پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 97

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    سلام و خدا قوت به همگی

    خداروشکر میکنم که در راستای تمرینات دوره عزت نفس، برای هر فایلی که مجدد دارم گوش میدم، کامنت میذارم.

    ما از استاد عزیزمون یاد گرفتیم که برای کنترل ذهن، باید مراقب ورودی ها و خروجی ها باشیم، به زیبایی ها و نکات مثبت و داشته ها و موفقیت هامون تمرکز لیزری داشته باشیم.

    این هارو بصورت تئوری با خودم مدام تکرار میکنم و میدونم هدایت میشم .

    اولین تغییری که من در خودم حس کردم، دیدن و تحسین زیبایی ها بود. من با شهامت میگم که تا سه ماه قبل، در نابینایی و ناشنوایی مطلق بسر میبردم. نه چیزی از زیبایی ها میفهمیدم و نه اصلا معنی زیبایی رو میفهمیدم. مسیری که 7 سال به سمت محل کارم میرفتم به قدری زیباست که گاهی به وجد میام ، از دیدن آسمون زیبا در هنگام غروب بگیر تا زیبایی آفتاب ظهر.

    زیبایی رو در هر وسیله و هر چیزی به راحتی میبینم و برام تازگی داره.

    از وسایل اتاقم لذت میبرم، از خونه و کوچه مون لذت میبرم. از هر چیزی که در این جهان وجود داره لذت میبرم.

    سریال زندگی در بهشت رو که میبینم به وجد میام از دیدن اون همه زیبایی و نکات مثبت، اون همه حال خوبی که همه دارن و نظم تحسین کننده افراد .

    لذت بردن استاد از جت اسکی بگیر تا حتی لذتی که میبره از صحبت به ما و آموزش هایی که به ما میده. با عشقی که مریم عزیز برامون فیلم تهیه میکنه و فایل هایی که تدوین میکنه به زیبایی . تحسین میکنم و لذت میبرم.

    تلویزیون و اخبار که مدت هاست گذاشتم کنار ، به حدی که الان اگر 5 دقیقه از یه سریال و یا فیلمی رو ببینم ، براحتی متوجه میشم که چه باورهای محدود کننده و خرابی رو دارم به ذهنم تزریق میکنم. خداروشکر 2 هفته ای میشه که تلویزیون کاملا قطع شده به دلایل نا مشخص، و خانواده همون اخبار رو هم دیگه نمیتونن ببینن.

    اهنگ های شاد و مدیتیشن رو گوش میدم و هر چیزی که حالت افسرده کننده داشته باشه دیگه رفته به لیست بایگانی های من، حتی اگر از رامش خواننده مورد علاقه من باشه!

    در مورد سیاست و بیماری صحبت نمیکنم.

    حتی همین بیماری ، چقدر نکات مثبت برای من داره. الان که مصادف شده با پیک 5 ، وقت من از لحاظ کاری بشدت آزادتر شده و براحتی و با خیال آسوده فایل های رایگان استاد رو نکته برداری و خلاصه برداری میکنم ، صدای خودمو ضبط میکنم هر زمان که حس کنم باید این کار رو انجام بدم و دوره عزت نفس رو با تمرکز و حال بهتری به جلسه 6 رسوندم.

    زبان رو متعهدانه پیگیری میکنم و میدونم با همین روند تکاملی و حال خوب، جهان منو هدایت میکنه به لوکیشن مورد علاقه من که آمریکا هست .

    زمانی که بحث قطعی اینترنت شد، 2 روز ناراحت بودم ولی بعد نکات مثبت رو کشیدم بیرون. باور سازی اینکه برای منی که در مسیر موفقیت هستم، قطعا اتفاقات بهتری رخ خواهد داد، جز خودم کسی نمیتونه برام محدودیتی ایجاد کنه

    از هر موقعیت به ظاهر ناخوشایندی، تضاد میکشم بیرون، که نکته مثبتش رو ببینم و بعد هم چیزی که میخوام رو متوجه بشم و متمرکز شم روی خواسته م.

    استفاده از فضای مجازی و اکسپلور اینستاگرام هم بشدت باید محدود بشه.

    همیشه سپاسگزار خدا و استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز هستم برای انتقال این آگاهی ها

    همگی در پناه الله یکتا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    وحیده اکرامی فر گفته:
    مدت عضویت: 1729 روز

    سلام استاد نازنینم و مریم جان عزیزم

    و سلام به دوستان ناب و عزیزم

    نشانه امروز من این فایل بینظیر بود

    استاد عزیزم من در مورد سوالتون نظرم رو میدم اینکه چطوری ذهنم رو کنترل میکنم؟

    من از زمانی که با شما آشنا شدم و فهمیدم توجه به نکات مثبت باعث احساس خوب میشه و داشتن احساس خوب باعث میشه اتفاقات خوب توی زندگیمون بیافته تمام تلاشم رو کردم که به نکات مثبت توجه کنم، طبیعت بهترین الهام بخش من برای توجه به نکات مثبت و تمرین بود، من در جزیره کیش زندگی میکنم و اینجا پر از زیبایی هست ولی من سالها ازش غافل بودم، وقتی به این نیت رفتم کنار ساحل که زیباییها رو ببینم نمیدونید چه صحنه های زیبایی دیدم، وقتی برای تماشای طلوع زیبای خورشید میرم چیزهایی میبینم که فقط اشک شوق میریزم، من شروع کردم به عکاسی و این موضوع بهم کمک کرد به تمام جزییات زیبای اطرافم نگاه کنم و از اونا عکس و فیلم بگیرم، و حالا اینستا من پر شده از عکسهایی که بعضی وقتها خودم باورم نمیشه اینها رو تو اون لحظه خودم گرفتم، و حالا تو خونه، کوچه، خیابون، بازار، جمع خانوادگی، دوستانه و هر جایی دنبال زیباییها میگردم و پیداش میکنم، از هر اتفاق کوچیک مثبت خوشحال میشم، کارهای کوچیک افراد خانواوم رو میبینم و بابتشون از خودشون و خداوند تشکر میکنم و میبینم که هر روز اتفاقات قشنگتری می افته، شکل روابطم تغییر کرده و زیباتر شده، اینقدر به نکات مثبت توجه میکنم و میگم که دوستام بهم انرژی مثبت میگن و این منو خوشحال میکنه

    و موضوع دیگه اینکه از شما یاد گرفتم هر اتفاقی تو زندگی ما خیره حتی اگه به ظاهر بد باشه و این باعث شده به محض اینکه اتفاق به ظاهر بدی میافته من دنبال دلیلش هستم

    وقتی مریض میشم میشینم و به افکارم توجه میکنم که در روزهای قبل یا چند ساعت قبلش به چی فکر کردم که دچار بیماری شدم و سعی میکنم با تغییر کانون توجه ام و اصلاح افکارم خودمو درمان کنم، دو هفته گذشته بدلیل سرماخوردگی و مشکوک بودن به بیماری این روزها دو هفته قرنطینه شدم ولی به جای غر زدن و شاکی شدن اول به افکارم توجه کردم بعد از پیدا کردنش سعی کردم اصلاحش کنم و به همین خاطر خیلی زود بیماری من خوب شد و دوم اینکه کلی برنامه ریختم و سعی کردم از این فرصت استفاده کنم، فایل بیشتری گوش بدم، کتاب بخونم، و بیشتر به خودم عشق بدم و این کارو کردم، کتاب روباهایی که رویا نیستند رو شروع کردم و چقدر عالی دارم با تمریناتش جلو میرم، الان فصل چهارم رو شروع کردم و میخوام کلی اتفاق قشنگ رو از تجربه هام بنویسم، پس هیچ اتفاقی بد نیست

    و دیشب خبر فوت یکی از عزیزانم را بهم دادن که چند ساعتی حالم واقعا بد بود، بعد فکر کردم ایشون 4 سال استاد معنوی من بودن و حالا با مرگشون هم به ما درس میدن و اینکه الان به آرزوشون که لقاء پروردگارش بود رسید پس چرا من گریه میکنم باید براش خوشحال باشم، گفتم خواسته ایشون همیشه بودن تو مسیر درست و توحید بود، عشق به خودمون و پروردگارمون بود پس چرا من این کارو نکنم، و سریع اومدم رو سایت و فایل جدید دیروز رو گوش دادم صحبتهای استاد با دوستان قسمت 32 و بینظیر بود و چقدر نگاهم به قضایا عوض شد و دیگه ناراحت نبودم.

    موضوع دیگه اینکه با خوندن فصل سوم کتاب رویاهایی که رویا نیستند یاد گرفتم شبها قبل از خواب فقط به نکات مثبت فکر کنم بنویسم و سپاسگزاری کنم، و قبل از خواب کل رویاهام رو تجسم میکنم

    بعد یک هفته یک اتفاق عالی برای خواسته کاریم افتاد و یک مسیر بینظیر برام باز شد و کلی بخاطرش از خداوند سپاسگزاری کردم، کاری که یک ماهه پیگیرش بودم و هی عقب میافتاد ولی با توجه من به نکات مثبت و اینکه هر اتفاقی خیره، خیر بودن این به تعویق افتادن رو فهمیدم و خیلی خوشحال شدم، کاری که در جهت علایقم هست و از وقتی جدی پیگیرش شدم خدا داره درها رو به روم باز میکنه

    درسته کنترل ذهن سخته ولی با تمرین میشه این کارو کرد

    من در گذشته با هر اتفاق بد روزها و هفته ها تو حال بد میموندم ولی الان با آموزه های استاد عزیزم یاد گرفتم که ذهنم رو کنترل کنم و احساسم رو خوب نگه دارم تا اتفاقات خوب وارد زندگی من بشه، و امروز یک روز بینظره برای من چون خداوند بهم فرصت زندگی کردن و عشق ورزیدن داده

    ممنونم استاد عزیزم بخاطر همه عشقتون به ما و بخاطر این همه آگاهی که به ما میدین

    عاشقتونم و براتون سلامتی و عشق ارزو میکنم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    عذرا گفته:
    مدت عضویت: 1826 روز

    سپاس الله یکتاکه قدرت خلق زندگی هرکس رابه خودش داده امروزبه من الهام شدبعدازچندماه ورودبه سایت منم کامنتی بذارم ومتعهدباشم که زندگیمواونجورکه میخوام خلق کنم وورودی های ذهنموکنترل کنم وتلویزیونوشبکه های مجازی روکنارگذاشتم تا اونجوری که دوست دارم زندگیموخلق کنم وایمان دارم میتونم باورهاموتغییربدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    رکسان اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2165 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    درود به همه ی عزیزانم

    زمان رسیدن به خواسته ها

    زمانی که سعی می کنیم ورودی های ذهن خود را کنترل کنیم و در هر زمینه ای به احساس بهتر برسیم، و شکرگزار داشته ها و زیبایی ها باشیم و تمام تمرکزمان بر این موضوع باشد،، وقتی باورها در مورد ثروت، سلامتی و روابط تغییر می دهیم، اتفاقی که می افتد این است که از همان لحظه چرخ دنده های زندگی ما روغن کاری می شود و خیلی راحت تر زندگی می کنیم و به آرامش بیشتری می رسیم و از همان ابتدای قرار گرفتن در مدار درست نشانه ها را می بینیم…

    تغییر باورها و ایمان و تعهد داشتن= لذت بردن از مسیر= خلق اتفاقات خوب و خواسته ها

    الان در ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ یعنی در وسط تابستان، بارونی شهر زیبای من رو گرفته که خنکی اش مثل سرمای پاییز است، و درختان، آسمان، رنگین کمان، صدای دارکوب، صدای خوردن بارون روی زمین و چمن ها، صدای گنجشکان و بلبل و کلاغ، صدای رعد و برق، آسمان آبی، هوای مطبوع، کوه های خوش رنگ سر به فلک کشیده که مه گرفتتشون،، بوی نم بارون، وااای که نگم براتون، همراه یک لیوان شیر داغ، من رو قشنگ به ملکوت برد، واقعا لذت بخش، جای تک تک عزیزانم خالی…

    👆🏽👆🏽👆🏽تمرکز بر زیبایی و نکات مثبت♥️

    عاشقتونم😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    ziba paradise گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    سلام به خوش قلب ترین دوستان خودم خیلی خوشحالم که دوستانی مثل شما دارم پس خوشبختم من به شخصه خودم با چیزهای کوچیکی که میبینم ذوق میکنم و ازشون لذت میبرم مثل تابیدن نور خورشیدزیبا از پنجره وقتی روی دیوار و فرش خونه میفته یا آسمونی که ابرهاش به طرز عجیب و خارق العاده ای خواستنی هستند با یه قربون صدقه و لبخندهمچی باعث خوشحالی میشه یه نور امیدی میتابد در درونم .با همینا ورودی ذهنمو کنترل میکنم برای همتووون دنیا دنیاااا خوشبختی دلچسب آرزو میکنم.با خدا باش و پادشاهی کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    سلام استاد من برای باورهای قبلم باخودم گفتم به هرحال اینا ک اتفاق افتاده در من شکل گرفته پس بیا باور قدرتمندکننده جایگزینش کن و اتفاقی ک میفته اینه ک هروقت باور مخربی میاد سمتم مثلا دد زمینه ثروت سریع باورهای درستو جایگزینش میکنم ک ثروتمندشدن معنوی ترینو باشکوه ترینه و هروقت خانوادم دارن فیلم میبینن من فایل تمرکز برنکات مثبت شما قسمت دیزنی لندو دانلود کردم و همش میبینم چون من معمولا تو اتاقم و برای غذا میرم بیرون اتاق برای همین دلم نمیخاد حتی ثانیه ای ب تلویزیونو برناما های مزخرفش نگاه کنم و اجازه نمیدم نه چیز منفی بشنوم ن ببینم مثال دومم تو مترو یه خانمه داشت درباره شرایط منفی حرف میزد خیلی سریع اعراض کردم و صندلیمو ترک کردم و جوری رفتار کردم ک اجازه ندادم باهام حرف بزنه و حال خوبمو همین قانون داره میسازه هر ثانیه دارم ورودیامو کنترل میکنم استاد هزاران هزار تجربه دارم از کنترل ورودیا و اما درباره تمرکز بر نکات مثبت اینه ک با یه بنده خدایی داشتیم حرف میردیم یهو زد جاده خاکی و کار داشت به دعوای لفظی ختم میشد من تو اون شرایط اعراض کردم و تمام تمرکزمو گزاشتم رو نکات مثبتش استاد به ثانیه نکشید جوری با من رفتار کرد ک انگار ن انگار چند دقیقه قبلش داشت منو میکوبید من ایمانم و دارم کوچیک کوچیک از قانون میگیرم موقع شروع این قانون سلامتیمو به دست اوردم سالها از مشکل یبوست رنج میبردم بهترین دکتراهم نتونسته بودن کاری کنن الان خداروشکر میکنم که حل شده همون شب اول شروع فایل 70تومن سود پول بهم واریز شد کار خوب برام پیدا شد ادما دست شدن کارمو انجام بدن بهم کمک کنن رابطم باخودم باخدا عوض شد و اگه همین مسیرو من تا اخر ادامه بدم قطع ب یقین به خواسته های بزرگترم میرسم به قول شما قدمهای کوچیک اما متوالی و پیوسته بردار خداروشکر بابت وجود شما خداروسپاس گزارم مرسی استاد قشنگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    سجاد رمضان زاده گفته:
    مدت عضویت: 1521 روز

    سلام تجربه ی خودمو میگم از امروز .

    الان ساعت ۱۷ و ۴۰ دقیقه روز دوشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۰ .

    من دو هفته پیش ازمون تئوری گواهینامه داشتم و کتاب رو تقریبا نصفشو خوندم و ازمون های انلاین رو دادم دیدم خوبه و شروع کردم بعدش ب تجسم و شکر گذاری برای ازمون و صبحش ساعت ۳ طبق معمول بیدار شدم و قبل ازمون که ساعت هفت بود نوشتم که من ازمون رو با عزت و به سادگی و زیبایی قبول میشم و خداروشکر کردم و تصویر سازی کردم و با حال خوب رفتم و خلاصه یه اتفاقای باحالی توی مسیر و داخل اموزشگاه افتاد که احساسمو خیلی بهتر کرد و من دائما در مسیر ب خودم یاد اوری میکرذم که قبلا چ شاهکارایی کردم تو زمینه امتحان تو کنکور و…. خلاصه نشستم پشت برگه سوال و همرو زدم و با عزت دفعه اول قبول شدم خدایا شکرت .

    حالا امروز ازمون عملی داشتم از اونجایی که جو بدی ساختن که باید چن بار رد بشی و فلان تا قبول بشی منم این باورو داشتم اما خداوند من رو هدایت کرد تا ببینم که خیلیا بودن ک دفعه اول گرفتن . خلاصه من صبح بلند شدم سناریو نوشتم و تجسم کردمو با حس خوب راه افتادم و مدام تجشم میکردم و واقعا لحظه ای که ازمون گیرنده امضا میکرد و میگفت قبولی رو حس میکردم رسیدم دیدم تازه افسر اومده رفتم داخل اموزشگاه کارتکسو بگیرم دیدم پرسنل گفت باید دیروز نوبت میگرفتین و … بعدش گفت شانستون افسر لیست رو نبرده و اینجاس میتونم اسمتونو تو لیست نوبت دهی بنویسم و خلاصه گرفتم مدارکو اومدم پایین اوانیه دیگع که ازمون داشتنو دیدم رفتم ازشون فاصله گرفتم تا حرفاشونو نشنوم و مدام تجسم میکردم و شکر گذاری و سپرده بودم ب اوستا کریم من با خودم گفته بودم اول بشینم که منو جلو اموزشگاه ازمون بگیره جای سخت نبره میخاستم ب اونایی ک اونجا بودن بگم اگه اشکال نداره من اول بشینم ک ب خودم گفتم این میشه شرک و نکردم اینکارو افسر اومد و یه اقایه مسن نشست جلو و من نشستم عقب و یه نفر دیگه . من خداروشکر کردم گفتم این ب نفع منه خدا خودش داره کارارو پیش میبره و نفر اول با اینکه اشتباه داشت قبول شد بعد من ب نفر کناریم کع عقب بود گفتم شما میرین یا من گفت شما برو و من رفتم نشستم و حرکت کردم و همون حرکتایی رو ازم ازمون گرفت که خودم تجشم کرده بودم ینی از من هیچ کاری نخواست فقط مستقیم رفتیم و دور زدیم و گفت بزن کنار قبولی خخخخ چقد باحال بود خدایا شکرت اصن معرکه بود من هردوتا ازمونو دفعه اول با عزت قبول شدم الان میفهمم خداوند میخاسته اونجا که نفر دوم من باشم بهم بگه تو خیلی بیشتر از این حرفا توانایی داری تو خودتو محدود میکنی با ادمای اطرافت با ذهن کوچولوت نترس تورو مجهز ب چیز های خارق العاده ای کردم که ….

    خلاصه من تونستم با رعایت تمرینایی که بلد بودم و با کارگردانی مطلق اوستا کریم بزنم ب جاده ترس ها و باور های محدود کننده .

    یوهوووو برو بریم

    یا علی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    مسعود سحرخیز گفته:
    مدت عضویت: 3857 روز

    با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و گرانقدرم . خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که شما استاد عزیز رو در مسیر زندگی من قرار داد . من چند ساله که عضو گروه عباس منش هستم و دارم رو باور هام کار میکنم و خداروشکر به نتایج خیلی خوبی رسیدم . با تمام ترس هایی که داشتم دست به اقدام زدم و با حداقل سرمایه ای که برای ابتدای کار داشتم دست به کار شدم و با توکل و کمک خدا و راهنمایی های شما استاد عزیز تونستم به راحتی دارایی های خودم رو دو برابر کنم و بابت این بی نهایت از خدای بخشنده و مهربانم ممنون و سپاسگزارم و همچنین از شما استاد عزیزم . 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    اتابک گفته:
    مدت عضویت: 3598 روز

    سلام

    و خداوند مهربان رو شکر میکنم چقدر کامنتهای قشنگی دوستان گذاشتن اکثر کامنتها صحیح و عالی هست ولی به نظر من هم علاوه بر اونها اول و مهمتر از همه یک تصمیم هست یک تصمیم و یم تعهد محکم با خود و خدای خود گیمانی که مو لا درزش نره که من می خواهم با تمام وجودم ورودی هام رو کنترل کنم و برای این کار تلاش فراوان کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    امین بهاری گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    با سلام و خدا قوت به همه دوستان هم فرکانسی

    در مورد باور و کنترل ذهن ، من حدود ۲ تیرماه چهارشنبه بود یه تلفن از طرف برادر شد و اتفاق مهمی بود که باید می گفت که پدرم حالش خوب نیست باید ببریم بیمارستان ، منم با خودسردی کامل برای فردا که پنجشنبه بود وقت دکتر هماهنگ کردم و برای عصر روز پنجشنبه بردمش دکتر ، چون من هر وقت با پدرم بودم در مورد چیز های خوب و مثبت صحبت می کردم باهاش و خیلی تاثیر داشت دکتر بعد از معاینه گفت پدر جان چیزیت نیست فکر و خیالت زیاد می کنی و بازم با نگاه مثبت به سمت پدرم ، یه لبخند زدم و در همون لحظه شاید بگم ۵۰% پدرم حالش خوب شد .( تاثیر مثبت دادن به مریض تلقین کردن) دو روز بعد دوباره پدرم رو به بیمارستان قلب بردم تا یه چکاب بدم رفتم و بستری شدن پدر من ۱۰ دقیقه طول نکشید روز شنبه یه نوار قلب گرفتم و با تشخیص که یه کم مورد داره بستری شد چون هر لحظه افکارم مشغول مثبت اندیشی بود به روی خود نیاوردم و به پدرم گفتم که یکی دو روزه سلامت برمی گردیم خونه . خلاصه ۴ روز تو بیمارستان قلب بستری شد و عمو من که یه سال قبل همون بیمارستان بستری شده بود با تعجب تلفنی گقت من برای بستری شدنم دوروز زمان برد تو چطوری بستری شدی ( باور من همیشه این هست که کارهای من به راحتی و مثل آب خوردن حل میشه ) در بیمارستان یه تابلو زده بودن ملاقات مطلقاً ممنون ولی من و مادرم مثل اینکه کل بیمارستان آشنای من هستن به راحتی هر وقت دلمون می خواست می رفتیم و زود هم برمی گشتیم در هر صورت بیمارستان هم تموم شد و الان حدود ۲۰ روز پدرم خونه ماست و از لحاظ روحیه ۱۰۰ شده و از قبل هم یاد آور شده بودم که اخبار نگاه نکنه و خدا رو شکر می کنم به راحتی پذیرفت و الان حدودا ۲ ماه هست پدرم اخبار نگاه نمی کنه( سن پدرم ۶۶ سال) قبلاً همیشه افسرده و خسته بود ولی الان خیلی شاداب هستش از هر لحاظ بگی خیلی بهتره شده ، این رو مدیون اولاً خدای مهربانم که من رو هدایت کرد به سمت سایت استاد عباس منش و خیلی ازشون سپاسگزارم و بی نهایت شاد و خوشحالم که می توانم به راحتی همه چیز رو تغییر بدم با کنترل ذهن و باور های درست –

    دوستان من ۳ سال هست قانون راز رو می دونستم ولی سال ۱۴۰۰ با کمک خدای بزرگ و مهربانم و هدایت سایت استاد عباس منش خیلی خیلی بهتر و راحت تر به کار های روزمره و با خودسردی تمام و صبر و حوصله زیاد که نصیبم شده و گوش کردن به فایل های استاد و با خوندن دیدگاهای دوستان هم فرکانسی خیلی زندگیم تغییر کرد همیشه سوار تاکسی میشم با راننده های که از راز می دونن و مثبت هستن همسفر میشم این خودش یه نشانه هست از طرف خدا – بعد قبلاً خیلی منتظر تاکسی می شدم ولی الان اصلا.

    به امید باورهای درست = زندگی عالی و شاد

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم از اینکه هدایت م کردی به سمت سایت عباس منش

    بی نهایت سپاسگزارم از مطالب سایت خانم شایسته عزیز اماده می کنن تا همه هم فرکانسی های عزیز استفاده کنن

    بی نهایت سپاسگرازم از خودت که این جرئت رو داشتم تا روی خودم کار کنم

    بی نهایت سپاسگرازم از کائنات که زیبا و شگفتی جهان رو به همه نشون میده

    ….. با تشکر از شما دوستان هم فرکانسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: