشد.

    15- من مرد عمل هستم من خودمو باور دارم من خدای خودم رو باور دارم . من باور دارم اگه خدا یه سر سوزن از ثروتش رو به من بده کل دنیا مال من میشه.من یه مهندس شیمی هستم من توی باورم یه کاتالیست اختراع کردم و اونو توی ورودی مغزم قرار دادم این کاتالیست فقط اجازه ورودی های مربوط به خواسته های من را میدهد و ورودی های بد و نامطلوب را با احترام راه نمیدهد و میگوید شما دعوت نیستید.به همین سادگی.

    16-توی همین جملاتی که براتون نوشتم هزاران ورودی عالی داشتم و رویاهام را تجسم میکردم.اینم یه تکنیکه که خواسته هات و تجربیات خودتو با دیگران به اشتراک بزاری.

    17-من با پرورش ورودی هام توی این مدت کم اتفاقات فوق العاده ای برایم افتاده . البته من همیشه فرد موفقی بودم میدونی چرا ؟چون همیشه خدا توی قلبم خونه داشته و حسش میکردم الان با کمک استاد دارم آگاهانه و با سرعت خیلی خیلی بیشتر پیش میرم.من الان یه کار فوق العاده با مرخصی دو برابر و حقوق دوبرابر توی یه مهمونی ساده بهم پیشنهاد شده و دیگه تقریبا در شرف تعویض محل کارم هستم.الان موقعیت خوبی دارم ولی مهم اینه که توی موقعیت خوب ، خوب تر شم و تونستم این کار رو انجام بدم.من الان توی حیطه درس و دانشگاه خیلی موفق هستم و برنامه های فوق العاده ای برای کار و ثروت چیده ام.

    زیاد صحبت کردم . ولی لازم بود که صحبت کنم و امیدوارم کسی اینا رو بخونه.خودم مطالب دیگران رو میخونم واستفاده میکنم .توی این مسیر حرکت کنید برکتش مشخص میشه . شما یه قدم بزار تا خدا صد قدم برات برداره.از تکنیک های استاد استفاده کنید تا سرعت تغییراتتون چند برابر بشه.کسی که باید این مطالب رو بخونه ، مطمئنا میخونه واستفاده میکنه.توی این مسیر من یک دوست فوق العاده دارم که کنار همیم و بعد از خدا از اون سپاسگذارم.

    خدایا دوستت دارم.ازت ممنونم.عاشقانه میپرستمت.بندگی تو رو میکنم تا پادشاهی دنیات مال من باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  7. -
    مهرداد عبدالوند گفته:
    مدت عضویت: 3880 روز

    سلام

    سلام به هم خانواده های عزیز و میشه گفت هم خونه های عزیز جایی که بیشتر مواقعه از دنیای بیرون و حتی از داخل خانه خودمون از شر افکار منفی بهش پناه میاریم و از یسری چیزا کنده میشیم ومیایم پیش اعضای خانواده جدید و مثبتمون, خانواده ای که شاید نشناسیم همو ولی از یسری نزدیکان به ما نزدیکترند و این خودش یکی از بهترین نوع کنترل ورودیه ذهنه

    مطالبم رو با مقدمه بالا شروع میکنم

    راستش دوستان اول از همه و قبل از اینکه بخوام به راه ها وتجارب کنترل ورودی بپردازم میخواستم به نکته رو بگم از همون اول که داشتم صحبتهای استااد رو گوش میدادم به ذهنم رسید و بعدا دیدم استاد در دقیقه 6 بهش اشاره کرد

    و من میخوام یه خرده ریزتر بهش بپردازم و اونم اهمیت داشتن اهداف و خواسته های کوچکتر در مسیر رسیدن به خواسته های بزرگ تره. چرا که خیلی خیلی اهمیت داره در رسیدن به خواسته های بزرگتر و خودم از رعایت نکردنش یه جورایی ضربه خوردم

    داشتن اهداف و خواسته های کوچک

    بهتره اینطور شروع کنم و با تجربه ای که داشتم بهتون بگم این اهمیت و داستان رو

    من وقتی با استاد و سایتشون آشنا شدم بعد از کلی نتیجه ریز و درشت یه جورایی شروع کردم به گذاشتن اهداف بزرگ و کاری که کردم تمرکز گذاستم برای رسیدن به اون و کاری که نکردم این بود که اهداف کوچکتر که منو در مسیر نگهداره و بهم نشونه بده که در مسیر درستم هستم برای خودم تعیین نکردم حالا شاید هم توقعه ام یه دفعه خیلی بالا رفت و یا به کمتر از اون قانع نمیشدم و میگفتم اول اون و خیلی چیزای دیگه و بعد چه اتفاق افتاد؟؟؟

    اتفاقی که افتاد خواسته من بزرگتر بود یه جورایی و حتما هم زمان بر و از اونجایی تا یه چیزی برات خیلی بزرگ باشه و تو تجسم رسیدن بهش برات خیلی هیحان انگیزه و و خوشحال کننده باشه یعنی هنوز با فرکانسش فاصله داری و این فاصله هم باید با حس خوب که در ادامه میگم پر بشه و همینطور قویتر شدن باور و ایمانت

    و در کل زمان میبرد رسیدن بهش و من هم تو این مسیر ک این بین بود هدف و خواسته های کوچکتر تعیین نکرده بودم. چیزی نبود که بهش برسم و با رسیدن بهش اونو و باور های که باعث شد بهش برسم رو تایبد کنم و در نتیجه هی روز به روز که میگذشت سرد تر میشدم و هی به اون هدف بزرگه نمیرسیدم و چیزی هم نبود که بهم نشون بده که به خواسته بزرگترم نزدیکتر شدم یا نه و از همه مهمتر آیا تو مسیر درست هستم یا نه و آخرش به اون هدف نمیرسی و روز به روز اعتماد به نفست پایین میاد و حتی با اینکه قبلا از این قانون نتبجه گرفتی به قانون شک میکنی و باورت رو بهش از دست میدی و دیگه به هیچ چیزی عمل نمیکنی چون انگیزه هم نداری نه دیگه ورودی کنترل میکنی .نه به قوانین فکر میکنی و نه از تمرینات ووووو

    و اتفاقی که برای من افتاد این بود که یه مدت از مسیر خارج شدم و. خیلی بد بود. همیشه میگم. مهم نیست که چقدر و چطور کار میکنی .مهم اینه که همیشه و مداوم و پبوسته تو مسیر باشی. رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود… رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

    ِ. و منظورم من از این شعر پیوسته بودنشه و مداوم بودنه چرا که با این قوانین و انجام صحیحش سرعتش هم خوبه و مسیر زیباست و لگاریتمی میشه سرعتت

    امیدوارم تا اینجا تونسته باشم خوب اهمیت داشتن اهداف کوچک و کوتاه مدت رو رسونده باشم چرا که خیلی خیلی مهمه و وقتی تو مسیر نباشی دیگه کاری نمیکنی که باعث شه به اهدفت فکر کنی و حتی برسی و دیگه کنترل ورودی اینجا اهمیتی پیدا نمیکنه.

    بریم سراغ روش های کنترل ورودی

    دوستان باز من اینجا یه چیز رو یادآوری کنم همونطور که همه دوستان یاد آوری میکنن و همینطور استاد و اون اینه که

    احساس خوب =اتفاقات خوب

    و همه کار ها و تمرینات همه و همه برای اینه که این معادله همیشه برقرار باشه و باید همیشه و در هر لحظه سوال کنیم که چطور میتونیم و چکار کنم که این معادله برقرار باشه که همین کنترل ورودی یکی از این هاست و در ادامه میگم که باید چه کرد

    اما….

    اما همونطور که استاد گفت. چیزهایی که باید کنترل کنیم

    دیدن ?

    شنیدن?

    حرف زدن

    تجسم

    مرور خاطرات

    و چیزهای دیگه

    که من سعی میکنم موارد بالا رو تو مثال ها بیارم

    اما ورودی ذهن رو چه جاهایی باید کنترل کرد؟؟ از نظر من چیزی که فعلا یادم میاد

    1- افراد

    2-محیط

    افراد

    اول از همه آدم وقتی که خودش شروع میکنه به تغییر و مدارش عوض میشه افراد هم تا حد زیادی کنترل میشن اما در مواردی که پیش میاده و کار های که خودمون باید انجام بدیم

    همونطور که هممون میدونیم باید یسریا رو. آگاهانه حذف کنیم و فک نکنم نیاز به توضیح باشه

    تا میتونیم دوستی همامون رو هم بر پایه همین امر بچینیم

    مثال ها زیاده

    اما راهکارهایی که باید در مواقعه پیش آماده با اافراد منفی اتجام بدهیم برای کنترل وروردی پس بذارید با یه مثال که همین دیشب برام پیش اومد براتون بگم

    منم مثه شما با تغییر فرکانسام افراد دورم تغییر ویسریا خود به خود حذف شدن . اما یسریا به دلایلی حذف نمیشن و بعضا هم خودشون اصرار دارن که باشن??? اما انصافا کم رنگتر از قبل میشن

    من یه دوست یا بهتر بگم فامیل نزدیک دارم که قبل از تغییر مدار خیلی با هم بودیم . البته دوست اینطوری زیاد داشتم که حذف شدن اما این دوستم بخاطر نزدیگی زیاد فامیلی حذف نمیشد و الان ماهی یا چند ماهی یه بار میبینمش و ایشون میان دیدن و همیشه هم گله داره از این موضوع که ما همیشه با هم بودیم چرا الان خبری ازت نیستو خیلی چیزای دیگه که جاش نیست همش رو بگم .

    ایشون خیلی فرد منفی هستن. و کمکی هم از من بر نمیومد براش چون اون اول خیلی خواستم کمک کنم اما به دلایلی که خودتونم میدونید نشد

    اما ترفند و کاری که من در حضور چند ساعته با این دوستم میکنم و از اونجایی خیلی تمرکزش رو ناخواسته هاشه کار من اینه که فقط باید کلامش رو کنترل کنم بخاطر همین خیلی زیاد از سوال های حافظه استفاده میکنم و جهت صحبتش رو عوض میکنم اما بیشتر موارد خیلی سمجه (ضربه فنی نمیشه??)و باز بر میگرده سر حرف های خودش

    و من بعد از کلی تجربه و پیدا کردن قلقش این کار رو میکنم و همیشه هم سعی کردم. با روبرو شدن با دوستان منفی حتی به مدت کم میبینمشون این کار رو انجام بدم اونم اینه که از همون اول مسیر رو میبرم به سمت چیزهای مثبتی که در گذشته با هم داشتیم مرور خاطرات مثبت (مرور خاطرات ) چون اینجور افراد اگر همه با تلاش ما بخوان از چیزای مثبت حرف بزنن اونم خاطرات گذشته اس پس چه بهتر از همون اول بنا رو بر همین بذاریم و آگاهانه خودمون مسیر رو به سمت مثبت طوری که طرف هم بخواد و همینطور هم نفهمه که ما آگاهانه میخوایم اینکار رو بکنیم. انجام بدیم و ما کل اون مدت رو از خاطراتی صحبت میکنیم که بیشتر شادمون میکنه و شاید طرف مقابل حسرت بخوره اما ما تو اون مدت حواسمون به نکات مثبت بوده.. و اینو بگم که این هنر ماست که اینطور مواقعه ناگهانی چطور افراد رو هدایت کنیم به سمت چیزهای مثبت مشترک .خیلی موارد. و مثال دارم یکیشونم که دیشبم استفاده کردم این بود که اگه فلان تومن پول یا فلان شرایط و موقعیت رو داشتی چکار های میکردی (تجسم) و خودم براش تو موردم خودم فول اچ دی تجسم میکردم براشون و باز مبگم این هنر ماست بسته به شرایط و موقعیت و افراد مختلف چطور جهت دهی بدیم به موضوع اون موقعه

    اما

    یه وقتایی هم هست که ما نا خواسته شرایطی رو بوجود میاریم که افراد یه حرفایی میزنن که برای ورودی مااا مناسب نیست و باید ببینیم و بفهمیبم که پیش فلانی چه کاری و چه حرفی رو نباید بزنیم و انجام ندیم که اون شرایط پیش بیاد

    حالا بیشتر این اتفاق پیش نزدیکان اتفاق میفته.مثه مثال های که استاد میزد و میگفت که از اهدافش با پدرشون صحبت میکرد و پدرشون هم شروع میکرد به تضعیف کردن روحیه شون اتفاقی که در موارد مختلف و افراد مختلف اتفاق میفته

    و یه مورده دیگه مثه نپرسیدن اوضاع کاری

    مثلا ینفر با اینکه میدونی حرفهای بعدیش چیه در این مورد(حرف های منفی)

    خلاصه آگاهانه مسیر و سر صحبت رو باز نکردن با کسی که میدونینم تو اون مورد منفی میگه حالا افراد و شرایط فرق نمیکنه باز این به هنر و خلاقیت ما بر میگرده

    در موارد بالاا باید اگه گیرر افتادیم خودمون کنترل کنیم

    محیط

    جایی که هستیم و شرایطی که پیش میاد تو اون محیط و دیگران بوجود میارن

    محیط

    وقتی در شرایطی هستیم که چیز منفی و نامناسب میبینیم و حالمون و احساسمون بد میشه در همان مکان سریع دنبال چیزهای مثبت بگردیم و توجه کنیم نمونه اش پیدا کردن مسیر با چیزهای مثبت مثه دیدن فضای سبز زیبا مسیر و اعراض بر دیدن افراد فقیر و خبلی چیزای ناراحت کننده و منفی و بیشتر از جاهایی مثبت رفت آمد کنیم (مثالی برای محیط)

    اگر در محیطی هستیم که جوش بسیار منفی هست حتی الامکان اون محیط رو ترک کنیم حالا هر جا که میخواد باشه و ببینیم چه مکان هایی هیت که حالمون رو خوب میکنه بریم اونجا

    و اگر هم نشد ترک کنیم .بگردیم دنبال نکات مثبت و بهتر که اینم باز به هنرمون برمیگرده و مطمئنن پیدا میکنیم.

    و سعی کنیم محیط ها و جمع های که احساس میکنیم اونجا منفیه از همون اول نریم و از نیروی درونمون کمک بگیریم برای این موضوع. که برم یا نرم

    چیزی که من خیلی ازش استفاده میکنم تو بیشتر کارهام و خیلی خوبه که بتونم تو همه کارها ازش استفاده کنم و میدونم که خیلیامونن

    ازش استفاده کردیم و نتیجه اش رو هم گرفتیم

    اما کارهای که میکنم و پیشنهاد میکنم بکنیم تو مواردی که گفتم مثه

    دیدن

    شنیدن

    حرف زدن

    مرور خاطرات و تجسم وووو

    اول از پیشنهاد میکنم حتما اول از همه روز رو با تمرین شکر گذاری شروع کنیم حالا چه نوشتن و چه به زبان آوردن

    و حتی الامکان در روز یکی از فایلهای استاد رو گوش بدیم

    و خودآگاه جهت بدیم به روزمون حتی شده بیشتر

    بعضی وقتا هم میشه که خسته میشم و حس میکنم نمیتونم گوش بدم به فایلهای استاد و یا شرایطش پیش نمیاد سعی میکنم کتابهایی که با آموزه های استاد هم جهته گوش بدم. مثه کتاب بخواهید تا به شما داده شود(گوش دادن به کتاب صوتی)

    و خواندن کتاب بسته به موارد پیش آمده حالا یا انگیزشی یا آموزشی اما در مسیر خواسته ها باشد

    بعضی وقتا هم شرایطی پیش میاد که هست موارد بالا رو نداریم???

    سعی میکنم به آهنگی که حالم رو خوب میکنه گوش بدم

    باز بسته به شرایط سعی میکنم یه فیلمی که دویت دارم و بهم انرژی میده رو ببینم(ابن کار رو وقتی میکنم که کارم تو اون روز بسته به شرایطی اونطور که میخواستم پیش نرفته و حس موارد بالا هم نیست و وقت زباد دارم و میدونم اگه برنامه نچینم براش برام میچینن???)

    و گاهی که باز شرایط بالا نبود سعی میکنم در اینترنت گشت گذار هدفمند کنم دیدن فراوانی هااا دیدن جاهای دلخواه دیدن اهداف و خواسته ها و اجناس دلخواه دیدن و خواندن و دنبال کردن افراد موفق و دوستداشتنی و الگو هااا

    در کل و بطور خلاصه خودم خوراک مبدم قبل از اینکه خوراک بدن به ذهنم

    و چیزی که خیلی مهمه و همیشه و در هر لحظه از خودم میپرسم و چک میکنم اینه که الان احساسم چطوره و این سوال رو سعی میکنم چندبن بار در روز از خودم میپرسم و با تمرین میشه عادت و سعی میکنم درست انجام بدم

    و همیشه که جواب اینه که احساس منفیه. میگم چکار کنم که این معادله برقرار باشه ؟

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    و بسته به شرایط از موارد بالا استفاده میکنم و میتونیم خلاقیت هم بخرج بدیم و ترکیبی ایتفاده کنیم مثلا وقتی که حالم خوب نیست و فقط شرایط تجسم وجود داره و نه. کتابذهست نه فیلم و نه فایل

    با یه آهنگ خوب حسم رو خوب میکنم و بعد شرایط تجسم بوجود اومد تجسم میکنم روزای خوب رو و خواسته ها رو

    اما اتفاقاتی که بعد از انجام خود آگاه موارد بالا بصورت ناخودآگاه برام پیش اومد و پیش میاد درررابطه با ورودی هااا نتایجش رو که همه دیگه میدونن

    ? افراد مثبت که همدصحبتی با آنها به من کمک میکنه در بیشتر مواقعه به پستم میخوره

    طوری که من ترم های آخر دانشگاه با استاد آشنا شدم ایتاد های که به پستم میخوردن افراد موفق و مخترع و سطح بالا به پستم میخوردن و من با آنها دوست میشدم در صورتی که تا قبلش سعیم بر این بود رابطه ام با استاد در حد دانشجو و استاد باشه همین

    ? آهنگ های که به پستم میخوره مثبت و شاد برخلاف گذشته

    ?دیدن برنامه های تلویزیونی وقتی که مجبورم و یا فیلم ها و برنامه هایی انتخاب میکنم نمونه اش وقتی شبکه خبر که بنظرم مخربترینه تو ورودی هااا وقتی به پستم میخورن دارن کار آفرین ااا با افراد و خبر های مثبت رو نشون میده

    ?و خیلی چیزای دیگه…

    حرف و مثال زیاده تا اینجا هم زیاد شده متنم باقیش رو میسپارم به باقی اعضای خانواده??????

    شاد . سلامت .ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیممممم???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      علی عابدینی گفته:
      مدت عضویت: 2969 روز

      سلام و خدا قوت به همه ی هم فرکانسی ها. خواستم بگم خسته نباشید احساس کردم بار منفی داره و گفتم خدا قوت.

      به قول استاد همه چیز به فرکانس بستگی داره باید ببینیم چه امواجی داریم می‌فرستیم.

      از آقا مهرداد ممنونم که توضیحات خوبی ارائه دادند.

      وهمچنین از استاد ممنون و مچکرم بابت تمام زحماتشون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رضا فرسادپور گفته:
      مدت عضویت: 3579 روز

      آقا مهرداد عزیز و گرامی

      درسته متن طولانی بود اما کاملا مفصل و خوب بود برام

      خیلی خوبه ک در جریان تجربیات هم قرار میگیریم

      اینطوری کم کم وقتی خودمون هم در این جور شرایط قرار میگیریم میدونیم چیکار کنیم

      تا رفته فته باورهامون ساختهر بشه ک ب طور خودکار در هر حالتی با شرایط خوب و خواسنی مواجه بشیم

      ممنونم از راهکارهای مفیدت

      ممنونم

      از همگی دوستان :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سعید گفته:
      مدت عضویت: 3814 روز

      مهرداد عزیز سلام

      افرین به شما که خیلی زیاد رو سپاس گذاری تاکید کردین

      خداوند هم در قران رو سپاس گذاری خیلی تاکید کردن

      دیدگاه شما عالی و بسیار اموزنده بود// ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ماری جون گفته:
      مدت عضویت: 3299 روز

      سلام

      امروز کلا تو سایت بودم و نظرات دوستان رو میخوندم،بعد از7ساعت که کارم تموم شد،رفتم دنبال دخترم که خونه خواهرم گذاشته بودمش،و تلویزیون روشن بود و من مجبور بودم اخبار ببینم و قسمت جذابش توسعه زمین های کشاورزی ایلام و ایجاد و توسعه کانالهای عظیم آبرسانی به این زمینها و قسمت بعدی توسعه اورژانس115بود که در این زمینه یه توضیحی هم بهشون دادم،بعدش دست دخترمو گرفتم که برم خونه،ماکارونیشون تازه پخته بود تو یه قابلمه کلی ماکارونی ریختن دادن بهمون و شیر محلی هم بهمون دادن،من فقط تو این تایم زمانی میگفتم خدایا شکرت.و تمام حرفاتون برام ملموسه و لذت بخش

      سپاسگزارم?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سیمین منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1005 روز

      به نام الله یکتا

      سلام به همه ی دوستان عزیزم

      آقا مهرداد عزیز درود بر شما

      واقعا از خوندن کامنت زیبا و روان و پر از نکات عالی و آموزشی شما لذت بردم و کلی چیز یاد گرفتم و البته کاملا باشما موافقم برای روشهایی که در زمینه کنترل ورودی فرمودین و‌یک موردی هم که به من خیلی کمک می‌کنه و حالم رو سریع خوب می‌کنه این هست که در موقع برخورد با موارد منفی و یازمانی که احساس میکنم حالم اوکی نیست لبخند میزنم و خیلی زود انرژیم بالا میره و حالم خوب میشه .

      وکار دیگه ای که میکنم شروع میکنم به حرف زدن با خداوند و شکر گزاری از صمیم قلبم برای داشته هاام و یا خواسته هام و از بودن خداوند در قلب خودم و همراهم احساس شعف و شکرگزاری عمیقی بهم دست میده و حالم عالی میشه و کلا اون نا خواسته رو فراموش میکنم.

      بازم ممنون برای کامنت خیالی خوبتون

      به امید موفقیت شما و همه ی عزیزان و استاد عزیزتر از جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    علی زارع گفته:
    مدت عضویت: 3528 روز

    ??سلام به استاد دوست داشتنی و دوستان عزیزم??

    در این نوشته میخواهم ابتدا برداشت خودم از قانون را توضیح بدهم و سپس سعی میکنم با نوشتن مثالهای گوناگون از زندگی شخصی خودم ایده های جالبی برای استفاده بهتر از قانون به دوستانم بدهم.در پایان هم یک راهکار کلی و جامع برای استفاده از قانون در تک تک لحظات زندگیمان مینویسم.

    ????????

    بطور کلی چیزیکه من تا الان از قانون جذب یا قانون فرکانس درک کرده ام اینست که ما در هر لحظه از زندگیمان با افکار و گفتگوهای ذهنی که با خودمان داریم در حال ارسال فرکانسهایی به جهان هستیم.و جهان هستی مانند یک آینه و بدون هیچ فیلتر و کم و زیادی همان فرکانس را در غالب اتفاقات خوب یا بد، ثروت یا فقر، سلامتی یا بیماری، روابط زیبا و یا تنهایی به خودمان برمیگرداند و وارد زندگیمان میکند.

    اما این گفتگوهای ذهنی از کجا آمده و درمورد چیست؟

    در واقع این گفتگوهای ذهنی درمورد چیزهایی است که در چند ساعت اخیر یا چند روز اخیر دیده ایم و شنیده ایم و یا درمورد چیزهایی است که برایمان مهم است.پس اگر میخواهیم گفتگوهای ذهنی مناسبی داشته باشیم و فرکانسهای خوبی ارسال کنیم راهی بجز انتخاب دقیق و آگاهانه ورودی های ذهنمان نداریم.

    اما منظور از ورودی های ذهن چیست؟

    در واقع هر چیزی که ما به هر شکلی به آن توجه میکنیم میشود ورودی ذهنمان.یعنی هر چیزی که میبینیم،میشنویم، درموردش صحبت میکنیم و مطالعه میکنیم و هر چیزی که به آن فکر میکنیم.

    اما نکته مهم این قضیه در یک کلمه است.تکرار

    در واقع اگر ما بصورت مداوم و هر روزه ورودی های مناسبی را به ذهنمان بدهیم که به ما احساس خوبی میدهد پس از مدتی گفتگوهای ذهنی غالب و همیشگی ما یا همان باورهای ما یا همان فرکانسهای دائمی ما تغییر میکند و مثبت میشود و در جهت خواسته هایمان میشود.و اگر هر روز ورودی های نامناسب به ذهنمان بدهیم برعکس.

    ????????

    اما در این بخش میخواهم مثالهای واضحی از استفاده از قانون در بخشهای مختلف زندگیم بنویسم تا کمی موضوع ملموس تر و کاربردی تر بشود.

    از چیزهایی که در طول روز میبینم شروع میکنم

    ?هر روز سعی میکنم حداقل 1یا 2 یا چند فایل از استاد را که حسم به من میگوید با لپ تابم ببینم و به نظرم بهترین ورودی است که هرروز به ذهنم تزریق میکنم.

    ?در مورد تلویزیون استفاده ام را فقط به شبکه ورزش و نسیم محدود کرده ام چون معمولا شبکه نسیم برنامه های شاد و مفرح و نصاویری از مناطق زیبا و دیدنی جهان پخش میکند و بیشتر روی موضوع شادی و تفریح و زیبایی ها تمرکز دارد.در ضمن دو سالی میشود که هیچ اخباری را ندیده ام مگر اینکه به ندرت در جایی گیر افتاده باشم که اتفاقا در همان موارد هم اخبار مثبتی که به من کمک میکرده پخش شده و دیده ام.

    ?در حین رانندگی هرگاه به یک صحنه تصادف یا ترافیک یا یک موضوع نازیبا برمیخورم بلافاصله نگاهم را به یک سمت دیگر میکنم و به چیز زیبای دیگری مانند آسمان یا گیاهان کنار خیابان و… توجه میکنم.

    ?از زمانیکه تصمیم گرفتم مشاهده تلویزیون را محدود کنم فیلمهای زیادی را در مورد زندگی افراد موفق با زیرنویس فارسی از اینترنت دانلود کرده ام و آنها را میبینم که نام برخی از آنها را برایتان مینویسم تا اگر خواستید شما هم استفاده کنید.فیلمهایی مثل :

    RONALDO 2015# i Am BOLT# i AM ALI# STEVE JOBS 2015# EDDIE THE EAGLE# BECOMING WARREN BUFFET# CINDRELLA MAN# میخوام شاه بشم(عباس برزگر)

    و همچنین مصاحبه های بیشماری از افراد موفق مثل علی محمد رجالی ،عباس برزگر ،کیت وینسلت، اپرا وینفری و…

    ?در مورد شبکه های اجتماعی مدتهاست که کلا نرم افزار اینستاگرامم پاک کرده ام.چون دوست نداشتم که با دیدن چیزهای نامناسب و بی ارزش افسار ذهنم و زندگیم را بدست دیگران بدهم.

    اما مورد بعدی چیزهایی است که میشنویم

    ?من تقریبا همه فایلهای صوتی استاد را روی گوشیم ریخته ام و همیشه در حین رانندگی گوش میدهم تا باورهایم قوی تر شود.

    ?تقریبا هیچ آهنگ غمگینی روی فلشم در ضبط ماشین ندارم و اگر هم بخواهم آهنگی گوش بدهم ترجیح میدهم با توجه به حسم یک آهنگ شاد و یا آرامشبخش که حالم را بهتر میکند گوش بدهم.

    ?هر وقت بعنوان مثال پدرم در حال گوش دادن به اخبار یا یک برنامه نامناسب تلویزیونی باشد فورا محیط را ترک میکنم یا با هندزفریم فایلهای استاد را گوش میدهم تا موضوعات نامناسب را نشنوم.

    ?هر ماه با توجه به اهدافی که در آن ماه انتخاب کرده ام یک فایل صوتی از باورهای مورد نیازم با صدای خودم در گوشیم ضبط میکنم و سعی میکنم اول صبح و آخر شب و در هر زمان آزاد دیگری با هندزفری به آنها گوش بدهم.

    ?هر وقتی که کسی درباره موضوع نازیبایی صحبت میکند سعی میکنم با یک سوال حافظه ای مسیر صحبت را عوض کنم یا هرچه سریعتر آن محیط را ترک کنم تا افکار نامناسب وارد ذهنم نشود.

    مورد بعدی چیزهایی است که در مورد آن صحبت میکنیم

    ?یکی از مورد علاقه ترین و تاثیرگذارترین تمرینهای روزانه من اینست که در خلوت خودم پانزده دقیقه الی یک ساعت با خودم در مورد اهدافم صحبت کنم در هر شرایطی حالم را خوب میکند، باعث ایجاد وضوح نسبت به خواسته هایم میشود و همچنین انبوهی از ایده های عالی به ذهنم سرازیر میشود.علاوه بر این سعی میکنم در طول روز هم با افراد مناسب در مورد خواسته هایم صحبت کنم و به هرقیمتی که شده و هر چقدر هم که سخت باشد سعی میکنم در مورد چیزهای نامناسبی که دوستشان ندارم حرفی نزنم.هر چند که گاهی این موضوع را فراموش میکنم.

    مورد بعدی چیزهایی است که مطالعه میکنیم

    ?من در گذشته علاقه شدیدی به مطالعه کتابهای متعدد داشتم.ولی از وقتیکه فهمیدم اینکار شک و تردید را وارد ذهنم میکند و ایمانم را ضعیفتر میکند ترجیح دادم فقط کتابهای روی سایت استاد را بخوانم. بخصوص رویاهایی که رویا نیستند و بخصوص فصل سومش که در مورد قدرت احساس خوب است و همیشه در حین خواندنش به نهایت آرامش میرسم و سعی میکنم حتما حداقل ماهی دو بار مطالعه اش کنم.

    اما مورد آخر که مانند یک قطب نما و فانوس دریایی در تک تک لحظاتم مسیر درست را به من نشان میدهد چیزهایی است که به آنها فکر میکنیم

    من از زمانیکه با استاد آشنا شدم همیشه بدنبال یک راهکار کلی و جامع برای استفاده از قانون در تک تک لحظات زندگیم بودم.و این 2 سوال همیشه و در هر لحظه مرا راهنمایی میکند:

    1)در مواجهه با هر موضوعی و هر چیزی ابتدا از خودم میپرسم که این موضوع خواسته من است یا ناخواسته ام؟

    اگر ناخواسته ام باشد توجهم را روی چیز دیگری میگذارم و اگر یک چیز مثبت و خواسته ام باشد حتما درموردش صحبت یا بابتش سپاسگزاری میکنم و به هر طریقی به آن توجه میکنم.

    2)در هر لحظه از زندگیم از خودم میپرسم که به شرایط فعلیم و به موضوعی که در این لحظه با آن برخورد کردم چگونه نگاه کنم که حالم کمی بهتر شود؟

    (یک سوال دیگر هم در انتهای هر روز از خودم میپرسم که باعث تمرکزم بر روی نکات مثبت زندگیم میشود و آنهم اینست که : در روزی که سپری کردم چه اتفاقات جالب و زیبایی را تجربه کردم و چه دستاوردهایی را بدست آوردم؟)

    ?????????

    امیدوارم که این متن برای تک تک دوستانم ایده های خوبی برای استفاده از قانون داشته باشد.

    ?با آرزوی بهترینها?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      مهرداد عبدالوند گفته:
      مدت عضویت: 3880 روز

      سلام آقای زارع خیلی زیبا و خلاصه و مفید بود???

      مخصوصا قسمتی که فیلم ها و مستنداتی که معرفی کردید

      و اون سوالی که میپرسید آیا این موضوع خواسته من است یا ناخواسته چون خودمم در بیشتر مواقع از خودم میپرسم این سوال رو مخصوصا وقتی که دارم وب گردی میکنم و ناخواسته به چیزهایی غیر از هدف و خواستم توجه میکنم

      و تا. این جمله رو تو پیامتون دیدم گفتم. بلهههههه همین بود که حس میکردم جا انداختم تو متنم????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        علی زارع گفته:
        مدت عضویت: 3528 روز

        آقای عبدلوند عزیز سلام?

        از زمانیکه با استاد آشنا شدم همیشه از خدا میخواستم که بجا دوستان قبلی ام که با مسیر فعلی من هم جهت نبودند ، دوستانی آگاه از قوانین و عمل گرا سر راهم قرار دهد تا با هم آگاهی هایمان را به اشتراک بگذاریم و به همدیگر انگیزه بدهیم.

        اما وقتی که چشمانم را کمی باز کردم دیدم که دوستان آگاه ،فوق العاده و بیشماری در سایت استاد دارم و خداوند دعایم را از قبل اجابت کرده بود.

        واقعا خوشحالم و به خودم میبالم که در این مسیر زیبا با دوستانی چون شما هم مسیرم…?

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    کیوان گفته:
    مدت عضویت: 2911 روز

    سلام،نکته جالب اینه که توی این چند وقت اخیر هروقت به سوالی برمیخورم،به تضادی برمیخورم یه فایل رایگان حاوی جواب سوالاتم روی سایت آپلود میشه و من این رو به فال نیک میگیرم و نشونه ای می دونم که قانون داره جواب میده،تمرینات داره جواب میده،و دست های هدا هر لحظه من رو در آغوش گرفته و به دغدغه هام پاسخ مناسب میده،در مورد مسابقه هم باید عرض کنم من با فاصله گرفتن از دوستانی که بهم انرژی منفی می دادن،کنترل مطالبی که توی شبکه های اجتماعی می خونم،گوش ندادن اخبار و تلویزیون نگاه نکردن،و توجه نکردن به صحبت های منفی اطرافم سعی میکنم حس خودم رو خوب نگه دارم و همیشه سطح شادی و لذت رو تو زندگیم بالا نگه دارم تا روز به روز نتایج بهتری بگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    Maverick گفته:
    مدت عضویت: 2842 روز

    با نام و یاد خدا و با عرض سلام خدمت استاد عزیزم

    خیلی جالبه … دقیقا دیشب ، بعد از کلی آشفتگی و وقت تلف کردن به خودم نهیب زدم که دیگه بسه !! یه جا باید این وقت تلف کردن رو تموم کنم و برای آیندم شروع به کار کنم … با خودم گفتم : خوب مشکل کجاس ؟

    نگاه کردم به خودم و دیدم که دارم 90 درصد وقتمو تو روز با تلگرام و اینستاگرام سپری میکنم ، و بدتر از اون گوشیم پر بود از مطالب خشونت آمیز یا خنده دار و بیهوده … نا خودآگاه به سرم زد : یه عمر داری اینارو میخونی به هیچ جایی هم نرسیدی ، ایندفعه بیا همه ی اینارو پاک کن قطعا شرایطت تغییر میکنه ، شروع کروم 90 درصد پیج هایی که دنبال میکردم و کانال هامو پاک کردم …

    واقعا احساس خوبی داشتم انگار زنجیر هایی که یک عمر خودم با اختیار به خودم وصل کرده بودم ، پاره شد .

    و طبق حرف استاد که همیشه میگه ، از همون لحظه نشونه ها شروع شد …

    صبح اومدم گوشیمو چک کنم دیدم ، اول دیدم که دوباره تو قرعه کشی تخفیف 40 درصدی برنده شدم!! داشتم بال در میاوردم ، تا رفتم تو تلگرام و کانال استاد رو دیدم که بعد مدت ها ویدیو جدید فرستاده بود ، کلی شاد شدم و واقعا میگم وقتی فهمیدم مسابقه داره این کلیپ فقط به آسمون خیره شدم … ، نمی دونستم الان چی باید بگم به خدا …میخواستم از خوشحالی داد بزنم و بگم شکرت بخاطر قوانین تغییر ناپذیرت :))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: