«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 51

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    I trust God گفته:
    مدت عضویت: 1734 روز

    درود فراوان و عرض ادب خدمت استاد عباس منش و عزیزان دیگر، راستش من دوسال و نیم قبل یک پسر ۱۱ ساله داشتم که وقتی پیشش نبودم و در شهر دیگری بودم به صورت ناگهانی بدون هیچگونه بیماری و مشکل قبلی از دست دادم و زندگیم هم از هم پاشیده شد و تنهای تنها شدم امروز که این متن و می نویسم پنجشنبه هست و من هر پنج شنبه بر سر مزار پسرم میرم و واقعا نمیتونم چیزی بگم از داغ فرزند من خیلی تحت تاثیر داستان حضرت ابراهیم علیه السلام قرار گرفتم و خیلی هم گریه کردم با فرمایشات استاد عزیز چرا که خودم هم داغ را تجربه کرده ام و این هدیه و امانت خداوند بود که به من عطا شده بود هیچوقت ناشکری نکردم و صبوری کردم البته که اوایل خیلی وضع روحیم بد بود و یک اتفاق که البته یک معجزه بود در یک امامزاده برای من اتفاق افتاد که وقتی با عمه و شوهرعمه خودم به زیارت امامزاده رفتیم با یک پسر اوتیسم مواجه شدم که از شهر دیگری بود اما کل داستان من را می دونست و به من میگفت دیگه گریه و زاری نکن و لباس مشکی را دیگه عوض کن و هر وقت تو در این حالت هستی و گریه میکنی روحیه من خراب میشه و خیلی حرفهای عجیبی که من اون موقع متوجه نبودم و بعد که دوباره گریه ام گرفت با شوهرعمه من صحبت کرده بود و گفته بود پسرش با من بازی میکنه و به من گفته به بابای من بگو دیگه گریه و زاری نکن و لباس مشکی خودت را عوض کن که دیگه من هم با شنیدن این صحبتها از اون حالت بیرون اومدم، حالا بعد این صحبتهایی که خدمتتون عرض کردم روی من به این مسئله هست که حضرت ابراهیم علیه السلام واقعا قهرمان توحید هست و اینجاست که میشه متوجه شد چقدر در برابر فرمان خداوند خاشع و تسلیم بوده و دومرتبه فقط در مورد فرزندش از امتحان الهی سربلند بیرون آمد، امروز بیشتر به خودم اومدم و متوجه شدم که فقط باید در برابر خداوند تسلیم بود و به خداوند توکل و اعتماد کرد، ممنونم از استاد عباس منش و گروه زحمتکش عباس منش🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1805 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همه دوستان .

    باز هم وقفه ای در دیدن فایلهای این سفرنامه افتاد که من مجددا فایلهای روز اول و دوم رو در دو روز متفاوت دیدم و امروز فایل روز سوم رو مشاهده کردم.اتفاقی که همین دیشب برای من افتاد و گوشی موبایلم کاملا خاموش شد و ظاهرا امیدی به درست شدن آن نیست.همان دیشب درحالی که کاملا شوکه و ناراحت بودم به این فکر میکردم که تنها کاری که باید انجام دهم کنترل ذهنم است.اینکه به قول استاد در این فایل تسلیم باشم.شاید به نظر این موضوع در مقابل قربانی کردن فرزند کوچک باشد ولی این را میدانم که قطعا تسلیم بودن و مدیریت ذهن در مقابل تضادها روند تکاملی رو خواهد داشت.پس ابتدا باید سعی کنیم در همین مواردی که به ظاهر کوچک هستند شروع کنیم.و موضوع جالب اینکه درحالی که در ذهنم میگفتم حتما خیری در این قضیه هست دوست موبایلی ام بدون اینکه من حرفی بزنم،یه گوشی موبایل داد بهم و گفت این پیشت باشه بدون گوشی نباشی تا ببینیم چیکار میشه کرد.گوشی واسه من خیلی مهمه چون شغلم با تلفنه کلا.فایلهای سایت رو کلا با گوشی دیدم و خیلی از کارای دیگه.خداروشکر که به نظر خودم خیلی عالی تونستم ذهنم رو کنترل کنم، در شرایطی که واقعا خراب شدن گوشی برای من از نظر مالی و کاری و از همه نظر من رو دچار چالش میکرد.به لطف الله یکتا الان با گوشی که دوستم رایگان در اختیارم گذاشت فایل روز سوم رو دیدم.این برگ از سفرنامه هم با این خاطره بماند به یادگار.

