پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 43
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود بر همه دوستان
تا قبل از اینکه درباره تغییر باورها و کنترل وروری های ذهنی بدونم ، با تماشای هر فیلمی که خوشم میوند سخت باهاش درگیر میشدم و غالب موضوع و شخصیتهای فیلم میرفتم و مدتها بهش فکر میکردم و یا با خواندن کتابهای عاشقانه و موسیقی هایی که خبر از جدایی و خیانت و از این قبیل موضوعات داشت در غالب کسی فرو میرفتم که عشقش تنهاش گذاشته و رفته و داره به این موسیقی گوش میده و حتی اشک هم میرختم و جالب بود که همچین اتفاقی هم در زندگیم افتاد ، بدون اینکه دلیلی براش پیدا کنم.حتی بعد از ازواج هم کماکان با مشکلات از این قبیل از نظر روابطی و کسب درآمد و ثروت روبرو بودم و الان متوجه شدم که ورودیها مشکل داشت که خروجی درستی نداشتم تا اینکه چند سال پیش بطور اتفاقی در یکی از سمینارهای رایگان استاد عباس منش شرکت کردم. قبل از این کتابها و سخرانی های زیادی در اینخصوص خونده و دیده بودم. ولی این یکی انگار از جنس خودم بود و بطور خودمونی جذبم کرد.بعدش از یریق ایشون با قانون فرکانس و مدارها آشنا شدم و تصمیم گرفتم ورودی ها را کنترل کنم . تلویزیون و فیلم که وقتهای زیادی ازم میگرفت رو بسیار بسیار کم کردم و موزیکهای انرژی بخش و کلاسیک گوش میدم و روابط و کسب جذب ثروتم بسیار بیشتر شده و تونستم از منابع مختلف کسب درآمد کنم و اعتقاد دارم که لایق بهترینها هستم . و هرروز صبح سرساعت مشخصی از خواب بیدار میشم و شکرگذاری میکنم و اهداف اون روزم رو مرور میکنم . و هر روز قدمهایی رو به جلو برمیدارم و سپاسگذارم از خداوند بزرگ که قوانینش رو از طریق استاد عباس منش به من آموخت و تلاش میکنم که از طریق ایشان هرروز بیشتر و بیشتر یاد بگیرم. سپاس از شما همراه که وقت گذاشتید و مطالعه کردید
سلام استاد .سلام همراهان عزیزی که جزو شاگرداری خوب استادین و البته باعث دلگرمی منم هستین .
منم وقتی یه فایل میاد و میبینم این همه کامنت روی اون گذاشته شده حس خوبی بهم میده .دنیا داره خوب میشه و منم این وسط تنها نیستم نه من و نه شما ها رو هیچ جبری مجبور نکرده بیاییم و مسیرمون روبگیم .مسابقه هم بهونه است .بهونه اینکه بگیم تایید میکنیم چون تجربه کردیم و از ته دل ایمان آوردیم .
استاد میگن این خواسته ها باید براتون بدیهی باشه تا بهش برسین .به همین دلیله وقتی یه فایل میذارن ، اینهمه کامنت میاد که میگن حرف دل ما رو زدی .چون اینم بدیهی شده .بدیهی نه اینکه دیگه بهش حسی نداری و ذوق زده نمیشی ، یعنی اینکه با گوشت و پوست و استخونت حسش کردی و برات ثابت شده که خدا کارش خیلی درسته و پازلش خیلی قشنگ میچینه و ما فهمیدیمش و حسش کردیم .و وقتی یکی در موردش حرف میزنه با نهایت دلت تایدیش میکنی .
من دختر اولم و نوه اول ..
دختری که فاصله سنی زیادی تا بقیه اعضای خانواده نداره ولی دیدگاهاش کاملا متفاوته و دنیا رو به یه چشم دیگه میبینه …و این تفاوت اکتسابی بوده .برا همین هم تعداد منتقدایی داره بیشتر از طرفداراشه .. اما این ناراحت کننده نیست چون من خواستم تا تغییر کنم چون میخوام موفق باشم .
رفتم دنبال الگو که ببینم بزرگان چه رفتارهایی و دیدگاهایی دارن .روزای اول میخواستم به اجبار و سختی خودم رو عوض کنم، دوس داشتم لایف استایل زندگیم رو به سبک خودم تغیییر بدم (سبک غذایی و تناسب اندام- آموزشی و پیشرفتی ، زندگی شخصی و..) ولی خیلی مصنوعی بود ، در بیرون همه چی خوب بود ولی من تو خلوت خودم عوض نشده بودم و خودم میفهمیدم دارم نقش بازی میکنم و این اذیتم میکرد.من از ته دل میخواستم تغییر کنم و شبیه الگوهام بشم ولی هر چقدر تلاش میکردم نمیشد نا امید شدم ، خواستم بیخیال بشم ولی نمیشد .اینقدر ذهنم درگیر چگونگی این مسیر بود که شب و روز تو فکرم بود .متن انگیزشی میخوندم .فیلم وکلیپ و صوت و …گوش میدادم ولی این ناامیدی همچنان بود.نمیفهمیدم چرا ناامیدم و از طرفی چرا بیخیال نمیشم.میدونستم باید راهی باشه .راهی که اینقدر منو تغییر میده که خودمم باور نمیکنم .
میدونستم یه جای باورهام ایراد داره .یعنی این شده بودآویزه گوشم که استاد میگه هر چیزی که میخواهی و نمیشه چون باور نداری.به خودم تلقین میکردم که من باور دارم میشه ولی ذهنم حتی این دروغ رو هم میفهمید .
تو همون درگیری های ذهنی ، بلند شدم تا با درگیری فیزیکی ذهنم رو آزاد کنم .چون شنیده بودم خودت روسر گرم چیز دیگه ای کنی از فکر میایی بیرون و خواستم امتحان کنم .شروع کردم به تمیز کردن کمدم یه کتاب کوچیک 40 صفحه ای دیدم .به اسم هدیه اثر اسپنسر چانسون که 7-8 سال پیش یه دوست بهم هدیه داده بود ولی هیچوقت نخونده بودمش چون حس میکردم شبیه کتاب رازه و حرفا همه مثل همن .منم که اون روزا کلی سرم پر بود از این مطالب دیگه دوس نداشتم تکراری گوش بدم .
تصمیم گرفتم بخونمش .فوق العاده بود .نمیدونم چرا تا به حال نخونده بودمش .
تو این کتاب بهم گفت وقتی ناراحتی دو تا دلیل داره : یا از گذشته دلخوری و داری حسرت میخوری که چکار هایی میتونستی بکنی و نکردی – یا از آینده بزرگی که میخوای میترسی و چون هنوز باورش نداری جرات اقدام نداری .و اینجوری داری حال رو از دست میدی .
فهمیدم راز کارم اینه ذهن من درگیر ترس از آینده است .ترس از اینکه نمیشه … ترس از اینکه همه تغییراتت رو ببینن مسخرت میکنن و هیچکس باورت ندار-ترس از تنهایی و ترد شدن از جمع ..
فهمیدم چون مسیرم اشتباه بود تا اینجا به خواسته هام نرسیده بودم ..برا همین بود نمیتونستم روی خودم کنترل داشته باشم.چون نمیدونستم ریشه ناراحتیم از چیه .
فهمیدم چیزی که به سختی به دست بیاد عادت خوب نیست و نمیشه و عادت خوب عادتیه که همه واقعی بودنش رو حس کنن که هر جا رفتی هرکسی تو رو به اون عادت بشناسه نه بگن ادعایه و نقش بازی کردنه..دیگه از ترد شدن نمیترسم چون نمیخوام معمولی باشم .
مثلا : چون فکر میکردم تناسب اندام باید با سختی و ورزش و .. به دست بیاد خودم رو مجبور کرده بودم به بیداری اول صبح و ورزش شدید و نخوردن ولی فهمیدم اشتباه محض بود .من داشتم خودم رو مجبور میکردم سحرخیز باشم و ورزش کنم و میدونستم این مسیر دارم خودم رو گول میزنم و شاید بعد از رسیدن به تناسب اندام رها بشه .
یا اینکه چون فکر میکردم همسر مناسب نیست یا سخت پیدا میشه ناراحت بودم و از مجرد موندن میترسیدم.چون تو خواسته من همسریه شبیه رویاها و افکار خودم .ذهن باز و مثبت اندیش و پر تلاش و آینده نگر …چون تو اطرافم این مورد کم دیده میشد ، چون همه فقط از ترس مجرد موندن تن به یه ازدواج عادی داده بودن ، یا اینقدر براشون ازدواج بدیهی بود که به معیارای دلخواهشون فکر نکرده بودن و فقط به خاطر بدیهی بودن ازدواج کرده بودن منم میترسیدم که به اون مسیر برسم.
ولی الان که آرومم ، اطرافم نمونه هایی میشنوم و میبینم که تو ذهنم این حس رسیدن به شخص مورد نظر واقعا بدیهی شده .
بدیهی یعنی من با تمام وجودم و از ته اعماق قلبم به این نتیجه رسیدم که هیچی برای خدا غیر ممکن نیست .و خدای من کارش درسته و پازلش رو خوب میچینه .فهمیدم کار من فقط اینه روی خودم کار کنم تا اونی بشم که هم خودم دوس دارم و هم همه اطرافی هام ، من باید لایق شخصی بشم که خواستمه و اینجوری رسیدن به اون کار سختی نیست ..
دوستای خوبم .وقتی استاد میگن باید خواسته جزو بدیهیات بشه تا بهش برسی .حس میکنم این نیست که برامون عادی بشه و هیچ هیجانی وقتی بهش رسیدیم نباشه ..بلکه اینه که برای داشتن هر چیزی ، باید با تمام وجود حسش کنیم .با گوشت و پوست و استخونمون درکش کنیم.نعمت حضورش رو و شیرینی داشتنش رو اینقدر واقعی بدونیم که لحظه ای بهش میرسیم ، از شوق انتظارش و رسیدنش فقط بگیم خدا بازم بزرگیت رو شکر..
وقتی اینجوری میشه که ما میتونیم به همه بگیم این خواسته آرزوی ما بوده و بهش رسیدیم و شما هم هر خواسته ای رو از اعماق قلبت بخوای بهش میرسی..
من تغییر کردم و حتی لایف استایل زندگیم رو به دست آوردم ، چون راه کنترل افکارم رو برجسمم پیدا کردم.میدونم چطور ترس و حسرت رو تشخیص بدم و بهشون گوش ندم .و فهمیدم رمز موفقیت اینه که ذهنت رو درگیر اون کنی تا اطرافت پر بشه از اون الگوها و قدم به قدم بی هیچ عجله ای شروع کنی به اقدام کردن و
رهرو این نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود ..
من الان واقعا نمیتونم آهنگ منفی و خبر منفی گوش بدم چون ذهنم ناخوادگاه فیلترش فعال میشه و این مباحث رو درک نمیکنه و واقعا خندش میگیره یا تاسف میخوره که چرا مردم اینهمه ناله میکنن یا فقط بدی رو انتشار میدن و ذهن من میفهمه دلیلی نیست که منفی گوش بدی..
من الان واقعا نمیتونم هر غذایی بخورم -هر لباسی بپوشم و هر جایی برم .عمدی نیست.اجباری هم نیست فقط عشقه و ایمان و شناخت خودم که چی واقعی مفیده و چی ظاهرنمایی و تبلیغ و نقش بازی کردنه
دیگه سعی نکردم خودم رو ثابت کنم ولی الان همه به عینه بهم میگن تو با ما متفاوتی ،
این افراد دو دسته اند :
افرادی با تایید کارهام خوشحالم میکنن که مسیرم درست بوده و عمیق بودن رفتارم باعث شده اون ها راستی کارم رو درک کنن ..
و افرادی با نقدر کردن و تندروی میگن که شما غیر منطقی هستی و میخوای چشمت رو روی واقعیات ببندی ..این افراد از عزیزان خیلی نزدیکم هستن و این حرفهاشون واقعا گاهی خیلی ناراحتم میکنه ولی دیگه وقتی احساس تنهایی میکنم به خودم نمیگم هیچکی دوست نداره و تو خلوتم گریه نمیکنم.. فقط خدا رو شکر میکنم که تو جمعشون هستم و سایه شون بالای سرمه و چون میدونم من تغییر کردم میفهمم که اونا اشتباه نمیگن و ازشون دلخور نمیشم ..
من هنوز موفق نشدم..هنوز به خواسته هام نرسیدم..هنوز ابنتدااااای راهم ولی خیلی آرومم و به خاطر آرامشم هزار بار شکر ..
آرامش رهایی از طوفان نیست ، بلکه زندگی کردن در دل طوفان است …
آرزو میکنم براتون همیشه آروم باشین و پر از مهربونی ، حتی اگر هیچکس قدر مهربانیتون را نداند ..زیرا این ذات و سرشت ماست و ما خدایی داریم که جبران همه نداشته هاست .
زندگیتون پر از آرامش خدایی
متنتون خیلی زیبا و آرامش بخش و فوق العاده بود،
بهترین هارو براتون آرزومندم دوست عزیز.
ممنونم از همراهی شما …
موفق و سربند باشی
سلاااااااااام به همگگگگگگگی
بمب انرژی مثبت وارد میشود خخخخخخخخ
روشهایو که من استفاده میکنم و کلا از استاد عزیزو بزرگوارمم یاد ورفتم براتون میگم …فقط کلا این روشها رو بایددددد اننننقدر تکرار کنی که دیگه خوراکت بشه کنترل ذهنت …
و قبل از هرچی مهمه که باووور داشته باشی که این روشها جواب نیده و جهان ،جهان باورهاست یعنی اگه تو دلت اینارو مسخره بدونی و الکی خودتو گول نیزنی که نه منم خوشبخت میشم منم ثروتمند میشم خداوکیلی به هیچ جایی نمیرسی …ینی خیلییییی مهمه که یه سرسوزن شک نداشته باشی که جهان،جهان باورهاست
قبلنا استاد که میگفتن روی باورهاتون کار کنین فکر میکردم که مثلا ساعت هفت تا هشت صبحانه ساعت هشت تا نه مثلا جلسه اول عزت نفس بعد نه تا ده گوش دادن به بلورهای صوتی خودم ..ولی الان یاد گرفتم هررررررر لحظه دارم روی باورهام کار میکنم ….کلا مثل روزه گرفتن باید روی ورودیهای ذهنت کنترل داشته باشی …واقعا این طوریه اگه میخواین نتایج متفاوت بگیرین باید مثل روزه گرفتن که مجبورین خوردنو اشامیدنو کنار بذارین ..سعی میکنین غیبت نکنین و به هر حال هرکاری ک باعث شه روزتونو باطل کنهه انجامش ندین باید این طور روی ورودیهای ذهنتون کنترل داشته باشین ..باید روی خودتون کار کنین ….و لازمه اگاهانه این ماررو انجام بدین
من همیشه فکر میکردم که چون خونوادم از خودم مهمترن همیشه وقتمو در ااختیارشون میذاشتم و اوایل که با سایت اشنا شدم و به شدت به فایلها گوش میدادم و پدرو مادرم از اینکه همش میرفتم اتاق و تو رپیای هودم غرق بودم اعتراض میکردن و منم همش عذاب وجدان داشتم ..بنابراین دوره عزت نفس رو تهیه کردم…بیشتر ارزش خودمو دونستم و ووووووو خووووودموووو پیدا کردم …و برای خودن ارزش قایل شدم ..و دیگه اصلا برام مهم نبود و همش به این فایلها گوش میدادم حتی وقتی میومدم پیش خونوادم هندس فری تویه گوشم بودو فایلهای استادو گوش میدادم و کمم کم خدااااشاهده حرفهای منفی اونها در مورد همه چی تغییر کرد ..و هر موقع که یه حرفی میزدند که واقعا انرژی منفی داشت من به جای تمرکز روی حرفهای اونها فقط به تضاد اون فکر میکردم و از اون تضاد برای بهتر کردن بلورهام استفاده میکردن ..مثلا اگه میگفتن کار نیست ..همه چی گرون شده
من تو ذهنم سریع میگفتم این همه کارو مشاغل روز به روز بیشتر میشه ..هرروز موقعیتهای ثروتمند شدن بیشتر میشه و خواهشا دوستان من حدودا دو ساله عضو این سایتم باورررر کنین من هرروز باااارها این کارها رو انجام دادن …باید انقدر تکرار کتین اصلا ناخوداگاه این کارها رو انجام بدین
و اینکه خودم اگاهانه افرادی رو که دوست نداشتم باهاشون رابطه داشته باشم اومدم از تو لیست گوشیم حذف کردم و کم کم مهمونیایی رو که دوست نداشتم برم کم کردم …
و هرجام که مثلا مهمون میومد ..و هندس فری نداشتم به هر حال یا تو محیط کار اگه یه حرف منفی میشنیدم و یا غیبت میکردن …به راحتی یه سوال میپرطیدم و ملا بحثرو عوض میکردم و
و یا اگه مثلا شده تو یه جایی بودم که نتونستم محیط رو ترک کنم و چند نفر باهم صحبت میکردن و نتونستم افسار صحبتهاشونو دستم بگیرم و یا اینکه میدونیتم که طرف زیادی عاشق بحث کردنه …اصلا تحت هیچ شرایطی باهاشون بحث نمیکردم
چون اینم یکی از کارهایی که بااااااااید اگگگگگاهااااانه انجام بدین بحث کردن رو از رفتارهاتون حذف کتین ..نخواین به مسی ثابت کنین که این قوانین جواب میده ..نخواین ثابت کنین که به شددددت مسخرتون میکنن ..من خیلی سرم اومده و مسخره شدم و الان حتی یه بارم نشده من بحث کنم و تو ارامش خودم دارم رو باورهام کار میکنم ..به هر حال بحث نکنین و تو شرایطی که گفتم نمیتونین محیط رو ترک کنین و این صحبتهام هی داره زده میشه من تنها کارز که انجام میدم اینه که به رویاهام فکر میکنم که خیییییییییلی نیاز به تمرکز بالایی داره …شما باید انقدددددر تو رویاهاتون غرق بشین ..و انننقدر تجسم و تخیل کنین که به راحتی بتونین رویاهاتونو تجسم کنین و اصلا دیگه حرفهای اطرافیانتونم نمیشنوین و و خداوکیلی اوایل اصلا نمیتونستم تجسم کنم تا نیومدم تجسم کنم همش داشتم به حرفهای اونا گوش می ادم ولی چیزی که از همه مخمتره خودتونین و رویاهای فوق العادتون نه حرفهای بی ارزش اونا ….
به هر حال برای کنترل ورودیهای ذهنتون یه جهاد اکبر میخواد …واقعا من تلویزیون .افراد نا مناسب ..کانالهای تلگرام که فقط مال استادو موسیقیو دارم رو اگاهانه حذف کردم و هرروززززز و هر لحظه دارم روو باورهام کار میکنم و فایلهای استادو گوش میدمو و شما باید اننننقدر این کارها رو تمرین کنین که خوراکتون بشه کنترل ورودیهای ذهنتون
ان شاالله تونسته باشم کمکتون کرده باشم
در پناه الله یکتای مهربان ،شاد،سالم،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید.
سلام دوست عزیز دنیای آرامش
من با بحث نکردن خیلی خیلی موافقم واقعا باید حرف استاد رو گوش کنیم من هم خیلی بحث می کردم مسخره می شدم، بی افکار یهودی بهم نسبت دادند، بهم می گفتند ایمانت مشکل داره و…
خواستم بگم درکت می کنم که در هیچ شرایط نباید با کسی بحث کرد و فقط با خودمون و باورهای خودمون کار کنیم.
جالبه این رو هم بگم همون کسائی که من رو مسخره می کردند از گوشه و کنار می شنوم می گن فلانی خیلی اخلاقش خوب شده همیشه خندانه و دیگه مثل قبل گرفته و ناراحت نیست!؟
جالب نه
من به این نتیجه رسیده ام که اگر ما خودمون رو درست کنیم جهان اطراف ما نیز زیبا می شود و افراد هم فرکانس خودمون رو به سمت خود جذب می کنیم
همیشه سربلند و عزتمند باشید
سلام اقای آسوده …..بله دقیییییییییقا اولین کسانی که بهم میگفتن تو واسه این بحث نمیکنی چون کم میاری خونوادم بود و الان دقیقا کسانی که روش منو پیش گرفتن و اصلا بحث نمیکننن و تازه حتی تو مهمونیام توصیه میکنن ..خونوادم هستن … سپاسگزارم ز شما دوست عزیز
دوست عزیز خیلی کامل توضیح دادین.سپاس از شما
سلام وعرض ادب خدمت استاد عزیزم و تمام اعضای خانواده صمیمی عباس منش… من اولین کاری که کردم روی شنیده ها و دیده هام کار کردم… دور شدن از فضای مسموم صدا سیما ک اکسیژن خالص نصیبم شد و از یک سری افراد که خود به خود دور شدم… و ضبط صدای خودم ک همیشه گوش میدم و تمرکز روی اهدافم ک البته احساس میکنم همه دوستان این تمرینات رو انجام دادن و در نهایت مقابله نکردن با شر چون هیچ شری وجود نداره مگه به واسطه افکار خودمون… سپاسگزارم
به نام خدای یکتای مهربان بخشنده
درود به شما دوستان عزیز و استاد بزرگوارم
خدا رو هزاران بار شکر و سپاس به خاطر هدایتی که به من ارزانی داشته و من رو در مسیر سعادت و خوشبختی قرار داده، همینکه من درخواست کردم کردم او با دست و دل بازی اجابت کرد و راهو بهم نشون داد و خدارو بازم هزاران بار سپاسگذارم از اینکه من رو هیچوقت تنها نگذاشت و نخواهد گذاشت و با من در این مسیر همراهه و همه خوبی ها و خوشبختی های عالم رو برای من مقدر ساخته :)
از روزای اولی که با استاد عزیز اشنا شدم شش ماهی میگذره و تجربیات من در طول این مدت من رو هر لحظه به شگفتی وامیداره طوری که حتی اگر توی محل کارم هستم همه چیزو رها میکنم و پامیشم و دقایقی قدم زنان با سپاسگذاری و هیجان و شادی بیش از اندازه از وجود اینهمه نعمت توی زندگیم لذت برده و به خودم و استاد عزیزم و دوستان گلم درود میفرستم
واقعا جای شکرش باقیه بخاطر اینهمه هدایت و قدرتی که توی زندگیم دارم و احساسش به من قدرتی خارق العاده میده تا بتونم با انرژی بسیار بیشتری به سمت پیشرفتم حرکت کنم
اوایل اشناییم با قوانین جهان هستی که استاد به کرار و با تاکید فراوان در فایل های رایگان ارئه میدادن زیاد برام باورپذیر نبود تا اینکه تصمیم جدی گرفتم بر باور مطالب گفته شده و دیدم بعد از 30 سال عمری که داشتم الان تازه دارم طعم زندگی لذت بخش رو میچشم و میفهمم و درک میکنم که خالق زندگیم خودم هستم و نه هیچ کس و هیچ چیزی بیرون از من، باور کردم این رو که خودم هستم که تمام اتفاقات خوب و بد رو دارم و داشتم بوجود میاوردم و بوجود میارم و اینکه اگه من خودمو برای مدتی از جامعه نه به طور فیزیکی بلکه به طور ذهنی و فرکانسی دور کنم تغییرات شگرفی توی زندگیم اتفاق میوفته و دقیقا و عینا همینطور هم شد
بشدت ایمان اوردم به قوانینی که استاد عزیز میگفتند و من هر لحظه به خودم میگفتم که پس چرا همه زندگیم اینارو نفهمیدم نشنیدم ندیدم و جایی نخوندم؟ به خودم گفتم که دیگه مهم نیست گذشته ای که داشتم برای قبله و گذشته و باید رها کرد و برای پیشرفت به جای حسرت خوردن رو به جلو حرکت کرد و دست از متهم کردن دیگران برداشت (که این اواخر هم توی بخش عقل کل سایت سوالی پرسیده بودم که دوستان فرهیخته جواب های بسیار عالی و محکم و مفیدی دادن که باعث شد دیگه با خیال راحت رها کنم گذشته رو و به ادامه مسیر بپردازم تا اینکه بخوام بنشینم و تمرکز کنم روی دیگران و مسئولیت تمام زندگیم رو پذیرفتم )، چرا به راحتی پذیرفتم که خودم مسئولم؟ به خاطر نشانه هایی که در ابتدای اشناییم با استاد عباسمنش عزیزم توی زندگیم دیدم و به من اثبات شد که “خودت باعثش هستی چون و چرا رو بزار کنار و حرکت کن”
خودمو به کلی از جامعه کندم و اجازه ندادم هر چیزی وارد ذهنم شه چون همونطور که میدونید اگه باوری بسازید که قدرتمند باشه و بعدش با ادم های قبلی باز بشینید مثل قبل بحث کنید به خودتون صدمه وارد میکنید و باعث میشین که پسرفت کنین، این رو یاد گرفتم که دیگه به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی با کسی بحث و جدل نکنم، چرا به این نتیجه رسیدم؟ چون چند وقتی بود با بقیه درگیر میشدم بخاطر باورهای قوی که دارم نه برای اینکه حال کسی رو بگیرم چون فکر میکردم که میتونم مفید واقع شم و زهمونطور که زندگی خودم متحول شد زندگی دیگران هم تغییر کنه و بقیه هم طعم خوش لذت رو بچشن ولی اشتباه من همینجا بود که تصور میکردم با برخورد و مطرح کردن باورهای جدیدم میتونم باعث شم انسان ها تغییر کنن ، اینطور نشد و اطرافیان بشدت عکس العمل نشون میدادن و باعث میشدن که من بعضی جاها توی باورهام به مشکل برخورد کنم، پس نبیاد به خودتون اجازه بدید تا با دیگران در مورد باورهاتون صحبت کنید، چون بازخورد منفی دریافت میکنید، میپرسید چجوری؟ چون ورودی های ذهن افراد نا اشنا به این قوانین بشدددددددددت منفیه و همش درگیر جنگ و خونریزی و مشکلات اقتصادی و در یک کلمه بدبختی های دنیا هستن و از طرفی هم به هیچ عنوان نمیخوان تغییر کنن و از وضعشون راضی هستن با اینکه کلی بدهی و قسط وام و صدها مشکل دیگه دارن، به این نتیجه رسیدم که ادم ها زمانی هدیایت میشن که خودشون، قط و فقط و فقط خودشون بخوان که تغییر کنن و درخواست کنن اونم فقط از خداوند تا به موقعش شرایط و افراد مناسب سر راهشون ظاهر بشه
تلویزیون و سایت های خبری و اخبار و رو به کل حذف کردم از زندگیم و دیدم که چقدر راحت میشه شادی رو بدست اورد در حالی که قبلا به خاطر نا آگاهی خودم کلی زور میزدم تا بتونم غم و اندوه و افسردگی و پریشانی رو از خودم دور کنم که نمیشد، دوستان اخبار و رسانه های جمعی بشدت تاثیر منفی میزاره روی ورودی های ذهنتون، من به راحتی همشو حذف کردم، به راحتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتی خیلی این کار اسونه، خودتونو بکنید از دنیا و بدبختیاش تا ببینید چجوری خداوند خوشبختی و خبرای خوبو وارد زندگیتون میکنه، به هر کس میگم من هیچ اخباری پیگیری نمیکنم تعجب میکنه میگه مگه میشه ادم بی خبر باشه از دنیا؟ میگم اره بابا چرا که نشه؟ D: من اینکارو کردم شد تو هم میتونی :) همینکه از کل اخبار و حواشی دنیا که واقعا سمن، یک سم کشنده خطرناک که زندگی ادما رو نابود کرده خودمو جدا کردم در کمال ناباوری خبرای خوش از اینور و اونور به گوشم میرسید و هنوزم که هنوزه میرسه، باورتون نمیشه، سرکار که هستم همکارا همه بشدت منفین ولی وقتی به من میرسن از ادمای پولدار و ثروتمند صحبت میکنن که البته با نگاه حسر و کینه ای برخورد میکنن با این افراد که من میخندم و میگم خوب تو هم میتونی پولدار شی بابا :)))) دوستان تا وقتی رسانه توی زندگیتون هست نمیتونید این باور خطرناک که “ثروتندان ادم های پستی هستن و از راه دزدی ثروتمند هستن” رو در ذهنتون کمرنگ کنین، بهتون قول میدم هیچوقت این باور رو عوض نخواهید کرد با این باور که “انسان های ثروتمند انسان های شریفی هستند که با توکل به خداوند و با باور های عالیشون به ثروت ناب رسیدن” تا وقتی که رسانه ها توی زندگی شما هستن پس همین الان یعنی همین الانی که درحال خوندن این متن هستید برید و تلویزیون رو کامل جمع کنین و و تحت هیچ شرایطی به سایت های خبری سر نزنین یک بار برای همیشه مرسی :)
در محل کارم با ادمهایی روبرو هستم که هر روزشون رو باغیبت شروع و با غیبت تموم میکنند، جالب اینکه همهگی هم ادم های بدبختی هستن حتی مدیر و روئسای شرکتم و مشکلات و بدبختی ها از سر و کول زندگیشون بالا میره و اصلا هم متوجه نیستن که دارن چیکار میکنن، تجره شخصی خودم اینو بهم ثابت کرده که نمیشه با گفتن این جمله که ” غیبته حالا بیخیال” موقعیت رو به نفع خودم عوض کنم و هیچوقت جواب نداد، تنها موقعی که من بی توجهم جواب میده و تنها راه رهایی از دست این افراد اینه که وقتی طرف مقابلتون داره پشت سر کسی حرف میزنه شما بخندید ، بله درسته فقط بخندید بلند هم بخندید ، نترسید هیچ اتفاق بدی نمیوفته فقط ازتون علتشو میپرسن که چرا میخندین؟ جواب بدین که داشتم به فلان مسئله توی دوران تحصیلم یا رابطه با همسرم فکر میکردم و یهویی اومد به ذهنم گفتم با تو در میون بزارم و شروع کنین به گفتن یه موضوعی که یه اتفاق جالب و بانمک یا اصلا در مورد خود اون شخص هست و با اینکارتون به راحتی میتونین همه چیزو تغییر بدین و فرد مقابل هم کلا یادش میره که درمورد چه چیزی داشت صحبت میکرد، این راه خوبیه بنظرم هر چند بعضی اوقات اگه راهی به ذهنتون نمیرسید فقط محل رو ترک کنید تحت هیچ شرایطی نگید نه ممکنه ناراحت شن، فقط برید و دور شید ازشون
اینو من امتحان کردم و دیدم نتیجشو که هر چی بیشتر از خودتون بپرسید که چرا آدمهای دور و برم غیبت میکنن و بابت این مسئله ازار بدید خودتونو این هی بدتر میشه، هی پر رنگ تر میشه هی بیشتر میبینید و برخورد میکنین با کسایی که غیبت میکنند و در نتیجه هی ورودی ذهنتون مغشوش تر و پراکنده تر میشه، هر چی بی توجه تر باشید کمتر و کمتر میشه و جوری میشه که اصلا نمیشنوین کسی از دیگری بد بگه
ادم های زیادی میبینم که روزانه دارن به دست خودشون خودشونو نابود میکنناونم با گوش دادن به موسیقی های ناجور و غم انگیز، تو تمام بخوردام با این اشخاص سعی کردم بهشون بفهمونم که خودشون با دست خودشون دارن زندگیشون رو نابود میکنن ولی هیچ تغییری و تاثیر پذیری ندیدم، تنها کاری که میتونم بکنم اینه که خودم موسیقی شاد گوش بدم تا دیگران ببین منو و شاید اومدن و دلیل شاد بودن من رو خواستن بدونن و اونوقت من بارشون توضیح خواهم داد که موسیقی که دارن توجه میکنن مناسب نیست و باید شیوه زندگی رو عوض کنن :)
کتاب هایی که بهم حس خوبی میدن رو هر روز میخونم، آهنگی که هر وقت گوشش کنم منو به فرکانس شادی و انرژی مثبت هدایت میکنه رو هر روز گوش میدم، در صحبت در مورد موضوعاتی که به من ایمان و یقین بیشتری میده اصرار میکنم و بیشتر و بیشتر حرف میزنم، از برخورد با ادم هایی که هم فرکانسی هستند و باعث پیشرفتم میشن لذت میبرم و بیشتر و بیشتر باهاشون تعامل دارم، با دیدن صحنه هایی که لذت میبرم و نشاط بخش هستن اونا رو هی توی ذهنم مرور میکنم و اگه صحنه ای نامناسب ببینم سعی میکنم بهش بی توجه باشم تا خود بخود از ذهنم حذف شه، از انجام کارهای بیهوده که فقط وقتم رو تلف میکنند اروم اروم دوری میکنم مثلا من بشدت به بازی های کامپیوتری علاقمند بودم ولی الان مدتیه که خیلی خیلی کمرنگ شدنه توی زندگیم چون وقت کش هستن و بعد از بازی کردن یک بازی کامیوتری چون حس هدر دادن زمان رو همیشه دارم سعی میکنم دوری کنم تا اونجا که میتونم و هی این توانایی تمرکز بر روی قانون 80/20 رو دارم با پیشرفت ارام ارام و قدم به قدم خودم پررنگتر میکنم و مرتب به خودم گوشزد میکنم که الان چه کار مهمی باید انجام داد؟، حتی اگه شده فقط یک کار مفید پیدا کنم(خوندن کامنت های دوستان عزیزم تو سایت استاد عباسمنش) و کار مهم دیگه ای به ذهنم نرسه (که فعلا نمیرسه D:) فقط و فقط سعی میکنم همون رو انجام بدم و وقت ازادم رو صرف انجام فعالیت های مفید کنم، خدارو صد هزار مرتبه شکر این چند روزه تونستم یکی از عادت های بسیار بد و زشتی که داشتم رو کنار بزارم و امیدوارم با تکیه به خدای مهربون و قوانین تغییر ناپذیرش دیگه تکرار نکنم اون رفتارها رو و تمرکز ذهنیم رو بزارم روی پیشرفتم و برای سلامتی جسمی و روحی خودم و کمک کردن به خودم برای کسب موفقیت پایدار و همیشگی این مسیر رو همیشه ادامه خواهم داد تا اولا خودم به سعادت دنیوی واخروی برسم و ثانیا دنیا رو جای بهتری برای زندگی سایرین کنم
سپاسگذارم بابت وقتی که برای خوندن صحبت های من گذاشتین دوستون دارم :)))
سلام اقای حسین زاده خندیدن درموقع غیبت به منم کار داده خیلی تجربه هاتون خوب بود
خوشحالم بابت عملکردتون
امیدوارم درتمام زمینه های زندگیتون موفق وپایدار باشید
درود خداوند به شما خانم شادکام مرسی بابت نظرتون سپاسگذارم :)
پیروز و قدرتمند و بیخیال و شاد و سلامت و ثروتمند باشید هم در دنیا هم درآخرت انشالله
ممنون و تشکر سلام مارو به خانواده محترمتون برسونید امیدوارم
شما هم در تمام مراحل زندگیتون پیروز و موفق و سربلند باشید
با سلام خدمت همه دوستان عزیز و با آرزوی سلامتی و ثروت و سعادت روزافزون
من برای کنترل ورودی های ذهنم و برای رسیدن به حس بهتر از معجزه سپاسگزاری خیلی استفاده میکنم و خیلی نتیجه گرفتم صبح که از خواب بیدار میشم اولین کاری که میکنم سپاسگزار خداوندم هستم بابت شب آروم و خوبی که داشتم و شکرگزاری میکنم بابت فرصتی که خدا بهم داده تا یه صبح دیگه رو ببینم یه روز دیگه رو با شادی آغاز کنم همینطور در هر لحظه و در همه حال تمرکزم رو روی نکات مثبت هر چیزی میزارم و بابتش خدارو شکر میکنم اگر به ناخواسته ای بر بخورم میدونم که نباید در برابرش مقاومت کنم و نباید به نکات منفیش فکر کنم چون قدرتش رو بیشتر میکنم در اینگونه موارد از قانون روی برگرداندن استفاده میکنم و توجهم رو از اون نکات منفی برمیدارم و روی نکات مثبت زندگی و روی زیبایی ها و موهبت های الهی میزارم و میدونم که خودبخود اون ناخواسته از زندگیم دور میشه کار دیگه ای که میکنم اینه که همیشه به خودم یادآوری میکنم که هیچ چیز در این جهان و هیچ چیزی در زندگیم قرار نیست تا ابد باشه و همه روابط و آدمها به مدت محدودی در این دنیا هستند و زندگی من هم در این دنیا تا مدت زمان مشخصی هست پس ارزش نگران بودن و اضطراب داشتن رو نداره و باید در این فاصله فقط خوش باشم و طوری زندگی کنم که حال خوبی داشته باشم اینطوری خیلی راحت از اشتباه و خطاهای دیگران گذشت میکنم و با این دید نگاه میکنم که همه ما از روح خداوندیم و ارزشمندیم در کنترل ورودیهای ذهنم از اخبار دور شدم تلویزیون و روزنامه و دنیای مجازی رو کنار گذاشتم اگر در جمعی صحبت از موارد منفی باشه یا اون جمع رو ترک میکنم و یا موضوع بحث رو خودم عوض میکنم و در مورد فراوانی و نعمت و خدا صحبت میکنم همیشه با خودم جملات تاکیدی رو تکرار میکنم و باورهامو تقویت میکنم و میدونم که خدا فقط خیر و برکت و شادی و سلامتی و ثروت برام میخواد و خدا خیر مطلقه پس خودم رو کاملا وصل کردم بهش و میدونم همیشه در آغوش خداوندم و میدونم که دنیا داره به سمت پیشرفت و شکوفایی و رشد حرکت میکنه پس نگران کمبودها و محدودیت ها و حوادث نیستم میدونم اگه ما توکلمون به خدا باشه و تسلیم واقعی باشیم بهترینها در زندگیمون اتفاق میفته هیچ وقت نگران بهم خوردن رابطه یا از دست دادن کار یا درآمد یا از دست دادن سلامتی نیستم چون میدونم دست من در دست قدرتمندترین نیروی جهان هستیه که با قدرت بینهایتش کل جهان رو اداره میکنه و من در دایره حمایت الهی خودش قرار دارم و هیچ انرژی منفی و ناملایمتی نمیتونه وارد این دایره بشه طبیعت رو خیلی دوست دارم و اغلب اوقات جهت رسیدن به حس بهتر و رهایی از انرژی منفی به طبیعت میرم و یا لااقل عکسها و فیلمهاش رو از اینترنت میبینم ذکر لاحول و لاقوه الا بالله خیلی بهم انرژی مثبت و حس خوب میده هر وقت ترس یا نگرانی به سراغم بیاد سریع ذهنمو میبرم به سمت این ذکر و زیاد با خودم تکرار میکنم از قانون رهایی زیاد استفاده میکنم و به خواستم نمیچسبم از وقتی با این قوانین آشنا شدم بیشتر عاشق خدا شدم و ایمانم قویتر شد و یکی از سپاسگزاری هایی که انجام میدم همینه به خدا میگم شکرت که به من فرصت دادی که نعمتهات رو ببینم و شکرت که میتونم ازت سپاسگزاری کنم عاشقانه تر از قبل و با توجه بیشتر از قبل نمازم رو میخونم و روی تک تک کلماتش تمرکز میکنم در کل در همه امور خودمو خدام و کاری به چیزای دیگه ندارم کاری به سیاست جنگ بیکاری زلزله خیانت بیماری و….که در جامعه به شدت رواج داره ندارم همیشه ذهنم به سمت خداست و با خودم تکرار میکنم دست من در دست قدرتمندترین نیروی جهانه با اینکار ورودیهای ذهنم رو کنترل میکنم و در هر لحظه و هر مورد در طول شبانه روز به چیزهایی توجه میکنم که جنبه مثبت اون قضیه باشه مثلا در مورد همین زلزله های اخیر من یه حدیث از امام صادق رو شنیدم که فرمودند زمین لرزه از نعمات الهیست جهت پیشرفت بشر مانند باران که نعمت الهیست و مدام به جای غصه خوردن و نگران بودن این حدیث رو با خودم تکرار میکردم و حسم بهتر میشد خلاصه که کل کاری که من در کنترل ورودیهای ذهنم و بهتر شدن احساسم میکنم اینه که به اون جنبه از قضایا توجه میکنم که جنبه مثبتش باشه و احساس آرامش و اطمینان بهم میده و در پایان یه بیت از مولانا که خیلی با خودم تکرار میکنم اینه خوش باش که هر که راز داند داند که خوشی خوشی کشاند در پناه الله یکتا باشید شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند و در جمع خانواده بزرگ عباس منش
سلام به استاد عزیز ودوستانی که زندگی عالی انقدری براشون مهم هست که اینجا هستند.
بزرگترین واولین سپاسگزاری که من همیشه کردم واولین قدمی که کانون توجهم رودربدترین شرایط متمرکز کرده،قانونمندی جهان.چراکه احساس آزادی،اختیاروامیدی میده که گارانتی همیشگی زندگی وحس جبر ومحکوم بودن رومیگیره ازمون.
ازنظر من حتی کانون توجه رومتمرکز کردن به خواسته هامون وتعیین خواسته ها وهدفمندی،انگیزه واشتیاق میخواد که حالا این دوحالت:یا ما لااقل یه ذهن سفید داریم ومشتاقیم وکنجکاو اینکه ببینیم نتیجه استفاده ازقانون روکه دراین صورت با تکنیکهای کنترل کانون توجه که در قانون آفرینش 1یادگرفتیم (سناریو نویسی اول صبح،ساختن جمله تاکیدی،صحبت درمورد خواسته،تجسم،حذف تلوزیون وقدرت سوال و….)،براحتی میتونیم کنترل کنیم،چون درحالت خوب ونرمال همه کاری میشه کرد وباورها درشرایط بد خودشون رو نشون میدن.حالت دوم موقعی که انقدر ممکن حال بد ومنفی داشته باشیم که حتی انگیزه وحال استفاده ازاین تکنیکها روهم نداشته باشیم.حالا راهکار وتجربه من:
تواین موقعیت اول باید فاصله فرکانسی روکم کرد.چجوررری؟قویترین اهرم معجزه سپاسگزاری چون به سرررعت سطح ارتعاش مثبت رو میاره بالا(درحد اثر کردن آمپول)وآنچنان حال خووبی میده که مغز آمادست که خواسته ها مشخص بشه وبا کنترل توجهات بااستفاده ازچیزهائی که یادگرفتیم بریم به سمتشون.
سپاسگزاری خودش یه مهارت که بااید باوجودمون یکی بشه وعادت ناخودآگاه بشه (باورهای بنیادین همیشه دربدترین شرایط نشون میدن خودشون رو)وشخصیتمون بشه واسه همییشه درهر شرایطی .کتاب صوتی معجزه سپاسگزاری راندابرن معرکست که تازه متوجه میشیم چههه موهبتهائی هست وزاویه نگاه روتغئیر میده کاملا.وبا اطمینان میگم قبل ازهرتکنیک ودوره ای استفاده کردن ازش،بستر حاصلخیزی روبرامون مهیا میکنه که بعدش با توجهاتمون کاملادیگه ذهن جهت پیدا کنه.
حالا یه تجربه بیشترین فاصله فرکانسی من:
روزی بوده که حتی حال گوش دادن فایل سپاسگزاری ونوشتنشم نداشتم.تواتاقم بودم که به ظاهر چیز خاصی هم نداره.شرووع کردم ممنون خدا شدن واسه وسائل ولباسهام ورختخواب و….وتک تکشونو بوس کردم.8هزارتومان توکیف پولم رو انقدر بوسیدم وسپاسگزاری کردم که به نیم ساعت نکشیده 5میلیون واریز شد واسم 11روز زودتر ازموعد که درحیرت موندم.یعنی دراین حددد سریع الوقوع.بوسیدن تک تک موهبتهائی که دم دست،خییلی واسم کارساز بوده. وبسرعت حالم روخوب کرده.
2-بعدازاین،نوشتن باورهای جدید وخوندن وضبط صدام وگوش دادن عالی که چقدر موثر تونزدیک کردن آدم بخودش.
3-خوندن نظرات کانال بسیااار در باورسازی وحال خوب ومتمرکز کردن ذهن وتوجهات موثر چون واقعی واینم چیزی که همیشه منو بخودم نزدیک کرده وانگیزم روبیشتر.
4-موبایلم چند سال پراز فایلهای صوتی وکلاسهاست که دیگه واقعیت وعادتم شده که هیچ اشتیاقی به داشتن موزیک دیگه ندارم.درحدی که حتی وقتی نمیدونم چی گوش بدم اون لحظه شانسی رویه فایل میزنم ودقیقااا اون چیزی مناسب حال اون لحظه ام(یه چیزی مثل فال حافظ دوران نوجوانی?)
5-دی وی دی های دلخواه جای ماهواره تلویزیون روگرفته واسم.
6-فکر کردن به زندگی استاد ودوره کردن روند پیشرفت حیرت انگیز زندگیشون که جلو چشمام اتفاق افتاد یجورائی.چون شاگرد حضوری قدیم بودم واینائی که میگن خیلیاشو ازنزدیک دیدم وبسیارر برام لذت بخش وانگیزه بخش زندگیشون توآمریکا وفایلهای تصویری ازاونجا.
7-ودیدن عکس کسائی که دوستشون دارم تو موبایلم.
درآخرم مرسی ازاین سوال ونظرات همگ که باعث متمرکز شدن کانون توجهات شد
سلام تارا جون عالی بود منم همیشه از وسایل منزلم تشکر میکنم از ماشین و خونه ولباسا و وسایل اشپزخونه م تشکر میکنم ومیگم ممنونم دارین بهم خدمت میکنید اونوقت به طرز معجزه اسایی بهترشو میخرم
خوش به حالت استاد رو از نزدیک دیدی الان همه آرزوشونه استاد رو ببینن و جالبه همه میخان برن فلوریدا همسایه استاد بشن کاش یه کشور خیلی خوب و عالی بهمون میدادن همه عباسمنشی ها اونجا زندگی میکردند ?????
با سلام به همه دوستان که در راهه موفقیت با سرعت قدم برمیدارن به ویژه داداشه گلم و استاده عزیز عباس منش.
خواستم در مورد یکی از تجربههایه خودم که پس از کار رویه باورمان اتفاق افتاد و چند تا نکنه کوچیک صحبت کنم.
من از بچگی وقتی در معرض هوایه سرد قرار میگرفتم و یا باد به سرم میخورد سریع سردردهای بدی میگرفتم و مادرم میگفت تو از سر سرمامیخوری و سینوسات زود سرما میخوره و……
تا اینکه فایله استاد در مورده تسلط ذهن بر جسم رو گوش دادم….
بعد دنباله مثال گشتم و دیدم حتی آدمی هست که در زیره برف لخت میخابه ویا افرادی در تبت زندگی میکنن که در معرض سرما و باده شدید هستند و یا در قطب،اما مشکله منو ندارن….
خوب پس اگه اونا میتونن چرا من باید ضعیف باشم و سردرد داشته باشم…
شروع کردن به کار رویه خودم و دادنه حسه خوب و اینکه این یه باوره غلطه که من سینوسام سرما میخوره…
الآن که میگم مو به تنم سیخ شده ولی باور کنید فقط با فکر و کنترله احساساتم به سمته نکاته مثبت در کمتر از 1ماه….
میتونم به جرات بگم با کمترین لباس و بدونه هد بند یا کلاه در هوایه سرده زمستون و بدترین بادهایه منطقه ما قرار میگیرم بدونه کوچکترین سردرد یا سرماخوردگی….شکر…
دوستان اوایلش خیلی ذهنم مقاومت میکرد ولی چندتا راهکار دارم که تو هر زمینهای نمیزارم کلا حسه بد بهم غالب بشه..
1.تا ذهنم شروع به نجوا میکنه سریع با خودم شروع به حرف در مورده آرزوها و چیزهایی که حس خوب میده میکنم و تجسم میکنم آرزوهامو که بدستشون آوردم و الآن دارم ازشون لذت میبرم…
2.تا حسم کلا میخاد بد بشه سریع به خودم میگم ما از خداییم و قراره پیشه خودش برگردیم و حسه آرامشه عجیب و نشاطه خاصی ازینکه قراره دوباره خدارو ملاقات کنم و از این مکان برم بهم دست میده…
3.تا یه صحنه به ظاهر بد میبینم تو خیابون یا هرجا که باشم اگه بتونم سرمو برمیگردونمبه یه صحنه دیگه مثله یه ساختمومه قشنگ یا یه ماشینه زیبا یا یه بچه کوچیککه میخنده و….یا اینکه به گونه ای اغراق آمیز صحنه رو سعی میکنم جوری جلوه بدم که مطمئن بشم این صحنه زیباست….
4.دائم به خودم میگم که من همیشه در بهترین زمان و بهترین مکان با بهترین آدما و بهترین اتفاقات برخورد میکنم و چون هی با خودم این جمله رو تکرار میکنم تا یه اتفاقی میوفته که ذهنم میخاد نجوا کنه که حسمو بد کنه سریع میگم نه! من تو بهترین شرایطم پس این اتفاق مطمئناً خوبه و به صلاحه منه….باور کنید تا اینجور فکر میکنم واقعا همون لحظه یا یکم بعدش یه اتفاقه دیگه میفته که متوجه میشم واقعا به صلاحم بوده و من به این میگم معجزه….
5.تمرینه شکرگزاری که هر روز صبح و شب انجامش میدم….دوستان این تمیرین کمکم میکنه که صبح تا شب و حتی وقته خواب به یاده خدا باشیم و ببینیم چقدر نعمت،ثروت،قدرت،الهامات،معجزات،روابط خوب و به طوره کلی دستهایه خدا تو زندگیمونه و تا قبله این تمرین ما آنها رو نمیدیدیم و بهش دقت نمیکردیم…به نظرم همین تمرین به تنهایی میتونه در تمامه شبانه روز حالمونو خوب نگه داره…
دوستان یه دنیا حرف دارم که بخوام باهاتون بگم ولی فعلا اینا کفایت میکنه تا حسه منو متوجه بشین…
از خدا سپاسگزارم که تونستم این احساساته خوبمو با شما تقسیم کنم….
همتونو دوست دارم….استاد عزیز شمارو ویژه چون وسیلهی خیر و دستی از سویه خدا به سمته من بودی….
به قوله استاد مهربونم:شاد،سلامت،ثروتمند و همیشه موفق باشین.
سلام خدمت همه دوستان عزیز
باعرض سلام خدمت استاد عزیزم که از این راه دور بردستان پراز محبتشون بوسه میزنم وتا پایان عمر سپاسگذارم از اینکه وارد زندگی من شدن و تمام سوالات منو پاسخ گفتن
جواب سوال طرح شده من الان به مدت 4ماه میباشد که با فایل های استاد اشنا شدم واز همون زمان شروع کردم که به تمام تمرینات عمل کنم
من هر زمان که فکر یا حرف یا تصویر منفی میبینم یا میشنوم که منفی هست مثبت میکنم و با خودم تکرار میکنم وهر زمان ی فکر منفی به سراغم می آید بلافاصله ذهنم مشغول ی چیز دیگر میکنم بسته که کجا باشم ذهنم پرت میکنم تا فکر منفی ازذهنم برود.مرتب فایل ها رو گوش میکنم
که حتی مامانم چند بار تذکر بهم داده ومن سعی کردم بدون دعوا وپرخاشگری کار خودم انجام بدم
تلویزیون اصلا نگاه نمیکنم واگر جایی باشم که مجبور به دیدن باشم ذهنم درگیر باورهام میکنم
دیگه بحث نمیکنم
وتماما روی باورهای که دارم تمرکز میکنم
واز همین حا از استادم بخاطر این باورها تشکر میکنم
به نام خدای حامی، عاشق و توانمند
سلام به همه دوستانی که با قلبم دیده ام و میشناسمشان
لطفا این راهکارهای منو بخونید تا جواب بگیرید من که خودم خیلی راضیم… خدایا شکرت…
من اول سه جمله میگم، بعد بوسیله این سه جمله و با توجه به سوال مسابقه راهکارهامو ارائه میکنم:
سه جمله اساسی: «1٫ 100% تمامی خواستههای ما -به اندازه ای که خواستهمون برای خودمون شفاف باشه- قبل از درخواستمون مستجاب میشه؛ یعنی محقق میشه!! 2٫ بین محقق شدن خواسته و این که به خواستهمون برسیم تفاوت وجود داره!! 3٫ برای رسیدن به خواسته مون نباید خواسته مون رو دوباره تولید بکنیم و فقط باید کاری کنیم که اونو دریافت کنیم !!!»
سوال مسابقه در مورد سه موضوعه: «چکار کنیم که بیشتر در احساس متناسب با خواسته مون بمونیم»، «چکار کنیم که ترس و نگرانی نسبت به خواسته مون نداشته باشیم»، «چکار کنیم که حتی در شرایط ناخوشایند توجه به نکات مثبت داشته باشیم»
راهکارهای من بر اساس سه جمله اساسی:
1٫ من تمامی خواسته هامو یکبار از خدا میخوام و یک خواسته رو دوبار از خدا درخواست نمیکنم.
چون میدونم که این تعهد خدا به ما بوده و خواسته من از طرف جهان اون تولید شده و در جایی منتظره برم برش دارم:). هیچ نگرانی ندارم و میدونم که اون ماشین یا خونه یا هرخواسته ای که داشتم مختص من تهیه شده و به پستچیِ کائنات دادنش تا برسوندش درب منزل من. البته بارها با خیال راحت خودمو با ماشینی که یکجایی منتظر منه تصور میکنم و کلی حال میکنم اما این تصور به منظور «درخواست» نیست به منظور لذت بردن از چیزیه که دارمش.
2٫ از خدا میخوام کلی نشانه به من نشون بده!!
مثل سامانه رصد محموله های پستی میمونه!! همیشه هم خداهم کلی نشونه نشونم میده که بعضیاش خوشایند منه بعضیاش ناخوشایند. برای هردوشون خدا رو با یک جمله ثابت شکر میکنم و با اون نشانه های خوشایند به کارم ادامه میدم و با نشانه های ناخوشایند به خودم میگم فکر کن و اصلاحش کن. یک صدایی از خودم ضبط کردم که هی توش -با دو ثانیه مکث- تکرار میکنه: خدایا شکرت، شکرت، شکرت خدایا، با تمامی قلبم شکرت. در روز خیلی وقتا توی گوش چپمه و هر اتفاقی که میفته (خوشایند یا ناخوشایند) دو ثانیه وقت دارم یک نکته مثبت پیدا کنم تا با همراه با صدای خودم زیر لب بگم خدایا شکرت …
3٫ «هی به خودم میگم خواسته تو نساز، لیاقتتو برای خودت اثبات کن»
«چون تلاشهایی که من میکنم با هدف بُروز و نشان دادن لیاقت خودم به خودم هستش و از جنس محقق کردن خواستهم نیست. اون خواسته قبلا محقق شده است». لطفا دقت کنید من متناسب با درخواستم کاری میکنم که بتونم درخواستمو دریافت کنم نه این که درخواستمو بسازمش. مثلا اگه من فلان ماشینو میخوام نمیام بگم چون این تخصصو بلدم میرم کار میکنم بعدش مردم استقبال میکنند و ازم میخرند بعدش … بعدش ماشینو میخرم. این ساختن هدفه نه دریافت هدف و با جمله های اساسی من در بالا تعارض دارند. من فقط کارهایی میکنم که به خودم ثابت شوند که دیگه لیاقت دریافت خواسته مو دارم بنابراین خواسته من به من میرسند. یعنی میرم از تخصصم استفاده میکنم و خلاقیتی میکنم تا زمانی که دلم بهم بگه واقعا گل کاشتی و واقعا فلان ماشین حق توئه. بنابراین من به هیچ وجه به دیگران، یا امکاناتی که دیگران دارند یا حتی استعدادهای فوق العاده و زیبایی و علمی که خودم دارم «تکیه نمیکنم تا خواسته مو بسازم» بلکه از اونا کمک میگیرم که قانع شوم دیگر لیاقت دریافت چنین خواسته ای رو دارم. اینجاست پستچی زنگ درب را میزند و با کمال احترام خواسته من را به من تقدیم میکند.
خدایا شکرت با این سیستم زیبایی که در جهان گذاشتی، خدایا شکرت، شکرت ، شکرت خدایا، شکرت، با تمامی قلبم شکرت
عالی بود بله وقتی چیزی رو رها میکنیم درواقع به دستش میاریم
ممنونم دوست خوبم