«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 63
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و اعضای سایت استاد عباسمنش
واقعا اگر بتوانم تسلیم خداوند باشم و به الهاماتش عمل کنم خیلی پیشرفت می کنم
از خدا می خواهم کمکم کند بیشتر بهش اعتماد کنم. الهی آمین!
براتون حس خوب و شادی آرزو می کنم
۱۴۰۰/۲/۳
سلام خدمت استاد عزیز و تمام دوستان مهربان و خوبان روزگارم
ایمان ابراهیم گونه به خدا را در حد توانم تجربه کرده ام و میدانم که آرامشی که استاد از آن صحبت میکند چیست چون از هوالی اش گذشته ام همیشه بزرگترین درخواست من از خدایم در هر شرایطی و هر موقعیتی در زندگیم خودش بوده است ایجاد یک رابطه ی قوی میان خودم و خودش و او به راه های بسیار مرا به این مسیر هدایت کرده است در حال حاضر در نقطه ی حساسی در زندگیم هستم که یقین دارم خدای من به بهترین شکل مرا هدایت میکند و من کاملا موفق از این تجربه بیرون خواهم آمد . این تجربه و شاید تمام تجربه های زندگی من میدانیست برای به چالش کشیدن باور هایمان ایمانمان و توکلمان .
حال فقط شوق آن را دارم که بدانم به چه شیوه ای این مسیر لذت بخش تجربه میشود عاشق آن لحظاتی هستم که قرار است در طول مسیر حضورش را باز تجربه کنم آن لحظه هایی که الهامی میشود و من با یقین عمل خواهم کرد عاشق لحظه هایی که او چیزی میگوید و من اجابت میکنم عاشق آنم که تجربه کنم آنچیزی را که انتظار مرا میکشد . واقعا لذت بخش ترین حسیه که تو زندگیم تجربه کردم که همه چیز شاید به ظاهر خوب نباشد سخت باشد محال باشد غیر ممکن باشد اما وجود تو سراسر ایمان است سراسر تعهد و یقین است که میشود که میشود که حتما با او میشود ….
به نام خداوندی که عاشق اینه که من شاد و سلامت و ثروتمند باشم🤗
استاد عزیزم سلام من هم یک دانشجو معلم ۲۰ ساله هستم و این دومین باره که دارم این فایلتون رو گوش میدم و با شنیدن این فایل حالم عالی ترینه و از خدا سپاسگزارم که به طریقی با شما آشنام کرد تا معنی توکل و تسلیم شدن به درگاه خدا رو بهتر و جذاب تر درک کنم ❤
من از این فایل فهمیدم که فقط و فقط خدا تکیه گاه زندگی منه و من میتونم با جون دل به حرفاش گوش بدم و باور داشته باشم که هر لحظه کمکم میکنه اگر که من باور هام رو درست کنم و با ترس هام روبرو بشم چون پشتیبان زندگیم خداست که همه جهان برا اونه و اگر ترس هامو کنار بگذارم و به خودش توکل کنم و حرکت کنم دست هایی بهم کمک خواهند کرد و راه هایی برام هموار خواهد شد که خودم هم مات و مبهوت بمونم😍
با آرزوی ثروت شادی سلامتی برای همه شما عزیزان⚘
به نام خدا
این سفرنامه روز سوممه تو این مدت تا همین الان نتایج خیلی خوبی دارم کسب میکنم اما به یک چیزی واقعا دارم میرسم هر چقدر روی خودمون کار کنیم نتیجه ها بزرگتر میشن و ایمانمون و باورمون نسبت به خداوند هم همینطور , حضرت ابراهیم با این باور نسبت به خدا رفت جلو و چقدر خوبه ماهم بتونیم به این درجه برسیم . . .
خدایا شرکت
بنام خدای یگانه
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی مهربون
به قربانی کردن فرزند فکر کردم
سخت و نشدنیه برام
به چه درجه ای از اخلاص و ایمان و یقین رسیدی که حاضر شدی به فرمان الله لبیک بگی ای ابراهیم
تحسینت میکنم و از تو الگو میگیرم
ازت ممنونم خدا جونم که برام الگو معرفی کردی تو کتابت
و برام باور سازی میکنی
گلستان شدن آتش در مقابل این درجه از باور و اخلاص دیگه چیزی نیس
قربونت برم خدا جون که واقعا به معنیه کلمه همه چیز رو مسخر ما انسانها کردی
چقدر رسیدن به حس تسلیم سخته و تلاش و تمرین میخاد اما در عین حال وقتی بهش رسیدی چقدر زیباست تسلیم میشی و از قید و بند آزاد میشی رها میشی چون تسلیم که شدی یعنی قفل و کلید رو دادی دست نیروی برتر
دست خدا
باید با نجواهای نفسم به جهاد برم
خاموششون کنم
باورت کنم خدا جونم
و لذت تسلیم شدن رو بچشم
میخام از امروز برای رسیدن به خواسته هام بجای تقلا کردن تسلیم بشم
خدا جونم عاشقتم
منو تسلیم خودت کن
تا جهانم زیرو رو شه
🌹🌹🌹
بنام الله یکتا
به لطف خداوند فایل سوم هم شنیده شد
سپاس از استاد عزیزم و خانم شایسته
خداوندا کمکم کن شبیه ابراهیم باشم که او موحد بود و از مشرکین نبود
کمکم کن بیشتر تسلیم باشم
کمکم کن رها باشم
مثل همین الان
این احساس همیشگی باشه
💙 رد پای سوم
سلام استاد عزیزم
خدا رو شاکرم که سومین روز از تحول روز شمار رو هم تونستم پشت سر بزارم
چقدر این فایل رو دوست داشتم و چقدر زیبا حضرت ابراهیم رو توصیف کردین، چقدر دوست دارم تسلیم باشم و پا روی ترسهام بزارم.
چند روزی هست که بخاطر دخترم نگران بودم چون دوست نداره کلاسهایی که من براش در نظر گرفتم رو شرکت کنه، تا اونجایی که تونستم تلاش کردم متقاعدش کنم ولی در اخر گفتم انتخاب خودشه من فقط میتونم هدایتش کنم بقیه با خودشه و سعی کردم بهش آزادی انتخاب بدم. و الان فهمیدم که باید رهاش کنم و تسلیم باشم.
اصرار داشتم چون ترس از آینده دارم که نتونه از پس مشکلاتش بر بیاد، ترس دارم که بچه موفقی نباشه و نتونه گلیم خودش رو از آب بیرون بکشه، ولی خدارو شکر میکنم که الان فهمیدم باید تسلیم باشم و رهاش کنم، وقتی خدایی دارم که اسماعیل رو در دل کویر تنها نزاشت و مراقبش بود مگه میشه مراقب بچه من نباشه؟ مگه فرزند ابراهیم ارزشش کمتر از فرزند من بود که ابراهیم رهاش کرد؟ مگه ابراهیم پدر ظالمی بود؟ وقتی جواب خودمو میدم اونوقت آروم میشم و ترسهام کمرنگ میشن
خدایا شکرت که هر روز منو اگاهتر میکنی و به من مسیر درست رو نشون میدی، مسیر ارامش و شادی، وقتی بدون ترس زندگی میکنم شادتر هستم و آرامش دارم و یقین دارم خدایی دارم مه حواسش به همه چی هست پس جای نگرانی نیست.
امیدوارم قدم به قدم هر چقدر جلوتر میرم ایمان و اعتمادم به خداوند بیشتر بشه و تسلیم باشم. و ترسهام کمرنگ تر بشن تا در آرامش بیشتری باشم و عزیزانم هم کنار من در آرامش باشن و در محیط شادی رشد کنن.
خدایا میدونم تو این ماه رمضان اتفاقات مهم و قشنگی برام میافته و کمکم میکنی خودم رو بهتر بشناسم و ارتباط بهتری با خودم بگیرم و در نهایت با خالقم.
استاد عزیزتر از جانم ممنون و سپاسگزارم که اینقدر زیبا مسیر رو برام روشن میکنی انگار چراغی در دست داری و من فقط دارم به این چراغ نگاه میکنم و جلو میرم و مطمئنا انتهای مسیر روشنایی محض هست. خوشحالم که کنار یکی از بهترین بندگان خداوند طی مسیر میکنم، بنده ای که از نظر من یک ابراهیم است در زمانه خودش.
به امید یک روز بینظیر دیگه به همراه استادم و با کمک خالقم.
سلام استاد عزیزم
روز دوم عالی بود و کلی اتفاق خوب برام افتاد پست اینستا گرامتون در مورد تغییر فصلها و تغییر خودمون بود. تغییرات پارادایز در 29 روز رو بهمون نشون دادین و برام یه نشانه بود امیدوارم در 29 روز اینده من و زندگیم سرشار از شادی و طراوت و سرسبزی باشه و یقین دارم اینطور میشه.
در مورد فایل روز دوم متوجه شدم که نه میتونم زندگی کسی رو تغییر بدم و نه کسی میتونه زندگی منو تغییر بده و به من ظلم بکنه مگر اینکه من اجازه بدم.
سالها فکر میکردم بهم ظلم شده ولی الان با کنار گذاشتن ترسهام اجازه نمیدم کسی به من ظلم کنه و بخواد زور بگه.
به امید روزهای قشنگتر و زیباتر ❤️
سلام خدمت استاد عزیز ،مریم جان عزیزم و همه دوستان خوبم
با توکل به خدای مهربان سومین برگ سفرنامه ام را مینویسم، از خداوند مهربان سپاسگزارم که کمکم کرد این فایل رو گوش بدم وچقدر لذت بردم از حرفهای استاد عزیز امیدوارم که ما هم بتونیم مانند استاد در این راه ثابت قدم بمونیم وتمام سعیمان این باشد که آبراهیم گونه زندگی کنیم فقط به خداوند ایمان داشته باشیم بدانیم که وقتی به او توکل میکنیم قطعا به هدفمان میرسیم همانطور که ابراهیم توکل کرد وبچه شیر خواره اش را در بیابان رها کرد وباور داشت که خداوند نگهدارش است
اگر میخواهم در زندگی موفق باشم و به خواسته هام برسم باید در بدترین شرایط هم ذهنم را کنترل کنم و ایمان داشته باشم که خدا از طریق بینهایت دستی که دارد میتواند مرا حمایت و هدایت کند و به خواسته ام برساند احساس خوب داشتن نشانه ی تسلیم بودن و ایمان داشتن است و بقول مریم عزیز گرانبها ترین چیزی که از استاد یاد گرفتیم رابطه میان توحید عملی وقانون فرکانس است
امیدوارم که هر روز در این مسیر الهی پیشرفت کنیم به امید الله مهربان
در پناه خدا شاد و خوشبخت باشیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد و همه اعضا و عوامل سایت.
میخواستم حرفای بزرگ و قشنگ بنویسم،ولی تجربه هایی داشتم در این چند روز و متوجه شدم
((ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است))
و نمیخوام حرف مفت بزنم
بنابر این به نوشتن یک آیه بسنده میکنم
و ما انتم بمعجزین فی الارض و لا فی السماء وما لکم من دون الله من ولی و لا نصیر
و شما،نه در زمین و نه در آسمان عاجز کننده نیستید و برای شما به غیر از خدا هیچ یار و یاوری وجود ندارد.
عنکبوت 22
ما نمی تونیم به هیچ کس ظلم بکنیم مگر خودمون.
استاد این چند روزه خیلی سعی میکنم بیشتر و بیشتر رو نکات مثبت تمرکز بکنم
و به کمک الله بر بعضی ترسها غلبه کردم و قدم اول رو برداشتم و خدا هم پاسخ داد
به خودم میگم خیلی بهتر میشد چند ماه قبل قدم اول رو برمیداشتم و الان خیلی جلوتر بودم.
عمر ما ها ارزشمند تر از اینه که تلفش کنیم واسه ترسامون.
اگر ابراهیم هم به خودش میگفت حالا این بچه شیرخواره هست و نمی تونه از خودش دفاع کنه و رهاش نمیکرد…
یا تعلل میکرد در اقدام به قربانی کردن اسماعیل…
اون قدر نجوا های شیطانی تو ذهنش تکرار میشدند که کلا منصرف میشد.
در پناه الله باشید