«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 20 (به ترتیب امتیاز)

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سيدحسين كسایی گفته:
    مدت عضویت: 3063 روز

    با سلام

    روز سوم سفر من

    از این فایل اعتماد به رب رو به یاد آوردم. یادم اومد که جایی که بهش اعتماد کردم خیلی عالی بهم پاسخ داد و مشکلم رو حل کرد. یک مثال خیلی ساده دارم درمورد یک مشکلی که با توکل برخدا به بهترین نحو حل شد بدون زحمت درمورد نصب ویندوز اورجینال و البته یک مشکل نبود چندین مشکل : یک ویندوز اورجینال خریده بودم که نصب کنم روی لپتاپ اپل که سیستمش کمی فرق داره با لپتاپ های دیگه و خیلی ذوق هم داشتم همه چیز داشت خوب پیش می رفت اما مشکل خوردم و اون این بود که ویندوز می گفت لایسنس قبلا استفاده شده ، کمی بهم ریختم و گفتم این همه پول دادم لایسنس اورجینال خریدم بعد الان اینطوری شده . به شرکتی که ازش خریده بودم به سرعت درخواست مرجوعی دادم و عجله کردم . خیلی ذهنم رو درگیر کرده بود و نجواها اومده بودن و می گفتن که چرا این اتفاق باید برای من بیوفته و… اما سریع جلوشون رو گرفتم و گفتم ولش کن اهمیتی نداره فوقش اینه که یکی دیگه می خرم مشکلی نیست اصلا حتی می سپرم به خود خدا و رهاش می کنم خودش همینو برام اوکی می کنه. بعد از نهایتا 1 هفته دوباره رفتم سراغش و سعی کردم دوباره نصب کنم و دوباره لایسنس رو وارد کنم ، با یه ترتیب خاصی بهم گفته می شد که چیکار کن منتها نمی دونستم اصلا جواب می ده یا نه هیچ اطمینانی نداشتم چون تجربه هم داشتم تو این زمینه خیلی با منطقم جور درنمیومد که این کارهایی که دارم انجام می دم یعنی نصب چندین باره ویندوز جواب می ده. خلاصه من به همون طریق قبل ویندوز رو دوباره نصب کردم و لایسنس رو بار دیگه وارد کرد و در کمال ناباوری پیغام داد که با لایسنس معتبره و خیلییی احساس خوبی بهم داد ، خیلی دقیق نمی دونم چطور شد که درست شد دلیلش مهم نیست. بعد پیش رفتم و تو پروسه نصب های بعدی (چون نسخه ویندوز طور خاصی بود باید نصب های اضافه ای انجام می شد ) باز هم به مشکل خوردم و بعد از اون باز هم مشکل دیگه اما این دفعه چون یادگرفته بودم که گیر ندم و بذارم خودش هدایت کنه به عالی ترین نحو و اصلا نفهمیدم چطوری ولی همه چی برام اوکی شد و به خواسته م رسیدم.

    این داستان برای من خیلی آموزنده بود از ساده ترین اتفاقات زندگی یاد می گیرم که جهان و خدا چگونه عمل می کنه و این که می گن به خدا اعتماد کن یعنی چی ابراهیم چطوری اعتماد کرد به خدا و اون مشکلی که خیلی بزرگتر از این حرفا بود چطور به بهترین شکل ممکن بدون اینکه اصلا خودش بخواد درگیرش بشه رو براش حل می کنه. سپاس گذار خداوندم به خاطر این همه نشانه ی هدایتش و سپاس گذارم به خاطر این همه آگاهی که از طریق استاد عزیز در اختیار ما قرار می دهد.

    با تشکر از دوستان عزیز که این پیام رو می خونند برای همه آرزوی هدایت به بهترین ها رو دارم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    مهرداد ضیایی گفته:
    مدت عضویت: 3599 روز

    درودخداوندبراستادوهمسفران نازنینم.

    فایل هایی که استاددرآنهاراجع به یکتاپرستی وتسلیم شدن دربرابرحق صحبت میکنند واقعابه من امیدوآرامش میده .من وهمسرم این فایل زیباروگوش کردیم وبسیارلذت بردیم ولبریزازآرامش شدیم اعتراف میکنم که هنوزخیلی مانده که به توحیدعملی برسم وهنوزخیلی چیزهانگرانم میکنن ولی امیدوارم که درپایان این سفرخیلی ازترسهام برطرف بشه ودرمسیرابراهیم خلیل الله قدم بگذارم وزندگیم رواونجوری که میخوام بسازم.

    من حضرت ابراهیم روخیلی دوست دارم بخاطر شجاعتش که ناشی ازتسلیم بودنش دربرابرخداوندبود ویکه وتنها بتهارومیشکنه وحتی یک لحظه به سرنوشتش بعدازاون کارفکرنمیکنه چون دستورخدارواجرامیکنه وهیچ باکی ازعواقبش نداره و مطمئن بوددراغوش خداست وهراتفاقی بیفته خیراودران نهفته است وچقدراین بینش وایمان زیباوپرقدرته وانسان رو دربرابرمشکلات ومسایل زندگی رویین تن ومستحکم میکنه.

    ازخدامیخوام که همه ماروبه مسیرابراهیم هدایت کنه.

    ممنون ازهمه شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    فاطمه بابایی گفته:
    مدت عضویت: 2282 روز

    سلام خدمت دوستان عزیزم.سپاسگزارم از خدای مهربون که دارم هر روز حضور ش رو پررنگ تر تو زندگیم میبینم.راستش این چند وقته متوجه تغییر خدا در زندگیم شده بودم و خیلی بهش فکر کردم،از طرفی هم روابط خدا و حضرت ابراهیم خیلی برام جالب بود تا اینکه این فایل رو گوش دادم و تازه برام جالب تر هم شد.

    فکر کردن به خدای ابراهیم هم لذت بخش،چه رسد به حضورش در زندگیم!شبها موقع خواب چه لذت بخش که بدونی اونی که عاشقشی و عاشقته تا صبح کنارته و یه لحظه ازت چشم برمیدارند.تا صبح گرمی دستانش رو تو دستم حس می کنم.میدونم که تو خوابم داره بهم نگاه می کنه و از دیدنم خوشحاله.

    صبح سر وقت صدام می کنه تا همدیگرو ملاقات کنیم وسر سفره عشق راز دل بگیم.سر سجاده عشق خودم و تو آغوشش رها می کنم واز دنیا فارغ میشم.

    تمام طول روز کنار هم می مونیم.اون همیشه جلو تر از من حرکت می کنه تا قبل از رسیدن من همه چیز رو آماده کنه نمیدونم چطور ولی همون لحظه میبینم کنار منه و ندای قشنگش رو تو گوشم زمزمه می کنه.دستانش تو دستم ومن رو به موقع اونجایی که باید باشم،میرسونه.شاید باور نکنید اما درست همون لحظه گرمی وجودش رو پشت سر م حس می کنم که داره من رو به جلو هل می ده. عجب خدایی!!!!

    فقط کافی زمانی که کاری باهاش دارم چشام رو ببندم،از تو قلبم حسش میکنم که تو رگهام جریان پیدا می کنه.حتی اون جاهایی که خون تو رگها نمیتونه بره خدای من جریان داره،اونوقت بهش میگم معبود رنگارنگ من،خالق زیبا می دونم که اینجایی.میدونم که بهم می گی چیکار باید بکنیم!و انوقته که خودشو بهم نشون میده،بادستای مختلف کمکم می کنه ،با صداهای زیبا باهام حرف میزنه.

    چه عشقی از این بالاتر!کدوم معشوقه که تمام لحظه های زندگیم کنار م بمونه و بدون هیچ توقعی بهم عشق بورزه.

    دیروز چندتا سوال در مورد خودم داشتم توی دفتر زیبا و دوست داشتنی ام نوشتم و زیرش نوشتم میدونم که خوندی وجوابم رو میدی.کمتر از یک ساعت بعد فایلی رو گوش کردم که حتی سوالاتی رو که داشتم انسجامی هنوز تو ذهنم نداشت رو جواب داد.

    آره! اینه خالق دوست داشتنی من!

    عاشقتم خدا جون!!!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2300 روز

    سلام استاد عزیزم

    من همه فایل ها رو قبلا گوش داده بودم ولی الان تازه دارم درکشون میکنم، من واقعا از این فایل بغض کردم از این همه ایمان و توکل ، من همیشه سر زبونم بود به خدا توکل میکنم ولی به معنای واقعی توکل نبود ، اینکه هر کاری رو بدون ترس انجام بدم و بدونم یکی داره جاده رو برام صاف میکنه تا من زمین نخورم، هرروز ک بیشتر با خدا اشنا میشم بیشتر ازش طلب بخشش میکنم بخاطر اینهمه سالی ک بدون اون زندگی کردم ،اینهمه فکرای اشتباه ک درموردش داشتم ، فک میکردم مارو رها کرده تو این دنیا تا خودمون مشکلاتمون رو حل کنیم و فقط منتظره ما نماز نخونیم یا گناه کنیم تا مارو بسوزونه ، الان باورم عوض شده و البته هنوز خیلی جای کار داره ولی خدا خیلی دوسمون داره ، خیلی هوامونو داره. خدارو هزار بار شکر بخاطر ک با شما ک دست خودش هستین اشنا کرد تا بتونم باورامو عوض کنم

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 2889 روز

    به نام خالق مهربان

    دوستان عزیزم سلام

    روز سوم سفرنامه به امید و توکل بر خدای مهربانم شروع میکنم

    اعتماد و ایمان به رب

    ایمان زمانی می تواند به اثبات برسد که دست به عمل بزنیم و اقدام کنیم ایمان تنها با حرف زدن و ادعا کردن به اثبات نمی رسد حرف زیبا و قشنگ همه می توانند بزنند.

    من مدت ها بود که تصمیم داشتم این برنامه سفرنامه را شروع کنم ولی الان به این دلیل شروع کردم تا بتوانم برای اثبات ایمانم قدمی برداشته باشم.

    برای رسیدن به یک ایمان محکم و پابرجا نیاز هست تکاملون طی کنیم و واقعا این نکته ی خیلی مهمی است از کارهایی شروع کنیم که برایمان قابل باور و قابل درک هست الان اولین قدم من متعهد بودن در نوشتن این سفرنامه است. اگر من بتوانم هر روز این برنامه را پیش بگیرم و تا چهلمین روز پیش بروم این باعث می شود اعتماد به نفسم بالا برود و من این توانمندی را پیدا می کنم تا کارهایی بزرگتری انجام بدهم و ایمانم نسبت به توانمندی که خدا به من داده بیشتر می شود. خیلی ساده است پا گذاشتن توی دل کارها ما را قوی تر می کند.

    من این نکته را از خانم شایسته یاد گرفتم در یکی از قسمت های سریال در بهشت وقتی داشت ماهیگیری می کرد. یک ماهی زنده با دستاش گرفت با اینکه می ترسید من این شجاعت شما را تحسین می کنم. جمله ای که اون لحظه گفتی برایم درس مهمی داشت. خانم شایسته جان شما گفتید من از اینکه به یک ماهی زنده دست بزنم می ترسم ولی این کار انجام می دهم و تجربه می کنم این باعث میشه برای انجام کارهای دیگه اعتماد به نفس بیشتری بگیرم و مقدمه ای میشه برای انجام کارهای بزرگتر این چیزی بود که من از حرف شما درک کردم.

    ایمان یعنی می ترسی ولی اقدام می کنی چون ایمان داری که خدا هوایت را دارد ایمان داری خدا کمکت می کند و هدایتت می کند وزنه ی ایمان از ترست بزرگتر است. تسلیم خدا می شوی و خودت را می سپاری به آن ذات لایتنهایی. مهم نیست کاری که انجام می دهیم چقدر کوچک یا بزرگ باشه ایمان داشتن و اقدام کردن اصل و اساس است. مثل همین کاری که الان شروع کردم نوشتن سفرنامه

    چگونه می توانم ایمانم را تقویت کنم ؟

    چگونه می توانم ایمانم را تقویت کنم و باور کنم که خدا هر لحظه در حال هدایت من و جهان است؟

    چگونه می توانم به این باور برسم که خدا به شجاعان پاسخ می دهد؟

    به نظرم تنها راه اثبات ایمان، عمل کردن و اقدام کردن هست.

    اری ابراهیم ایمان داشت و عمل کرد . توحید عملی در تمام جنبه های زندگی اش نمایان بود و برای همین است که بندگی خود را به خدا اثبات کرد. حضرت ابراهیم وقتی تمام مراحل ازمایش را با تکامل طی کرد. این نکته ی مهمی است که باید سعی کنیم هر لحظه به خودمان یاداوری کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    آرین عبّاسی گفته:
    مدت عضویت: 1722 روز

    سلام بر خداوند رزاق و وهاب از این نوع تریبون

    درود خدمت تمامی دوستان امیدوارم در پرتو حق تعالی با ایمان و تسلیم باشیم همگی!

    خدا قوت آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر کادر اجرایی سایت

    بسیار فایل درس دار و تاثیر برانگیزی بود!

    پیرو آیین ابراهیم باشیم!

    که او موحد بود و مشرک نبود!

    زمانی که در دل ترس هایمان وارد میشویم و بدون نگاه کردن به پشت سرمان و گذشته، مسیرمان را با قدرت ادامه میدهیم!

    آن موقع است که میتوانیم بگوییم یک ایمان کامل را نسبت به خداوند داریم!

    حرکت کنیم و به سوی ناشناخته هایمان برویم!

    آنجا که هیچ پیش زمینه و ذهنیتی ازش نداریم!

    رها باشیم!

    تسلیم باشیم!

    واقعا حضرت ابراهیم به راستی شخصیتی فوق العاده با ایمان و شجاع بود!

    وقتی به زندگی خودم نگاه میکنم به این نتیجه میرسم که با رسیدن به جایگاهی که حضرت ابراهیم در آنجا قرار دارد بسیار فاصله دارم!

    اما خوشحالم چرا که در مسیر درست هستم!

    و به قول معروف حضرت ابراهیم هم یک روزه خلیل الله نشد!

    پس من هم یک روزه به تمامی موفقیت ها و دستاورد ها نمیرسم!

    چرا که اساس جهان بر تکامل است!

    باید پیوسته به راهمان ادامه دهیم و مدار های سعادتمندی را دونه به دونه طی کنیم!

    نکته مهم هم اینکه از مسیر لذّت ببریم!

    نشانه ی ایمان به خداوند و تسلیم بودن در مقابل او در احساس ما معلوم میشود!

    اگر احساس خوب و آرامش داریم یعنی در مسیر درست هستیم!

    اگر هم احساس خوبی نداریم و مضطرب هستیم یعنی از مسیر درست خارج شده ایم!

    و در ضمن به قول کتاب رویاهایی که رویا نیستند(فصل ۳):

    یک احساس خوب، احساسی هست که واقعی و قلبی باشد و با تمام وجود آن را حس کرد!

    و اینکه گفته شد وقتی آدم دارای فرزند بشود یک عشق خاصی خداوند در وجودش قرار میدهد برایم جالب بود!

    و من این عشقو بارها و بارها در مادر و پدرم دیده ام و خدا را شکر بابت این نعمت بزرگ!

    اینقدر که آقای عباسمنش این حرف ها رو با گوشت و پوست و استخونشون زده اند، همشون برای من قابل لمس هستند!

    بسیار فایل عالی بود و کلی درس داشت!

    سپاسگزار خداوندی هستم که من را به مسیرهای ساده و درست هدایت میکند و من با قدم نهادن در آن مسیر ها هر روز ایمان و آرامشم بیشتر و بیشتر میشود!

    ممنونم آقای عباسمنش، خانم شایسته و سایر اعضای سایت

    در پناه خداوند، تسلیم، رها و با ایمان باشیم همگی در دنیا و آخرت

    آرین عبّاسی ۱۷ ساله از تهران

    من بهترین هستم چون همواره به الهاماتی که خداوند به قلبم میکند، عمل میکنم و با ایمان و توکل به او به مسیرم ادامه میدهم!

    بدرود!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    نفیسه دشتی گفته:
    مدت عضویت: 1014 روز

    بنام خداونددوست داشتنی م

    سلام خدمت استادعزیزم خانم شایسته ی مهربانم وهمگی دوستان

    چقدراین فایل زیبابودتک تک کلماتش برای من بودتاچندماه پیش اگه ازم میپرسیدن هدفت توزندگی چیه میگفتم خوشبختی وموفقیت بچه هام واینقدر روی اونهاحساس بودم اینقدرمن براشون تصمیم گرفتم اینقدرمراقبشون بودم که بهترین امکانات روداشته باشن بهترین جاهاتحصیل کنن همیشه اولویت اول زندگیم اونابودن ازخودم میزدم تابه اونابرسم هیچوقتم نتونستم کافی باشم همشم بخاطره اینکه تسلیم نبودم نتونستم بارهاموبخدابسپرم ایمان به خدابه معنای کامل نداشتم ولی ازامروزبه بعدبه خودم قول میدم واینجامینویسم تایادم بمونه خدایامن بچه هاوآینده شونوبه دستان پرقدرت خودت میسپارم ورهازندگی میکنم ومطمعنم توبرای همه کافی هستی دوس دارم منم مثل ابراهیم باشم توکل کنم ایمان همه جانبه به خودت داشته باشم میخوام منم مثل استادباشم میخوام اولویت اول وآخرزندگیم خودم باشم خودم رومیسپارم به خداومیدونم همیشه بهترینهاروبرام درنظرداره .سپاسگزارم استادبابت این آگاهیهای بی مثل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    Arezoo گفته:
    مدت عضویت: 1829 روز

    من خیلی خوش حالم خیلی حال خوبی دارم میخواهم جاری باشم و اعتماد کنم چجوری میشه اعتماد نکرد خدایی که انقدر دقیق عمل میکنه صبح و شب ماه و خورشید با این دقت طلوع و غروب میکنه مگه میشه اعتماد نکرد

    همه چیز از جاری بودن و مقاومت نداشتن شر‌وع میشه وقتی شروع میکنی دنیارو جور دیگه ببینی فلرغ از اینکه چه اتفاقی رخ میده فقط زیبایی ببینی همواره به سمت زیبایی هدایت میشی

    خدایا شکرت که هر روز احساسم از روز قبل عالی تر میشه و هدایتم میکنی به سمت زیباترین ها

    ستاره قطبی امروزم دیدن یکی از زیبا ترین های طبیعت بود که هدایت شدم به قسمت 28 سفر به دور امریکا و تیک خورد زیبایی بدون وصفی که کیف کردم زیبایی های هم جنس همین حس همواره به زندگیم راه پیدا میکنه و من سپاسگزار الله هستم که مرا آسان میکند برای آسانی ها و زیبایی ها

    از اصل و اساس حس خوب وارد زندگیم میکنه سفر نامه در کنار 12 قدم عالیه خیلی حس خوبی دارم از این رزق و روزی که خدا نصیبم کرده و در این راه بی نظیر عشق و توحید قدم برداشتم

    رزق و روزی من عالیه خوش روزی هستم همواره در حال پیشرفت و قدم به سمت زیبایی های بیشتر برمیدارم

    امسال رو سال توحید نام گذاری کردم و هر لحظه حس های خوب داره بیشتر میشه و امسال مطمئنا توحیدی ترین سال زندگیم تو این 28 سال خواهد بود و هر سال بهتر و بهتر در این مسیر قدم بر میدارم

    خدایا شکرت که هر لحظه به سمت زیبایی های بیشتر هدایتم میکنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    mahla گفته:
    مدت عضویت: 827 روز

    به نام خداوند رزاق

    سلام استاد

    روز سوم رو هم گوش دادم و نمیدونم دقیقا چرا اما هر وقت تو فایل هاتون از حضرت ابراهیم صحبت می‌کنید یک موج آرام بخش رو اطراف خودم حس میکنم ، دوست دارم راجبشون بخونم بدونم و بیشتر و بیشتر بشناسمشون.

    من ازدواج نکردم بچه ای ندارم اما وقتی حتی تصور می‌کنم که فرزندی داشته باشم و حتی اگر بدون دخالت من زمین بخوره قلبم به درد میاد چه برسه به قربانی کردنش !

    تا امروز من برای خداوندم تکلیف تعیین میکردم که این کارو برام بکن و اون مشکل رو حل کن ولی باوری که امشب یاد گرفتم بهم گفت تو اقدام کن تو حرکت کن و باقیش رو بسپار به خداوند و بهش بگو خداوندگارم من قدم خودم رو برداشتم باقیش با تو و من رو به هر چی که به صلاح من هست و فقط تو ازش آگاهی هدایت کن .

    سپاسگذارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    آرزو گفته:
    مدت عضویت: 1350 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام به استاد وخانم شایسته وهمه دوستان

    روز سوم سفرنامه ام

    حاضری برای رسیدن به هدفت چه چیزی رو قربانی کنی ؟

    این فایل واقعا آدم به فکر میبره چطور میشه یک انسان بتونه یکی از قدرتمندترین بندهای دنیایی همون فرزندش در برابر هدفش بگذره

    یعنی چا نیرو و چه اعتمادی و باید در درونت ساخته باشی که بتونی اینچنین رها باشی .

    خدای من یکی از بزرگترین اهدافم رهایی از بندهای دنیایی .

    خداروشکر استاد نازنینم از زمانی که با شما آشنا شدم تونستم تا حدودی این بند نازک کنم ولی هنوز نتونستم به رهایی برسم

    وقتی با خودم فکر میکنم میبینم همه جوره این اعتماد به خدا به نفع منه چقدر از بار استرس نگرانی من کم کرده چرا هنوز تو بعضی مسائل نمیتونم این بار بسپرم به خدا ،خدایی که قادرترینه خدای که عالم وآگاه ترین خدایی خیر حافظ هست .

    یعنی من در خودم چه باورهایی دارم کا هنوز نتونستم به این رهایی برسم

    حتی دارم لذت رهایی اینکه الان فرزندم زیاد با گوشی بازی میکنه الان کجا میره با کی میره ….

    دارم این لذت رهایی که سپردم به خدا رو میچشم ولی چرا نمیتونم تو درس هم اعتماد کنم خدایا کمکم کن تسلیم تو باشم بپذیرم اگه درس نمیخونه حتما خیری توش هست بره خودش نتیجه اعمالش ببینه بعد خودش تصمیم بگیره یا اصلا نخونه وقتی فکر میکنم تهش میرسم به حرف مردم ،می‌بینم میترسم معلم یا مسئول منو صدا کنه و شکایت کنه و من خیلی خجالت زده بشم

    خب جرا نمیتونم از این بند بزرگ حرف مردم هم رها بشم

    خدایا من حس میکنم این دوتا بند بزرگترین بندهای من تو زندگیم هستن که اگه به رهایی برسم چه آرامش و شادی زیادی رو میخوام تجربه کنم .

    فکر کنم تقریبا یه سال نیم پیش بود این فایل شنیدم ومن اون موقع ها همش نگران فرزندم بودم خدایا کجا میره وبا کی میگرده جامعه خراب شده نکنه سیگار بکشه نکنه دوستای بد…خدای من چه حالی داشتم وچون خودم ناتوان میدیدم احساس بدبختی میکردم

    یادمه وقتی این فایل گوش کردم یه قدرت عجیبی گرفتم بعد از خدا خواستم منو به رهایی در مورد بچم برسون من میخوام قربانی کنم این همه استرس وترس ونگرانی میخوام به رهایی وآزادی برسم بابا تو هستی من بچم و به تو می‌سپارم تو بهترین محافظت کنندگانی خودت بهم آرامش بده همونطور که به مادر حضرت موسی دادی تا بچه شو به دریای امن تو سپرد منم میخوام فرزندم و به دریای امن تو بسپارم تو ،همون کسی که

    میدونه چی تو قلب وفکر پسر من میگذره

    همون کسی که میتونه فرزندم و به مسیر درست هدایت کنه

    همون کسی که میتونه آدمها و شرایط و اتفاق ها یی رو در مسیر راه فرزندم قرار بده تا به سمت رسالتش هدایت کنه

    اون وقت رها شدم الان تقریبا بابت اون موضوع ها آسوده ام تا چیزی میشه میگم خدا همراهش

    خدا در قالب دوست داره فرزندم هدایت میکنه

    من علمی ندارم که بگم اون خوبه یا بد خدا میدونه

    ولی من میدونم فرزندم در پناه امن خداست

    خدای خوبم خودت توی مسائل دیگه هم منو به آرامش برسون به من جسارت رهایی بده .

    من لایق آرامش وشادی در این دنیا زیبا هستم

    استاد عزیزم ممنونم که این آگاهی های ناب با ما به اشتراک میزارید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: