عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منش - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-07 07:36:372020-12-01 07:48:19عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه اعضای این خانواده صمیمی
خدایا سپاسگزارم ازت به خاطر صد و پنجمین فایل روز شمار تحول زندگی مون. سپاسگزارم ازتون استاد عزیز به خاطر تهیه این فایل فوق العاده و تأثیر گذار. خدایا شکرت.
زمانی که من اولین بار بحث های مربوط به روابط رو تو دوره های قانون آفرینش و کشف قوانین زندگی و عشق و مودت در روابط رو شنیدم، اون قدر باهش ارتباط خوبی برقرار کردم، که حس میکردم که واقعا منم میخوام همین طوری زندگی کنم و همچین روابطی رو تجربه کنم. یکی از موضوعات اساسیای که تو این دوره ها در موردش صحبت شد بحث وابستگی بود که وقتی من اولین بار این موضوع رو شنیدم گفتم واقعا این اون تفاوت اساسی استاد عباس منش با بقیه آدم هاست که باعث شده همچین روابط فوق العاده ای رو تجربه کنه. واقعا ببینید چند نفر تو جهان وجود دارن که روابطی مثل استاد رو تجربه کنند. واقعا شاید حتی یک نفر هم دقیقا مثل استاد نباشه. یعنی هر چی آهنگ و فیلم و داستان میخونی همش عشق و روابط با وابستگی ترکیب شده. با زنجیر شدن و در بند بودن. با نگرانی و احساس بد داشتن. اما رابطه ای که استاد داره تجربه میکنه و اونو آموزش میده رابطه ای هستش سراسر آزادی و احساس آرامش.
خدایا خودت هدایتمون به سمت اینکه اون قدر عالی بشیم و اون قدر در مدار خوبی قرار بگیریم که خود به خود روابط زندگی مون هم شبیه روابط استاد بشه و پر از آزادی واحساس خوب و لذت باشه.
خدایا شکرت که برگی دیگه از سفرنامم رو نوشتم.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
به نام خالق هستی
سلام استادعزیزم ومریم جانم
سلام به دوستان نازنینم
باورم نمیشه استاد این فایل رو دفعه های قبل هم گوش داده بودم اینقدر که صحبتهاتون واسم جدید بود واینقدر یکّه خوردم وتحت تاثیرش قرارگرفتم.
استاد عزیزم خوب که زندگیم رو مرور میکنم ازهمون اول زندگی که 13 ساله بودم برخلاف میلم واردزندگی مشترک شدم اما این مخالفتم برا قبل از عقدم بود یعنی بلافاصله که قلم روی کاغذ گشت وباهم محرم شدیم من شدم یه آدم متعهد به زندگی تحت هر شرایطی پای تعهدم وایستادم با اینکه سنم کم بود ولی این لطف خداشامل حالم شده بود ودرکم نسبت به این مسائل بالا بودحتی خودم هم متعجب میشم که چطور ممکنه منی تا قبل از ازدواج اینقدر یه دختر حساس بودم وبا اندک حرف یا صحبتی گریه میکردم واینقدر زود رنج بودم،اینقدر توزندگی مشترک صبور بودم درسن 15 سالگی مادر شدم واینقدر با نظم وفهمیده زندگی کردم وبچه ام رو بزرگ کردم.در دوران عقدیم که با خواهر بزرگترم که همزمان عقدی بودیم تنها فاصله عقدمون یک هفته بود،خواهرم مرتب دلتنگ عشقش میشد تلفن هم نداشتیم باید میرفتیم خونه همسایه یا باجه تلفن.خواهرم میرفت تماس میگرفت صحبت میکرد،به من هم میگفت تونمیخای تماس بگیری میگفتم نه ریلکس بودم هیچ دلتنگی ونگرانی نداشتم بهم میگفت چطور تو دلتنگ نمیشی،ومن فکر میکردم این ضعف منه که مث خواهرم دلتنگ نمیشم،میگفت چون علاقه به ازدواج نداشتی برا همینه که دلتنگ نمیشی.اما استاد درطول زندگیم هیچ وقت دلتنگ نشدم درزمانهایی که از همسرم دوربودم دلتنگ ونگران نشدم.حتی همین احساس نسبت به بچهام داشتم ودارم. هر دفعه که از طرف مدرسه چه دختر وچه پسرم اردوی یک هفته ای می رفتن مشهد،لواسون اصلا نه نگرانی داشتم نه دلتنگشون میشدم.حتی یادمه یبار دختر از طرف مدرسه در دوران دبیرستان میبردن شلمچه با همسرم رفتیم واسه بدرقه بعد خانواده ها گریه میکردن من میخندیدم به همسرم گفتم آخه چرا اینا گریه میکنن گریه که نداره باید خوشحال باشن بچهاشون اینقدر بزرگ شدن که بدون خانواده دارن یه تجربه بزرگ تو زندگیشون میکنن همون لحظه همسر م بهم گفت توعجیبی،دارن بچهاشونو میفرستن راه دور بنظرت نباید نگرانشون باشن حالا من اون زمان هم با قانون آشنا نبودم فکر میکردم این ضعف منه که مثل بقیه نیستم.
بعد از اینکه با سایت شما آشنا شدم فهمیدم راه من درسته والان هم دخترم امسال سال چهارم هست که دانشگاه اراک تحصیل میکنه وماهها نمیبینمش اصلا دلتنگش نمیشم نگرانشم هم نیستم اما هر دفعه که میره همسرم به شدت دلتنگش میشه.
استاد در طول 24 سال زندگی مشترکم هیچ وقت همسرم رو توهیچ زمینه ای محدود نکردم وهمیشه آزادبودن، همیشه یه فردپایه بودم هر اقدامی میکردن هر تصمیمی میگرفتن کنارشون بودم با اینکه مورد سرزنش خانواده ام قرار میگرفتم.
اما استاد همیشه از طرف همسرم محدود شدم تاحدی که یه وقتای به این فکر میکردم چرا نمیتونه منو درک کنه ولی حالا میفهمم مشکل از همسرم نبوده واینها همش بخاطر عدم لیاقت خودم بوده ضعف خودم بوده که این شرایط رو واسه خودم رقم زدم.استادمسئولیت تمام وشرایط ومساعل زندگیم رو میپذیرم وبا تمام قدرت وتوان متعهد میشم روی خودم وباورهام کار کنم تاشرایط زندگیم بشه خواسته ی قلبیم
درپناه حق
سلام به استاد وخانم شایسته عزیزم
خدارو خیلی شاکرم که من رو به این سایت هدایت کرد تا از مطالب فوق العاده شما استفاده کنم و خدا رو تو زندگیم پیدا کنم،خدایی که یه ساله تو زندگیم گم شده (از وقتی همسرم زندگی رو ترک کرد)فقط به خدا میگفتم دلت خنک شد این چه امتحانی بود و همش به خدا شکایت میکردم ولی تقریبا دو ماهه که فهمیدم همه چی همه اتفاقات به خاطر فرکانس های خودمه و خیلی از خودم راضی هستم که دارم قدم به قدم و بدون هیچ عجله ای مسیر رو با لذت ادامه میدم…با اکثر فایل های شما استاد جونم صورتم خیس شده و گفتم همه این حرفا حرف خداست و تو همون لحظات خدارو شکر کردم که تو این یه سال هر لحظه کنارم بوده و وقتی من امادگیشو پیدا کردم هدایتم کرد.خداجونم عاشقتم…
با تمام وجود این جمله رو حس میکنم:با خدا باش پادشاهی کن…
من از حرف مردم و از طلاق انقد میترسیدم که هر رفتار زشتی رو تحمل میکردم و میگفتم باید گذشت داشته باشم و کوتاه بیام و فقط بخت اول…ولی فهمیدم من لایق بهترین رابطه ام و باید رو خودم کار کنم یا همسرم تغییر میکنه یا ما خیلی راحت از هم جدا میشیم و یه ادم هم فرکانس با من وارد زندگیم میشه میدونم هر اتفاقی که بیفته به نفع منه و خدا بهترین ها رو واسم در نظر گرفته
الانم که این مطلب رو مینویسم اشک ذوق که داره از چشمام میاد و چقد خوشحالم که میدونم دستم تو دست خداست و داره هر لحظه بهم میگه هر کس به خدا توکل کند خداوند برای او کافیست.
حتی همین فایل رو هم خدا بهم گفت بنده خوبم تو صد دفعه اومدی تو همین قسمت ولی این فایل رو دانلودش نکردی یه بار گوش بده ببین چی میگه و با این صحبت های استاد فهمیدم اصلا از خدا چه رابطه ای میخوام،خداجونم مرسی که انقدر خوب هدایتم میکنی عاشقتم عشق تویی همسر تویی بخدا همه چی تویی تا تو را دارم چه کم دارم
حال خوبه الانم رو واسه همتون ارزو میکنم…
سلام استاد عزیزم من از دوسال پیش با برنامه های شما آشنا شدم،روزهای اول خیلی ذوق و شوق داشتم و با عشق برنامه های شما رو دنبال میکردم و از همون روز های اول کلی اتفاق عالی برام افتاد.که مهمترین اتفاق این بود که من افسرده بودم و قرص اعصاب میخوردم و واقعا تو جهنم خود ساخته ی خودم بودم و فقط بعد از یکی دوماه از آشنایی با شما من دیگه خوب خوب خوب شدم.و از اون روز تا حالا خداروشکر هیچ بیماری به سراغ من نیومده(جز یکی دو بار سرما خوردگی کوچولو).و یکی دیگه از نتایج ام این بود که وارد یه رابطه ی فوق العاده شدم و واقعا لذت بردم و از نظر مالی هم کلی پیشرفت کردم.و کلی اتفاق خوب دیگه واسم افتاد اما من با گذشت چند ماه کم کم از کار کردن بر روی خودم دست کشیدم و شرک ورزیدم ودر طول دو سال کم کم همه ی اون نتایج فوق العاده رو از دست دادم،و سخت ترین مورد برام از دست دادن اون رابطه ی فوق العاده بود چون من باور های محکمی در مورد روابط نداشتم به شخص مقابلم وابسته شدم و رابطمون نابود شد.و باز رفتم سراغ مجازی و تلف کردن وقتم در فضای مجازی و توجه به اخبار و موارد نامناسب.تا اینکه چشم باز کردم دیدم زندگیم واقعا بهم ریخته و داغون شده.الان فقط میخوام به بچه ها بگم اگه روی خودتون کار نکنید همه ی اون نتایج خوب از دست میره و برمیگردید سر خونه ی اولتون.
و به این نتیجه رسیدم که تا روزی که زنده هستم باید بر روی خودم و باور هام کار کنم و کار کردن بر روی باور ها مثل آب و غذا خوردن واجب و ضروری هست.
استاد خیلی دوستتون دارم.😘
عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منش
با سلام خدمت استاد عزیزم
به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها و افکارم
خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار
همین ی جمله ی اولی که استاد شما در مورد مریم جان میگین که همین جوری هست نه اینکه من بخوام درستش کنم رو الان که 247 قسمت از سریال بهشت گذشته رو بهتر میشه فهمید و درک کرد که آره مریم خانم خودش اینجوری هست نه اینکه استاد بخواد ی تغییری رو در ایشون ایجاد کنند فقط بودن کنار استاد باعث شده اون ویژگی ها ی خوب ایشون قویتر بشن و پر رنگ تر و شاهد عینی این هم اینهمه قسمتی هست که از زندگی واقعی شما در طول این مدت دیدیم .
قسمت هایی که استقلال و عدم وابستگی شما دو نفر رو به تصویر کشید نه ی بار نه دوبار هزاران بار و همین تکرار نشان دهنده ی با ثبات بودن و نهادینه بودن این ویژگی در وجود شماست و قطعا اگر اینجوری نبود تا حالا این رابطه ادامه پیدا نمیکرد با این حد از احترام و عشق
وقتی به گذشته خودم فکر میکنم متوجه میشم که من این باور رو قبلا در وجود خودم داشتم که ناجی طرف مقابلم باشم و درستش کنم و واسه همین هم ی مدت خواستگارهایی که جذب میکردم همه ی جورایی افرادی بودن که نیاز به کسی داشتن که کمکشون کنه تا درست بشن !!! چون از قانون اطلاعی نداشتم
حتی بعد از آشنایی با شما استاد اون اوایلی که شروع کرده بودم به کار کردن روی خودم این قضیه چند بار تکرار شد و من خودم رو به آب و آتیش میزدم که طرف مقابلم رو تغییر بدم اما الان میدونم که کسی یارای تغییر دادن کسی رو نداره تا خود اون فرد نخواد و اگر کسی تونسته با کمک ی نفر دیگه زندگیش رو تغییر بده اون فرد خودش خواسته و این نیروی محرکه ای شده برای اون
من الان سه ساله که توی ی رابطه ی عاطفی دورادور با ی نفر هستم که وقتی بر میگردم به اوایل آشنایییمون که مصادف بود با اوایل آشناییم با شما استاد عزیز رابطمون پر بود از وابستگی که اگر ی وقت دیر زنگ میزد من ناراحت میشدم و دلخوری پیش می اومد اما الان خیلی خیلی بهتر شدم .الان برای ایشون احترام و ارزش قایلم و بارها هم بهشون گفتم که اگر هر لحظه بنا به دلایلی تصمیم گرفتن برن برا من اوکی هستش هرچند بالاخره من هم انسان هستم و عواطف دارم اما احساس میکنم میتونم این قضیه رو مدیریت کنم .الان اگر کاری برای ایشون انجام میدم برای نگه داشتن ایشون نیست برا دل خودم اینکار رو انجام میدم
وقتی خوب به اطرافم نگاه میکنم نمونه ها و مصداق هایی از حرفهای شما رو میبینم دور و برم از خواهرم و شوهرش گرفته که هیچ وقت تا حالا نشده که گوشی همدیگه رو چک کنن یا چیزی از هم قایم کنن تا یکی از فامیلهامون که اصلا نمیزاره گوشیش دست شوهرش بیفته و هر چند وقت ی بار ی خط جدید میگیره و خطش رو عوض میکنه وهر چند وقت ی بار دعوا به خاطر همین پنهان کاری ها و گوشی قایم کردن ها
باز هم وقتی خوب فکر میکنم میبینم که از وقتی که من شروع کردم به کار کردن روی خودم آدم های نامناسب خوبخود از دور و بر من رفتن اما به محض اینکه ی کم غافل میشم سرو کله ی ی آدم نامناسب توی زندگیم پیدا میشه که خود این ی نشونه برای منه که دارم از مسیر خارج میشم و لازمه که بخودم برگردم
د رمورد فرا رفتن از محدودیت های مریم جان صحبت کردین که دوست دارن مرزهای ترس هاشون رو بشکنن که البته این هم همون جوری که خود مریم جان صحبت کردن در موردش تکاملی اتفاق افتاده . وقتی به خودم نگاه میکنم میبینم که توی این مدت سه سال خیلی تغییر کردم از همه لحاظ اما هنوز شکستن مرزهای ترس هام برام سخته .هنوز نمیتونم ی شب برم خونه خودم و تنهایی اونجا بخوابم و این نشون میده که هنوز این ترس از تنهایی خوابیدن توی وجود من هست چیزی که مریم جان تونستن برش غلبه کنن و من هنوز نتونستم چون اقدامی براش نکردم
چقدر من اون اوایل سعی کردم که طرف مقابلم رو سوق بدم به سمت توحید اما نتیجه ای حاصل نشد
اما الان دیگه این کار رو نمیکنم اگر ایشون خودشون دوست داشته باشن در موردش صحبت میکنیم و ارجاعشون میدم به فایل های شما چون ایشون هم عضو سایت هستن اما من واقعا نمیدونم چقدر کار میکنن روی خودشون
اون اوابل من خلا عاطفی شدید داشتم و خیلی نگران ایشون بودم هر وقت خبری ازشون نمی شد اما الان هر وقت ایشون میرن مسافرت خاصی که هر چند وقت یکبار میرن خیلی بهتر میتونم ذهنم رو کنترل کنم و این یعنی اون خلا عاطفی من خیلی کمتر شده .الان دیگه میدونم که زندگی آینده ایشون رو فرکانس های خودشون رقم میزن و نگرانی من هیچ کمکی به ایشون نمیکنه و من رو هم از مسیر خودم دور میکنه
الان دیگه میدونم تا زمانی که هم مدار هستیم با هم هستیم و هر زمانی که غیر از این باشه جهان خودش خیلی راحت ما رو از هم جدا میکنه
سپاسگزارم استاد
بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت عزیزانم
این فایل خیلی عالی وواضح درمورد رابطه ای عاشقانه صحبت میکنه ومیگ ک عشق چیه ووابستگی چیه فرق بین عشق و وابستگی رومیگ وحتی باورهای عالی زیادی درزمینه روابط داره وچقدرازشنیدنش لذت بردم
کامنت زیبای دوستم بی نظیربود ازشون ممنونم بخاطراشتراک گزاریش
وابستگی ینی اسارت ینی محدودکردن یک شخص برای رسیدن خودت ب احساس خوب وب اشتباه احساب خوب رو باتغییردادن یک شخص ب زور گره زدن
وابستگی یه جوری برده گرفتنه واینم بخاطرباورای محدوده ک ازبچگی شنیدیم
ک ادم بره توزندگی مردویازنشوعوض میکنه بابا بچه دارشین درس میشه کم کم پیش برین درس میشه یه زن میتونه مردوتغییربده بایدسفت بگیره تومشتش نبایدمردوول کنی ب حال خودش یا نباید ب زن بهابدی روبدی بایدب حرفت باشه تومردی اون زنه توشوهرشی ن زنش ازین جورحرفادیگ ک همه میدونیم وشنیدیم ودیدیم ته این جورروابط رو
وخداروشکرمیکنم ک من ب شخصه البته ن کامل ولی تاحدودی این چیزارو باورنکردم ویه زندگی خوب رودربعضی جوانب باهمسرم شروع کردم وازونجاک هم فرکانس بودیم وهستیم ی سری چیزامون باهم مشترک
ازوقتیم ک باقانون آشناشدم ۹۵درصد باهم مچیم (البته درشرایط کنونیم چون نمیدونم چ باورایی ممکنه درون وجودداشته باشه وبی خبرباشم ودرلباس بره باشه)تا قبل ازگوش دادن این فایل فک میکردم ۱۰۰درصده ولی وقتی این فایلوشنیدم وتصمیم گرفتم یه ویژگی ک دوس دارم روانجام بدم باواکنش همسری روب روشدم ک تعجب کردم ک فک میکردم حل شده ولی خب خداروشکر این تصمیم روباتوکل ب رب گرفتم وطبق اموزشاتون تا خودمو بشناسم تابدونم چی میخوام وچ چیزایی دروجودم هست ک درطرف مقابلم خودشو نشون میده ومیدونم ک قدرت تغییرکسیوندارم ولی خودم رو میتونم تغییربدم
درواقع فک کنم کسایی ک روروابط کارنکردن هنوز وفک میکنن رابطشون اوکی هست اونقدرباورمحدوددروجودشون طبیعی جلوه میده وباوجودشون یکی شده ک متوجه نمیشن ووقتی کاری خلاف اون باوربخواداقدام شه تازه خودشونشون میده
عشق ینی آزادی بنی با روح ومنبع یکی بودن ینی دونستن اصل ک ما تنها اومدیموتنهامیریم ینی انالله واناالیه راجعون اگربپذیریم این باورو واینک ماهمه ماادما علایق وسلیقه های متنوعی داریم وخودمونوبپذیریم واینجور بااین باورادیگ نمیخوایم کسی رو تغییربدیم چون نمیتونیم
مابایدباخودمون درصلح باشین ینی چ کسی باشه چ نباشه حالمون واحساسمون خوب باشه حس خوبمون وابسته ب کسی نباشه باخودمون عشقوحال کنیم باخدای درونمون عشقوحال کنیم
درعشق احساس خوب وابسته ب شخص خاصی نیست
چقدررابطه بی نظیرشماروتحسین میکنم ودیشب ک داشتم قستم۳۳توضیحات درموردزندگی دربهشت و گوش میدادم تازه ب عمق رابطتون پی بردم ک دوانسان توحیدی وباایمان درکنارهم هستین بایه رابطه ای ک اصن مثلش پیدانمیشه عاشقانه تحسینتون میکنم شمابی نظیرین رابطه ای ک پایش توحید ویکتاپرستی باشه تنهارابطه درسته وشمااین رابطه رودارین
این فایل بی نظیرفقط باید درش تفکرکرد ودرکش کرد وتکرارش کرد
عاشقتونم وسپاسگزارم ک درتمام جوانب ب ماکمک میکنین
درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید😍🥰😘
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
سلام خدا جونم سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم ومریم نازنینم
سلام دوستان معنوی و همسفرم
خدایا شکرت که امروز هم با استمرار و تعهدم در فایل خودسازی و خودشناسی قرار گرفتم
روز105
قدمهای تکاملی برای رشد و پیشرفت و گسترش خودم و جهان خداوند
خدایا شکرت که خواستار گذشتن از مرز و محدودیت هایم هستم غلبه بر ترسها و نگرانی های که دارم درک میکنم قدم به قدم که همه واهی و پوچ هستند این ترسها ففمن به تکامل بیشتری نیاز دارم تا هرروز بهتر و بهتر باشم در خودسازی و خودشکوفایی استمرار داشته باشم
خدایا تو همه چی را میدانی علمت بر تمام عالم محیط است خدایا ترسها و نگرانیهای من را بگیر
میدونم یه شبه بوجود نیومده و یه شبه هم از بین نمیرود پس تعهد و ثابت قدمتر م کن که هرروز در خودشناسی و خودسازی و خداشناسی بیشتری باشم
ایمانی قوی و اعتماد و باورهای قوی تری در توکل داشتن باشم
وقتی من متوکل باشم دیگه خلایی نمیونه که ناراحت و نگران کسی یا چیزی باشیم اگه اعتماد کردیم بخدا پس باید رها و آزاد و تسلیم خدا باشیم
خدایا هر چقدر در این مسیر الهی داری بهم استمرار میدی روحم به تنهایی بیشتر نیاز پیدا میکنه بخدا که این حرف از دل اومد من با تنهایی هایم دارم لذت میبرم وقتی همسرم میره سر کار و بچه ها میرم مدرسه من فقط میام تو سایت و کار کردن روی خودم لذت میبرم از اینکه خداون. همواره مرا در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار داده لذت میبرم و شکر گذاری میکنم
خدایا شکرت هر چقدر روی ارزشمندی و احساس لیاقتم کار میکنم بازم کمه این روزها در سال جدید که رفت و آمد و دید و بازدید ها بود من روی اصولم بودم و خیلی رفت و آمد نداشتم اگرم رفتم به جایی سعی کردم رود برگردم به خونه و روی خودم کار کنم اصلا روحم نمیتونست در جمع باشه و به منفی بافی های بقیه گوش بدم .
و تعهد دادم که روی بهبود شخصیتم کار کنم
بهبود شخصیتی یه اصول و قوانینی داره وقتی تعهد دادم پس باید پایبند اصولم باشم تا بهترین خودم باشم بقول استاد کار از بهترین نخواهم
باید عمل کنم به آنچه که تعهد داده ام به خودم
کی مهمتر از خودم
کی بهتر از خودم
باید برای استاندارد های عالی و بالایی که میخواهم ارزش و احترام قائل باشم
وقتی از درونم احساس آرامش و لیاقت کنم جهان هم مرا به انسانهای عالی و درست هدایت میکند
و بلطف خداوند از اونجایی که من تغییر کردم جهان هم بقیه کارها را داره برام انجام میده
همسرم هم داره روی خودش کار میکنه و خیلی با هم اوکی هستیم در خیلی از موارد
من فقط کارم اینه که روی خودم کار کنم بقیه کار هارو جهان برای من انجام میدهد
بقول استاد عزیزم تو کویر نمیشه برنج کاشت
باید همه چی رو بخدا بسپارم
نخوام کسی رو تغییر بدهم
آیا من آدم مناسبی هستم؟
آیا من لایق ارتباطات عالی هستم؟
خب باید از بالا بخودم نگاه کنم ببینم من چطوری هستم ؟ من از درون چی رو به بیرون میریزم
آنچه که برای خودم دوست دارم برای دیگران هم دوست دارم؟
پس به خودم اول نگاه کنم ببینم من چی رو میخوام
لایق چی چیزهایی خودم رو میدونم ؟
همه چی در باورهای من است
اگر روی افکار و ایمان و اعتماد و توکل کار کنم
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
یا همون کبوتر با کبوتر باز با باز
خدایا درکم را بالا ببر
خدایا نخوام که ادای آدمهای روشن فکر رو در بیارم میخوام از پایه و بیس خودمو بکوبم و بسازم
میخواهم واقعی در لذت بردن از تمام جنبه ها زندگی کنم
ن ماسک داشته باشم و بقول استاد از داخل بزنیم سر و کله هم
خدایا شکرت که از وقتی هدایتم کردی به این مکان معنوی یکبار هم نخواستم برم سمت گوشی همسرم یا اینکه بخوام از کارش سر در بیارم
میخوام فقط وابسته به اصلم باشم نه وابسته به غیر
استاد این روزها خیلی داریم نسبت به بقیه قضاوت میشیم همه میگن تغییر کردین دیگه اون آدمهای قبل نیستید و من از این موضوع خوشحالم که تغییر کردم و از بدنه جامعه جدا شده ام و ایمان دارم که خداوند. در زمان مناسب ما را هدایت میکند به بهترین شرایط در میان افراد درست و روابط درست
خدایا شکرت که نگران دیدگاه بقیه دیگه نیستم توکلم برخداست و همه چی رو سپردم بخودت جان جانانم سپاسسسسسگزارم
راه حلهای درست را در درونم قرار داده ای ایمان دارم که در زمان مناسبش بهم میگی فقط من باید صبور باشم و توکل کنم با تنها فرمانروای کل کیهان
همه کاره خداست
من پاره ای از وجود پاک خداوند متعال هستم
من لایتناهی هستم
خدایا شکرت که همه جوره کلیدها و دادی بهمون
زنان پاک برای مردان پاک و زنان ناپاک برای مردان ناپاک
یعنی هر کسی با هم مدارو هم فرکانس خودش جذب میشود
خدایا شکرت که مرا لایق دریافت الهامات الهی ات قرار دادی
ومن را لایق بندگی کردن دانسته ای
جان جانانم من تسلیمممممممممم
من هیچی نمیدانم
خودم را با تمام وجودم به دستان قدرتمند تو سپرده ام و آرام و آسوده خاطر هستم
خدایا شکرت که یادم دادی که عشق واقعی یعنی قائم به ذات بودن ن قائم به غیر
خدایا شکرت که هر روزدر توحید عملی بسر میبرم
خدایا شکرت که شرک های وجودم را گرفتی و توحید را در وجودم رشد دادی
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام استاد خوبم، ممنون بابت این فایل عالی و بی نظیرتون، ممنون برای اینکه راه راست رو به ما نشون میدید و ادم هایی مثل من رو منقلب میکنید.
راستش هضم این فایل برای من کمی مشکل است و مطمئنم این از ایمان کم من است، البته من به درستی حرف شما شک ندارم اما اجرای در عمل ان برای من خیلی سخت است، واقعا در عمل نگران اعضای خانواده نبودن سخت است( البته برای من)، درست مثل کسی که میداند سیگار کشیدن برایش ضرر دارد ولی باز هم میکشد. البته من دارم در رابطه با این موضوع روی خودم کار میکنم، همینکه میدونم نگران بودن اشتباه است باعث میشه افکارم رو در این مورد کنترل کنم و امیدوارم روزی مثل شما و بانو قوی و مستقل باشم. این ارزوی من است. دوست دارم ایمان و باور داشته باشم که خداوند همیشه هست و حامی من و تمام انسانهاست، دوست دارم باور کنم که او مثلا بیشتر از من به فکر مادرم یا عزیزانم هست، دوست دارم باور کنم که نیازی به حمایت من از افراد خانواده ام نیست. استاد جانم راستش من یکم گیج شده ام یعنی متوجه مرزها نمیشوم، نمیدونم دقیقا منظور شما از نگرانی چیست؟ منظورم اینکه ایا فرقی بین نگران بودن و حمایت کردن است؟ مثلا اگه بدونی با انجام کاری موجب خوشحالی کسی از اعضای خانواده ات میشوی که به کمکت احتیاج داره یا به حمایتت احتیاج داره ایا انجام اون کار از نگرانی مثلا من ناشی میشه یا نه اون بحثش جداست؟ راستش من دقیقا مرز بین نگران نبودن و کمک کردن به دیگران رو نفهمیدم لطفا اگه امکانش بود راهنمایی کنید.
جوابی که به داره گفته میشه: طاهره ی عزیزم تو خودت میدانی که فرق بین نگرانی و شاد کردن عزیزانت چیست. نگرانی زمانی است که تو نگران حال و احوال کسی از عزیزانت مثلا مامانت هستی و به خاطره این به اون سر میزنی که نگرانش هستی و به زور میخوای مثلا اون رو خوشحال کنی، تو فکر میکنی این تو هستی که داری اون رو خوشحال میکنی در حالی که خودت مثلا دوست نداری اون روز به مادرت زنگ بزنی یا سر بزنی تو خودت رو مجبور میکنی که اینکار رو انجام بدهی در حالیکه واقعا مشتاق به انجام این کار نیستی این نگرانیست یعنی اینکه تو قدرت خدا و حمایت خدا رو قبول نداری و فکر میکنی تو باید کاری انجام بدهی و اگر تو کاری انجام ندهی اون فرد غمگین و ناراحت خواهد شد بلکه باید بدانی که شادی و غمگینی اون طرف به فرکانس های خودش بستگی داره نه کاری که تو برایش انجام میدهی ، ولی حمایت و کمکی که از روی عشق باشه و تو خودت از انجام ان لذت میبری متفاوته مثلا تو الان از رفتن به خونه ی مامانت و دیدنش لذت میبری یا از انجام کمکی لذت میبری تو و تنها خودت لذت میبری این کمک و حمایت درست و بجاست، باید بدونی تو واقعا نقشی در خوشحالی یا ناراحتی دیگران نداری و اونا با فرکانس هایی که به جهان هستی میفرستن نعمت ها و خوشی ها رو دریافت میکنن همانطور که دیگران هیچ نقشی در کمک و حمایت تو بدون اذن خدا و فرکانس های ارسالی تو ندارند.
خیلی درکم بهتر شد، چه سوال خوبی پرسیده بودید. عالی.
درود بر استاد عزیز
یه تجربه ای میخواستم عرض کنم در رابطه با همین موضوع فایل، که برای خودم بسیار جالب و مفید بود و فکر میکنم که برای دوستان هم مفید باشه اینکه ؛
من 8سال هست که متاهل هستم و با اینکه در ابتدای زندگی شرایط اعم از مالی ،خونه ، کار ،شغل و درآمد خلاصه هم چیز در شرایط خوبی قرار داشت اما ،از لحاظ ارتباط با همسرم کانکت هایی وجود داشت که این ارتباط شرایط رو برای من و ایشون سخت کرده بود.
من تمام تلاشم رو میکردم با صحبت کردن با هدیه خریدن با رستوران و کافه رفتن خلاصه به روش های مختلف این ارتباط رو درستش کنم (روشهای خلاف قانون هستی )که چون خلاف قانون بود هیچ تاثیری نداشت و شرایط به مراتب بد تر از قبل میشد.
چون من توقع داشتم که با این اعمالی که انجام دادم صحبتی و یا حرکتی خلاف خواسته ی من از ایشون صورت نگیره که اتفاقا بد تر از قبل شکل میگرفت خلاصه شرایطی نادلخواه رو داشتم تجربه میکردم و از اونجایی که انسان منطقی هم هستم دوست نداشتم که زندگی ام به دعوا و جدل کشیده بشه و تقریبا داشتم شرایط رو تحمل میکردم .
اما (این از اون، اما هایی هست که بسیار از نوشتنش خوشحالم )
به لطف الهی و هدایت خداوند که در زندگی من صورت گرفت و حدود دوسال و نیم هست که با آموزش های استاد عباسمنش آشنا شدم ،شروع به کار کردن روی خودم کردم (با تماشای سریال های سایت ،سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت_ تغییرات من شروع شد ).
تماما تمرکز و توجه من به این سریال ها و تماشای این زیبایی ها جلب شد به شکلی که تقریبا تلویزیون برای من معنی و مفهومی نداشت هر تایمی که میشد توی سایت بودم و در حال تماشای این سریال ها .
کم کم شاهد تغییراتی شدم .
احساس کردم حال خوبی دارم، شاداب تر ،سرزنده تر ،آرام تر و حس و حالی الهی طور .
نمیتونم زیبایی و لذت حالم رو در قالب کلمات بگم .دوستانی که ابتدای تغییرات بودن کاملا با حس من آشنایی دارند .
نکته ی جالب حال من این بود که رفتار اطرافیان مخصوصا «همسرم » با من کلی تغییر کرد .دیگه به شکل معجزه آسا خبری از اون درگیری ها و کشمکش ها نبود خبری از ناراحتی نبود و البته خانمم هم با من همراه شد و سریال ها رو با هم نگاه میکردیم و واقعا لذت میبردیم. و اتفاقا دیدن این سریالها الهام بخش یک سری از کارهای ما شد مخصوصا الهام بخش سفر های ما .
در واقع از زمانی که من شروع کردم روی خودم کار کردن و تمرکزم رو از خانمم برداشتم و به شکل نگاه کردن سریال ها و با گوش دادن به فایل های رایگان ،روی خودم گذاشتم شرایط زندگی من تغییر پیدا کرد .
و به قول استاد من از خودم شروع کردم و خودم تغییر کردم و شرایط اطراف من هم به نسبت تغییر من ،تغییر کرد .
که این تغییرات و شرایط خوب نهایتی ندارد و من باور دارم که هرچقدر خودم تغییر کنم و بهتر شوم جهان هم تغییر میکند و بهتر میشود و این نهایتی ندارد .
خداوند رو بسیار سپاسگزارم که در حال حاضر به لطف الهی زندگی بسیار آرام و خوبی رو دارم و همسری دارم که ارتباط بسیار خوبی داریم ،مرتب سفر میکنیم و توی مسافرت ها هم تقریبا فایل های استاد (12قدم )روی ضبط ماشین پلی هست و اینکه سپاسگزار خداوند هستم که استاد عزیزی که خداوند توسط ایشون من رو هدایت کرد.
..با نهایت عشقی که به استاد و همه ی هم فرکانسی هام میفرستم همتون رو به خدای بزرگ میسپارم .
بسم الله الرحمن الرحیم
حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ…. خدا مرا بس است، معبودی جز او نیست، بر او توکل کردهام و او صاحب اختیار عرش عظیم است.(129 توبه)
سلام سلاااام سلاااام استاد عزیزم… سلام به عزیز دل استادم
سلام به دوستان مدار بهشت
اول نکات این حلسه رو می نویسم و بعد تجارب خودم:
ادم ها فقط دستی از دستان خداوند هستند که دارند پاسخ فرکانسهای خودم رو میدن
من هر فرکانسی که به جهان ارسال کنم، جهان لاجرم زوج از همون جنس فرکانس، به سمتم هدایت می کنه…
تو مسیر نور شدن چرا وابستگی وجود نداره؟؟ چون هر لحظه قرار بهترش رو دریافت کنی پس بابد تمرین کنم اون لحظه با تمام وجود لذت ببرم و نگران هیچی نباشم و از چیزی نترسم چون عاقبت امور «فقط» دست خداست.
خدایا منو هدایت کن به زوجی که اونجوری که من می خوام هست، قرار نیست من درستش کنم یا تغییرش بدم… خب ساراجان راهش فقط اینکه روی خودت کار کنی و اون ویژگی ها رو در خودت بسازی و فرکانسش رو به جهان ارسال کنی چون انرژی جنس خودشو گسترش میده و در این صورت اون زوج به سمت تو هدایت می شود
جنس رابطه ای که می خوام تجربه کنم، می خوام که این ویژگی ها رو داشته باشه: آرامش باشه… آزادی باشه… عشق بی قید و شرط باشه… احترام باشه… اعتماد باشه… صداقت باشه… بدون توقع و انتظار باشه… همکاری باشه… لذت و شادی باشه… بال پرواز هم باشیم…
ویژگی های اون فردی که می خوام، اینجوری باشه:
خدا رو عمیقاً باور داشته باشه…. قانون فرکانس رو عمیقاً باور داشته باشه… خودش رو و توانایی هایی که خدا بهش داده رو عمیقاً باور داشته باشه و هیچ محدودیتی رو به قدرت این باورها نپذیره… همواره توجه اش به نور و گسترش نور باشه… اعتبار همه چی رو بده به خداوند و زندگیش کاملاً هدایتی باشه… به قوانین احترام بزاره و رعایت کنه… پشت همه ی رفتارهاش منطق باشه… صادق باشه یعنی حرف و عملش یکی باشه… ثروتمند باشه… ازادی زمانی و مکانی و مالی داشته باشه…
خدایا منم دارم روی این ویژگی ها کار می کنم، تو به کار کردن من نگاه نکن، من به اندازه توانم دارم کار می کنم… تو به اندازه وهاب بودنت بهم ببخش… من لایقشم و انک انت الوهاب
تحسین می کنم مریم جان رو که هر بار تمرین می کنه از محدودیت هاش عبور کنه و بر ترس هاش غلبه کنه
نه می خوام کسی نگران من باشه چون ازادیم رو محدود می کنه و نه می خوام من نگران کسی باشم که هم ازادی اون و خودمو محدود می کنم… اگر ایمان دارم که عاقبت امور فقط دست خداست دیگه اینا چیه؟؟…
این نگرانی ها عشق نیست بلکه خلأ عاطفیه… وابستگی…
اخه این چه رابطه ای که من همش بابد نگران باشم… نگران اینکه نترسه، ناراحت نشه
توکل= خدا حواسش به همه چی هست
نگرانی= خدا که وجود نداره من باید حواسم به همه چی باشه
وقتی خلأ داری این جنس فرکانس، افرادی رو میاره تو زندگیت که اونم خلأ داره و زندگی میشه جهنم و به قول قران فسق و فاسد شدن و زیان
ولی وقتی فردی خلأ نداره و از درون پر، فردی هم کنارش قرار می گیره که اونم خلأ نداره و پر و این رابطه میشه رابطه ای که سرشار از توامندی و استقلال و احترام و آزادی و لذت و ارامش … و نتیجه اش میشه به قول قرآن لعلک ترضی و فلاح برای طرفین
تو رابطه درست نه من قرار کسی رو تغییر بدم و نه کسی قرار منو تغییر بده… نه قرار من کسی رو کنترل کنم و نه اون منو… پس دیگه ماسکی ندارم که نگران باشم بفهمه… بدون ماسک یعنی: این شخصیت منه، این ویژگیهای منه اگه راحت نیستی تو رو به خیر و ما رو به سلامت
نکته: نگاه به رابطه نباید یه نگاه ابدی باشه… چون جهان در حال تغییر… چون انسان همواره در حال تغییر…
سارا جاااانم آفرین بهت که داری تمرین می کنی به کمتر از بهترین قانع نباشی مخصوصاً در روابط
زندگی یه فرصت کوتاهه و من می خوام لذت ببرم و از این فرصت استفاده کنم… من فرصت اینو ندارم که دیگران رو تغییر بدم که بعد از تغییرش، لذت ببریم
کج فهمی: چون من عااااشق توام از زندگی محدودت کنم، در بندت کنم، ازادیت رو ازت بگیرم، برده ات کنم که هر چی گفتم، بگی چشم
من روی خودم کار می کنم… این سهم منه
سهم جهان و خدا اینکه عوامل بیرونی رو برام می چینه
سهم من اینکه: نچسبم به عوامل بیرونی خاص و اجازه بدم جهان کار خودشو بکنه… مثال کویر و برنج…
کسی که به خداوند ایمان داره، همه چی رو بهش میسپاره… روی ایمانش کار می کنه، روی توکلش کار می کنه… روی لیاقتش کار می کنه…
تصور چک کردن اونی که تو رابطه ای، احساس خفت و خواری میده… احساس ضعیف بودن… احساس پوچی
قانون هم مداری: الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ… مردان پاک برای زنان پاک… و مردان ناپاک برای زنان ناپاک… مردان منافق برای زنان منافق… قانون هم مداری مثل قانون جاذبه است نمی تونه کار نکنه… پس دیگه نگران هیچی نیستم چون بدون هیچ خطایی این قانون داره کار می کنه… پس میام روی خودم کار می کنم
===================================
تجارب خودم:
امروز آزمون آموزش خانواده داشتم… که خدا دستی از دستانش رو آورد که کارت آزمون رو برام بیاره و امروز هم با وسیله ی شخصی خودش منو رسوند به ازمون و بعد خیلی راحت اومدم خونه…
یکم با جزئیات بگم… دیشب قرار بود این دوست عزیزم بهم بگه که چه تایمی و کجا با هم هماهنگ باشیم برای رفتن به آزمون… دیشب پیام نداد و من با خیال راحت خوابیدم و صبح گوشیم رو چک کردم دیدم پیام نداده… یه لحظه خواستم ناراحت بشم … بعد آگاهی اومد بالا که مگه تو برای جور کردن این فرد تقلایی کرده بودی که الان برای حفظش تقلا کنی… کار خودتو بکن اکه خبری نشد با اسنپ برو و اونحا کارت رو ازش تحویل بگیر… یعنی اینجا قشنگ دیدم رشد مداریم رو… الهی شکر این به فضل خداست و به لطف اموزش های این سایت بهشتی…
صبح پیام داده بود ولی بدستم نرسیده بود… خلاصه با این همکارم عزیزم رفتم آزمون و در مسیر هم داشتم قرآن می خوندم سوره ص که خیلی بی نظیر و دوستم و همسرش رو گاهی خیلی تحسین می کردم که حرف همو می فهمن… حرف برای گفتن دارن… ویژگی های مشترک دارن…
اونجا هم جای خاصی نبود کیف هامون رو بزاریم و همه نق میزدن که این چه وضعیه… ولی من خیلی راحت کیفم رو گذاشتم و رفتم … و اونجا کلی تحسین شنیدم
موقع برگشتن هم دوستم گفت همچنجا جلوی اداره پیاده میشی؟؟… اولش گفتم آره… ولی قلبم گفت اینجا جاشه که تمرین درخواست توحیدی رو انجام بدی فارغ از نظر دیگران… و گفتم که براتون امکان پذیره منو تا خونه برسونید؟؟… اون شخص هم با نهایت احترام پذیرفت… منم کلی ذوق کردم که تسلیم جریان هدایت شدم
خلاصه استاد عزیزم اینا قبلاً نبوده … اینا رو به فضل خدا خلقشون کردم… پس می تونم رابطهی ایده آلم رو هم خلق کنم… فقط باید جا نزنم… باید ادامه بدم
تو ماشین هم که صحبت نتایج شد، تو دلم گفتم عاقبت امور فقط دست خداست… نه من… پس من نگران نیستم… و خوشحالم که در این پروسه از همون اولش که ثبتنام برای این آزمون بود تا نخواندش و وقت گذاشتن برای درک قرآن تا آزمون دادن و …. همش تسلیم جریان هدایت بودم… این برام خیلی ارزشمند… فارغ از نتیجه…
و یه چیز جالب بگم که سوال های ازمون مخصوصا 15 سوال اول خیلی مطابقت داشت با مطالبی که اون روزها در قرآن خونده بودم… و مابقی سوال ها رو هم راحت می تونستم با تشخیص اصل از فرع پاسخ بدم به جز سوال هایی که اسامی صاحب نظران خاصی بود…
الهی شکر برای این همه رشد و توکل
رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِـحِینَ