پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 24

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاروق رحمان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3545 روز

    سوال دوم: چه راهی یا چه ایده ای دارید برای بهتر کنترل کردن ورودی های ذهنتان و بهتر تمرکز کردن روی خوبی ها و زیبایی ها ؟

     کامل از صبح تا شب هندزفری گوشم می گذارم و انواع فایل های استاد را در طول شب و روز می شنوم

     دیدن با دید موفقیت: اکثر برخوردها و حرکت ها را موفقیت می بینم مثلا یکی از بچه ها یک هفته بدون اینکه هیچ ناراحتی‌ای پیش اومده باشه، با من و با همه حرف نمی زند بقیه شاید خیلی ناراحت شوند ولی من اینجوری نگاه می کنم که این موفقیت است که تونسته به اون چیزی که در ذهنش است عمل کند یا بین همه ی افراد ٬ترین٬ است این موفقیت است.

     تحسین دیگران: هر جا که رابطه ی زیبایی را می بینم و موفقیتی می بینم و ساختمان خوشکل یا بزرگی رو می بینم یا انسان بسیار خوش تیپ و خوشکلی رو می بینم بسیار بسیار زیاد تحسینشان می کنم و در دلم بهشان تبریک می گویم و به احساس خیلی خوبی می رسم

     مهم نبودن دیگران: با این فکر که مهمترین فرد در دنیا خودم هستم پس هر حرف و یا حرکت و نظر هر کسی کمترین اهمیتی ندارد و فقط و فقط خودم مهم هستم . اینجوری خیلی خیلی کم نظر و برخورد و حرف دیگران رویم تاثیر دارد.

     خودش حل می شود: این دید را اخیرا ایجاد کردم که به محض برخورد با مشکلی ، می گویم این مشکل خیلی کوچک است و زمان که بگذرد خودش خود به خود حل می شود و من فقط باید در احساس خوب باشم

     احساس سپاسگزاری: با سپاسگزاری خیلی خیلی زیاد (به طوری که از ته دل به حس سپاسگزاری می رسم) از اتفاقاتی که برایم رخ می دهد هم از طریق اطرافیانمان و هم از هر طریق دیگری

     سوال پرسیدن: در هر موقعیتی قرار بگیرم از خودم سوال می پرسم که الان چه جوری نگاه کنم الان چه دیدی داشته باشم الان چه سیستم و چه باوری را درست کنم که احساس بهتری داشته باشم؟ که احساسم خوب باشد؟ و فکر می کنم و جمله ای جالب و قانع کننده به ذهنم می آید و حسم خوب می شود.

     خندیدن با صدای بلند: اگر جوکی یا حرف جالبی را بشنوم یا حرکت یا صحنه ی جالب و خنده داری ببینم با صدای بلند و از ته دل می خندم.

     پیاده روی: با پیاده روی و در عین حال هندزفری هم گوشم باشد و فایل های استاد رو گوش کنم

     آواز خواندن: با آواز سنتی کار کردن

     پیاده روی و سخنرانی: خیلی وقت ها بیرون می روم و پیاده روی طولانی مدت همراه با سخنرانی و توضیح قوانین کیهانی برای خودم یا مخاطبان در ذهنم ، خیلی خیلی احساس خوبی بهم می دهد

     پیاده روی و حرف زدن: در مورد خواسته ها و هدف هایم

     پیاده روی و ژست بدنی: با پیاده روی با حالت سینه جلو و سر بالا و راست و محکم و با اعتماد به نفس و متوازن راه رفتن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    فاروق رحمان نژاد گفته:
    مدت عضویت: 3545 روز

    سلام خدمت شما دوست عزیز

    سوال اول: تجربه‌ی شما در مورد کنترل ورودی‌های ذهنتان چیست؟

    چند نمونه مثال بیاورم با وجود اینکه قبلا هم کمی روی خودم کار می کردم خیلی خیلی نشانه ها و خواسته هایم وارد زندگیم می شد

     من از اوایل دی ماه روی دوره عشق و مودت در روابط دارم کار می کنم به خاطر شرایطی که وجود داشت تصمیم گرفتم مدتی

    در یک شیرینی سرا به عنوان فروشنده کار کنم که یک خانم حسابدار داشتیم که 13 سال بود که آنجا مشغول به کار بود و کل حسابها و شیرینی سرا را ایشان مدیریت می کردند و همان مغازه قسمت پشت یخچالها کارگاه بود و من یک مسیر 1 و نیم ساعته را باخط واحد هر روز صبح ها می آمدم و عصر ها برمی گشتم و در طول مسیر رفت و آمد من فایل های روابط را گوش می دادم و تمرکزم کامل روی این مباحث بود و در سر کار هم گوش چپم همیشه هندزفری توش بود و هی فایل ها را ران می کردم و خیلی خیلی زیاد جلسات را گوش می دادم و کامل روی ذهنم کار می کردم و در عرض همان 10 تا 12 روز اول آن خانم حسابدار که قبلا خیلی عصبانی و ایراد گیر و خیلی وقتها پرخاشگر بود و احساس می کرد اگر باهام شوخی کند پررو میشم کم کم عوض شد قبلا هی بهم دستور می داد و من هم انجام می دادم ولی او ناراضی بود و این حرکا رو تکرار می کرد و با همه حرف می زد و شوخی هم می کرد ولی برای من بیشتر دستور بهم می داد و کمتر شوخی ای در کار بود و قبلا 3 بار برای همه ی بچه ها چای دم کرد و برای همه ریخت برای من نریخت و من در آن لحظه کمی ناراحت شدم و سریع به خودم یادآوری کردم که چه جوری نگاه کنم که احساس خوبی داشته باشم و چه نگاهی داشته باشم؟ و گفتم که او از من بزرگتر است مشکلی ندارد بگذار برای من نریخته باشد و گفتم او 13 سال است که اینجا کار می کند و بقیه هم سابقه زیاد دارند من 1 هفته است که آمدم انتظار داری برای تو هم چای بریزد؟ خودت بودی با آن همه سابقه، یکی 1 هفته می اومد این کار رو می کردی؟ یک لحظه خودت رو جای او بگذار و از دید او نگاه کردم و سریع به احساس خوب رسیدم انگار که اصلا چیزی نشده ،

    که 2 روز بعد باورم نمی شه که خودش اومد و گفت فاروق لیوانت کو بده چای برات بریزم اصلا خیلی برام جالب بود بدون اینکه من درخواستی کنم.

    و کم کم خودش باهام شوخی می کرد و می آمد احوالم رو می پرسید و در حالی که من مشغول کار خودم بودم و اکثرا تمرکزم روی گوش دادن به فایل ها بود . یک روز وقت اذان ظهر خودش یهویی صدام کرد و گفت فاروق بیا و رفتم و گفت: یه آرزو برام بکن و من هم آرزوی شادی و خوشحالی و آرامش براش کردم (باتوجه به حالاتی که داشت) و او هم گفت من هم آرزو کردم که دست به خاکستر بزنی طلا بشود انشاالله به هرچیزی که واقعا می خواهی برسی

    خیلی تجربه ی جالبی بود واقعا نشانه کارکرد قانون بود

    و بعد دیگر هر روز وقت اذان می اومد و یهویی می گفت فاروق گفتی؟ منم می گفتم چی؟ می گفت دعا برایم کردی؟ و من هم می دونستم این نشونه است که توجه ام رو روی بهترین نکات باید بگذارم خداشاهده 5 دقیقه کامل بهترین دعا ها رو براش می کردم انشاالله یک شوهر خیلی خوب پیدا کند اشاالله ماهی 10 میلیون پول در بیاورد انشاالله دیگر برای خودش کار کند انشاالله همیشه شاد و سالم و خوشبخت باشه انشاالله هر هدفی داره واقعا بهش برسه و …. و به احساس خیلی خیلی خوبی می رسیدم بعد این کار

    و رابطه مان هر روز بهتر و بهتر می شد که بسیار مهربان شده بود و بسیار برایم احترام قائل بود بسیار شوخی های بامزه باهام می کرد و چهره اش رو به شوخی یک جوری بامزه می کرد و شوخی می کرد و می گفت فاروق تو خیلی خوب هستی یه جوری هستی نمیتونم توصیفش کنم

    واقعا این جادو و معجزه بود

     یک روز من رو فرستاد یک کیلو سیب زمینی بخرم که من به میوه فروشی رفتم و به آن آقا گفتم و ایشون هم بدون اینکه من چیز دیگه ای بهشون بگم رفتند از انبار 1 کیلو سیب زمینی خوب برام آوردند در حالی که سیب زمینی زیادی توی مغازه بود و وزن کردند 3500 تومان شد که 3000 تومان ازم گرفتند و بسیار بسیار باهام خوب برخورد کردند و بسار خوش اخلاق بودند و خیلی هم بهم احترام گذاشتند.

    اصلا خیلی جالب بود هر روز برام معجزه اتفاق می افتاد

     همان روز یک پسری اومد کیک تولد می خواست و خیلی آدم جذاب و شاد و محترمی بود که می خواست جمله ی طولانی ای رو روی کیک بنویسیم براش و کمی حرف زدیم خیلی جالب و بااحترام برخورد می کرد که نسبت به اون تخمینی که زده بودم که می گفتم سنش احتمالا 21 سال هست مشکوک شدم و گفتم چند سالتونه؟ و ایشون هم گفتند 30 سال و من اصلا تعجب کردم واقعا فکر می کردم 21 سالشه خیلی جوان و خوب مونده بود و منم گفتم راز این موقیت چیه ایشون هم گفتند که تا جایی که امکان داشته باشه حرص نمی خورم و می گم این مشکل ، مشکل کوچکیه و مان که بگذره خودش حل میشه و در آرامش و حال خوب خودم می مونم سعی می کنم حرص نخورم . دقیقا داشت اعتقادات من رو می گفت خیلی برام جالب بود دقیقا داشت این حرفا رو به من میزد

     و همان روز پیر مردی که موهایش کاملا سفید بود اومد خیلی شیک و با حالت راست و محکم و سینه جلو سر بالا و بسیار با اعتماد به نفس شیرینی بهم بده و … و من بعد اینکه برایش گذاشتم اصلا حرکات و حرف زدن و .. یک جوری بود مثل کسی که انگار 20 سالشه و ریش پروفسوری با یک سبیل خوشکل و بزرگ گذاشته بود و پوستش خیلی شاداب و جوان بود و خودش هم بسیار زیاد پرانرژی بود حرکات و اخلاق و برخوردش برام جالب بود ازش پرسیدم چند سالتونه؟ با قیافه ای بسیار جدی گفت 18 و من گفتم بهش باور هم دارین و با همان حالت بسیار جدی گفت همیشه و رفت . خیلی زیاد برام جالب بود گفتم ببین واقعا زندگی آدم باورهاش شکلش می ده ببین چه باورهایی داره و در اون سن (من حدس می زنم 85 سالش بود) چقدر با اعتماد به نفس چقدر پر انرژی چقدر امیدوار چقدر پوست شاداب .. ببین باورهاش چیه و چه نتایجی به وجود آورده

    نشانه بسیار بزرگی برام بود و هر روز واقعا نشانه ها از در و دیوار می اومدند

     در رفت و آمد به شیرینی سرا چند مسیر باید اتوبوس عوض می کردم و قبلا در خیلی از ایستگاه ها باید منتظر می موندم (بعضی وقتها تا نیم ساعت) . ولی بعدا که روی باورهایم کار می کردم و البته روی این باور هم کار می کردم که من همیشه در بهترین زمان در بهترین مکان هستم که هر مسیری که پیاده می شدم و اتوبوس عوض می کردم سریع حرکت می کرد و اتوبوس پر بود بعد من می رسیدم و منتظر نمی موندم بسیار برایم جالب بود. واقعا قانون دارد هر لحظه به باورهای من و توجه من جواب می دهد.

     استخر که میرفتم سوالی برام پیش اومد در مورد نحوه ی دست زدن کرال سینه ، که سرعتم بیشتر شود که نجات غریق با عشق 20 دقیقه برام توضیح می داد به خدا معجزه بود ، چون قانونشون اینه که نجات غریق نباید اصلا در اون تایم عمومی آموزش بده و کاملا ممنونعه . ولی برای من این طور نبود

    یعنی واقعا اگر بنشینم و وقایع ریز هر روزم رو تعریف کنم واقعا بسیار زمان بر است که چقدر روزانه برایم معجزه رخ می ده که هر کدومش به خدا معجزه است .

     رفتم در مهاباد لباس بخرم به ترمینال که رسیدم ساعت 7:30 صبح بود و انبار بسته بود و من وسایل هایم را بردم و به یکی از تعاونی ها رسیدم که اون آقا خیلی خیلی زیاد تحویلم گرفت و خیلی خوش برخورد و نازنین بود و گفت وسایل هایت رو اینجا بگذار و من رفتم ساعت 2 عصر برگشتم و 1000 تومان ازم گرفت آن هم به زور . واقعا انسان بسیار بی نظیری بود و این همه احترام و محبت و برخورد خوب واقعا معجزه بود

     در مغازه‌ای از یک پیراهن خوش رنگ خوشم می اومد که سایز من نبود و آن آقا واقعا آدم مهربان و خوش اخلاق و محترم بود که چندین و چند پیراهن دیگه رو بهم پیشنهاد داد باز من دلم همون اولی رو گرفت و مجبور شد باهام به خیاطی بیاد و آن آقای خیاط کوچکش کرد و لوگوی شرکت سازنده اش که قبلا روی سینه ام بود بعد از تنگ کردنش کمی به سمت زیر بغلم می رفت و با اینکه پیراهن یک جورایی خراب شده بود و من گفتم این عیب رو داره و ایشون در کمال تعجب گفتن اشکالی نداره اگر خوشت نمی آد یکی دیگه انتخاب کنم و چندین و چند مدل دیگه رو با عشق و احترام بهم نشون داد و گفت هر کدوم رو که دوست داری بردار و اون یکی رو کنار گذاشت و تا چند دقیقه ی دیگه هی مدل برام می آورد تا یکی رو پسندیدم و خریدم و خیلی هم بهم تخفیف دادند.

    واقعا این معجزه بود این همه محبت و احترام و عشق و خوش اخلاقی و نازنینی و در خدمتم بودن. که خودم هم نمی دونم چه جوری به اونجا هدایت شدم و با ایشون که بسیار نازنین بودند برخورد کردم

     این روزها هدفم این است که فعلا یک پراید 141 توسی مدل93 داشته باشم و در خیابان که می بینم هی تحسینش می کنم و با خودم تکرار می کنم ببین قانون داره جواب میده ببین جهان داره به توجه من جواب میده و خدا شاهده روزی تا 90 تا پراید 141 می بینم و تحسینش می کنم(با وجود اینکه از 93 به بعد تولید نمیشه و تعدادش خیلی کمتره نسبت به بقیه) .

    سه روز قبل که هندزفری گوشم کرده بودم و پیاده روی می کردم و بعد از چند ساعت پیاده روی حول حوش ساعت 1:30 ظهربه یک چها راه در منطقه ای در کنار شهر رسیدم که اون چهار راه در این تایم خیلی خلوت است که دقیقا سه ماشین داشتند به سمت چهار راه می اومدند که یک پراید 141 از سمت شمال و یکی از سمت شرق و یکی از سمت غرب داشتند به سمت چهار راه می اومدند و یک پراید 141 دیگه هم اون ور خیابون پارک شده بود دقیقا در اون مسیر خلوت و اون موقع از روز، 4 تا پراید 141 همزمان دیدم و این نشانه ی بسیار محسوس و واضحی از جواب جهان به توجه من بود واقعا سپاس گزارم از این همه معجزه که در طول روز برام می افته.

    اگر بخواهم در مورد نتایج و نشانه ها حرف بزنم باید تا 1 ماه دیگه تایپ کنم واقعا سپاسگزارم از این همه نتایج و نشانه ها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    امین رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 3961 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    عرض سلام و ادب خدمت کلیه عزیزان هم فرکانسی

    خدا را شکرو سپاس که که امکان نوشتن را برایم در اینجا فراهم کرد

    از انجا که ریشه اتفاقات زندگی در درون انسان اغاز می شود پس باید به این مسیله از ناحیه درونی نگاه کرد.

    این مهم براورده نمی شود مگر اینکه با حرکت انسان به سمت کمال و رسیدن به حد اعلای انسانی به عنوان اشرف مخلوقات

    انسان به عنوان اشرف مخلوقات است و هر گاه به این موجود نگاه می کنیم باید به فکر خداوند بیفتیم و نماد صفات خداوندی باشد پس اگر همیشه در این فکر و اندیشه باشیم تمام سعی خود را می کنیم که از ناخوبی ها فاصله و به سمت خوبی ها حرکت کنیم و اگر در این مراحل برخورد به چیزهای ناخوب کنیم خود به خود برداشت خوب خواهیم کرد و تغییر این نگاه و نگاه کردن از سطح کلی زندگی و از سطح بالا به این دنیا این حس خوب را در انسان ایجاد خواهد کرد حواث و رویدادها و مسایل در زندگی همه وجود دارد اما انساهای موفق به این مسایل جوردیگری برخورد می کنند و نه اینکه برخورد نکنندو در نهایت به مرحله ای میرسند که اصلا انگار در زندگی مسایل و مشکلات و ناخواسته ندارند و انچنان به حل مسایل مسلط می شودند که دیگر نگرانی و اظطراب در وجودشان به کنار می رود و این امر محقق نمی شود مگر انکه باورهای بیننده و شنونده نسبت به موضوعات تغییر کند و انجاست که فرد بیننده و یا شنونده ان چیزی مبیند و یا می شنود که میخواهد.مثلا شما بارها دیده اید که از یک جمله که شما منظور دیگری داشته اید شنونده برداشت دیگری کرده است بله این همان پاشنه اشین و نقطه حساس است که باید روی ان کار کرد و کسی که سراسر زندگی را زیبا و نیک و در نهایت عدالت می بیند تما م افکارش هم زیبا و دوست داشتی می شود و نتیجه این امر داشتن حال خوب در زندگی شخص خواهد بود تحت هر شرایطی . مسلم است که شخصی که حالش خوب و اوکی باشد در زندگی موفق و موفقیتها برایش بدیهی خواهد شد و اگر شما در زندگی افراد موفق زوم کنید حال خوب و ارامش مشخص ترین ویژگیه ای انهاست و در مرحله بعد باید تمام انچه را ببینیم و بشنویم که حال ما را خوب می کند وپرهیز از انچه که حالمان را دگر گون میکند تا حد ممکن لازمه موفقیت است و اگر در طی مراحل به ناخواسته ای برخورد کردیم باید دیدمان را طبق انچه گفته شد تغییر دهیم پس در طی مراحل باید از هرانچه حال درونی مان را ناخوب می کند روی گردان شویم وکه البته کسانی در درگیر موفقیتای خود می شوند اصلا وقت خودانچنان ارزشمند می دانند که راضی نمی شوندحتی کوچکترین لحظاتشان را درگیر مواردی کنند که حالشان را به سمت ناخوبی ببرد و تمام تلاتششان را در بهره مندی هر چه بیشتر از لحظات زندگی می کنند

    در پایان از کلیه عزیزانی که وقت خود را صرف خواندن این سیاهه کردند کمال تشکر را دارم و ارزوی سلامتی و نعمات روزافزون برای تمام خوانندگان و همچنین دست اندرکاران این سایت عالی و بالاخص استاد گرامی را دارم

    خداوندا : به همه ی ما نیکویی و حسنه در دنیا و اخرت عطا بفرما

    آمین یا رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    Sajad گفته:
    مدت عضویت: 2863 روز

    سلام

    به نظر من برای کنترل ورودی هامون بهترین راه حل فکر کردن هستش

    مثلا یه چند نفر که دارن از گرونی و تورم و اینها حرف میزنن و ما ناخودآگاه در اون جمع هستیم عوض کردن عقاید اونها یا اینکه بگیم در مورد تورم حرفی نزنند کار سختی هستش

    بهترین راه حل اینکه که از اون محل دور بشیم و یا اگه داریم حرف های اونا رو میشنویم بهایی به حرف های اونها ندیم / اگر ما بتونیم عقاید و باورهای خودمان رو درست کنیم به تدریج با کسانی هم صحبت میشویم که با هم در یک راستا قرار داریم و باورهای درستی از قوانین هستی دارند.

    اما برای شروع مثل خودم چون در سطح پایینی از این عقاید قرار دارم شاید بهتر است با خود بگوییم که این ها افرادی هستند که باور های نادرست دارند و به سختی خواهند توانست به ثروت ها و نعمت های بزرگ و بیشتر دسترسی پیدا کنند !

    دوستان اگه به نظرتون حرف هایم درست و سطح پایین هستند ببخشید چون تازه کار هستم و هنوز در ابتدای راه قرار دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    حامد قنبری گفته:
    مدت عضویت: 2728 روز

    اول از همه این سایت را معلم زبانم اقای خانی معرفی کردند.

    در پاسخ به این سوال

    ادم به هر چیزی فکر کند یا وقتی برایش بگذارد به همان چیزها می رسد به لحاظ وقتی که گذاشته چه خوب و بد. فکر کنم نظر معلمم هم همین بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  6. -
    مصیب پارسا گفته:
    مدت عضویت: 2735 روز

    سلام خدمت برادر عزیزم اقای عباس منش و تیم خوبسیار خوبتان

    از نظر بنده بدترین ورودی میتونه غیبت باشه

    چرا که هرچه ان رو کنترل میکنیم باز وقتی ی نفر از بدی کسی که ما دلخوشی ازش نداریم صحبتی میکند بی اختیار و با تمام وجود گوش ب حرفای طرف میدیم

    و همه میدونیم غیبت چقدر مخرب است برامون هم از نظر شرعی و هم از نظر روحی

    سپاسگزارم از استاد که منو با دنیای جدید جذاب منطقی و احساسی

    و مهم تر از همه نزدیکتر بخدا اشنا کرد

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  7. -
    حسین شبانی گفته:
    مدت عضویت: 2857 روز

    با سلام خدمت دوستان و استاد گرامی…

    در زمینه سوال مطرح شده باید بگم ی جورایی باید روزه ذهن گرفت…

    چطور در ماه رمضان مراقب صحبت کردن ها و مواردی دیگه ایی که همه می دانند، به صورت لحظه به لحظه هستیم …

    در تمام مراحل زندگی هم باید همون حالت روزه دار را داشته باشیم..

    – مراقب باشیم چه چیزی میشنویم، آیا اون چیزی که میشنویم حالمون را خوب میکنه یا بد، آیا احساس خوبی پیدا میکنیم یا ذهنمون را برای ساعت ها درگیر خودش میکنه و بعد از بیرون اومدن از اون موضوع حالمون واقعا بد میشه…

    – مراقب چیزی که میبینیم باشیم، چیزهایی که دیده میشه بسیار بیشتر بر ما اثر میذاره، وقتی فیلم یا تصویری از بدبختی، جنایت، و کشتار آدمها دیده میشه انتظار داشتن حال خوش محاله… اما اگه به جای این تصاویر و فیلمها که در اخبار و تلویزیون ایران به حد اشباع شده ایی به نمایش در میاد چشممان را به دیدن زیبایی ها و دیدن تولد یک نوزاد، دیدن طبیعت و تمام چیزهایی که به شما احساس آرامش و حس خوب را میدهد بدهید. خیلی زود می بینید حالتون روز به روز بهتر میشه و دریچه های موفقیت برای شما باز میشه..

    – مراقب چیزهایی که میگیم هم باید باشیم…

    خیلی مهمه وقتی دوستی، میاد و با شما از گرونی، نداری و فقر و بدبختی حرف میزنه، شما هم همراهی میکنید یا با روشهای بسیار زیادی که میتوان مسیر صحبت را عوض کرد بحث را به جاهای خیلی بهتر برد…

    سوار ماشین که میشید اکثر راننده ها دنبال یه همراه میگردند که شروع کنند و از اوضاع بد و کمبودها صحبت بکنند الان بنده چند ماهی هست به خاطر کارم مجبورم هفته ایی چند بار با اسنپ در شهر تردد کنم یکی دو دقیقه بعد از سوار شدن و کسب اجازه از راننده تا به مقصد برسیم از صحبت های آقای عباس منش را به صورت صوتی رو موبایلم پخش میکنم و جالبه بگم خدمتتون بالای 90% از اون دوستان چقدر لذت میبرند و چقدر این حالتی که بنده انجام میدم براشون تازه گی داره و صحبت های دلنشین استاد براشون اثر بخشه و در هنگام پیاده شدن هم کانال استاد را از بنده درخواست میکنن…

    – یکی دیگه از موارد میتونه این باشه که ذهن زیبا بینی داشته باشیم

    تو اتفاقاتی که در طول روز برامون پیش میاد چقدر خیر و خوبی را میبینیم یا فقط زوم کردیم روی شکست ها و بدی های اون کار..

    آیا قدرت این را داریم که از دل ناخواسته ها و شکست ها. خیر و خوبی را که با باور عالی میتوانیم از دل اون بکشیم بیرون ، ببینیم…..

    به امید که همگی همین طور عمل کنیم…

    اینها همه هنر افراد موفق هست…

    موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  8. -
    ایرج نعمتی گفته:
    مدت عضویت: 3024 روز

    سلام خدمت عزیزان

    فکر کنم با بالا رفتن سن و آمیزه ایی تجربه با سخنان ملکوتی استاد ، در این مدت چند ماهی که فایلهای آموزشی ایشان همدم هر روزه برایم شده ، حال با باور قوی که به خواسته هایم میرسم و بدون عجله مانند دونده دو ماراتون که میداند برای چه میدود ، هدف را میداند با ریتم پیوسته و یکسان که هنگام حرکت ، دویدن آرام را باید رعایت کند علاوه بر آنکه از مناظر اطراف لذت میبرد با تماشگران نیز در طی مسیر خوش و بش هم میکند حتی آب هم میخورد و نیروی خود برای تمام مسیر یکسان صرف میکند پس فقط کافیست هدفهای کوچک و بزرگ خود را انتخاب کنیم و با باور اینکه به آنها حتما خواهیم رسید فقط به زیبایهای زندگی توجه کنیم و ریتم آهسته و مداوم حرکت رو فراموش نکنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  9. -
    حمیدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2927 روز

    درود وقت وخداقوت به پیامبر زمانم وگروه عزیزش

    با اینکه نسبت به بعضی ازدوستان واعضا سایت عضو جدید میباشم اما چندین تجربه ای دارم

    به نظر من همونطوری که پیامبر عزیزم گفتند بایست دائم به فایلهای بینظیرشون گوش داد

    ویا به تعبیر من باید در24 ساعت، 25 ساعت این ایه های قانون کیهانی عالم رو گوش داد….

    پیرو همین مساله یک مورد این بود که چندی پیش به خودم قول داده بودم خاله مریضم را به بهونه ببماری بعد از سالهای سال در بیمارستانی ملاقات کرده وببینم خب نکته مهم ازایجاست که اول اینکه بایست به یکی ازشهرهای مذهبی با محدودیتهای خاص میرفتم دوم اینکه به یک بیمارستان زنان میرفتم سوم اینکه زمانی میرسیدم خیلی بعد از ساعات ملاقات بوده(ساعت 10شب) یعنی احتمال این دیدار لول به لول بعیدتر میشد به علت محدودتر به محدودتر شدن به دلالیلی که گفته شد اما تصمیم وشیوه من چه بود؟ با توجه به گوش دادن به بعضی فایلها وتقویت باورها ودرحال ریکاوری ذهنی وپوست اندازی باورها وذهن باورتون نمیشه انقدر با قدرت وقوی وقدرتمند من تازه ساعت 6/5 7 عصر یعنی چبزی حدود 3 ساعت بعد از پایان ساعات ملاقات ازمحلمون که تا بیمارستان اون شهر تقریبا 2/5 راه بود حرکت کردم وانگار نه انگار که کلی مسائل زمان حرکت زمان رسیدن نوع شهر نوع بیمارستان …دربرابرم هستند اما…اما اون باور وایمان قوی همه موانع رو کنار میزند جمله زمزمه وار وبا قدرت من این بود: من به ملاقات خاله ام درببمارستان زنان درساعت حدود 10 شب دراین شهر امشب میرم باید برم ومیرم وباید بشه همین ولحظه به لحظه قدرت وایمانم بیشتر میشد خلاصه 10 شب پرسان پرسان رسیدم بیمارستان خیلی مقتدرانه با عزت واعتماد به نفس بدون کوچکترین شک وترس به انتظمات بیمارستان گفتم:

    من از تهران اومدم خاله ام ایجا بستری هست بعد از مدتها من بایست ببینمشون وباید بیینمشون حالشون زیاد مساعد نیست ممنون وسپاسگذارم باورتون نمیشه خود نگهبان بجای اینکه خودش به همکارشون جهت راهنمایی منو معرفی کنند به من گفتند خودم برم اون قسمت وخودم ازبخش زنان درخواست راهنمایی وملاقات کنم یعنی خودم تلفن داخلی روتماس بگیرم یعنی معجزه اینجاست که 6 ساعت بعداز پایان ملاقات بیمارستان زنان توی شهر بسیارمذهبی وتازه اعتماد بهم جهت رفتن به بخش زنان

    فوق العاده بود حس قدرتمند وخودباوری عالی واقعا عالم وعالم کیهان وکائنات زمین وزمان وفرشتگان دست به سینه درخدمت من بودند

    اما تجربه دیگه ام که سعی میکنم وقت دوستان عزیزم رو نگیرم خلاصه بگم چندی قبل هیچ پولی نداشتم حتی نه درکارتهای بانکی ونه درکیفم حتی 1000تومن وازطرفی هم حدود 36 ساعت الارم امپر بنزین ماشینم رو چراغ زرد بود وهرلحظه نگران وانتظار توقف وخاموش شدن ماشینم وشب وموندن درخیابان رو داشتم وتازه 1 ریل شارژ خطوط موبایل هم نداشتم حال چه حسی میتونید این مواقع داشته باشید

    استاد وپیامبر زمانم ودوستان عزیرم ! با اطمینان وبا استفاده از قانون درخواست خیلی باعزت رفتم از اپراتور پمپ بنزین پیگیر مدیریت جایگاه شدم وبا عزت واحترام گفتم: درود به شما خدا قوت من هیچ پولی ندارم کارت های عابرم خالیه بنزین اصلا ندارم لطفا به من چند لیتر بنزین لطف کنید ویک شماره کارت که دراولین فرصت ممکن پول بنزین رو واریز حسابتون کنم سپاسگذارم همین باورتون نمیشه در کمال ناباوری با توجه به اینکه اولین بار بود که اون دست خدا رو ملاقاتش میکردم اومد جلو پرسید چندلیتر میخوایید من هم گفتم 20 لیتر(خیلی با عزت وقدرت واحترام وسپاسگذاری بدون کردن کجی و پته پته گفتن وخم شدن و….) به همکارش گفته :20 لیتر بنزین به این اقا بده و پولشو از کارت من کم کن_ من هم بنزین ریختم باک و شماره کارت رو گرفتم وسپاسگذاری کردم

    واومدم بین راه از هیجان وجواب دادن قوانین درهرمورد با تمام قدرت فریاد زدم خدایا شکرت سپاسگذارم ای نگهبانم ای قدرتم ای پادشاهم چقدر با حالی چه جالب الحق که من خدایم روزمین وانچه که من بخواهم میشه وباید بشه

    درمورد اول باور هیچ یک لز اشنایانم دراون شهر مذهبی وهردومورد باور هیچ یک از دوستان وهمکارانم نشد ونمیشه

    واقعا لحظه به لحظه به باورپذیری خدا بودنم وقوانین فوق العاده ماورایی وانچه که من بخوام باید بشه بیشتر وبیشتر پی میبرم

    احساس خیلی خوبی دارم

    خداوند مهربان رو بواسطه یکی از بزرگترین دستهاش(پیامبر زمانم استادبزرک عباسمنش) بینهایت سپاسگذارم

    پیروز شاد پرانرژی سلامت موفق سبز وسعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 29 رای:
    • -
      کاناز دستام گفته:
      مدت عضویت: 3347 روز

      باسلام دوست خوب و تازه واردم دیدگاه خوبی بود از اینکه در اول این راه شیرین زندگی به اعتماد بنفس قابل توجهی رسیدی خوشحالم در واقع واقعیت همین است خپاستن توانستن است و بدست آوردن

      موفق ، ثروتمند و شاد باشی

      کاناز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        کاناز دستام گفته:
        مدت عضویت: 3347 روز

        باسلام دوست خوب و تازه واردم دیدگاه خوبی بود از اینکه در اول این راه شیرین زندگی به اعتماد بنفس قابل توجهی رسیدی خوشحالم در واقع واقعیت همین است خواستن توانستن است و بدست آوردن

        موفق ، ثروتمند و شاد باشی

        کاناز

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سارا شکری گفته:
      مدت عضویت: 1212 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعا لذت بردم از خوندن کامنتتون که این اعتماد به نفس و این خودباوری رو در خودتون دیدین و احساس کردین که روفتین به مدیریت پمپ بنزین شخصا ملاقاتش کردین و ازش خودتون شخصا محکم و با اقتدار و در نهایت ادب خواستتون رو طلب کردین و اجابت شدین

      سپاسگزارم از متن بی نهایت عالی و آگاهی دهنده تون

      در پناه الله یکتا شاد ، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    سجاد مرادی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2782 روز

    سلام به استادعزیزبرای تمرکزکردن که مابیدارمی شویم از خواب باید تصویرسازی ذهنی از روزهای خوش وروزهای که کارمفیدانجام داده باشیم وحس قدرت روزانه به خودمون دهیم استادمن اهل شوشترهستم باتوجه به رودخونه ازبین شهر می گذردومن با تمرکز به این رودخانه باقدرت مسیرخودراپیدامیکند حتااگرسدبزنندبازهم مسیررابازمیکند من به این رودخانه نگاه می کنم و تمرکز روی رودخانه به من قدرت می دهد و همیشه تمرکز روی رودخانه میکنم و میگم به خودم من هم مسیررامثل این رودخانه بازمی کنم استاد خوشحال هستم باخانواده عباس منش هستم ومن وقتی جای ناخودآگاه قرارمی گیرم که باورهای صحیح ندارند من ازتصویرسازی استفاده میکنم مثال جای که داخل باغ ویلاهستم کجای که کاردرستی انجام داده باشم ویاکنارروخانه قدم میزنم باتصویرسازی ذهنی وباخودمشورت کردن و صحبت کردن انسان ورودی ها ذهنی رامی توان کنترل کرداستادعزیزدوستت دارم من به این نتیجه رسیدم که مثل رودخانه که ازصخرها و پستی بلندی روکنارمی گذاردوردمی شودودرآخربه دریا وصل می شود ماهم باتغییرباورها کنارگذاشتن باورهای اشتباه به دریای بیکران ذهن وصل میشویم و روزانه لذت زندگی را می بریم دوستدار شما سجاد مرادی زاده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      آشواريا رای گفته:
      مدت عضویت: 3522 روز

      سلام و وقت بخیر به استاد گرامی و همه خانواده بزرگ تحقیقاتی عباسمنش

      مواردی که دوستان بهش اشاره کردند، خیلی خوب بود. اما اوقاتی هست که ما دسترسی به کتاب، اینترنت و یا منبع انرژی‌‌زای خارجی نداریم و نمی‌تونیم در شرایط ظاهری و بیرونی تغییری ایجاد کنیم.

      مثلا شاید به دیدن والدینمون رفته باشیم و آن‌ها بسیار منفی‌نگر و ناشکر با مسائل برخورد کنند یا شاید ما داریم بر روی تغییر مدارهایمان کار می‌کنیم اما هنوز گاه گداری با افراد منفی روبرو می‌شویم.

      و خب از اون جایی که انسانیم، اوقاتی هست که دچار ترس، نگرانی و یا هر احساس بد دیگه‌ای می‌شیم…

      در چنین مواقعی من از نیروی خدای درون و توسل به بزرگان دینی استفاده می‌کنم.

      چند لحظه سکوت عمیق، تمرکز بر خواسته و بیان اون با تمام وجود و با ایمان کامل.

      وقتی این کار را با ایمان و تمرکز انجام می‌دم، در مسایل ناخوشایندی که باعث ترس و دلتنگی… من شده، احساس قدرت می‌کنم و راه‌حل‌های خوبی به ذهنم می‌رسه.

      این کار در برخورد با انسان‌های منفی برای من مثل این می‌مونه که از کالبدم بیرون بیام و از یه منظر بالاتر نگاه کنم. نوعی آرامش پیامبرگونه… نمی‌دونم.. توضیح خاصی برای وصفش ندارم… فقط می‌دونم که نتیجه‌اش آرامش و عدم تاثیرپذیریه…

      به جز این شیوه، پرسیدن سئوال‌های خوب هم برای توجه ذهنم به خوبی‌ها و نکات مثبت هم شیوه کاملا درونی و بسیار موثریه.

      این دو شیوه در حفظ آرامش و گرفتن تصمیم‌های عاقلانه و درست خیلی بهم کمک می‌کنه. چون ما همیشه نمی‌تونیم کتاب بخونیم و شاید کتاب خونده باشیم، اما یا اون کتاب به خوبی ما را راهنمایی نکرده باشه و یا ما در سطح درک و فهم اون کتاب نباشیم.

      اما چیزی که از درون میاد همیشه هم در دسترسه و هم صد در صد کاستومایز شده است. دقیقا با نیاز و خواست هر فرد، با شرایط، توانایی‌ها، سطح دانش همون شخص کاملا هم‌خونی داره.

      البته برای این که بتونیم در لحظات مورد نیاز یادمون بیاد چی می‌خوایم و به کجا می‌خوایم برسیم، باید یه تعهد قلبی و عمیق از قبل در خودمون ایجاد کرده باشیم.

      تعهدی که هر روز صبح با خودمون تکرارش کنیم.

      در این مورد درونی، شخصا معتقدم که فردی که با درونش در ارتباط همیشگی و پاکی قرار داشته باشه، بدون توجه به تحصیلات، تجربه، جنسیت و یا هر چیزی می‌تونه بهترین و قوی‌ترین پادتن‌ها علیه هر فکر و ورودی منفی و بالاترین قدرت‌ها و بینش‌ها رو در ترسناک‌ترین و ناراحت‌کننده‌ترین شرایط داشته باشه.

      موفق و موید باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: