پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 2

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ماری جون» در این صفحه: 30
  1. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3310 روز

    سلام سید حسین

    من دقیقا از همین طریق که وویس گذاشتین تو تلگرام توضیح دادین، چن روزی بود که شروع کرده بودم به خوندن کامنتهای خانم شبخیز. بعدش آقای جوان و آقای عطار روشن رو می خوام بخونم.که الان به خودم قول دادم که تمام کامنتهای این مسابقه رو بخونم بعد برم سراغ دوستای گلم.موفق و پیروز باشین استاد مهربونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3310 روز

    سلام

    بابت این تمرینتون که قلک و فیش کارتهاست از اون روزی که کامنتتون رو دیدم شروع کردم به انجامش،یه شیشه بزرگ گذاشتم کنار و با شوق و اشتیاق دنبال فیشهایی میگردم که حتی همسرم خرج کرده و بالاش مینویسم خدایا شکرت که …(همون مبلغ رو مینویسم ولی به تومان) وارد زندگیم کردی،باورتون نمیشه یخچالم پره پره ،طوری که دیگه جا نداره وسایلا یی رو که زمان انقضاشون مدت دار هست رو پله ها گذاشتم،مثله ترشیجات و میوه ها و خرماو. . . این تمرین برا من خیلی مفید بود.سپاسگزارم.

    با آرزوی موفقیت برا همه عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3310 روز

    سلام

    معلومه که چیزای با ارزش خونده میشن و استفاده میشن.

    سپاسگزارم از ارتباط زیباتون با خدا گفتین،خیلی آرامش بخش بود یاد شعری که استاد تو قسمت 7عزت نفس میخونن افتادم که در مورد خدا بود.

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ماری جون گفته:
    مدت عضویت: 3310 روز

    سلام

    امروز کلا تو سایت بودم و نظرات دوستان رو میخوندم،بعد از7ساعت که کارم تموم شد،رفتم دنبال دخترم که خونه خواهرم گذاشته بودمش،و تلویزیون روشن بود و من مجبور بودم اخبار ببینم و قسمت جذابش توسعه زمین های کشاورزی ایلام و ایجاد و توسعه کانالهای عظیم آبرسانی به این زمینها و قسمت بعدی توسعه اورژانس115بود که در این زمینه یه توضیحی هم بهشون دادم،بعدش دست دخترمو گرفتم که برم خونه،ماکارونیشون تازه پخته بود تو یه قابلمه کلی ماکارونی ریختن دادن بهمون و شیر محلی هم بهمون دادن،من فقط تو این تایم زمانی میگفتم خدایا شکرت.و تمام حرفاتون برام ملموسه و لذت بخش

    سپاسگزارم?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: