پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 73
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت استاد و دیگر عزیزان
من برنامه روزانه ای دارم که هرروز 10 مورد از داشته ها و نعمتهایم و یا اتفاقات مثبتی که در آن روز برایم افتاده را با فاصله یکساعت در دفتری یادداشت می کنم و بابت آنها خدا را شکر می کنم و سعی می کنم در این فاصله یکساعت بین دو شکرگزاری آن حس شکرگزار بودن را در خود نگه دارم که فکر می کنم در صورت ادامه این کار تا زمانی که دیدن نکات مثبت در زندگی به صورت عادت درآید و داشتن حس عالی شکرگزاری به طور مداوم شاهد اتفاقات خوب زیادی خواهم بود
سلام خدمت استاد و همراهان عزیزم
وقتی به چند ماه قبل که دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویاها را شروع کردم نگاه میکنم اصلا فکر نمی کردم بتوانم اینقدر تغییرات در زندگی شخصی و کاری ام ایجاد کنم اول از همه تصمیم گرفتم تلویزیون که وقت زیادی ازم می گرفت را دیگه نبینم مهمونی های که به غیر از صحبت کردن در مورد مسایل بی پایه و اساس سیاسی یا غیره بود کم کنم یا نرم به رادیو گوش ندم که همش اخبار کشت و کشتار و بد را منتشر می کردند به همکارام گوشزد کردم که از بدبختی و بی پولی و خبر های بد پیش من صحبت نکنند اگه یکی هم صحبت می کرد سعی می کردم بحث را عوض کنم به انبار دار و مسول فروش یاد دادم که روی برگه خروج کالا و روی برگه فروش بخاطر فروش جمله خدایم از الطاف بی پایانت سپاسگذارم را بنویسند و روی برگه های گزارش مالی نیز این جمله را یاداشت کنند مزیت این کار این بود که هم افزایی کنیم در شکر گذاری و اگه بخاطر مشغله زیاد من از تمرکز بر روی سپاسگذاری غافل شوم با دیدن ان برگه که برای امضا می اوردند دوباره بر سپاسگذاری تمرکز کنم خلاصه کلام با کنترل چیز هایی که در اختیار خودم بود یواش یواش مزاحمتهای دورو برم و دعوت به اینجا و انجا کم شد و بیشتر تونستم روی گفته های استاد تمرکز کنم و هر روز شاهد اتفاقات و خبر های خوب در زندگی ام باشم
مثلا چند روز قبل از یه کشور خارجی دعوت شده بودم برای بررسی بازار و تولید یک کالا در اون کشور که برام تجربه بسیار خوبی بود
با یک فروشگاه زنجیره ای یک قرار داد بستیم که کالاهایمان را در اونجا عرضه کنیم که موفقیت بزرگیه
از طرف یکی از بانکها برای تکریم و تجلیل از مشتریان خوب برای مراسمی دعوت شدم
و خیلی اتفاقات بسیار خوب و عالی که هر روز برام اتفاق می افته من امروز جلسه هشتم را تمام کردم و از فردا تا یک هفته روی جلسه نهم کار می کنم هر شب با مرور داستان سرنوشتم که خودم نوشته ام انرژی خاصی میگیرم و هر صبح که بیدار میشم اتوماتیک وار ذهنم شروع میکنه به سپاسگذاری و یاد اوری این نکته که من بی نهایت سالم و شاد و ثروتمندم
برای همتون ارزوی بهترین ها از درگاه الهی دارم این را هم یاداوری کنم در بعضی موارد که شرایط در کار برایم سخت میشه و حالم گرفته میشه با گوش دادن به صدای استاد در فایل صوتی سریعا ذهنم راحت میشه و به ارامش میرسم همه تون و دوست دارم
با سلام
وقتی من با قوانین جهان هستی آشنا شدم تو حالتی بین شک و یقین بودم با انرژی های منفی که لحظه ای رهام نمیکردن اما تو همون حالت که برام مثل یه شوک بزرگ یا خلسه بود سعی کردم امتحانش کنم منم جزو کسایی بودم که ورودی های مغزم,باور هام راجب خودم باورهای چندان جالبی نبود در واقع خودمو قبول نداشتم اما یک کاری روی من خیلی تاثیر میذاشت مثلا این باور رو داشتم که نمیتونم تو مسایلم راه حل خوبی پیدا کنم یعنی ذهنم نمیکشه ذهنم محدوده حتما باید یکی بهم بگه که چکار کنم میرفتم جلوی ایینه به مردمک چشمم خیره میشدم و با صدای محکم و مطمین به خودم میگفتم تو توی مسایل بهترین راه حل به ذهنت میرسه ملیکا!اینو با چنان اطمینانی میگفتم که حس میکردم مثل یه مسیج رفت تو ایباکس مغزم سیو شد تاثیرش روی من فوق العاده بود اینم بگم که تو اون حالت این ملیکایی که الان میدیدم رو توده از داده های گذشته میدیدم و اون کسی که بهم میگفت بهترین راه حل به ذهنت میرسه خود واقعیم بود انگار به خودم یادآوری میکردم که چه کسی هستم این رو روی همه داده ها انجام میدادم حتی خصلت های فوق العاده ای که اون موقع باور نداشتم داشته باشم اما چون ملاکم این بود که من مخلوق خداوندم و کامل خلق شدم و از روح او در من دمیده شده اون خصلت هارو با اطمینان به خودم نسبت میدادم تا کم کم دیدم اون خصلت هارو دارم واقعا و دیگر عشق از هرچیزی که خوشم میومد یا بدم میومد بهش میگفتم دوست دارم بعدا صادقانه بگم حتی اگه بعد یه مدتی دوسشم نداشتم دیگه بدمم نمیومد اذیتم نمیکرد?
من برای اینکه بیشتر در حال شادی باشم
اول زنگ هشدار بیدارباشمو با یه آهنگ شاد تنظیم میکنم.
یه شکلک خنده رو دیوار میچسبونم تا باباز کردن چشمام اونو ببینم و نوشته زیرش
رو بخونم
امروز بیشتر از دیروز شادم و هرلحظه شادی ام رو حفظ میکنم و دایم به خودم یاداوری میکنم و لبخندم رو رو لبهام حفظ میکنم .
اینکارا باعث میشن من تو کل روز شادباشم و باارامش به کارام برسم و فقط سعی درحفظ این حالت داشته باشم.
سلام به همه دوستان خوبم
کارهایی که من برای کنترل ورودیهام انجام میدم:
1٫ خاموش کردن تلویزیون:
از سال 88 یعنی از زمان انتخابات، تصمیم گرفتم که این دستگاه جادویی رو خاموش کنم، یادمه در اون زمان استرس و تشتت ذهنی زیادی به من وارد کرد و یه روزی تصمیم گرفتم هیچ خبری را دنبال نکنم… سریال و غیره را هم که از قبلش نمیدیدم.
2٫ ترک کردن دوستان و اطرافیانی که صحبتهای منفی داشتند:
من جزو افرادی بودم که دوستان زیادی همیشه به من مراجعه میکردن و درددل میکردند و از مشکلاتشون میگفتن که کمکشون کنم، وقتی مطمئن شدم که صحبتهای این دوستان چه تاثیری روی من و به خصوص ناخودآگاهم میذاره، تصمیم گرفتم که به طرق مختلف حرفهای این افراد را نشنوم و سعی میکنم اینقدر خودم را در فرکانس مثبت نگه دارم که اصلا این افراد را نبینم و سراغ من نیان.
3٫ دوستی و آشنایی با افراد موفق و شاد:
متوجه شدم که باید آگاهانه دوستانی را انتخاب کنم که این ویژگی ها را دارند و یا برای رسیدن به خواسته هاشون تلاش میکنن و یا در مسیر مثبت اندیشی و حرکت به سمت بهبود حرکت میکنند… و البته مطمئن شدم که برای اینکه افراد شاد، باایمان، موفق و ثروتمند وارد زندگیم بشن، من باید خودم تبدیل به چنین فردی بشم …
4٫ خواندن در مورد زندگی و موفقیتهای افراد موفق ایران و دنیا:
مثلا در اینستاگرام افراد موفق را فالو کردم و از دیدن موفقیتهاشون لذت میبرم و تحسینشون میکنم و یا در موردشون توی اینترنت مطلب میخونم. (توضیح اینکه در اینستاگرام من افراد معمولی و خیلی از دوستان را آنفالو کردم و ترجیح میدم چیز اضافی در مورد دیگران ندونم)
5٫ ترک مکانهایی که در اونجا افراد حرفهای منفی میزنن:
مثلا اگر در سر کار و یا در جمع دوستان حرفهایی مثل اخبار مربوط به زلزله و یا امثالهم باشه، خیلی نرم از اونجا بلند میشم میرم و یا هندزفری رو میزارم تو گوشم و یه فایل انگیزشی و یا آموزشی گوش میدم.
6٫ بحث نکردن با افراد:
در گذشته همیشه سعی میکردم که حرفهام را به همه ثابت کنم و یا همه را هدایت کنم ;) ولی کم کم فهمیدم فقط میتونم خودم را هدایت کنم :D
7٫ تکرار جملات تاکیدی مثبت:
متوجه شدم که ذهن خیلی شیطون تر از اون چیزی هست که من فکر میکردم و برای اینکه کمتر گولم بزنه، تصمیم گرفتم یه تسبیح توی ماشینم بزارم و به محضی که سوار ماشین میشم در راه رفت و برگشت به کارم جملات تاکیدی که از قبل مشخصشون کردم را با تمرکز و تجسم تکرار میکنم و خیلی اوقات این کار را با صدای بلند انجام میدم.
8٫ دیدن کلیپ ها و ویدئو های انگیزشی و مثبت:
به صورت روزانه حتما این کار را انجام میدهم.
9٫ شکرگزاری کردن:
سعی میکنم که مدام به خودم یادآوری کنم که چه چیزهای خوبی توی زندگیم دارم و بابتشون شکرگزاری کنم. مثلا صبحها، بسته به زمانم، شکرگزاریام رو مینویسم.
10٫ حرف زدن با خودم:
سعی میکنم با خودم در مورد اهدافم و کسی که میخوام باشم صحبت کنم.
11٫ حرف زدن با خدا:
این کار قبلا برام خیلی سخت بود ولی کم کم شروع کردم و درخواستهام را به خدا میگم و ازش میخوام که منو هدایت کنه و سعی میکنم “تقسیم کار با خدا” را انجام بدم.
12٫ قطع کردن نوتیفیکیشن های تلگرام و کلا گوشیم:
با توجه به اینکه من یک تلگرام کاری هم دارم که معمولا کلی پیام توش هست، برای اینکه خودم بتونم کنترلش کنم، از قسمت تنظیماتش، نوتیفیکیشن را قطع کردم و زمان مشخصی در روز پشت کامپیوتر میشینم و پاسخهای لازم را میدم و میبندمش.
لازمه بگم که خیلی از وارد بالا رو از استاد یاد گرفتم که بینهایت ازشون ممنونم. :)
بنام خدائی که در همین نزدیکی است
می خواهم به راهکارهای خلاقانه و زیبائی که دوستان اعضای سایت اشاره کرده اند، نکات زیر را نیز اضافه کنم.
علاوه بر ورودیهائی که حاصل عملکرد دیگران در جهان می باشد، ورودیهائی نیز ناشی از عملکرد خودمان است.
عملکرد های ما به 2 دسته کلی کنشها و واکنشها تقسیم می شوند.
کنشها: خود شامل 2 گروه می باشند. کارهائی که باید بکنیم و کارهائی که نباید بکنیم.
کارهائی که باید بکنیم: اعمال نیکی که یگانه خالق جهان از ما انتظار انجام آنها را دارد و نتیجه آنها بصورت ورودیهای + به ما باز خواهند گشت. نظیر صله رحم، خیر خواهی فکری وعملی برای همه انسانها، …
کارهائی که نباید بکنیم: اجتناب از انجام این نوع کارها، از بروز و ظهور ورودیهای منفی در آینده برای ما پیشگیری خواهند نمود. نظیر کم فروشی، کم کاری در حرفه ای که داریم، اجحاف، حق خوری و …
هنگام حرکت در مسیر زندگی، پیش از هر قدم، بنگریم که پایمان را کجا می گذاریم. مبادا روی حق دیگری باشد.
واکنشها: عکس العمل ما در مقابل نعمتها/ فرصتها/ موقعیتهای خدادادی هستند. آنچه که خداوند از ما انتظار دارد، شکر گزاری وبهره برداری بهینه است و در مقابل، تضمین نموده که نعمت ما را افزون خواهد ساخت. شکر گزاری هم، تنها به زبان نمی تواند باشد. بلکه باید با عمل همراه گردد. مثلا”
1٫ شکرگزاری از داشتن محیط زیست زیبا باید در قالب سالم و تمیز نگه داشتن آن جلوه گر شود.
2٫ شکرانه داشتن منابع طبیعی باید بصورت مصرف متعادل آنها، نمود یابد.
3٫ شکرگزاری از داشتن آثار باستانی پر افتخاری که داریم، باید درقالب حراست و مراقبت از آنها نمایش داده شود.
4٫ شکرانه واقعی داشتن جاذبه های گردشگری/ صنایع دستی/ محصولات بعضا” بی نظیری که در کشور داریم، تنها بصورت در آمدزائی حداکثری از آنها می تواند پذیرفته باشد.
5٫ شکرگزاری از داشتن دیگر نعمات غیر قابل شمارش خداوند نظیر هوش، …………
امیدوارم مطالب مزبور برای دوستان مفید بوده باشد. اینها را نوشتم تا از جناب عباس منش بابت انرژی مثبتی که بهمراه سیگنالهای ارسالی خود، از آن سوی سیاره آبی برای ما می فرستند تشکر عملی کرده باشم.
سلام و درود به استاد مهربانم و دوستان عزیز
هر انسانی باید خودش رو بشناسه ببینه به چه چیزهایی علاقه داره چه اهدافی داره و در مواقعی که احساس خوبی نداره چه کاری بهش احساس خوب میده. پس قدم اول شناخت خودم است.
کارهایی که من در زندیگم انجام میدم و منو در فرکانس مثبت و احساس خوب نگه میداره به صورت زیر است:
1٫ من 1 ساال و چند ماه است که تلویزیون خونه رو قطع کردم و اصلا نگاه نمیکنم نه ماهواره نه تلویزیون نه رادیو. هیچی. فایلهای استاد عباس منش برای من هم تلویزیون هم رادیو هم ماهواره اس. با این فایل ها زندگی میکنم. اینطوری خیلی حالم خوبه خیلی مثبتم نه نگران میشم نه استرس میگیرم نه میترسم در یک کلام آرامش دارم.
2٫ زمانی که با کسی برخورد میکنم سعی میکنم ویژگیهای مثبت شخص رو ببینم چه در ظاهر چه در حرفهاش و… در اون لحظه افکار منفی میاد ولی سعی میکنم بهشون توجه نکنم.
3٫ تمام تلاشمو میکنم برای خودم ارزش قائل باشم. تمرینات مربوط به این موضوع رو انجام میدم.
4٫ به ویژگی های مثبت خودم توجه میکنم. ویژگیهای مثبت خودم رو مینویسم.
5٫ هر روز، کارهای خوبی که همسرم برای من یا برای دیگران انجام میده رو مینویسم و در دفترم ازش سپاسگزاری میکنم.
6٫ در خونه یا در مسیر در خیابان ، جملات تاکیدی مثبت رو تکرار میکنم.
7٫ روی بزرگترین هدفم کار میکنم و تمام تمرکزم روی هدفمه. تمرکز زیاد روی هدف، آدم رو به مدت خیلی طولانی (یا بگم کل روز و شب)، در احساس خوب نگه میداره. زمانی که به هر دلیلی تمرکزم از روی هدفم کمتر بشه احساسم بد میشه. پس تمرکز روی هدف عالیه و مارو در احساس خوب نگه میداره.
8٫ تجسم اهدافم در صبح هنگام بیدارشدن از خواب و در شب قبل از خواب
9٫ سپاسگزاری از خدا در صبح بعد از بیدار شدن از خواب و شب قبل از خواب
10٫ ورزش
11٫ خوندن قرآن و معانی اون و تفکر در مورد آیه ها.
12٫ گوش دادن به فایل های استاد عباس منش در زمان انجام کارهای منزل یا کارهای یگه
13٫ انجام تمریناتی که استاد عباس منش در فایل ها گفتند.
14٫ پاورپوینت آرزوها و خواسته ها دارم. براش آهنگ گذاشتم و هر روز نگاه میکنم و دست میزنم و تجسم میکنم و لذت میبرم.
15٫ تابلوی آروزهام رو هر روز تکمیل میکنم روزی یک مورد هم که شده به آرزوهام اضافه میکنم.
16٫ بیشتر مواقع اهدافم رو نقاشی میکنم.
17٫ اهدافم رو در جعبه آرزوها میندازم.
تمام تلاشمو میکنم تا این مواردی که نوشتم رو هر روز انجام بدم. زمانی که طبق برنامه پیش میرم فایل هارو گوش میدم تمرینات رو انجام میدم، روی هدفم تمرکز دارم با سرعت نور پیشرفت میکنم تمرکزم تماما روی زیبایی هاست. به صورت خودکار مثبت هستم. با اتفاقات به ظاهر ناخوشایند، واکنش من مثبت و عالی است. حالا اگر به هر دلیلی احساسم بد شد یکی از کارهای زیر رو انجام میدم:
1٫ ابتدا ریشه ی فکر منفی رو پیدا میکنم سپس در بین فایل های استاد میگردم هر فایلی که در رابطه با این موضوع ناراحت کننده باشه و بهش مربوط بشه رو پیدا میکنم و چندین بار گوش میدم تا حالم عالی بشه. وقتی فایل مربوطه رو گوش میدم اشتباه کارم یا فکرم رو میفهمم. حتی بیشتر اوقات راه حل هم به ذهنم میرسه.
2٫ محلی که ناراحت شدم رو ترک میکنم و معمولا به پارک، طبیعت میرم که خلوت باشه و با خدای خودم خلوت میکنم.
3٫ قرآن میخونم یا گوش میدم. خیلی جالبه وقتی قرآن میخونم اطلاعاتی در رابطه با همون موضوع ناراحت کننده بهم داده میشه یعنی در قرآن میبینم.
4٫ گفتن جملات تاکیدی مثبت و در جهت خواسته ها
5٫ اگر پرینتی از آرزوهام داشته باشم رو قیچی میکنم و در تابلوی آرزوهام میچسبونم.
6٫ به خاطرات خنده دار و خوبم فکر میکنم و میخندم.
7٫ آهنگ شاد و مثبت میگذارم و دست میزنم.
8٫ بازی کامپیوتری در لپتاپم دارم و بازی میکنم. تمام تمرکزم روی بازی هست و اصلا به چیز دیگه ای فکر نمیکنم.
9٫ نگاه به ماجرا از زاویه روح و نوشتن افکار مثبت از زاویه دید روح
10٫ اهدافم چه معنوی چه مادی رو نقاشی میکشم. دفتر نقاشی و مدادرنگی خریدم و اهدافم رو میکشم و رنگ میکنم. این کار خیلی بهم کمک میکنه.
من قبلا تمام 9 روش رو امتحان کردم از بین این 9 روش، مورد 8 و 9 و 10 یعنی نقاشی اهداف و بازی کامپیوتری و نگاه به ماجرا از زاویه دید روح خیلی بهم کمک میکنند خیلی زیاد. نقاشی اهدافم که خیلی جذابه و منو به عالم دیگه ای میبره و بسیار آرامش به من میده.
3 تا از تجربه هام رو تعریف میکنم:
تجربه اول: چندوقت پیش، حال جسمیم بد شد البته ظاهرا بد بود تضادی برای روشن تر شدن هدفم بود. تا اومدن نتایج آزمایش باید 3 روز صبر میکردم این 3 روز تمام تلاشمو کردم تا مثبت باشم و تمرکزم روی اهدافم باشه. افکار منفی به ذهن و روحم حمله کرده بودن. ساعاتی که تمرکزم روی اهدافم ود حالم خوب بود همین که لحظه ای تمرکزم رو از کارم برمیداشتم مجدد افکار منفی حمله میکردن.پیام های الهی در هر لحظه بهم میرسید و بهم میگفت مینا آروم باش اروم باش چیزی نیست سالم سالمی. در ذهنم بین افکار منفی و افکار مثبت جدال بود. من تمام تلاشمو کردم با تمام وجودم. بعدش روز قبل از نتیجه آزمایش به خدا گفتم خدایا من که خیلی دارم تلاشمو میکنم تا ذهنمو مدیریت کنم ازت درخواست میکنم کاری بکن تا احساسم مداوم خوب باشه. عصر خوابیدم و در خواب دیدم که یک فرشته ای از خدا با من صحبت میکنه. در خواب میدونستم فرشته است ظاهرشو ندیدم فقط صداشو میشنیدم. این فرشته منو برد به آینده. در زمان آینده دیدم داخل آزمایشگاهم و دکتر بهم میگه شما سالم سالم هستین و من خیلی آروم شدم. و بعد دوباره به زمان حال برگشتم و فرشته به من گفت دیدی جواب آزمایشت نرمال بود دیدی سالم هستی. من بهت گفتم آروم باش سالم سالمی. و بعدش با لبخند از خواب بیدار شدم و از اون لحظه تا فردای اونروز که جواب آزمایشم رو گرفتم حالم عالی عالی بود. و جواب آزمایشم هم نرمال نرمال بود و من سالم بودم. خداروشکر. به این نتیجه رسیدم وقتی انسان تلاش میکنه مثبت باشه وقتی ایمانش رو به خدا ثابت میکنه درهای رحمت به روی بنده باز میشه. خدارو شکر.
تجربه دوم: چندین ماه پیش معدم درد گرفت این معده درد هم خودم فرکانسشو فرستادم تقصیر خودم بود. بعدش خیلی پشیمون شدم که چرا روی بیماری تمرکز کردم. این عبرتی شد برای من که بیشتر حواسمو جمع کنم. رفتم دکتر.دکتر گفت غیر از معدت کیسه صفرات مشکوکه شاید نیاز به عمل باشه و آزمایش صفرا داد. افکار منفی حمله کردن. من از اون موقع تا گرفتن جواب آزمایشم تمام تلاشمو کردم مثبت باشم. اون موقع کتاب رویاهایی که رویا نیستند از آقای عباس منش رو خیلی میخوندم. با توجه به کتاب،این ایده به ذهنم رسید که بشینم و فقط از زاویه روح به این موضوع نگاه کنم. رفتم و یک قلم و کاغذ برداشتم و تمام این 2 روز رو از زاویه روحم به ماجرا نگاه کردم و افکار روحم رو در کاغذ نوشتم تاکید میکنم فقط افکار مربوط به روحم رو در رابطه با این موضوع نوشتم. روحم خیلی زیبا و قشنگ و مثبت فکر میکرد. خیلی برام دلنشین و آرامش دهنده بود.روی کاغذ از زاویه دید روحم این طور مینوشتم که: من سالم سالم هستم. صفرای من سالمه. بدن من بزرگترین داروخانه اس و به طور طبیعی صفرا و معدم سالمه. من کاملا آرامش دارم. من مطمئنم یقین دارم که خدا بامنه مواظب منه و…..خیلی چیزای دیگه نوشتم که الان در خاطرم نیست. سپس این متن رو که مینوشتم چندین بار با صدای بلند میخوندم. این کار به من خیلی آرامش میداد خیلی خیلی زیاد. نمیدونم چطور برای شما توصیف کنم. عالی بود. جملات تاکیدی مثبت خیلی میگفتم تکرار میکردم یعنی تا گرفتن نتیجه آزمایش جملات تاکیدی رو مرتب تکرار میکردم. همچنین آرامش داشتم خیالم راحت بود مطمئن بودم که سالمم. جواب آزمایشم نرمال نرمال بود سالم سالم بودم.خداروشکر. خیلی جالبه من یک نسخه سونوگرافی اونم فقط صفرا داشتم ولی دکتر سونوگرافی تمام دستگاه گوارشم و… رو بررسی کرد بدون گرفتن یک ریال اضافه تر. خداروشکر.
تجربه سوم: 3 سال پیش خیلی سرفه میکردم رفتم دکتر گفت برونشیت داری و بعد آمپول های وحشتناک داد و… داخل مطب دکتر همون لحظه بعد از شنیدن این حرف دکتر، خندیدم و در دلم گفتم من سالمم دکتر چرت و پرت میگه. و اون لحظه خیلی خیلی خیلی زیاد آرامش داشتم. حتی یک ثانبه هم استرس نداشتم. و بعد از بررسی بیشتر فهمیدم سالم سالم هستم.خداروشکر
آقای عباس منش بسیار سپاسگزارم. ممنون
به نظرم رسیدن به خواسته ها با نتایج و احساس خوب همراه است .
من خودم چند روز پیش برای رسیدن به یکی از اهدافم نتیجه کوچکی دیدم و وقتی به آن رسیدم به خودم گفتم که حتما به ان هدف می رسم چرا که ذهنم آن را باور پذیر می دانست که حالا که از این کار به درامد هر چند کم رسیدم می توانم درآمد های بیشتر هم کسب کنم .
به نظرم نتایج کوچک در اوایل یا اواسط کار خیلی مشوق خوبی است چرا که به مانشان می دهد در مسیر درست هستیم . وقتی یک نتیجه هر چند کوچک ببینیم باور رسیدن به خواستههای بزرگتر ممکن تر می شود.
به نظر من خواست ما هم جهت با خواست خداوند است . چرا که وقتی می خواهیم در جهت قوانین هستیم و با باور صحیح و احساس خوب ذهنمان را به سمت هدف می کشانیم . خداوند هم جدا از قوانینش نیست . پس خواست ما همان معادل با خواست خداوند می شود.
بنام پروردگار هستی بخش
درود بر دوستانی که مثل خودم در راه تغییر خود و دنیای خود گام نهاده اند و بر گروه تحقیقاتی عباس منش که در این راه یاور حقیقی ما هستند.
من برای کنترل ورودی های ذهنم در آغاز هر روز و قبل از شروع فعالیت های روزانه از تکنیک شکرگزاری بهره میبرم. بدین ترتیب که حداقل ده موهبت در محیط اطرافم یا در زندگی ام یا در جسمم را پیدا و یادداشت میکنم و همین توجه بر نعمتها و نکات مثبت مرا از همان ابتدای روز بر مدار مثبت قرار داده و موجب میشود هر آنچه در اطرافم میگذرد هم سر شار از حس خوب و مثبت باشد و البته برای تداوم این حس خوب چشم و گوشم را بر هرگونه دیدنی و شنیدنی منفی و زبانم را هم بر هر روایت تلخ و ناراحت کننده میبندم و جالب اینکه بصورت ناخودآگاه هر گونه اتفاق و روایت و سخن منفی برایم بصورت آزاردهنده در آمده اند و حتی اگر بخواهم ( که نمیخواهم ?)هم نمیتوانم به آنها توجه کنم.
نکته جالب دیگر این است که این حس خوب و انرژی مثبت به راحتی به کسانی که با آنها در ارتباط هستم هم منتقل میشود مثلا دیروز که برای خرید به مغازه ای رفته بودم فروشنده تخفیف خوبی به من داد و عنوان کرد که از وجود من انرژی فراوانی گرفته ?.
با سپاس از همه دوستان و ارزوی موفقیت برای همگی??
سلام به استاد ارجمند و دوستان عزیز
تجربه خودم رو از کنترل ورودیهام شرح میدم تا شما هم از این روش بهره ببرین
من موفق شدم ورودیهای بیرونی مثل افرادمنفی محیط منفی، رسانه ها رو کنترل کنم اما باز هم افکارمنفی زیادی داشتم و این ناشی از ورودیهای درونی من بود
من به رصد افکارم نشستم و متوجه شدم که من 98درصد اوقات در حال گفتگوی درونی ، نجوا و حرف زدن با خودم هستم و بر اساس این گفتگوی درونی تصاویر ذهنی و احساس و افکار من شکل میگیره.
و متوجه شدم این 98درصد اوقات من تو ذهنم پر از حرف های منفی و مخالف هدفم دارم که مدام مرور میکنم و بهشون پر و بال میدم
من گفتگوی درونی خودم رو با شکرگزاری پر کردم شکرگزاری از نعمت های الانم و شکرگزاری بابت رسیدن به اهدافی که دارم (انگار که از قبل به اون اهداف رسیدم)
اینکار باعث شد من بتونم با تغییر بزرگترین ورودی ذهنم بقیه ورودی ها مثل تصاویرذهنی افکار و احساسم خودبه خود تغییر بدم و در جهت اهدافم قرار بگیرین
باعث شد توکل و ایمانم قویتر بشه و احساس فوق العاده عالی داشته باشم باعث شد از مدار نبود هدفم به مدار داشتن اون هدف برم و به هدفم برسم
به محض منحرف شدن افکارم شکرگزای میکردم و جهت توجهم رو تغییر میدادم و اینکار رو در طول روز پیوسته ادامه میدادم و اجازه نمیدادم چیزی جز شکرگزاری تو ذهنم بشینه. شکرگزاری در واقع فرستادن ارتعاش هدف و ماندن در احساس خوب رو به من میداد.
روزهای اول ذهنم خیلی مقاومت میکرد و شاید 5 دقیقه شکرگزاری داشتم 3ساعت جهت افکارم منفی میشد اما با ادامه دادن ذهن من به صورت ناخوداگاه به سمت شکرگزاری میرفت و عادت کرد طوریکه صبح ها به محض بیدارشدن تو ذهنم شکرگزاری میومد
این روش پیشنهاد میکنم حتما انجام بدین?