«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 45

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Ss گفته:
    مدت عضویت: 1734 روز

    خدا هست ، خدا همیشه هدایتم میکنه ،

    میخوام برم تو دل ترس هام و ایمان دارم که خدای وجودم هدایتم میکنه و من و به بهترین راه رهنمون میکنه ، من روی فرکانس خوبی هستم و زندگیم سرشار از خوشبختی و لذت و سلامتی و شادی توام با عشقه ، سپاسگزار خدای وجودم هستم 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    معصومه اسفندیارپور گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    به نام رب العالمین

    سلام به استاد عزیزم وبانو مریم نازنینم

    چقدر این فایل احساس خوبی بهم داد

    چقدر توحیدی بود من وقتی فایل رو گوش کردم( برای چندمین دفعه هست گوش میدم ولی اولین باره که کامنت میزارم برای اینکه رد پایی از خودم جا بزارم ) فهمیدم چقدر راه مونده که استادم برسم وچققققققدر راه مونده که به ابراهیم خلیل الله برسم یعنی میشود روزی که به اونجا برسم ؟حتما میشود اگر استادم تونسته اگر مریم جان تونسته اگر …..منم میتونم پس فقط باید روی باورهام کار کنم وبه خداوند اعتماد وتوکل کنم

    خدایا کمکم کن که بتونم تسلیم امرت باشم

    وقتی فکر میکنم که توی همین مدت چند ماه که دارم از فایل های استاد استفاده میکنم وتو جایی بتونم عمل میکنم کلی امیدوار میشم که چقدر تغییر کردم

    وقتی به گذشته ام که خیلی زمان ازش نگذشته نگاه میکنم میبینم که چقدر زندگی شرک آلودی داشتم

    ووقتی این فایل رو گوش دادم فهمیدم یکتا پرستی یعنی چه

    فهمیدم ایمان وتوکل یعنی چه

    خدایا الان که دارم این متن رو تایپ میکنم وقتی از ایمان وتوکل حرف میزنم اشک در چشام جمع میشه

    خدایا شکرت که در این مسیر قرار گرفتم خدایا کمکم کن که بتونم مثل استاد ابراهیم خلیل الله باشم

    خدایا اخه مگه میشه یه انسان اینقدر راحت زن وبچه اش رو در بیابان رها کنه این از نظر عقل ومنطق اصلا درست نیست

    استاد شما هم موقعی که میخواستین به امریکاسفر کنید وهمه چیز رو ول کردین وفقط به ندای قلبتون گوش دادین کارتون کم از ابراهیم خلیل الله نبود

    وقتی اون فایل هدایت الهی رو گوش کردم بی اختیار اشک میریختم ومیگفتم خدایا کمکم کن منم بتونم مث استاد باشم

    میدونم هنوز تکاملم رو باید طی کنم تا بتونم کامنت زیبا بنویسم اخه من کلا دست به قلم ضعیف بود ولی تصمیم گرفتم از یه جایی شروع کنم وکم کم بتونم زیباتر بنویسم

    شادو سلامت و پیروز باشید در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محمدجواد نیکبخت گفته:
    مدت عضویت: 1740 روز

    سلام امروز سعی میکنم جنسی خوب از اعتماد به خدا را در زندگیم احساس کنم.

    آنقدر به خداوند مطمئن شوم که همچون ابراهیم فرزندم را به قربانگاه عشق ببرم

    از الله یکتا طلب نصرت میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    علی قادری چاشمی گفته:
    مدت عضویت: 2051 روز

    سلااااامم به استاد و خانم شایسته و همه عزیزان دل 🌹🌹🌹🌹❤❤❤❤

    راستش یکبار دیگه این فایل را دیده بودم اما در مدار دریافت آگاهی هایش نبودم ولی این بار که گوش کردم با خودم فکر کردم واقعا میشود یک نفر چاقو را بگیرد و بخواهد آگاهانه سر بچه خودش را ببرد؟!!!!

    واقعا نتونستم درک کنم و حتی تصورش هم برایم سخت است. حال بماند که بیست سال قبل او را در یک بیابان بی آب و علف رها کرده باشی و از راه نرسیده بخواهی سرش را ببری

    اما می بینم کسی که از نوجوانی تبر می گیرد و آن کار را با بت‌ها می‌کند. یعنی تمام مقدسات جامعه ای را از بین می‌برد آن هم تک‌وتنها و بدون هیچ پشتوانه‌ای حتی تا جایی که پدر او هم علیه ش باشد!!!

    یا زمانی که می‌خواهند او را درون آتشی آن هم نه آتش معمولی بلکه آتشی که می بایست با منجنیق او را پرتاب کنند می‌اندازند و….تنها تکیه‌گاهش رب است و الحق که همان رب او را از همه ی مهلکه‌ها به سلامت عبور می دهد .

    چون بارها از توکل و تکیه بر او معجزه ها دیده و چنان ایمان و اعتمادی به او دارد که تماماً خویش را تسلیم او می‌دارد و به سادگی چاقو بر گردن دلبند خود می‌گذارد و این حد بالا از اعتماد ایمان تسلیم و سرسپردگی است که تماماً در برابر امر پروردگار خویش مطیع است

    رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند

    بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت

    امیدوارم که با الگو گرفتن از حضرت ابراهیم در مسیر تسلیم و بندگی سفر کنیم و این راه را بپیماییم

    با سپاس فراوان🙏😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    محمد عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2651 روز

    سلام استاد عزیز

    من فک نمی کردم که بگین می تونیم ما هم ایمانس مثل ابراهیم داشته باشیم

    از قبل انقدر پیامبر ها رو خاص و نظر کرده گفتن که ما این باور توی ذهنمون ایجاد شده که ما دیگه نمی تونیم به اید حد از ایمان برسیم و اینقدر با خدا دوست باشیم

    ولی وقتی با باور شما این محدودیت ذهنی من شناسایی شد

    همون خداییی که این ایمان و توکل رو به ابراهیم داد منم می تونم مثل ابراهیم به این ایمان و توکل برسم

    اگر ابراهیم تونسته پس من هم می تونم فقط باید تکاملم رو طی کنم و پیش بروم

    امیدوارم که خداوند ایمان و توکلی مانند ابراهیم به ما بدهد

    که تسلیم واقعی رب باشیم بدون ذره ای شک و تردید، بسیار قدرتمند و جسور

    اری از هر گونه نگرانی و ترس و کینه و احساس گناه

    پر از احساس آرامش و حضور خداوند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    مهسا جوهری گفته:
    مدت عضویت: 2516 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان‌

    سلام به استاد خوبم و خانم شایسته ی مهربان

    همیشه وقتی یه فایلی از استاد میبینم از خودم میپرسم تا حالا تونستی قانون رو به اینشکل اجرا کنی؟

    بعضی وقتا جوابش اره هست بعضی وقتا هم نه

    میخوام داستان یکی از دوستام رو بگم

    من یک دوستی داشتم که دبیرستان باهم بودیم.توی دورانی که ما هممون درگیر کنکور و کلاس و تست زدن بودیم اون اصلا به درس توجه نمیکرد و سرش به کار خودش بود اون زمانا درمورد اینکه میخواد چیکار کنه هیچ حرفی نمیزد.به خاطر درس نخوندنش از سمت معلما خیلی حرف میشنید گاهی شاهد بدرفتاریه معلما باهاش بودم ولی اصلا به هیچکدومشون توجهی نمیکرد تا رسید زمان کنکور و بعدشم جواب دانشگاه که اومد. همه ی بچه های اون کلاس رفتن دانشگاه به جز دوستم که گفت من میخوام تو حرفه ی ورزشم فعالیت کنم و قصد دانشگاه اومدن ندارم اخه دوستم ورزشکار بود اما خب دیگه همه باور جامعه رو میدونیم حرف بود ازینطرف و اونطرف که بابا بیخیال اخه چه اینده ای توی این ورزش هست ولش کن خودتو علاف میکنی و ازین حرفا بعضی ها هم شاید مسخره میکردن

    یادمه حتی مامانش گفته بود اگه بری دانشگاه من قول میدم یه ۲۰۶ برات بخرم ولی دوست من اصلااا به این حرفا توجه نمیکرد فقط میگفت من میخوام برم دنبال ورزشم دانشگاه منو به چیزی که میخوام نمیرسونه

    اون ایمان داشت به چیزی که میخواد میرسه مطمعن بود به کاری که قراره بکنه و زمزمه های بقیه روش هیچ اثری نداشت

    دوست من آخرش کار خودشو کرد و دانشگاه نرفت و شروع کرد به تمرین و باشگاه

    انصافا توی دوران ۱۹ ۲۰ سالگیه ما که جز درس خوندن کار دیگه ای نمیکردیم اون تند تند در حال مقام اوردن بود شرایطش توی اصفهان خیلی خوب و رو به رشد بود مدرک مربیگری های مختلف گرفته بود کار میکرد شناخته شده بود همه بهش احترام میزاشتن یعنی همه چی عالی بود برا یه دختر ۲۱ ساله

    اما تو همین شرایط عالی تصمیمشو گرفت که بره تهران

    بازم با مخالفتای بقیه رو به رو شد بازم کلی سنگ جلوش انداختن که نره

    مامانش که مخالفه مخالف بود ولی بازم به حرف هیچکس گوش نمیداد

    اصلا نمیترسید هرموقع باهاش حرف میزدم میگفتم واقعا نگران این نیسی ‌که توی شهر به اون بزرگی تنهایی میخوای چیکار کنی؟ پول به اندازه کافی داری؟

    فقط میگفت بار من روی زمین نمیمونه خدا هزارتا دست داره که هربار از یکیش به من کمک میرسونه

    اینم بگم که دوست من از همون دوران دبیرستانش استاد عباسمنشو میشناخت و فایلاشو گوش میکرد

    خلاصه که بازم به ترسش غلبه کرد و جمع کرد رفت تهران.اون واقعا ایمان داشت واقعا بلده قوانینو توی زندگیش به کار ببره و اجراش کنه

    و تنها کسیه که میتونم در مورد قوانین باهاش حرف بزنم

    انصافا که شاهد رشد بیشترش هستم خیلی خیلی بیشتر از وقتی که توی اصفهان بود و به نظرم شرایطش عالی بود

    چند روزا پیشا هم مقام طلا اورده بود و میدونم خیلی خیلی بیشتر ازین ها هم موفق میشه چون ایمان داره

    برای همه ی دوستان سایت و خودم آرزو میکنم که ایمانمون روز به روز تقویت بشه که اگه ایمان و توکل باشه دیگه همه ی کارا حله

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    Faezeh گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    اول بگم که چقدر از نوشته هاتون لذت میبرم تمام تکاتشو برای خودم تو دفترم مینویسم قطعا در انتها کتابی گرانبها خواهم داشت.

    چقدر دوست دارم استاد منم بتونم مثل حضرت ابراهیم بشم .دارم تلاش میکنم تا بتوانم با کمک خدا تسلیم باشم وتوجه ام را روی خواسته هام بزارم

    خدا رو شکر با اعتماد وتوکل به خدا وارد کار جدیدی شدم میدونم خداوند هدایتم خواهد کرد .من با قدم گذاشتن در راه ایمانم را به خودم وجهان نشون دادم دیگه اینار برام مهم نبود که تمام مسیر را نمیدیم چون یاد گرفتم که در هر مرحله خداوند هدایتم میکنه وراه را نشونم میده.

    فقط کافی احساسم عالی باشه وبه خواسته هام توجه کنم ورودی هامو کنترل کنم.

    استاد ومریم عزیز برای تمام کمکهاتون سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    امیر علایی گفته:
    مدت عضویت: 2810 روز

    سلام بر استاد عزیزم خانم شایسته مهربان و دوستان هم فرکانسی خودم

    روز سوم روز شمار تحول زندگی من

    تسلیم بودن….

    کاری که همه ی انسانهای دنیا چه دانسته و چه ندانسته انجام دادن و موفق شدند

    یادمه یه خاطره از رونالدینهو برزیلی میخوندم که توی بازی گل قشنگی زد و بعدش گفت زمانی که میخواستم توپ رو سانتر کنم یه صدایی درونم گفت فکر نمیکنی دروازبان خیلی اومده جلو ومن در چند ثانیه تصمیم گرفتم مستقیم بزن برای گل.

    خیلی برام جالب بود.

    همه ی ما آدمها نسبت به ایمان و توکلی که داریم هدایت میشیم

    خیلی جاها پیش اومده کارهای کردیم یا حرف هایی زدیم که همون لحظه مثلا به ذهنمون رسیده و نتایج عالی داشته.

    این که الهامات رو دریافت میکنیم یه طرف قضیه است و اینکه چقدر تسلیم هستیم و می پذیریم که این گفتگوی درونی الهامات من هست یه بحث دیگه.

    تسلیم بودن یعنی رها بودن

    یعنی آزاد بودن و مطمئن بودن از اینکه خدا از هر مسئله ای بزرگتره

    یعنی اطمینان داشتن به خدا

    ما یا ایمان داریم یا ترس

    ممکنه در بعضی مسائل زندگیمون ایمان داشته باشیم و تسلیم باشیم و الهامات رو انجام بدیم و نتایج عالی هم بدست بیاریم مثل ارتباطات

    ولی در جنبه های دیگه این حجم از ایمان و تسلیم بودن رو ن اشته باشیم و بترسیم یک سری کارها رو انجام بدیم.

    ترس به شیطان قدرت میده و تسلیم بودن به رب

    اینکه چجوری بفهمیم الهاماتی که به ما میشه از طرف خداست یا از ریشه ی ترس و کمبود باید به احساس خودمون رجوع کنیم.

    اگر احساس خوبی داریم یعنی از سمت خداست و باید انجام بدیم و هر چقدر تسلیم تر باشیم فاصله ی بین الهامات و اقدامات کمتر میشه.

    تسلیم بودن نیاز به توکل و تدحید داره و هر چقدر این ها رو بزرگتر کنیم تسلیم تر میشیم.

    کسی که تسلیم پروردگار هست میدونه که به تمام خواسته هاش میرسه و احساسش خوبه.

    خیلی جاها ما قبول نمیکنم که باید یک سری کارها رو انجام بدیم چون می‌ترسیم.

    می‌ترسیم شغلمون رو عوض کنیم

    می‌ترسیم ارتباطات جدید برقرار کنیم

    می‌ترسیم از یک رابطه ی ناخوشایند خارج بشیم

    می‌ترسیم سرمایه گذاری کنیم چون تسلیم نیستیم و قدرت رو میدیم به دیگران.

    تسلیم بودن هیچ وقت انتهایی نداره و همیشه ما در حال تکامل هستیم یعنی هیچ کسی نمیتونه بگه من 100%تسلیم خداوند هستم.

    ولی هر چقدر یاد بگیریم به ندای درونمون گوش برگردیم و تسلیم باشیم نتایج بیشتری به دست میاریم.

    خدایا کمک کن بیشتر و بیشتر تسلیم تو باشم و با قدرت و جسارت برم تو دل ترسهام و مسائلم

    دوستون دارم و ازتون یاد میگیرم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    محمد مهدی قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1952 روز

    بنام خدا

    روزسوم سفرنامه.

    سلام خدمت اعضای گروه.استاد عباسمنش وخانم شایسته.توی تک تک فایلها همش از توحید صحبت شده وجواب تمام سوالات به توحید ویکتاپرستی ختم میشه.توکل برخدا داشتن وایمان به اینکه زمانی که کارهات رو بخدامیسپاری دیگه نگران چیزی نباش. ایمان داشته باش که کارت به بهترین واسونترین روش از طریق بینهایت دستان خداوند انجام میشه.اگه بتونیم اینو درک کنیم دیگه نگرانی نداریم وعدم نگرانی یعنی احساس خوب ونتیجه این احساس اتفاقات خوب هست. وقتی بدون نگرانی حرکت کنی وقتی بااحساس خوب کارت روانجام بدی صددرصد نتیجه کارت همون چیزی هست که میخوای. خداروشکر توی این مسیر قدم برداشتم وهرروز دارم نشانه هایی از خداوند رو میبینم نشانه های بسیار کوچک که بابتش ازخدا سپاسگذاری میکنم تا نشانه های بیشتری روبهم نشون داده.وازخدامیخوام که بهم کمک کنه تا توی این مسیر بمونم وایمانم نسبت به رب بیشتروبیشتربشه.خدایاشکرت بابت همه نعمتها وزیباییهای فراوونی که برای لذت بردن من خلق کردی.سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: