پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 41

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    روح اله موذنی گفته:
    مدت عضویت: 3542 روز

    سلام به همه دوستان عزیز

    ? خیلی خوشحال و سپاسگزارم که بازهم فرصتی شد برای اینکه از تجربیات خودم بگم تا شاید برای دوستانم مفید باشد?

    درمورد اینکه من چگونه ورودی های ذهنی خودم را کنترل می کنم :

    بنده یه برنامه ای تهیه کردم به نام ? رژیم ذهنی 21 روزه ? در این برنامه تمام تمرینات مهمی که به کنترل ورودی های ذهن من کمک میشه را انجام می دهم و هر 21 روز این تمرین ها تمدید میشه .

    تمرین ها :

    ? صبح زود بعد از نماز صبح : نوشتن اهداف با فعل حال انگار که همین حالا آنها را دارم و نوشتن خواسته ها در صورتی که توان مالی بالایی دارم (تمرین کتاب رویاها )

    ? هر روز یک صفحه کتاب رویاها

    ? روزی یک فایل از فایلهای انگیزشی و فایلهای استاد و تا آخر شب به آن تمرین ها عمل می کنم

    ? سپاسگزاری هم به صورت نوشتن و هم صد قدم سپاسگزاری

    ? خواندن قرآن هر روز یک صفحه با ترجمه و دقت بالا

    ? در طول روز به هر طریقی نکات مثبت آن روز را می نویسم و در آخر شب که سرم را روی بالش می گذارم و نور گوشی موبایلم هم را می بینم و سپاسگزاری می کنم

    و یک سری کارهایی که مورد علاقه من است و اینکه باعث شادی و احساس خوب من میشه انجام می دم :

    ? یک سایتی هست که من همیشه در اون سایت می چرخم و موضوع آن هم در مورد گردشگری است و کلیپ و تصاویر زیادی هم داره

    ? چند تا از تمرین های معجزه سپاسگزاری که به صورت صوتی در سایت هست را نوشته ام روی کاغذ و هر روز به زبان می آورم

    ? و در نهایت بهترین کار و حرکت آخر که خیلی دوست دارم می روم بالای پشت بام خانه ام و شروع می کنم یک داستان زیبا برای آینده می گم و از قدرت تجسم عالی استفاده می کنم .

    ? البته کارهای دیگه ای هم انجام می دهم که استاد همیشه میگه ? : مثل تلویزیون را حذف کردم ، خیلی دوستامو حذف کردم .

    ?? این هم یک داستان کوچولو از خودم : ???

    ? من یه دوستی داشتم که پیش وی کار می کردم چند سالی بود ، یک روز یه احساسی به من گفت که او را ترک کن و جلوی پیشرفت تو را گرفته است و خوب من او را ترک کردم . الآن مدتی است که مریض نمی شوم و یک ایده جالب کسب و کار اینترنتی است که دارم فعال می کنم . من همیشه زمستان وقتی پیش او بودم مریض می شدم ولی امسال تا هفته ی پیش خوب بود تا اینکه به من گفت یک شب بیا کمکم و به من کمک کن و من هم قبول کردم ، فردا صبح به مدت 10 روز به شدت مریض شدم .

    به نظر شما علت چیست ؟ آیا این نیست که بعضی آدم ها را بهتره ازشون دوری کنیم ؟ ?

    همه چیز زیباست

    روح اله موذنی

    سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    ایرج علی پور گفته:
    مدت عضویت: 3815 روز

    سلام دوستان عزیز

    دو مورد از مهمترین اقدامات لازم برای کنترل ورودی را استاد در فایل دوم چگونه درآمد خود سه برابر کنیم بیان کرده، اول اینکه تلویزیون را کاملا کنار بگذاریم و دوم اینکه تمام افرادی را که انرژی مثبتی ندارند با احترام از آنها فاصله بگیریم.

    علاوه اینها یک اقدام خیلی مؤثر که خودم انجام دادم این بود که غیر از تلگرام همه‌ی شبکه‌های اجتماعی را حذف کردم، که در تلگرام کانال استاد و چند کانال دیگر که مفید هستند باقی مانده. دیگر سعی نمی کنم چیزی را به کسی ثابت کنم چون هر چقدر زور میزنم خودم از مسیر اصلی دور میشم. از مجالس غیبت دوری میکنم چون تماما تمرکز بر ناخواسته هاست. اگر در جایی یک بچه و چند بزرگسال وجود داشته باشد من وقتم را با صحبت کردن با بچه کوچولو میگذرونم چون همه اطرافیانم افکار کاملا منفی دارند. دیگر موسیقی را خیلی کم گوش میکنم زیرا حتی اکثر آهنگهای شاد هم حرفهایی که درشون گفته میشه منفیه. مواظب نجواهای ذهنم هستم تا اونا را به یه سمت خوب هدایت کنم و …

    خداوندا به خاطر استاد، وبسایتش و دوستانم سپاسگزارم

    از استاد به خاطر این مسابقه زیبا و مفید سپاسگزارم

    همچنین از دوستانم سپاسگزارم که کامنت من را می خوانند و تایید می کنند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    بهرام حمزوی گفته:
    مدت عضویت: 3883 روز

    با سلام خدمت استاد عباس منش و خانواده گرم و صمیمی خودمان

    این ذهن ماست که مارا غنی یا فقیر شادو خوشحال یا غمگین یا بد حال می کنه پس اولین چیز ورودیهای که وارد مغز ما می شود اگر ورودیها و گفتگو های درونی را جوری کنترل کنیم که منجر به احساس خوب بشه ما به هدفمان رسیده ایم من همیشه از خدا می خواهم

    اللهم تغیر حالنا به حسن حالک یعنی خدای همیشه حال ما را به بهترین وجه حال خوب تبدیل کن حالا عوامل ذیل می تونه حال منو به بهترین وجه نگه داره

    1. ارتباط تنگاگ با خالق مثل یک رفیق صمیمی و ازش بخواهیم به وظیفه‌اش عمل کنه به شرط اینکه ما هم مشرک نباشیم و شرک حقی و جلی نداشته باشیم

    2. سپاسگزاری بهترین و نزدیکترین فرکانس بخداست پس همیشه در حال سپاسگزاری از نعمات و مواهبی او در اختیار ما گذاشته و اتفاقات خوبی که در طول روز برایمان

    حادث می شود باشیم

    3. باور اینکه عوامل بیرونی هیچ نقشی در موفقیت فرد ندارد بلکه این خود باور است که مرا موفق یا نا موفق می گرداند

    4. اعتقاد به باور فراوانی در نعمات و فرصت ها در جهان هستی

    5. احساس لیاقت و ارزشمندی و غزت نفس داشتن

    7. باور اینکه مشکلات عامل رشد و پیشرفت ما هستند

    نه مانع رشد

    8. باور بخششی که در ما احساس شعف و شادی کند نه صرفا جزمی باشد

    9. کنار گذاشتن احساس گناه و باور اینکه خداوند غفور و رحیم است

    10. احساس اینکه ثروت معنوی است و فقر باعث گناه می شود و اینکه پول عامل خوشبختی و سعادتمند در دنیا و آخرت است

    11.همیشه تمرکز و توجه بر چیزهایی که می خواهیم داشته باشیم نه چیزهایی که نمی خواهیم

    12. ترس هایمان را شناسایی کرده وبه آنها حمله کنیم و این اسلحه شیطان را ازش بگیریم

    13. همیشه هدف یا هدفهای سوزان داشته تا انگیزه بالا برای رسیدن به آنها داشته باشیم

    14. کارهایمان را به صورت تیمی انجام دهیم که همیشه دست خدا با جماعت است

    15. اجتناب و دوری از افراد منفی باف وهر چیزی و هر کسی که موج منفی ایجاد می کند و بالا بردن حس مثبت اندیشی با مراوده با افراد هدفمند با انگیزه با ایمان امیدوار و متوکل بخدا

    همه ی این راهها ختم می شود به منبع اصلی یعنی خدا

    با خدا باش پادشاهی کن

    بی خدا باش هر آنچه خواهی کن

    احساس خوب اتفاق خوب احساس بد اتفاق بد

    بقول استاد این قانون جهان هستی است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    سحر بلانیان گفته:
    مدت عضویت: 3099 روز

    سلام به همگی

    راه کنترل ورودی ها :

    1٫اگه یکی داره حرف میزنه منفی میگه حالش بده اگه میدونی ناراحت نمیشه یه جوری اعراض کن پاشو برو ولی اگه نشد وسطه حرفاش توجه خودشو به نکاته مثبتی که داره ناخودآگاه میگه بنداز

    2٫اگه دلت میخاد یکی بره یا حرف نزنه خودن سوره کوثر توی دلت چند بار باعث میشه یه طوری بشه حرفش قطع بشه

    3٫اگه ما خودمون بعدش به حرفه اون فکر نکنیم بهش انرژی ندادیم

    4٫نوشته ها و عکسایه اتاقو جاییو که بیشتر هستی خودت کنترل و انتخاب کن

    5٫اگه آدمهای دورو برت منفی ان خودت هنوز تغییر فرکانس ندادی که اونا دورو برتن رو خودت کار کن

    6٫ آگاهانه بگرد دنباله تایید باور های قدرتمند کننده و تاییدشون کن

    7٫برا خودت برنامه بنویس از صبح که خودت وسیله ی برنامه ی دیگران نشی

    8٫ کتاب مطالعه کن

    روزتون پر از سلامتی و ثروت در ضمن از کلمات قدرتمند استفاده کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    عبدالناصر گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    به نام خدا سلام به همه هم مکتبی های عزیزم . خواستم در مورد نحوه کنترل ورودی های ذهن صحبت کنم .

    خب من خودم مدتها توو این فکر بودم که چطور میشه ورودیها رو کنترل کرد که در نهایت اونچیزی رو که تجربه کردم براتون به اشتراک میزارم.

    اول از همه من یه فایل صوتی جملات انگیزشی با صدای خودم با یه موزیک پس زمینه مذهبی خیلی قشنگ درست کردم که در اکثرا مواقع روز دارم بصورت آگاهانه یا ناآگاهانه بهش گوش میدم و در هر شرایطی که باشم گوش کردن به این فایل بهم احساس خیلی خوبی میده .دوم ، یه قضیه خیلی مهمی که وجود داره و استاد هم توو یکی از فایلهای رایگان به این موضوع اشاره کردند(فک کنم بررسی موردی یک دوست) نحوه نگرش به مسائلیه که در اطرافمون پیش میاد و اینکه آدمها دوست دارن مسائل رو بر اساس همون نگرش خودشون ببینن . مثلا شما به یه آدم منفی و بی اعتماد به نفس بگین:«فلانی خیلی خوشتیپه و من باهاش احساس خوبی دارم????? » اون در جواب میگه:«منظورت اینه که من خیلی زشتم و با من بهت خوش نمیگذره???» .( دلت میخواد همونجا خفش کنی??????) . طرف چون یه همچین باوری نسبت به خودش داره هر تعریف از بقیه رو یه متلک به خودش تلقی میکنه. حالا این حرفا یعنی چی یعنی اینکه وقتی شما روی خودت کار میکنی (بماند که این آدما از پیشت میرن??????) اگه یه چیزی شنیدی این تویی که تعیین میکنی مثبته یا منفی. یاد جمله جالب شکسپیر افتادم که میگه:«هیچ اتفاقی خوب? یا بد? نیست بلکه طرز نگاه? شما به اون مسئلست که تعیین میکنه نوع اون اتفاق رو? .»باید نگاهمون?? رو نسبت به اون اتفاق عوض کنیم(قبول دارم کار سختیه?) و زمانیکه مثبت بشیم همونطور که گفتم یه آدم مثبت هر چیزی رو که بشنوه?? و ببینه??فقط جنبه ی مثبتش ? رو در نظر میگیره .

    یه مثال واقعی: یکی از آدمای ثروتمند و به ظاهر موفق فامیل اومده بود خونه ما ، منم توو اتاقم بودم و چون قبلا تجربه کرده بودم که این مجالس منفیه داخل اتاق موندم تا به کارام برسم??(یه نکته مهم بگم : درسته که میگم باید نگاهمون رو عوض کنیم ولی وقتی میدونم یه جایی ممکنه یه سری موارد منفی رو بشنوم? دیگه از جهالت منه?? که وارد اون شرایط شم و منو با یه سری افکار منفی تیربارون?? کنن بعد بگم خب من دیدم رو نسبت به موضوع عوض میکنم?? ، امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشین??)،که یهو این فامیلمون گفت:«اره دیگه یه وضعی شده ، فلانیو فلانیو فلانی لیسانس دارن و بیکارن و …» و همه هم طبق معمول تأیید کردن . حالا منیکه تازه لیسانسم رو گرفتم باید چ حسی داشته باشم؟؟????. اگه افکارم منفی باشه شروع میکنم به بدوبیراه????? گفتن به مملکتو وزیر وزرا ، ولی با خودم گفتم:«چ جالب آدمای ثروتمند و به ظاهر موفق هم این باورای غالب جامعه رو دارن و نمیتونن چیزای خوب رو ببینن?? ، خدایا شکرت که من چندصد قدم ازونا جلوترم????? .». به همین راحتی.

    یه مثال دیگه هم بگم چون واقعا دوست دارم شما عزیزان هم تجربه خوب من رو تجربه کنین: سریال افسانه جومونگ? که یه بار دیگه پخش شد و خانواده هم نگاش میکنن ، من یه صبح مشغول خوردن صبحانه بودم که این سریال هم در حال پخش بود(تازگیا تلویزیون نگاه نمیکنم? ولی قبلا دیده بودم این سریال رو)جومونگ توی یه شرایط به ظاهر خیلی بد قرار داشت که کلی اتفاق افتاد و آخرش دزدای دریایی قبول کردند که به جومونگ خدمت کنن ، من با خودم گفتم :«ببین پسر ??وقتی نیتت درست باشه و خودت و خدات رو باور داشته باشی?? خدا حتی دزدای دریای رو برای کمک کردن بهت رام میکنه ، خدایا خیلی دوووست دارم????.».

    دوستان همیشه جمله معروف شکسپیر یادتون باشه:«هیچ اتفاقی خوب? یا بد? نیست بلکه طرز نگاه? شما به اون مسئلست که تعیین میکنه نوع اون اتفاق رو? .»باید نگاهمون?? رو نسبت به اون اتفاق عوض کنیم.

    شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین ، دووووووستتتون دارم???? و خیلی خیلییییی موفق باشین .???

    خدانگهدار???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    ت ا شیرازی گفته:
    مدت عضویت: 3027 روز

    سلام به همه دوستان :

    امیدوارم که همگى روز زیبایى را شروع و یا به شب رسانده باشید. من به این باور رسیدم که همه چیزها را خودم خلق میکنم . یا میتونم از آن لذت ببرم یا با کلى فکر و خیال الکى حرف دلم و گوش ندم و منتظر نظر بقیه باشم و به جاى پرورش دادن ذهن خودم دنباله رو دیگران باشم. من همیشه به خاطر کارم توانستم فایل هاى استاد را گوش کنم و فقط یکبار آن ها را دیده ام. در قسمتى دیدم که استاد میگفت برأى آنکه از احساس بد به احساس خوب برسیم کافیست یک قدم به احساس خوب نزدیک شویم و با حرکتى مثل پریدن از روى یک کاشى به کاشى دیگر در ذهنم حک شد. من از هنگامى که زندگى جدیدى را شروع کردم هر وقت به مانع و یا احساس بدى بر میخورم شروع به حرکتى که استاد کرد میکنم و شروع میکنم به انجام آن، مثل بازى لى لى در بچگى و به دنبال پریدن از موانعم با خنده به دنبال راه حلى براى آن میگردم تا سنگ بازی زندگى ام را کمى دور تَر پرت کنم و یا با آن نقاشى بکشم . در همین حال کلى ایده هاى بهتر به ذهنم میرسد و کمى راحتتر آن را حل و تفسیر میکنم. بد نیست گاهى مثل بچها رفتار کنیم و کمى در دنیاى آنها سیر کنیم مثل بچها همه چیز را بپرسیم گاهى بدیهى ترین چیزها در جلوى چشمانان قرار دارند و ما آنها را نمیبینیم . من عادت دارم با صداى بلند تمام راهایى که رفتم و به نتیجه نرسیده ام را براى خودم میگم جورى که انگار دارم براى شریکم میگم بعد همه چیز دانه دانه به ذهنم میرسد. نکته دیگر اینکه فکر کنید امروز اولین باریست که به یک جاى جدید رفتید و اطرافتان را با همان اشتیاق و کنجکاوى نگاه کنید ، مطمئن باشید که همه چیز رنگ دیگر به خود میگیرد و به کل فرکانس جدیدى میگیرید و لبخند را نیز فراموش نکنید ، کافیست یک بار امتحان کنید تفاوت دید خود را کاملا احساس میکنید . در هر کجاى دنیا که هستید خوب و خوش باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    علی محمد خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2767 روز

    ?به نام خدای رحمان?

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان عباس منشی ام

    امیدوارم هر روز با قدرت بیشتر برای تغییر زندگی و رفتن به مدار های بهتر پیش برید?

    خدا را شاکرم که من را به این مسیر زیبا هدایت کرد و اجازه ای داده که خودم زندگی خودم را تغییر دهم و خالق آینده خود باشم?

    ورودی های ذهن من شامل:

    ورودی های روزانه ای که با اون ها رو به رو میشم.

    ورودی های گذشته ای که هنوز توی ذهنم مرور میشند و ورودی های الانم رو میسازند.

    راه های مقابله و تغییر اون ها در جهت مثبت:

    ورودی های روزانه ای که با اون ها روبه رو میشم:

    راه مقابله ورودی های حال حاضر و روزانه من از طریق حواس پنجگانه بنده به ذهنم مخابره میشوند که مهم ترین حواس تاثیر گذار ?حواس شنوایی و بینایی? هستش.

    برای مهار حواس شنوایی و دادن ورودی مناسب از طریق این حواس بنده هندزفری همیشه داخل گوشم میذارم و به ویس های استاد یا کتاب های صوتی که در مسیر موفقیت هست گوش میکنم

    برای مهار حواس بینایی و دادن ورودی مناسب کارم راحت تر هستش چون وقتی که من چیزی نمیشنوم کمتر نظرم جلب موارد دیگه میشه و اکثر اوقات یا چشمانم را میبندم که با تمرکز به ویس ها گوش کنم یا زمانی هم که مجبورم باز بگذارم به چیزهایی که به من حس آرامش و خوشحالی میده توجه میکنم مثل آسمان و ابرها و درختان و ….

    ورودی های گذشته ای که هنوز توی ذهنم مرور میشند و ورودی های الانم رو میسازند:

    راه مقابله فایل صوتی یکی از کارگاه های استاد رو گوش میکردم که استاد در ابتدای کار از دوستان حاضر در کارگاه پرسید ایا حاضرید فیلمی رو که دوست ندارید هزاران بار اون رو ببینید!!!

    در جواب استاد یکی از دوستان حاضر در کارگاه به شوخی گفت اگر یکی به زور مجبورمون کنه مجبوریم که ببینیم!?

    دقیقا کاری که مغز یا ذهن یا ضمیر ناخودآگاه ما داره چنین کاری را با ما میکنه یعنی طبق ورودی های نامناسب گذشته داره بارها و بارها ما رو مجبور میکنه که فیلمی رو که دوست نداریم ببینم که همین موضوع باعث میشه که باز همون ورودی نامناسب مرور و وارد ذهن ما بشه که حس ما رو بد میکنه

    نترسید راه حل هایی داره برای مقابله

    یه مقدار روز های اول مقابله با این ورودی های نامناسب سخت بود،یعنی هرچه قدر تلاش میکردم با این ورودی ها بجنگم یا از ذهنم خارجشون کنم نمیشد و بیشتر قوی میشدند

    تا اینکه یه روز به مطلبی برخوردم که نوشته بود قانون جذب مثل طناب میمونه و فقط میتونه چیزهایی رو که میخواهیم بکشه داخل و نمیتونه چیزی رو هل بده بیرون،همون موقع دینگم خورد و پیش خودم گفتم:

    من تا الان سعی میکردم زمانی که ذهنم به مرور خاطرات گذشته میپردازه اونا را بندازم از ذهنم بیرون و اشتباه کار من همین جا بوده،من میبایست فقط چیزهایی رو که میخواستم میکشیدم داخل و به اون ها اصلا کاری نداشته باشم

    و زمانی هم که یه فایل از استاد به دستم رسید که گفته بود برای تغییر باور ها فقط باید رنگ سفید رو روی سنگ سیاه بریزید قوت قلبم بیشتر و راه حلش رو پیدا کردم

    و از اون روز به بعد زمانی که این خاطرات یا فیلم های نامناسب میخواست توی ذهنم باز پخش بشه و ورودی تازه ای برای من بسازه و حس من رو بد کنه این چندتا کار رو میکنم:

    طوطی وار عبارات تاکیدی میگم(ابتدا ممانعت میکنه ذهنم ولی پس از چند دقیقه خودشم همراه میشه)

    خودم رو مشغول کاری میکنم(مثل کتاب خوندن یا کلیپ انگیزشی دیدن)

    سریع تصویر سازی و تجسم میکنم نسبت به اهداف اینده ام(البته اگه ابتدای راه هستید شاید این کار الان یه مقدار براتون سخت باشه چون ذهنتون تصویر سازی شما را میکشه به همون فیلم یا ورودی نامناسب)

    و هزاران کار دیگه…مثل اهنگ خوندن و ….

    دوستان این ها تجارب و موقعیت هایی بوده که بنده باهاش مواجه شدم،امیدوارم که اگر شخصی به مانند من درگیر این ورودی ها هست تونسته باشم کمک کوچکی بهش کردم باشم هر چند همه ی دوستان قوانین رو خوب درک کردند و به حمدالله در حد اساتید پیش رفته اند

    استاد عزیز و گران قدر ازت بسیار بسیار متشکرم،واقعا هر وقت سوالی مطرح میکنید بنده رو وادار به فکر کردن در مورد قوانین حاکم بر جهان هستی میکنید که مرور عالی برای بنده هستش?

    به امید و فضل خدا هر روز قدرتمند تر پیش برید و همه را در اوج خواهم دید

    تا هم صحبتی شما را به خدای رحمان میسپارم،شاد ، پیروز و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید،یا حق?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    مهدی مشایخی گفته:
    مدت عضویت: 3448 روز

    سلام به همه دوستان مثبت اندیش من

    چیزی که من تجربه کردم و برای من ثابت شده اینه که ما آدما از یک چیز بسیار میترسیم و حتی وحشت داریم…اون یک چیز بی پول شدن و جدایی از شریک عاطفی و ورشکست شدن و هر چیزی شبیه این نیست…بطرز خیلی تعجب آوری بزرگترین چیزی که ازش میترسیم خود ما هستیم…منظورم قیافه و رفتار خودمون نیست…اکثر ما به شدت از قوی شدن و پیشرفت خودمون میترسیم…شاید به این علت که بطور سیستماتیک در خونه و مدرسه و جامعه توانایی و ویژگی های خاصمون که ما رو متمایز میکنه سرکوب و یا تحقیر شده…به این دلیل که اطرافیان خواستند که ما رو به شکل معمولی و قابل هضم و استاندارد قابل قبول خودشون در بیارن…و الان بعد از گذشت سالها این پروسه در ما درونی شده به این صورت که ما ناخودآگاه خودمون رو مطابق متر و سلیقه های اطرافیانمون کردیم تا مبادا تغییر و پیشرفت ما باعث دلهره و اضطراب اونا بشه…

    حالا ربط این قضیه با سوال مطرح شده چیه؟ اینه که به محض تصمیم و اقدام برای تغییر به سمت بهتر شدن و قدرتمند شدن در هر جنبه ای از جمله اقتصادی یا جسمی یا روحی ناخودآگاه بیشترین مقاومت رو از خودش نشون میده و شروع به تولید نجواهای درونی منفی میکنه…

    بنظر من کنترل ورودیهای ذهن اگه منجر به تغییر نجواهای ذهنی نشه در واقع به هدف خودش نرسیده بنابراین بهترین و سریعترین راه که خودم هم الان دارم تجربش میکنم اینه که به محض ایجاد یک نجوای ذهنی منفی و ضعیف کننده در جوابش بگیم که این صدایی از ناخودآگاه است که در حال مقاومته…ناخودآگاهی که من رو ضعیف و بسیار معمولی میخواد و من قصد ندارم به این نجوا گوش کنم…با این کار انگار ناخودآگاه خلع سلاح میشه و کمترین مقاومت رو برای تغییر و جایگزینی باورهای جدید و مثبت از خودش نشون میده…

    امیدوارم نظرم برای دوستانم مفید بوده باشه…

    ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    Malek_success گفته:
    مدت عضویت: 2956 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و همراهان گرامی

    این اولین کامنت من در سایت هستش..از حدود یکسال پیش با استاد اشنا شدم و فایلهاشون رو گوش میکردم.تغییر من زمانی شروع شد که در بازاریابی شبکه ایی ثبت نام کردم چون از اون موقع با قانون جذب و مثبت اندیشی اشنا شدم اگر چه در خود زمینه بازاریابی موفق نبودم اما دیدی که نسبت به جهان هستی پیدا کردم باعث رشد و پیشرفت شخصی بنده شد. هر روز که می گذشت دایره شخصی بنده تنگ و تنگتر میشد چون به وجود آدمهایی که با من هم فرکانس نبودم میشدم. کارهایی که برای کنترل ورودیهای ذهن انجام میدم:

    1-اول صبح اهنگهای شادو انگیزشی گوش میدم

    2- در شبکه های اجتماعی صفحات موفقیت رو فالو میکنم یا در کانالهای موفقیت عضو هستم

    3-تلویزیون رو از زندگیم حذف کردم

    4-همیشه گفتگوهای الهام بخش با خودم دارم و جملات تاکیدی قدرتمندم رو با خودم تکرار میکنم

    5-هنگام برخورد با موقعیتهای سخت سعی در تغییر ارتعاش و تغییر احساسم, با پرسیدن سوالات مثبت میکنم

    6-همیشه با نگاه به گذشته و ارتباط دادن همه اتفاقات منفی و مثبت به این نتیجه میرسم که همه اتفاقات به صلاح من رخ داده و خداوند مهربان همیشه خیر و صلاح من رو میخواسته و اگه در لحظه سختی به سر میبرم حتما به سود من هستش

    7-همیشه شکرگذار خدواند هستم بابت تمام نعمتها و مهمتر از همه سلامتی و تندرستی

    8- برای نعمتهای دیگران شکرگذاری میکنم. خیلی فوق العاده احساس خوبی به من میده

    9-در ابتدا هر صحبتم با دیگران تحلیل میکنم که آیا گفتگوی ما مثبت هستش یا منفی و همیشه سعی میکنم اون گفتگو رو به سمت مثبت تغییر میدم

    10-تجسم و رسیدن به خواسته ها رو سعی میکنم همیشه انجام بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    اعظم سادات حسینی کیا گفته:
    مدت عضویت: 2954 روز

    سلام استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی

    من مدت 6 ماهه که با شما همراه هستم و به نقاط و نتایج خوبی رسیدم. سعی کردم ورودی های مثبت داشته باشم و رو خلق خدا حساب نکنم و همش در حال سپاسگزاری باشم برای هر آنچه هم اکنون دارمو اگر چیزی رو هم میخوام برای خدا مینویسم که خدایا از راههای حکیمانه و خردمندانه خودت برایم فراهم کن چون میدونم بهش توکل کنم منو کفایت میکنه و همه چی به خودی خود و به آسونی درست میشه. یه مطلب دیگه اینه که براش مینویسم خدایا من تجسم داشتنشو میکنم مهیا کردنش با خودت. حتی اگر تو مکانهای با انرژی منفی باشم برای خودم انرژی مثبت ایجاد میکنم و سعی میکنم فکر و حواسم و به سمتی دیگه ببرم و در بیشتر موارد هندز فری تو گوشم میزارم و فایلها رو گوش میدم. و به این نتیجه رسیدم که از حال خوب و خوشحالی و شادیه که اتفاقات خوب برام پیش میاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: