پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 61
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام انکه خالق تمام زیبایی هاست
با عرض ادب واحترام خدمت همه دوستان واستاد عزیز
مدت زیادیست که با فایلهای موفقیت درگیرهستم وروی خودم تست کردم به این نتیجه رسیدم هرزمان وهر چقدر روی خودمان کارکنیم به همان اندازه نتیجه میگیریم به نظر من قدرتمند ترین روش توکل به خداوایمان داشتن به توانایهای خودمان شناسایی راههای تغییر باورهاوجایگزین کردن باورهای قدرتمندوگوش کردن فایلهای استاد صحبت کردن با خودمان در جهت اهداف سوال کردن از خودمان ایجاد انگیزه دوری ازمنفی بافی وگوش کردن به ان حذف تلویزیون وکانالهای غیر مفیدو مشخص کردن راه ورودی به ذهن از طریق یکی ازحس های ششگانه تاثیر گذار ساختن ارتباط برقرارکردن ومصاحبه باثروتمندان اقدام کردن وپا روی ترسها گذاشتن وبروز کردن اطلاعات وارامش داشتن وخیلی از راههای دیگر میباشد.
سلام به همه دوستان و همراهان عزیز , دستندرکاران محترم سایت و استاد گرامی آقای عباسمنش .
در مورد بحث توجه بهتر و بیشتر به نکات مثبت و تبدیل آن به یک عادت و احساس خوب دایمی ,چند نکته کلیدی و مهم از یافته ها و تجربیات فکری و عملی خودم را که فکر میکنم برای درک این موضوع بسیار اساسی است بطور خلاصه و کوتاه بیان میکنم . امید انکه به کار سایر دوستان هم بیاید .
نکته اول در این مورد متعلق توجه و فکرماست . همه ما میدانیم که انچه را که در طول زندگی و بمدت طولانی به آن توجه کنیم آن چیز به بخشی از ما تبدیل میشود . به بیان دیگر توجه و باور دراز مدت ما نسبت به یک موضوع خاص , ما را تبدیل به آن چیز میکند یعنی هویت ما را تغییر میدهد . حالا بسته به اینکه متعلق فکر و خواست ما خوب یا بد باشند میتواند ماهیت درونی ما را از جنس آن موضوع بنماید و در نتیجه تمامی رفتارها , گفتارها و سرنوشت ما بازخورد آن شکل و ماهیت جدید میشود . بنابراین هرچه متعلق فکر و خواست ما بهتر و ارزشمندتر باشد ماهیت ما نیز هم رنگ آن خواهد شد و هر چه آن زشت تر و بی ارزشتر باشد ارزش درونی ما بیشتر خواهد شد . از این روست که عارفان گفته اند که اگر میخواهید قدر و قیمت شما بی نهایت شود باید که شریفترین و ارزشمندترین عالم را که آن خود خداوند است را متعلق توجه خود قرار دهید و بی دلیل نیست که عارفان همه از توانایی های مافوق طبیعی برخوردارند چرا که با توجه مداوم به باری تعالی , هویت آنها بشکل خداوند دگرگون می یابد و آنها به تواناییهای او دست پیدا میکنند .
نکته دوم انکه صرف توجه مداوم به چیزی میتواند نیروهای پراکنده ذهن را در جایی جمع کند و به آن قدرت بدهد مانند انکه وقتی یک عدسی را در معرض نور آفتاب میگذاریم همه نوری را که بر سطح آن برخورد میکند در کانون عدسی جمع میکند و گرما و سوزش چند برابر به آن میدهد . بنا براین بسیار مهم است که اگر میخواهیم در زندگی به موفقیت های بزرگ در هر زمینه ای نایل شویم باید که کانون تمرکز و توجه بر آن چیز جمع شود و از پراکندگی ذهن و خاطر خود بشدت دوری کنیم .
نکته سوم آنکه توجه و تمرکز ناپیوسته , منقطع و کوتاه مدت نمی تواند ما را به جایی برساند و بلکه ما را بیشتر مایوس و سرخورده میکند . توجه به این نکته بسیار مهم است که اصولا رشد , تربیت و موفقیت امری پیوسته , متصل و دایمی است و هر گونه شکاف , رخنه و خلا در میان آن میتواند جا برای فکرهای ناخوشایند باز کند و به مرور ما را از رشد و تکاملمان باز دارد و به گذشته بدمان برگرداند . بی دلیل نیست که در مذاهب مختلف , پیروان خود را به گفتن ذکر های مخصوص سفارش می کنند . ذکر را که میتوان یاداوری مداوم با توجه و تمرکز بر موضوعی خاص ترجمه کرد همان کارکرد توجه و تمرکز به چیزهای مثبت را دارد که در هر دو حالت انسان را از شرایط نامناسب بودن به شرایط عالی و دلپسند می رساند . حال با درک این سه موضوع میتوانیم به اهمیت اساسی امر توجه و تمرکز بر نکات مثبت بیشتر پی ببریم .
بعنوان یک اصل کلی باید گفت برای انکه بدانیم به چه چیزهایی توجه کنیم باید ابتدا بدانیم بر چه چیزهایی تمرکز نکنیم زیرا مشکل ما ابتدا با چیزهایی است که به نادرستی بر ان تمرکز کرده ایم . پس لازم تا ابتدا انها را از مرکز توجه خود خارج کنیم و رفته رفته خلا پیش امده را با افکار مثبت دایمی پر کنیم .
تغییر مرکز توجه از افکار و خواسته های ناشایست به افکار عالی و زیبا , نیاز به یک مهندسی معکوس دارد یعنی همانطور که افکار ناشایست به مرور و رفته رفته وارد ذهن ماشده و بر فضای ذهن ما غلبه کرده اند و حالت کودکی ما را که سرشار از زیبایی و شور و تازگی بوده است را به زشتی و پلشتی تبدیل نموده است, باید آهسته و پیوسته نیز به حالت اولیه خود برگرداند . در واقع اولین قدم شناسایی افکار منفی و مخرب است یعنی انکه ما دستهای آلوده ذهن منفی گرا را در همه ارکان زندگی خود ببینیم و وخامت اوضاع را بدرستی درک کنیم . مشخص است که بدلیل قدرت این افکار در ما , ایجاد افکار مثبت و باورهای قدرتمند ابتدا کاری دشوار و شاید نشدنی باشد زیرا که هرچه هم که فکرهای مثبت را وارد ذهن خود کنیم بدلیل ریشه دار بودن افکار منفی و فنداسیون سخت و محکم ان , غلبه افکار مثبت میتواند دچار اشکال اساسی و گاه نا امیدی فرد شود . بنابراین پس از شناسایی افکار منفی لازم که خود را مدام از مواجه با ان دور نگه داریم . شاید این کار برای مدتی در درون ما ایجاد یک خلا و بی وزنی کند اما بمرور که از مواجه با افکار منفی خود را دور نگه میداریم کم کم احساس به داشتن افکار مثبت و خوب در ما بیدار میشویم و رفته رفته میتوان با توجه به نکات مثبت و داشته های خودمان , این فضای خالی را پر نمود .
اینکه چه چیزهای مثبتی باید متعلق فکر باشد ما بنظرم که چندان سخت و دشوار نیست . لازم نیست تا همیشه با داشتن چیزهای بیرونی این حس خوب در ما ایجاد شود . ما میتوانیم از موضوعاتی آغاز کنیم که بیشترین نزدیکی و همراهی را با ما دارند . بنابر این ابتدا توجه و تمرکز ما میتواند به نزدیکترین و بدیهی ترین داشته خود یعنی حس بودن معطوف شود . حس بودن تنها حسی است که میتوانیم ان را در هر حال و و ضعیتی داشته باشیم و بر آن تمرکز کنیم چرا که بودن بزرگترین نعمتی است که اکنون ما ان را داریم و این نعمت بزرگ شامل همه فرصتهایی میشود که ما میتوانیم با ان به هر انچه میخواهیم برسیم و این بزر گترین و مهمترین دارایی ماست که هیچ ثروتی با ان برابری نمیکند . حس بودن حسی است که همواره و در همه حال با همه انسانها وجود دارد و هیچ کس در مورد آن احساس نقض و کمبودی در کیفیت ان ندارد بنابراین تمرکز بر حس خوب بودن و سپاسگزاری از ان علاوه بر بسط فرصتهای ما , میتواند تبدیل به یک احساس خوب دایمی شود که همواره باماست و چونکه هیچگاه از ما جدا نیست .
پس از ان میتوان بر بسیار چیزهای دیگری که معمولا با ما هستند و همواره میتوانیم انها را مورد توجه خود قرار دهیم تمرکز کنیم مانند تمرکز بر حس خوب سلامتی , احساس خوب کارکردن درست اندام های بدنمان و بعد رفته رفته ان را به سایر چیزهای دیگر زندگی گسترش داد .
طبیعت بالاترین حس خوب را در ما ایجاد میکند بنابر این تمرکز بر طبیعت از رفتن به کوه , دریا , جنگل گرفته تا نشستن در یک پارک و یا در دست گرفتن یک برگ و یا یک گل و لذت بردن از آن و حتی دیدن تصویر عکاسی شده از طبیعت کارهای بسیار ساده ایی هستند که بدون هزینه ای میتوان صرفا با توجه و تمرکز مداوم به ارتعاشی عالی و شعفی دایمی دست یافت .
کلیدی ترین و کارامد ترین تکنیکی که برای ایجاد تمرکزی دایم و پیوسته میتواند همواره انسان را در وضعیتی عالی و شاد قرار دهد شروع نقطه تمرکز از داشته های بسیار کوچک زندگیست . در فرهنگ ژاپن جشنی وجود دارد بنام جشن چای . این جشن معمولا در صومعه و یا باغهای زیبا برگزار میشود . در جشن چای همه شرکت کنندگان با لباسهای زیبای خود حاضر میشوند و در مدت جشن همه در سکوت کامل تنها متوجه زیبایی های انجا و یا صدا پرندگان و قل قل سماور چای میشوند و فکر خود را همراه با کفشهای خود در بیرون از محوطه جا میگذارند . صرف چای با آداب خاصی انجام میشود و در اخر همه شاد و مسرور از انجا خارج میشوند . این جشن چای چیزی نیست بجز یک چای خوردن ساده که ما آن را بسیار پیش پا افتاده و عادی انجام میدهیم . نکته مهم در این جشن آن است که همه چیزهایی که ما در زندگی از کنار آن بسادگی و با بی اعتنایی رد می شویم , بسیار مهم و قابل توجه هستند و بعبارتی دیگر چیزی پیش پا افتاده و غیر مهم در زندگی وجود ندارد و انچه افریده شده همه کلهم اجمعین مهم و قابل اعتنا هستند و توجه به هر یک از انها میتواند در ما احساسی خوب را ایجاد کند . بنابراین وقتی یک چای خوردن ظاهرا ساده دلیلی برای جشن گرفتن دارد پس تمامی زندگی ما با همه امکانات و لوازمی که جهان هستی در اختیار ما قرار داده یک جشن تمام عیار و باشکوه است که هر لحظه میتوان خود را در ان جشن مشاهده نمود و خود را سرشار از لذت بی پایان هستی کنیم .
اما در بین همه داشته ها و خواسته های ما , مهمترین و اساسی ترین حقیقتی که میتواند تمرکز ما را بشدت تحت تاثیر قرار دهد و ما را در سرخوشی و شادی بی زوال وارد نماید و حتی در بروز مشکلات و مصایب نیز ما را از تنشها و پلشتی ها در امان دارد وارد شدن در حوزه فرکانس خداوند است یعنی تغییر مرکز فکر از خواستهای ارزان قیمت چسبناک به رفتارهای معنوی پر ارزش . البته منظور از این تغییر فکر , صرفا تغییر کانون توجه و دغدغه هاست و تبدیل هر چیز در زندگی به مفهومی معنوی والا صرف داشتن امکانات فراوان و ثروت بخودی خود هیچ مانعی برای ایجاد رفتارهای معنوی و رشد انسان نیست . حوزه فرکانس خداوند شامل آن وضعیتست که در آن هر فکری که از ذهن ما میگذرد و هر چه در ما اتفاق می افتد ردپای خداوند دیده شود. درک درست این موضوع که خداوند قدرت مطلق است و توجه به قدرت مطلق میتواند ما را به ان متصل و از ان قدرت بهره مند گرداند یعنی چنانکه گفته شد بدلیل انکه ذهن ما بر هر چه توجه و تمرکز مداوم کند از جنس ان میشود پس برای رسیدن به توانایی و احساسی عالی فارغ از هر رنجشی باید که با توجه و تمرکز بر این حوزه معنوی به بهترین حالت ممکن دست یافت .
تجربیات خوب من با استفاده از مطالبی که گفتم دقیقا از زمانی شروع شد که احساس کردم طوفانی از افکار منفی در ذهنم در حرکت است و من مدام با تمرکز به انها خودم را در نبردی دایمی و بی پایان با انها قرار داده ام و بازخورد انها را که در زندگی خود دیدم تازه به نوعی بیداری در خود رسیدم که چگونه با تمرکز بر اشخاص و اتفاقات ناخواسته انها را در زندگی نگه داشته ام و اجازه عبور و رد شدن از انها را سلب نموده ام . پس با تغییر کانون توجه خودم از ناخواسته ها , بعد از مدتی ارام ارام و برخی سریعا انها از زندگی من خارج شدند . این بار برای رسیدن به حالتی بهتر و سرشار از ارامش , توجه و تمرکز خودم را بر نزدیکترین چیزهایی که در کنارم وجود داشت همچون تمرکز بر سکوت و ارامش اطراف , توجه و تمرکز به طبیعت که بسیار در تلطیف حال من کارایی داشت , توجه به ذکر و نیز تمرکز بر داشته هایم مانند سلامتی , خانواده و بسیار چیزهای دیگر توانست من را از حالت ناخوشایند گذشته عبور دهد و به حالی خوب و عالی برساند .
سلام به استاد گرامی و دوستان عزیز
خیلی خوشحالم که در این جمع قرار دارم و دارم مطالب ارزشمندی رو میخونم . برای اینکه خودم رو راضی کنم که بیام و نظرات رو بخونم خیلی تلاش کردم . اصلا قصد نداشتم خودم کامنتی بزارم . با اینکه حدود 4ساله با قوانین و استاد آشنا شدم و به قول استاد به موفقیتهایی رسیدم که قبلا برام فقط در حد آرزو بود ولی وقتی بهشون رسیدم اینقدر راحت و آسون بود که شاید یادم میرفت اینها روزی بزرگترین خواسته های من بود که حتی فکر نمیکردم بتونم بهشون نزدیک بشم چه برسه بدستشون بیارم
مطالبی رو که الان دارم مینویستم شاید مستقیم با سوال مربوط به مسابقه در ارتباط نباشه ولی فکر میکنم گفتنش برای خودم و شاید عده ای خوب باشه.من قصد نوشتن نداشتم اما از اونجاییکه یاد گرفتم صدای درونم رو بشنوم و بهش اعتماد کنم و احترام بزارم واسه همین این مطالب رو مینویسم
من طی این 4سال به موفقیتهای بزرگی رسیدم که قبلا فکر میکردم برای اینکه بهشون برسم باید کلی هزینه کنم و کلاس برم شاید تا حدی بدستشون بیارم ولی با انجام تمرینات و احترام به قوانین در یکسری از زمینه ها خیلی پیشرفت کردم . مثلا در روابط هروقت خواستم بهترینها رو تجربه کردم و میدونم اگه بخوام میتونم بهترین روابط رو داشته باشم بدون اندکی شک و تردید و هراس اما برای من روابط هیچوقت اولویت اول نبود شاید به همین خاطر تونستم در این مورد خوب رشد کنم چون به چگونگیش فکر نمیکردم و نگرانی ای هم نداشتم اما در زمینه ای که برام همیشه یکی از پررنگترینها از وقتی یادم میاد بوده رشد خاصی نداشتم و این موضوع خیلی باعث ناراحتی و ایجاد حس بد در من میشد تا جاییکه تونست این اواخر منو به ناامیدی برسونه و احساس خستگی برام ایجاد کنه در حدی که به خودم گفتم این یکیو انگار نتونستم بهش مسلط بشم نتونستم یادش بگیرم انگار متوجه تمرینات نمیشدم خیلی خسته شده بودم . دلم میخواست همو چیو رها کنم ولی میدیدم الان جایی ام که نه راه پس دارم نه راه پیش . مثل مریضی که تب داره و یک لحظه خوبه یک لحظه بد شده بودم . به خودم میگفتم یک فرصت دیگه به خودت بده . حداقلش اینکه بعدها افسوس نمیخوری و جالبه همینکه روی خودم کار میکردم تمرینات رو انجام میدادم اولین نشونه ش برنده شدن در قرعه کشی تخفیف 40درصدی سایت بود . من تا حالا یادم نمیاد توی قرعه کشی ای برنده شده باشم اما الان تعداد دفعاتش یادم نیست چندین بار برنده شدم هرچند نتونستم خریدی بکنم و اینقدر این برام عادی شده که هروقت برنده میشم میفهمم حالم خوبه و مدارم رفته بالا . از طرفی به خودم تبریک میگفتم از طرفی میگفتم میخوام برم بالاتر . اما انگار توقف کرده بودم . یادمه 2سال اول آشنایی با استاد و قوانین همیشه فایلهای استاد رو گوش میدادم . علیرغم اینکه کسی بودم که مطالب رو زود یاد میگرفتم اما هرچی بیشتر این مطالب رو گوش میدادم کمتر میفهمیدم . فهمیده بودم داستان چیه اما باز فراموشم میشد اینقدر گوش دادم تا کم کم به آرامشی رسیدم که همیشه جزء آرزوهام بود . بعد از اون همیشه استاد و سایت رو دنبال میکردم . داشتن احساس خوب و روابط خوب جزء بدیهیاتم شده بود . البته اشتباهاتی داشتم اما اول از همه هیچکس رو محکوم نکردم و علت رو توی خودم جستجو کردم و دوم نکات مثبتش رو دیدم و بهم کمک کرد که تکرار نکنم اما رشد در زمینه ای که میخواستم اتفاق نمی افتاد . دوباره همون شرایطی بود که قبل از آشنایی به قوانین داشتم و این خیلی برام خسته کننده بودم . دلم نمیخواست تسلیم بشم اما کم آورده بودم . شاید بزرگترین دستاوردم در اینمورد این بود که دیگه کسیو مقصر نمیدونستم اما خودمو برای تغییر این زمینه ناتوان میدیدم . دیگه گوش کردن به فایلهای استاد رو قطع کردم . هیچ میل و رغبتی نداشتم . با اینکه قبلا بسیار ذوق و شوق داشتم ولی انگار اون اشتیاق خاموش داشت میشد . تا اینکه این کلیپ روی سایت قرار گرفت . مثل همیشه سریع دانلود کردم ولی واسه دیدنش یک روز دست دست کردم . وقتی دیدمش اومدم نظرات رو بخونم ولی سایت رو بستم و رفتم . دلم میخواست توی این شرایط تنها باشم اما امروز صبح انگار یکی از درونم بهم گفت خب باشه میرم میخونم و سایت رو باز کردم و خوندم . از صفحه ی آخر شروع کردم . با اینکه خیلی کامنتها خوب بود و انگار نسیمی بود که داشت میوزید . حس خوبی داشت اما فقط میخوندم . میگفتم خوبه نتیجه میگیرن ولی از یک جایی به بعد انگار دوباره اون رغبت برگشت اون اشتیاق برگشت . دفترمو آوردم چند نکته نوشتم . میدونم با تمام وجودم دلم میخواد امیدم زنده بمونه و نتیجه بده . همینطور ادامه دادم تا اینکه بعد از تکرار چندین و چندباره ی یک موضوع در کامنت ها ، یادآوری دو موضوع منقلبم کرد :
اولیش این بود که این چندوقته برخلاف تمام این 4سال اصلا ورودیهات رو کنترل نکردی . فکر میکردی مسلط شدی و تاثیری نمیزاره ولی اشتباهترین کار ممکن رو کردی . مثل این میمونه که بری توی حوض رنگ و بگی حواسم هست پوستم رنگی نشه .
دومیش این بود خواسته ت رو خیلی بزرگ کردی . چرا یک چیز معمولی نمیبینش .. چرا مثل روابط بیخیال چگونگیش نمیشی
این دو نکته رو که متوجه شدم احساس کردم انگار باری از روی دوشم برداشته شد من خیلی بزرگش کردم . بیخیال ورودیهام شدم و انگار کلید رو پیدا کردم . اصلا قصد نوشتن نداشتم ولی حسم اینه که باید می نوشتم شاید همینطور که مطالب بقیه بالاخره بهم گفت کجای کار به بیراهه رفتم این نوشته هم برای حتی یکنفر چیزیو که باید بدونه رو بگه و در آخر برای شما استاد عزیز از خدای بزرگ بهترینها رو میخوام . برای تمام دوستانی که به قول شما وقت میزارن و صمیمانه تجربیات و دانسته هاشون رو به اشتراک میزارن آرزوی سربلندی و ثروت و شادمانی و سلامتی رو دارم و برای همکارانتون که صمیمانه تلاش میکنند و جوابگوی سوالات و راهنمایی کردن ما هستند آرزوی شادکامی و موفقیت دارم ..
همگیتون رو به خدای بزرگ و مهربون میسپارم.
با سلام خدمت دوستان گرامی
به نام خداوند کریم
مغر ما انسان ها بسیار قدرتمند و پیچیده است دو روش برای برای کنترل ورودی های ما به نظر بنده وجود داره 1- آگاهانه 2- ناخودآگاه ینعی ذهنی که قبلا خوب روش کار شده و آگاهانه کنترل شده پس از مدتی خودکار ورودی های نامناسب رو حذف میکنه اینو بنده خیلی تجربه کردم مثلا داری یه فایل صوتی رو برای اولین بار گوش میدی مغز انسان نسبت به باورها و افکار گذشته یه سری کلمات رو فیلتر میکنه ! وقتی یکبار دیگه برمیگردی و دوباره گوش میدی حرفای جدیدی رو میشنوی با اینکه قبلا چند بار گوش داده بودی این کار مغز حتی توی دیدن ما هم وجود داره یعنی بیشتر چیزای که چشم ما میبینه فیلتر میکنه . نتیجه اینکه ما برای شروع یک مدتی به صورت آگاهانه ورودی های خودمون رو کنترل کنیم هر حرفی رو نشنویم و هر چیزی رو نبینیم و” حتی خروجی خودمون رو کنترل کنیم یعنی هرحرفی رو نزنیم هر رفتاری رو انجام ندیم “” پس از مدتی ذهن ما برنامه ریزی میشه و خودکار ورودی های نا مناسب رو حذف میکنه .
ولی بهاین معنی نیست که دیگه آگاهانه کاری نکنیم واین کار باید تا ابد ادامه داشته باشه منظور اینکه پس از مدتی دیگه این کار رفته رفته راحتر میشه مانند لوکوموتیوی که ابتدای حرکتش کنده ولی روفته رفته هرکتش سریعتر و روانتر میشه .
در پایان از استاد عزیز و همه دوستان سپاسگذارم .
سلام خدمت استاد عزیزم و سلام به همه کسانی که در حال خواندن این متن هستند ما هر لحظه در حال رسیدن به خواسته هامون هستیم که از همین خواسته های به ظاهر کوچک شروع میشه وقتی به همین خواسته های به ظاهر کوچک به چشم معجزه نگاه کنیم و به خودمون یاد اوری کنیم و با ارزش محسوب شود و اجازه ندیم ذهن شروع به حرف زدن کنه بگه این که چیزی نیست دقیقا همین حرف ذهن جلو پیشرفت شما رو میگیره ولی وقتی شما همین خواسته های به ظاهر کوچک رو تایید کنید شما در فرکانس خواسته ها تون قرار گرفتید و به مرور زمان شما به تمام خواسته هاتون میرسید (شما با خواسته هاتون هم فرکانس شدید ). مثال! شما وقتی شب از تهران به سمت اصفهان در حرکت هستید شما فقط چند متر جلو رو میبینید و با حرکت به سمت جلو چند متر جلوتر را میبینید و در نهایت به مقصد میرسید ..
سلام وعرض ادب خدمت خانواده صمیمی وثروتمند عباسمنش
دوستان مهربانم
اولین کاری که من برای اینکه بتونتم موقعی که احساس بد شده (توجه به نا خواسته)کاری انجام میدم تسلیم شدن سریع به خودم میگم خدایا من تسلیمم خودت درستش کن چجوریش رو نمی دونم هدایتم کن به راست به راه کسانی که به آنها نعمت بینهایت داده ای نه گمراهان
من هی باکلامم باخداوند صحبت میکنم سوال میپرسم مورد خواسته ها وانقدر سوال میپرسم تا کانون توجه ام کتملا به سمت خواسته هایم بیاید واحاسم خوب شود
من جواب گرفتم وبا تسلیم شدن سریع اروم شدم واحساسم شروع کرده به خوب شدن
دومین باشکرگزاری بابت نعمتهای که دارم وچندین بار پشت سرهم 50باربه بالا فقط چشمامو میبندم ومیگم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت اینقدر میگم تا بغ احساس خوب برسم وخیلی عالیه
سومین شروع میکنم به صحبت کردن باخودم در مورد خواسته هایم انقدر صحبت میکنم تا به احساس عالی برسم
وراه بسیار عالی دیگری که دارم به محض اینکه احساسم بد میشه فکر میکنم ببینم چه فکری بوده که روی من تاثیرگذاربوده وپیداش میکنم وسریع به خودم میگم خدایا مسپارم دست خودت حلش کنید دیگه ذهنم اروم اروم رهاش میکنه ومیتونم روی خواسته هایم تمرکز کنم واحساسم عالی شود
وراه دیگه ای که دارم احساسم همیشه خوب باشه تبریک گفتن به خودم خیییلی خوب جواب میده توجه ام روی خواسته ها باشه به خودم میگه فردین مبارکت باشه فلان ماشین رو که خریدی(اسم ماشین مورد علاقه ام رو میگم)تبریک میگم بهت فردین بایت موفقیتی که درحوضه کسب وکارت رسیدی در مورد خواسته هایم فقط تشویق وتبریک به خودم میگم انقدر ادامه میدم تا احساسم عالی شود عالی عالی عالییییی
دوستان تبریک گفتن خیلی عالی تمرکز رو به سمت خواسته هایت هدایت میکنه
وراه عالی دیگری با این جمله تنها قدرت مطلق فقط خداونده فقط الله ست این نیروی پاکی که توی وجود ما انسانهاست وهر لحظه مارو هدایت میکنه
قدرت فقط از ان خداست فرمانروای کل کیهان فقط الله ست
وموقعی که این جمله هارو هی تکرار میکنی احساست عالییی میشه وخیلی امیدوار میشی
از خداوند مهربانم واستاد عزیزم وتمامی دوستانم بینهایت سپاسگزارم
سلام خدمت برادربزرگم جناب آقای عباسمنش وعزیزان هم خانواده مجازی
به مدت شش ماهه که فایل های رایگان استاد را میخوانم وپیگیر فایل های صوتی رایگان ایشان میباشم حقیقت اینست که مبلغی برای تهیه دوره های ایشان ندارم ولی روی پاهایم بند نمیشوم چون مطمئنم به تمام خواست هایم بدون شک میرسم وجالب تر اینکه از زندگی تکراری بیرون بیرون آمده ام چون اسلام واقعی وخداوند متعال رابدون واسطه شناخته م خداراشکر میکنم برای اینکه به قدری مطمینم به خواسته هایم میرسم که بعضی موقع ها دست پاهایم از خوشحالی یخ میزند وتازگیها اصلا برام مهم نیست کی میرسم ولی میدونم که میرسم خداوند یارونگهدار استاد عزیزم عباس منش که خداواقعی را به من شناساند باتشکر غلامرضافتحی زاده
سلام به دوستان و استاد عزیز
من دانشجوی ارشد رشته اقتصاد دانشگاه پیام نور هستم
در رشته ما درسی به نام درس اقتصاد سنجی که از دروس تخصصی ما است وجود دارد که در واقع پایه ی اقتصاد رو تشکیل میده. از ترم اول همه استرس و دغدغه ی این درس رو داشتیم تا این که ترم سه انتخاب واحد کردیم از اول ترم منفی بافی ها شروع شد و بیشتر دوستان بر این عقیده بوند که رد خواهند شد و با توجه به این که کتاب هم تغیییر کرده بود استاد هم میگفت که این ترم کتاب سخت تر شده ترم پیش خوب بود (در دانشگاه پیام نور سوالات رو استاد طرح نمیکنه از مرکز به همه ی نکات کشور ارسال میشه در نتیجه استاد هم نمیدونه از کجا سوال میاد و همه باید نکته به نکته ی کتاب رو بخونیم و سوالات در مقطع ارشد به صورت تشریحی هست) من هم همانند دوستان دیگر دلهره درس رو داشتم با توجه به این که تعداد زیادی از دوستان در ترم پیش رد شده بودند. به دنبال کمک درسی و این جور چیزا بودم که در واقع بی فایده بود. نشستم برای خودم باورهای قوی ساختم و روی کاغذ آوردم که من در درس اقتصادسنجی بیست گرفته ام و زمانش رو دو هفته بعد امتحان زدم و چسبوندم جایی که همیشه جلوی چشمم باشه و شروع کردم به خوندن فقط وفقط خوده کتاب نه چیزه دیگه ای. تصمیم گرفتن در مقابل منفی بافی های دیگران ناشنوا باشم. هر روز به کاغذ نگاه میکردم و شکر گذاری میکردم که بیست گرفته ام. روز امتحان رسید 7 تا سوال بود که نصفه های زمان اعلام کردم که کاغذم تموم شده و کاغذ جدید میخواهم مراقب ها گفتند ما در نخست جلسه گفتیم که هر کی کاغذ اضافی میخواد اعلام کنه چون زمان آوردنش طول میکشه اولای جلسه اعلام میکنند تا بچه ها مشغول نوشتن هستن بیارن. گفتم من متوجه نشدم (با ذوق و شوق داشتم مینوشتم هیچ صدایی نمیشنیدم) گفتن باشه یکم طول میکشه بیارن، یکم گذشت نیاوردن… منم در یک لحظه استرس گرفتم از اینکه نصف سوالاتم مونده بود و زمان کم بود شروع کردم روی کاغذ سوال ها نوشتم تا اینکه آوردن. خلاصه امتحان تموم شد. یک روز قبل از اون روزی که روی کاغذ نوشته بودم در دانشگاه استاد رو دیدم که یهویی گفت آفرین، احسنت، ورقه تو خیلی عالی نوشته بودی تبریک میگم بهت. ترم پیش از بچه هایی که مُخ اقتصادسنجی بودن نهایتا 18 گرفته بودند تو 20 گرفتی. در یک لحظه چنان شور و شوقی سرتاسر وجودم رو گرفت که فقط میگفتم خدایا شکرت خدایا شکرت. بله قانون جواب می دهد جهان قانونمند آفریده شده عدالت خداوند در قوانین جهان ظاهر میشود.
به قول استاد نتایج کوچک کنار هم قرار میگرد و باور قوی ایجاد میشود که منجرب به نتایج بزرگ می شود. نتایج کوچک ظرفیت درونی ما رو برای پذیرش عملی شدن آرزوهای بزرگمون گسترده میکنه. شاید بیست گرفتن در درس سنجی برای دیگران زیاد مهم نباشد اما برای من بسیار مهم بود چون چند قانون رو یاد گرفتن:
نوشتن خواسته ها و جلوی چشم گذاشتن و تکرار آن باعث عملی شدن میشود. پس من اختیار عمل دارم. پس من خودم توانایی انتخاب دارم، من می توانم ذهنم را به هر طرف که میخواهم بکشانم، من کنترل ذهن دارم!!
سپاس از خداوند که این راه را برایم گشود تا زیبایی های جهان را ببینم و عینک بدبینی خودم را بشکنم…
زندگی زیباست چشمی باز کن / گردشی در کوچه باغ راز کن / هر که عشقش در تماشا نقش بست / عینک بدبینی خود را شکست
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان صمیمی گروه
همیشه و همه حال آنچه ارزش داد مانیتور کردن جسم روحی خودمان است لذا همیشه بدنبال اتفاقات و شرایط خوب بودم تا توانستم با گروه عباس منش آشناشوم و وقتی که به طور جدی فایل ها و مباحث رو دنبال کردم نتایح فوق العاده ای گرفتم مخصوصا دوره قانون آفرینش که زندگی من را عوض کرد آنچه برای کنترل ورودی های ذهنم از استاد و گروه عباس منش آموخته ام و در زندگی پیاده میکنم
* شکر گذاری از تمامی داشته ها مثل سلامتی ، خداوند ، قوانین آفرینش ، غذا ، خوراک ، خانواده ، کار شخصی ، مغازه شخصی ، موبایل ، کامپیوتر، ورزش ، حتی آب گرم ، حمام و غیره
* هر روز صبح فایل ضبط شده تلقین را در ماشین گوش میکنم همچنین ، مرور فراوان فایل های استاد ، امسال برای من قانون آفرینش بوده که در زمان رفتن به محل کار در مترو گوش میکنم و بارها و بارها نت برداری و تکرار میکنم
*در زمان تضاد ها مثلا روزی که فروش کمی داشته باشم ویا آنچه نمیخواهم رخ دهد میگویم اشکالی ندارد زیرا بهتر از آن را خداوند می خواهد به من بدهد و با این کار امید و احساس و حال بهتری دارم .
* خداوند را رزاق و رحمان و نعمت های خداوند را بسیار فراوان میبینم ( باور فراوانی ).
*هر روز صبح انجام حرکات ورزشی و در غروب نیز حدود یک ساعت و نیم ورزش رزمی و شنا زیرا بسیار باعث امید بخشی و اشتیاق دوباره برای ادامه اهدافم میشود ورزش و حرکات سخت بدنی ، سرسختی برای رسیدن خواسته ها را برایم تازه تر می کند و اشتیاقم را سوزان تر می کند .
*نماز اول وقت و بیشتر مواقع نماز جماعت ، قران و دعا در واقع خلوت کردن با خداوند به معنی درخواست خواسته هایم طلب مغفرت برای خودم و گذشتگان ، و در زمان راز و نیاز منتظر گرفتن جواب از سوی خداوند در درون خودم که شاید این جواب به معنی توکل بیشتر ، یا صبر ، گذشت و … از سوی خداوند و کائنات می مانم .
*تمرکز روی نقاط قوت و مرور آنه شده ام و آنچه بوده ام تغییر را با ارزش می دانم و قوت قلبم خودم میبینم و باور میکنم خداوند همیشه با من است تا باز هم حال خوبم را داشته باشم و بدون بحث با اعراض از ناخواسته ها و شرایط منفی خودم را باور دارم و با توکل به خداوند سوال های مختلفی از خودم میپرسم تا بتوانم خلاقیت و ایده های جدیدی در کارم را ایجاد و پیاده سازی کنم .
——————————————————————————————————–
در آخر سپاس بی پایان از خداوند و استاد عباس منش گرامی و تمامی دوستان عزیز واقعا خودم باورم نمیشود چقدر با نوشتن امروزم باز هم توانستم نکات مثبت بیشتری که از یادم رفته بود را برای خودم یادآوری کنم واقعا نوشتن جادو میکند تشکر از استاد که این موقعیت رو ایجاد کرد تا همگی کنار هم صمیمانه و با آگاهی زندگی کنیم و بهره ببریم واقعا معبود خود شما دوستان و استاد هستید و این همه فرکانس های قشنگ و تجربه های عالی مسابقه و جایزه بهانه هست .
با سلامی دوباره خدمت شما دوستان عزیزم قبل از هر چیز خداوند بزرگ ، وهاب و هستی بخش رو سپاسگذارم بخاطر نعمات بی پایانش از جمله اینکه سلامت هستیم و میتونیم نظرات خودمون رو بیان کنیم از شما آقا سید حسین عباس منش عزیز هم سپاسگذارم که فرصت مشارکت به این خوبی رو میدید که همه ما مثل یک خانواده بزرگ گرد هم بیایم و از صحبتهای هم بهره ببریم . من دو تا نظر داشتم تا الان از زمان طرح سوال با خودم فکر میکنم چه چیزهایی رو باید مطرح کنم که تمام نکات رو در بر بگیره . با توجه به تجربیاتم میگم فرکانسها در حقیقت یکسری امواج هستند که از محیط اطراف وارد مغز ما میشوند و مغز ما هم اونها رو تجزیه و تحلیلمیکنه سپس برداشت ها و نتیجه گیریهای لازم انجام میشه و تصمیم نهایی با توجه به داشته های اولیه اتخاذ میشه و بعد مغز و ذهن ما فرکانسهای ساخته شده و جدید رو به محیط ارائه میده و اونوقته که محیط و دنیا انرژی و فرکانس ما رو دریافت میکنه و حتما پاسخ مناسب اون فرکانس ارسالی رو میده بهمون. مسلما اگر احساس خوب داشته باشیم فرکانسهای درست و مناسب میفرستیم و اتفاقات خوب برامون میوفته و برعکسش هم درسته احساسات بد فرکانسهای بد رو هدایت میکنه به سمت ما و ما اونها رو دریافت میکنیم و اتفاقات بعدی مناسب با اون فرکانسهای بد هست که منجربه اتفاقات بد میشه. حالا ما میتونیم با دقت روی فرکانسها و توجه به خواسته هامون اون بدیها رو به اتفاقات مثبت و خوبی تبدیل کنیم کاری بکنیم که ورودیهای ذهنمون مثبت بشه . راهکارهایی وجود داره برای این کار ، از جمله اینکه اخبار و روزنامه مجله و سایتهای خبری پیج های خبری تلگرام و سریالهای تلویزیونی چه داخلی چه خارجی رو کلا کنار براریم اصلا لحظه ای دل نبندیم بهشون . چون تماما فرکانسهای منفی و مخرب رو میفرستند به سمتمون و آرامش رو از ما میگیرند بعضی از ما افسوس میخوریم بخاطر خبر های بد بسیار ناراحت میشیم و میشینیم خیلی از شرایط و خبرهای برنامه های تلویزیون رادیو و شبکه های اجتماعی رو تجزیه تحلیل میکنیم به صورت کاملا کارشناسانه و بعد فقط افسوس میخوریم چون کاری از ما برنمیاد پس جدا بجای اینکه گوش بدیم و ببینیم که افسوس بخوریم آخرش بیایم چهار تا مطلب مفید از اینترنت بخونیم مثل کتابهای مثبت و مورد علاقمون یا موسیقی مورد علاقمون رو گوش بدیم یا تبلغ های جالب ببینیم و ایده بگیریم دو تا فایل مفید درباره موفقیت و یا مدیتیشن گوش بدیم وقتمون رو با باشگاه ورزشی رفتن کار کردن روی باورهامون و معاشرت با دوستان عالیمون پر کنیم . با این کارها قسمت عظیمی از فرکانسهای منفی رو از خودمون دور کردیم بعد از اون حذف کردن دوستان بد و منفی از زندگیمونه ما با اینکار به خودمون ثابت میکنیم از انسانهای منفی و کسانیکه شاکی هستند غیبت و قضاوت میکنند بد دهن هستند بدمون میاد و آنها رو دوست نداریم و دورشون رو برای همیشه خط میکشیم عوضش دنبال انسانهای موفق میریم و اونها رو به لیست دوستامون اضافه میکنیم و معاشرت میکنیم این باعث میشه تفکرات مثبتمون رو باهم به اشتراک بزاریم که عالیه اینکار و به تقویت تفکرات مثبت و خواسته هامون کمک شایانی میکنیم و همش تکرار میشه و کم کم باورهای زیبایی در ذهن و مغز ما شکل میگیره . کار بعد که از همه کارها بنظرم مهمتره شکرگذاری و سپاسگذاری صحیح از خداوند بزرگه . ما باید روش درست سپاسگذاری از خداوند رو بدونیم . هر روز صبح که بیدار میشیم باید از خدا سپاسگذاری کنیم از ته دلمون ، جوری که لذت ببریم و دلمون بلرزه تا هنگام شب قبل از خواب که به تمام اتفاقات خوبی که در طول روز برامون افتاده فکر میکنیم بهترینش رو انتخاب کنیم و اونوقت بابت اتفاق افتادنش از خدا سپاسگذاری میکنیم خالصانه با این کار فقط به خواسته هامون فکر میکنیم و توجه به داشته ها و برکت زندگیمون بیشتر میشه و حتی خواب دیدنمون فرق میکنه و اونجاست که بزرگترین منبع انرژی و سخاوت و ثروت و سلامتی و قدرت و مهربانی متصل شدی که اون هم فقط و فقط خداونده اونجا میفهمیم معنی سپاسگذاری و البته معنی توحید یکتا پرستی رو . ما نباید بر غیر خدا تکیه بزنیم فقط خدا فقط خدا همیشه خدا کلام خداوند رو مطالعه کنیم معنی و تفسیر قرآن رو دقیق بخونیم همه سوره ها و آیه ها درسهای زندگی اند چشم همه رو باز میکنه میفهمیم که راه یگانه پرستی رو چطور طی کنیم و چطور از خدا یک چیز رو بخوایم و بدستش بیاریم فقط ما باید بخوایم . برای آرزو کردن باید به اهدافمون در آینده و چیزهایی که میخوایم در آینده برسیم خوب توجه کنیم و تصور کنیم خودمون رو در اون موقعیت اونم بصورت واضح و مدام در وقتهایی بهش فکر کنیم سپس پیشاپیش برای رسیدن به این اهداف از خدا سپاسگذاری کنیم جوری که دلمون بلرزه و بعد این آرزو و تکرارش رو که بگیم خدایا درستش کن دیگه طاقت ندارم رو رها کنیمو نق نزنیم و شکایت نکنیم و فقط توکل کنیم و صبر کنیم زیرا خداوند متوکلین رو دوست داره زیرا پاداش خداوند با صابرینه چون خدا پای کار و قول دادن بما رو امضا کرده شک نکنیم و اطمینان کنیم و بقیه رو دستی از دستان خدا بدونیم که اومدند بهمون در رسیدن به هدف کمک کنند . اینها قوانین دنیا از ازل تا ابد هست . یک راه کار دیگه برای اینکه ورودی ذهنمون رو از منفی به مثبت تبدیل کنیم اینه که پیش افرادی که درباره سیاست و چیزهایی از این دست بحث میکنند نشینیم چون آخرش هیچی نیست ما هم متخصص این بحثها نیستیم فقط ذهنمون رو خالی از انرژی مثبت و پر از انرژی و باور غلط میکنیم . خودم حدود نه ماهه با استاد عباس منش آشنا شدم و در این مدت این رو دریافتم که زندگی فقط توکل و دل دادن بخداست شکرگذاری درست و صبر کردن با ایمان هست و هدف داشتن برای آینده و مشخص کردن آنها و توجه به اونهاست و حتما تغییر باورهاست که باید باورهای اشتباه رو جوری بکشیم بیرون و باورهای درست رو جایگزین کنیم که تکرار مثبت ها عادت بشه و همیشه عادت کنیم به انجام کارهای مثبت و درست و ضمنا بخشش به اندازه یادمون نره حتی از خنده هامون و از ایمانمون هم ببخشیم به کسانیکه کمتر میخندند و کمتر ایمان دارند و در آخر سعی کنیم روی گفتار و رفتارمون دقت کنیم رفتارمون جوری نباشه که فرکانسهای منفی و بد رو جذب کنیم باید تمرین کنیم بریم سمت خوبیها تا برامون عادت بشه و مدارمون پله پله عوض بشه . امیدوارم بهترینها در لحظه لحظه زندگیتون اتفاق بیوفته . نظرتون رو بگید و من رو راهنمایی کنید . ممنونم .