پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 118 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
استاد اگه بدونی ذهنم چقدر مشغوله دارم رشد میکنم میدونم ،صبر کن گفته میشه درکش میکنی هوتن
حس میکنم دارم خیلی بیش تر برا خودم سخت میگیرم این ترمز هایه ذهنو بردارم رشدم بیشتر میشه ولی نمیدونم چطور واقعا نمیدونم اما میدونم هر روز باید رویه خودم کار کنم پیشرفت کنم و گفته میشه تو مسیر بهم شک نرادرم بهش همان طور بقیه چیزا گفته شد
امروز استاد شما رو به دوستم معرفی کردم خیلی مقاومت داشت خیلی وقته معرفی نمیکردم شما رو یک بار این کارو کردم بازم خودم داشتم پشیمون میشدم از اون زمان تا امروز دوباره معرفی کردم گفتم میگم هر چقدر هم مقاومت داشت من میگم فلان بهمان کن بهتر میشه ولی خودم داشتم نا امید میشدم نشون میده خودم انقدر رو خودم کار نمیکنم انقدر باید یقین ندارم ذهن خودم
تصمیم جدی
تا زمانی که نتیجه نگرفتم و ازم نپرس به هیچ کس نمیگم فقط فقط تمرکز رو خودم و توجه به نکات مثبت
من خالقه زندگی خود هستم
به اندازه که باور دارم دریافت میکنم
همه چی ذهنه ذهنه زیبا میتونه تو رو از عرش به فرش از فرش به عرش بکشونه
مرسی استاد انقدر حالم خوب میشه وقتی مینویسم یکم حس میکنم بی حس شدم تو خلا هستم ولی رفع میکنم و پیشرفت میکنم خدایا کمک کن هدایت کن
امروز روزه رحمته الهی هست مثله هر روز ❤
سلام به همه دوستان و همراهان عزیز , دستندرکاران محترم سایت و استاد گرامی آقای عباسمنش .
در مورد بحث توجه بهتر و بیشتر به نکات مثبت و تبدیل آن به یک عادت و احساس خوب دایمی ,چند نکته کلیدی و مهم از یافته ها و تجربیات فکری و عملی خودم را که فکر میکنم برای درک این موضوع بسیار اساسی است بطور خلاصه و کوتاه بیان میکنم . امید انکه به کار سایر دوستان هم بیاید .
نکته اول در این مورد متعلق توجه و فکرماست . همه ما میدانیم که انچه را که در طول زندگی و بمدت طولانی به آن توجه کنیم آن چیز به بخشی از ما تبدیل میشود . به بیان دیگر توجه و باور دراز مدت ما نسبت به یک موضوع خاص , ما را تبدیل به آن چیز میکند یعنی هویت ما را تغییر میدهد . حالا بسته به اینکه متعلق فکر و خواست ما خوب یا بد باشند میتواند ماهیت درونی ما را از جنس آن موضوع بنماید و در نتیجه تمامی رفتارها , گفتارها و سرنوشت ما بازخورد آن شکل و ماهیت جدید میشود . بنابراین هرچه متعلق فکر و خواست ما بهتر و ارزشمندتر باشد ماهیت ما نیز هم رنگ آن خواهد شد و هر چه آن زشت تر و بی ارزشتر باشد ارزش درونی ما بیشتر خواهد شد . از این روست که عارفان گفته اند که اگر میخواهید قدر و قیمت شما بی نهایت شود باید که شریفترین و ارزشمندترین عالم را که آن خود خداوند است را متعلق توجه خود قرار دهید و بی دلیل نیست که عارفان همه از توانایی های مافوق طبیعی برخوردارند چرا که با توجه مداوم به باری تعالی , هویت آنها بشکل خداوند دگرگون می یابد و آنها به تواناییهای او دست پیدا میکنند .
نکته دوم انکه صرف توجه مداوم به چیزی میتواند نیروهای پراکنده ذهن را در جایی جمع کند و به آن قدرت بدهد مانند انکه وقتی یک عدسی را در معرض نور آفتاب میگذاریم همه نوری را که بر سطح آن برخورد میکند در کانون عدسی جمع میکند و گرما و سوزش چند برابر به آن میدهد . بنا براین بسیار مهم است که اگر میخواهیم در زندگی به موفقیت های بزرگ در هر زمینه ای نایل شویم باید که کانون تمرکز و توجه بر آن چیز جمع شود و از پراکندگی ذهن و خاطر خود بشدت دوری کنیم .
نکته سوم آنکه توجه و تمرکز ناپیوسته , منقطع و کوتاه مدت نمی تواند ما را به جایی برساند و بلکه ما را بیشتر مایوس و سرخورده میکند . توجه به این نکته بسیار مهم است که اصولا رشد , تربیت و موفقیت امری پیوسته , متصل و دایمی است و هر گونه شکاف , رخنه و خلا در میان آن میتواند جا برای فکرهای ناخوشایند باز کند و به مرور ما را از رشد و تکاملمان باز دارد و به گذشته بدمان برگرداند . بی دلیل نیست که در مذاهب مختلف , پیروان خود را به گفتن ذکر های مخصوص سفارش می کنند . ذکر را که میتوان یاداوری مداوم با توجه و تمرکز بر موضوعی خاص ترجمه کرد همان کارکرد توجه و تمرکز به چیزهای مثبت را دارد که در هر دو حالت انسان را از شرایط نامناسب بودن به شرایط عالی و دلپسند می رساند . حال با درک این سه موضوع میتوانیم به اهمیت اساسی امر توجه و تمرکز بر نکات مثبت بیشتر پی ببریم .
بعنوان یک اصل کلی باید گفت برای انکه بدانیم به چه چیزهایی توجه کنیم باید ابتدا بدانیم بر چه چیزهایی تمرکز نکنیم زیرا مشکل ما ابتدا با چیزهایی است که به نادرستی بر ان تمرکز کرده ایم . پس لازم تا ابتدا انها را از مرکز توجه خود خارج کنیم و رفته رفته خلا پیش امده را با افکار مثبت دایمی پر کنیم .
تغییر مرکز توجه از افکار و خواسته های ناشایست به افکار عالی و زیبا , نیاز به یک مهندسی معکوس دارد یعنی همانطور که افکار ناشایست به مرور و رفته رفته وارد ذهن ماشده و بر فضای ذهن ما غلبه کرده اند و حالت کودکی ما را که سرشار از زیبایی و شور و تازگی بوده است را به زشتی و پلشتی تبدیل نموده است, باید آهسته و پیوسته نیز به حالت اولیه خود برگرداند . در واقع اولین قدم شناسایی افکار منفی و مخرب است یعنی انکه ما دستهای آلوده ذهن منفی گرا را در همه ارکان زندگی خود ببینیم و وخامت اوضاع را بدرستی درک کنیم . مشخص است که بدلیل قدرت این افکار در ما , ایجاد افکار مثبت و باورهای قدرتمند ابتدا کاری دشوار و شاید نشدنی باشد زیرا که هرچه هم که فکرهای مثبت را وارد ذهن خود کنیم بدلیل ریشه دار بودن افکار منفی و فنداسیون سخت و محکم ان , غلبه افکار مثبت میتواند دچار اشکال اساسی و گاه نا امیدی فرد شود . بنابراین پس از شناسایی افکار منفی لازم که خود را مدام از مواجه با ان دور نگه داریم . شاید این کار برای مدتی در درون ما ایجاد یک خلا و بی وزنی کند اما بمرور که از مواجه با افکار منفی خود را دور نگه میداریم کم کم احساس به داشتن افکار مثبت و خوب در ما بیدار میشویم و رفته رفته میتوان با توجه به نکات مثبت و داشته های خودمان , این فضای خالی را پر نمود .
اینکه چه چیزهای مثبتی باید متعلق فکر باشد ما بنظرم که چندان سخت و دشوار نیست . لازم نیست تا همیشه با داشتن چیزهای بیرونی این حس خوب در ما ایجاد شود . ما میتوانیم از موضوعاتی آغاز کنیم که بیشترین نزدیکی و همراهی را با ما دارند . بنابر این ابتدا توجه و تمرکز ما میتواند به نزدیکترین و بدیهی ترین داشته خود یعنی حس بودن معطوف شود . حس بودن تنها حسی است که میتوانیم ان را در هر حال و و ضعیتی داشته باشیم و بر آن تمرکز کنیم چرا که بودن بزرگترین نعمتی است که اکنون ما ان را داریم و این نعمت بزرگ شامل همه فرصتهایی میشود که ما میتوانیم با ان به هر انچه میخواهیم برسیم و این بزر گترین و مهمترین دارایی ماست که هیچ ثروتی با ان برابری نمیکند . حس بودن حسی است که همواره و در همه حال با همه انسانها وجود دارد و هیچ کس در مورد آن احساس نقض و کمبودی در کیفیت ان ندارد بنابراین تمرکز بر حس خوب بودن و سپاسگزاری از ان علاوه بر بسط فرصتهای ما , میتواند تبدیل به یک احساس خوب دایمی شود که همواره باماست و چونکه هیچگاه از ما جدا نیست .
پس از ان میتوان بر بسیار چیزهای دیگری که معمولا با ما هستند و همواره میتوانیم انها را مورد توجه خود قرار دهیم تمرکز کنیم مانند تمرکز بر حس خوب سلامتی , احساس خوب کارکردن درست اندام های بدنمان و بعد رفته رفته ان را به سایر چیزهای دیگر زندگی گسترش داد .
طبیعت بالاترین حس خوب را در ما ایجاد میکند بنابر این تمرکز بر طبیعت از رفتن به کوه , دریا , جنگل گرفته تا نشستن در یک پارک و یا در دست گرفتن یک برگ و یا یک گل و لذت بردن از آن و حتی دیدن تصویر عکاسی شده از طبیعت کارهای بسیار ساده ایی هستند که بدون هزینه ای میتوان صرفا با توجه و تمرکز مداوم به ارتعاشی عالی و شعفی دایمی دست یافت .
کلیدی ترین و کارامد ترین تکنیکی که برای ایجاد تمرکزی دایم و پیوسته میتواند همواره انسان را در وضعیتی عالی و شاد قرار دهد شروع نقطه تمرکز از داشته های بسیار کوچک زندگیست . در فرهنگ ژاپن جشنی وجود دارد بنام جشن چای . این جشن معمولا در صومعه و یا باغهای زیبا برگزار میشود . در جشن چای همه شرکت کنندگان با لباسهای زیبای خود حاضر میشوند و در مدت جشن همه در سکوت کامل تنها متوجه زیبایی های انجا و یا صدا پرندگان و قل قل سماور چای میشوند و فکر خود را همراه با کفشهای خود در بیرون از محوطه جا میگذارند . صرف چای با آداب خاصی انجام میشود و در اخر همه شاد و مسرور از انجا خارج میشوند . این جشن چای چیزی نیست بجز یک چای خوردن ساده که ما آن را بسیار پیش پا افتاده و عادی انجام میدهیم . نکته مهم در این جشن آن است که همه چیزهایی که ما در زندگی از کنار آن بسادگی و با بی اعتنایی رد می شویم , بسیار مهم و قابل توجه هستند و بعبارتی دیگر چیزی پیش پا افتاده و غیر مهم در زندگی وجود ندارد و انچه افریده شده همه کلهم اجمعین مهم و قابل اعتنا هستند و توجه به هر یک از انها میتواند در ما احساسی خوب را ایجاد کند . بنابراین وقتی یک چای خوردن ظاهرا ساده دلیلی برای جشن گرفتن دارد پس تمامی زندگی ما با همه امکانات و لوازمی که جهان هستی در اختیار ما قرار داده یک جشن تمام عیار و باشکوه است که هر لحظه میتوان خود را در ان جشن مشاهده نمود و خود را سرشار از لذت بی پایان هستی کنیم .
اما در بین همه داشته ها و خواسته های ما , مهمترین و اساسی ترین حقیقتی که میتواند تمرکز ما را بشدت تحت تاثیر قرار دهد و ما را در سرخوشی و شادی بی زوال وارد نماید و حتی در بروز مشکلات و مصایب نیز ما را از تنشها و پلشتی ها در امان دارد وارد شدن در حوزه فرکانس خداوند است یعنی تغییر مرکز فکر از خواستهای ارزان قیمت چسبناک به رفتارهای معنوی پر ارزش . البته منظور از این تغییر فکر , صرفا تغییر کانون توجه و دغدغه هاست و تبدیل هر چیز در زندگی به مفهومی معنوی والا صرف داشتن امکانات فراوان و ثروت بخودی خود هیچ مانعی برای ایجاد رفتارهای معنوی و رشد انسان نیست . حوزه فرکانس خداوند شامل آن وضعیتست که در آن هر فکری که از ذهن ما میگذرد و هر چه در ما اتفاق می افتد ردپای خداوند دیده شود. درک درست این موضوع که خداوند قدرت مطلق است و توجه به قدرت مطلق میتواند ما را به ان متصل و از ان قدرت بهره مند گرداند یعنی چنانکه گفته شد بدلیل انکه ذهن ما بر هر چه توجه و تمرکز مداوم کند از جنس ان میشود پس برای رسیدن به توانایی و احساسی عالی فارغ از هر رنجشی باید که با توجه و تمرکز بر این حوزه معنوی به بهترین حالت ممکن دست یافت .
تجربیات خوب من با استفاده از مطالبی که گفتم دقیقا از زمانی شروع شد که احساس کردم طوفانی از افکار منفی در ذهنم در حرکت است و من مدام با تمرکز به انها خودم را در نبردی دایمی و بی پایان با انها قرار داده ام و بازخورد انها را که در زندگی خود دیدم تازه به نوعی بیداری در خود رسیدم که چگونه با تمرکز بر اشخاص و اتفاقات ناخواسته انها را در زندگی نگه داشته ام و اجازه عبور و رد شدن از انها را سلب نموده ام . پس با تغییر کانون توجه خودم از ناخواسته ها , بعد از مدتی ارام ارام و برخی سریعا انها از زندگی من خارج شدند . این بار برای رسیدن به حالتی بهتر و سرشار از ارامش , توجه و تمرکز خودم را بر نزدیکترین چیزهایی که در کنارم وجود داشت همچون تمرکز بر سکوت و ارامش اطراف , توجه و تمرکز به طبیعت که بسیار در تلطیف حال من کارایی داشت , توجه به ذکر و نیز تمرکز بر داشته هایم مانند سلامتی , خانواده و بسیار چیزهای دیگر توانست من را از حالت ناخوشایند گذشته عبور دهد و به حالی خوب و عالی برساند .
به نام انکه خالق تمام زیبایی هاست
با عرض ادب واحترام خدمت همه دوستان واستاد عزیز
مدت زیادیست که با فایلهای موفقیت درگیرهستم وروی خودم تست کردم به این نتیجه رسیدم هرزمان وهر چقدر روی خودمان کارکنیم به همان اندازه نتیجه میگیریم به نظر من قدرتمند ترین روش توکل به خداوایمان داشتن به توانایهای خودمان شناسایی راههای تغییر باورهاوجایگزین کردن باورهای قدرتمندوگوش کردن فایلهای استاد صحبت کردن با خودمان در جهت اهداف سوال کردن از خودمان ایجاد انگیزه دوری ازمنفی بافی وگوش کردن به ان حذف تلویزیون وکانالهای غیر مفیدو مشخص کردن راه ورودی به ذهن از طریق یکی ازحس های ششگانه تاثیر گذار ساختن ارتباط برقرارکردن ومصاحبه باثروتمندان اقدام کردن وپا روی ترسها گذاشتن وبروز کردن اطلاعات وارامش داشتن وخیلی از راههای دیگر میباشد.
با سلام خدمت همه ی دوستان و استاد عزیزم
من اولین کاری که کردم که فوقالعاده تاثیر گذار بود ماهواره و تلویزیون را حذف کردم وبا تمام وجودم متعهد شدم که باید زندگیم رو زیبا کنم وبه تمام خواسته هام برسم و اگاهانه رو باورهام کار کردم که فوقالعاده تاثیر گذار بود
دومین کاری که بینهایت تاثیر گذار بود که تونستم ورودیهام رو کنترل کنم از قدرت کلامم استفاده کردم مداوم در مورد خواسته هام صحبت کردم باخدای مهربانم باخودم و دیگران در مورد خواسته هام صحبت میکردم ناخوداگاه احساسم فوق العاده عالی میشد ونتایج خیلی عالی در زندگیم رخ میداد که غیر منتظره بودبرام وخدا را سپاسگزارم که منو بااستاد عباس منش اشنا کرد و زندگی من با انجام تمرین های استاد ÷متحول شد
به نام خدا.سلام دوستان عزیز
تجربه خود رو در رابطه با کنترل ورودی های ذهن به شرح ذیل تقدیم میکنم امیدوارم مورد استفاده دوستان بر اساس شرایط زندگی عزیزان قرار بگیره.
پس از گوش کردن فایل های استاد و انجام تمرینات بررسی کردم ومتوجه شدم بینهایت راه و روش برای کنترل ورودی های ذهن وجود داره و میشه برای خودمون خلاقیت نشون داد و روش ایجاد کرد.بسته به موقعیت کاری و زندگیمون.
بعضی از دوستان عزیز اشاره فرمودند دوری از دوستان منفی نگر و نا امید کننده.القای اینکه شر وجود ندارد و همه چیز در نهایت و ذاتا خوب است.بودن و ماندن در احساس خوب.تهیه لیستی از نعمت هایی که خداوند به ما داده است و سپاسگزاری از خداوند.گوش کردن به فایل های صوتی استاد و وویس های خودمون هنگام خواب.و …..
با توجه به اینکه در طول روز افکار بسیار زیادی از منفی و مثبت به ذهن ما ورود میکنند .هدف ما کنترل و گذاشتن فیلتر روی مغزمون هست تا از ورود افکار منفی به مغزمون جلوگیری کنه. هر کدوم از تمرینها و تکنیک های مورد اشاره فوق میتونه بنا به شرایط زندگی هر کدوم از دوستان درصد بالا یا درصد کمی نتیجه مطلوب برای کنترل ورودی های ذهن داشته باشه.
تجربه شخصی بنده که واقعا شگفت انگیز بود و باورش برام بسیار حیرت انگیز بود تکنیک و تمرین کلمه و بیان بود .مثلا به قول استاد بیان این جمله بی نهایت نعمت برای من وجود دارد.بازم تاکید میکنم بیان جمله تاکیدی مورد نظرخودتون حتی اگه شده با تکون خوردن لبها
.به صورتی عجیب دیدم بعد گذشت مثلا یک ساعت ذهن نمیزاره و یا اینکه قادر نیست همزمان وقتی جمله رو تکرار میکنم به فکر منفی توجه کنه.به زبان ساده تر مثلا هنگام پیاده روی یا کار دیگه، وقتی داریم جمله رو تکرار میکنیم انگار مغز و ذهن انسان برا خودش حریم مشخص میکنه و تاوقتی داری تکرار میکنی اجازه ورود افکار منفی رو نمیده. و یک مورد دیگه که باعث شده ذهنم قوی بشه در برابر افکار منفی و باعث تربیت ذهن جهت مقاوم شدن در مورد افکار منفی شدهر 3 ساعت یک بار سابقه ذهن خودم رو چک میکنم که چقدر افکارم مثبت بوده و آیا افکار منفی هم وجود داشته یا نه .با هر بار تحلیل سابقه ذهن و فکرام و توجه به اون ،تکرار ورود اون افکار کمتر شده و حتی وقتی نا خودآگاه فکر منفی به سراغ مغز میاد
خودش به ذهن خودآگاه آلارم میده، داری به مورد منفی فکر میکنی ،و میتونی جلوشو خودت بگیری یا به اصطلاح افسار ذهنت دست خودت میاد.بازم میگم این روش برای من باشرایط زندگیم بسیار بسیار باعث شده مغزم و افکارم رو کنترل کنم و هنوز جای کار روی این تمرین وجود داره.دوستان عزیز هم میتونن این روشو بکار ببندند اگه دیدند براشون بیشتر جواب میده روش کار کنند و پرورشش بدن.در نهایت تشکر میکنم ازخدای مهربان، استاد عزیز و دوستان گرامی که اینجا رو گروهی زیبا ساختند.
حس خووووب مساوی با اتفاقات خوووووب
ما باید خودمون لایق بهترینها بدونیم و باور داشته باشیم که هر چیزی که میخایم به راحتی میتونم با استفاده از قانون جذب بدست بیاریم و در نظرمون عادی جلوه کنه اونوقت به راحتی آب خوردن برامون مهیا میشه ?
به نظرم رسیدن به خواسته ها با نتایج و احساس خوب همراه است .
من خودم چند روز پیش برای رسیدن به یکی از اهدافم نتیجه کوچکی دیدم و وقتی به آن رسیدم به خودم گفتم که حتما به ان هدف می رسم چرا که ذهنم آن را باور پذیر می دانست که حالا که از این کار به درامد هر چند کم رسیدم می توانم درآمد های بیشتر هم کسب کنم .
به نظرم نتایج کوچک در اوایل یا اواسط کار خیلی مشوق خوبی است چرا که به مانشان می دهد در مسیر درست هستیم . وقتی یک نتیجه هر چند کوچک ببینیم باور رسیدن به خواستههای بزرگتر ممکن تر می شود.
به نظر من خواست ما هم جهت با خواست خداوند است . چرا که وقتی می خواهیم در جهت قوانین هستیم و با باور صحیح و احساس خوب ذهنمان را به سمت هدف می کشانیم . خداوند هم جدا از قوانینش نیست . پس خواست ما همان معادل با خواست خداوند می شود.
با سلام
وقتی من با قوانین جهان هستی آشنا شدم تو حالتی بین شک و یقین بودم با انرژی های منفی که لحظه ای رهام نمیکردن اما تو همون حالت که برام مثل یه شوک بزرگ یا خلسه بود سعی کردم امتحانش کنم منم جزو کسایی بودم که ورودی های مغزم,باور هام راجب خودم باورهای چندان جالبی نبود در واقع خودمو قبول نداشتم اما یک کاری روی من خیلی تاثیر میذاشت مثلا این باور رو داشتم که نمیتونم تو مسایلم راه حل خوبی پیدا کنم یعنی ذهنم نمیکشه ذهنم محدوده حتما باید یکی بهم بگه که چکار کنم میرفتم جلوی ایینه به مردمک چشمم خیره میشدم و با صدای محکم و مطمین به خودم میگفتم تو توی مسایل بهترین راه حل به ذهنت میرسه ملیکا!اینو با چنان اطمینانی میگفتم که حس میکردم مثل یه مسیج رفت تو ایباکس مغزم سیو شد تاثیرش روی من فوق العاده بود اینم بگم که تو اون حالت این ملیکایی که الان میدیدم رو توده از داده های گذشته میدیدم و اون کسی که بهم میگفت بهترین راه حل به ذهنت میرسه خود واقعیم بود انگار به خودم یادآوری میکردم که چه کسی هستم این رو روی همه داده ها انجام میدادم حتی خصلت های فوق العاده ای که اون موقع باور نداشتم داشته باشم اما چون ملاکم این بود که من مخلوق خداوندم و کامل خلق شدم و از روح او در من دمیده شده اون خصلت هارو با اطمینان به خودم نسبت میدادم تا کم کم دیدم اون خصلت هارو دارم واقعا و دیگر عشق از هرچیزی که خوشم میومد یا بدم میومد بهش میگفتم دوست دارم بعدا صادقانه بگم حتی اگه بعد یه مدتی دوسشم نداشتم دیگه بدمم نمیومد اذیتم نمیکرد?
شاکر شکر خدا هستم
باید نسبت به باورهاى منفى و غلط به دو روش عمل کنیم که ورودى باورهامون درست و مثبت و آنچه باشد که ما را در هر چه بهتر رسیدن به خواستهایمان یارو کند و آن دو مورد یک اینکه خودمون رو از ورودى هاى بد و منفى دور کنیم و دو اینکه ورودى هاى منفى و بد رو از خودمون دور کنیم من باور دارم به این روش به باور خوب و عالى میرسیم