    انشاالله در زمان مناسب استاد عزیزم رو ببینیم و ایشون رو غرق در بوسه های خودم بکنم.به یاری الله.خدانگهدار همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    ورزشکار تیم ملی گفته:
    مدت عضویت: 1676 روز

    بِ نامِ خُدایِ مِهرَبان و سلام به دوستان عزیزم🌝

    .

    .

    این فایل رو من در یکی از کانال های تلگرامی که فایل های رایگان استاد رو به صورت میکس می‌گذاشت گوش کردم و اهنگ خیلی زیبا و ملایمی هم زیر صدای اون بود و من چقدر با این فایل اشک شوق ریختم و حالم دگرگون شد و الان دوباره به این فایل برخوردم و دوباره برای من یادآوری شد.

    .

    .

    من مدتی بود که وقتی میخواستم در مواقعی که احساس بدی پیدا میکردم همه چیز رو به خدا بسپرم و آرامش داشته باشم اما چیزی در من نجوا می کرد که تا تو تلاشی نکنی از خداوند کمکی به تو نمیرسه،اصن خدا چرا باید بهت کمک کنه ولی بعد نشستم قشنگ به این باور مخربی که حالم رو همیشه بد میکرد فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که ما از وجود خود او هستیم و او صاحب ماست و قطعا وقتی ما به او تمسک جوییم(ادعونی استجب لکم)قطعا ما رو یاری خواهد کرد مگر می شود خداوند بندگانی که ایمان آوردند را هدایت نکند و بارها در قرآن درباره ی این مسئله آیه آمده و من با هر بار خواندن قسمتی از قرآن با توجه به معنی و تفکر درباره آن آیات به این موضوع برخوردم😌

    آیه ۱۱۸ بقره

    ……قَد بَیَّنَّا الایاتِ لِقَومٍ یُوقِنُون

    تحقیقا ما نشانه ها را برای اهل باور بیان کردیم

    و در رابطه با تسلیم بودن در برابر خداوند می توان به این آیه اشاره کرد

    آیه ۱۱۲ بقره

    بَلی مَن اَسلَمَ وَجهَه لِلّهِ و….

    آری کسانی که همه ی وجود خود را تسلیم خدا کنند در حالی که نیکوکارند برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی شایسته است نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند

    🗝آخر آیه دقیقا به این موضوع اشاره می کند که خداوند تنهات نمی زاره به مسیرهای درست هدایتت میکنه(نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند)

    .

    .

    از بازی زندگی لذت ببر و شکرگزار این هدیه الهی باش🎁🌠

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    شاه گفته:
    مدت عضویت: 1945 روز

    سلام بر استاد زندگیم،وخانم شایسته نازنینم.امروز روز سوم سفرنامه من هست و حس فوقالعاده خوبی دارم.الان چند روزی میشه ک جهاد اکبر رو شروع کردم.تمام بهونه هارو،تمام مشکلات رو،تمام حرفای اطرافیانم رو،تمام واگویه های ذهنم رو پشت سرم ول کردم.من تو یه برهه ای هستم ک ذهنم درگیر مسایل خیلی زیادیه.سال۹۷من وارد دانشگاه شدم.من از اول تو ذهنم این بود ک نه برم دانشگاه و نه سربازی.ولی بخاطر اصرار شدید خونوادم رفتم.ولی الان بعد از ۲ سال.باهام تماس گرفتن و گفتن ک از همون اول‌معافیت تحصیلی برای من رد نشده و من الان ۲ساله ک سرباز فراریم و البته ک صد در صد مسببش خودمم.بعد پرس و جو کردم که اگر فلان شرایط رو دارم چی میشه.گفتن ک نمیتونی وام بگیری،نمیتونی بری خارج کشور،نمیتونی خونه ب نام خودت داشته باشه،نمیتونی بیمه داشته باشی،نمیتونی بری سر کار دولتی،و….

    خلاصه ک چند مدت ذهنم بدجور درگیر این موضوع بود.ولی ی روز بیدار شدم و ب ی دیدگاه تو عقل کل هدایت شدم که تنها کاری ک الان باید انجام بدی اینه ک رو خودت کار کنی،همین…

    با این ک هیچ ایده ای نداشتم ک چطور روی خودم کار کنم(تنها چیزی ک ب من یاد دادن اینه ک،ی سری باور ها رو بنویسم و‌روزانه تکرار کنم و هنوزم هیچ ایده ای ندارم)ولی هدایت شدم ب ی سری فایل و خیلی جالبه ک اکثر فایل ها اجرای توحید در عمل و قدم ها برای هدایت من و….خلاصه ۹۰٪فایل ها و متن ها در مورد رب زیبای من بود،ربی ک شاید برای اولین بار تو زندگیم حسش کردم،ک بهم میگه مهم نیست تو چ شرایطی هستی،مهم نیست کی هستی و کجایی،مهم نیست کسی رو‌داری یا نه،مهم نیست وضعیت مالیت چیه و …

    هر مشکلی داری و هر چی میخای فقط ب خودم بگو و همه چیز و همه کس رو پشت سرت ول کن،من از همه اونا بزرگترم،بهم اعتماد کن.

    من کسی بودم ک با کوچکترین مشکلی از کوره در میرفتم و مقصر اون رو خدا میدیدم بخاطر نگاه انسانی ک ب خدا داشتم و بهش توهین میکردم ک چرا این کارو با من میکنی و …

    ولی الان ی چیزی رو حس کردم و میخام بهش اعتماد کنم،میخام همه چیزمو بدم دستش،چون حس خوبی دارم نسبت بهش،میخام واسه ی مدت تمام کسایی تو زندگیمن رو کنار بزارم،تمام مشکلاتم رو فراموش کنم و همه چیزمو بدم دست اون حسه.

    الان ک دارم این متن رو مینویسم دارم با گوشی مینویسم ک مال خودم نیست،والان واقعاصفرم،ولی میدونم همه چی قراره درست بشه و قراره پادشاه دنیای خودم بشم.

    خیلی دوستون دارم.عاشق‌ تک تکتونم.

    ب قول یکی از دوستان(هر چی ارزوی خوبه ماله شما)

    استاد عزیزم با تمام وجودم عاشقتم.

    منتظر خبرای خوب از طرف‌من باشید.

    رب یار و نگهدار شما.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    حدیث گفته:
    مدت عضویت: 1688 روز

    🦋به نام خداوند بخشنده مهربان🦋

    سلام به دوستان عزیزم.

    سلام به استاد عزیز.

    روز سوم روز شمار

    چندین بار من این فایل رو گوش کرده بودم.

    ولی امروز یه حال دیگه ای داشت.

    من هر بار که بخوام با گوشیم فایل گوش کنم حتما قبلش به خدا میگم که فایلی که بهم کمک میکنه و لازمه برام که گوش کنم برام بزار.

    طبق عادت همیشگی بازم از خدا خواستم که بهترین فایلو برام انتخاب کنه.

    و همین فایل اومد.

    با خودم گفتم چه چیزی تو این فایل هست که الان میخواد بهم کمک کنه ..

    گفتم خدا بهتر میدونه پس گوش کن لذت ببر و حرف نزن

    ،در حال کار بودم .پشت میز نشسته بودم یه کوچولو سردمم بود.

    هم کارم رو انجام میدادم هم گوش میکردم.

    خیلی زود توجهم از صدای استاد رفت،صدای فایل رو میشنیدیم ولی اصلا هواسم نبود چی میگه،داشتم فکر میکردم کاری رو که شروع کردم چطور میشه،آیا نتیجه خوبی بهم میده یا نه قدم بعد چیه الان باید چکار کنم

    به خدا چی بگم که هدایتم کنه و این حرفا

    .ی جاهای شیطون داشت شروع میکرد باهام حرف بزنه.

    یه لحظه احساس کردم داره احساسم بد میشه گفتم ننننعع

    این چه فکراییه معلومه که همه چی عالی میشه و گفتم خدا بزرگه خدا خودش این کارو الهام کرده خودش میدونه چکار کنه،خیلی زود با ایمان و توکل احساسم خوب شد گفتم بده دمنوشم رو بخورم با دور کردن نجواهای شیطانی باز تمرکزم برگشت روی فایل

    که از اینجا شنیدم که استاد گفت…

    همیشه احساسم خوبه

    چون همیشه ایمان دارم خداوند هست

    خداوند منو هدایت میکنه

    نشونه تسلیم بودن احساس خوبه

    نشونه ایمان احساس خوبه

    وقتی من تسلیم باشم

    وقتی من ایمان داشته باشم که خداو ند خیر منو میخواد

    بدونم که خداوند منو به مسیر درست هدایت میکنه بدونم که خداوند منو تنها نمیزاره

    من حالم خوبه

    من احساس خوبی دارم

    من پشتم گرمه

    این صحبتا رو که شنیدم دهنم باز مونده بود

    انگار فقط خدا این جمله هارو برا من گفت اشک تو چشمام جمع شد جالبه که اصلا قبلش رو نشنیده بودم نجواها ذهنم رو شلوغ کرده بود و صدای الهی رو نمیشنیدم

    واقعا با شنیدن این حرفای الهی

    حالم دگرگون شد

    هنوز سرما توی بدنم بود.چیزی که اشکم رو درورد ی همزمانی قشننگ بود انقد ذوق کردم به خدا که دارمش دوسداشتم گریه کنم.

    لحظه ای که دمنوشم رو اوردم جلو دستم دستم رو دور لیوان گرفتم تا گرم بشم ،احساس خوبی بهم داد گرم شدم دقیقا این لحظه همزمان شد با لحظه ای که استاد این جمله رو گفت

    من احساس خوبی دارم

    من پشتم گرمه

    و اینجا بود که من دیواانه شدم همه اون حرفا یه طرف اون احساس خوب وگرمایی که لیوان دمنوشم بهم داد یه طرف دیگه

    احساس کردم اون گرمی دستان خداوند بود که بهم دلگرمی داد

    دلم انقد قرص محکم شد که خودم کیف کردم

    حظور خدا رو احساس کردم

    با دستام احساسش کردم

    با دستانش بهم گرمی داد

    دیوااانه کننده بود

    🦋خدایا شکرت برای این معجزه های زیبا🦋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    امامی گفته:
    مدت عضویت: 2660 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    نکاتی که از این قسمت دریافت کردم:

    1- عید قربان بزرگترین عید مسلمانان هست و تمام ادیان دنیا عید قربان رو جشن میگیرن و خاص مسلمون ها نیست و این یعنی اتفاق بزرگی افتاده توسط حضرت ابراهیم و یک پیام بسیار مهمی داره برای کل بشریت و افرادی که میخوان اگاه بشن پس این روز که باید درک و بهش عمل کنیم

    2- ابراهیم فردی هست که بچه اش و همسرش رو رها کرد در بیابان و رفت دنبال رسالتش و درخواست کرد از خدا که خدایا مردم رو دور اینها جمع کن و بعد از سالها یک شب خواب میبینه که باید سر بچه اش رو قطع کنه و بعد برمیگرده سر بچه اش رو ببره نه برای اینکه بخواد بچه اش رو ببینه، انصافا کی چنین اعتمادی به الهامات و خداوند و هدایتگری خداوند داره؟ کی این چنین در مقابل رب و فرمانروای خودش تسلیمه که این کار رو انجام بده؟ کی حاضره سر بچه اش رو ببره به خاطر ندای که خداوند بهش گفته؟ خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم به من قدرتی بده که مثل ابراهیم به هدایتت عمل کنم

    3- درسی که از عید قربان و داستان حضرت ابراهیم میگیرم این هست که الهامات خداوند میتونه عمل کردن بهش سخت و حتی ترسناک باشه. الهام بشه برو سر فرزندت رو ببر! خب حداقل برای من که کار بسیار سختیه (خواسته ابراهیم چی بوده که چنین الهامی بهش شده؟ و بعد از این عملکرد انتظار چه پاداشی رو داشته‌ از خداوند؟ ایا خلیل الله شدن؟ یا ..؟) و ابراهیم قهرمان شجاعت و جسارت و اعتقاد به خدا رو داشت و عمل کرد به این الهام سخت. یعنی اینطور نیست که خداوند هر الهامی میکنه خیلی راحت باشه میتونه مثل ابراهیم الهامات سختی رو بگه که نتیجه اش مقام بالایی داره مثل خلیل الله شدن. و ابراهیم نشون میده که میشود عمل کرد پس ما هم میتونیم.

    4- نکته چهارم این هست که هدف زندگی نمیتونه بچه ها باشن. درسته بودن بچه و پدر شدن و فرزند داشتن لذت بخشه کل پروسه اش اما نمیتونه هدف یک پدر یا مادر بچه هاش و فرزندان باشن و همچنین هدف یک فرزند نمیتونه پدر و مادرش باشن.

    5- بهترین راه کمک کردن به بچه هامون اینه که بهشون کمک نکنیم!

    6- ابراهیم تسلیمه و باور داشته که خدا حمایتش میکنه و عمل کرده و همسر و بچه رو رها کرده، یعنی اگر این باور رو داری که خدا حمایتت میکنه حرکت میکنی و عمل میکنی و قدم برمیداری و اگر این کار رو انحام نمیدی یعنی باور نداری خدا حمایتت میکنه و حرف میزنی فقط و باور نداری.

    7- یه بنده خدایی حقوقش کمه و شرایطش خوب نیست و دوست داره بره یک شهر بزرگتر، بعش میگم خب برو یک شهر بزرگ تر و شرایط بهتر میگه (ترس مهمترین عامل عدم رشد و پسرفته و باید با نور ایمان له بشه) و میگم اره تفاوت ما همینه. تسلیم بودن و ایمان داشتن یعنی میرم شهر جدید و باور دارم بارم روی زمین نمیمونه و کارم حل میشه.

    8- نشانه تسلیم بودن احساس خوبه (پس چرا من در غلبه به برخی ترسام حس خوبی ندارم؟ اگه تسلیم بودن و حرکت کردن حس خوب نشانه اش هست پس چرا من حس خوب ندارم تو حرکت؟)

    9- تسلیم بودن یعنی اگر من عزیزم رو از دست بدم و اگر اتفاقی برای بچه ام و نزدیکان و .. ام بیفته نمیرم خودکشی کنم و همینطوری غصه بخورم، و نیگم خوبه برام ختما خوب هست بدام و من تسلیم خداوند هستم.

    10- اینکه عزیزم رو از دست بدم جز طبیعت جهان هستی هست و تسلیم هستم نسبت به اتفافاتی که برام بوجود میاد.

    11- اگر یک ادمی توی جهان تونسته یک کاری رو انجام بده ما هم میتونیم اون کار رو انجام بدیم و اگر ابراهیم تونسته این کار رو انجام بده ما هم میتونیم انجامش بدیم.

    12- زندگی ای که با توکل و ایمان به خدا پیش میره زندگی بی دغدغه و زندگی پر از سلامتی و ارامش و پر از زیبایی هست و همه میتونن تجربه اش کنن فقط باید روی باورهامون کار کنیم..

    دوستان عزیزم رو به رشد باشید و زندگیتون پر از عملگرایی و حرکت و تغییرات مثبت و هدایت الهی و خداوند ره گشای مسیرتون از مسبر اسان به سوی موفقیت های بزرگ باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1707 روز

    به نام خداوندی که هدایت گر همه ی ماست

    سلام میکنم به استاد عزیز و تمامی دوستانم

    ایمان داشتن در عمل ما نشان داده میشود و الا ایمانی که فقط در حد حرف باشد که ایمان به حساب نمی آید

    توکل کردن به خدا یعنی دلمون قرصه که اون همه جوره هوامونو داره در هر شرایطی از ما حمایت میکنه خیال مون راحته

    تسلیم بودن یعنی هر چی خدا میگه همون میشه یعنی دیگه بحث نمیکنیم و کاری که گفته شده رو انجام میدیم

    تسلیم بودن یعنی همه ی اینها را با هم داشتن

    ایمان و باور وتوکل واقعی به رب

    به خدایی که فقط خیر و خوبی را برای ما میخواد

    به خدایی که اگه یه کار نیکی انجام بدی ده برابر پاداشت میده

    ولی اگه یه خطایی مرتکب بشی به همون اندازه هم مجازات میکنه

    خدایا همیشه میخوام هدایتم کنی

    خدایا ممنونم که منو به این مسیر هدایت کردی

    خدایا کمک کن بتوانیم ایمانی واقعی و تزلزل ناپذیر داشته باشیم

    خدایا کمک کن بتوانیم در برابر هر آنچه میگویی تسلیم باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    مستانه اقبالهء گفته:
    مدت عضویت: 2092 روز

    سلام به خدای ابراهیم سلام به استاد عزیز و مریم بانوی مهربان که صادقانه آموزه های توحیدی خود رو در اختیار ما می گذارند و تلاش می کنن جهان رو جای بهتری برای زندگی کنن.

    چرا ابراهیم به قول استاد رفیق جون جونی خداست

    چرا خداوند ابراهیم رو ابراهیم خلیل معرفی کرده

    اعتمادبه خداداشتنوبه خدا توکل کردن و چشم امید به غیر از خدا به کسی نداشتن واز هیچکس به جز از خدای قادر و متعال در خواست نکردن

    وبرای همین است که خدای تعالی ابراهیم رو خلیل و دوست خود گرفت

    در روایت است که وقتی می خواستن ابراهیم رو به آتش بیندازند جبریل فرود آمد وبه ابراهیم گفت آیا حاجتی داری ابراهیم گفت من فقط حاجتم رو از خدا می طلبم ولی از تو خیر

    ابراهیم فقط به خدا توجه داشت و ابراهیم حق بندگی رو تمام وکمال ادا کرد

    امیدوارم ما هم بتونیم ابراهیم وار زندگی کنیم و حق بندگی به درگاه خداوند رو ادا کنیم

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: