«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 32
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام روز سوم سفرنامه
پیام امروز 1- ایمان ۱۰۰ درصد وخالص به خدا و الهامات درون
2-پرداختن بها برای رسیدن به اهداف
هدف من در درجه اول رسیدن به آرامش هست.زیرا میدانم تا آرامش نباشد اتفاقات خوب نمی افتد.
بهایی که برای رسیدن به آرامش باید پرداخت کنم
۱.قطع ارتباطم با افرادی که (مخصوصا در این شرایط)اخبار و گفت و گوهای منفی دارند
۲.تمرین و تکرار عبارات تاکیدی مثبت آرامش
۳.وقت و انرژی گذاشتن برای گوش دادن به فایلهای سفرنامه و نوشتن برگی از روز
۴.وقت و زمان گذاشتن برای تدبر در قرآن
امیدوارم درست گفته باشم
به نام خدا
سلام
روزسوم سفرنامه
اعتمادبه رب
دوستی خداوند
چقدرخوب میشه آدم رفیقش خداوندباشه
صمیمی ترین رفیقش
رفیقی که میدونی هیچ وقت تنهات نمیذاره،رفیقی که قابل اطمینانه به حرفاش عمل میکنه به وعده هاش عمل میکنه،کاربلده،ولی بایدتسلیم بشی،ذره ذره،
تفاوت ابراهیم باما درعملشه،اعتمادمیکنه وپیش میره،پاروترساش میذاره،
چندوقتیه که بیشتربه این واژه فکرمیکنم!توحید!بهش احتیاج پیداکردم یعنی چندوقت پیش باتمام وجودم حس کردم که بایدنورتوحیدروتودلم ایجادکنم،ازخودش کمک خواستم،یه چیزی بهم میگه ببین هیچکس برات نمیمونه…مخصوصاالان که تویکی ازسختترین شرایط زندگیم هستم، موحدبودن ابراهیم…باورتوحیدی داشتن…زیباترین چیزیه که یه انسان میتونه بهش برسه،
این روزا همش خودشومیخوام خودخدارو،
واتفاقاتواین حال وهواهاچندوقت پیش برای اولین باریه شعرهم گفتم که اینجامیذارم،شاعرنیستم ولی یه شب چندوقت پیشاتوخلوت خودم کشیده شدم به گفتن این شعربرای خداوند:
دلی که ساکن کویش توباشی
درآن دل دیگری سکنانگیرد
توراخواهم توراجویم،چه گویم؟
که بی توعالمی معنانگیرد
زعشقت دردلم شوری نهادی
که جایش صدگل رعنانگیرد
الاای جان وجان وجان جانان
بگیردستم که جزجانا نگیرد
/استادچه رسالت زیبایی داری/
با سلام خدمت استاد عزیزم و خانواده دوست داشتنی خودم
سومین برگ از سفرنامه
امروز میخوام براتون نمونه کوچیکی از اعتماد به رب و تسلیم خداوند بودن رو که برام اتفاق افتاد تعریف کنم
ساعت چهار و نیم صبح بیدار شدم و اصلا حس و حال خوبی نداشتم.
احساس گناه میکردم ولی با خودم گفتم باید به نکات مثبت توجه کنم و اومدم تو سایت نظرات دوستان رو بخونم
اما فایده نداشت خیلی زود خسته شدم و دندونم خیلی درد میکرد
به خدای خودم گفتم کمکم کن
بهم الهام کرد که برو مسواک بزن
ذهن منطقیم گفت ک بی فایده و احمقانست. مگه آدم وقتی دندونش درد میکنه مسواک میزه
ولی به حرف خدای درونم کردم و کاری که بهم گفته بود رو انجام دادم.
تو اتاقم نشسته بودم که دوباره بهم گفت پرده های اتاقت رو کنار بزن تا آفتاب بیفته(چند سالی بود که پرده های اتاقم کشیده شده بود و هیچ علاقه به آفتاب نداشتم)
باز ذهن منطقیم شروع کرد ک هوا گرمه و …
انجامش دادم. بعدش گفت پنجره تو باز کن کردم.
باورم نمیشد یه نسیم خنک صبحگاهی میوزید و اصلا هوا گرم نبود
طبقه سوم یه آپارتمان زندگی میکنم و از بالا خانه های حیاط دار رو میدیدم که گنجشک ها روی درختاشون میشستن و آواز میخوندن
تو اون حال و هوای مبهوت کننده، احساس گشنگی کردم ک دوباره بهم گفت برو تافتون و سس بخر
شاید باورتون نشه ولی با یه سینی تافتون و سس و نسیم خنک و چه چه گنجشکها من حس میکردم با انرژی منبع یکی شدم
و از همه جالبتر؛ همینطوری که داشتم با انرژی منبع حال میکردم
یک آقایی منو صدا زد
پایین نگاه کردم دیدم همسایمون پایین، بنده خدا سر صبح رفته بود پیاده روی ولی کلیدش فراموش کرده بودم و من شدم دست خدا و در رو براش باز کردم
الان ربّم بهم گفت که بیام این اتفاقات رو برای شما هم تعریف کنم
این فقط ی نمونه کوچیک از اینه ک اگه تسلیم پروردگار باشیم و بذاریم ما رو در جریان هدایت قرار بده چه اتفاقات خوبی برامون میفته
عاشقتونم
امیدوارم هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد باشید که ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و اخرت
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و همگی دوستان
دومین برگ از سفرنامه ام را مینویسم با یک تفاوت آنهم اینکه سفرنامه هر روز رو تا بهتر درک نکنم به سفرنامه روز بعد نمیرم…
بیشتر وقتم پای سیستم نشستم(جوری که مامانم میپرسه چیکار میکنی این همه وقت از اتاق بیرون نمیای) فایل گوش میدم، نکته برداری میکنم، نظرات بچها رو میخونم و در نهایت سعی در درک بهتر آنها دارم
و تا این وقت شب به فایلهای توحید عملی گوش میدادم تا بهتر این اصل رو درک کنم
من هم خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که رو کسی حساب نکنم ولیییی اینکه کسی هم نمیتونه توی زندگی من تأثیری بگذاره مگر اینکه من بهش قدرت بدم، جای کار داره بسیاااار… چون با منطق بزرگسالیم قبولش کرده بودم!
از خدا به خاطر این باور مشرکانه عذر میخوام و ازش میخوام منو در شناخت بیشتر و درک بهتر این اصل هدایت کنه
عاشقتونم
اتصالتون همیشگی
تا برگ سوم سفرنامه بخدا میسپرمتون:)
به نام خدا
سلام دوستان عزیزم
(روز سوم از سفرنامه خانواده صمیمی عباسمنش)
درس اصلی این فایل بهادادن و تعهد به پرداخت اون بها برای رسیدن به هدف هست.
هر فردی که توس زندگی برای خودش هدف میذاره و میخواد به چیزی برسه در مقابلش باید چیزی رو از دست بده و هر چقدر هدف بزرگتر باشه، بها هم قطعا ارزشمندتر خواهد بود.
ماهایی که عضو این سایت شدیم، قطعااهدافی توی زندگیمون داشتیم و داریم و برای رسیدن به اون اهداف حاضر شدیم از وقت و انرژیمون بزاریم تا از آموزه های این سایت استفاده کنیم. من امروز خیلی خسته بودم و یه مقدار استراحت کردم .برام خیلی جالب بود که هر چند دقیقه از خواب بیدار میشدم تا ببینم ساعت چنده و خیلی نخوابم تا بیام توی سایت و روز دوم از سفرنامه رو بببینم، فایلش رو گوش بدم و کامنت بذارم. پس این هم یه بها هست که من برای رسیدن به خواسته هام دارم میدم و وقتی استاد صحبت میکردن خیلی حس خوبی بهم دادکه منم دارم بها میپردازم و دوستان عزیزم، هر کدوممون به یه شکل و هر کدوممون به یه مقدار متفاوت از دیگری بها میدیم. ما برای کار کردن روی شخصیت و باورهامون از فایلهای این سایت استفاده میکنیم که بعضی از اونا پولی هستن. پس این هم یه بهای دیگه هست برای دستیابی به موفقیتمون و هر چقدر راغب تر و با انگیزه تر باشیم، مبلغ و میزان این بها، برامون همه نیست و حاضریم که اون رو بدیم. منیکه برای تمام کردن دکترام دارم روزانه چندین ساعت روی مقاله و پروژم کار میکنم، دارم بها میدم، شما هم که داری تایم میذاری و این کامنت رو میخونی هم داری یه مدل دیگه بها میدی و خیلی شرایط و موقعیت های دیگه که ما وقتی توش قرار گرفتیم و اونو خواستیم، بهاش رو دادیم و بعد دیدیم چقدر برامون ارزش داشته.
جالبه توی این 3 روز سفرنامه، من هر دفعه یه سری مطالب رو یادداشت میکنم که توی کامنتم بنویسم اما وقتی شروع میکنم، کلا یه چیز دیگه مینویسم و این رو هدایت خداوند میدونم و ازش هزاران بار ممنونم چون میدونم منو به مسیری الهی هدایت کرده و خودش هر روز انگیزه، اشتیاق و تلاش من رو توی این مسیر بیشتر و بیشتر میکن.
از شما استاد عزیزم و همه دوستان هم فرکانسی هم سپاسگذارم. یا حق
ب نام الله یکتا
این فایل بی نظیر بود و نمیدونم بار چندمه ک دارم گوشش میکنم ولی هربار،بیشتر از قبل عاشقش میشم
عاشق این مسیر و این راه،عاشق موحد بودن و عاشق الله یکتا
واقعا درست میگید،من تجربه کردم،میدونم نتیجه ی ایمان ب رب چی هست و میفهمم وقتی میگید هروقت ب خودش تکیه کردم و از خودش خاستم بارم رو زمین نمونده یعنی چی
شاید بتونم بگم تو سال ۹۸ من بیشترین نتیجه رو از موحد بودنم گرفتم،از توحید،ازینکه جز از الله یکتا از هیچ کس هیچی نخام و چقد بی نظیر برام خودش همه چی رو فراهم کرد
یکی از بزرگترین تصمیمات زندگی مو تو سال ۹۸ گرفتم،از خونه ی مشترک مون و زندگی با همسرم خارج شدم و تصمیم گرفتم تنها زندگی کنم،خیلی ترس ها تو دلم بود ولی خودش بهم گفت از هیچی نترس،من کنارتم،اومدم بیرون از خونه،کلی میترسیدم،انقد خودش دست های مختلف شو برام فرستاد،ادم هایی ک واقعا و خالصانه و از ته دل بهم کمک کردن برا اینکه بتونم خونه پیدا کنم،وسایل مو ببرم،ماشینمو بفروشم و خونه بخرم
خونه رو بازسازی کنم و تا قبل سال تحویل ۹۹ مرتب و تمیز و آماده برم توش تا یه زندگی جدید و شروع کنم،الان ک دارم فک میکنم چجوری همه ی آدما دست بدست هم دادن تا همه چی برام فراهم بشه چشمام پراشک میشن،انقد ک الله من بزرگه،انقد ک الله من توانا و فرمانرواس،انقد ک رب العالمینه
الان از خونه ی خودم دارم مینویسم،از خونه ای ک تو بهترین نقطه ی شهر پیدا کرد خودش برام،با همسایه هایی ک محشرن و بی نظیر،ماشینمو فروختم ک خونه بخرم ولی حتی یه روز بی ماشین نموندم و تونستم یه ماشین دیگه با قیمت مناسب بخرم برا خودم
الان هم خونه دارم هم ماشین هم ارامش هم الله یکتامو و فک میکنم همه ی اینا رو هم اگه نداشتم ولی فقط الله یکتا رو داشتم،کافی بود
مگه نه اینکه خودش گفته “ایا من برای بنده ام کافی نیستم؟”
و معلومه ک هست
من تصمیم گرفتم یه روزی موحد باشم،برم ازین مسیر توحید و ب راهی ک شما بهش دعوتمون کردید لبیک گفتم و حرکت کردم،یه روزی حدود ۳ سال و نیم پیش
گاهی وقتا اشتباه کردم،خطا کردم و یادم رفته عهد روز اولمو ولی باز برگشتم،من جزین راه،راهی ندارم،مسیری ندارم،ایمان دارم ک ته این جاده خوشبختیه و در تک تک لحظات مسیرش
همین امشب از الله یکتام میخام منو در زمره ی هدایت شدگان قرار بده،خطاهای منو راه هایی ک ب اشتباه رفتم و اگه گاهی شرک ورزیدم و مشرک شدم و ببخشه و ایمان دارم ک خدای من،خطاپذیر بخشنده س
ازتون تشکر میکنم بابت این فایل بی نظیر
منو دوباره ب راهم برگردوند و دوباره یادم اورد عهدی رو ک با خدای خودم بسته بودم چندسال پیش
بعدازین بیشتر تلاش میکنم برا موحد بودن
تمام تلاشمو میکنم ک ب هیچ چیز و هیچ کسی جز الله یکتام قدرت ندم و فقط از خودش بخام همه ی چیزهایی ک میخام و،همه ی ارامش روزگارمو،همه ی ثروت ها و سلامتی و شادی رو
دوستون دارم
در پناه الله یکتا باشید
با احترام ❤
سلام خدمت دوستان عزیز و استاد عباس منش گرانقدر
من به تازگی عضو سایت شدم و این فایل گوش دادم هر چند زمان زیادی از ضبط این فایل میگذره ولی من هم به نوبه خودم عید قربان رو به تمام مردم جهان و شما دوستان هم فرکانسی خودم تبریک میگم
چقدر خوبه انسان الگوی مثل حضرت ابراهیم داشته باشه و رو خودمان و رفتارمان کار کنیم
واقعا نمیدونم چی باید بگم
کاری که حضرت ابراهیم کرد واقعا یه اعتقاد خدایی و نزدیکی فوق العاده زیاد بود که به خدا خودش داشت و اعتماد داشت که خداوند رحمان و رحیم هست که اگر امر از طرف الله یکتا شده حتما خیریتی در کارش بوده بنابراین با اعتماد به این قانون قصد قربانی فرزند دلبند را داشت
که به ازن خداوند وحی نازل شد و گوسفندی رو جلوی پای حضرت ابراهیم گذاشت تا بجای فرزندش ان گوسفند را قربانی کند
چقدر خوبه حضرت ابراهیم از این امتحان سر بلند بیرون اومد
خداشکر بخاطر این نعمتهای الهی و خوبیها و رحمت الهی که رو بندگان دارد و هر لحظه و هر زمان بندگانش را رها نمیکنند
🙏🙏🙏🙏
ممنون از شما دوستان و همچنین از خانواده دوست داشتنی استاد عباس منش
❤️❤️🙏🙏🌹🌹
سلام خدمت همه دوستان
در روز سوم سفرنامه رسیدیم به فایلی که ارامش درون هر ادمی رو وصلش میکنه به ایمانی که به خداوند داریم و اینکه چقدر باور داری که میتونه اون خدا برات هرکاریو که بخوای انجام بده.قطعا حضرت ابراهیم نمونه از انسانیست که مراتب زیادی رو توی زندگی گذرونده تا به اینقدر از ایمان و تسلیم بودن رسیده اما این مسیر در هر نقطه اش که باشی شیرین و زیباست مهم اینکه خداوند همیشه کنار ماست در این مسیر
سلام به استاد عزیزم و تمام دوستانم
این فایل نشونه امروز من بود … واقعا هزاران بار خداروشکر می کنم که استاد از تمام دریافتها، پیام ها و نشونه ها در قالب این فایلها برای ما راهنماییهای نابی رو ثبت می کنن… صحبتایی که اینقدر با ارزشن که هر چقدر میشنوی ، لذت بخش تر میشه
قبلا هم از ادمای مختلف شاید این حرفارو شنیده باشیم اما وقتی استاد با ایمان بینطیر و اطمینان قلبیشون در موردش صحبت می کنن، هزاران بار اثرگذار تر میشه …
واقعا ممنونم از خدای مهربونم که با این سایت اشناشدم و شما واسطه نزدیکی ذهن و قلبم به خداوند شدید …♥️🌻
با سلام خدمت اعضای صمیمی.خداوند رو شاکرم بابت روز سوم سفرنامه.
خدا سپاس میگم برای پیامبران بزرگ خودشون که نعمت و برکت را به دیگران نشان دادند و راه را باز گذاشتن برای کسانی که دوست دارند و میخواهند که هدایت بشوند.
قدم گذاشتن در این مسیر و هدایت تنها از طریق ایمان هست و بس.
اگر ایمان نداشته باشی که حق تو را هدایت خواهد کرد، ممکن نیست قدم و مسیر بعدی برایت روشن شود.
ایمانی که تنها اسلحه ما میشود تا بشینیم و سنگ هایمان را وا بکنیم که واقعا چه میخواهیم و چه خواهد شد.
واقعا به چه خدایی ایمان داری؟
خدایی که رزاق است و وهاب؟ یا خدایی که میخواهد تو را در قعر جهنم آتش بزند.
من ایمان بخدایی دارم که ثروتمند و قدرتمند ودر عین حال بخشنده و مهدبان است و من دوست دارم با این خدا همه زندگی را تجربه کنم. به مکانهای زیبا و به سمت آدم های شریف هدایت بشوم.
خداوند را بخاطر نعمت زندگی سپاسگذارم.