«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 54
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ : بی تردید ما به تو خیر فراوان عطا کردیم
وقتی کسی که صاحب تنها میلیاردها میلیارد کهکشان هست از (فراوان) حرف میزند، آیا ذهن میتونه درک کنه که چقدر خوبیها و نعمات بهش داده شده؟
چقدر این ذهن کافر هست!
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ : پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن
در چندین مقاله متوجه شدم که معنی ریشهای صلاه (یا همون نماز) به معنی دعا و استغفار هست، و چه بسا وصل شدن به اون نیرو. و جالب هست که باید برای نشون دادن این ایمان قربانی داد، نه قربانی کوچک، قربانی به بزرگی یک شتر که در اینجا از (نحر) استفاده شده. شاید این نشون دهنده بزرگ فکر کردن و داشتن خواستههای بزرگ باشه.
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ : یقیناً دشمن تو خود بدون تبار و نسل است.
دشمن من کسی نبوده جز ذهنم. با نجواهای شیطانیش. با آوردن ترسها به وجودم که (اگه نشد چی؟)، (اگر کسی کمکت نکرد چی؟)، (اگر بی پول شدی؟)، (اگر آبروت رفت؟)، (اگر حرفت نسنجیده بود؟) و … .
این نجواها جز حدس و گمان نیست که به قول قرآن:
وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ : اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه می کنند؛ آنان فقط از گمان و پندار پیروی می کنند، و تنها به حدس و تخمین تکیه می زنند. الأنعام ۱۱۶
(با دستهایی که هیچوقت فکرش رو نمیکردم و هیچ ایدهای براشون نداشتم) : و او را از جائی که گمان ندارد روزی میدهد (الطلاق ۳)
(و خیلی زندگی قشنگیه، خیلی زندگی آرومیه، خیلی زندگی بی دغدغه و بی ترسیه … ) : از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید؛ شهری است پاک و پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده (سباء ۱۵)
برای همه بهترینها رو از خداوند آرزومندم
سلام استادعزیزم
داستان عجیبیست داستان حضرت ابراهیم
وکسی مثل من که تازه با قوانین آشنا شده فقط و فقط بهتره سکوت کنه دربرابر این همه ایمان وخلوص
وحقیقت اینه که ازخداونددرخواست کنم اینگونه منودرورطه آزمایش قرار نده
وخوشابحال ابراهیم که مثال نشستن برشانه های خداوندمصداق ایشان است
سلام به استاد عزیز و مریم جان و خانواده بزرگ عباسمنش . خدایا بینهایت از تو سپاسگزارم بابت وجود استاد عزیز که این آگاهیهای ناب رو به ما میده خدایا ممنونتم امیدوارم که بتونم این راهی که شروع کردم رو ادامه بدهم و همیشه تسلیم خدا باشم توی این راه خدا بشه دوست من و بتونم همیشه به خدا اعتماد کامل داشته باشم و به او توکل کنم و فقط از او کمک بخواهم خدایا منو هدایت کن تا بتوانم ابراهیم تو باشم و انشالله همگی با صالحان محشور شویم .
سلااام
چیزی ک خیلی برای من خیلی جلب توجه کردو توی ذهنم موند اینکه توی اون دوران ک خیلی خیلی درک مردم کم بوده و تفکرات خیلی اشتباهیی داشتن ادمایی مثل ابراهیم هم بودن.به خودم گفتم ک اعتماد به نفس داشته باشم و اینکه بقیه اشتباه فک میکنن توجیه برای اشتباه فک کردنم نشه.سراعتقاداتم بمونم و با قدرت ادامه اش بدم.
سلام به همه ی دوستان
من مدت خیلی کوتاهی ست که به خاطر برخورد با یه تضادی در زندگیم با این سایت آشنا شدم و بعد از گوش دادن به فایل های رایگان این سایت به لطف خدا خیلی به خودم مسلط تر شدم و بنابراین تصمیم گرفتم که با برنامه ریزی بهتر و منظم تری فایل ها رو گوش بدم تا به امید خدا بتونم کم کم در این مسیر قدم های عملی رو هم بردارم به همین دلیل سراغ بخش روز شمار تحول زندگی من رفتم و الآن سه روزه که فصل اول سفرنامه رو شروع کردم و فایل اعتماد به رب رو گوش دادم. میخوام از حس و حالم دررابطه با سومین روز این سفرم با ابراهیم براتون بنویسم.
ابراهیم با من حرف بزن ، بگو چطور شد که شدی ابراهیم؟؟؟؟
بگو چطور شروع کنم؟ چطور صدای قلبمو از بین این صدها هزار صدایی که میشنوم تشخیص بدم ؟ چطور بشنوم؟ چطور تشخیص بدم؟ این حد از ایمانت برام خیلی جالبه !!! خیلی غریبه! خیلی دوره!!! خیلی گنگه!!! خیلی پر از سؤاله!!! میخوام بدونم، میخوام بفهمم، میخوام کشفت کنم، میخوام دنبالت بیام ،تعقیبت کنم و زیر نظرت بگیرم ، میخوام زیر و بم ت رو بکشم بیرون، کجای این جهانی؟ پیدات میکنم و دیگه ولت نمیکنم ، جواب سؤالامو ازت میگیرم ، چطور انقد خالی بودی از صدا ،از تصویر ، که به این وضوح و شفافی صدای خدا رو میشنیدی؟ چطور اصلا فک نمیکردی؟ چرا من انقد فکر میکنم؟؟؟ چرا همه ش درگیرم بین این که کدام راه درسته ،کدام غلط؟ چرا مدام شک میکنم به همه چی؟ تو کجایی؟ بیا بشین پیشم ، میخوام سرمو بزارم رو زانوت و گریه کنم ، میخوام بگم که چه زجری داره ،دوری از خدا ، و تو چه خوشبختی ، میخوام برات از درد تردید و شک بگم، از ترس، از احساس ناامنی …. میخوام برات از لذت دیدن کور سوی نوری در تاریکی مطلق بگم ، میخوام برات بگم که اون کور سوی نور رو دیدم ولی یه چیزی پا مو گرفته و نمیزاره بدو بدو برم به سمت این روزنه ی نور و اونا فکر ها و ترس هام هستن ، خیلی دارن سرو صدا میکنن ولی خیلی امیدوارم ،خیلی… بیا تا برات از امید بگم …از چشم دوختن به اون نور… ابراهیم عزیز بالاخره پیدات میکنم ، کشفت میکنم و اون روز چه نزدیکه….. و خدا چه نزدیکه ، یه صداهایی دارم میشنوم ، دوره ولی داره نزدیک میشه… یه چیزی میگه پاهاتو بزار رو گردن این نجواها و راه نفس کشیدنشون رو ببر و فقط حرکت کن ، چشماتو ببند و دست تو دراز کن و مطمئن باش صاحب اون صدا ،دست تو میگیره و بلندت میکنه و توو هوا میچرخونتت و یه بوس آبدار از پیشونیت میکنه و و تو رو میزاره رو دوشش و با خودش میبردت ،این صدا رو میشنوم و دنبال شهامتم ، دنبال باور ، دنبال رها شدن، دنبال اعتماد بی چون و چرا، بدون فکر کردن و دنبال ابراهیم و دنبال خدای ابراهیم، خدای من، خدای ما…
استاد عزیزم سلام
حرف منو کسانی میفهمند که 33 ساله شدند و هنوز خیلی شب ها با ترس می خوابند ، ترس هایی که از بچگی همراهشون بوده، ترس از دزد، ترس از تاریکی ، ترس از ارواح و… و متاسفانه 10 سال رواشناسی خوندن و مدعی بودن برای اینکه یک درمانگر خوب هستی هم کمکت نکنه که بتونی روی ترس هات فائق شی.
امروز که دارم این متنو مینویسم 10ماه است که همسرم خارج از کشور زندگی می کنه و من خونه تنها هستم و تو این 10 ماه هر شب با چراغ روشن وسط حال خونه خوابیدم تا مبادا یکی از این ترس ها بیاد سراغم. آرامش نداشتن بدترین اتفاقی هست که انسان میتونه در زندگیش تجربه کنه.
3 ماه پیش در دروه سی روزه شما آشنا شدم که قدم چهارم آن فایل با موضوع حضرت ابرایهم و اعتقاد اون حضرت به خدا بود. البته برای شما و سایر اعضا خانواده عباس منش اسمش فایل چهارم هست ولی برای من فایل اول و اخر بود و به معنای دیگه کل سفر 30 روزه من بود. من هر روز این سفر نامه رو با این فایل شروع می کردم و بعد فایل همون روز رو گوش می کردم.
من 1 ساله که با فایل های شما دارم زندگی میکنم و تغییرات زیادی تو همه جنبه های زندگیم رخ داده بود (دوست های عالی، درآمد بیشتر، رسیدن به اهدافم، و…) به جز ترس هام. اما این فایل در زندگی من معجزه کرد.
من فهمیدم که پاشنه آشیل من اینه که علی رغم مدعی بودن به اعتقاد به خدا و اعتماد بهش، در این زمینه مشرک هستم. 1 ماه قبل بعد ازاینکه این فایل رو گوش دادم به خودم گفتم امشب میری تو اتاق خودت و با چراغ خاموش میخوابی اگر باور داری که خدا وجود داره و این بود پایان تمااااااااااااااااااااااااام ترس های من.
ترس های 33 ساله، ترس هایی که مثل چسب به مغز من چسبیده بودند و در ادامه این اعتقاد قوی باعث شد ترس هام در سایر جنبه ها مثل ترس از پرواز و… هم از بین بره. چن یاد گرفتم هر وقت میترسم به خودم بگم تو واقعا به خدا اعتقاد داری؟ اگر داری برو جلو اون هوات رو داره.
احساس خوب ناشی از این باور که وصف نکردنی هست یک طرف، اعتماد به نفسی که از موفقیت هایت به دست می آید از طرف دیگر باعث میشه که فکر کنی دنیا همه در دست تو هست فقط کافیه بخوای و به خدا ایمان داشته باشی.
من این نگرش و باور زیبا رو مدیون شما هستم.
من این آرامش 1 ماهه ام رو به شما مدیونم و امیدوارم یه روزی جامعه روانشناسی متوجه بشه که همه چیز با این درمان های به ظاهر علمی قابل حل شدن نیست.
دوستدار همیشگی شما
مهدیس
به نام خدای یکتا
سلام به همه دوستانم
واقعا من نمیدونم چی بگم و انگار دارم از یه چیزی فراتر از افکار زمینی صحبت میکنم حضرت ابراهیم با چه باوری به خداوند دست به همچین کاری میزنه با وجود این که فقط یک خواب دیده که باید بچشو سر ببره اصلا فکر کردن درموردشم محاله و ادم فکر میکنه داره خواب میبینه ولی واقعا این ادم فرکانسش به خدا نزدیک بوده و انقدر به خدا نزدیک بوده که حتی میدونسته که خدا تو خوابم هدایتش میکنه و خوابهاش الکی نیست مثل وقتایی که استاد میگن از قانون تو خواب هم استفاده میکنن و هدف زندگیشو بچش قرار نداده بوده هدف خدا بوده و یک چیز دیگه که بهش فکر کردم ایشون بعد از سالها به همون جایی برمیگرده که بچرو رها کرده یعنی یک مسافت طولانی رو برگشته دیگه و انقدر ایمان داشته که وسط راه پشیمون نشده و با خودش نگفته این یک خوابه .
استاد گفتن بهترین راه حمایت از بچه ها حمایت نکردنشونه این جمله مثل یک کتاب پر از اطلاعات راجعبه بچه ها میمونه توش پر از مفهومه اما خیلیم سادس چون بچه ها به انرژی منبع نزدیک تر از ما هستن و باوراشون درست تر از ماست و با تکجه به احساسشون عمل میکنن و رها هستن بهترین و درست ترین کارهارو انجام میدن و باور دارن از پس هر کاری بر میان
این حرفایی که میزنم احساس میکنم تو عمل ازشون دورم ولی انقدر تکرار میکنم که باورم بشه اما گفتم که راستشو بگم
و موضوع تسلیم بودن در مقابل خدا واقعا شرک بسیار بسیار ارام ارام و کوچیک کوچیک تو دلمون میاد که متوجش نمیشیم من خودمو میگم من الان دارم معنی واقعی شرکو میفهمم و این که تو چه چیرایی شرک دارم چون قبلا چشمام انگار بسته بود و یک پرده توری سیاه جلوی چشمامو نسبت به دنیا و خدا گرفته بود و یکم دوره که بخوام این باورارو از خودم دور کنم و کمرنگشون کنم چون بسیار ریزن مثلا تو بحث تسلیم بودن در برابر خدا اگر جایی کار میکردم میترسیدم که از اون جا یه جای دیگه برم که مبادا کارمو ازدست بدم و در مقابل ظلم فلانی نیستم که اون قدرت داره و از شهرم به شهری دیگه نرم که ترسام منو میترسونن که تو تنهایی از پسش بر نمیای
اما تفاوت من با شما و استاد در همینه که تسلیم نیستم دلم میخواد باشم وای گاهی فراموش میکنم برای همینم شما انقدر موفقید و من تو همون مدار های کوچیک و دور خودم هستم اما اینو میدونم اگر تلاش کنم و باورامو تغییر بدم و مسیر رو ادامه بدم به مدار شما میرسم اگر شما تونستید منم میتونم و من از خدا میخوام که منو هدایت کنه به مسیری که درسته به مسیری که ابراهیم رفته که واقعا توش پر از حس خوب و شادی و لذت بوده.
درک رابطه ی توحید عملی و قانون فرکانس میتواند به کل زندگی را
تغییر دهد. زیرا وقتی به جای اصل روی فرع تمرکز میکنم به همان
سمت می روم در حالی که تمام نعمت ها و احساس های خوب در اصل است .
در توحید در یگانگی در باور به وجود تنها یک قدرت تنها یک قدرت
تنها یک رفیق تنها یک همراه تنها یک عشق.
و هماهنگی با این تنها همه چیز .
نیرویی که برایم همه چیز میشود
برایم عشق میشود در روابطم
برایم ثروت می شود در کسب و کارم
برایم سلامتی میشود در جسم و جانم
قدرت میشود در بازوانم توان در پاهایم
و ایمان در دلم.
نیرویی که خیر و شر را به من الهام میکند و نعمت های بی انتهایش را
روانه ام میکند با دستانش حمایتم میکند .
من بندگی خداوندی را میکنم که فرمانروای جهانیان است
کسی که قدرت تنها در دست اوست.
خداوندی که از بی نهایت راه به من نعمت میدهد.
تنها کافیست تسیلم او باشم و به قدم های الهام شده عمل کنم
و در جایی که اصلا فکرش را نمیکنم او به من همه چیز میدهد.
و بهترین اتفاق زندگی من شناخت توحید بوده و است.
تعهد امروزم که ب خودم قول دادم هیچ بهانه ای برای ب عقب انداختن اینکار نباید نداشته باشم
یعنی ی جورایی جرات اینکار و ندارم
چون میدونم اگه بخوام موفقیت و داشته باشم تو زندگی ام باید ب طور مداوم اینکار و انجام بدم
مثل برنامه ورزشی که هر روز با شوق و ذوق و با امید نتیجه انجامش میدم
خدایا خودت ایمان من و و اراده من و بیشتر و بیشتر بکن
بله همه چیز باور هست البته باور ب شرط ایمان
ب شرط اطمینان باور ابراهیم ب خداش باعث این همه اتفاقات عجیب شد
ایمان او ب خدا و نترس بودنش و قدرت ندادنش ب قدرت های اون زمان که خودشون و خدای ملت میدونستم باعث شد که بشه ابراهیم
باید از خودم بپرسم من چقدر جسارت دارم وقتی کسی و که قدرت داره و میبینم عزت نفس داشته باشم و حرفام و براحتی بزنم
کمی خوب بودم تو این قضیه البته از نظر دیگران که من اصلا مشکلی ندارم تو این موضوع
اما این امر پیش خودم واضحه
احساس خجالت و کم ارزش دیدن خودم و حس میکنم😣
اما جای کار داره .و تلاش میکنم برای داشتن عزت نفس خودم و هیچ کم و کسری ندارم .منم با تلاش میرسم .
اتفاقا اون آدمها خیلی خوشحال هستن که با من معاشرت میکنند .چون همه چیز اعتماد ب نفس کنه .نه چیز دیگه ای
ایمان ابراهیم ب انرژی که محافظ اونه باعث شده دل ب آتش بزنه و براش گلستان بشه.
همیشه فکر میکردم گلستان یعنی جنگل و گل و بلبل شده براش
اما ب لطف دریافت آگاهی از استاد جان فهمیدم که تغییر انرژی باعث شده چون خود اون آتش از خداست
منم اگه بخوام نتایجی بگیرم که هی نگاهم ب دست دیگران نباشه
هی گردنم پیش دیگران هم نباشه
هی تقاضای پول نکنم از همسرم و سر ۵۰۰تومن بیشتر هی چک و چونه نزنم باهاش اول باید تکامل و درک کنم .و بعد اینکه خدای ابراهیم و سلیمان و یوسف و موسی خدای منم هست
و من باید کارهایی که اونها انجام دادن یعنی کارهایی که مشترکا انجام دادن که اون هم توکل فقط و فقط ب رب العابدین بوده و ملکه مغز و جونم کنم.
در این صورت هست که نتایج میاد با دستان هدایتی خداوند
خدایا کمکمون کن که سر منشا همه چیز و خودت بدونیم و در برابر نجواهای ذهن خیلی آگاهانه عمل کنیم
اعتماد ب نفس زیادی در نوشتن ندارم بیشتر کلامی هستم و از قدرت کلام خودم آگاهی کامل دارم.اما مینویسم چون متعهد شدم استاد جان
پریسا شعبانی
به نام خداوند جان و خرد ❤😍
سلام و درود به دوستان هم فرکانسی و استاد عزیز و مریم بانوی گلم که این فایل سفرنامه رو برای ما اماده کردن ،،❤🥰
سومین روز از برگ سفرنامه رو دیدم و کامنت میزارم با هدایت خدا😍
استاد عزیزم من عاشق این فایل شدم و خیلی بهش نیاز داشتم ،،من خیلی جاها تسلیم و رها نیستم
خیلی جاها میترسم و میخوام که خودم مشکلمو حل کنم
خیلی جاها نگرانی میاد سراغم
خیلی جاها کلافه میشم از اینکه توانایی حل مشکلات و ندارم و…….
من از امروز قول میدم جور دیگه ایی عمل کنم 🙏
من تمام تلاشمو و میکنم که تسلیم فرمان خدا باشم
از امروز هر باری رو که داشته باشم میسپارم به خدا و همون طور کع خیلی وقتا خسته شدم و رها کردم اون مشکل حل شد
ولی الان با اگاهی و نه از روی خستگی ،،بلکه با حس خوب و شادی همه چی رو به خدا میسپارم
و باور دارم که خداوند به بهترین شکل همه چی رو درست میکنه 😍😘
من تلاش میکنم هر روز ذره ذره تلاش میکنم تا بهتر شم
و قول میدم بیام اینجا و بگم که چه قدر تغییر کردم🥰
من میرم تو دل ترسام و ثابت میکنم که ایمان دارم به رب ،به پروردگار مهربانی ها 🥰
من دیگه موقع مشکلات سر خم نمیکنم ،ناامید نمیشم ،استرس و اضطراب به خودم نمیدم ،
بلکه فقط به زیبایی های زندگیم توجه میکنم و سعی میکنم نکته مثبت از دل اون مشکل در بیارم تا از نظرم اون مشکل بزرگ و غیر قابل تحمل نشه و بعد از مثبت دیدنش کاملا رها میکنم و میگم خدایا من کارهای مهمتری دارم😉 ،من وقت اینو و ندارم به این قضیه فکر کنم😁 ،من اومدم تو این جهان شاد باشم و شادی افرین 💃، پس خودت حلش کن من کاری به این کارا ندارم و تو امور تو دخالت نمیکنم😐 ،تو خدایی و قدرت داری تو عزیز و بزرگی و از زمانی که تو شکم مادرم بودم و تو همه انچه که نیاز داشتم قبل به دنیا امدنم برایم فراهم کردی ، پس الان هم همه چی رو فراهم میکنی ،دیگه من به هیچ کاری دخالت نمیکنم
و قول میدم فقط شاد باشم و پر انرژی😁🤩
اخ حالا شد، این فرشته رو بیشتر دوست دارم 😊🤗😁
فرشته ایی که رها و تسلیم فرمان خداست 🥰
فرشته ایی که میره تو دل ترسا و اصلا نگران نیست 🤩
فرشته ایی که میره تو بغل خدا و معجزه اشو و مبینه🤗
فرشته ایی که فقط درس میگره و اون درس هارو با بهترین نمره پاس میکنه😁
من فوق العاده ام 🥰چون اومدم تو این مسیر و میخوام که تغییر کنم 💪من با قدرت ادامه میدم و میامو و میگم که چه قدر تغییر کردم و چه قدر تسلیم فرمان خداوندم 🥰قول قول قول😅😄