«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 107
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام الله یکتا
شکرگزار خداوندم که من رو با شما استاد عزیزم و خانواده بزرگ عباسمنش آشنا کرد
این قسمت واقعا برای من یک نشانه بزرگ بود چون برای انجام یک کاری تردید داشتم، من چند ماهی بود که سر کار میرفتم (و البته این رو بگم من با توکل همین چند ماه دقیقا همون چیزی بود که میخواستم، کاری که کاملا مرتبط با رشته مورد علاقم بود ، نزدیک محل زندگیم در حدی که با یک کورس ماشین بدون ترافیک و ۷ دقیقه ای میرسیدم، و با همکاران بسیار عالی که همیشه جواب سوالات من رو تا حدی که میدونستن میدادن ) و الان این شرکت یهو پاشیده شد . من تو یه شهری در شمال کشور زندگی میکنم، و فقط یک شرکت مهندسین مشاور داشت و الان دیگه نداره،، من عاشق اینم که رو طرح های شهری کار کنم.. و مجبورم که بخاطرش به تهران مهاجرت کنم قبلا در آنجا دانشجو بودم ولی الان باید تنها برم و همه چی رو باید از صفر شروع کنم، همین که صبح بیدار شدم به این فایل هدایت شدم، در این قسمت استاد به صراحت فرمودن که توکل کن و برو به یکجای بزرگتر و بهتر که این یک نشانه بود برای من و من هم توکل میکنم و آماده این سفر بزرگ میشوم، خداوند در هر کار خیری پیشقدمتر از من است. با توکل و امید به خودش مسیر جدیدی رو شروع میکنم ، یکبار شده پس بازم میتونه بشه.
به امید موفقیت در پناه الله یکتا.
سلام ب استاد نازنین و مریم بانو
واقعا حرفاتون عالی بود وماهایی ک ایمانمون انقد ضعیفه باید هزار بار این فایله پر ارزشو گوش کنیم،،مشکل اصلی جامعه ما بی ایمانیه بی ایمانیم از شرک ب وجود میاد
خدارو قسم میدم ب عظمتش مارو تو این راه ثابت قدم نگهداره و در هر مکان و در هر لحظه هدایت گر ما باشه،،و کمکمون کنه ک ایمانمون قوی بشه
استاد عزیز از زحماتتون بینهایت تشکر میکنیم
شاد و ثروتمند باشین💐
خدایا عاشقم
چقد قشنگ منو هدایت کردی به این فایل ،دقیقا یکی از بزرگترین ترمز های من جوابش توی این فایله،این روزا دغدغه ی زندگیم مهاجرت به شهره دیگست ،و چقدر ترس و نا ایمانی داشتم از اینکه برم به یه مکان بزرگتر،ولی کم کم دارم میفهمم نقطه ی حرکت من برای هدفام میتونه اون شهر باشه،و الان با حرفای استاد تلنگر بهم وارد شد که چرا به خدا توکل نمیکنم و نمیرم تو دل ترسم،منی که میدونم خدا هر لحظه در قلب منه و هر لحظه حواسش بهم هست،چرا ترسیدع بودم،
خدایا چقدر خوبه که ماهم بتونیم مثل ابراهیم اینقدر با تو رفیق باشیم.
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز و خانواده بزرگ و صمیمی عباس منش
روز شمار زندگی من فصل اول
روز سوم
اعتماد به رب
خوای من چقدر لذت بردم از این فایل زیبا و توحیدی
چقدر تحت تأثیر ایمان و اعتماد حضرت ابراهیم قرار گرفتم
چقدر زیباست وقتی که خداوند اعتماد میکنیم
بارها وقتی به الهامات توجه کردم و بهش عمل کردم واقعا اعتماد به رب رو در عمل دیدم وحس کردم وچقدر اتفاقات عالی برا رخ داده
واقعا ایمان و توحید حضرت ابراهیم قابل تحسین است و بهترین الگو برای ساختن باور های توحیدی و اعتماد به خداوند است
و از خداوند میخواهم منو در این مسیر راهنمایی وحمایت کنه تا بتونم هر روز بیشتر و راحتر بهش اعتماد کنم.
هر کجا که تسلیم الهامات خداوند بودم بهترین تجربیات رو داشتم و جایی که تسلیم نبودم و اعتماد نکردم واقعا ضرر کردم و به خودم ضربه زدم
هر کجا ایمان داشتم و رها کردم خیلی نتایج فوقالعاده لذت بخشی داشتم👍👍
واقعا نشانه تسلیم بودن احساس خوب است ❤️🌷
از خداوند میخواهم به همه ما کمک کنه تسلیم باشیم و فقط بخودش اعتماد کنیم و با ایمان قدم برداریم🙏🙏
استاد عزیزم و دوستای گلم سلااااااااام
خدا چقدر همه مون رو دوست داشته که در مدار شنیدن و دیدن این آگاهی ها قرار گرفتیم و داریم میریم به سوی زندگی مطلوبمون
تا به الان سالهای زیادی رو پشت سر هم گذاشتم عید قربان هم سپری کردم همیشه به این بخش از قرآن میگن قصه ها و یا داستان های قرآنی من خودم به شخصه تا حالا با این دیدگاهی که استاد بهش نگاه کردن نگاه نکردم به چشم قصه دیدم که مثل قصه های شبی بوده که مادربزرگ و پدر و مادر برامون تعریف می کنن.
مو به تنم سیخ شد واقعا ابراهیم چه شخصیت برجسته ای داره اصولا آقایون وقتی بچه دار میشن تا مدت ها مثل پروانه دور همسر و بچه شون هستن آخه حضرت ابراهیم چقدر به خدا توکل و اعتماد داشته که همسر و بچه کوچیکشو اونم تو صحرا ول میکنه میره یعنی اصلا این حد از توکل تو ذهنم جا نمیگیره معلوم خدا این بنده رو دوست خودش در قرآن معرفی می کنه تازه این کار انجام بدی بعد دوباره بعد 20 سال حالا که بچه ات بزرگ شده تمام سالهای کودکی پدر در کنارش نبوده برگردی و بگی برگشتم اونم بخاطر چی بخاطر ماموریتی که خدا بهم داده میخوام تو راه خدا قربانیت کنم خدای من چرا تا حالا این از این به بعد میگم حقایق قرآنی نه قصه های قرآنی رو درک نکرده بودم خدا رو صد هزار مرتبه شکر مدارم بالا رفته که این فایل با اینکه قبلا هم گوش داده بودم این دفعه درکش کردم یعنی اگر بتونیم حضرت ابراهیم رفتار و منشش و اعتماد و توکلش به خدا رو در زندگی الگوی خودمون بذاریم جمله “بدون اذن خداوند حتی برگ درخت روی زمین نمی افته” درک می کنیم دیگه وقتی میایم سرکار از اینکه مدیرمون ما رو میخواد مثل گنجشک قلبمون نمیزنه دیگه وقتی بچه مون یکم دیر میاد یا اگر روی زمین بیفته حالمون بد نمیشه و فشارمون نمیفته اینا همه بخاطر این که توکل نداریم چطور حضرت ابراهیم یک لحظه فکر نکرد شاید شب حیوون های وحشی به خانوادش حمله کنن یا شاید آب گیر نیارن و تو بیابون از تشنگی بمیرن اینا حتی به ذهنش نیومد که اگر میومد پاش برای رفتن شل میشد بله اون به خدا توکل داشت و از خدا یه خواهش کرد که خدای مهربونم اینا تنها تو این بیابون نمونن اینبار حرف استاد درک میکنم که به مقام حضرت ابراهیم غبطه میخورن منم الان دارم فکر میکنم که با این حد از توکل داشتن به خداوند چقدر زندگی قشنگ میشه خدایا خیلی دلم میخواد توکلم هر روز بهت بیشتر شه تو این راه کمکم کن هدایتم کن
سال ها بود که در مدرسه به ما یاد می دادند که خداوند یکی است، می گفتند که هر کس به لا الله الا الله ایمان دارد یکتا پرست است و خداوند همهیشه در کنار او خواهد بود. این مسئله خلی برای من عجیب بود، با خودم می گفتم خب ما همه می دانیم که خداوند یکی است، این مسئله خلیلی ساده ای است، خب مگر می شود خدا دوتا باشد؟ بعد ها متوجه شدم که جریان فقط یکی یا چند تا بودن خدا نیست! مسئله چیز دیگری است!
طبیعتا ما وقتی به یکی بودن خداوند ایمان داریم باید باور داشته باشیم که قدرت در دست اوست و مسئله باور به یکی بودن خداوند نیست! در حقیقت وقتی به مردم قدرت می دهیم به طور غیر مستقیم شرک می ورزیم و مردم را به جای خدا قرار می دهیم.
اعتماد به رب یعنی در شرایط به ظاهر بد که حضرت ابراهیم بارها در آن شرایط قرار گرفته بود به خودمان یاد آوری کنیم که خداوند پیش ماست و این برای ما کافیست. مانند آن شرایطی که حضرت ابراهیم را از بالای صخره به درون آتش انداختند ولی چون ابراهیم به خداوند اعتماد داشت و باور داشت که چون قدرت در دست خداوند است پس کسی نمیتواند به او آسیب برساند و خداوند آتش را گلستان کرد!
وقتی در شرایط به ظاهر بدی قرار داریم و به خاطر آن شرایط ناراحت هستیم، باور داریم که آن شرایط دارد در زندگی ما تاثیر می گذارد و ناخود باور میکنیم که عوامل آن شرایط قدرت دارند، در این حالت به یکی بودن خداوند ایمان داریم ولی در ناخود آگاه باور داریم که شرایط بیرونی قدرت بیشتری از خواوند دارد و شرک میورزیم!
خداوند را شاکرم که باز دوباره توانستم به مدار برگردم و روی خودم کار کنم. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
خداوند را شاکرم که با کار کردن روی خودم زندگی ام روز به روز بهتر می شود و با بهتر شدن زندگی ام اعتمادم به رب بیشتر می شود، آرامشم بیشتر می شود و آرامشی که از طریق او به من میرسد با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست! خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
شاکرت هستم که در این شرایط به ظاهر بد جامعه ای که در آن هستم، باور دارم که ان شرایط درصدی در زندگی من تاثیر ندارد چون تو پیش من هستی! در حقیقت جامعه ی من تو هستی، توئی که این سایت و افراد را با توجه به خودم در کنارم قرار داده ای. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
خداوند را شاکرم که استاد را سر راه من قرار داده، تا مسیر زندگی و آخرتم راحت تر شود، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.
استاد عزیزم، ازت ممنونم که همیشه با شور و اشتیاق به راهت ادامه میدهی.
بسم الله الرحمن الرحیم
روز شمار تحول زندگی من
روز سوم…
ابراهیم که بود؟موسی ،عیسی ،محمد…اینها چگونه انسان هایی بودند که لایق دریافت چنین الهامات محکمی از طرف خداوند شدند؟و به تبع اون انسان های زیادی پیرو اونها شدن؟
به ما گفته بودن که همه چیز در مورد اونها از قبل تعیین شده بوده.اونها انتخاب خدا پیش از ورود به جهان مادی در مورد پیامبری بودن.اونها برای همین کار ساخته شده بودن.
اما الان فکر میکنم که اینطور نبوده،اونها انسانهایی بوده اند مثل ما…ولی راه و روش و فکرشون متفاوت بوده…اونها هیچ اجباری در خوب بودن نداشتن.بلکه به انتخاب خودشون اینگونه بودند…اونها بعد از به دنیا اومدن وزندگی در این جهان و ارتباط بر قرار کردن با نیروی برتر لایق پیامبری شدن نه از قبل…
واین درک بهتری به من در مورد خودم میده…
در مورد ذات آدمی..
اینکه برای همه ما راه های بی نظیری برای ارتباط با خدای خودمون وجود داره.
اینکه ما هم میتونیم جهان ناشناخته ارتباط با مبدا هستیمون رو کشف کنیم..
بستگی به همت خودمون داره…
هر کسی به اندازه میل و رغبت وتلاشش…
ولی اگه یه کم تلاش کنیم…یه کوچولو…برای بر قراری این ارتباط خالصانه…
در حالی که تسلیم هستیم…
غر نمیزنیم
ناسپاسی نمیکنیم
نافرمانی نمیکنیم…
تعیین تکلیف براش نمیکنیم…
اونوقت میتونیم یه کوچولو از طعم این ارتباط زیبا و عاشقانه رو بچشیم…
کافیه که به آسمون نگاه کنیم…
گاهی اگه میون همهمه زندگی یه فرصتی دست بده
میشینم جلوی در اتاق ،رو به ایوون و به آسمون نگاه میکنم…وقتی سرمه ای رنگ و پر ستاره است سحر آمیز تر و زیبا تره…
با اینکه همه جا هست اما آسمان با وسعت و راز آلودگی و بی نهایتیش قلب آدم رو به سمتش میکشه…
آخه اون خودش بی نهایته…
و وقتی به آسمون نگاه میکنم هم انتهایی نمیبینم
اونوقت انگار اون خیلی بهم نزدیکه…
بعد به یاد رگ گردن میفتم…
آه اون همینجاست..
در من…
به همین نزدیکی…
من و او یکی نیستیم؟
آخه رگ گردنم در وجود منه
واو از این رگ هم نزدیک تره…
چه غیر قابل وصف میشود واژه نزدیکی…
حتما ابراهیم در عمق این نزدیکی ها شناور بوده که هر چه گفته شد رو شنیده و هر امری رو روی چشم گذاشته
او این دریای بی کران رو کشف کرده…
او فهمیده که کسی هست…
نیرویی که قلبش رو به سمت اون میکشه
گرم و پرحرارت…
قدرتمند وپرمتانت
و مهربان و متبسم همچون عشق…
زیبا و امیدبخش همچون نور…
هرچند اینها تنها واژگانی هستند قاصر در وصف آن قدرت بی همتا…
اما میدونم هرگاه تسلیم و خالصانه رو به سوی او کنیم یک قدم به مقام ابراهیم نزدیک تر میشیم…
سلام و شب بخیر به استاد عزیز
خب روز سوم سفر هم گذشت و خدارو هزار مرتبه شکر که داخل این مسیر قرار گرفتم . روز به روز حالم داره بهتر میشه و دارم تاثیراتشو میبینم
با همه ی اینا بازم خیلییی هنوز راه دارم یعنی انگار اولِ اول راهم ولی خب عجله ای که نیست ایشالا به امید خدا کم کم تکامل صورت میگیره
با شنیدن این فایل فهمیدم که ایمان ما در برابر ایمان حضرت ابراهیم چقدرررر ناچیزه و چه جایگاه والایی داشته . ب نظرم ادم باید خیلییی رو خودش کار کنه تا بتونه یکم نزدیک اون مدار باشه . ولی خب طبق گفته ی استاد چیز محالی نیست
ایشالا به امید خدا هممون این سعادت نسیبمون بشه
باسلام
خدمت همه دوستان وهمراهان
در هر کلام استاد نکته ای نهفته اس
و واقعا ذهن آماده و آراسته از هر چیزی میخاد که به به این نکات و آگاهی ها پی ببریم
در سریال زندگی در بهشت همواره بر تبسم و لبخنده و رضایتی قلبی که در چهره استاد هست توجه میکردم والان دریافتم زمانی که شما لبخند و تبسم برلب داشته باشی همراه با تفکر وانرژی مثبت هدفدار ومستمر ی تکنیک قوی هست در جهت کنترل و مدیریت ذهن
و اما در باب تسلیم بودن زمانی که استاد میگن اگر ابراهیم توانسته دوست و رفیق خدا باشه پس ماهم میتوانیم
پس ماهم میتوانیم و این مسیر طی کنیم
با تسلیم بودن محض خدا
پس ماهم می توانیم قلبمون باورمون و ایمانمون مثل ابراهیم بخدا نزدیک کنیم
خدایا چقدر حس حضورت در کنارمن بهم آرامش میده
خدایا ازت ممنونم
روز سوم
خدای خوبم رو شکر گزارم که صدام رو شنید و در مسیر اگاهی قرارم داد… استاد عزیزم ممنونم ازتون از شما و از خانم شایسته ی زیبای مهربون
در مورد این فایل واقعا حرفی برای گفتن ندارم… آنقدر که فقط غبطه میخورم به جایگاه حضرت ابراهیم… اینو توی بینش دبیرستان خوندم که ترجمه یه آیه از قرآن بود و همیشه توی ذهنم هست.. که ابراهیم نه مسلمان و نه یهودی نه مسیحی و نه نصرانی بود او تسلیم و پیرو امر خدا بود.. خوشا به سعادتشون… خدایا خودت هدایتم کن خدایا خدایا این دستی که گرفتی رو کمکم کن رها نکنم ممنونم ازت دوستت دارم خدای خوبم