پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 96

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شاهین آقایی گفته:
    مدت عضویت: 1940 روز

    سلام و درود خدمت استاد عزیز

    و دوستانم خداروشکر میکنم که هرروز که میگذره احساس شکرگزاری در من بیشتر و بیشتر میشه

    چقدر فایل عالی و تاثیر گذاری بود

    درست از وقتی که تصمیم گرفتم شرایط فعلی خودم و جایگاهم رو بپذیرم و توجه کنم به زیبایی های اطرافم اتفاقات شگفت انگیزی رو دریافت کردم

    و سعی کردم روی خودم کار کنم و عمل کنم

    منم فکر میکردم باید حتما زود به خواسته های بزرگم برسم اما بعد از کارکردن بهتر متوجه روند تکامل شدم و به این نتیجه رسیدم که باید ادامه بدم و همین تغییرات کوچیک در آینده بسیار نزدیک میتونه اتفاقات بزرگی را برای من رقم بزنه

    سپاسگزارم از شما🙏🏾

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    مینا کریمی گفته:
    مدت عضویت: 2269 روز

    پارسال همین موقع کاری که دوست نداشتم و ول کردم و درخواست نوشتم

    دقیقا متن درخواست این بود

    خدایا من ذهنم حدوده و بلد نیستم تو نامحدودی ازت یه کار با درامد عالی نزدیک که بتونم عاشق اون کار بشم و تفریحم بشه خیلی زود زود بهم بدی خودت گفتی از من بخواین

    نشانه هارو برام واضح کن و راهو برام هموار کن

    به اسون ترین شیوه اون کارو سره راهم قرار بده

    تو بزرگ و بخشنده ای و من امیدم تنها و تنها و تنها به توعه میدونم که تو بهترین هارو برای من میخوای

    خدایا شکرت🙏🏻

    یکشنبه ۲۵ خرداد ۹۹

    و من به فاصله دو روزاینکارو پیدا کردم (دندونسازی)

    ولی خب به دلیل یه اشتباهی باعث شد که تصمیم بگیرم که مارمو امسال هم بعد از یکسال رها کنم و اصلا نگران هم نیستم چون به خدا اعتماد دارم که همه چیز رو به بهترین شکل برای من چیده و همه چیز خیر

    و دوباره امروز میخوام درخواست بدم برای یک کار بهتر و ارامش بیشتر و مطمئنم بزودی محقق میشه

    با تشکر از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    شاهین ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1508 روز

    بنام الله یکتا

    سلام استاد

    سلام مریم. خانم شایسته

    من شاهین ملکی ام ۱۷ سالمه

    از ۱۵ سالگی با استاد اشنا شدم

    واز سال ۱۴۰۰ب صورت جدی دنبال میکنم و

    نز دیک سه هفته پیش از فایل جلسه ۸ روانشناسی ثروت ۳ کنترل ورودی تمر کز وکانون توجه رو فمید م

    وتنها خدا میدونه که هدایت هاش چقدره پر خیر برکته و من هر چی بگم کم گفتم فقط اینو میگم دوست ها و هم شاگردی های من لطفا کم نیارین سخته من دارم تجربه میکنم ولی توش خیر برکته نگو نیست تو جه کنی پیدا میکنی هر سکه ای دو رو داره

    این قانون این رو خدا میگه رو حرف خدا که نمیشه حرف زد بنده خدا کنترل کن میتونی بد از چند بار عادتت می شه فقط بی طابی نکن کنترل کن

    ثمر داره بخدا ثمر داره ثمرش جدا از اینده همون لحظه اس احساس خویته لذتت

    بزارین ی تجربه ام رو براتون بگم

    من در همین تازگی در واقع یک هفته پیش برادر بزرگ ترم که خیلی از وجودش لذت میبردم مهاجرت کرد ومن برای بدرقه اش باهاش رفتم و من چون بردار بزرگ ترم بود دهمیشه وجودش بهم انرژی میداد

    کمی برام نار احت کنند بود ولی من ورودی هارو کنترل کردم وگفتم همجا زمین الله یکتاس واحساساتم رو کنترل کردم و اون شهری که بردارم میخواست از اونجا سفرش رو شروع کنه(مهاجرت کنه)چها ر شهر با ما فاصله داشت واتوبوس مستقیم نداش وتقریبا ۶ تا۷ ساعت با سواری طول می کشید و ما تصمیم داشتیم با تا کسی بریم و ب اصطلاح پست ب پست بریم و در همین صفر که داشتیم میرفتیم و هر چه می گذشت برای من سخت تر میشد من تمام سعی ام رو کردم ورودی هام رو کنترل و تا جای که با برادرم حرف نمیزدم که دلتنگ نشم و اهنگ.گوش میدادم برای کنترل ورودی هام و درهمین زمان بود که کیف پول از جیبم افتاده بود ومن ۱۰ دقیقه از ماشین پیاده شدیم فهمیدم وماشین رفته بود ومن باز بخودم گفتم

    باید کنترل کنم واحساسی خیلی زیبای داشتم ودارم

    واصلا عین خیالم نبود در حالی که کل داریم رفته بود

    و بعد از خدام خواستم که پول برگشتم ب من بده

    ومن هدایت شدم وپول برگشتم جور شد

    و برادرم راهی کردم ومن دقیقا زمانی که داشتمبا بردارم خدا حافظی میکردم اصلا ب روی خودم نیاوردم که برادرم احساسش بد نباشه و لی زمانی که از هم جدا شدیم بشدتت بغض کردم وبازهم گفتم باید خودم رو کنترل کنم و نگرانی من یک دقیقه بیشتر نبود و زمانی که داشتم بر میگشتم ساعت ۲ بود ولی ب خاطر منتظر ماندن در ترمینال برای تاکسی ساعت ۵ راه افتادم وزمانی رسیدم شهر خودم ساعت ۱۲ شب بود و تا کسی که من سوار کرده بود من رو تا داخل شهر اورد ورفت ومن ی جای بر هوت بودم ناگهان متوجه شدم که چند نفر قصد دارن از من زور گیری کنن و اومدن ب سمت من ومن سعی کردم اسنپ بگیرم ولی اسنپ دیر کرد در همین زمان هم داشتن ب سمت من می امدن ولی من ماشین گرفتم واون هم فقط باهدایت الله یکتا بود که در اون زمان ماشین پیدا شد و از اون مخمصه خلاص شدم من درهمچین شرایطی بوده ام ولی توانستم خودم رو کنترل کنم نمیگم ناراحت نشدم چرا شدم ولی در حد یک دقیقه و سریع با اسم الله ویاد خدا یا هر چیز دیگه خودم رو کنترل میکردم

    و بنظرم بهترین راه برای کنترل ورودی ذهن

    باوره

    باور ب قانون باور ب اینکه اگه کنترل نکنم اتفاق بد میافت

    و خودکار راهشو پیدا میکنی درواقع خودتو مجبور میکنی پیدا کنی

    هر جاهستین در پنا الله قدرتنمد وثروتمند ویکتا باشید

    ارزوی بهترینها برای همی افراد سایت دارم

    یا الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2169 روز

      سلام به شما دست عباسمنشی ام

      سلام و درود به شما شاهین ملکی عزیز

      واقعا تحسین ات میکنم از صمیم قلبم. پیام شما رو که خوندم یاد داداش خودم افتادم و صحنه ی خداحافظی ام.

      من دوتا داداش دارم و من تنها دختر خانواده ام. اهل مشهد هستیم و برادر کوچیکترم امسال کلاس نهم بود و من و همسرم اوایل زمستان پارسال به قصد تغییر زندگی و نشان دادن ایمان مون راهی تهران شدیم. خانواده ام فکر میکردن نهایت یک سفر کاری یکماهه رفتیم و نهایت تا اسفند برمیگردیم اما ما هدف مون مشخص بود و اقامت در تهران…داداش کوچیکم سهراب براش خیلی سخت بود چون یکجورایی به من وابسته بود و من یک جمله بهش گفتم که داداشم دلتنگ بشو اما تو دلتنگی نمون.سهراب خونه ی ما میومدو با استاد آشنا شده بود و براش از احساس خوب=اتفاقات خوب زیاد گفته بوودم و میدونم که اونم پسر قوی هست مثل شما شاهین جان.

      واقعا تحسین ات میکنم که اینجایی.

      تحسین ات میکنم و برات با افتخار دست میزنم که در مسیر خلق کردن زندگی خودت هستی با کنترل ذهن و تغییر باورها و درک بتر قوانین هستی….

      تضادها اومدن تا ما خواسته هامون رو بهتر و واضح تر بشناسیم

      برات از خداوند یکتا بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو میخواهم.

      ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2980 روز

    باسلام و عرض ادب خدمت دوستان گلم و استاد عباس منش

    امروز خیلی بهم ریخته بودم گفتم بشینم رو فایلها کار کنم ولی نمیدونستم از کجا شروع کنم فکر میکردم هیچ چیز نمیتونه حالم رو خوب کنه گفتم بزار ببینم نشانه امروزم چی میگه کلیک کردم سریال زندگی در بهشت قسمت 84 بود گفتم این چی میتونه به من بگه چهنشونه ای برا من داره شروع کردم به خواندن کامنت مرضیه عزیز که فکر میکنم بعنوان متن انتخابی بود وقتی مرضیه عزیز از خانم شایسته مهربان و بزرگوار بخاطر دسته بندی کردن فایلهای رایگان تشکر کرده بود تازه با اینکه بارها این دسته بندی رو دیده بودم ولی هیچ وقت دقت نکردم چی میگه و امروز فهمیدم دسته بندی بر چه اساسی است خدا روشکر کردم بخاطر هدایتی که امروز برای من داشت ممنونتم خدا اول فایل به صلح رسیدن با خود رو گوش دادم نکته برداری کردم و وقتی برگشتم به سال99 دیدم چقدر نعمت به زندگیم اومده در خصوص سوال اول که کنترل کردن ورودیهاست ابتدا حذف شبکه های اجتماعی واخبار است اینکه هیچ وقت نشیم سنگ صبور دیگران که دیگران بیان بدبختیهاشون رو برا ما بازگو کنند هرلحظه که یه فکری میاد تو ذهنمون یا نجوایی شروع میشه بخودمون بگیم نتیجه اش چیه برنامه های مثبت نگاه کنیم من خودم شخصا مستند طبیغت و حیوانات خیلی حالم رو خوب میکنه جک و لطیفه بخونم و اینجوری ورودیهام رو کنترل کنم در هر لحظه به قبلم نگاه کنم نعمتهام رو بشمارم برروی تواناییهام تمرکز کنم حیوانات و برندگان رو ببینم و قدرت خذا رو تحسین کنم فایلهای زندگی دز بهشت وسفرنامه باعث میشه تمرکز من برنکات مثبت بیشتر بشه تمرکز بر زندگی افراد موفق و تخسین آنها وتحسین ساختمانهای بلند خانه های شیک ماشینهای لوکس وتحسین وسایل مدرن و جدید ی که برای راحتی زندگی روز به روز بشر داره میسازه خدایا ازت ممنونم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    منصوره یعقوبی گفته:
    مدت عضویت: 2561 روز

    با سلام به دوستای خوبم

    من سه سال پیش در اوج ناامیدی از خدا طلب کردم منو هدایت کنه و خداوند چه زیبا من رو به سایت استاد هدایت کرد و زندگی منو به دو بخش قبل از عباس منش و بعد از عباس منش تقسیم کرد.

    قشنگ به یاد دارم که همه زندگیم شده بود فایلای رایگان استاد. از صبح تا شب که همسرم از سر کار برگرده فقط و فقط فایلای استاد رو گوش میدادم. شب هم هر چیزی رو که یاد گرفته بودم با ذوق و شوق فراوان برای همسرم تعریف میکردم. به همه دوستام و خانواده ام فایلای استاد رو معرفی میکردم ولی تلاش زیادی برای اینکه حتما اونا رو هم بیارم تو مسیر خودم نمیکردم چون همیشه این حرف استاد تو گوشم بود که اگر کسی تو مدار نباشه اصلا نمیشنوه شما چی میگید و من هم اصراری نمیکردم که همه رو به زور بیارم تو بهشتی که پیدا کرده بودم.

    ما خیلی اهل تلویزیون دیدن نبودیم فقط شب به شب همسرم اخبار میدید. یک ماه بعد از اشنایی من با فایلها و آموزش های ناب استاد به طور اتفاقی تلویزیونمون توسط بچه کوچولومون شکست و ما دیگه همون اخبار رو هم نمیدیدیم و تا یکسال تلویزیون نخریدیم چون میدونستیم این اتفاق حکمتی داشته و اون هم قطع کامل ورودی های نامناسب از طرف تلویزیون بود.

    یکسال بصورت مدام ورودی های ذهنمون رو کنترل کردیم و ذهنمون رو با قوانین الهی بمباران کردیم. و نتیجه اش برامون خیلی عالی بود هم از نظر مالی هم از نظر تغییر شهر محل زندگی که به یک شهر بهتر با امکانات بیشتر و اب و هوای عالی هدایت شدیم.

    کارهایی که انجام دادیم:

    ۱.بمباران ذهنی با فایلهای استاد عباس منش

    ۲. صحبت کردن باهم درباره قوانین الهی

    ۳.حذف تلویزیون و اخبار

    ۴.توجه به نکات مثبت (پیدا کردن نکات مثبت از دل وضعیت نامطلوب کار بسیار بسیار سختی بود ولی من پذیرفته بودم که راهش فقط و فقط همینه و تمام تلاشمو میکردم که انجامش بدم)

    ۵. پذیرش عمیق این عبارت که احساس خوب= اتفاقات خوب و احساس بد=اتفاقات بد( به نظر من پذیرش عمیق یعنی عمل کردن واقعی و درونی به باور پذیرفته شده)

    ۶. مشارکت در قسمت عقل کل سایت هم به من خیلی کمک کرد. اینکه شما سعی کنید با توجه به آموخته های خود برای مشکلات و سوالات دیگران راه کار پیدا کنید، به یادگیری هر چه بهتر شما کمک میکنه و نظرات و کامنتهای دوستان واقعا عالی بود و من به شخصه خیلی مطالب رو با توضیحات دوستان یاد گرفتم.

    ۷. مقالات خانوم شایسته در سایت واقعا عالی ست. من همیشه با خوندن این مقالات، ایشون رو تحسین میکردم واقعا که قلمشون طلاست و نفسشون حقه.

    ۸. سفر به دور امریکا رو مستمر دنبال میکردم و با پسرم میدیدم و لذت میبردم. به نظر من فایل های سفر به آمریکا دوره عملی آموزه های استاد هست که هر بار میبینم از خانوم شایسته سپاسگذاری میکنم. به نظرم این سایت دوتا استاد داره هم استاد عباس منش و هم استاد مریم شایسته.

    اینها مواردی بود که در این سالهای آشنایی من با آموزه های این سایت تونست نتایجی رو برام رقم بزنه که حتی نمیتونستم بهش فکر کنم چه برسه به اینکه بخوام آرزوشون رو داشته باشم. چیزهایی که برام خیلی دور و بعید به نظر میرسید بدون هیچ تلاش و کار فیزیکی یی برام مهیا میشد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2166 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم

    سلام خدمتت دوستان ناب وخوب

    باید باورم کنم به هرآنچه که دوست دارم می رسم و خواسته ی خودم رو بزرگ تر از اون چیزی نکنم که بهش نرسم

    نباید نگران باشم که آیا من به این خواسته می رسم یا نمی رسم ؟؟؟؟؟حالا افکار منفی میان …………………پول کجابود……… با این گرونی…………………… اینا به خاطر باورهای اشتباهی هسش که در ذهن وجود داره وگرنه باور به فراوانی خیلی مهمه باور به فراوانی باید در خودمون ایجاد کنیم و شاد باشیم و بخندیم و بی خیال اوضاع باشیم خود خداوند زمانش را می دونه

    خود اوضاع/////////// با حال خوب و احساس خوب //////////// درست میشه فقط نارا حت و نگران نباشیم همین پاشنه آشیله ماست که نمی زاره

    خدایا شکرت برای قانون هایی که می دونم و باید روش کار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    الهام لطیف گفته:
    مدت عضویت: 1563 روز

    بنام خدای نور

    عرض سلام و ادب و احترام به خانواده بزرگ عباسمنش🌹

    در مورد سوال اول،

    تجربه من از کنترل ورودی های ذهنی و عملکرد خودم اینه که،در درجه اول تلویزیون رو حذف کردم.

    در سوشیال مدیا مثل قبل وقت گذرونی نمیکنم و اونهم فقط برای پیدا کردن مطالب و خواسته های ضروری وقت میگذارم نه بیشتر

    تمام کسانی رو که در زندگیشون بی هدف و بی برنامه هستند و با من هم مدار نیستند رو ازمخاطبین موبایلم حذف کردم.

    در جایی زندگی میکنم که خدا رو شکر میتونم زمان بیشتری تنها و بدون هیایو و دور از کسانی باشم که خواسته ی من نیستند.

    صبح زود زمان بسیار عالی برای دریافت انرژی های پاک الهیست.خصوصا نیم ساعت قبل و بعد اذان صبح.تا اکنجا که برام مقدوره از این زمان پرانرژی استفاده میکنم.البته نه همیشه. چون گاهی وقتها تنبلیم میاد.

    ولی روزهایی هم که نمیتونم سحر بیدار باشم،صبح زودتر از همه بیدارم.تو حیاط میرمو با پیاده روی و تنفس های عمیق و شکرگزاری از ذات لایزال و همه ی هستی،نیروی بسیااار پرانرژی رو دریافت میکنم.

    اهنگ های شاد و پرانرژی گوش میدمو میرقصم.

    رقص سرشار از انرژی میکنه روح و جسمم رو.

    دیدن همه ی گیاهان و درختان خونمون،

    اسمون هزار رنگ با اون ابرهای خوشگلش

    شنیدن صوت دلربای پرندگانی که همسایه ام هستن،

    تماشای خودم و ابراز عشق و لبخند تو آینه

    و تماشای فایلهای سفر به دور امریکا هم کمک زیادی به تمرکز روی نکات مثبت بهم میکنه.

    عزیزان دوستتون دارم

    عاشق خودمم

    و از پروردگار عشق و محبت و ثروت سپاسگزا💚💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    مهدی صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    سلام به همه دوستان عزیز

    من مهدی صادقی هستم 🤗

    قبل از هر چیز باید دلیل داشته باشم که چرا میخوام این کامنت رو بنویسم ؟

    دلیلش اینه که تمرین باید کرد و بدون تمرین و تعهد به جایی نمیرسیم……. در ضمن به متن آخر فایل های تصوری استاد دقت کنید.

    سوال اول: تجربه من از کنترل ورودی های ذهنی؟

    قبل از آشنایی با استاد عباسمنش اهل اخبار و غر زدن و تلویزیون بودم و خودتون میدونید که ورودی هاش خیلی منفی هست و طبق قانون، نتیجه ها خوب نبود.

    زندگی من به ۲ دوره تقسیم میشود :

    دوره قبل از عباس ‌منش

    دوره بعد از عباس منش

    دستان خود رو بار ها بالا بردم و طلب هدایت و زندگی خوب کردم و به سمت عباس منش هدایت شدم……..

    چیزی که من امشب یاد گرفتن اینه که موضوع هدایت باید در هر روز و شب در هر لحظه باشد

    نزدیک به ۲ هفته بود که توی مسیر جاده خاکی بودم

    و امروز فهمیدم این قضیه رو

    که من از مسیر خارج شده بودم به چه علت؟

    اول بخاطر اینکه کنترل نداشتم روی ورودی های ذهنی

    دوم بخاطر کار نکردن روی باور هام اینکه مرور شون نمیکردم تایید شون نمی کردم و کم رنگ شد نتایج

    و مسیر رو گم کردم

    و الان بعد از ۱۴ روز شاید بیشتر داشتم درجا میزیدم

    ۲ روز حالم خوب بود یه روز نا خوش بودم

    و دلیلش بخاطر این بود که من کنترل کمی روی ورودی های ذهنی داشتم یعنی فقط سعی میکردم از ورودی های منفی دوری کنم و کاری با باور های قدرتمند نداشنم و خیلی کم ورودی مثبت داشتم.

    نکته ای که من فهمیدم این هست که باور ها باید :

    ۱.باور ها باید جایی نوشته بشن.

    ۲.باور ها باید هر روز مرور شوند.

    ۳.باور ها باید تایید شوند.

    ۴.به نشانه ها هم بایید دقت کرد

    من موارد ۲ و ۳ رو انجام نمیدادم و کلا زدم توی جاده خاکی

    و امروز به لطف خدا هدایت شدم و فهمیدم که مشکلم چبه

    تجربه من از ورودی های ذهنی اینه که …

    ورودی های ذهنی برابر با خلق باور

    ورودی مناسب = باور خوب و قدرتمند

    ورودی منفی = باور منفی و محدود کننده

    حالا قانون چی میگه ؟ 🤔

    قانون میگه هر باور یک فرکانس تولید میکنه

    خب احساس هم مشخص میکنه داری چه فرکانسی میفرستی

    پس فهمیدی که چرا میگن

    احساس خوب اتفاقات خوب

    احساس بد اتفاقات بد

    احساس نوع فرکانس رو مشخص میکنه

    احساس هم از باور سرچشمه میگره

    باور خوب احساس خوب تولید میکنه

    باور بد احساس بد تولید میکنه

    (از احساس بد میشه به باور محدود کننده رسید)

    من هم توی یه مدت حواسم به ورودی هام نبود

    ورودی های ذهنی بد و خوب باهم داشتم

    و باور های خوب و بد ساخته میشد

    و فرکانسش ارسال میشد و من از نتبجه راضی نبودم

    و حالا دوباره تمرکز گذاتشم روی ورودی هام:

    فایل های استاد رو گوش میدم

    توی دفترم باور های قوی مینویسم و مرور میکنم

    به نکات مثبت توجه میکنم.

    سوال دوم

    چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟

    طبق قانون به هر چه بیشتر توجه کنی از همانرجنس توجه بیشتر وارد زندگیت میکنی

    و اینکه باید بدونی جایگاه شیطان در ذهن است و کارش نجوا دادن است و این شناخت نسبت به ذهن خیلی خوبه.

    سریال های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت

    برای توجه کردن به نکات ثبت خوب هستن.

    سپاس گذاری کردن خیلی خوبه و انسان رو آروم میکنه و توجهش رو میبره روی نعمت هایش.

    و راهکار بعدی داشتن باور های قوی نسبت به خدا

    ۱. خدا بینهایت دست داره

    ۲. قرآن : آگاه باش بدون اذن خدا برگی از درخت پایین نمی افتد.

    ۳.خدا در هر لحظه با من است

    ۴.خدا منو هدایت میکنه

    ۵.من میدونم و مطمئنم که خدا من رو در بهترین زمان در بهترین مکان قرار میدهد

    ۶.هیچ موجودی توانایی این رو نداره که به من آسیب برسونه.

    ۷.آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند.

    💭 کامنت بنویسید تا از خودتان 🥾 👣👟👢 به جا بزراین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  9. -
    زهراهنرمند گفته:
    مدت عضویت: 1700 روز

    سلام دوست عزیزم

    ازخوندن کامنتت لذت بردم .. و برای ادامه مسیر انرژی گرفتم 💪

    دقیقا همینطوره وقتی به چیز منفی توجه میکنم تااخرهمون روز اتفاقات کوچک یا بزرگ منفی رو جذب میکنم . سعی میکنم هر دقیقه حسم وخوب نگه دارم تا فقط خوبی جذب کنم . هرکس هرکار خوب یا بدی انجام بده نتیجه اش به خودش برمیگرده .

    هرجا هستی شاد وسالم و خوشبخت و ثروتمند باشی💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  10. -
    سارا گفته:
    مدت عضویت: 2091 روز

    سلام استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم

    در جواب به سوال پرسیده شده انتهای این فایل باید بگم که

    من خودم هنوز خیلی ماهر نیستم تو کنترل ذهن اما چیزی ک تا اینجای کار خیلی کمکم کرده برای کنترل کردن احساسم و تغییر دیدم به یک اتفاق به طوری که به احساس بهتر برسم

    این هست که از خودم میپرسم اگر خودِ خداوند به این اتفاق نگاه میکرد چه چیزی های مثبتی ازین اتفاق میکشید بیرون؟ خداوندی که نورِ مطلقه

    اگر جای من بود چه دیدی داشت به این ماجرا؟

    خداوندی که بخشنده ترین و مهربان ترینه

    با چه دیدی نگاه میکرد به داستان که باعث سپاسگزاریش بشه..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: