پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 19
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان عزیز
????
این روزا اتفاقات خوب خیلی راحت واسم میافتند و خیلی حسم خوبه.مثلا همین امروز که متوجه شدم کد تخفیف به من تعلق گرفته و این اتفاق دفعه پیش هم افتاد.خیلی راحت این اتفاق افتاد و دلیلشم همینه که واقعا وابسته به این کد تخفیف نبودم و اصلا فراموش کرده بودمش.محتاج اش نبودم.به خاطر همین خیلی راحت اتفاق افتاد.الان من توانایی تهیه دوره ای رو ندارم و به همین علت بیخیال این کد بودم و الان خودش داره میاد.بعد فکر کردم که اگه در مورد بقیه خواسته هام هم این دید رو داشته باشم و محتاج چیزی نباشم و از زندگیم لذت ببرم،خودش به راحتی اتفاق میافته.همون چیزی که استاد در جلسه 1 راهنمای عملی میگن.
حالا برای کنترل ورودی های ذهن اولا میتونیم با اصلاح کردن باورهامون و رفتارهای غلطمون به هنگام مواجه با دیگران و ایجاد روابط خوب با دیگران به ورودی مناسب برسیم.مثلا تمرکز کنیم برروی زیباییهای فرد مورد نظر حالا چه ظاهری چه باطنی ،بهش احساس مهم بودن بدیم و در کل عشق مون رو نثار هرکسی کنیم از ته دل که باعث میشه انرژی مثبتی بوجود بیاد که ناخودآگاه هم ما و هم اون فرد رو تشویق به توجه به نکات مثبت میکنه.در مواردی اینکار برای خود من باعث شده که چیزهایی از اون فرد بشنوم که دقیقا بهش نیاز داشتم.مثلا یه الگو میخواستم و الگوی موردنظرم رو پیدا کردم و این یکی از مواردیه که وقتی توجه برروی نکات مثبت و زیباییها و عشق و … باشه ورودی های خوب هم ناخودآگاه میان.دیگران رو از انرژی و محبت مون سرشار کنیم نه اینکه بخوایم انرژی شون رو بگیریم با زدن حرفهای نامناسب و دادن باورهای مخرب به اونها.به قول معروف از هر دستی بدی از همون دست میگیری.منبع انرژی پاک الهی باشیم.
این دیدگاه رو هم در نظر داشته باشیم که انسانها همه تکه ای از خدا هستند.
مورد دیگه پیروی از الهاماته.که به نظرم همین یک کار میتونه در کنترل ورودی هامون موثر باشه.چون وقتی یه چیزی بهمون الهام میشه که مثلا باید الان بریم اینکارو بکنیم و انجام میدیم اونکارو و نتیجه خوب میگیریم یا چیز خوبی نصیبمون میشه،اون وقته که ورودی مناسب دادیم به خودمون.چون با خودمون میگیم دیدی خدا هدایتم کرد و چه اتفاقی افتاد.دیدی فلان کار انجام شد.دیدی اصن یه همچین چیزی هم هست که تو فکر میکردی نیست.مثال از خودم میزنم.چند وقت پیش یه حسی داشتم که برم جایی و وقتی رفتم اونجا به فردی برخورد کردم که از شهرستان آمده بود و وقتی فهمید که من میخوام برای تست فوتبال برم شهرستان گفت که میتونی بری اصفهان و اونجا واسه یه سری تیم که خودش میگفت تست بدیو اینا.بعدش چندتا مثال زد از دوستای خودش که رفتن و الان دارن تو تیم مثلا ذوب آهن بازی میکنن.یا با یه فردی برخورد داشتم که حسم بهم گفت برو ازش فلان سوالو بپرس.بعد اون بنده خدا با من رفیق شد و در مورد دوستش گفت که رفته برای تست فلان جا و قبول شده و الانم رفته ترکیه واسه ادامه رشته ورزشیش.
یعنی اگر همین بحث توجه و عمل به الهامات رو جدی تر بگیریم خیلی در دادن ورودی مناسب و کنترلش نقش داره.اینکه همیشه عقل و منطق و دودوتا چهارتا رو به قول یکی از دوستان بزاریم کنار و حسی عمل کنیم.سعی کنیم کاری که دل میگه بکنیم،اونوقت در اکثر مواقع تو احساس خوبیم.واقعا هروقت به الهاماتم عمل کردم به نفعم شده و هروقتم نکردم …
برای اینکه در مسیر،احساس نگرانی و ترس نکنم و بتونم در مواقعی که مشکل پیش اومده یا هیچ راهی برای موفقیت نمیبینم ناامید نباشم ،سعی میکنم اگاهانه صحبت کنم با خودم در مورد خدا و قدرتهایی که به من داده و کارهایی که تا حالا برام انجام داده و به مسیرهایی منو هدایت کرده که به خواسته هام برسم یا نزدیک بشم که اگر خودم میخواستم راهی براشون پیدا کنم هیچوقت نمیشد.ولی خدا هدایتم کرد.اینطوری سعی میکنم حسم رو خوب نگه دارم و سرشار از انرژی باشم و این انرژی رو به دیگران هم هدیه کنم.مثال بخوام بزنم میتونم همون اتفاق بالا و فردی که در مورد تست برای تیمهای اصفهانی صحبت کرد.و همچنین تهیه یکی از دوره های استاد که واقعا فقط به خدا سپردمش و بیخیال بودم و از زندگیم لذت میبردم و هدایت شدمو تهیش کردم.تو زندگی هرکسی از این دست مثالها زیاده که ما فقط باید اگاهانه بهشون توجه کنیم و در موردشون با خودمون صحبت کنیم.اگر هم تجربه ای به یاد نمیاریم یا نداریم، داشتن یه الگوی خوب میتونه در داشتن ورودی خوب کمک کنه.مثلا در هر حوزه ای یک الگو داشته باشیم و عکسشون رو جایی بزنیم که همیشه در دید باشه و اینطوری هروقت میبینم شون یاد اون مطلب خاص و اون ورودی مطلوب میافتیم.یه فضای شخصی باحال و پرانرژی که در کنار خاطرات و الگوهای مناسب هست.
دهان ما مثل یه تفنگه که به جای گلوله موجی از انرژی پرتاب میکنه.حالا اگر با مرور و صحبت کردن در مورد این خاطرات خوب موج ایمان،عشق،شادی و لذت بفرستیم،این موج میره و به هرجایی برخورد کنه،اونجا رو متحول میکنه و در نهایت متوجه میشیم که داریم در یک بهشت زیبا قدم میزنیم با آواز های دلنشین و نسیم روح بخش و روزهایی پر از اتفاقات شاد و ندایی از درون که میگه همینه آفرین.آفرین.ادامه بده.با همین فرمون برو جلو و بدون که نعمت ها و برخورداری ها و گشایش های بسیار در انتظارته.
گرفتن افسار کلام در دست خیلی میتونه در دادن ورودی مناسب و احساس خوب کمک کنه.البته تجسم کردن،سناریو نویسی،گوش کردن و دیدن فایلهای استاد یا هر چیزی که احساس خوبی میده هم موثره ولی این صحبت کردن یه چیز دیگس.من که ازش نتیجه گرفتم.وقتی در مورد موضوعی شروع میکردم به صحبت با خودم هی موارد تایید میامد و حسم بهتر و بهتر میشد.
یادآوری این نکته که هر تضادی که بهش برمیخوریم یه فرصته برای خودشناسی و این تضاد اومده تا کمک کنه خواسته مون رو بشناسیم میتونه به ما این پیغام رو بده که باید چکار کنیم و چه رفتاری داشته باشیم و چه چیزی رو دنبال کنیم؟
با این دید به قضیه نگاه کنیم که این اتفاق میتونه به رشد ما کمک کنه و یه خیریتی توش هست.مثلا در ماههای ابتدایی امسال من به یه تضاد برخوردم و از تیم منتخب استان مون خط خوردم و این تضاد باعث شد که من جدی تر بشم برای ساختن باورهام و تصمیم بگیرم که دوره راهنمای عملی رو بخرم و خدا میدونه که اگر این تضاد نبود الان چه وضعیتی داشتم و اینو میدونم که میشدم یه آدم معمولی تو فوتبال.خیلی خوشحالم که اون روز اون اتفاق افتاد.الانم از تضاد های زندگیم استقبال میکنم.
نکته دیگه اینه که خودمون رو ملزم به توجه مثبت داشتن کنیم.یعنی تو هر محیطی که هستیم و هرشرایطی که داریم سعی کنیم به دنبال نکات مثبت اطرافیان و اطرافمون باشیم.اگر یه پرنده ای میخونه بهش توجه کنیم و از صداش لذت ببریم.اگر یکی از اعضای خانواده حرف خوبی میزنه تایید و تحسین کنیم.اگر خنده و شادی ای هست به این خنده و شادی بیشتر دامن بزنیم.پرانرژی باشیم.تا جایی که میتونیم ریه هامون رو از هوا پر کنیم و نفس عمیق بکشیم و از تک تک ثانیه های زندگی و فرصتی که خدا برای تجربه کردن خودمون در اختیارمون گذاشته سپاسگزار باشیم.اگر در انجام یک حرکت موفق بودیم یا چندین مهارت جدید رو به خوبی از پس انجامشون برآمدیم خودمون رو تحسین کنیم.خودمون رو تشویق کنیم.اگر نور خورشید به پوستمون میخوره و گرممون میکنه بابتش از خدای بزرگ شکرگزاری کنیم.
سعی کنیم اگر چیزی باب میلمون نیست غر نزنیم و شکایت نکنیم.غیبت نکنیم.تهمت نزنیم.از بحث کردن خودداری کنیم.
اگر خانواده ای داریم که در مورد مسائلی باهاشون موافق نیستیم،به جای توجه به نقاط نا مشترک در عقاید و رفتار،به نقاط مشترک و زیباییها و چیزهایی که در خانواده مون قابل تحسین و ستایش هست توجه کنیم.
جسارت این رو داشته باشیم که رابطه مون رو با افرادی که مناسب نیستند قطع کنیم.
قرآن خوندن و پیدا کردن قوانین الهی از لابلای آیات و تایید قانون هم در دادن ورودی مناسب بسیار بسیار عالیه.استفاده از این گنجینه گرانبها کاری بس پسندیده است.خدا به هممون توفیق اش رو بده.
یه مورد هم در مورد تجسم کردن میخوام بگم و روشی که استفاده میکنم.وقتی تجسم میکنم اول شروع میکنم به تجسم کردن یک موقعیت یا موفقیت خاص برای شروع و بعد میزارم بقیه روند تجسم ناخودآگاه پیش بره و در مورد موضوعات مختلف تجسم میکنم.به نظرم این روش ناخودآگاه تجسم کردن خیلی خوبه چون ذهن میره سراغ موضوعات و خواسته های مختلف و همینطور تجسم پشت تجسم و احساس خوب.البته این روش منه و بقیه شاید دوسش نداشته باشن.
یه نکته که در مورد الهامات به یادم اومد رو باید اضافه کنیم.وقتی ما بیشتر و بیشتر به الهامات توجه میکنیم و بهشون عمل میکنیم،بیشتر و بیشتر متوجه شون میشیم و کم کم ورودی غالب ما میشن و از اونجایی که جنس شون آرامش و احساس خوبه،ما در اکثر اوقات در احساس خوب هستیم.
برای همه دوستان عزیز سلامتی رو از خدای بزرگ میخوام.
شاد باشید.?
سلام دوست عزیز
بسیار سپاسگزارم از کامنتی زیبایی که نوشتین
زبان آدم مثل تفنگه میتونه از توش گلوله پرتاپ کنه یا عشق و محبت و شادی
از کلام تو بر تو حکم میشود من کاملا با این جمله شما موافقم و تحسیننتون میکنم که در پی یافتن حقایق و قوانین زندگی هستین
انشالله در زمینه فوتبال به مراحل بالایی برسید
سلام استاد
کار هایی که من برا کنترل ورودی هام انجام میدم
1-تی وی کلا نگاه نمیکنم
2-یا هیچکس وارد بحث نمیشم
3-بعضی شبا بعد شام با ماشین میرم یه جا که هیشکی نباشه و فایل های های شما رو تو سکوت مطلق گوش میدم
4-سعی میکنم نظرات سایت رو بخونم
5-لبخند میزنم
6-وقتی بخاطر چیزی نگران میشم با خودم میگم درست میشه و میگم هر چی بشه به نفعه منه
7-وقتی یه چیزی رو شدیدا میخوام می نویسمش و اون کمتر از سه روز اتفاق میوفته ولی نمیدونم با اینکه میدونم این اتفاق میوفته ولی باز در نوشتن تنبلم
8- اگه اتفاق خوبی واسم میوفته سریع خدا رو شکر میکنم
9-شبا وقتی میخوام بخوابم به اتفاقایی که میخوام تو اینده برام بیوفته فکر میکنم و با احساس خوب میخوابم
10-نظر بقیه دیگه برام مهم نیس خیلی از همکارام و خانوادم بهم میگن تو هم ادامه تحصیل بده ولی من نمیخوام الکی دو سال وقتمو برا ارشد بزارم عوضش دو سال وقتمو میزارم رو تقویت باورام
11-همه میرم جلو اینه و بخاطر زیبایی که خدا بهم داده شکر گزاری میکنم و میگم خدا تو دنیا هر چی زیبایی هست داده بهم
راستی یه هفته پیش رفتم نمایندگی تویوتا و رنو و ماشین های سیصد میلیونی شون رو شوار شدم و نماینده هاشون خیلی محترمانه باهام رفتار کردن
در کل خوشحالم چون تو مسیر خوشبختی هستم
من همیشه دوست داشتم یه ادم ثروت مندی به عنوان الگو داشته باشم که مومن هم باشه و خدا استاد رو بهم معرفی کرد
یا علی….
اگر بخواهم جواب این سوال را بدهم که چه زمانی به خواسته ام می رسم ؟
زمانی که به هماهنگی روحی و ذهن و بدنی می رسم . یعنی زمانی که دیگر نمی پرسم که کی به خواسته ام می رسم چرا که با تمام وجودم باور دارم که می رسم یا خواهم رسید یا خودم را در حال رسیدن به ان هر لحظه می بینم . یعنی با خواسته ام یکی شده ام . یعنی با فکرم ذهنم باورم و روحم و کیهان یکی شده ام .
سلام و خداقوت به جناب عباسمنش عزیز و دوستای عزیزم که شروع به حرکت کردین
من حدود 5 ماه هست که شروع به گوش کردن کارای استاد عباسمنش کردم و به شدت و با قدرت دارم ادامه میدم
در ابتدا که با جناب عباسمنش عزیز آشنا شدم از نظر مالی صفر یا بهتره بگم زیر صفر بودم ولی همیشه رویای اینو داشتم که پیشرفت کنم در همه حوزه ها
خب به یاری خدای بخشنده و مهربان و با استفاده درست از قوانین الهی در عرض پنج ماه کار پیدا کردم با درآمدی که تا حالا رنگ این درآمدو تو حساب بانکیم ندیده بودم
کارایی که من واسه کنترل ورودی های ذهنم کردم:
1_ اول اینکه سریعا تلویزیون رو حذف کردم از زندگیم تا کنترل اعصاب راحت تری بدست بیارم
2_ این روزا خیلی کمتر از قبل حرف میزنم و بیشتر به حرفای اطرافیانم گوش میدم تا ببینم چه باورهایی تو سرش میپرورونه که من مثه اون فکر نکنم تا نتیجمم نتیجه اون نباشه
3_از آیندم و ثروتی که میخوام بدست بیارم با اطرافیانم صحبت میکردم و منو مسخره میکردن الان مخاطب اصلیم خودم و خدای خودم هستم
4_ یک خصلتی که تو زندگیم دارم و فکر میکنم به شدت تو رسیدن به اهداف کمکمون میکنه اینه که همیشه و در هر شرایطی آرامش خودمو حفظ میکنم و خیلی متعادل و ریلکسم همیشه و به قول حضرت علی که گفتن زمانی که خیلی خوشحال یا ناراحتی به قبرستون برو تا ببینی آخرش کجا باید بری منم یک همچین چیزی واسه خودم ساختم و به شدت به هیجان یا اندوه خودم غلبه میکنم به راحتی و هیچ چیزو اونقدر بزرگ نمیدونم که دست نیافتنی باشه
5_ من فایل های جناب عباسمنش عزیز رو خیلی در طول روز گوش میدم و به قول ایشون خودمو بمباران میکنم با چیزای خوب با حرفای خوب
درباره راهکار برای اطرافیان باید بگم که هر کسیو باید باورهاشو شناسایی کنی و اگه توی اون زمینه ای که طرف داره ازش حرف میزنه اطلاعات نداری بری اطلاعات کسب کنی و اونو از راه خودش وارد کنی و وقتی میگن به تعداد آدم های روی زمین راه هست واسه رسیدن به خدا یعنی همین وگرنه مسیر حق که یکیه چون خدا یکیه چون حق فقط یکیه
من پول تهیه بسته های استاد رو هنوز بدست نیاوردم و دارم تلاش میکنم انشاالله تا چندماه دیگه بدستش میارم و هرچی گفته شد از شنیدن فایلای رایگان ایشون بود
خیلی خوشحال و خوشبخت شدم از اینکه وقت گذاشتید و نظر منو خوندید امیدوارم همیشه و هرکجا هستید پیشرفت کنید و ثروتمند و سعادتمند وسربلند باشید
خدانگهدار
به نام خداوند لوح وقلم
با سلام ودرود بر استاد عزیز جناب اقای عباس منش
اینجانب محمدرضارضایی نظر خود را در موضوع مطرح شده این می دانم که کنترل احساسات در هر شرایطی بستگی به درون و خود ادم دارد و کاملا واضح است که ما انسان ها با استفاده از حس هایمان به جهان هستی نمره می دهیم مثلا ما با حس بینایی به زیبایی نقاشی جهان عالم هستی امتیاز می دهیم و همین طور با خواندن این نامه!
پس همان طور که اراده می کنیم با حس های 5گانه به جهان نمره بدهیم قطعا می توانیم ان ها را کنترل کنیم و طبق قانون NLP (برنامه ریزی عصبی _کلامی)تمام حس ها جزو ابزار انسان هستند برای نمونه حس اعتماد به نفس، حس شادی ، حس غمگینی و …. پس ما خودمان کنترل کننده حس های خود هستیم وقتی حالمان بد است تنها کسی که می تواند حال ما را خوب کند خود خود ما هستیم وآن گونه که به نظر می رسد انسان را می شود به یک کامپیوتر تشبیه کرد که هر بیت (باینری دیجت ) یکی از ابزار های مارا به عهده می گیرد و اما دستور دهنده وانتقال دهنده دیتا در این جا خود ماهستیم .
یک مثال خیلی جالب از خود برای شما بخواهم بزنم این است من قبلا مشکل در کنترل خوردو خوراک داشتم و این موضوع تا جایی ادامه پیدا کرد که من هر کس به من می فرمود : کمتر غذا بخور ، من پرخاشگری می کردم که اتفاقا راه حل آن که به ذهن بنده برسد 1 روز کامل وقت برد که به 2 راه حل طلایی رسیدم که عبارتند از :
1٫در موقع عصبانیت برطبق قانون ان ال پی محیط ترک شده و 10 نفس عمیق دیافراگمی (شکمی) انجام شود
2٫در ان موقع به یکی از علایق خود فکر کرده برای مثال خود من به لپ تاب مورد علاقه ام که هر موقع عصبانی می شوم به آن فکر می کنم
شاید راه حل 2 کمی غیر قابل تصور باشد ولی من 100% تضمینش می کنم
با سپاس از نگاهاتون
بدرور
ممنون از استاد عزیزجناب آقای
سید حسین عباس منش
محمدرضارضایی
14 ساله از رشت
پایان
سلام. این هفته من برنده قرعه کشی تخفیف خرید از سایت شدم . خوشحالم که شانس خوبی دارم.
هنوز این فایل را گوش نکردم اما دوست دارم نظرم را اعلام کنم.
من فکر می کنم رها کردن ذهن و آرام ماندن بهترین راه حل است . این که ورودی های ذهنمان را کنترل کنیم اولین کار است .
من متوجه شدم کار اصلی ذهن رها کردن است هیچ فکری در ذهن نمی ماند ذهن پویا و محرک است درست مثل ارتعاش و افکار ما مرتب به بالاتر خود منتقل می شوند . یعنی اگر در حال فکر کردن به افکار خوب باشیم فکر خوب بعدی و به همین ترتیب فکر بهتر جایگزین می شود . پس بهترین کار پویا نگه داشتن ذهن و جایگزین کردن افکار و باورهای بهتر است .
اگر احساس خوبی نداریم این حس به ما می گوید در مسیر اشتباه هستیم که از همان مسیر باید در جهت درست و احساس خوب بیفتیم و افکار بهتر انتخاب کنیم . من خودم با رها کردن این کار را بهتر انجام می دهم .وقتی حسم بهتر می شود ذهنم را به سمت روحم یعنی حس درونی ام یا همان خداوند راهنمایی می کنم .
سلام استاد عزیز و دوستان خوب و هم فرکانس خودم
بنظر من برا اینکه بتونیم ورودی های ذهنمون را کنترل کنیم و توجه کنیم به نکات مثبت اینکه باید در هوشیاری و لحظه به لحظه باشیم و با تمرین و تکرار فایل های صوتی و نتایج خوبی که قبلا با توجه به نکات مثبت گرفتیم و یاداوری انها به خودمون و اینکه کاری کنیم که مثل نوشتن یا رانندگی کردن که اصلا بدون اینکه بخواهیم با توجه خیلی زیاد همراه باشه ما اتوماتیک مینویسیم و رانندگی میکنیم و هر کاری که زیاد تمرین کنیم به این صورت در وجودمون نهادینه میشه !
البته اولش سخته باید تلاش کنیم و دقت بخرج بدیم ولی بعد از گذشت چند وقت میتونیم اینکار بکنیم البته برای شخص من خیلی زمان برد تا بتونم خودم کنترل کنم و به خود اگاهی برسم و رفتارهای گذشته ام را تغییر بدم
ولی بیشتر فکر میکنم بخاطر این بود که مفهوم خیلی برام گنگ بود و هرچه بتوانیم مفهوم حرفهای استاد درک کنیم انگیزه بیشتر میگیریم که در مسیر حرکت کنیم و نتایج بهتر و عالی تر و سریعتر و راحتتر برسیم و از همه مهمتر هدفهای بزرگتر انتخاب کنیم و درخواستهای بیشتر بکنیم و بخودمون یاداوری کنیم که این نتایج بخاطر این افکار و روابط و تغییر رفتار های من هست بس باید همه روی ورودی های ذهنم کنترل کنم و دنبال چیزهای باشم که به من حس بهتری میده و این احساسات ما هست که زندگیمون را میسازه
با امید تجربه های زیبا و زندگی پراز شادی و موفقیت و سلامتی برای تک تک شما دوستان واستاد عزیز
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم و گروه مهربان و جمع بسیار دوست داشتنی و خوبی که با تغییر مدارهاشون با شما برخورد کردند و در راه درست قرار گرفتند خداوند بزرگم رو سپاس که به من قدرت نوشتن داده و میتونم با شما خانواده به حساب بیام . استاد عزیزم من وقتی با شما و گروه خوبتون آشنا شدم که بسیار شرایط سختی از نظر دیگران داشتم یا بهتره این توضیح رو بدم که من وقتی با ایمان واقعی این جمله رو تکرار کردم که ( هر اتفاقی به صلاح منه ) اولین فایل صوتی شما از طریق یک دوست برام ارسال شد و فهمیدم که چرا حال من خوبه فهمیدم که چرا باید در هر شرایطی با ایمان این جمله رو با خودم تکرار کنم که ( هر اتفاقی به صلاح منه ) . حتی فایل های رایگانتون حتی خوندن نتایج دوستان توی کانالتون انسان رو به وجد میاره که چه قدرت عظیمی در وجودمون بوده و نمیدونستیم چه نعمت بزرگی خدا بهمون داده و ندونسته زندگی کردیم هر روز خدارو صد هزار مرتبه شکر میکنم و بارها و بارها فایل هاتون رو گوش میدم و هر روز نشانه های بیشتر معجزه های بزرگتر توی زندگیم میبینم . من هر روز از خودم تعریف میکنم و به خودم افتخار میکنم که توی شرایط سخت و وحشتناکی که سه ماه پیش داشتم تو اون شرایط هر کی منو دلداری میداد فقط تکرار میکردم که حتما یه صلاحی هست که این اتفاق افتاده حتما خیره همیشه خیره همیشه… منو مسخره کردند و گفتن زبونتو گاز بگیر آخه چه خیری و…. ولی من جلوشون وایستادم و گفتم خیره صد در صدد الان میفهمم که واقعا خیر بوده من بیشتر به خدا نزدیک شدم خوشبختی رو بیشتر احساس میکنم و زندگیم هدف دار شده . از همه شما ممنونم ??? یه جمله دیگه بگم اونم اینکه ما اگه باورهامون تغییر کنه و به گفته های استاد گوش بدیم و عمل کنیم و قبول کنیم ورودی هامون همش خوب خواهد بود و هیچ تضادی در زندگیمون نخواهیم داشت اینو با قدرت میگم مطمئن مطمئنم .
سلام
در مورد نحوه کنترل ورودی های ذهن با توجه به تجربیات خودم چند مورد براتون میگم
بهترین کار در این مورد خاموش شدن تلوزیونم بوده واین رو زمانی بهتر درک میکنم که در مکانی قرار میگیرم که تلوزیون روشنه و به وضوح میفهمم که هرچه از تلوزیون میبینیم ومیشنوم اکثرا منفی هست و خوشحالم که تو خونه خودم تلوزیون خاموشه
مورد بعدی
دور شدن از محیط وافراد منفی در حد مهاجرت به شهر دیگه که این کار رو هم انجام دادم و خیلی راحت تر میتونم ورودی های ذهنم رو کنترل کنم و دوباره باز برا تغیر مکان محله هم برنامه دارم ایشالا به یه محله بهتر برا زندگی میرم
البته همه این کارا کم کم انجام شده
مورد بعدی برا کنترل ورودیها دوست شدن با افراد
مثبت وایجاد رابطه با اونا هس که برا تغییر در باور های ما به سمت پیشرفت کار بزرگی هست
برای این کار ثبت نام در کلاسهای ورزشی در باشگاهای گرانقیمت ولوکس خوبه که باعث ارتباط با افراد پولدار میشه که متاسفانه من هنوز این کار رو نکردم ولی تو برنامم هس
با تشکر از گروه تحقیقاتی عباسمنش
سلام خدمت بهترین استادی که در تمام عمرم دیدم و تمام دوستانی که به نشانه های خداوند توجه می کنند و از این فرصت بی حد و اندازه به خوبی استفاده می کنند.
حدود 2 ماه هست که به لطف خداوند متوجه شدم که به صورت ناخوداگاه دارم از یک منبع قدرت بی نظیر تغذیه میشم که به طرز شگفت انگیزی همه چیز رو تحت کنترل من قرار داده و از هر گونه ورودی ای به نفع خودم استفاده می کنم.
در گذشته نگران این بودم که نکنه وارد فلان مهمونی یا فلان مکان بشم و یه سری چیزهایی باعث بشه تا من حال خوبم رو از دست بدم. اما با شناخت این منبع قدرت، که البته همه انسان ها مجهز بهش هستند، ایمان دارم که هر انسانی می تونه خلق شگفتی ها رو در زندگی خودش هزار بار ساده تر کنه.
نکته اول:
همه ما از کنترل ورودی ها صحبت می کنیم اما برای عموم مردم یا همون حدود 97 درصد مردم که با باور های محدود کننده احاطه شدند پذیرش این امر به شدت دشوار به نظر میاد. اینکه ما می تونیم ورودی هارو به صورت ارادی و حتی در مراحل بالاتر به صورت غیر ارادی کنترل کنیم. که البته به عقیده من، همین که ما تصور کنیم “کنترل ورودی ها” دشوار هست هم خودش به نوعی یک باور محدود کننده به حساب میاد چون با این باور و ارسال چنین فرکانسی، ما در شرایطی قرار می گیریم که همه چیز دست به دست هم میده تا کنترل دشوار تر و دشوار تر بشه.
نکته دوم:
طبق آموزه های استاد عزیزم یاد گرفتم که وقتی شروع به تغییر باور هام می کنم به مرور نشانه های باور های قبلی در زندگی ام کمرنگ و بعد از مدتی ناپدید میشه و نشانه های باور جدید ذره ذره نمایان تر میشن و در روحم ریشه می کنند . اما قبل از این باید بدونیم که در ابتدا تا زمانی که باور های قدیمی ما ریشه کَن بشن همه روزه به شکل ها و انداز های مختلف نشانه هایی از باور های قبلی خودمون رو میبینیم که البته شدت وضوح نشانه ها به میزان قدرت هر باور ما است، یعنی باور قوی تر نشانه های واضح تر و باور ضعیف تر نشانه های کمرنگ تر.
حالا سوال این هست که با این اوصاف در ابتدا که تصمیم می گیریم تا بذر یک باور جدید رو بکاریم، چطور می تونیم به نجواهای ذهنیِ حاصل از باور های محدود کننده ی موجود در ذهنمون مسلط بشیم و روند تغییر باور رو لذت بخش تر و ساده تر کنیم.
.:: جواب در یک کلمه است ::.
“نگرش”
نوع “نگرش” ما نسبت به هر صدا، تصویر، خاطره یا هر چیزی که به عنوان ورودی ازش نام می بریم.
“نگرش” کلمه ای هست که شاید انقدر شنیدیم و بهش عادت کردیم که ارزشش رو فراموش کردیم، یا شاید هم درک درستی از معنی و نحوه استفاده ازش نداریم. این منبع قدرت که همون “نگرش” هست، وظیفه داره تا هر ورودی رو از فیلتر های تعریف شده توسط ما عبور بده و موارد خاصی رو وارد ذهن بکنه. به زبان ساده “نگرش” مثل نوعی اسباب بازی بچه هاست که شامل یک جعبه چوبی تو خالی با سوراخ هایی به شکل های مثلث و مربع و دایره است که بچه ها باید مکعب ها و گوی ها و هرم های چوبی رو از سوراخ های مربوطه عبور بدهند. سازنده این جعبه ی توخالی چوبی میتونه با تعبیه ی فقط یک نوع سوراخ، مثلا فقط سوراخ مربعی، به کودک اجازه بده تا فقط بتونه مکعب هارو به داخل این جعبه اصلی بندازه.
برای مثال کسی که نگرش محدودیت سازی داره اگر یک زیباییِ موجود در هر کجای دنیا رو ببینه سریعا حسرت میخوره و با خودش میگه: “خوشبحالش”
یا به عبارتی کسی که نگرش محدودیت ساز داره به محض دیدن یک زیبایی، اون زیبایی رو به طرز آسیب زننده ای پالایش می کنه و ورودی های محدود کننده ای رو وارد ذهن خودش می کنه.
پس به عقیده من جدا از این مسئله که ما با دیدن زیبایی ها می تونیم در مدار بهتری قرار بگیریم، کسانی هستند که نوع نگرششون به مسائل باعث میشه حتی از زیبایی ها هم یک بدی و آسیب بیرون بکشند و وارد ذهنشون بکنند
ما هم به همین شکل می تونیم با ترکیب “نگرش” و “قوانین جهان هستی” فیلتری خاص برای خودمون تعریف بکنیم
نحوه استفاده :
گام اول: بپذیریم که خداوند به تمام انسان ها، در هر شرایطی، با هر وضعیت مالی و معنوی، به یک اندازه نشانه هایی برای هدایت آشکار می کند.
وقتی این نگرش رو داشته باشیم، از هر خبر بد مثل تصادف و مرگ و سرقت و قتل، این پیام رو دریافت می کنیم که در حق هیچ کس در جهان ظلم نمیشه چرا که خداوند به تمام انسان ها به یک اندازه نزدیکه و بی نهایت فرصت در اختیار تک تک انسان ها قرار میده.
شاید برای اینکه پذیرفتن این مورد برای بعضی از دوستان ساده تر بشه لازم باشه که بگم من مسلمان و مسلمان زاده هستم ولی حدود 2 سال پیش تمام اعتقاد خودم رو نسبت به خداوند و ادیان از دست دادم و وقتی بررسی می کنم میبینم من به یک دلیل از مدار سعادت خارج شدم که انسان ناسپاسی بودم به حدی که به عقیده خودم عقلم هم از من گرفته شد. اما انقد خداوند عظیم و بخشنده و خالص و عاری از هر گونه کینه ای هست که باز هم برای من یک سال پیش نشانه هایی از مسیر درست نمایان شد و نمی دونم چطور میتونم توصیف کنم که من با وجود عدم اعتقاد دوباره خداوند رو شناختم و هدایت شدم.
این قوی ترین دلیلی هست که به من میفهمونه که خداوند به گناه کار ترین انسان ها و خطا کار ترین انسان ها هم نشانه های واضحی رو آشکار میکنه بلکه هدایت بشن. خداوندا با تمام روحی که به من بخشیدی عمیقا از تو سپاس گزارم. الان که دارم این قسمت رو می نویسم سراسر وجودم رو حرارت لطف خداوند فرا گرفته.
و اما
گام دوم: به محض اینکه متوجه شدیم که دقایقی یا چند ساعتی حواسمون به اطراف نبوده و ورودی های مختلفی وارد ذهن ما شده و حالمون “خوب” نیست
1٫ از خداوند سپاس گزاری کنیم که این قدرت رو به ما داده تا متوجه بشیم و به خودآگاهی برگردیم
– این سپاسگزاری باعث میشه ما بیشتر و سریعتر در لحظات ناخودآگاه زندگی به صورت خودکار به هوشیاری برسیم
2٫ بگردیم و اون مواردی رو که باعث شده حال ما خوب نباشه پیدا کنیم و به یاد بیاریم که:
—- خداوند همه جا و به یک اندازه در دسترس همه هست و هر کس مسئول اتفاقات زندگی خودش هست
—- برای مثال ترحم ورزی نکنیم که چرا برای فلانی چنین اتفاق ناگواری افتاده است، خداوند همه جا و به یک اندازه در دسترس همه هست
3٫ به خودمون یادآور بشیم که مواجه شدن با چنین جمعی، یا قرار گرفتن در فضایی که باعث شد حال ما بد بشه به واسطه باور های محدود کننده ی ماست و در واقع ما نیستیم که در غم و ضعف فرو رفتیم بلکه باور هایی که محیط در ذهن ما کاشته باعث جذب چنین جملات غم انگیز، اتفاقات ناراحتت کننده و یا شنیدن بخشی از خبر های بد شده است.
من قسمت شماره 3 در گام دوم رو به فاش شدن راز شعبده باز تشبیه می کنم
وقتی من به این درک رسیدم که لحظه لحظه ی زندگی ما، بدون استثناء به وسیله فرکانس هامون خلق میشه متوجه شدم که به نوعی ما مقصر شکست ها نیستیم. شاید از نظر فنی، یک مربی به زندگی ما نگاه کنه و دلایل تمام شکست های مارو به شکلی کارشناسانه توصیف کنه و بگه:
“بله ، تو به این دلیل مقصر هستی”
اما در نهایت تمام شکست های ما به واسطه فرکانس های ما اتفاق افتاده. اینجاست که ما می تونیم به وسیله “نگرش” فیلتر جدیدی ایجاد کنیم و هر بار که با نشانه هایی از باور های محدود کننده مواجه شدیم، به خودمون بگیم:
“من شکست خورده نیستم بلکه باور هایی که از کودکی ناخواسته وارد ذهن من شده باعث شده من چنین نتایجی رو به دست بیارم.”
اینجاست که بعد از انجام دادن این کار و گفتن چنین جمله ای مچ شعبده باز ذهنمون رو می گیریم و هر بار فیلتری جدید برای خودمون می سازیم و به باور های محدود کننده میگیم : “من میدونم که این اتفاق صرفا به واسطه یک فرکانس منفی و مضر در زندگی من رخ داد و نه چیزی بیشتر از این”
الان که به ماههای اخیر زندگی خودم نگاه می کنم میبینم به ندرت اتفاق افتاده که من در این مسیر تکامل به جز احساس هیجانِ و عشق چیز دیگه ای رو تجریه کرده باشم و این زیبایی فقط به کمک نوع فیلتر هایی هست که من برای ذهنم قرار دادم.
من در طول هفته بارها به خودم اومدم و متوجه شدم که در تاکسی یا در منزل با یکی از افراد در حال گفتگو هستم و مادامی که فرد مقابل در حال حرف زدنه، ذهن من در حال تحلیل کردن حرفای اون فرد و ریشه یابی باور های اون فرد هست
و این شگفتی رو مدیون خداوند عزیزم هستم که به من فرصت داد تا با تمرین آموزه های استاد عباسمنش عزیزم و کتاب هایی که مطالعه کردم، به درک درستی برسم
یک تشکر ویژه هم از استاد عباس منش عزیزم میکنم که تنها فردی بود که من رو به درک عمیقی از قوانین جهان هستی رسوند. کتاب های زیادی در این زمینه از مربی های بزرگ دنیا مطالعه کردم اما بیان ساده و عمیق استاد رو هیچ فردی نداشت.
در پناه الله، شاد و در مسیر تکامل و سعادت باشید
بابک عزیز سلام
افرین به شما که به سپاس گذاری اشاره کردید
وقتی ما سپاس گذاری میکنیم در فرکانسی قرار میگیریم که خدا تو اون فرکانس است
موفق باشید
سلام سعید عزیز
از تحسین و تاکید و یادآوری شما متشکرم
تایید و تحسین شما باعث میشه باز هم بیشتر به اهمیت سپاسگزاری پی ببرم
درپناه الله باشید